eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ڪربلا بودمُ جز عطر گل احساس نشد در گلسٺـان حـرم هیـچ گلـے یـاس نشد هـمـۂ ڪرببلا عـرش برین بـــــــود ولے بخــدا هـیـچ ڪجا مـرقـد عبـاس نشد 😔 لاادری
. خدا ڪند ڪه دگر خیمه اے بنا نشود بنا اگر شده بے صاحبش رها نشود خدا ڪند ڪه قد و قامت یلان غیور ڪنار جسم برادر ز غصه تا نشود خدا ڪند ڪه اگر هر ڪه داغ دید و شڪست شبیه آینه ے خُرد ڪربلا نشود عموے ساقے من رفته آب بردارد دعا ڪنید ڪه دستش ز تن جدا نشود ستون خیمه ڪه افتاد عمه ام آمد به معجرم گره ے ڪور زد ڪه وا نشود ادری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قیامت بی حسین غوغا ندارد شفاعت بی حسین معنا ندارد حسینی باش که در محشر نگویند چرا پرونده ات امضاء ندارد
درحنجره ی زخم زمین علقمه می سوخت یک کرببلا خاک چه بی واهمه می سوخت می ریخت نمک، زخم به داغ دل مردی از مرثیه ی سرخ گلو زمزمه می سوخت یک سو تن ساقی به روی دشت پر از تیر مشک وعلم و آب به یک سو -همه می سوخت دیوان بلا مهلکه را تبرئه می کرد پرونده احساس در این محکمه می سوخت وقتی که علمدار چو شمعی شده بود آب انگار که یک باردگر فاطمه می سوخت زنجیر نگاهی گره می خورد به خیمه هر ضربه که می خورد به فرقی، قمه می سوخت درخیمه غم دلهره می کشت زنی را آنگاه که کردند پراز خون بدنی را برچشم گلی، هاله ای از خار نشسته یا خار تنی بین نمکزار نشسته نه، اشک شفق نیست از این منظره شاید خون دل زهراست که بربار نشسته قدری کمکم کن که شوم راست ببینم سقای حرم نیست، نه ...انگار نشسته رخساره ی ماهم چقدر خاک گرفته تصویر به چشمم چقَدَر تار نشسته ای کاش که می شد سر آن تیر درآید تیری که به چشمان علمدار نشسته سردار سلحشور سپاه حرم من پای سر تو چند خریدار نشسته حالا که شکستی زفراقت کمرم را بی تو چه بگویم تو بگو اهل حرم را
مثل آیینه‌ی در خاک مکدر شده‌ای چشم من تار شده؟ یا تو مکرر شده‌ای؟!
آه ای جوان پیرم مکن از زندگی سیرم مکن . . .
تویی تو میوه‌‌ی دلم تویی تمام حاصلم خیز دوباره یاعلی قدم بزن مقابلم
پاشیده شد اعضای تو . . . وای از دل . . . بابای تو . . .
کشتی مرا ای مه‌جبین . . . کمتر بکش، پا بر زمین . . .
هم جگر من آب شد هم دل من کباب شد ز خون صورت علی محاسنم خضاب شد . . .
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست
آه قطعه‌ای از پسر ام‌بنین افتاده . . .
عجیب خسته‌ام از روزهای غرق گناه سه شنبه ها دلِ من حال جمکران دارد...
چه بگویم به سکینه چو سراغت گیرد . . .
رود می گفت که یک جرعه مرا می‌نوشد عشق می‌گفت که نشناخته‌ای سقا را
گیریم که دست و علم و مشک بیفتد برخیز فدای سرت انگار نه انگار!
ای اهل حرم منتظر یار نمانید .. .
AUD-20210811-WA0013.mp3
2.75M
تا رسیدم به فرات و بنشستم لب آب یادم آمد ز کبودی لب طــــــفل رباب
رفت زیر سم مرکب پیکرش الفاتحه ریختند از هر طرف دور و برش الفاتحه حمد و توحیدی بخوانید ای عزیزان حسین زیر و رو شد آیه‌های کوثرش الفاتحه یک طرف پیراهنی که یادگار مادر است یک طرف انگشت با انگشترش.. الفاتحه هرکه هرچه خواست از گودال با خود برد و بعد شمر آمد تازه بالای سرش الفاتحه خنجرش را با سر شمشیر خولی تیز کرد بعد رفت آرام سوی حنجرش الفاتحه کاش میشد لااقل از رو به رو ذبحش کند پشت و رو شد پیش چشم مادرش الفاتحه زینب آنجایی که رفتی روی نیزه جان سپرد یکصدا شادی روح خواهرش الفاتحه شاعر:
نعل تازه به سم اسب زدن فکر که بود که سرا پای تو با سطح زمین یکسان شد؟! 💔😭
طلوع می‌کند اکنون به روی نیزه سری که روی شانه‌ی طوفان رهاست گیسویش
استخوان های گلو گیر شدیم خار در چشم و فقط تیر شدیم بشکند دست من و شمر و یزید در گناهان همگی شیر شدیم شبِ آخر شده،خالیست دلم عاشقت گشته ولی دیر شدیم رحم کن بر دل نالایق من بخدا سیر شدم سیر شدیم هرچه دل دادهٔ دنیا شده ایم عاقبت کشت دل و زیر شدیم شمر هم دید مولا را همه جا آه،ما باعث تاخیر شدیم درد دارد که بگویم غمِتان اشک شاید زده تعمیر شدیم ناله ها دارم و افزون بکنم آخ امشب همه دلگیر شدیم لطف کن سرور خوبانِ بهشت یا ببخشا که زمینگیر شدیم
بین گودال و حرم، عطر فروشم فردا تن عریان تو را با چه بپوشم فردا؟ من ببینم که تو بی‌پیرهنی می‌میرم تکیه‌ بر نیزه‌ی غربت بزنی، می‌میرم حسین جان😭
از کودکی که روضه‌هایش را شنیدم بیزارم از اسبی که نعل تازه دارد... 😭
از حرم تا قتلگہ زینب بہ سوےاو دوید قبلِ او شمرابن ذالجوشن بہ قصدِ سر،رسید زینبا در گودےِغم پیڪرِ یارت چہ شد ! بعد از آن آواےناله از دلِ صحرا رسید
یک عرض ارادت به تو کافیست حسین جان شاید برسانی همه را بر در جنت اینجا که فقط غم زده ها یاور دردند باید بشود این تن من غرق مصیبت
 خـدا کند نرود امشب و سحــر نشود که روز مـا ز شب تار تیـره‌تر نشود
هر گُلی زیباست اما یاس چیز دیگریست در میان سنگ ها الماس چیز دیگریست ما میان عمر خود خیلی برادر دیده ایم در وفاداری ولی عباس چیز دیگریست 😭😭😭 التماس دعا ی فرج
ادعا میکنم آقا که اگر من بودم کربلا،واقعه تکرار نمیشد هرگز غافلم از دل نالایق خود آقا جان کربلا ها سر راهم دل من هم عاجز گرچه سادات شدم سبز نکردم این عشق خون کردم رختان را غم جانان قرمز از همین روست که یک سد شده پیدا اینجا من زمین خوردم و اندازهٔ عقبی حاجز
_______ مادرم خورده زمین تا که تو را دیده، چرا؟! قاتلت این همه از قتل تو ترسیده چرا؟ به سر و صورت تو سنگ تراشیده زدند خورده بر وجه خدا سنگ تراشیده چرا؟ بوسه بر زیر گلوی تو فقط حق من است نیزه ای حق مرا خورده و بوسیده چرا مگر این آب روان مهریه زهرا نیست؟ پسر مادر من با لب خشکیده چرا؟ آسمان را لب عطشان تو گریانده و شمر پیش تو آب زمین ریخته خندیده چرا؟ نکند شمر دوباره به تنت سر زده است بند بند تن عریان تو پاشیده چرا؟ همه ی حرف من این است که با خنجر کند گل پرپر شده ی باغ مرا چیده چرا؟! هر چه کردم نشد آخر که بلندت بکنم آه بر روی زمین جسم تو چسبیده چرا؟ آفتاب از تن عریان شده ات شرم نکرد؟ به تن بی سر تو یکسره تابیده چرا؟ به تو وابسته ام و بعد تو دق خواهم کرد به تو احساس مرا کوفه نفهمیده چرا؟!