.
اربعین تمام شد ، اربعینی بمانيم
✍زهرا مهرجویی
عصر روز اربعین ، شهر کربلا حال و هوای عجیبی دارد. غم خاصی توی چهره موکب دارها می توان دید. گویا جمع شدن بساط نوکری دردی دارد که فقط آنان درک می کنند. اربعین یکبار دیگر آمد و تمام شد و برکاتی را به همراه خود آورد . درست مانند موجی که دستی برساحل می کشد و کلی صدف و مروارید برجای می گذارد. اربعین آمد و با خودش خا،راتی شیرین و با یاد ماندنی برجای گذاشت رفت . خاطراتی سرتاسر ایثار و عشق و از خودگذشتگی است .
زیبایی اربعین در ترسیم زیست همدلانه مدینه فاضله اوج می گیرد. کاش در طول سال این نوع از همدلی و همراهی را ادامه می دادیم . کاش حال که اربعین تمام شده حال و هوای آن هرگز تمام نشود .
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
#سفرنامه_اربعین
پردهی آخر
✍نجمه صالحی
دلها پر از حزن و شور برای وداع با آن مقصد روشن و مقدس است و آسمان، بارانی از دعا و تضرع دارد. این وداع، نه بستن راه عشقورزی است و نه پایان ارتباط؛ بلکه آغازی است به یک سفر جدید و عمق بخشیدن ایمان و تواضع به سوی خلق هستیهای نقرهای تازه و روزهای طلایی در فصلی نو از زندگی.
سفر پایان یافت اما بوی آرامش وصل به مشام میرسد، اشکها به نیایش تبدیل شدهاند و قلبها به شوق زیارت دوباره میتپد!
عمر سفر کوتاه است اما هر چه در سفر عتبات دیدیم، در وجودمان جاودانه و زنده میماند! شکر خدا بابت خاک #کربلا، جواهری که دلهای پر از شوق دیدار به سوی آن پر میکشند.
اکنون، در این لحظات پایانی، دلهایمان را به یاد آن روزهای پر از نور و عشق میسپاریم. هر لحظه از این سفر، همچون نگینی درخشان در خاطراتمان خواهد درخشید و ما را به سوی آیندهای روشنتر هدایت خواهد کرد. امید داریم که این تجارب معنوی، چراغ راهی باشد برای زندگیمان و ما را به سوی سعادت و آرامش هدایت کند.
#یا_حسین! در این راه، صبر و شکر را از تو آموختیم و دلهایمان را به حریم خدا سپردیم. با هر قدم، به سوی نور و عشق نزدیکتر شدیم و جانهایمان را به تو پیوند زدیم.
یا حسین! ما از تو آموختیم که جان باید امن همچو #بین_الحرمین باشد، هم حسین علیهالسلام داشته باشد که چراغ راه است و هم #عباس علیهالسلام تکیهگاه این چراغ! از تو آموختیم دل میتواند حریم خدا شود! کاش گنجایش قلبی که میتواند خانهی خدا باشد را داشته باشیم! ما را در این راه تنها نگذار!
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«طفلک غیر معصوم»
✍زهرا نجاتی
همه ما شاید نه اما قطعا اغلب ما، یک طفل کودک یا نوجوان بهانه گیر پا به زمین کوب، درونمان داریم که از تغییر میترسد.
مدام بهانه چیزهایی را میگیرد که عمیقا دوستشان دارد و ممکن است زندگی یا تقدیر، به هردلیلی آنها را از او گرفته باشد.
طفل درونمان، اغلب به هوای دنیا بهانه میگیرد؛
وابستگیها،
علایق،
آرزوهایمان را بهانه میکند و مدام مثل یک بچه ی رو مخ، نداشتن یا از دست دادنشان را به زخمان میکشد.
گاهی وقتها حتی این طفل درون به ظاهر برای آخرت بهانه میگیرد اما ته تهش همان بچه بازی است همان ناراضی نبودن، همان پا به زمین نارضایتی از اله، کوفتن.
این طفل برای بعضیها، دیگر طفل نیست تبدیل به یک هیولای قدرتمند شده. دقیقا مثل بچههایی که از بس پدر ومادر به حرفشان گوش کردهاند، از جایی به بعد نه احترام سرشان میشود نه ادب. داد و فریاد و قلدربازی در می آورند و پا برزمین می کوبند و انسانها با تمام اِهِنّ و تولوپشان، در برابر آن کم میآورندـ
گاهب طفل درون، از تغییر می ترسد. از پای در مسیر می ترسد. میخواهد همانی باشد که همیشه بوده. میخواهد خیالش راحت باشد.
بیچاره حال طفل در رحم مادر را دارد که فکر میکند چقدر بیچاره میشود اگر وابستگیاش به رحم را بیخیال شود و پا بگذارد در دنیایی که خیلی بزرگتر از دنیای رحم است اما خودش هم در مقابل سرای جاودان مثل همان رحم است مثل حلقه ای در بیابان.
طفل درون من هم این روزها بهانه میگیرد، از تغییر ترسیده، دارد جا میزند اما سعی دارم ادبش کنم. بچه لوس و ننر در مرام تربیتی ام نیست، دعا کنید این یکی هم قسر در نرود.
خیلی وقتها این تغییرات خواسته و ناخواسته هستند که مثل داروهای عجیب و غریب، بچهها را رشد میدند و با جهش روحی ناگهان عرشیشان میکنند.
🤲دعا کنیم طفلهایمان قد بکشند، رشید شوند، عاقل شوند و پر از حس افتخار و مباهات نزد خدا و ملائک بروندـ
شما برای طفل من دعا کنید و من برای طفل شما..
#تربیتی
#امام_حسین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#ویژه_خواهران
🔶🔹 سلسله نشستهای «در آستانهی قله»
2⃣ جلسهی دوم: ریشههای ما(۲)
🔰 ارائهدهنده: محمدعلیشکوهیانراد
🗓 زمان: شنبه ۱۰شهریورماه ۱۴۰۳
⏰ ساعت۱۷ تا ۱۹
📍مکان: قم، بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچهی ۶، سازمان تبلیغات اسلامی، سالن شهید سلیمانی
🆔 ثبتنام:
@Ketabsal003
#جهاد_روایت
#جهاد_تبیین
@AFKAREHOWZAVI
.
در آرزوی شریک غمشدن
✍بغدادی
به خودم قول داده بودم هر طور شده با همه ی کودکانم راهی این سفر شوم دلم می خواست شریک غم های زینب کبری (س) باشم سفر بدون بچه آنچنان که باید عمق فاجعه را به رخ انسان نمی کشد...
از روزی که بار سفر جمع می کردم خجالت هایم سرازیر شدند آنچنان تدابیری برای سرگرمی ،تغذیه ،پوشاک، داروهای شیمیایی و سنتی برایشان انجام داده بودم که موقع بستن زیپ کوله ام سرم پایین بود...چطور می توانستم هم پای غمش باشم با آن تجهیزات...
تا مرز در آن گرما بچه ها چند بار بهانه پتو گرفتند از سرمای شدید کولر ...این کجا و سوار بر مرکبهای بی تجهیز کجاااا
ساعت حرکت را جوری تنظیم کرده بودیم که به خنکای دم غروب عراق برسیم ...قدم به قدم وسایل عجیب و غریب آب پاشی بود که فضا را بهاری کرده بود...چطور می توانستم شریک غمش باشم!...
باز هم شب از نیمه گذشته بود که رسیدیم خدمت شاه نجف و آنجا تازه غبار یتیمی روی سرم آوار شد چطور آنهمه سال بدون پدر طاقت آورده بودم...
مشایه را از حرم مولا آغاز کردیم پدرست دیگر باید دعایش بدرقه ی راهمان باشد...آخر قرار است هم قدم مصائب زینبش بشویم...
باد گرمی که از میان قبرهای کوتاه و بلند وادی السلام در حال وزیدن بود حال و هوای زیبای مشایه را چند برابر کرده بود...
قدم به قدم پذیرایی پشت پذیرایی بود که روزی مان می شد از آب خنک و فلافل های داغ گرفته تا شربت و میوه و انواع غذاهای رنگارنگ ...مگر می شد شریک غم هایش شد
کوچه به کوچه مهربانی قدم به قدم لطف و نوازش کجا تازیانه و کعب نی کجا
بودن در آغوش گرم خانواده کجا سرهای رفته به نیزه کجا
بودن در حریم امن موکب داران کجا و نگاه های حرامی ها کجااااااا
چطور می شد شریک غم هایش شد...
شما خاندان کرم هستید ...شریک کردنمان فقط به اسم را هم می پذیرید
با کریمان کارها دشوار نیست
با کوله باری از امکانات رفته بودم و حالا با کوله باری از شرمساری به خانه رسیدم در هیچ جای سفر تعرض ندیدم و کودک از دست نداده ام ...شما بهترین شریک هستید با دستانی پر از مهربانی و لطف مرا شریک غم ها و مصائب تان کردید بانوی من...
#اربعین
#مشایه
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#فراخوان
دومین پویش 🌷روایت خادمی🌷
🔹محورهای روایت نویسی:
۱. خدمت به زائران در مسیر پیاده روی و موکب های اطراف مشهد
۲. روز شهادت امام رضا علیه السلام و حال و هوای خیابان های مشهد
۳. مراسم سوگواری شهادت امام رضا علیه السلام(هیئات و روضه های خانگی)
۴. نشانه های وحدت اسلامی، مقاومت اسلامی و شهدای مقاومت در مراسمات عزاداری.
۵. عزاداری و انتظار فرج.
📸چنانچه روایتها دارای عکس متناسب با موضوع باشند،قابلیت بالاتری برای انتشار خواهند داشت.
✨ به سه اثر برگزیده هدایای متبرکی اختصاص داده شده است.
ارسال آثار و کسب اطلاعات بیشتر:
@teymourzade
@ghalam118
.
🍃پناه🍃
✍زهرا نجاتی
روزی که از خانه، وطن، دوستان، دل کندم، دلخوشیام تو بودی.
اینکه کنار هر دلپریشانیام،
کنار راه دورم تا عزیزترینها،
یک بابای مهربان هست که همیشه
دامان پدرانهاش به رویم باز است
و
میتوانم تکیه کنم به بلندای پنجره فولادش
و خستگیهایم را در گوش ضریحش، نجوا کنم...
گاه گاه بالای قبر مادرمهربانم بنشینم و سخن بگویم.
اما حالا قرار است وعده دیدار ما، عقب بیفتد تا وقتی که نمیدانم.
خوشحالم چون مدتهاست آموختهام از شرایط موجود، نهایت بهره را ببرم تا جایی برای حسرت، برایم نماند.
حسرت نمیخورم. چون هربار شد، خودم را رساندم روی قالیچهها، روبه روی دارالسلام و هوای بهشتی حرمت را در سینه کشیدمــ
اما باوجود اینها،
دل طفل درونم، بی تاب است از دوریات و طرف دیگر ذهنم که خیلی وقتها عاقلتر است، میگوید:«ناراحتی ندارد که آنچه وظیفه است، نزدیک کننده آدمی است به خدا و خلیفه اش. باقیاش توهم است و فکر و خیال. قرار باشد به وظیفه عمل نکنی و جعبه جعبه دستمال کاغذی، خرج اشکهایت کنی، خودت را گول میزنی اما خدا و اهل بیت را؟؟؟
هیهات.»
این است که طفل گوشه دیگر ذهنم جول و پلاسش را جمع کرده و مثل کودکی که دعوایش کردهاند، گوشهای نشسته و میخواهد اشک ببارد اما از طرف دیگر ذهنم همان خانم عاقل گوشه ذهن، میترسد و این است که آرام گرفته.
خوب است دیگر. آدمی مگر در زندگی چه میخواهد؟ یک لبخند بلند کشیده روی چهره خدا که سایه بیندازد روی زندگی و دست نوازشگر خدایی که آدم خسته از دوری و رنج و دل کندنهای مداوم را، آرام کند.
خوشبختی همین است، باقیاش میترسم توهم باشد. قرار نبوده این دنیا پر از خوشی باشد. قرار نبوده همه چیز وفق مراد باشد.
قرار بوده بِدَویم
و
بِدَویم
و بِدَویم مثل رییسی که فقط دوید.
قرار بوده «سابقوا الی مَغفره ٍمِن ربَّکم،» باشیم اما از یادمان بردهاند.
آن هم با وعدههای خداوند که هرجا از هجرت گفته، به آن چسبانده که یکیش همان است که همه دنبالش هستیم:«و مَن یُهاجِر فی سَبیل الله، یَجِدْ فِی الارضِ مُراغماً کَثیراٰ وَ سَعَه»
اما جذابترش این تکه است:«وّ مّن یَخرُج من بیتِهِ مهاجِرا الی الله و رسولِه، ثُم یُدرکهُ المَوتُ، فَقَد وَقَعَ اجرُهُ عَلیَ الله»
و این تعبیر که یکی دوبار بیشتر درقرآن نیامده، مستی می آورد از شوق و این جمله را در ذهن«موجیم که آسودگی ما، عدم ماست»
مطمئنم اگر به وظیفه عمل کنم، دعایت شاید بیشتر از پای پنجره فولاد شاملم خواهد بود. مگر غیر از این است که امام زنده است و همیشه و همه جا شاهد و ناظر. پس این بار از راه دورِ من و نزدیک خودت، پناهم باش.
#شهید_رییسی
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
🔰 #یادداشت | چه موانعی حرکت دولت اسلامی را کُند میکند؟ _ ۱
✍زینب نجیب
«خط رهبری» به مناسبت هفتهی دولت در این یادداشت برخی از مهمترین موانع تحقق دولت اسلامی را براساس بیانات رهبر معظم انقلاب بررسی و تبیین کرده است.
* موانع درونی، آفتهای شجرهی طيبه انقلاب اسلامی
🔸 در آیهی ۲۹ سوره فتح، خداوند به توصیف رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) پرداخته، میفرماید: "(مثل حال آن رسول) به دانهای ماند که چون نخست سر از خاک برآورد جوانه و شاخهای نازک و ضعیف باشد بعد از آن قوّت یابد تا آنکه ستبر و قوی گردد و بر ساق خود راست و محکم بایستد که دهقانان را (در تماشای خود) حیران کند..."
🔹 #انقلاب_اسلامی نیز در امتداد انقلاب نبوی، همچون «یک گیاهی است که از زمین سر میزند، خودش را نشان میدهد، بعد بتدریج رشد میکند، بتدریج ساقهی آن محکم میشود، بتدریج قد میکشد، بتدریج تبدیل میشود به یک موجودِ مستقرِّ بابرکتِ شگفتانگیز» ۱۹/۱۱/۱۳۹۶ اما در مسیر #رشد و تکامل تا تحقق کامل تمدن نوین اسلامی، ناگزیر از گذراندن مسیری پر فراز و نشیب است که بهطور طبیعی، با موانع و آسیبهایی مواجه میشود. او نیز «یک موجود زنده است که تولّد دارد، رشد دارد، قِوام دارد و عمر طولانی دارد در صورتی؛ و بیماری دارد، مرگ دارد، نابودی دارد، در صورت دیگری؛ انقلاب اینجور است؛ مثل هر موجود زندهی دیگری.» ۱۹/۱۱/۱۳۹۶
🔸 #دولت_اسلامی بهعنوان سومین مرحله از رشد این موجود زنده، از این مقوله مستثنی نیست. موانعی که یا سبب عدم تحققش میشود و یا روند رشدش را کند میکند. بنابراین باید در مسیر حذف #موانع جد و جهدی مستمر داشت: «اگر نقاط منفی را نبینیم، ضعفهای خودمان را نشناسیم، یقیناً ضربه خواهیم خورد.» ۱۶/۰۵/۱۳۹۰
🔹 در اندیشهی رهبر انقلاب اسلامی، آنچه بهعنوان موانع اعم از درونی و بیرونی، باعث کندی یا عدم تحقق دولت اسلامی میشود، از موانع داخلی مهمی نشأت میگیرد: «من بیشترین اشکالات را به خودمان میکنم موانع ما عمدتاً موانع درونی است آنها [دشمنان] هم دارند از این موانع درونی سوء استفاده میکنند.» ۰۷/۰۳/۱۳۹۷ بنابراین باید به #شناخت موانع درونی بیش از موانع خارجی اهتمام ورزید. در ادامه برخی از مهمترین این موانع را براساس بیانات معظمله بررسی میکنیم.
* ۱. سستی بینش و ایمانِ اسلامی و انقلابی
🔸 سستی ایمان انقلابی درمیان مسئولان و دستگاهها سبب آسیبهای جدی به دولت اسلامی است، چراکه این نظام به برکت انقلاب اسلامی عزت یافته و زیربنای آن، باور و ایمان قوی به مبانی اصیل اسلام و #آرمان های امام راحل(ره) است. بنابراین غفلت و عبور از این مبانی جزء موانع رسیدن به هدف است: «یکی مسئله سستی بینش و ایمان انقلابی و اسلامی در بعضی از مسئولان است. اینها مجذوب نسخههای سیاسی غربند؛ آن هم نسخههای غلط از آب درآمده. لیبرال دمکراسی غرب که یک روز گفته میشد اوج تکامل فکر و عمل انسان است و بالاتر از آن چیزی وجود ندارد... امروز به دست خود، خودش را رسوا کرده است... درعینحال... [لیبرال دموکراسی] نقطه مقابل #مردمسالاری اسلامی است.» ۱۲/۰۸/۱۳۸۰ از طرفی «اصلیترین تشکیلدهندهی نظام... عبارت است از اسلامگرایی و تکیه بر مبانی مستحکم اسلامی و قرآنی. خیلیها از این حقیقت بسیار مؤثر غفلت کردند اما راز پیروزی انقلاب در این نکته بود.»۱۴/۰۳/۱۳۸۰
* ۲. عدم باور به ظرفیتهای درونی
🔹 کشور ما دارای ظرفیتهای بسیاری است. ظرفیت جغرافیایی، اقلیمی، نیروی انسانی، منابع زیرزمینی و امکانات روی زمین. اما آنچه مانع است عدم باور مسئولان کشور است: «یکی از این موانع باور نداشتن بعضی از مسئولین ما به... ظرفیتها است؛ یا باور ندارند یا به اینها اهمیت نمیدهند.» ۱۳۹۷/۰۱/۰۱ مثلا در باب تنوع در ظرفیتهای جغرافیایی و اقلیمی «اینها ظرفیّتهای مهمّی است. بنابراین توقّعاتی که در امر #اقتصاد گاهی ابراز میشود، توقّعات بیجایی نیست؛ ما با این امکانات، وضع اقتصادیمان باید خوب بشود.» ۱۵/۰۱/۱۴۰۳
🔗متن کامل در صفحهی نویسنده
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
حواریونی از جنس نور
✍بغدادی
قدیمتر ها که داستان حضرت عیسی(ع) را میخواندم دلم لبریز از شوق می شد قصهی حواریونی که دور عیسی(ع) جمع شدند و زندگی را در محضر عیسی چشیدند تا بعدا به میان مردم عادی بروند و دین حقیقی را به آنها بچشانند. همیشه دلم عیسی نفسی می خواست تا به گردش حلقه بزنیم و صبحگاهان تا شامگاهان از نور وجودش بهره ها ببریم؛ تا اینکه در یک ظهر گرم تابستان در میان پرتوی بیامان خورشید به دشت نینوا رسیدم. تازه آن وقت بود که انگار چشم باز کردم و خود را میان انبوه حواریون دلدادهی سید الشهدا علیه السلام یافتم. آرزوی دیرینهام بود که تحقق پیدا کرده بود تا چشم کار میکرد ایمان بود که در همه جا جلوه کرده بود.
امامم را در هالهای از نور و مهربانی مییافتم که آغوش گرمش را برای تربیت حواریونش باز کرده است میان تمام آن شلوغی و همهمه رنگی از حقیقت اسلام میدیدم که به همه چیز معنای جدیدی بخشیده بود؛ معنایی که شاید همیشه به دنبالش بودم گمشدهای که حالا آن را در آن ازدحام پیدا کرده بودم. حقیقت صبر ،حقیقت فداکاری،حقیقت عشق در اوج خودش نمایان بود.
من قطرهای بودم در میان دریای مواج و خروشان عشاق الحسین و سرمست و شیدا از آن حضور بی همتا. از صبحگاهان تا شامگاهان زیستن را در پناهش میآموختیم.
چند روز بیشتر به اربعین نمانده بود، حال و هوایی وصف ناپذیر و عجیب. دیگر انگار تنها در قالب تنگ و محدود خود نبودیم از تن، دست شسته و طهارتی روحانی پیدا کرده بودیم. چشمی زیبابین یافته بودیم که" ما رایت الا جمیلا" را برایمان تفسیر میکرد.
وقت جدایی غم سنگینی بر قلبم فشار می آورد، باید تمام چیزهایی که چشیده بودم و با چشم قلب رؤیت کرده بودم را با خود همراه میکردم تا هنگامهی بازگشت از سفر توشهای کنم برای زندگیی جدیدم. دیگر آن آدم قبل نبودم؛ مأموریتی داشتم تا با معناهایی که یافته بودم، رنگ جدیدی به زندگیام بدهم. باید کاری میکردم تا مردم سرزمینم مزهی ایمان کامشان را شیرین کند! باید چشیدنیهایم را با آنها قسمت میکردم. خورشیدی که در کربلا بالا گرفته بود، داشت پرتو خود را تا بینهایت وسعت میداد.
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI