.
#ادامه
قهرمان اوّل کربلا
✍چمنخواه
#بخش_دوم
[۵] گاه این سوال در اذهان پیش میآید. چرا امام حسن (علیهالسّلام) با معاویه بیعت نکرد؟ در جواب باید گفت: زمان امام حسن (علیهالسّلام) مسأله بیعت مطرح نبود. بیعت یعنى امضاى خلافت آن شخصی که رأس کار است. در قرارداد آتشبس یا صلحى که بین امام حسن (علیهالسّلام) و معاویه نوشته شد، یکى از شرایط این بود که امام حسن(علیهالسّلام) به معاویه، امیرالمؤمنین نگوید، با او بیعت نکند، معاویه حق تعیین جانشین نداشته باشد. در بعضى از روایات آمده است، معاویه بعد از خودش امام حسن(علیهالسّلام) را به خلافت بگذارد و بعد امام حسین(علیهالسّلام) را.
در زمان امام حسن (علیهالسّلام)، ادعای معاویه، عمل براساس اسلام بود. او در ملأ عام کار خلاف قران و شرع انجام نمیداد؛ که اگر انجام میداد مصداق این روایت میشد.
پیغمبر فرموده بودند: «مَن راىَ سُلطاناً جائراً مُستحلاً لِحرمَ الله ناکثاً لِعهداللهِ یَعملُ فى عِباداللهِ بالجورِ وَ الطُغیانِ وَ لَم یُغیرُ عَلیه بفعلِ و لاقولِ کانَ حَقاً عَلى اللهِ اَن یُدخله مُدخله» یعنى کسى که ببیند یک حاکمى دارد ظلم مىکند، به حقوق مردم تجاوز، حرام خدا را حلال و احکام الهى را دگرگون مىکند بر او واجب است که با این حاکم مقابله کند، این در زمان امام حسین(علیهالسّلام) بطور کامل وجود داشت. ولی در زمان امام مجتبی(علیهالسّلام)، حاکم(معاویه) اینگونه نبود.
[۶] گرچه امام حسن(علیهالسّلام) به علم امامت میدانست که معاویه یک روزی این کارها را خواهد کرد. ولی معاویه ادعا مىکرد که مىخواهد بر طبق احکام الهى عمل کند و امام حسن،(علیهالسّلام) در همان صلحنامه نوشتند: باید براساس حکم خدا و سنت پیغمبر عمل بکنى. او هم قبول کرد که بر طبق این عمل خواهد کرد. حضرت مجتبی(علیه السّلام) حتی پس از انعقاد پیمان صلح؛ که قدرت معاویه افزایش یافت و موقعیتش بیش از پیش تثبیت شد. بعد از ورود معاویه به کوفه بر فراز منبر نشست و انگیزههای صلح خود و امتیازات خاندان علی(علیه السّلام) را بیان نمود و آنگاه در حضور هر دو گروه با اشاره به نقاط ضعف معاویه با شدت و صراحت از روش او انتقاد کرد. (کتاب احتجاج، طبرسی)
[۷] امام خامنهای دلایل انتخاب صلح را اینگونه بیان کردند. «من معتقدم امام حسن (علیهالسّلام) شجاعترین چهره تاریخ اسلام است؛ چون شجاعت واقعی این است که انسان بر طبق آنچه مصلحت فکر و ایدئولوژی او است اقدام بکند، اگرچه کسی نفهمد. امام حسن(علیهالسّلام) حاضر شد خود و نام خود را در میان دوستان نزدیکش، فدای مصلحت واقعی کند و تن به صلح دهد؛ برای اینکه بتواند کارش را، یعنی دیدبانی اسلام، حفاظت از قرآن و هدایت نسلهای آینده تاریخ را به موقع انجام دهد.» (کتاب دو امام مجاهد سال ۵۱ و ۵۲) با امید به اینکه خداوند به همه ما بصیرت عنایت کند تا بتوانیم این بزرگوار را بشناسیم و بدانیم که صلح امام حسن (علیه السّلام) همانقدر ارزش دارد که شهادت برادر بزرگوارشان امام حسین (علیه السّلام). این دو سبط پیامبر(صلیالله علیهوآله)با قعود و قیام خود به اسلام خدمات زیادی کردند.
🍃پایان
#امام_حسین
#نهضت_حسینی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔶 کلامی دلسوزانه با عزیزان حوزوی
✍ مهندس شکوهیان راد
در چند ماه اخیر، بارها و بارها شاهد بودهایم که از اساتید تا مسئولان عالیرتبهی حوزهی علمیه، اظهار نظرهایی کاملاً اشتباه و غیرعلمی دربارهی #هوش_مصنوعی داشتهاند.
برای مثال:
1⃣ یکی از امام جمعههای سابق بیان کرده: «کسانی که هوش مصنوعی را تهدید میدانند، خودشان تهدیدی برای جامعه هستند»
❇️ پینوشت یک
چنین اظهاری، حاصل بیاطلاعی از مبانی فلسفی تا تکنولوژیهای عملیاتی هوش مصنوعی است.
هوش مصنوعی صرفاً تکنولوژی نیست، بلکه مبنای انقلاب صنعتی چهارم است که الگوی نوینی از حکمرانی را به نفع غرب دنبال میکند.
لذا قطعاً به همان نسبت که رد کامل هوش مصنوعی عاقلانه نیست، تأیید چشم بستهی آن و نادیده انگاشتن تهدیداتش از سطح فردی تا ملی و حتی تمدنی، به دور از عقل است.
2⃣ از اهم مسئولان حوزۀ کل کشور بیان کرده: «بهدنبال تأسیس دانشگاه هوش مصنوعی هستیم»
❇️ پینوشت دو
🔻 اولاً هوش مصنوعی یک رشتهی وابسته است و شأنیت دانشگاه شدن ندارد.
ما حتی برای #سایبرنتیک که دانش مادر و مولد هوش مصنوعی است قائل به دانشگاه نیستیم.
🔻ثانیاً برخی مسئولان حوزوی بر اساس کدام سیر تخصصی بهدنبال ورود به هوش مصنوعی هستند؟
آیا برآورد و سنجش علمی صورت گرفته یا این قبیل اظهارات، حاصل مشاورههای غیر علمی برخی اطرافیان است که این روزها بهدلیل جو زدگی تکنولوژیک زیاد شده؟
🔻 ثالثاً وقتی یک مسئول حوزوی بهدنبال تأسیس دانشگاه است، آیا نوعی بیاعتبارسازی حوزه نیست؟
مسئولیت شریفتان تعمیق و گسترش حوزهی علمیه بر مدار تبلیغ است یا توسعهی دانشگاههای کشور که در حیطهی وزارت علوم است؟!
3⃣ اظهارات متعدد در تأیید تمامیت هوش مصنوعی و مطلقانگاری آن با این استدلال که «هوشمندی، همواره مفید است و هیچ انسان عاقلی خود را از هوش و خرد محروم نمیکند»
❇️ پینوشت سه
اساساً ترجمهی اینتلیجنس به هوش اشتباه بوده و اصطلاح رایج هوش مصنوعی، یک غلط عرفی است؛ همانگونه که ترجمهی ویرچوال اسپیس به فضای مجازی کاملاً غلط است.
اینتلیجنس، عالیترین سطح در سطوح چهارگانهی اطلاعات ذیل دانش سایبرنتیک است و در اصل به معنای ایجاد تحکم مبتنی بر قواعد اطلاعاتی است.
به همین دلیل است که عموم سازمانهای امنیتی - اطلاعاتی از واژهی اینتلیجنس در عنوان خود استفاده میکنند، مانند:
CIA: Central Intelligence Agency
MI-6: Military Intelligence - Section 6
آیا در ترجمهی نام سازمان سیا، میگوییم آژانس هوش مرکزی؟!! یا MI-6 به هوش نظامی اشاره دارد؟!!
در مجموع استمرار این اشتباه، اعتبار حوزه بهعنوان پیشران تبلیغ انقلاب اسلامی را نزد جامعهی دانشگاهی و آحاد مردم خدشهدار میکند.
امید است این رویه که حاصل شتابزدگی در فهم بیانات دو سال اخیر امام خامنهای است و عدهای، بهجای فهم ذات و عمق منظور ایشان، ولع تکنولوژیک را توسعه میدهند؛ بر اساس #ژرفنگری اصلاح شود.
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔖پرشکوهترین نرمش قهرمانانهی تاریخ
✍آمنه عسکری منفرد
▪️حادثهی صلح امام حسن (علیه السلام) با معاویه، حماسهای سرنوشتساز و بینظیر در کل روند انقلاب در صدر اسلام بود که حادثهای دیگری نظیر آن وجود نداشت. این حرکت امام حسن (علیه السلام) باعث حفظ اسلام به عنوان یک نهضت ارزشی گشت. اگر امام حسین (علیه السلام) هم بهجای ایشان بود، در جهت حفظ نهضت عظیم انقلابی که پیامبر اکرم به راه انداخت و امام علی (علیه السلام) از آن صیانت کرد، همین کار را میکرد.
▪️این حرکت امام مجتبی صددرصد بر استدلال منطقی غیرقابل تخلف انطباق داشت، زیرا در دوران ایشان جریان مخالف اسلام معاویه بهقدری رشد کرده بود که میتوانست بهعنوان یک مانع ظاهر شود و به دلیل ضعف نیروهای شیعیان حامی امام، بر اسلام غلبه مییافت. بنابراین «حتی اگر خود امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هم بهجای امام مجتبی بود، در آن شرایط ممکن نبود کاری بکند، غیر از آن کاری که امام حسن کرد... امام حسین (علیه السلام) در این صلح با امام حسن شریک بودند، اگر امام حسن صلح نمیکرد تمام ارکان خاندان پیامبر را از بین میبردند و کسی را باقی نمیگذاشتند که حافظ نظام ارزشی اسلام باشد.» (بیانات رهبر انقلاب، ۲۳ فروردین ۶۹).لذا اگر این صلح تحمیلی از جانب امام مجتبی که خود یک مکر الهی بود «و مکروا مکر الله» (آل عمران/ ۵۴) قبول نمیشد، مکر معاویه قوت میگرفت و به شهادت خاندان پیامبر و اصحاب او منتهی میشد.- به احتمال قوی بهدست اصحاب امام که جاسوسان معاویه آنها را خریده بودند، کشته میشدند-و معاویه به بهانهی خونخواهی عزاداری کرده، تمام اصحاب امیرالمؤمنین را هم ازمیان برمیداشت و دیگر چیزی بهنام تشیع باقی نمیماند، تا عدهای بعد از ۲۰ سال امام حسین را در کوفه دعوت کنند. امام حسن (علیه السلام) شیعه را حفظ کرد تا بعد از ۲۰ الی ۲۵ سال حکومت به اهلبیت برگردد.» (بیانات رهبر انقلاب، ۱۳ خرداد ۷۹).
▪️بنا روایتی از امام صادق (علیه السلام) «و قطع هذا الأمر فی سبعین» (اصول کافی، جلد ۱، ص۳۶۸). تقدیرات الهی چنین بود که با فاصلهی سی سال از شهادت حضرت امیر و ده سال بعد از شهادت امام حسین امر حکومت به دست اهلبیت برگردد تا مردم مقدمات حکومت اسلام را با اراده و تصمیم خودشان فراهم کرده باشند. اما چون در قضیه امام حسین خواص -از جمله عبدالله جعفر و عبدالله عباس- وظیفه خود را بهخوبی انجام نداده بودند، حادثهی کربلا نیز آنچنان رقم خورد.
▪️ بر این اساس در ماجرای صلح و بعد از آن امام مجتبی به عنوان مرد جنگی، مرد سیاست و مرد تدبیر، با مباحثات و مجادلات بسیار قوی و قدرتمندانه با کلماتی قاطع و کوبندهتر از کلام مولا علی، برای دفاع از اسلام، استوار ایستاد و با تغییر روش و مانور در انتخاب روشها (قبول صلح ) کاری اساسی و لازم برای حفظ اسلام انجام داد.
#امام_حسن_مجتبی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«ترندینگ(روند) حجاب استایل ها»
✍سیده ناهید موسوی
📌پوشش و حجاب یک امر، فطری است که تاریخ آن به آدم و حوا میرسد. و از سوی دیگر با نگاهی تحلیلی به تاریخ فرهنگی زنان جامعه ایران که نشان میدهد در طی تاریخ همواره مردم ایران از فرهنگ غنی و استواری در توجه به رعایت پوشش ظاهری و نوع لباس متناسب بافرهنگ و عرف خود میباشد، برخوردار بودند. به نحوی که انتخاب پوشاک مناسب و آراسته منزلت اجتماعی و موازین فرهنگی آنان را نیز نمایانتر مینموده است.
🔖رویش پدیده حجاب استایل؛در چندسال اخیر و با گسترش فضای مجازی در دهه هشتاد به بعد همزمان با دورهای که صنعت پوشاک تقریبا در دهه نود به مرحله اشباع رسیده بود. و دغدغه لباس مناسب برای قشر محجبه جامعه افزایش یافت. با پدیدهای به نام حجاب استایل مواجه شدیم. «مُد حجاب» یا «حجاب استایل» که در فضای مجازی و با تاثیر گذاری فراوان به راحتی در حال جولان است.
گروهی که هدف آنها ترویج و تبلیغ حجاب و سبک زندگی اسلامی بود، و اما حالا آن روی سکه حجاب استایلها چیز دیگری را نشان میدهد. معضل حجاب استایل که هیچ شباهتی با فرهنگ عفیفانه و اصیل ایرانی_ اسلامی ندارد. در واقع حجاب استایل، کلمهای با تعبیری وارونه و در جهت منافع شخصی که هر لحظه این تعبیر در مکان و موقعیت های مختلف تغییر میکند. حجابی که این افراد به اصطلاح حجاب استایل خود را مُبلغ آن میدانند و بر آن مفتخر هستند. حجابی که همراه با «خودنمایی» و نقطهی مقابل حجاب «شرع مقدس» است.
🔖بلاگرها و مخاطبین؛ بلاگرها با نشان دادن جذابیتهای زیاد کاربر را مجذوب کرده و او خواسته یا ناخواسته وادار به همزادپنداری و همانند سازی با عناصر ارائه شده توسط بلاگر میشود. و او برای یافتن جایگاه خود شروع به تقلید از نوع «پوشش»، «آرایش»، «تغذیه» و... میکند. همه این عوامل تاثیر مستقیم در سبک زندگی دارد و به تدریج باعث تغییر ذائقه افراد دنبال کننده میشود.
تأثیرگذاری و شهرت بلاگرها از کجا به اوج رسید؟
تاثیرگذاری بلاگرهای حجاب استایل، به جایی رسید که بسیاری از فروشگاههای نوپا، برای معرفی «برندها» توسط آنها به صف شدند و بابت هر تبلیغ، مبلغ قابل توجهی را به شکل غیر رسمی و غیرقراردادی پرداخت کردند. تا لباسها و محصولاتشان در یکی از استوری ها توسط بلاگر حجاب استایل پوشیده و معرفی شود.
🔖ذائقه و مدل سازی به سبک حجاب؛ حجاب استایلها حجابی را که برای بعضی از افراد دافعه دارد با مدلها و ابزارهای متفاوت جذاب و به اصطلاح امروزی میکنند. به طوری که حتی افرادی که به «اصل حجاب» اعتقادی ندارند، برای بیشتر دیده شدن از این پوشش استفاده «ابزاری» میکنند. این افراد اصطلاح «مُد اسلامی» را به حجاب ایجاد کردند وحجاب را به شکل یک صنعت و برند درآوردند تابرای مخاطب «مدل سازی» کنند. آنها برای مخاطب مهرههایی میسازند که با هر عقیدهای میتواند در این زمین بازی کند و برای جذب مخاطب از هر روشی اما با پوشش دین و حجاب استفاده میکنند.
🔖بلاگری ابزاری برای شهرت و دیده شدن؛ اصل کار بلاگرها بر جذاب دیده شدن است. هرچقدر بیشتر دیده بشوند موفقتر خواهند بود و اساس حجاب بر پوشش زیباییها و جذابیت ها است. بلاگر حجاب یک تناقض است که تنها با تغییر مفهوم بنیادین حجاب دست یافتی است.
بی شک،دستورات و توصیه های دینی به عنوان یک عامل تاثیرگذار در اصلاح سبک زندگی فعلی مسلمانان وجود دارد.شاید مشکل اصلی در شیوه ارائه آن است که به روز وجدید، و البته نیازها و تغییرات روانی که در نسلهای جدید ایجاد شده در آنلحاظ نگردیده است. پس لازم است مواردی همچون، اقتدار بخشی به خانواده و احترام به پدر و مادر و همسر، به سبک نوینی آموزش داده شود. نهادهای مرتبط با آموزش و تولید محتواهای آموزشی و البته متنوع در آموزش باعث کمک در جهت مهارت آموزی و توانمند کردن فرزندان در جامعه برای ایفای نقش در خانواده و اجتماع و از جهتی دیگر ترغیب و تشویق به استفاده از معارف اسلامی نمایند.
📌و در آخر؛ حجاب استایلها «مروج حجاب» نیستند بلکه، «مانکن لباس» و دست نشانده «کمپانی های لباس» هستند و با قرارگیری در رده محجبه ها، سطح توقعات پوشش یک خانم را به راحتی دستخوش تغییر میدهند. و هر روز با یک نسخه جدیدی متناسب با اقتضائات ،فضای جامعه، و افکار عمومی پیاده سازی میکنند. و این درحالیست که حجاب استایل با فلسفه حجاب در اسلام در تعارض است.اما امروزه شاهد هستیم کهمافیای ضد دینی عفاف و حجاب و البته چادر همانند بختک بر فرهنگ جامعه رخنه کرده است. در اینصورت وظیفه گروههای مُد و لباس کشور، نهادهای امنیتی و قضایی برای ساماندهی و حذف صفحات مجازی و عدم حضور حجاب استایل ها را در صحنه میطلبد. تا بیش از این هزینههای جبران ناپذیری برای متولیان امر عفاف و حجاب به بار نیاورد.
نصرٌ من الله و فتحٌ قریب
#امام_حسین
#نهضت_حسینی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
در حسرت دیدار
✍نجمه صالحی
به سمت هر دری که میرفتیم بسته بود، درهای محدودی برای ورود بانوان اختصاص داده بودند. روبهروی در باب القبله ایستادیم، از دور به سمت ضریح ابوالائمه علیهالسلام سلام دادیم و دوباره به امید باز بودن یک در حرکت کردیم.
بالاخره پس از تفتیش یا بازرسی نهایی، وارد رواق حضرت فاطمهالزهرا سلام الله علیها شدیم و به خواندن زیارت بدون رؤیت ضریح مطهر امام علیهالسلام رضایت دادیم! بهدلیل ازدحام جمعیت، دیدار و زیارت ضریح، برای بانوان ممنوع شده است! امواج متلاطم دل، آمده بود تا آرام گیرد اما...
در بخش بانوان، به وفور، زائرین خستهای میدیدیم که مانند کودکی در کنار مادر آن هم در خانه پدری، چشم بر هم نهاده و در خواب ناز بودند. بیشک یعسوب الدین علیهالسلام و دو پیامبر عظیمالشأن حضرت آدم و نوح علیهماالسلام در این مضجع شریف، دعاگوی زائران که پروانهوار دور آنها میگردیدند، بودند!
بیشتر از قبل دلم برای دیدار نقش گل و انگورهای زیبای منقش بر نقره اطراف ضریح، تنگ شد! پیچکهای مارپیچ و بالارونده که راه را تا رسیدن به گلهای بهشتی پیموده بودند و عطر و بوی دلانگیزی داشتند!
تابستان ۴۰۲
#اربعین
#امیرالمومنین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
فرصت تازه
✍م.حیدریان منش
امروز
یک روز جدید است
یک فرصت تازه
بعضی ها بین راه نجف و کربلا هستند
بعضی ها در مرز
بعضی ها مشغول بستن ساک
و اما
من و تو
کجا هستیم؟
این "سیر" خروشان هستی بخش را در کجا همراهی یا نظاره می کنیم؟
چقدر در این مدت با آموخته هایمان توانسته ایم حسینی شویم
همه در حال پیوستن به این کشتی نجات هستند
امروز برای نزدیک شدن به امام زمان، روز رسیدن به حسین است
"قافله عشق در سفر تاریخ است"
تو هم با "دل" همره این کاروان باش
کربلا "انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دل بستگی هایش هجرت کنی و به کهف حصین لا زمان و لا مکان #ولایت ملحق شوی"
پس برخیز
برای "هم فکری"، "هم عملی" و "هم روحیه" شدن با ولی
برخیز
اینجا با #دل هم می شود رسید
پس شتاب کن.
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
🔰چند نکته برای کسانی که شرایط پیوستن به خیل عظیم جمعیت را دارند اما به دلیل خبرهای ضد و نقیض و... هنوز تردید دارند، آنچه ما مشاهده کردیم.
🔅هوا گرم است اما نفسگیر، خیر!
🔅مرز مهران جمعیت زیاد است اما با ترافیک روان!
🔅ازدحام جمعیت وجود دارد اما به تناسب آن، امکانات هم در حد توان برگزارکنندگان فراهم شده است!
🔅صفها طولانی است، سختی وجود دارد اما طاقت فرسا نیست!
🔅امنیت سفر برای بانوان هم فراهم است فقط گروهی و سه چهار نفره بیایند خیالشان جمعتر است!
🔅خلاصه که فرصت را از دست ندهید!
با کولهباری سبک آمادهی حرکت شوید!
فراموش نکنیم اربعین حماسه ظهور است!
➖➖
《این موج جمعیت خروشی پشت سر دارد
پایان عمر قطرهها خشم شب دریاست
این راهپیمایی فقط یک راه رفتن نیست
آمادگاه یاوران یوسف زهراست
از این ستون تا آن ستون بوی فرج آید
من مطمئنم آخرین موعود هم اینجاست》
یاحسین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
درد جاماندگی!
✍مهدوی
نصیبتان مباد حال این روزهایم! خدا نیاورد برایتان، لحظات حسرتباری که این روزها سپریمیکنم.
هر چقدر تا به امروز نفس امّاره میتاخته، اینروزها مغلوب لوّامه گشته و او هم، سرِ خجالت پایینانداختهاست. نمیدانم کجا بهانه آوردهام برای یاری خیمهی حسین(علیهالسلام) که این روزها بهانهها سر راهم صفکشیدهاند تا پایم به آن خیمهی مقدس نرسد؟ آری این است وصف حال لحظات منِ جا مانده.
پای ارادت بدجوری در گِل مانده و از همراهی عشاق عقبماندهام. برگزیدهها رفتند و به آغوش ارباب رسیدند و من ماندم و اشک و غم و حسرت.
خوبان روزگار کولهبار ارادت بربستند و پا به مسیر عشق نهادند و سهمشان شد، زیارت شاه و من ماندم و سینهای پرآه. با هر وداعی از سوی خوشروزیانِ عالم، فاتحهی دلم را خواندم و التماسشان کردم برای احیای این بیمار در حال احتضار. آری در احتضاری مرگبار دستوپامیزنم و چنگ به بسترِ بیتوفیقی میزنم و حسرت، راه نفسم را بستهاست.
آقاجان! ارباب خوبم! محتاج نگاهم، از آن نگاههایی که حرّ را پروازداد، دام دنیا بدجوری پاگیرم کردهاست. وای بر من! اگر در دامگیرافتاده، به صحرای قیامت برسم. حضرت شاه! این کنیز، بیتابت گشته و در آتشِ دوری میسوزد و نمیسازد با دلِ بیقرارش برای شما. کاش بشود نقطه پایانی به این خط طولانی حسرتم عنایت فرمایید، به حق خواهر عقیله و صبورتان زینب کبری سلام الله علیها!
بگو بگو به کدامین دعات خواهم یافت؟
بگو کجا برم این حسرت سوالی را؟
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
خاطرات سفر اربعین
✍زهرا نجاتی
سیدمحمد از کنارم رد میشود. کل مسیر، بالهجه فارسی و اَل اَل گذاشتنش سر هر کلمه ما را خندانده! برای اینکه خیلی هم با عربها همذات پنداری نکند، گفتم:«توی شلوغی صدای بلندی که شنیدید با لهجه غلیظ فارسی، عربی بلغور میکند، محمد است»
حالا اما که طبعا زیربارش محبت و لقمه و آبمیوه و شربت موکبداران اغلب عراقی، آبادتر شده، نمیدانم چرا چشمهاش قرمز است. کنارش می ایستم و نگاهش میکنم، اشکهایش را با دست پاک و کوله و چمدانش را پشت سر را مرتب میکند
ماتم برده. وسط شوخی و خنده و ساندویچ بیصف سلف سرویس، اشک چه میکند؟
انگار منتظر سوال من است. میان گریه میگوید:«اینا بدون اینکه مارو بشناسن، دارن یا التماس به ما غذا میدن و به خونههاشون ببرن؟
عاشق این نقطهزنیهای به وقتش هستم. تنور داغ است و وقت چسباندن نان تربیتی:_آره مامان. این اصل معنی ولایت مداریه. این اصل عشقه. یعنی فقط چون عاشق امام حسین علیه السلام هستند، دیگه هیچی مهم نیست. منتمون زو میکشند، پول خرج میکنند، عرب و عجم فراموش میشه، اینطور با اصرار نیمه شب، غذا و خوراکی آماده میکنن.
محمد واقعا ماتش برده، نگاهم میکند و همینطور که نسبتا بلند مشغول گریهاست، انگار هنوز میخواهد بشنود، بغضی پر از شوق، لحن مادرانهام، را تشدید میکند: هرموفع همه مردم دنیا همه مسلمونا، همه شیعهها اینقدر عاشق امام زمان و همینقدر ولایتمدار بشن که هیچی براشون جز شیعه و محب اهل بیت بودن ارزش نداشته باشه و باقی اختلافاتشونو بذارن کنار، آقاظهور میکنه
فرصت نیست. سیدمحمد هنوز بین گریه و شوق مانده.
راه خیابان باز میشود و جماعت راهی سمت دیگر خیابان میشوند، پدرش از پشت سر ما را میبیند و دلیل حالش را نی پرسد و بعد همه بدون هیچ حرفی، به جامعهای فکر میکنیم که اول باید لااقل در واحدهای کوچک مثل خانواده و فامیل مهدوی شود تا بعد به لطف حضرت دوست، کل جهان رافرا بگیرد.
#کربلا
#اربعین
#امام_حسین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
#روایت_اربعین ۱
مهمترین تصمیم
✍ راضیه کاظمی زاده
از روزی که تصمیم به رفتن من شد و تا زمان حرکت، تنها چند روز طول کشید و من در این چند روز مدام قرار سفر را کنسل میکردم و دنبال هر بهانهای بودم تا به این سفر معنوی و پر از شور و هیجان نروم و تنها دلیلم دلتنگی جدایی از دخترهایم بود! دلتنگی از دو فرشته کوچولو که یکی از بهترین هدیههای خداوند به من بوده و هست.
لحظهای خودم را جای حضرت رباب تصور کردم، او چگونه توانسته بود از بچهی شش ماههاش دل بکند و او را در راه ولایت قربانی کند، دلم لرزید و از خودم خجالت کشیدم! ما چگونه میخواهیم فرزندانمان را فدای حسین علیه السلام کنیم ؟! و چگونه چنین ادعایی داریم که اولاد و پدر و مادرم به فدایت؟! این چه فدایی بود که حالا نمیتوانم دل از دخترانم بکنم آن هم با آن همه تدابیری که برای راحتیشان اندیشیده بودم، از خوراکی گرفته تا پارک رفتن و بازی کردن! به همسایهها هم سپرده بودم هوای آنها را داشته باشند، آن وقت چگونه زینب کبری سلام الله علیها دل از جگر گوشههایش کَند؟ مگر فرزندان من عزیزتر از آنها بودند!؟ چگونه اباعبدالله الحسین علیه السلام دل از دختران و پسرانش کند و آنها را تقدیم خدا نمود؟! آنهمه از عمق وجود و از ته قلب، مگر دختران من عزیزتر از آنها بودند؟! نه هرگز عزیزتر نبودند! ولی دلکندن سخت بود به قدری که هرشب خواب از سرم میبرد و ساعتها برای دلتنگیها، پیشاپیش اشک میریختم! اینجا بود که فهمیدم اینبار باید محبت فرزندانم را فدا کنم و از آنها بگذرم تا بتوانم به قله برسم! من در این راه فداییهای زیادی داده بودم که واقعا ارزشش را داشت و بالاخره با کمک همسرم توانستم بر حس مادریام غلبه کنم و دل از دو فرشتهی زمینیام بکنم و فرزندانم را به حضرت رقیه سلام الله علیها بسپارم و راهی سفر عشق شوم.
در راه برای خداحافظی با چند تن از اعضای خانواده تماس گرفته شد و طلب حلالیت نمودیم؛ مثل همیشه از همان ابتدا همه احوال پرس دخترهایم شدند و گفتند چگونه میتوانی آنها را بگذاری و بروی و شاید هم در خیالشان مُهر بیمهری برایم میزدند! اما آنها نمیدانستند من چگونه با این درد و درگیری با نفس، دست و پنجه نرم کردم؟! نمیدانستند که چقدر آزمایش شدن توسط اولاد سخت است! و به آنها نگفتم من آنها را به حضرت رقیه سلام الله علیها سپردهام و یقین دارم او خودش مواظب آنهاست.
همه وقتی به سفر میروند آنها را با سلام و صلوات بدرقه میکنند و برایشان آرزوی سلامتی دارند اما برای من چیز دیگری رقم خورده بود! انگار باز هم باید در راه آزموده میشدم تا با دلی شکسته وارد این راه شوم! شده بودم مانند انگشتری که باید نگینش را صیقل دهند! هر روز مقداری از آن را میتراشند، فقط از ارباب بیکفنم میخواستم که مرا صبر دهد و رو سفید از این مراحل عبور کنم! اربابم تا اینجای سفر برایم سنگ تمام گذاشته بود، مطمئنم ما بقی راه را نیز برایم سنگ تمام خواهد گذاشت!
ما باید برای ظهور آماده شویم و این آمادگی، هزینه دارد و یقینا این راهها ابتداییترین و آسانترین راه برای آمادگی ظهور است! به امید اینکه روزی برای دیدن مولایمان راهی سفر عشق شویم و با مولایمان در اربعین حسینی هم قدم باشیم!
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
آقا سید حسین نشانه شد برای محله ی ما
✍ سمانه اسفندیاری دولابی، با ارسال یادداشتی به جمع نویسندگان کانال افکار بانوان حوزوی پیوست.
جمعه سوم شهریور ، محله ما به وجود پیکر شهید سی ساله عملیات کربلای پنج ، عطرآگین شد.شهیدی که همراه او پارچه سبز سیدی بود و سید حسین نام گرفت. آری او نشانهای بود از خود امام حسین و نگاه اهل بیت علیهم السلام به محله ما .
او که آمد تا ما را بیش از پیش دلگرم کند و روحیه استقامت را در محله تزریق کند.
او که آمد تا مأمن ما باشد در روزهای دلتنگی و روز های جاماندگی
آقا سید حسین حسابی به موقع آمدی، ماییم و یک دنیا دلتنگی و برات کربلا و دستهای خالی که دخیل شماست.
آقا سید، خودت پا در میانی کن.
#خانه_مداحان
#شهید_گمنام
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
هدیهی خانهی پدری
✍نجمه صالحی
سوار ماشین شده بودیم تا از سامرا به سمت حله (زیارت بی بی شریفه) حرکت کنیم که مرد جوانی با یک دسته تسبیح کنارمان ایستاد، با خودم گفتم:" وقت مناسبی برای فروش انتخاب نکردی! "اما واگویهام کاملا خطا بود...
او بعد از سلام و خیر مقدم بخاطر حضور در خانهی پدری، جملاتی گفت که تلنگری شد بر وجود خوابزدهام! او گفت:" حواستان باشد از سی میلیون زائر اربعین فقط سه میلیون سمت خانهی پدر صاحب الزمان عجل الله فرجه حرکت میکنند این یعنی شما انتخاب و دعوت شدید! تسبیح را به شما هدیه میدهم تا به نیت ظهور و تعجیل در فرج صلوات بفرستید و قدمهایتان در جادهی مشایه با این ذکر نور بگیرد! همراهان با شوق تسبیح را گرفتند و همگی مشغول صلوات شدند.
یکی از همراهان از او خواست تسبیح دیگری برای پدر جامانده از سفرش دهد، گفت:هر زائر یک تسبیح! همراه دیگر گفت: "من تسبیح خودم را به او میدهم." نمیدانم چرا این ولع گرفتن بیش از حق خود یا بیش از حد نیاز، کمرنگ نمیشود؟! بگذریم... اینکه با هدیه دادن یک تسبیح، حواسمان جمعتر شد که کجا رفتهایم و چه کسانی آنجا مدفون هستند و چه وظیفهای داریم، از نکاتی بود که به جانم نشست!
#اربعین_حماسه_ظهور
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
جا نمانید!
✍نظیفهسادات مؤذّن
هر جا میروی، عطر حسین (ع) پیچیده است.
عالم را صلای دعوت پر کرده است.
بیایید!
آی مردم پریشان! بیایید و در این اقیانوس زلال بیپایان جاری شوید!
کربلا از زمین و زمان جوشیده است.
کربلا در تمام ذرات عالم منتشر شده است.
ذرات، در مغناطیس غریب و بیمانندی، غوطهور شدهاند و به سوی حرمش جاری میشوند.
در این رفتنها، هر چه در مسیر هست با خود میبرند.
هر چه با آنها سنخیّتی دارد، از جا کندهاند و میبرند.
هر دلی،
هر عاشقی،
هر آشنایی، ....
هر که هر چه را میتواند، به حسین (ع) سپرده است و به سوی او روانه کرده است.
عالم در گردبادی عجیب در هم پیچیده است.
خوشا آنان که با این طوفان بزرگ به پرواز درآمدهاند!
خوشا آنان که از شعلههای این عشق، جان گرفتهاند!
آی اهل عالَم!
جا نمانید!
سفینة النجاة حسین(ع) برای همه جا دارد!
#اربعین
#شوق_زیارت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔻قابلیت جدید پیامرسان بله برای زائران اربعین
رسم دیرینهای بین ما ایرانیها وجود داره که هر وقت به زیارت میریم به اونایی که دوستشون داریم پیام میدیم که #به_یادتم
حالا پیام رسان بله رباتی منتشر کرده که شما زائر امام حسین (ع) میتونی به راحتی یه پوستر زیبا با موقعیت مکانی که حضور داری تهیه و اونو در هر پیامرسانی تقدیم عزیزانت کنی.
این پوسترو میتونی بفرستی برای اونایی که تا حالا کربلا نرفتن و یا حتی افرادی که چند وقته ازشون بیخبری و شایدم بینتون کدورتی هست.
قطعا امام حسین نقطه اشتراک خوبی برای رفاقت و صمیمیت ما با همدیگست.
حالا تا دیر نشده با ربات زیر یه عکس بگیر و بهش بگو به یادش هستی... 👇
https://ble.ir/BeYadetam_bot
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«تولید ستون اصلی تمدن باستانی ایران زمین»
✍فاطمه شکیب رخ
به کرات در سخنان رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی ایران، در تاکید بر اهمیت و جدیت دولتمردان برای احیا و رشد تولید شنیده ایم. ارزش و جایگاه مهم تولید حتی در گذرگاه تاریخ ایران باستان نیز قابل مشاهده است، به گونه ای که گزاف نیست، اگر تولید را پایه و ستون اصلی تمدن باستانی ایرانی معرفی کنیم و آن را عامل قدرت و سیادت نظام های پادشاهی پیشین بدانیم.
در این زمینه کاوش های علمی بیانگر آن است که بخش شرقی سرزمین های غربی ایران، محل بروز وظهور نخستین کوشش های بشر برای رام کردن حیوانات و کشت و زرع بوده است! موید این مطلب کاوش های باستان شناسان در منطقه علی کش و کاوش های پژوهشگران دانشگاه توبینگن آلمان می باشد و براساس آن داده ها، در نوار مرزی ایران و عراق، آثار و بقایای مربوط به یک جانشینی و کشاورز در عصر نوسنگی یافت شده است.
آثار مکشوفه شامل مجموعه ای از اشیای قدیمی مانند ابزارهای سنگی، سنگ آسیاب، ظرف های سفالی، نقاشی حیوانات و انسان و دانه های نیم سوز شده غلات و حبوبات بوده و این یافته ها دلالت بر نقش مهم ساکنان فلات ایران در کشف و توسعه کشت و زرع دارد. ایرانیان همچنین در فنّ آبیاری پیشگام و مخترع کاریز یعنی قنات بوده اند. کشاورزی در عهد باستان، پیشه اول و اصلی ایرانیان بود و در فرهنگ و باورهای انسان ایرانی، قداست، اهمیت و ارزش ویژه ای داشته است. آیین زرتشتی، کشاورزی را فضیلتی مقدّس می داند و برای آن ارزش فراوانی قائل است. در وندیداد که از متون دینی زرتشتیان است، زمینی که در آن کشت نشود بد شوم نامیده شده (فرگرد 3، بند 23 و۲۴ و ۳۳)، در همین رابطه مشاهده می شود؛ بسیاری از جشن ها و آیین های ایرانیان باستان، پیوند مستقیم با کشاورزی داشت، ازجمله نوروز جشن بزرگ ایرانیان که نشانه زنده شدن طبیعت و آغاز فعالیت های کشت و زرع بوده است و یا مهرگان دیگر جشن مهم ایران باستان که به منظور برداشت محصول و پایان کار و کوشش کشاورزان برگزار می شده است! جشن تیرگان نیز در تیرماه هر سال به شکرانه برداشت گندم برپا می شده که هم اکنون در مناطقی مانند کرمان، یزد، شیراز، اصفهان برگزار می شود.
#تولیدـملی
#تاریخ_ایران
#تاریخ_فرهنگی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
#روایت_اربعین
دکتر بیبی شریفه
✍نجمه صالحی
وصف حال بیبی شریفه و معجزاتش را شنیده بودیم، دیوار پوش سرتاسر مسیر منتهی به حرم، بنرهایی با محتوای تشکر از شفای بیماران(به زبان عربی) بود. همسفران از آغاز سفر، دوست داشتند به زیارت بانو بروند و توفیق حاصل شد.
او به همراه عموی گرامیاش امام حسین علیهالسلام از مدینه خارج و پس از واقعه عاشوراء با کاروان اسراء همراه شد. به علت ضرب و شتم و جسارت اعداء لعنةالله علیهم اجمعین، در مدتی کوتاه دچار ضعف و بیماری شدید شد و در ۲۰ محرمالاحرام سال ۶۱ در نوجوانی (حدود یازده تا سیزده سال) درحله، به دست امام سجاد علیهالسلام و حضرت زینب کبری سلامالله علیها به خاک سپرده شد.
به تدریج مردم با محل دفن آن مخدره آشنا شدند، و با گرفتن حاجات خود از او، ایشان را با القابی مانند: بابالحوائج، اممحمد، امهادی، #طبیبه و مسیح یاد کردند. عربهای عراق او را "دکتر" صدا میزنند!
به محض ورود به صحن، دوست همراهمان بستنی که نذر سلامتی مادرش کرده بود، پخش کرد و در گرمای ظهر تابستانی، وجودمان خنک شد. ایرانیها کمتر با این مکان آشنا هستند، به خلاف سایر اماکن زیارتی در این روزها، ایرانی کمتری مشاهده شد...
السلام علیک ایتها العلویة الهاشمیة السلام علیک یا صاحب الحمیة السلام علیک یا طبیبة المعلولین السلام علیک یا شریفه بنت الامام الحسن علیهما السلام
#اربعین_حماسه_ظهور
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸ظلم دید ولی ضرر نکرد!🔸
اگر انسان خودش را کوچک نکند، هیچ چیز نمیتواند او را کوچک کند. اگر انسان خودش به خودش ضرر نزند، هیچکس نمیتواند به او ضرر بزند. دیگران میتوانند به کسی «ظلم» کنند، ولی نمیتوانند به او «ضرر» برسانند. از سوی دیگر اگر انسان به خودش کمک نکند، هیچکس نمیتواند به او کمک کند و اگر تمام عالم جمع شوند تا به کسی نفع برسانند، تا خودش به خودش نفع نرساند، از سوی آنها نفعی نمیرسد. اینها جزء قوانین اساسی جایگاه انسان است. در #عاشورا به حسین بن علی (ع) سر سوزنی ضرر نزدند، بلکه به خودشان ضرر زدند. از این جهت، قرآن تعبیر میکند «أُولئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (آنانند که زیانکارند). خودشان ورشکست شدند. تمام ظلمهایی که به او کردند، به سودش تمام شد.
🔸 #آئینهتمامنما - صفحه ۱۸
#انجمن_تاریخ_جامعه_الزهرا
-----------❀❀✿❀❀---------
@tarikh_j
.
#روایت_اربعین
"تفاوت"
✍زهرا نجاتی
این قدر بین راه خوراکی خوردهایم که هنوز نتوانستیم از محدودهی شهر نجف خارج شویم! به لطف دو دختر نوجوان و جوان کاروان هشت نفرهمان، هر چنددقیقه سرشماری میشویم و با لبخندی مثل پیادهرویشان، پر از متانت و وقار، با هزار و یک زبان و متلک، دعوتشان میکنم به تندتر راه رفتن اما به برکت سفره پر خیر اباعبدلله علیهالسلام، خیلی زود همه چیز زیرسایهی مهر موکبدارها فراموش میشود و خوراکی و ساندویچهای مختلف و عطر و بویشان، راه فکر کردن به وجود یا عدم وجود اشتها و سرشماری و قول و قرار را بر همهمان میبندد.
تقریبا هر ده دقیقه یکبار اول کاروان میایستم و به خیال خودم، باهیبت مادرانه حکم میکنم که:_یکم تندتر بریم. هربار که نباید خوراکیها رو بگیرید! اما خودم هم میدانم مقاومت دشوار است نه فقط در مقابل عطشی که هربار با شربت و آبی خنک، فرو مینشیند بلکه در مقابل نگاه پرالتماس و صدای لغزان بچهها و مردها و حتی چند سرنشین ماشین ِبه قول بچهها آستین بلندی که از گرمای صمونهایشان مشخص است تا همین الان داشتند ساندویچ ها را آماده میکردند و حالا باشوقی آنها را به مسیر رساندهاند. این بار اما در مقابل سوال سید که میپرسد:_بریم یا بمونیم، میگویم:- سیدجان کمی راه بریم. اینجور که به جایی نمیرسیم.
هنوز چند دقیقه از پا محکم کردنمان، در مسیر نگذشته که با دیدن موزهایی که پسرک یا به قول عربها، ولد دارد پرت میکند، کمی پاها شل میشود، مقاومت سخت است اما ممکن. به خودمان که میاییم سید و محمد با سه موز درشت برگشتهاند، هنوز "میم" فرمان "بریم" روی لبمان نشسته، که مرد متوسطالقامهای باریش جوگندمی، سید را به حرف میگیرد. من اما پایم محکم است و منتظر به دستور روی زبان مانده حرکت، که سید دوباره میپرسد:_چه کار کنیم با حاج آقا بریم؟
سلولهای مغزم دنبال بهانه، قلقلک میشوند، میگویم:- بگو وضوخونه و دستشویی برای بچهها هست؟
مرد میگوید: "امکانات کامل، منزل"
مقاومت خیلی سختتر از قبل میشود. لبخند، روی صورت همه به خصوص زائراولیمان که از همه خستهتر است، مینشیند. این است که راهی میشویم. ماشین شاسیبلند است و همین باعث میشود چشمها بازتر شود. در فکرم خانهای بزرگ تجسم میکنم با نمایی از سنگ، پر از سرامیکهای سفید و بزرگ. تا درخانه هم، خیالات رهایم نمیکند.
اما واردخانه که میشویم، اول کوچکیاش چشممان را میگیرد. مدتی بعد مرد، به دو پسرش به اتاق میآید و بالهجه به زور فارسی شده، میگوید:_خانم. خانم. بفرما زنانه. از خدا خواسته، وارد اتاق میشوم. یک نشیمن حدودا بیست متری است. با یک مبل نسبتا قدیم ده نفره کنجش. یک تلویزیون چهل و دو اینچی. کادوهای قدیمی که تا یک متری دیوار کشیده شده و بعضی جاهاش، پاره شده. گچ بعضی قسمت دیوارها ریخته و از قالی، خبری نیست. گویی تنها فرش خانه همان حصیری است که الان در اتاق کناری پهن است! یک "فنکولرکوچک" از آنها که در ایران در هر بقالی هم هست،با یک دستگاه آبسرد کن، و یک مرغ مینا و یک بلبل دو طرف اتاق، مجموع وسایل داخل حال هستند.
در اتاق کناری بدون فرش، سرویس خوابی هست و در آشپزخانه، یک یخچال صندوقی، یک یخچال فریزر کوچک نسبتا قدیمی و ظرفشویی و پاسماوری و سماور و کمی ظرف. از کابینت "امدیاف" و "هایگلس" خبری نیست. در واقع از هیچ تجملی خبری نیست انگار، قانون خانه، ضرورت باشد. مادر خانواده، به زیارت اربعین رفته و سه فرزندش در کنار شوهرش از زائرين پذیرایی میکنند. به محض ورود بچهها رفیق میشوند و بساط تبلت، تب رفاقتشان را گرم میکند. بچهها زبان عربی بلد نیستند با همان "اِشوِیّه" عربی که میدانم و "شِسمِچ" و "چَم سِِنچ"، اسم و سنشان دستمان میآید و میفهمیم اسم دختربزرگ " تقاه فاطمه" است یعنی فاطمه با تقوا و دختردیگر هم نام دختربزرگمان است.
با خودم فکر میکنم اگرجای زن خانه بودم، یحتمل خرید چند فرش، یک موکت لااقل برای آشپزخانه، یکی را شرط منزل زوار کردن منزلم میکردم. شم کاراگاهیم، باعث میشود با همان عربی نیمه، بپرسم:_فی کُل سِنه، هذه بیتُکم؟ و علاوه بر «ای» شنیدن میفهمم، هر شش ساعت برق هست و برای چهار ساعت قطع میشود و این روند هرروز و کل سال ادامه دارد و من دوباره به راحتی خودمان و بعضی تفاوتهای میان زنان عراقی و ایرانی فکر میکنم.
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
پیاده روی اربعین ۲
✍راضیه کاظمی زاده
بعد از دو روز اسکان در نجف اشرف و زیارت و درددل با مولایمان امیرالمومنین علیه السلام، تصمیم کاروان کوچک ما بر این شد که راهی سامراء شویم و به زیارت امامان غریبمان برویم. صبح بعد از نماز راهی شدیم و بعد از صرف شیر و کهک نذری، ساعت هفت با یک ماشین ون جدید، حرکت کردیم. در طول مسیر از کنار موکبها عبور میکردیم. مسیر پیاده روی سرشار بود از افرادی که عاشق مولایشان بودند و هر کدام با هر زبان و اعتقاد، نذر و حاجتی پا در این راه پر خیر و برکت گذاشته بودند، گویی همه یقین داشتند وقتی نزد ارباب بیکفن بروی محال است دست خالی برگردی! مگر میشود مادرمان زهرای مرضیه(س) را به حق حسینش قسم دهی و گره از کارت باز نکند؟ مگر میشود عقیلهی بنی هاشم را به حق برادرش سوگند دهی و تو را حاجت روا نکند؟! نه محال است، این مسیر و این میزبانان به خوبی میدانستند که چگونه باید از مهمانانشان پذیرایی کنند، اگر این چنین نبود مولایمان با خریدن اراضی کرب و بلا اهالی آنجا را نمکگیر خودش نمیکرد تا پذیرای زائرانش باشند!
بعد از گذشت پنج ساعت به سامراء رسیدیم و باز هم به دلیل ازدحام جمعیت و شلوغی جادهها و راه بندان راه دو سه ساعته را پنج ساعته پیمودیم! وقتی از ماشین پیاده شدیم باد گرمی صورتمان را نوازش کرد، انگار میخواست با گرمای خود به ما خوش آمد بگوید! نگاهی به مسیری که باید پیموده میشد انداختم و در دل با خود گفتم « این تازه اول راه است! » راه کوتاهی بود اما گرمای شدید و کوله پشتی که همراهم بود راه رفتن را سخت کرده بود! به محض اینکه از در ورودی وارد محدودهی حرم شدیم چشمانم با دیدن موکبی که آب به زائران تعارف میکرد برقی زد ، خواستم به سمتش بروم که یاد عطش و تشنگی اهل بیت امام حسین علیه السلام افتادم، برای لحظهای چهره ی کودکی شش ماهه و دختری سه ساله در ذهنم نقش بست و ناخودآگاه اشکم جاری شد! ناگهان به یاد دخترانم افتادم که اگر با من بودند میتوانستند این حجم از گرما و شلوغی و بی آبی را که زیاد هم نبود تحمل کنند؟! نه هرگز ... اما چگونه علی اصغر و رقیه جان همراه کاروان شدند مگر آنها نیز کودک نبودند و طاقتشان کم نبود و از آب هم دریغ کردند دشمنان!
این تفکرات مانع شد که به سمت موکب بروم و آبی بردارم، اما زمانیکه استاد بهم آب تعارف کرد نتوانستم بر تشنگیام غلبه کنم و بی درنگ آن را گرفتم! در راهی که منتهی به درب ورودی حرم میشد موکبهای زیادی برپا شده بود که اکثرا ایرانی بودند و هر کدام با آب، شربت ، چای ، غذا و ... از زائران پدر امام زمانمان پذیرایی میکردند ، برای جلوگیری از گرمازدگی در مسیر از کولرها و پنکههایی که آب بر روی زائران میریخت وحود داشت.
بالاخره از درب ورودی و گشتن مفصل خادمان گذشتیم و وارد محدودهی حرم شدیم، از ابتدای ورود بوی غربت امام زمانمان و حس وارد شدن به خانهی مولایم و امام غریب مهمان دلم شد! حس زیبایی بود، زیبایی این حس به قدری بود که بغض را مهمان گلویم کرده بود و حتی همسرم را دیدم که اشک از چشمانش سرازیر است و مانند بانوان گریه میکرد! مگر نگفتهاند که مردها سخت گریه میکنند اما حال چه شده بود که مردی مانند مادر فرزند مرده گریه و بیتابی می کرد و زیر لب نجوای جانسوز داشت ؟!!
قبل از رسیدن به گشت دوم ازدحام جمعیت خیلی زیاد بود و لابه لای جمعیت گیر کرده بودیم و هرکدام غری میزدند و چیزی می گفتند اما من ساکت بودم و انگار از قبل این را انتظار داشتم، به هر سختی که بود از آنجا عبور کردیم و بعد از گشت مفصل خادمان برای بار دوم وارد حرم شدیم،نسبت به سفر گذشته که در ایام عید بود، تغییر چندانی ندیدم، فقط چند تا سرویس بهداشتی اضافه کرده بودند و بعلاوه اینکه آب تعارف زائران میکردند و اینکه مدام کسی از بلندگو اسامی گمشدگان را نام میبرد و از اطرافیانشان میخواست که به امور گمشدگان مراجعه کنند!! در صحنی از حرم که مخصوص استراحت زائران بود ساکن شدیم و بعد از اندکی استراحت هر کسی دنبال کاری که باید انجام داد رفت، استاد مهرجویی که نقش مدیر هیئت را به عهده داشت جویای احوال همه بود و مانند مادری مهربان فرزندانش را راهنمایی میکرد و با خاطرات جالبی که تعریف میکرد خستگی را از تن بیرون میکرد و آدم را درست در نقطهی ناامیدی و خستگی، امیدوار میکرد..
🍃ادامه دارد
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
پیادهروی اربعین۳
✍راضیه کاظمی زاده
بعد از اقامهی نماز مغرب و عشاء کاروان کوچک ما تصمیم به ماندن شب در سامراء داشت اما من و همسرم به دلیل پایان دادن به گریههای دخترانمان و نیز گرمای زیاد روزها، تصمیم داشتیم زودتر پیادهروی را آغاز کنیم تا بلکه بتوانیم آخر هفته بعد از درک شب جمعه در کربلا راهی قم مقدسه شویم و از همسفرانمان جدا شدیم!
دل کندن از آنها کار سادهای نبود، سید حسین نوجوان که دوست همسرم شده بود و با حرفهای جالب و تکههای نابش خنده بر لبهایمان جاری میکرد. خاله مشهدی(عناوینی که با توافق گروه به خالهها دادیم) هم خیلی ساده و با صفا و اهل دل بود و نیت کرده بود شبی در سامراء مهمان مولایش باشد و به آرزو و خواستهاش رسید. فاطمه هم که ساده و آرام بود و برخلاف فاطمه دختر من اصلا اهل غر زدن نبود و خیلی هوای مادرش را داشت. خاله قمی هم که خیلی ماه بود از آنهایی که خنده بر لبانشان همیشه نقش بسته ولی زیر خندهشان غمها و دردها پنهان است و ویژگی دیگری که داشت زیاد اهل همراه هیئت حرکت کردن نبود و برای خودش جدا حرکت میکرد انگار در عالم دیگری سیر میکرد؛ اما خانم صالحی عزیز که مرتب در حال نوشتن و تفکر کردن بود و خیلی آرام و متین بود، آرامش خاصی مهمان دلش بود. مهمترین عضو هیئت استاد مهرجویی بودند که در قبلا توصیفاتشان بیان شد. با وجود تمام این خوبیها من مجبور به جدایی بودم، البته یکی دو ساعتی منتظر همسفران ماندیم تا شاید با ما همراه شوند اما نشد، انگار چیز دیگری برایمان رقم خورده بود!
من و همسرم بعد از جدایی و با خبر شدن از تصمیم نهایی همسفرانمان مسافرت دو نفری خود را آغاز کردیم و به سمت اسکندریه آمدیم، نزدیک ساعت یک به آنجا رسیدیم و بدون معطلی پیادهروی خود را شروع کردیم، و تا اذان صبح مسیری را پیمودیم، و بعد از اذان در موکبی را برای استراحت کردن انتخاب کردیم، تا انرژی ذخیره کنیم برای ادامه راه عاشقی..
🍃ادامه دارد
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI