Shab02-Arbaeen93[03].mp3
8.05M
حاج امیر عباسی
بهونه میگیره دل به یاد حرمِ تو ..
رفیقِ روزای بی کَسیم
@Agamahmoodreza
💠اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
▪️خدایا ، در این لحظه و در تمام لحظات ، سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر و راهنما و دیدبان ولىّ ات حضرت حجّة بن الحسن ، که درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد ، باش، تا او را به صورتى که خوشایند اوست، و همه از او فرمانبرى مینمایند،ساکن زمین گردانیده ،و مدّت زمان طولانى در آن بهرهمند سازى.
9.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠یاشافی
آخرین وضعیت جسمانی از زبان سردار علی فضلی
اللهم اشف کل مریض
برای سلامتی شهید زنده سردار حاج علی فضلی حمد شِفا قرائت بفرمایید( با ذکر صلوات )
🆔 @Agamahmoodreza
📸 طراحی عباس منصور هنرمند لبنانی، اثری که در همان ایام شهادت حاج قاسم خلق کرد.
يادمان باشد ،
#حاج_قاسم_سليماني
#يك
#مكتب_هميشه_زنده_است
اين مكتب را خوب بياموز و به فرزندانتان بياموزيد.
🆔 @Agamahmoodreza
💠برای محمودرضا / صدو شصت و شش
🍃🌸دوستان و همسنگران زیادی در ۶ سال گذشته اصرار داشتهاند که #یادمانی بنام #محمودرضا در تهران وجود داشته باشد.
از شهریور ماه امسال(۱۳۹۸) رایزنیهایی در اینباره صورت گرفت که بخاطر مشغلههای من مدتی امکان پیگیری پیدا نکرد. اما اخیرا مکاتباتی به صورت رسمی انجام شده و
ان شاء الله به زودی سنگ یادبودی برای محمودرضا در #بهشت_زهرا نصب خواهد شد.
در خصوص زمان نصب یادمان در ( پیج شخصیِ اینستاگرام ،اگر گذاشتند که بماند) اطلاع رسانی خواهم کرد
🆔 @Agamahmoodreza
آقامحمودرضا
🔴🔴 هجوم سوم و نهایی 👇 در این یورش عمر بن خطاب به همراه بسیاری از مهاجمین بر در خانه حضرت فاطمه(س) ت
🔴جریان حمله به نقل ازحضرت فاطمه(س)👇
بر درب خانه ی ما هیزم زیادی جمع کردند و آتش آوردند تا خانه و ما را آتش بزنند.
من پشت درب ایستاده بودم و آن ها را به خدا و پدرم قسم میدادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند.
ناگهان عُمَر #تازیانه را از دست قُنفذ ـ غلامِ ابوبکرـ گرفت و با آن به #بازویم زد.
در این هنگام تازیانه دور بازوی من پیچید، به گونه ای که دور تا دور بازویم وَرَم کرد و مثل بازو بند شدو با پایش به درب #لگد زد و درب را به روی من به عقب فشار داد و باز کرد ـ و من در آن هنگام باردار بودم ـ پس با صورت بر زمین افتادم، در حالیکه آتش شعله ور بود و حرارتش #صورتم رامی سوزاند.
سپس عُمَر چنان به صورتم #سيلی زد به طوری که گوشواره هایم تکّه تکّه شده ازگوشم جدا شدند و درد زایمان به سراغم آمد ومُحسن راـ که بی گناه بود-سقط کردم.
آیا این ها مردمانی هستند که میخواستند بر جنازه ی من نماز بخوانند؟!!
درحالی كه خداوند و فرستاده ی او ازآنان بيزاری جسته اند،من نيز از آنان برائت می جويم.
📚بحارالأنوار مجلسی، ج۳۰،ص۳۴۹
🔴امام علی(ع) به بیرون خانه می آید!👇
در این هنگام وقتی مهاجمین به خانه حضرت فاطمه(س) یورش بردند و بعد از جراحات و لطمات وارده بر حضرت فاطمه(س)، اصحاب سقیفه واردخانه شدند #امام_علی(ع) مقابل عمر بن خطاب درآمد و او را گرفت و بر زمین کوبید و خطاب به عمر فرمودند :
ای پسر صحّاک!
اگر #مقدّرات_خداوندی و پيمان و #سفارش_رسول_خدا(ص)نبود،هر آينه می فهميدی كه تو قدرت ورود به خانه مرا نداری!
عُمر از ترس جان خودسریع ازخانه بیرون رفت.
📚کتاب سُلیم بن قیس، ج۲ ص۵۸۶
🆔 @Agamahmoodreza
🔴بستنِ دستان امام علی(ع) با ریسمان👇
وقتی عمر شنید، که رسول اکرم(ص) به امیر المومنین(ع) دستور صبر داده است، فهمید که می تواند به کار خود ادامه دهد و بلافاصله از ابوبکر نیروی کمکی خواست!
او و یارانش این بار با پشتیبانی #صدنفری که از قبل آماده بودند، #حمله کردند و تا پشت در نیم سوخته آمدند.
قنفذ نیز با گروهی دیگر به پشت درب خانه آمدند تا کمکی برای عمر و یاران او باشند.
🍃مرحوم طبرسی می نویسد :
عمر از ابوبکر، نیروی کمکی خواست.
پس مردم مهاجم، هجوم دسته جمعی خود را به خانه حضرت فاطمه(س) دستور کار خود قرار دادند و همگی وارد خانه شدند.
امام علی(ع) در این هنگام، به طرف شمشیر خود رفت؛ ولی آنان زودتر #شمشیر را برداشتند و حضرت(ع) را #دستگیر کردند
و #ریسمانی سیاه بر گردن حضرت(ع) انداختند، در حالی که او را می کشیدند.
در این موقع
کنار درب خانه، #حضرت فاطمه زهرا(س) میان علی(ع) و آنان حایل شد و مانع از بردن امام(ع) شد.(۱)(۲)
اینجا بود که قنفذ #تازیانهای را به بازوی فاطمه(س) زد که اثر آن تا زمان شهادت آن بانو باقی ماند.
👈دست فاطمه(س) از دامان علی(ع) کوتاه شد و بر زمین افتاد و دشمن، علی(ع) را مظلومانه و کِشان کِشان به مجلس ابوبکر بردند تا به اجبار از او بیعت بگیرند.
فاطمه(س) با جراحت تمام،سراسیمه،به زحمت بلند شد تا مانع بردن علی(ع) به مسجد شود و می فرمود :به خدا سوگند!
نمی گذارم پسر عموی مرا ظالمانه به سوی مسجد بكشانيد.
وای بر شما! چه زود، به خدا و رسولش، در حق ما اهل بیت(ع) خيانت کردید.(۳)
در این هنگام علی(ع) را وارد مسجد کرده و در مقابل ابوبکر که بر منبر نشسته بود، نشاندند و عمر شمشیر را بالای سر حضرت(ع) گرفته بود.
🍃🌸در روایت آمده است که؛
امیرالمؤمنين(عليه السلام) را از خانه اش خارج کردند، و او را وارد مسجد نمودند.
سپس ابوبكر گفت : بيعت كن!
حضرت(ع) فرمود :
اگر من بيعت نكنم، چه می شود؟
ابوبکر گفت : قسم به خدایی كه شريک ندارد، گردنت را میزنيم!
حضرت(ع) فرمود :
در اين هنگام بنده ی خدا و برادر پيامبر(ص) را كشته ايد.
ابوبكر ساكت شد و چيزی نمی گفت!(۴)
در این هنگام، زهرای مرضیه(س) با تن مجروح، خود را به زحمت به مسجد رسانید و خطاب به غاصبین فرمود:
رها کنید پسر عمویم را! قسم به آن خدایی که محمد(ص) را به حق برانگیخت! اگر از علی(ع) دست برندارید، گیسوان خود را پریشان کرده و پیراهن رسول خدا(ص) را بر سر افکنده، به نزد خدای تبارک و تعالی فریاد بر می آورم.
یقین بدانید که ناقه ی صالح در نزد خدا از من گرامی تر و بچّه ی آن ناقه، نیز از فرزندان من قدر و قیمتش زیادتر نبود.(۵)
عمر در این هنگام خطاب به ابوبکر گفت :
آیا دستور نمی دهی کار را تمام کنیم؟!!
ابوبکر گفت : مادامی که #فاطمه(س) در کنار علی(ع) است، او را به چیزی مجبور نمی کنم!
آنگاه حضرت فاطمه(س) همراه حسنین(علیهم السلام) برای نفرین به سوی قبر رسول خدا(ص) حرکت کرد.(۶)
علی(ع) در این هنگام به سلمان فرمود :
سلمان!
فاطمه(س) را دریاب!
🍃🌸سپس فرمود :گوئی دو طرف مدینه را می نگرم که به لرزه درآمد، سوگند به خدا اگر #فاطمه(س) موی خود را پریشان کند و گریبان چاک نماید و در کنار قبر پیامبر(ص) #نفرین و ناله سر دهد، دیگر مهلتی برای مردم مدینه باقی نمی ماند، و زمین همۀ آنها را در #کام_مرگبار خود فرو می برد.
سلمان به حضرت فاطمه(س) عرض کرد :
ای دختر محمد(ص)!
خداوند پدرت را مایۀ رحمت جهانیان قرار داده است، خواهش می کنم به خانه برگرد و نفرین در حق این مردم نادان مکن.
حضرت(س) فرمود :
ای سلمان! آنان قصد جان علی(ع) كردند.
من در شهادت علی(ع) نمی توانم صبر كنم،
مرا به حال خود بگذار تا كنار قبر پدرم بروم و گریبان چاک دهم و به درگاه خدا، ناله سر دهم.
سلمان در این هنگام عرض کرد :
مولایم علی(ع) مرا فرستاده که به شما بگویم؛ به خانه برگردید و نفرین نکنید.
وقتی حضرت متوجه پیام #امام_خویش شد، فرمود :
[حال که امامم دستور داده] بر میگردم و صبر می کنم و سخن او را می پذیرم و از او اطاعت می کنم.(۷)(۸)
🔴وقتی ابوبکر این صحنه را دید، فورا گفت :
دستت را پیش بیاور تا با من #بیعت کنی!
اما امام علی(ع) اباء کرد، در حالی که دست مبارک ایشان #مُشت بود.
تمام آنها جمع شدند تا مشت آن حضرت(ع) را باز كنند و در درون دست ابوبكر قرار دهند، نتوانستند.
در این هنگام ابوبكر خود پیش آمد و
👈 دست خود را بر روی دست بسته ی امام علی(ع) به عنوان بیعت کشید و بدان اکتفا کرد و همگی را رها کرد.(۸)
آنگاه که علی(ع) سالم از دست مهاجمان آزادشد
پس علی(ع) خود را به کنار قبر پیامبر اکرم(ص) رساند، در حالی که فریاد میزد و گریه می کرد و ندا می داد که ؛
همانا این قوم مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند و نزدیک بود که مرا بکُشند!(۱۰)
🍃🌸امام علی(ع)، #تنها و #مظلوم از مسجد مدینه بیرون آمد، و راه خانه را در پیش گرفت.
حضرت زهرا(س) شوهر معصوم خود را نگریست و فرمود :
🍃🌸علی جان، جانم فدای جان تو و جان و روح من سپر بلای جان تو!
یا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود؛ اگر تو در خیر و نیکی به سر می بری، با تو خواهم زیست و اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی، باز هم با تو خواهم بود.(۱۱)
📚منابع :
۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۹۸
۲)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۸۳
۳)عوالم العلوم بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۵۷۱
۴)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۹، ص۶۲۷
۵)المسترشد طبری شیعی، ج۱، ص۳۸۰
۶)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۹، ص۶۲۷
۷)عوالم العلوم بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۵۷۱
۸)تفسیر البرهان بحرانی، ج۲، ص۷۱۰
۹)بیت الأحزان محدث قمی، ص۱۱۸
۱۰)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۹، ص۶۲۷
۱۱)نهج الحیاة دشتی، ص۱۵۹، ح۷۵
🆔 @Agamahmoodreza
اثر دستِ ستم از رخ نيلى نرود
هرگز از ياد على، ضربت سيلى نرود
با على راز نگفتى تو زِ بازوى كبود
با پدر گوى كه بعد از تو چه بود و چه نبود
🆔 @Agamahmoodreza