eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
706 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
199 ویدیو
17 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
. 💠 تیتر یک رسانه‌های جهان می‌شوی روزی 💐 تو آمدی جانا @HOWZAVIAN
یا صاحبنا! ✍️نجمه صالحی ای بهار دل‌‌های منتظر، روزها همچو دونده‌ای تیز و پرشتاب می‌دَوَند و شلوغی دنیا گرفتارمان کرده و نورهای کاذب دنیا ما را از نور وجودت غافل! دل از انتظار رؤیت رخسارت، به نفس نفس افتاده، نفس‌ها تنگ شده، بیا و اکسیژن خون‌مان باش، بیا آرامش و‌ سکون جان‌مان باش، بیا و نورانی کن جهان تاریک درون‌مان را! امام جعفرصادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «هُوَ المُفرِّجُ الكُرَبِ عَن شیعَتِه بَعد ضَنكٍ شَدیدٍ وَ بَلاءٍ طَویل.»* تنها او (مهدی(عجل‌الله‌فرجه)) است که پس از دوران‌های طولانی بلاخیز و تنگناهای طاقت‌فرسا، غم‌ها و گرفتاری‌ها را از دل شیعیانش برطرف می‌نماید. *الزام‌الناصب، ص ١٣٨ 🍃«السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام»🍃 @AFKAREHOWZAVI
✔️سفر در نیمه ماه شعبان ✍️فاطمه میری طایفه فرد در حیاط مشغول بازی بودیم که صدای تق‌تق عصایش از کوچه باریک مادربزرگ شنیده می‌شد. عصاکوبان از دالان باریک خانه رد می‌شد و خودش را به دهلیز می‌رساند. یااللهی می‌گفت و خبر از آمدنش می‌داد. مادربزرگ چادر فلفلی گل‌ریز خود را سر می‌کرد و گوشه‌اش را با دندان محکم می‌کرد. - بفرمایید حاج‌آقا. خانم‌ها یاالله... خانم‌ها خودشان را جمع‌وجور می‌کردند و آماده شنیدن روضه حاج‌آقا فحول می‌شدند. رسم هرماهه مادربزرگ بود که پانزدهم هرماه روضه برپا کند و فامیل را از ریزودرشت مهمان خوان ارباب... دستانش پر از خالی بود، اما دلش متصل به دریای فضل اباالفضل‌العباس(ع). ▫️▫️▫️ حاج‌آقا روی منبر خانه مادربزرگ می‌نشست. منبر که نه، یک صندلی قدیمی بود که رویش چادری مشکی کشیده شده بود و جلوی آن کمدچه‌ای قدیمی که ترمه عروسی‌اش را حمایلش کرده بود. حاج‌آقا با ذکر یک مسأله شرعی شروع می‌کرد و با یک ذکر مصیبت کوچک به پایان می‌برد. از گوشه خانه خانمی چادر به رویش می‌گرفت: - حاج‌آقا یه روضه از موسی‌بن‌جعفر(ع) بخوان، گرفتار دارم... حاج آقا هم شروع می‌کرد از زندان هارون گفتن و صدای ناله زن بلند می‌شد. گویی درد او بود که از زبان حاج‌آقا بیان می‌شد. شاید آن زن درد اهل‌بیت(ع) را با درد خود مقایسه می‌کرد و خجلت‌زده می‌نالید. ▫️▫️▫️ اما در پشت صحنه‌ این مادربزرگ بود که آبروداری می‌کرد، سینی برنجی را می‌آورد، چای را در استکان کمرباریک‌ می‌ریخت و صله‌ را زیر نعلبکی ماهرانه تعبيه می‌کرد، دوتا قند هم کنارش. میوه را کنار سینی در کیسه‌ای می‌گذاشت که حاج‌آقا حتماً با خودش ببرد. اواخرِ روضه، حاج‌آقای دیگر می‌رسید. به حرمت حاج‌آقا فحول، داخل مجلس نمی‌آمد، روی پله می‌نشست و صبر می‌کرد روضه تمام شود... توپ سرگردان پسربچه‌ها به سوی حاج‌آقا می‌پرید و چنددقیقه‌ای حاج‌آقا را هم‌بازی آن‌ها می‌کرد... تا اینکه صدای مادربزرگ می‌آمد - حاج‌آقا بفرمایید... به رسم ادب با حاج‌آقا فحول مصافحه و عرض ادب می‌کرد. این‌بار حاج‌آقای جوان از مسائل روز کشور می‌گفت و با روضه کوتاهی خاتمه می‌داد. از آن اتاق صدای خانم هم‌سایه بلند می‌شد: حاج‌آقا روضه خانم رباب را زحمت بکشید. حاج‌آقا هم شروع می‌کرد: - لالا لالا علی‌اصغر... بخواب مادر، بخواب مادر... ناله این‌بار از دیوار هم شنیده می‌شد. صدای زن هم‌سایه دل‌سوخته از بی‌اولادی گم می‌شد در میان ناله‌ها... حالا راحت‌تر زار می‌زد... ▫️▫️▫️ آخرای روضه دوتا از نوه‌های بزرگ‌تر از بازار می‌رسیدند. پول‌های خانم‌ها که جمع شده‌بود، بچه‌ها راهی بازار شده‌بودند برای خرید آجیل مشکل‌گشا... عزیز آجیل را کم‌کم در دستان ما می‌ریخت تا به همه‌ بچه‌ها به قاعده برسد. شیرینی روضه ارباب بود که با شهد آجیل به‌کام‌مان می‌ریخت و ما نفهمیدیم کی عاشق حسین(ع) شدیم... ▫️▫️▫️ مادربزرگ را خوب خریدند. او خادم خوبی برای فرزندان حضرت زهراء(سلام‌الله‌علیها) بود. او که هر پانزدهم ماه را روضه می‌گرفت، عاقبت هم پانزدهم شعبان در میانه جشن و شادی اهل‌بیت(ع)، چشم از دنیا فروبست... روح آسمانی همه مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها که ما را حسینی کردند قرین رحمت و آرامش... @AFKAREHOWZAVI
🔖انتظار، حرکت یا سکون   ✍️آمنه عسکری منفرد [۱].شعار پایداری و خط بطلان بر همه کفرها، نفاق‌ها و ظلم‌ها همان معنای «انتظار» است. تفسیرِ تَبَرِ ابراهیم، عصای موسی، شمشیر داوود و بعثت حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه و آله)، خروش امام علی (علیه‌السلام)،  صلح امام حسن (علیه‌السلام)،  خون سرخ امام حسین (علیه السلام) در عاشورا و جاری شدن جریان امامت تا غیبت امام عصر و ظهور انقلاب، مقاومت و حماسه، انتظار هستند. انتظار یعنی در درون تاریکی‌ها و سردی‌ها، به دمیدن سپیده‌دمان چشم داشته باشی و به امیدِ طلوعِ خورشید زندگی کنی، در جهان آکنده از ستم و بیداد دست‌وپا بزنی و از شادمانیِ طلوعِ طلیعه‌ی جهانِ سرشار از دادگری لبریز شوی، در زیر سیلابِ خروشان تباهی و فساد قرار بگیری، اما برای لحظه‌ای قد خم نکنی، در مسیر رود مشکلات نفس‌گیر به‌خاطر اعتقاد و باور به ولایت و منجی خوار شوی اما دم برنیاوری، آغوشت را برای تیغِ برّان تهمت‌ها و آشوب‌ها باز کنی، اما شهامت داشته باشی و با خون سرخت، شهادت را در آغوش بگیری. انتظار یعنی شعار شورآفرین منتظران، پایداری مقاومان، صلابت پیشگان، شیعیان و مهدی جویانِ تاریخ... [۲].از طرفی منتظران امام مهدی (عجل الله فرجه) در طول تاریخ انتظار در طلب تحقق عدالت هستند، عدالتی که کمال بشریت را نوید می‌دهد؛ اما خود دعوت به حماسه، یک اقدام است. پس انتظار ظهور حماسه‌آفرین و حرکت‌زا است و با سکون مغایر است. «انتظار فرج، انتظارِ دستِ قاهرِ قدرتمند الهی ملکوتی است که باید بیاید و با کمک همین انسان‌ها سیطره‌ی ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگی مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند و انسان‌ها را بنده‌ی واقعی خدا کند. انتظار حرکت است، سکون نیست. انتظار فرج یعنی کمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت برای آن هدفی که امام مهدی (علیه الصلوة و السلام) برای آن هدف قیام خواهد کرد آماده کردن. آن انقلاب بزرگ تاریخی برای آن هدف انجام خواهد گرفت و او عبارت است از ایجاد عدل‌وداد، زندگی انسانی، زندگی الهی، عبودیت خدا. این معنای انتظار فرج است.» (بیانات رهبر انقلاب در  ۸۷/۰۵/۲۷).  [۳].همچنین در احادیث و تعالیم اسلامی اهمیت ایمان در عصر غیبت امری بسیار مهم و سخت نامیده شده و منتظران مؤمن را دارای مقام و منزلت شمشیرزن در رکاب پیامبر دانسته‌اند. از این بالاتر این‌که پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) آنان را برادران خود خوانده و از نظر خردمندی و بصیرت و اعتقاد و اخلاص مورد ستایش قرار داده است، چراکه آنان پیامبر را ندیده‌اند، هم‌عصرِ امام نیستند اما ایمان قوی دارند. امام صادق (علیه‌السلام) نیز در مورد آنان فرموده: «یاران مهدی مردانی هستند پولاددل و همه‌ی وجودشان یقین به خداست. مردانی سخت‌تر از صخره‌ها، اگر به کوه‌ها روی آورند آن‌ها را از جای برکنند، درفش پیروزگر آنان به هر شهر و پایتخت بیرون نهد، آن‌جا را به سکوت وادار سازد، گویی آن مردان عقابان تیز چنگال‌اند که بر مرکب‌ها سوار شده‌اند.آنان امام خود را در میان می‌گیرند و جان خویش را در جنگ‌ها پناه او می‌سازند. هر چه را اشاره کند با جان‌ودل انجام می‌دهند. آن‌ها چونان مشعل‌های فروزانند و دل‌های منور آنان بسان قندیل‌های نور در سینه‌هاشان آویخته است.» (بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۰۸). این ایمان و باور باید در جامعه اسلامی وجود داشته باشد و تا زمان ظهور هرروز پررنگ‌تر شود که در عصر غیبت نیاز به شناخت و بصیرت، استقامت و پایداری و پیروی از خط امامت و رهبری دارد و برای تحقق آن، تبیین و روشنگری اهداف و آرمان‌های امام و انقلاب ضروری است تا در سایه‌ی این شناخت، طبق وعده‌ی الهی حکومت زمین به دست بندگان صالح باشد.  «أنَّ الأرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصالحون. حکومت زمین سرانجام به دست بندگان صالح خواهد افتاد.» (انبیا/ ۱۰۵). @AFKAREHOWZAVI
تبلیغ آجیلی ✍️مرضیه رمضان‌قاسم به برکت عشق به مداحی اهل‌بیت (ع)، دو سال قبل از اینکه رنگ حوزه را دیده باشم تبلیغ را آغاز کردم، احکام و تفسیرهایی که در منزل خانم نقوی آموخته بودم را برای مخاطبین می‌گفتم. سن مخاطبین از مهد بود تا دم لحد، بی‌سواد تا دانشگاهی، اولین ماه رمضان تشرف به حوزه که تازه آب حوزه را نوشیده بودم و برق آن را سوزانده توفیق تبلیغ برای دانشجویان نصیبم شد. تبلیغ برای همه‌ی اقشار لذت دارد هر کدام خوبی خودش را دارد بنابراین گزینش آنها کار دشواری است: - برای نشاط و توسعه‌ی علم کار با دانشجویان را برمی‌گزینم. -اگر تمایل به تواضع و صبر بیشتر داشته باشم تعامل با نوجوان را می‌پسندم. -برای کسب انرژی، کار با کودک را دوست دارم. -میانسالان برای هم‌اندیشی مناسب‌اند. -برای کسب تجربه و خشوع، کار با کهنسالان را برمی‌گزینم. -برای بالانس شدن کار با حوزویان. -راستی یادم رفت بگویم دو سالی هست با کودک و نوجوان پسر نیز تعامل دارم آنها هم عالم خودشان را دارند برای آنها گاهی باید والد شد، گاهی کودک و گاه بالغ مخاطبین مثل میوه می‌مانند هر کدام خوشمزگی و خاصیت خودشان را دارند! امروز صبح با دو تیم از کودکان دختر و پسر کلاس داشتم. به مسئول جلسه گفته بودم عمدا دیرتر می‌آیم تا بچه‌ها جمع شوند صبح زنگ گوشی‌ به صدا در آمد، صدای پسر بچه‌ با هیجان... _گفت:سلام خانم مربی، پس چرا نمی‌یاین منتظریم! _با تعجب‌گفتم:سلام‌شما؟ _گفت: مهدی‌،بیا خنده‌ام گرفت یک عمر گفتم: مهدی بیا، امروز مهدی‌ می‌گوید:بیا اما میان ماه من تا ماه گردون... @AFKAREHOWZAVI
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
✍️زینب نجیب با منطق خودتان با شما سخن خواهیم گفت... اگر سطح منطق شما تا این اندازه نازل است که شکستن
چند نکته... ✍️زینب نجیب این‌که افرادی همچون این به‌اصطلاح کارشناسان که معلوم نیست کارشناسان علوم سیاسی‌اند، کارشناسان حقوق‌اند، کارشناسان فرهنگی‌اند، کارشناسان ایجاد اغتشاش در کشورهای هدف‌اند، کارشناسانان ایجاد ناامنی و یا ایجاد توهم ناامنی در ایران‌اند یا.... اصلاً کارشناس نیستند و تنها کارشکنند، شکی نیست. اما به‌عنوان یک مخاطب سؤال دارم! ۱. چرا هرچه نقطه‌ی قوت در ایران است به‌نام روند طبیعی پیشرفت در جهان تمام می‌شود و هرچه نقطه ضعف هست می‌گویند کار خودشان است؟ ۲. چرا فکر می‌کنند ما فرزندان ایران قوی می‌گوییم که ایجاد اغتشاش و ناامنی در کشور کار افراد ناشناس است؟ مگر نمی‌بینند که ما هر روز تاکید می‌کنیم که فلان اتفاق زیر سر آمریکاست یا فلان اتفاق زیر سر اسرائیل است و یا زیر سر منافقین و تجزیه‌طلبان و... ما هرگز در تشخیص مسببان حوادث نه‌تنها اشتباه نکرده‌ایم بلکه حضور افراد و پول آن‌ها را کتمان نکرده‌ایم و نمی‌کنیم. بنابراین ما هم فاعلان اصلی را می‌شناسیم و هم راه دفع آن‌ها را. شما مواظب خودتان باشید که اگر در ارائه‌ی این اراجیف کوتاهی کنید خدا می‌داند پشت پرده چه بلایی سرتان خواهد آمد... @AFKAREHOWZAVI
26.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 پادکست | ظهور ماه ▫️ظهور فرج یعنی حقایق قرآن در متن اجتماع پیاده شود. 🎙 گفتاری از علامه حسن‌زاده آملی ره. 🎬 گروه هنری رسانه‌ای نفحات @AFKAREHOWZAVI
انا لله و انا الیه راجعون حجت الاسلام و المسلمین دکتر مسعود دیانی دین پژوه و مجری برنامه سوره، پس از تحمل بیماری سرطان دار فانی را وداع گفت. واژه‌هایش غمگین بودند، با درد نوشته‌هایش گرییدیم، هر چند که دنیا دردنوشته‌ای عظیم است و اکنون درد فقدان انسان‌های خوب، همین. @AFKAREHOWZAVI
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
🔴 روایت مرحوم مسعود دیانی از «تجارت سرطان» ✍️ مسعود دیانی، دین پژوه و مجری رسانه‌ی ملی عمل جراحی سخت و سنگین بود. نزدیک به ده ساعت وقت برده بود. حدس نمی‌زدیم از عمل اول سخت‌تر باشد. که بود. در جراحی اول معده و طحال و نیمی از کبد و پاره‌ای ازمری و غدد فوق کلیوی را برداشته بودند. در جراحی دوم دیافراگم و روده و بخش دیگری از مری را. این بار مجبور شده بودند تیغ‌ها راتا پشت قلب ببرند. و این یعنی احتمال مرگ مضاعف. میانه‌ی جراحی باز از فاطمه رضایت گرفته بودند که خطر مرگ را با تصمیم جدید بپذیرد. امضا کرده بود و می‌شد حدس زد مادرم، برادرم، فاطمه و دوستانم چه رنج و زجر وحشتناکی از سر گذرانده بودند. تا من نیمه‌شب از اتاق عمل بیرون بیایم. با لوله‌ای در روده که قرار بود از یکی دو هفته‌ی بعد دهان جدیدم شود.‌ برای خوردن غذاها و داروهایی که فقط می‌توانستند مایع باشند. و با سرنگ به روده تزریق شوند. مابقی درد وحشتناک بود، اضمحلال تن بود. و سکوت. حالا دیگر کسی حرفی برای گفتن نداشت. این آخرین عمل جراحی ممکن روی بدن یک انسان بود. و ما به نقطه‌ی صفر که نه، به ماقبل صفر برگشته بودیم. هنوز لکه‌هایی از توده‌های سرطانی در کبد مشاهده می‌شدند و باید می‌سوختند. احتمالا آن هم بی‌حاصل. حالا اما می‌توانستیم پرسشی که چند ماه پیش اجازه نیافت با آرامش و به دور از هیجان جواب بگیرد را دوباره مطرح کنیم. هرچند پاسخ این بارمان مشخص بود. دیگر نه تن به عمل می‌دادیم، نه با شیمی‌درمانی به تماشای خاکستری خود می‌نشستیم. اما هشت ماه پیش چه؟ هنوز هم حق جانب پزشک اول نبود که سایه‌ی سنگین مرگ را در این بیماری می‌دید و ما را به انتخاب روش تسکینی به جای روش تهاجمی دعوت می‌کرد؟ حالا بعد از تحمل انبوه درد و زخم و ویرانی عمل و شیمی‌درمانی، بعد از صرف چندصد میلیون تومان هزینه، بعد از زمین‌گیر شدن و خانه‌نشین شدن و فلج شدن در امور روزمره، بعد از اینکه آیه و ارغوان ماه‌ها پدرشان را جز افتاده‌ای بی‌جان و ملول بر تخت ندیدند باید به افتخار امید و مقاومت و توکل کف می‌زدیم؟ وقتی پژوهش‌های علمی نشان می‌دادند که عمل جراحی در سرطان پیشرفته و متاستاز داده بی‌فایده است، از در بیرونش کنی از پنجره برمی‌گردد. عدد بقا زیر یکسال است، آن‌هم به عذاب. اجازه نداشتیم جور دیگری تصمیم بگیریم که متهم به ترس از شیمی‌درمانی و زهرناکی‌اش نشویم؟ انگ بی‌مسئولیتی نخوریم؟ ضد علم و خرافاتی به حساب نیاییم؟ و داغ ننگ بی‌ایمانی روی پیشانی‌مان ننشیند؟ به‌گمانم تجارت درمان سرطان در روزگار ما خوب خودش را به مفاهیم دینی و روانشناسی و ارزش‌های اخلاقی چسبانده بود. می‌مکید. و قهرمان می‌ساخت؛ ساکت و ویران و مظلوم. همین. @HOWZAVIAN
◾️ یک‌سال‌کمی کمتر ✍️طیبه فرید یک‌سال با درد نوشته‌های مسعود دیانی زندگی کردیم، یک‌سال کمی کمتر! آخر سر مار سرطان زهر خودش را ریخت، قیافه‌اش شکسته شده بود. کاش همه چیز به همان معده درد ساده ختم می‌شد! بعد از یک‌سال رنج و درد و خستگی امروز یک نفس عمیق می‌کشد اما بدون فاطمه و آیه و ارغوان! زندگی جریان پیدا می‌کند با فاطمه و آیه و ارغوان! با یک جای خالی پر از کتاب! و من هر روز نگران شنیدن این خبر بودم! مسعود دیانی درگذشت! قلمش ولی نه.... بدرود آقای دیانی @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انگاره‌هایی که رسانه‌ها در ذهن ما کاشته‌اند در بسیاری موارد با آنچه در حقیقت کوچه و بازار و جای جای جامعه وجود دارد بسیار متفاوت است... . @AFKAREHOWZAVI
«مردمی نورانی» ✍️ فاطمه شکیب رخ، عضو تحریریه مجتهده امین دیروز در راهپیمایی مسیر حرم تا جمکران، حال خوش دیدنی منتظران وصف ناشدنی بود. تلاش صادقانه و پذیرایی بی‌ریای میزبانان و اجرای برنامه های متنوع برای ماندن خاطره خوشایند روز نیمه شعبان، تنها منظره‌ای کوتاه از مسیر پیاده روی بود که با قلبی تپیده و اشک چشم آن را نظاره می‌کردم. در میان این سیل به خروش افتاده، سهم طلاب و روحانیان جوان بی‌شمار بود، در بسیاری از غرفه‌ها با حضوری مستمر، آنچه در توان خود داشتند را به نمایش گذارده بودند. حال خوشی بر شهر سایه افکنده بود، بی‌آنکه بخواهم در تمام مسیر به یاد وعده‌ی الهی و فرموده‌ی معصوم بودم؛ قومی که از سرزمین مشرق، قیام می‌کند، حقوق خودش را از جهان مطالبه دارد (عدم دخالت در امور خویش را می خواهد) که با آنان مخالفت می‌شود «يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ»، وقتی می‌بینند که دنیا به آنها اجازه نمی‌دهد حقوق خودشان را داشته باشند، سلاح بدست می‌گیرند و دشمن را تهدید می‌کنند، اینجاست که دشمنان می‌پذیرند اما ایرانی‌ها نمی‌پذیرند و شروطی دارند و سرانجام پرچمشان را به دست مهدی (عج) می رسانند*... ان شاءالله آری، به‌راستی که هر بار طوفانی برساخته، مردم این سرزمین را در بر می‌گیرد و غربال آنان از سر گرفته می‌شود، ایمان‌ها مستحکم‌تر و دل‌ها پر امیدتر از آمدنی می‌شود که هر روز و شاید هر لحظه صدای رساتر دارد. *نعمانی، الغیبة، ص273. @AFKAREHOWZAVI
🔻مراسم‌های دینی، هر چه بزرگتر، بهتر! ✍ حمید خیبری، نویسنده حوزوی در صدای حوزه نوشت: 🔹امسال مراسم نیمه شعبان خیلی پرشورتر و بزرگتر از سال‌های قبل است، این را با حضور در میان جمعیت می شود حس کرد، گویا پیاده روی اربعین این بار در شادپیمایی حرم حضرت معصومه س تا جمکران تکرار می شود، حتی برخی موکب ها مداحی های امام حسینی ع و عربی پخش می کنند! برنامه هر چقدر بزرگتر، جذاب تر! ▫️هر چقدر چگالی جمعیتی و برنامه ای یک مراسم بیشتر باشد میزان جاذبه آن برای طیف های همسو و غیرهمسو و حتی مخالفانش بیشتر خواهد شد، بخصوص اگر در شعاع جغرافیایی نزدیکی بوده باشند میزان جاذبه باز هم بیشتر می شود مثلا یک خانواده قمی همسو عملا نمی تواند در مراسم نیمه شعبان هیچ نوع حضوری نداشته باشد و خانواده ای که همسویی کمتری دارد هم نمی تواند نسبت به مراسمی که جمعیت زیادی در آن شرکت می کنند خنثی باشد، رسانه از طریق پخش های زنده و پوشش های خبری و احساسی سعی می‌کند افراد دور از این مرکز جغرافیایی را هم به آن نزدیک کند تا از کانون جاذبه آن نگریزند! ترافیک هر چقدر بیشتر، بهتر! ▫️از جمله نشانه های مردمی و تجربی بزرگی یک مراسم یا برنامه، تأثیر آن بر زیست روزمره اهالی آن دیار است، وقتی چند روز قبل نیمه شعبان ترافیک مسیرهای منتهی به جمکران بالا می رود، وقتی بالای ۱۷۰ هزار خودروی غیر قمی در یک روز وارد شهر می شود، وقتی دور و بر حرم و جمکران از شدت حضور مردم قفل می شود، وقتی موکب های کاملا مردمی از نقاط مختلف کشور در یک بلوار برپا می شود، وقتی قدم به قدم شهر ایستگاه های صلواتی جلوه نمایی می کنند و... یعنی اتفاق بزرگی در حال رقم خوردن است و "همه"، "همیشه" دوست دارند از شرکت یا تماشای چنین نقاط عطفی جا نمانند. ➖البته درستش اینست که مسئولان شهری تلاش کنند ترافیکی نباشد و اما حجم حضور مردم از این تلاش ها سبقت بگیرد، همانطور که طی ۱۰ سال اخیر چندین جاده جدید به سمت جمکران راه اندازی شده اما همچنان پاسخگوی حضور نیمه شعبانی ملت نیستند! @HOWZAVIAN
34.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 تصاویر متفاوت از اجتماع بزرگ مردمی جشن نمیه شعبان_قم زائران نیمه شعبان در روز میلاد منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود(عج) در مسیر بلوار پیامبر اعظم قم به سمت مسجد مقدس جمکران پیاده روی کردند. دانلود با کیفیت بالاتر @hawzahnews|حوزه‌نیوز
🔖 سرابی برای زنان ✍️ نسا خلیلی [۱]. بیایید از اول اول باهم سرنوشتِ این زن را همگام با تاریخ بخوانیم. از فلسفه یونان باستان شروع کنیم. جناب سقراط می‌فرمایند که «زن بزرگترین منشأ انحطاط بشریت است.» به به. جناب فیثاغورث اما نظر دیگری دارند و معتقدند که «اصلی خوب وجود دارد که نظم، نور و مرد را آفریده است و اصلی بد که آشوب، تیرگی و زن را آفریده است.» جناب ارسطو هم در افاضاتی گهربار فرمودند که «طبیعت آنجا که از آفریدن مرد ناتوان است، زن را می‌آفریند.» و زنان حاصل خطای طبیعت هستند، اما جناب ارسطو گویا لحظه‌ای درنگ نکردند که اگر طبیعت توصیفی ایشان کامل بود از خود ایشان خبری نبود؛ چرا که مادری برای ایشان در کار نبود. با همین دست فرمان بود که در سال ۵۶۸ میلادی، در کشور مدعی آزادی‌خواهی و آزادی‌طلبی یعنی فرانسه کنونی، کنفرانسی برگزار شد با این موضوع که «آیا زن انسان است یا خیر!» البته می‌دانیم که بنا بر نظریه ساختارگرایانه، مفاهیم در هر فرهنگی معنای خود را دارند. آزادی در فرانسه فعلی را می‌توان چیزی جز، بی‌قیدی، هوس‌بازی و انکار قانون‌های شریعت دانست؟ خوشحالم که با جواب خیر خود، با من هم‌نظر هستید. [۲]. دوباره به افت و خیز‌های زنِ دلخورِ غربی برگردیم. روزگار با هر فراز و نشیبی گذشت تا به آغاز قرن یازدهم رسید؛ جایی که فئودالیسم در سراسر اروپا مستقر شد و جامعه به دو طبقه رعیت و اربابان تقسیم شد. زنان نیز از این تقسیم‌بندی مستثنی نبودند. مرد رعیت که اعتباری نداشت، چه رسد به زن رعیت با آن پیشینه فکری مستقر در غرب؛ اما هنوز زنان فئودال بر قصر و زمین‌های خود نظارت داشتند، زنان اشراف در نبود همسر به اداره زمین‌ها مشغول بودند و مدیره‌های دیرها، شوالیه‌های خود را به جنگ می‌فرستادند و بر انتخاب پادشاه نظارت داشتند، ولی در پایان این قرن، جناب پاپ گرگور تصمیم گرفتند که دیرها را تعطیل و آموزش را هم برای زنان لغو کنند. در قرن اواخر دوزادهم، طایفه اصناف، قدرت یافتند و از آنجا که زندگی خرج دارد، فرصت پیشه‌وری را از زنان گرفتند. با افول فئودالیسم، موقعیت زنان فئودال و اشراف نیز مانند رعیت شد. روز به روز بدتر از دیروز، در قرن سیزدهم، آموزش برای همه زنان تنها محدود به خانه شد و نهایتا در قرن چهاردهم، در دوره‌ای که موضوع «قدرت مردم جای قدرت کلیسا» مطرح شد، زن جزو مردم نبود و حق رای از او ستانده شد. عجب سرنوشتی دارد این زنِ غربی. [۳]. شاید فکر می‌کنید با رنسانس وضع بهتر شد، نه هنوز در به همان پاشنه می‌چرخید، مصادف با قرن شانزدهم در انگلیس، حتی حرف‌زدن زنان به نام پُر حرفی در مکان عمومی ممنوع شد و به شوهران دستور داده شد، زن خود را در خانه نگه‌دارند. به همین راحتی، حق حرف زدن نیز گرفته شد! چرا که رنسانس بازگشتی به فرهنگ باستان بود؛ در ابتدا عرض شد که سقراط و ارسطو ... چگونه می‌اندیشیدند. اما از آنجا که هر شبی بالاخره طلوعی دارد؛ در قرن هجدهم، اولین بارقه‌های امید برای به‌دست‌آوردن شان اجتماعی بربادرفته زنِ غربی را کارخانه‌هاداران فراهم کردند؛ هر چند از این کار چنین هدفی نداشتند ولی بالاخره شد آنچه که نباید می‌شد. انقلاب صنعتی، به نیروی کار ارزان قیمت و سربه‌زیر به جای مردان نیاز بیشتری داشت. بدینسان، شان کارگری به زنان اعطا شد و آنان توانستند در اقتصاد تولیدی و عرصۀ عمومی که مختص مردان بود، راه یابند. [۴]. مدرنیته با بی احترامی تمام، بر سنت‌گرایی رنسانس خط بطلان کشید و فریاد زد فقط عقل. حال سوال این است که زن عاقل است؟ ژان ژاک روسو که به آزادی‌خواهی افراد شهره و از سردمداران تفکر لیبرالی است؛ در کتاب خود فرد را مساوی با مرد می‌داند و آورده است که «منشا حقوق طبیعی برای انسان خردمندی اوست و چون در خردورزی زن تردید است، نمی‌توان او را واجد این حقوق دانست». در باور مدرنیته، عقل با آموزش، روش تفکر و اندیشیدن را می‌آموزد و بدون آموزش، خرد آدمی از استقلال بی‌بهره است پس آموزش حیاتی است. اما جالب است همین جناب روسو در کتاب امیل آورده است که «زن فقط برای مرد وجود دارد؛ یعنی برای این خلق شده که مورد پسند او واقع شود... درنتیجه آموزش زنان باید برای رضایت مردان طراحی شود تا آن‌ها بتوانند عشق و احترام مردان را به دست آورند.» این افکارِ سردمداران غربی در همین سیصدسال پیش است؛ خیلی دور نیست. 🔗ادامه مطلب در صفحه نویسنده @AFKAREHOWZAVI
امام مهدی (علیه‌السلام) در آینه‌ی قرآن(۳) ۱. الذّینَ یُومنونَ بالغیب(آیه ۳ سوره بقره) امام صادق(علیه‌السّلام) درباره این آیه می‌فرماید: منظور از غیب، همانا حجت و امام پنهان و غایب می‌باشد. ۲. وَ جَعَلَها کلمة باقیه فی عَقبه لَعَلَهُم یَرجعون(آيه۲۸ سوره زخرف) قرارداد آنرا سخنی باقی و استوار در پشت نسلش، که امید است برگردند. امام علی (علیه‌السلام) فرمودند: این آيه درباره ما نازل شده است. خداوند امامت را در پشت و نسل حسین (علیه‌السّلام) السلام تا روز قیامت قرارداد. ۳. فلا اُقسم بالخُنَس الجوارالکنس (آيه ۱۵ و۱۶ سوره تکویر) سوگند به ستارگان حرکت کننده و پنهان شونده. امام باقر (علیه السلام) فرمودند: مقصود امامی است که در سال ۲۶۰ خود را از مردم پنهان می کند. ۴. هو الّذی اَرسَلَ رسولَهُ بالهدی وَ دینِ الحقِّ لیظهرهُ عَلی الدینِ کُلّه وَ لو کرِه المشرکون (آیه ۳۳ توبه و ۲۸ فتح) او کسی است که فرستاد رسولش رابا هدایت و دین حق، تا پیروز گرداند آنرا بر همه ادیان، هرچند مشرکان خوش نداشته باشند. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: به خدا سوگند تاویل آن هنوز نازل نشده و نازل نخواهد شد تا اینکه مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما قیام نماید پس چون قیام کند هیچ کافر به خدای عظیم و هیچ مشرک به امامت باقی نمی‌ماند مگر که خروج او را اکراه دارد تا جایی که اگر کافر یا مشرکی در دل سنگ مخفی باشد آن سنگ به زبان آمده و خواهد گفت:ای مومن! در شکم من کافری است مرا بشکن و او را به قتل برساند. طبق روایات مختلف غلبه بر همه ادیان زمانی خواهد بود که منجی بشریت حضرت مهدی (علیه السلام) ظهور نماید و برنامه جهانی شدن اسلام تحقق بخشد. ۵. و قُل جا الحقُ و زهق الباطل انَ الباطلَ کان زهوقا (آیه ۸۱ سوره اسرا) در این آیه یک اصل کلی و یک سنت جاودان الهی بیان شده است که مایه دلگرمی همه پيروان حق است و آن اینکه سرانجام حق پیروز و باطل به طور قطع نابود شدنی است. دلیل آن هم این است که باطل چیزی است که با قوانین عالم آفرینش سازگار و هماهنگ نیست سهمی از واقعیت ندارد پس نمی تواند مدت طولانی بماند. امّا حق عین واقعیت است توام با درستی و دارای عمق و ریشه و هماهنگ با قوانین خلقت. امام باقر (علیه السلام) فرمودند: هنگامی که امام غایب ما قیام کند دولت باطل برچیده می‌شود و در روایت دیگر آمده است هنگامی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شد و بازوی مبارکش این آیه نقش بسته بود که کنایه از حکومت عدل جهانی می‌باشد. ✍گردآورنده چمن‌خواه @AFKAREHOWZAVI
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
. ☑️ روزهایی که برای ما می‌نوشت‌ ✍ روزنوشتی از مرحوم مسعود دیانی چهارشنبه ۱۲ بهمن ۱۴٠١ دوست داشتم بنویسم و نمی‌توانستم. حتی چند کلمه‌. هرروز ضعیف‌تر از روز قبل می‌شدم و گرفتارتر. از بیمارستان که بیرون می‌آمدم تصورم از روزهای پیش رو این نبود. حال خوشی داشتم. سبک بودم‌. پر از امید و شوق‌. ناامیدی از درمان در وجودم چراغ امیدی روشن کرده بود که زندگی را در سایه‌ی مرگ از نو برایم تازه و شیرین می‌کرد. دوست داشتم روزهای پر عاطفه‌ای را با فاطمه و ارغوان و آیه بگذرانم. پر خاطره. پر از گفتگو و آغوش. پر از لبخند. دوست داشتم کار بکنم. برای سوره ماه رمضان کلی شوق و انگیزه داشتم. اتاقم را از نو چیدم. صندلی‌ام را آوردم بالای تختم. کتاب‌هایی که دوست داشتم را بالای سرم چیدم. برای خودم تبلت گرفتم. که هیچ وقت نداشتم. چراغ مطالعه‌ی ایستاده‌ای که سال‌ها بود دوستش داشتم را سفارش دادم. حتی به رؤیای خریدن دوچرخه‌ی برقی فکر می‌کردم. دوست داشتم واپسین روزهایم بهترین و شادترین باشد. درونم اینگونه بود. بیرون اما سر سازگاری نداشت. درد، زخم، ضعف، بیماری‌های رنگ‌رنگ، حال‌های بد پی در پی، به خود پیچیدن‌ها، تهوع‌ها و حال‌خرابی‌های لحظه به لحظه، افتادن‌های بدون بلند شدن، سوختن‌های از درون، مچاله‌شدن‌های در خود و درد، و درد، و درد جایی برای این رؤیاها باقی نگذاشته بود. جز ناله صدایی از گلویم بیرون نمی‌آمد و جز درد و ضعف تجربه‌ای ثبت نمی‌کردم. ........................ گروهی در پیام‌رسان بله برای بدرقه‌ی برادرمان آقای دیانی ble.ir/join/YjIwZDg5ND @HOWZAVIAN
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 موعود ما حاضرترین خلق جهان است او صاحبِ عصر است، او صاحب زمان است ماه است او، هرچند در ابری نهان است خورشید پشت پرده هم روزی رسان است او خوانده ما را از دل آیینه ی عشق می آید او یک روز از  آدینه ی عشق ای کاش من آن روز باشم در سپاهش روشن‌ شود چشم همه از روی ماهش... 💠 @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 نفس کشیدم و از عطر تو دهان پر شد نفس تویی... ریه‌هام از عبورِ جان پر شد به آسمان رو کردی... نگاه دزدیدی... ... و از نگاه تو گیسوی آسمان پر شد چگونه آمده‌ای؟ از کجا رسید به من دو بال عشق که پروازها از آن پر شد؟ به رنگ‌بندیِ چشمت نگاه کن... دیدی- که رنگ‌های جهان از چه آن‌چنان پر شد؟ شبِ خیال من آزرده بود تا این‌که خیالِ روشن تو در کران کران پر شد مرا به غرق شدن در تو اشتیاقی بود که هرچه بود از آغوش و گریه‌مان پر شد ... و مست کردیم و خوش به حالمان شد و بعد به خویش آمده، دیدیم لازَمان پر شد به مست بودن چشمان روشن تو قسم که از شرابِ نگاهِ تو استکان پر شد بخند تا همه‌ی غنچه‌ها شکفته شوند بخند گرچه جهان از غمِ خزان پر شد... 💠 @shaeranehowzavi
"کودک و آرمان‌شهر" ✍ دکتر مریم منصوری، عضو تحریریه مجتهده امین شام‌گاه نیمه‌ی شعبان، شبکه پویا، یکی از جذاب‌ترین انیمیشین‌های متاخر شرکت والت‌دیزنی را پخش می‌کرد. Zootopia یا شهر وحش، نام پویانمایی شدیدا جذابی بود که نه بچه‌ها، بلکه والدین را هم میخکوب می‌کرد. دخترک خرگوش روستایی برای تحقق آرزویش که پلیس‌شدن شهر بود، به آن‌جا مهاجرت کرد. او که ابتدا از جانب اطرافیان طرد شده بود، با کمک گرفتن از یک روباه نر، به دنبال یک پرونده‌ی مشکوک، تلاش می‌کرد تا توانمندی خود را به رئیس پلیس اثبات نماید. ۷۵درصد داستان، بدون هیچ قضاوت و هنجاری، صرفا به توصیف کاملا خیره‌کننده ی این وضعیت رقم خورد. اما در باقی داستان، که اوج داستان نیز بود، تمام تلاش داستان‌نویس بر این موضوع شد تا ثابت کند حتی در مورد حیوانات نیز هیچ امر تکوینی و ثابتی در خلقت این موجودات رقم نخورده و هرگونه تصور ثابت، مثلا در نظر گرفتن توحش برای حیوانات وحشی، 《احمقانه، غیرمسئولانه و کوته‌بینانه》 است و «زن»، محور و مدار این شهر است. زوتوپیا، شهر حیوانی آرمانی است که «طبیعت»، آن هم در سیال‌ترین و متکثرترین حالتش، هر نوع ثباتِ نه روحمندِ مبتنی بر فضیلت را، بلکه ثباتِ بدنمند را نیز نفی می‌کند. به عبارتی، حتی زیست‌شناسی به یک "گفتمان زمانمند" تقلیل می‌یابد که صرفا، به دلیل اجماع عده‌ای یک سری داده‌ها موضوعیت یافته‌اند و ممکن است بعد از گذر زمان، داده‌های متفاوت و بلکه متناقضی عیان شوند. وقتی دخترم لحظه‌ای چشمش را از صفحه‌ی تلویزیون شبکه‌ی پویا برنمی‌چید، یک نگاهم خیره به او و یک نگاهم خیره به تلویزیونی بود که در گوشه‌اش مدام "یامهدی" به چشم میخورد. روزی که بناست از جامعه‌ای سخن بگوییم که در آن، خَلق و خُلق به وحدت می‌رسد و تکوین و تشریع و تقنین همسو می‌شود، جامعه‌ای جلوی چشمان او ترسیم می‌شد که نه تنها اصل بر حیوانیت است و هر آرمان شهر انسانی، با جایگزینی زوتوپیا با اتوپیا نفی می‌شود، بلکه خبری هم از نظام احسن نیست، خبری از طبیعت و بدنی که اگر او را بر هم بزنی او با تو مکر می‌کند، هستی‌ات را بر باد می‌دهد و امکان زندگی را از تو سلب می‌کند نیست، و نه تنها خیر و فضیلتی فراتر از امر بدنی و زیستی یافت نمی شود، بلکه امر بدنی و زیستی هم کاملا در فضایی برآمده از سیالیت و بی‌ثباتی، روز به روز امکان تغییر می‌یابد. با خود فکر می کردم آیا به این دختر، می‌توان از «مناسبات بدنمند در چارچوب» سخن گفت؟ آیا اساسا جز "بدنِ در لحظه‌" ی او، چارچوبی برایش متصور خواهد بود؟ و دختران، در این تصویر زوتوپیایی، منجی اند... ای کاش قدری بیشتر فلسفه می‌دانستیم تا قدری بر این انبوه تناقضات فائق می‌آمدیم... @AFKAREHOWZAVI
🔰کارگاه داستان نویسی ویژه دفاع مقدس و مقاومت مدرس:استاد احسان عباسلو زمان: پنجشنبه ۲۵اسفند ۴۰۱ مکان:سالن همایش موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس استان قم شماره ایتا و واتساپ جهت ثبت نام و اطلاعات بیشتر 09368311920 @AFKAREHOWZAVI
33.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺خطبه هشتاد نهج‌البلاغه سندیت ندارد! / روایات زن‌ستیزانه در بصره تولید می‌شد و در کوفه گسترش می‌یافت / ناهید طیبی 📌 بخشی از برنامه‌ی سوره شبکه چهار؛ با اجرای کارشناس مرحوم مسعود دیانی 🔺حجت الاسلام دکتر مسعود دیانی از پژوهشگران دین و اهل قلم بود که ۱۸ اسفندماه بر اثر بیماری سرطان دار فانی را وداع گفت. روحش شاد. 🔻پایگاه تحلیلی تخصصی عصر زنان 🌐|@asrezanan_ir|
َسفَرِ روح ها ✍️بانو آلاله شب آرام است همه چیز در خواب صدای بانگ و فریاد به گوش نمی رسد؛ انسانها در خواب بی خبری به سر می برند چه سکوت عجیبی شیپور مرگ را زده اند قیامتی عظیم بر پا شده است « هُوَالَّذِی یتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیلِ وَیعْلَمُ مَاجَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِثُمَّ یبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیقْضَى أَجَلٌ مُسَمًّى ثُمَّ إِلَیهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ ینَبِّئُکُمْ بِمَاکُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ؛ اوکسی است که (روح) شمارادرشب (به هنگام خواب) می‌گیرد؛وازآنچه درروز کرده‌اید،باخبراست ؛سپس درروزشمارا (ازخواب) برمی‌انگیزد؛و (این وضع همچنان ادامه می‌یابد) تاسرآمدمعینی فرارسد ؛سپس بازگشت شمابه سوی اوست؛و سپس شماراازآنچه عمل می‌کردید،باخبرمی‌سازد .»( آیه28 سوره بقره) روح ها در حال عروج به ملکوت آسمانها می باشند نجواهای آسمانیان فضا را پر کرده است صدا ها آرام در گلو ها حبس شده است سرنوشت ها رقم می خورد صفی با شکوه از عروج رو ح ها کشیده شده است هر کدام در وادی خود در حال سیر و سلوک می باشند جایگاها مشخص چه منظره ای شده است عده ای اوج می گیرند با لامی روند و بالاتر دلبستگی ها فارغ شده آزاد و رها در آسمانها آواز آزادی سر می دهند زمان در گذر اما آنها همچنان به سیر ملکوتی خود ادامه می دهند همچنان پیش به سوی شادی می روند نا گهان صدایی همه را از حرکت باز می دارد چه اتفاقی افتاده باید دوباره بر گردید به سوی زمین به سوی انسانها نگاه ها به هم گره می خورد چاره ای به باز گشت نیست پس از سفری طو لانی از حرکت باز می -ایستند به جایگاه خود در انتظار سفر ملکوتی دیگر ی روح ها همچنان بی صبرانه منتظر تا ادامه سفر در وقت دیگر تا سر آمدی دیگر و بر کنار رفتن پردها تا اسرار درون بر ملا شود . آنچه کردی اندر این خواب جهان گردت هنگام بیداری عیان @AFKAREHOWZAVI
یک ضرورتِ فرا مرزی ✍زينب نجیب 🔹امروزه، افرادی در جامعه، حکومتِ جمهوری اسلامی ایران را دیکتاتوری می‌پندارند که این اعتقاد یا ناشی از تحلیل خودشان است و یا ناشی از همجه‌ی شدید رسانه‌های ضدانقلاب. البته با نگاهی به جامعه کاملاً آشکار خواهد شد که نه‌تنها اغلب پیروان چنین اعتقادی تحت‌تأثیر شدید امپراطوری رسانه‌ای هستند، بلکه آنان که ادعا می‌کنند با تحلیل خودشان به این نتیجه رسیده‌اند نیز، زخم‌خوردگانِ جنگ شناختی‌اند. جنگی که یکی از نتایجش تخریب نظام محاسباتی افراد است. بدین صورت که شاهد صدق یک پدیده است اما ناخودآگاه شهادت به کذب آن پدیده می‌دهد. یعنی به‌عنوان مثال، چیزی را کاملاً می‌بیند، اما آن را نفی می‌کند و یا بالعکس چیزی را نمی‌بیند اما به بودنش شهادت می‌دهد. 🔹حال مسئله اینجاست که آیا این افراد هرگز از خود سؤال پرسیده‌اند که اگر واقعا این حکومت، دیکتاتوری است پس این همه تأکید بر تحلیل درست و نگاه عمیق برای چیست؟ این همه تلاش در آموزش بصیرت‌آفرینی و تبیین‌گری از چه رو است؟ مگر نه‌اینکه صاحبان قدرت هر زمان که بخواهند در جهت منافع و قدرت خود اقدامی کنند، عامه مردم را به بی‌خبری و سرخوشی و سرگرمی دعوت می‌کنند تا در سایه‌ی غفلت مردم، مقاصد خود را عملی کنند؟ مگر نه اینکه چشمه‌ی بیداری را در همان بدو آغاز، کور می‌کنند و صدای هوشیاری را در نطفه خفه. اگر موفق شدند که هیچ، اگر موفق نشدند به‌سرعت روایتی دست‌و‌پا کرده و اذهان را با خود همراه می‌کنند و یا هزاران مکر و حیله‌ای دگر به کار می‌بندند تا انسان آن‌چنان سردرگم شود که در این سرگشتگی جایی برای سؤال نیابد. 🔹اما در جامعه‌ی مردم‌سالار دینی شاهد این حوادث نیستیم بلکه کاملاً برعکس، همه‌ی قشرهای مختلف جامعه در هر کسوت و جلوت به "بصیرت"، "هوشمندی"، "بینایی"، "قدرت فهم" و "تحلیل" دعوت می‌شوند و نه فقط دعوت بلکه آموزش می‌بینند، در کسب چنین مهارتی، تشویق می‌شوند و در صورت کوتاهی، مورد سرزنش و شماتت قرار می‌گیرند. 🔹آن که این بستر را برنمی‌تابد، یا تلاش می‌کند تا چهره‌ی آن را مخدوش کند و یا با کج‌روایت‌ها زخمی‌اش کرده و آن را از مسیر خود منحرف می‌سازد. گاهی از همان ابتدا آن را زیر تپه‌ای از اخبار و محتواهایی نامربوط و اغلب بی‌اهمیت مدفون می‌کند و یا با طرح پرسش‌ها و شبهات، آن را در هاله‌ای از ابهام فرو می‌برد. آری ، دشمن همیشه در وهله نخست درصدد نابودی حق قدم برمی‌دارد و اگر موفق نشد به تحریف آن مبادرت می‌ورزد. 🔹و اما دوست... دوست حقیقی همان حکومتی است که زخم زبان می‌شنود، زخم خنجر به تن می‌خرد اما باز ندای رسای جهاد تبیین سر می‌دهد. چراکه خواستار پرورش فهم آحاد جامعه است. حال، اگر این انقلاب که از تمام ظرفيت‌های خود برای رشد انسان به‌سود اندیشیدن و بهتر اندیشیدن بهره می‌برد دیکتاتور است پس رضاخان که نه خود می‌اندیشید و نه اجازه‌ی آن را به کسی می‌داد نامش چیست؟ 🔹جالب‌تر این‌که آرمانِ انقلاب اسلامی، صدور این امر مهم، به فراتر از مرزهای جغرافیایی است. یعنی اصلاً تحقق آن را محصور در خانه‌ی خود نمی‌داند بلکه آرمان‌شهر او جایی است که انسان‌ها همگی بدون دخالت طواغیت عالم، بدون هوای مسموم اغواگری‌ها و بدون اسارت هوای نفس، آزادانه بیندیشند. 🔹آری، صحنه‌ی جنگ واضح است هرچند گاهی غبار فتنه به خود بگیرد. دنیایی که به‌دست ابرقدرت‌های مادی خلق شده است، این است: "نیندیش، ما به‌جای تو خواهیم اندیشید".این عبارت را آن‌چنان دلربا عرضه کرده‌اند که انسانِ امروز، تصوری زیبا از این زندگی در ذهن خود پرورانده است آن‌چنان‌که از آن تمام‌قد دفاع می‌کند. ✅بنابراین، برماست که در این جنگ تمام‌عیارِضدبشری، بر قدرت تحلیل و تبیین خود بیفزاییم و به‌عنوان محصولی ارزنده ابتدا نیاز آن را به جهان صادر کنیم، سپس خود آن را، تا دنیا از زنگار دیکتاتوری خود نجات یابد. @AFKAREHOWZAVI