✅#یادداشت ✅#عاشورا
🗒 موضوع: عبرتهای عاشورا(قسمت دوم)
🔵کسانی که اهل مطالعه و اندیشهاند، دنبال این باشند که با چه تمهیداتی میتوان جلو تکرار چنین قضایایی را گرفت؟
اگر امروز من و شما جلو قضیه را نگیریم، ممکن است جامعهی اسلامی ما کارش به جایی برسد که نوادهی مقتولانِ جنگ بدر که به دست امیرالمؤمنین و حمزه و بقیهی سرداران اسلام، به درک رفته بودند، تکیه بر جای پیغمبر زد، سرِ جگر گوشهی همان پیغمبر را در مقابل خود نهاد و با چوبِ خیزران به لب و دندانش زد و گفت:
یعنی کشتههای ما در جنگ بدر، برخیزند و ببینند که با کشندههایشان چه کار کردیم! قضیه، این است. اینجاست که قرآن میگوید عبرت بگیرید: «قُلْ سِیرُوا فِی الْأرْضِ».
هر جامعه و شهر و کشوری، از یک دیدگاه، مردم به دو قسم تقسیم میشوند: یک قسمْ کسانی هستند که بر مبنای فکر خود، از روی فهمیدگی و آگاهی و تصمیمگیری کار میکنند. راهی را میشناسند و در آن راه - که به خوب و بدش کار نداریم - گام برمیدارند. یک قِسم اینهایند که اسمشان را خواص میگذاریم. قسم دیگر، کسانی هستند که نمیخواهند بدانند چه راهی درست و چه حرکتی صحیح است. در واقع نمیخواهند بفهمند، بسنجند، به تحلیل بپردازند و درک کنند. به تعبیری دیگر، تابع جَوّند. به چگونگی جوّ نگاه میکنند و دنبال آن جوّ به حرکت در میآیند. اسم این قسم از مردم را عوام میگذاریم. پس، جامعه را میشود به خواص و عوام تقسیم کرد. خواص چه کسانی هستند؟ در بین خواص، کنار افراد با سواد، آدمهای بیسواد هم هستند. گاهی کسی بیسواد است؛ اما جزو خواص است. یعنی میفهمد چه کار میکند. از روی تصمیمگیری و تشخیص عمل میکند؛ ولو درس نخوانده، مدرسه نرفته، مدرک ندارد و لباس روحانی نپوشیده است. بههرحال، نسبت به قضایا از فهم برخوردار است.
بنده در ایرانشهر تبعید بودم. چند نفر آشنا داشتیم که یکی از آنها راننده بود، یکی شغل آزاد داشت و به حسب ظاهر، به آنها عامی اطلاق میشد. با این حال جزو خواص بودند. روحانی شهرشان هم آدم خوبی بود؛ منتها جزو عوام بود. ملاحظه میکنید! رانندهی کمپرسی جزو خواص، ولی روحانی و پیشنماز محترم جزو عوام! مثلاً آن روحانی میگفت: «چرا وقتی اسم پیغمبر میآید یک صلوات میفرستید، ولی اسم «آقا» که میآید، سه صلوات میفرستید؟!» نمیفهمید. راننده به او جواب میداد: روزی که دیگر مبارزهای نداشته باشیم؛ اسلام بر همه جا فائق شود؛ انقلاب پیروز شود؛ ما نه تنها سه صلوات، که یک صلوات هم نمیفرستیم! امروز این سه صلوات، مبارزه است! راننده میفهمید، روحانی نمیفهمید!
خواص که میگوییم - از خوب و بدش - (خواص را هم باز تقسیم خواهیم کرد) یعنی کسانی که وقتی عملی انجام میدهند، موضعگیریای میکنند و راهی انتخاب میکنند، از روی فکر و تحلیل است. میفهمند و تصمیم میگیرند و عمل میکنند. اینها خواصند. نقطهی مقابلش هم عوام است. عوام یعنی کسانی که وقتی جوّ به سمتی میرود، آنها هم دنبالش میروند و تحلیلی ندارند. یک وقت مردم میگویند «زنده باد!» این هم نگاه میکند، میگوید «زنده باد!» یک وقت مردم میگویند «مرده باد!» نگاه میکند، میگوید «مرده باد!»
حضرت «مسلم»وارد کوفه میشود. میگویند: «پسر عموی امام حسین علیهالسّلام آمد، برویم. اینها میخواهند قیام کنند، میخواهند خروج کنند» و چه و چه. تحریک میشود، میرود دُور و بَرِ حضرت مسلم؛ میشوند هجده هزار بیعت کننده با مسلم! پنج، شش ساعت بعد، به مردم میگویند: «چه کار میکنید؟! با چه کسی میجنگید؟! از چه کسی دفاع میکنید؟! پدرتان را در میآورند!» اینها دور و بر مسلم را خالی میکنند و به خانههایشان بر میگردند. بعد که سربازان ابن زیاد دور خانهی «طوعه» را میگیرند تا مسلم را دستگیر کنند، همینها از خانههایشان بیرون میآیند و علیه مسلم میجنگند! هر چه میکنند، از روی فکر و تشخیص و تحلیل درست نیست. هر طور که جوّ ایجاب کرد، حرکت میکنند. اینها عوامند. بنابراین، در هر جامعه، خواصی داریم و عوامی. فعلاً «عوام» را بگذاریم کنار و سراغ خواص برویم.
📝#محمدحسین_یزدانی_بخش
✅ارزیابیها، دیدگاهها، پیشنهادها:
🌐https://eitaa.com/yazdanibakhsh
🔰دیگر یادداشتها:
🌐https://eitaa.com/aghamoalem
🌐https://chat.whatsapp.com/ETF6bRVzpAC2teCIv5meTn
✅#یادداشت ✅#عاشورا
🗒 موضوع: عبرتهای عاشورا(قسمت سوم)
🔵خواص، طبعاً دو جبههاند: خواصِ جبههی حق و خواص جبههی باطل. عدّهای اهل فکر و فرهنگ و معرفتند و برای جبههی حق کار میکنند. یک دسته هم نقطهی مقابل حق و ضد حقّند. عدّهای اصحاب امیرالمؤمنین و امام حسین، علیهما السّلام هستند؛ عدّهای دیگر هم اصحاب معاویه و طرفدار بنیامیّهاند. بین طرفداران بنیامیّه هم، افراد با فکر، عاقل و زرنگ بودند. آنها هم جزو خواصند.
پس خواصِ یک جامعه، به دو گروهِ خواصِ طرفدار حق و خواصِ طرفدار باطل تقسیم میشوند. شما از خواص طرفدار باطل چه توقّع دارید؟ بدیهی است توقّع این است که بنشینند علیه حق و علیه شما برنامهریزی کنند. لذا باید با آنها بجنگید.
پیش خودتان حساب کنید و ببینید کجایید؟ تاریخ یعنی شرح حال ما، تاریخ یعنی من و شما؛ پس، اگر ما شرحِ تاریخ را میگوییم باید نگاه کنیم و ببینیم در کدام قسمتِ داستان قرار گرفتهایم. بعد ببینیم کسی که مثل ما در این قسمت قرار گرفته بود، آن روز چگونه عمل کرد که ضربه خورد؟ مواظب باشیم آن طور عمل نکنیم.
شما خودتان را در صحنهای که از صدر اسلام تبیین میکنم، پیدا کنید. یک عدّه جزو عوامند و قدرت تصمیمگیری ندارند. عوام، بسته به خوش طالعی خود، اگر تصادفاً در مقطعی از زمان قرار گرفتند که پیشوایانی مثل امام امیرالمؤمنین علیهالسّلام و امام راحل ما رضوانالله تعالی علیه، بر سرِ کار بودند و جامعه را به سمت بهشت میبردند، به ضربِ دستِ خوبان، به سمت بهشت رانده خواهند شد. اما اگر بخت با آنها یار نبود و در مقطعی قرار گرفتند که «وجعلنا هم ائمة یدعون الی النارِ» و یا «المتر الی الذین بدلوا نعمةالله کفرا و احلوا قومهم دارالبوارِ. جهنم یصلونها و بئس القرارِ» به سمت دوزخ خواهند رفت. پس، باید مواظب باشید جزو عوام قرار نگیرید.
جزو عوام قرار نگرفتن، بدین معنا نیست که حتماً در پی کسب تحصیلات عالیه باشید؛ نه! ای بسا کسانی که تحصیلات عالیه [و] تحصیلات دینی هم کردهاند؛ اما جزو عوامند. عوام بودن، دستِ خودِ من و شماست. باید مواظب باشیم که به این جَرگه نپیوندیم. یعنی هر کاری میکنیم از روی بصیرت باشد. هر کس که از روی بصیرت کار نمیکند، عوام است. لذا، میبینید قرآن دربارهی پیغمبر میفرماید: «ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی.» یعنی من و پیروانم با بصیرت عمل میکنیم، به دعوت میپردازیم و پیش میرویم. پس، اوّل ببینید جزو گروه عوامید یا نه. اگر جزو گروه عوامید، به سرعت خودتان را از آن گروه خارج کنید. بکوشید قدرت تحلیل پیدا کنید؛ تشخیص دهید و به معرفت دست یابید.
در گروه خواص، باید ببینیم جزو خواصِ طرفدارِ حقّیم، یا از جملهی خواص طرفدار باطل محسوب میشویم. اینجا قضیه برای ما روشن است. خواص جامعهی ما، جزو خواص طرفدار حقّند و در این تردیدی نیست. زیرا به قرآن، به سنّت، به عترت، به راه خدا و به ارزشهای اسلامی دعوت میکنند. به سراغِ خواصِ طرفدار حق میرویم.
خواصِ طرفدارِ حق، دو نوعند. یک نوع کسانی هستند که در مقابله با دنیا، زندگی، مقام، شهوت، پول، لذّت، راحت، نام و همهی متاعهای خوبْ قرار دارند. اینهایی که ذکر کردیم، همه از متاعهای خوب است. همهاش جزو زیباییهای زندگی است. «متاع الحیاة الّدنیا.» متاع، یعنی بهره. اینها بهرههای زندگی دنیوی است. در قرآنکه میفرماید «متاع الحیاة الدنیا»، متاع است و خدا برای شما آفریده است. منتها اگر در مقابل این متاعها و بهرههای زندگی، آن قدر مجذوب شدید که وقتی پای تکلیفِ سخت به میان آمد، نتوانستید دست بردارید، واویلاست! اگر ضمن بهره بردن از متاعهای دنیوی، آنجا که پای امتحان سخت پیش میآید، میتوانید از آن متاعها به راحتی دست بردارید، آن وقتْ حساب است.
میبینید که حتّی خواصِ طرفدارِ حق هم به دو قسم تقسیم میشوند. بر حسب اتّفاق نمیشود جامعه، نظام و انقلاب را بیمه کرد. باید به مطالعه و دقّت و فکر پرداخت. اگر در جامعهای، آن نوعِ خوبِ خواصِ طرفدارِ حق؛ یعنی کسانی که میتوانند در صورت لزوم از متاع دنیوی دست بردارند، در اکثریت باشند، هیچ وقت جامعهی اسلامی به سرنوشت جامعهی دوران امام حسین علیهالسّلام مبتلا نخواهد شد و مطمئنّاً تا ابد بیمه است. اما اگر قضیه به عکس شد و نوع دیگرِ خواصِ طرفدار حق - دل سپردگان به متاع دنیا، آنان که حق شناسند، ولی درعینحال مقابل متاع دنیا، پایشان میلرزد - در اکثریت بودند، وامصیبتاست!
اصلاً دنیا یعنی چه؟ ...
📝#محمدحسین_یزدانی_بخش
✅ارزیابیها، دیدگاهها، پیشنهادها:
🌐https://eitaa.com/yazdanibakhsh
🔰دیگر یادداشتها:
🌐https://eitaa.com/aghamoalem
🌐https://chat.whatsapp.com/ETF6bRVzpAC2teCIv5meTn
✅#یادداشت ✅#عاشورا
🗒 موضوع: عبرتهای عاشورا(قسمت چهارم)
🔵اصلاً دنیا یعنی چه؟ یعنی پول، خانه، شهوت، مقام، اسم و شهرت، پست و مسؤولیت، و یعنی جان. اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آنجا که باید حق بگویند، نگویند، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، اگر عدهی اینها زیاد باشد آن وقت دیگر واویلاست. آن وقت حسینبنعلیها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد. آن وقت، یزیدها بر سرِ کار میآیند و بنیامیّه، هزار ماه بر کشوری که پیغمبر به وجود آورده بود، حکومت خواهند کرد و امامت به سلطنت تبدیل خواهد شد!
جامعهی اسلامی، جامعهی امامت است. یعنی در رأس جامعه، امام است. انسانی که قدرت دارد، اما مردم از روی ایمان و دل، از او تبعیت میکنند و پیشوای آنان است. اما سلطان و پادشاه کسی است که با قهر و غلبه بر مردم حکم میراند. مردم به او اعتقاد ندارند. (البته مردمی که سرشان به تنشان بیرزد.) بنیامیّه، امامت را در اسلام به سلطنت و پادشاهی تبدیل کردند و هزار ماه - یعنی نود سال! - در دولت بزرگ اسلامی، حاکمیت داشتند. بنای کجی که بنیامیّه پایهگذاری کردند، چنان بود که بعد از انقلاب علیه آنان و سقوطشان، با همان ساختار غلط در اختیار بنیعبّاس قرار گرفت. بنیعبّاس که آمدند، به مدّت شش قرن، به عنوانِ خلفا و جانشینان پیغمبر، بر دنیای اسلام حکومت کردند. خلفا یا به تعبیر بهتر پادشاهان این خاندان، اهل شُرب خمر و فساد و فحشا و خباثت و ثروتاندوزی و اشرافیگیری و هزار فسق و فجور دیگر مثل بقیه سلاطینِ عالم - بودند. آنها به مسجد میرفتند؛ برای مردم نماز میخواندند و مردم نیز به امامتشان اقتدا میکردند و آن اقتدا، کمتر از روی ناچاری و بیشتر به خاطر اعتقادات اشتباه و غلط بود؛ زیرا اعتقاد مردم را خراب کرده بودند.
آری! وقتی خواصِ طرفدارِ حق، یا اکثریت قاطعشان، در یک جامعه، چنان تغییر ماهیت میدهند که فقط دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا میکند؛ وقتی از ترس جان، از ترس تحلیل و تقلیل مال، از ترس حذف مقام و پست، از ترس منفور شدن و از ترس تنها ماندن، حاضر میشوند حاکمیت باطل را قبول کنند و در مقابل باطل نمیایستند و از حق طرفداری نمیکنند و جانشان را به خطر نمیاندازند؛ آن گاه در جهان اسلام فاجعه با شهادت حسینبنعلی علیهالسّلام - با آن وضع - آغاز میشود. حکومت به بنیامیّه و شاخهی مروان و بعد به بنیعبّاس و آخرش هم به سلسلهی سلاطین در دنیای اسلام، تا امروز میرسد!
امروز به دنیای اسلام نگاه کنید و ببینید چه فُسّاق و فُجّاری در رأس قدرت و حکومتند! بقیهی سرزمینها را نیز با آن سرزمین قیاس کنید. لذا، شما در زیارت عاشورا میگویید: «اللهمّ العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد» در درجهی اوّل، گذارندگان خشت اوّل را لعنت میکنیم، که حق هم همین است.
اکنون که اندکی به تحلیل حادثهی عبرتانگیز عاشورا نزدیک شدیم، به سراغ تاریخ میرویم:
دورانِ لغزشِ خواصِ طرفدارِ حق، حدوداً هفت، هشت سال پس از رحلت پیغمبر شروع شد. به مسألهی خلافت، اصلاً کار ندارم. مسألهی خلافت، جدا از جریان بسیار خطرناکی است که میخواهم به آن بپردازم. قضایا، کمتر از یک دهه پس از رحلت پیغمبر شروع شد. ابتدا سابقهداران اسلام - اعم از صحابه و یاران و کسانی که در جنگهای زمان پیغمبر شرکت کرده بودند - از امتیازات برخوردار شدند، که بهرهمندی مالی بیشتر از بیتالمال، یکی از آن امتیازات بود. چنین عنوان شده بود که تساوی آنها با سایرین درست نیست و نمیتوان آنها را با دیگران یکسان دانست! این، خشتِ اوّل بود. حرکتهای منجر به انحراف، این گونه از نقطهی کمی آغاز میشود و سپس هر قدمی، قدم بعدی را سرعت بیشتری میبخشد. انحرافات، از همین نقطه شروع شد، تا به اواسط دوران عثمان رسید.
📝#محمدحسین_یزدانی_بخش
✅ارزیابیها، دیدگاهها، پیشنهادها:
🌐https://eitaa.com/yazdanibakhsh
🔰دیگر یادداشتها:
🌐https://eitaa.com/aghamoalem
🌐https://chat.whatsapp.com/ETF6bRVzpAC2teCIv5meTn
✅#یادداشت ✅#عاشورا
🗒 موضوع: عبرتهای عاشورا(قسمت پنجم)
🔵در دوران خلیفهی سوم، وضعیت به گونهای شد که برجستگان صحابهی پیغمبر، جزو بزرگترین سرمایهداران زمان خود محسوب میشدند! توجّه میکنید! یعنی همین صحابهی عالیمقام که هر کدام یک کتاب قطور سابقهی افتخارات در بدر و حُنین و اُحد داشتند، در ردیف اول سرمایهداران اسلام قرار گرفتند. یکی از آنها، وقتی مُرد و طلاهای مانده از او را خواستند بین ورثه تقسیم کنند، ابتدا به صورت شمش درآوردند و سپس با تبر، بنای شکستن و خرد کردن آنها را گذاشتند. مثل هیزم، که با تبر به قطعات کوچک تقسیم کنند! طلا را قاعدتاً با سنگِ مثقال میکشند. ببینید چقدر طلا بوده، که آن را با تبر میشکستهاند! اینها در تاریخْ ضبط شده است. مقدار درهم و دیناری که از اینها به جا میماند، افسانهوار بود.
همین وضعیت، مسائل دوران امیرالمؤمنین علیهلصّلاة والسّلام را به وجود آورد. یعنی در دوران آن حضرت، چون عدّهای مقام برایشان اهمیت پیدا کرد، با علی در افتادند. بیست و پنج سال از رحلت پیغمبر میگذشت و خیلی از خطاها و اشتباهات شروع شده بود. نَفَس امیرالمومنین علیهالصلاة والسلام نَفَس پیغمبر بود. اگر بیست و پنج سال فاصله نیفتاده بود، امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسّلام برای ساختن آن جامعه مشکلی نداشت. اما با جامعهای مواجه شد که: «یأخذون مال الله دولا و عبادالله خولا و دینالله دخلا بینهم» جامعهای است که در آن، ارزشها تحتالشّعاع دنیاداری قرار گرفته بود. جامعهای است که امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسّلام، وقتی میخواهد مردم را به جهاد ببرد، آن همه مشکلات و دردسر برایش دارد! خواص دوران او - خواص طرفدار حق یعنی کسانی که حق را میشناختند - اکثرشان کسانی بودند که دنیا را بر آخرت ترجیح میدادند! نتیجه این شد که امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسّلام بالاجبار سه جنگ به راه انداخت؛ عُمر چهار سال و نه ماه حکومت خود را دائماً در این جنگها گذراند و عاقبت هم به دست یکی از آن آدمهای خبیث به شهادت رسید.
خون امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسّلام به قدر خون امام حسین علیهالسّلام با ارزش است. شما در زیارت وارث میخوانید: «السّلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره.» یعنی خدای متعال، صاحب خونِ امام حسین علیهالسّلام و صاحب خون پدر او امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسّلام است. این تعبیر، برای هیچ کس دیگر نیامده است. هر خونی که بر زمین ریخته میشود، صاحبی دارد. کسی که کشته میشود، پدرش، فرزندش، برادرش صاحب خون است. خونخواهی و مالکیّت حقِّ دم را عرب «ثار» میگوید. «ثارِ» امام حسین علیهالسّلام از آنِ خداست. یعنی حقّ خونِ امام حسین علیهالسّلام و پدر بزرگوارش، متعلّق به خودِ خداست.
امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسّلام به خاطرِ وضعیّت آن روز جامعهی اسلامی به شهادت رسید. بعد نوبت امامت به امام حسن علیهالسّلام رسید و در همان وضعیت بود که آن حضرت نتوانست بیش از شش ماه دوام بیاورد. تنهای تنهایش گذاشتند. امام حسن مجتبی علیهالسّلام میدانست که اگر با همان عدّهی معدود اصحاب و یاران خود با معاویه بجنگد و به شهادت برسد، انحطاط اخلاقی زیادی که بر خواص جامعهی اسلامی حاکم بود، نخواهد گذاشت که دنبال خون او را بگیرند! تبلیغات، پول و زرنگیهای معاویه، همه را تصرّف خواهد کرد و بعد از گذشت یکی دو سال، مردم خواهند گفت امام حسن علیهالسّلام بیهوده در مقابل معاویه قد علم کرد. لذا، با همهی سختیها ساخت و خود را به میدان شهادت نینداخت؛ زیرا میدانست خونش هدر خواهد شد.
📝#محمدحسین_یزدانی_بخش
✅ارزیابیها، دیدگاهها، پیشنهادها:
🌐https://eitaa.com/yazdanibakhsh
🔰دیگر یادداشتها:
🌐https://eitaa.com/aghamoalem
🌐https://chat.whatsapp.com/ETF6bRVzpAC2teCIv5meTn
✅#یادداشت ✅#عاشورا
🗒 موضوع: عبرتهای عاشورا(قسمت ششم)
🔵گاهی شهید شدن آسانتر از زنده ماندن است! گاهی زنده ماندن و زیستن و تلاش کردن در یک محیط، به مراتب مشکلتر از کشته شدن و شهید شدن و به لقای خدا پیوستن است. امام حسن علیهالسّلام این مشکل را انتخاب کرد.
خواص تسلیم بودند و حاضر نمیشدند حرکتی کنند. یزید که بر سرِ کار آمد، جنگیدن با او امکانپذیر شد. به تعبیری دیگر: کسی که در جنگ با یزید کشته میشد، خونش، به دلیل وضعیّت خرابی که یزید داشت، پامال نمیشد. امام حسین علیهالسّلام به همین دلیل قیام کرد. وضع دوران یزید به گونهای بود که قیام، تنها انتخابِ ممکن به نظر میرسید. این، بهخلاف دوران امام حسن علیهالسّلام بود که دو انتخابِ شهید شدن و زنده ماندن وجود داشت و زنده ماندن، ثواب و اثر و زحمتش بیش از کشته شدن بود. لذا، انتخاب سختتر را امام حسن علیهالسّلام کرد. اما در زمان امام حسین علیهالسّلام، وضع بدان گونه نبود. یک انتخاب بیشتر وجود نداشت. زنده ماندن معنی نداشت؛ قیام نکردن معنی نداشت و لذا بایستی قیام میکرد. حال اگر در اثر آن قیام به حکومت میرسید، رسیده بود. کشته هم میشد، شده بود. بایستی راه را نشان میداد و پرچم را بر سرِ راه میکوبید تا معلوم باشد وقتی که وضعیت چنان است، حرکت باید چنین باشد.
وقتی امام حسین علیهالسّلام قیام کرد - با آن عظمتی که در جامعهی اسلامی داشت - بسیاری از خواص به نزدش نیامدند و به او کمک نکردند. ببینید وضعیت در یک جامعه، تا چه اندازه به وسیلهی خواصی که حاضرند دنیای خودشان را به راحتی بر سرنوشت دنیای اسلام در قرنهای آینده ترجیح دهند، خراب میشود!
به قضایای قیام امام حسین علیهالسّلام و حرکت وی از مدینه نگاه میکردم. به این نکته برخوردم که یک شب قبل از آن شبی که آن حضرت از مدینه خارج شود، عبداللهبن زبیر بیرون آمده بود. هر دو، در واقع، یک وضعیّت داشتند؛ اما امام حسین علیهالسّلام کجا، عبداللهبن زیبر کجا! سخن گفتن امام حسین علیهالسّلام و مقابله و مخاطبهاش از چنان صلابتی برخوردار بود که ولید حاکم وقت مدینه، جرأت نمیکرد با وی به درشتی حرف بزند! مروان یک کلمه در انتقاد از آن حضرت بر زبان آورد. چون انتقادش نابجا بود حضرت چنان تشری به او زد که مجبور شد سرجایش بنشیند. آن وقت امثال همین مروان، خانهی عبداللهبن زبیر را به محاصره درآوردند. عبدالله، برادرش را با این پیام نزد آنها فرستاد که اگر اجازه بدهید، فعلاً به دارالخلافه نیایم. به او اهانت کردند و گفتند: پدرت را در میآوریم! اگر از خانهات بیرون نیایی، به قتلت میرسانیم و چهها میکنیم! چنان تهدیدی کردند که عبداللهبن زبیر به التماس افتاد و گفت: پس اجازه بدهید فعلاً برادرم را بفرستم؛ خودم فردا به دارالخلافه میآیم. آن قدر اصرار و التماس کرد که یکی واسطه شد و گفت: امشب را به او مهلت بدهید.
عبدالله بن زبیر، با اینکه شخصیتی سرشناس و با نفوذ بود، این قدر وضعیتش با امام حسین علیهالسّلام فرق داشت. کسی جرأت نمیکرد با آن حضرت به درشتی صحبت کند. از مدینه هم که بیرون آمد، چه در بین راه و چه در مکه، هر کس به او رسید و همصحبت شد، خطابش به آن حضرت «جعلت فداک» (قربانت گردم) و پدر و مادرم قربانت گردند و «عمّی و خالی فداک» (عمو و داییام قربانت گردند) بود. برخورد عمومی با امام حسین علیهالسّلام این گونه بود. شخصیّت او در جامعهی اسلامی، چنین ممتاز و برجسته بود. عبدالله بن مطیع، در مکه نزد امام حسین علیهالسّلام آمد و عرض کرد: «یابنرسولالله! ان قتلت لنسترقّن بعدک.» اگر تو قیام کنی و کشته شوی، بعد از تو، کسانی که دارای حکومتند، ما را به بردگی خواهند برد. امروز به احترام تو، از ترس تو و از هیبت توست که راهِ عادی خودشان را میروند.
عظمت مقام امام حسین علیهالسّلام در بین خواص چنین است که حتّی ابن عبّاس در مقابلش خضوع میکند؛ عبدالله بن جعفر خضوع میکند، عبداللهبن زبیر با آنکه از حضرت خوشش نمیآید خضوع میکند. بزرگان و همهی خواصِ اهل حق، در برابر عظمت مقام او، خاضعند. خاضعان به او، خواص جبههی حقّند؛ که طرف حکومت نیستند؛ طرف بنیامیّه نیستند و طرف باطل نیستند. در بین آنها، حتّی شیعیان زیادی هستند که امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسّلام را قبول دارند و او را خلیفهی اوّل میدانند. اما همهی اینها، وقتی که با شدّت عملِ دستگاه حاکم مواجه میشوند و میبینند بناست جانشان، سلامتیشان، راحتیشان، مقامشان و پولشان به خطر بیفتد، پس میزنند! اینها که پس زدند، عوام مردم هم به آن طرف رو میکنند.
📝#محمدحسین_یزدانی_بخش
✅ارزیابیها، دیدگاهها، پیشنهادها:
🌐https://eitaa.com/yazdanibakhsh
🔰دیگر یادداشتها:
🌐https://eitaa.com/aghamoalem
🌐https://chat.whatsapp.com/ETF6bRVzpAC2teCIv5meTn
✅#یادداشت ✅#عاشورا
🗒 موضوع: عبرتهای عاشورا(قسمت هفتم)
🔵نمیدانم عظمت این حقیقت که برای همیشه گریبان انسانهای هوشمند را میگیرد، درست برای ما روشن میشود یا نه؟ ماجرای کوفه را لابد شنیدهاید. به امام حسین علیهالسّلام نامه نوشتند و آن حضرت در نخستین گام، مسلمبن عقیل را به کوفه اعزام کرد. با خود اندیشید مسلم را به آنجا میفرستم. اگر خبر داد که اوضاع مساعد است، خود نیز راهی کوفه میشوم. مسلم بن عقیل به محض ورود به کوفه، به منزل بزرگان شیعه وارد شد و نامهی حضرت را خواند. گروه گروه، مردم آمدند و همه، اظهار ارادت کردند. فرماندار کوفه، نعمانبنبشیر نام داشت که فردی ضعیف و ملایم بود. گفت: تا کسی با من سرِ جنگ نداشته باشد، جنگ نمیکنم. لذا با مسلم مقابله نکرد. مردم که جو را آرام و میدان را باز میدیدند، بیش از پیش با حضرت بیعت کردند. دو، سه تن از خواصِ جبههی باطل - طرفداران بنیامیّه - به یزید نامه نوشتند که اگر میخواهی کوفه را داشته باشی، فرد شایستهای را برای حکومت بفرست. چون نعمان بن بشیر نمیتواند در مقابل مسلمبن عقیل مقاومت کند. یزید هم عبیدالله بن زیاد، فرماندار بصره را حکم داد که علاوه بر بصره - به قول امروز با حفظ سمت - کوفه را نیز تحت حکومت خود درآور. عبیدالله بن زیاد از بصره تا کوفه یکسره تاخت. در قضیهی آمدن او به کوفه هم نقش خواص معلوم میشود. او هنگامی به دروازهی کوفه رسید که شب بود. مردم معمولی کوفه - از همان عوامی که قادر به تحلیل نبودند - تا دیدند فردی با اسب و تجهیزات و نقاب بر چهره وارد شهر شد، تصوّر کردند امام حسین علیهالسّلام است. جلو دویدند و فریاد السّلام علیک یا بن رسولالله در فضا طنین افکند!
ویژگی فرد عامی، چنین است. آدمی که اهل تحلیل نیست، منتظر تحقیق نمیشود. دیدند فردی با اسب و تجهیزات وارد شد. بی آنکه یک کلمه حرف با او زده باشند، تصوّر غلط کردند. تا یکی گفت او امام حسین علیهالسّلام است همه فریاد امام حسین، امام حسین برآوردند! به او سلام کردند و مقدمش را گرامی داشتند؛ بی آنکه صبر کنند تا حقیقت آشکار شود. عبیدالله هم اعتنایی به آنها نکرد و خود را به دارالاماره رساند و از همان جا طرح مبارزه با مسلم بن عقیل را به اجرا گذاشت. اساس کار او عبارت از این بود که طرفداران مسلم بن عقیل را با اشدّ فشار مورد تهدید و شکنجه قرار دهد. بدین جهت، هانی بن عروه را با غدر و حیله به دارالاماره کشاند و به ضرب و شتم او پرداخت. وقتی گروهی از مردم در اعتراض به رفتار او دارالاماره را محاصره کردند، با توسل به دروغ و نیرنگ، آنها را متفرق کرد.
در این مقطع هم، نقش خواصِ به اصطلاح طرفدارِ حق که حق را شناختند و تشخیص دادند، اما دنیایشان را بر آن مرجّح دانستند، آشکار میشود. از طرف دیگر، حضرت مسلم با جمعیت زیادی به حرکت درآمد. در تاریخ «ابن اثیر» آمده است که گویی سی هزار نفر اطراف مسلم گرد آمده بودند. از این عدّه فقط چهار هزار نفر دوْرادوْر محلّ اقامت او ایستاده بودند و شمشیر به دست، به نفع مسلم بن عقیل شعار میدادند.
این وقایع، مربوط به روز نهم ذی الحجّه است. کاری که ابن زیاد کرد این بود که عدهای از خواص را وارد دستههای مردم کرد تا آنها را بترسانند. خواص هم در بین مردم میگشتند و میگفتند با چه کسی سر جنگ دارید؟! چرا میجنگید؟! اگر میخواهید در امان باشید، به خانههایتان برگردید. اینها بنیامیهاند. پول و شمشیر و تازیانه دارند. چنان مردم را ترساندند و از گرد مسلم پراکندند که آن حضرت به وقت نماز عشا هیچ کس را همراه نداشت؛ هیچکس!
آن گاه ابن زیاد به مسجد کوفه رفت و اعلان عمومی کرد که همه باید به مسجد بیایند و نماز عشایشان را به امامت من بخوانند!
تاریخ مینویسد: مسجد کوفه مملو از جمعیتی شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند. میبینم خواصِ طرفدارِ حق مقصرند و بعضیشان در نهایت بدی عمل کردند. مثل چه کسی؟ مثل شریح قاضی. شریح قاضی که جزو بنیامیّه نبود! کسی بود که میفهمید حق با کیست. میفهمید که اوضاع از چه قرار است. وقتی هانی بن عروه را با سر و روی مجروح به زندان افکندند، سربازان و افراد قبیلهی او اطراف قصر عبیدالله زیاد را به کنترل خود درآوردند.
📝#محمدحسین_یزدانی_بخش
✅ارزیابیها، دیدگاهها، پیشنهادها:
🌐https://eitaa.com/yazdanibakhsh
🔰دیگر یادداشتها:
🌐https://eitaa.com/aghamoalem
🌐https://chat.whatsapp.com/ETF6bRVzpAC2teCIv5meTn
✅#یادداشت ✅#عاشورا
🗒 موضوع: عبرتهای عاشورا(قسمت هشتم)
🔵ابن زیاد ترسید. آنها میگفتند: شما هانی را کشتهاید. ابن زیاد به شریح قاضی گفت: برو ببین اگر هانی زنده است، به مردمش خبر بده. شریح دید هانی بن عروه زنده، اما مجروح است. تا چشم هانی به شریح افتاد، فریاد برآورد: «ای مسلمانان! این چه وضعی است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نیامدند؟! چرا نمیآیند مرا از اینجا نجات دهند؟! مگر مردهاند؟!» شریح قاضی گفت: «میخواستم حرفهای هانی را به کسانی که دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم. اما افسوس که جاسوس عبیدالله آنجا حضور داشت و جرأت نکردم!» جرأت نکردم یعنی چه؟ یعنی همین که ما میگوییم ترجیح دنیا بر دین! شاید اگر شریح همین یک کار را انجام میداد، تاریخ عوض میشد. اگر شریح به مردم میگفت که هانی زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیدالله قصد دارد او را بکشد، با توجّه به اینکه عبیدالله هنوز قدرت نگرفته بود، آنها میریختند و هانی را نجات میدادند. با نجات هانی هم قدرت پیدا میکردند، روحیه مییافتند، دارالاماره را محاصره میکردند، عبیدالله را میگرفتند؛ یا میکشتند و یا میفرستادند میرفت. آن گاه کوفه از آنِ امام حسین علیهالسّلام میشد و دیگر واقعهی کربلا اتّفاق نمیافتاد! حکومت حسینی، اگر شش ماه هم طول میکشید برای تاریخ، برکات زیادی داشت. گرچه، بیشتر هم ممکن بود طول بکشد.
یک وقت یک حرکت بجا، تاریخ را نجات میدهد و گاهی یک حرکت نابجا که ناشی از ترس و ضعف و دنیاطلبی و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطهی گمراهی میغلتاند. ای شریح قاضی! چرا وقتی که دیدی هانی در آن وضعیت است، شهادت حق ندادی؟! عیب و نقصِ خواصِ ترجیح دهندهی دنیا بر دین، همین است.
به داخل شهر کوفه برگردیم: وقتی که عبیدالله بن زیاد به رؤسای قبایل کوفه گفت «بروید و مردم را از دور مسلم پراکنده کنید وگرنه پدرتان را در میآورم» چرا امر او را اطاعت کردند؟! رؤسای قبایل که همهشان اموی نبودند و از شام نیامده بودند! بعضی از آنها جزو نویسندگان نامه به امام حسین علیهالسّلام بودند. شَبَث بن ربْعی یکی از آنها بود که به امام حسین علیهالسّلام نامه نوشت و او را به کوفه دعوت کرد. همو، جزو کسانی است که وقتی عبیدالله گفت بروید مردم را از دور مسلم متفرّق کنید قدم پیش گذاشت و به تهدید و تطمیع و ترساندن اهالی کوفه پرداخت!
اگر امثال شَبَث بن ربْعی در یک لحظهی حسّاس، به جای اینکه از ابن زیاد بترسند، از خدا میترسیدند، تاریخ عوض میشد. گیرم که عوام متفرّق شدند؛ چرا خواصِ مؤمنی که دُور مسلم بودند، از او دست کشیدند؟ بین اینها افرادی خوب و حسابی بودند که بعضیشان بعداً در کربلا شهید شدند؛ اما اینجا، اشتباه کردند.
البته آنهایی که در کربلا شهید شدند، کفّارهی اشتباهشان داده شد؛ اما کسانی از خواص، به کربلا هم نرفتند. نتوانستند بروند؛ توفیق پیدا نکردند و البته، بعد مجبور شدند جزو توّابین شوند. چه فایده؟! وقتی امام حسین علیهالسّلام کشته شد؛ وقتی فرزند پیغمبر از دست رفت؛ وقتی فاجعه اتّفاق افتاد؛ وقتی حرکت تاریخ به سمت سراشیب آغاز شد، دیگرچه فایده؟! لذاست که در تاریخ، عدّهی توّابین، چند برابر عدّهی شهدای کربلاست. شهدای کربلا همه در یک روز کشته شدند؛ توّابین نیز همه در یک روز کشته شدند. اما اثری که توّابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! بهخاطر اینکه در وقت خود نیامدند. کار را در لحظهی خود انجام ندادند. دیر تصمیم گرفتند و دیر تشخیص دادند.
چرا مسلم بن عقیل را با اینکه میدانستید نمایندهی امام است، تنها گذاشتید؟! آمده بود و با او بیعت هم کرده بودید. قبولش هم داشتید. به عوام کاری ندارم. خواص را میگویم. چرا هنگام عصر و سرِ شب که شد، مسلم را تنها گذاشتید تا به خانهی طوعه پناه ببرد؟! اگر خواص، مسلم را تنها نمیگذاشتند و مثلاً، عدّه به صد نفر میرسید، آن صد نفر دور مسلم را میگرفتند. خانهی یکیشان را مقرّ فرماندهی میکردند. میایستادند و دفاع میکردند. مسلم، تنها هم که بود، وقتی خواستند دستگیرش کنند، ساعتها طول کشید. سربازان ابن زیاد، چندین بار حمله کردند؛ مسلم به تنهایی همه را پس زد. اگر صد نفر مردم با او بودند، مگر میتوانستند دستگیرش کنند؟! باز مردم دورشان جمع میشدند. پس، خواص در این مرحله، کوتاهی کردند که دوْر مسلم را نگرفتند.
📝#محمدحسین_یزدانی_بخش
✅ارزیابیها، دیدگاهها، پیشنهادها:
🌐https://eitaa.com/yazdanibakhsh
🔰دیگر یادداشتها:
🌐https://eitaa.com/aghamoalem
🌐https://chat.whatsapp.com/ETF6bRVzpAC2teCIv5meTn
✅#یادداشت ✅#عاشورا
🗒 موضوع: عبرتهای عاشورا(قسمت نهم)
🔵از هر طرف حرکت میکنیم، به خواص میرسیم. تصمیمگیری خواص در وقت لازم، تشخیص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنیا در لحظهی لازم، اقدام خواص برای خدا در لحظهی لازم. اینهاست که تاریخ و ارزشها را نجات میدهد و حفظ میکند! در لحظهی لازم، باید حرکت لازم را انجام داد. اگر تأمّل کردید و وقت گذشت، دیگر فایده ندارد. در الجزایر، جبههی اسلامی آن کشور برندهی انتخابات شده بود؛ ولی با تحریک امریکا و دیگران، حکومت نظامی بر سرِ کار آمد. روز اوّلی که حکومت نظامی در آنجا شکل گرفت، از قدرتی برخوردار نبود. اگر آن روز - بنده، پیغام هم برایشان فرستاده بودم - و در آن ساعات اوّلیهی حکومت نظامی، مسؤولین جبههی اسلامی، مردم را به خیابانها کشانده بودند، قدرت نظامی کاری نمیتوانست بکند، و از بین میرفت. نتیجه اینکه امروز در الجزایر حکومت اسلامی بر سرِ کار بود. اما اقدامی نکردند. در وقت خودش بایستی تصمیم میگرفتند، نگرفتند. عدّهای ترسیدند، عدّهای ضعف پیدا کردند، عدّهای اختلال کردند، و عدّهای بر سر کسب ریاست، با هم نزاع کردند.
در عصرِ روزِ هجدهم بهمن ماه سال ۵۷، در تهران حکومت نظامی اعلام شد. امام به مردم فرمود به خیابانها بریزید. اگر امام در آن لحظه چنین تصمیمی نمیگرفت، امروز محمّدرضا در این مملکت بر سرِ کار بود. یعنی اگر با حکومت نظامی ظاهر میشدند، و مردم در خانههایشان میماندند، اوّل امام و ساکنان مدرسهی رفاه و بعد اهالی بقیهی مناطق را قتل عام و نابود میکردند. پانصدهزار نفر را در تهران میکشتند و قضیه تمام میشد. چنان که در اندونزی یک میلیون نفر را کشتند و تمام شد. امروز هم آن آقا بر سرِ کار است و شخصیت خیلی هم آبرومند و محترمی است! آب هم از آب تکان نخورد! اما امام، در لحظهی لازم تصمیم لازم را گرفت. اگر خواص امری را که تشخیص دادند به موقع و بدون فوت وقت عمل کنند، تاریخ نجات پیدا میکند و دیگر حسینبنعلیها به کربلاها کشانده نمیشوند. اگر خواص بد فهمیدند، دیر فهمیدند، فهمیدند اما با هم اختلاف کردند؛ کربلاها در تاریخ تکرار خواهد شد.
به افغانها نگاه کنید! در رأس کار، آدمهای حسابی بودند؛ اما طبقهی خواص منتشر در جامعه، جواب ندادند. یکی گفت ما امروز دیگر کار داریم. یکی گفت دیگر جنگ تمام شد. ولمان کنید، بگذارید سراغِ کارمان برویم؛ برویم کاسبی کنیم. چند سال، همه آلاف و اُلوف جمع کردند؛ ولی ما در جبههها گشتیم و از این جبهه به آن جبهه رفتیم. گاهی غرب، گاهی جنوب، گاهی شمال. بس است دیگر! خوب؛ اگر این گونه عمل کردند، همان کربلاها در تاریخ، تکرار خواهد شد!
خدای متعال وعده داده است که اگر کسی او را نصرت کند، او هم نصرتش خواهد کرد. برو برگرد ندارد! اگر کسی برای خدا تلاش و حرکت کند، پیروزی نصیبش خواهد شد. نه اینکه به هر یک نفر پیروزی میدهند! وقتی مجموعهای حرکت میکند، البته، شهادتها هست، سختیها هست، رنجها هست؛ اما پیروزی هم هست: «ولینصرنّ الله من ینصره» نمیفرماید که نصرت میدهیم؛ خون هم از دماغ کسی نمیآید. نه! «فیقتلون و یقتلون»؛ میکشند و کشته میشوند؛ اما پیروزی به دست میآورند. این، سنّت الهی است. وقتی که از ریخته شدن خونمان ترسیدیم؛ از هدر شدن پول و آبرو ترسیدیم؛ به خاطر خانواده ترسیدیم؛ به خاطر دوستان ترسیدیم؛ به خاطر منغّص شدن راحتی و عیش خودمان ترسیدیم؛ به خاطر حفظ کسب و کار و موقعیت حرکت نکردیم؛ به خاطر گسترش ضیاع و عقار حرکت نکردیم؛ معلوم است دیگر! ده تا امام حسین هم سرِ راه قرار بگیرند، همه شهید خواهند شد و از بین خواهند رفت! کمااینکه امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسّلام شهید شد؛ کمااینکه امام حسین علیهالسّلام شهید شد.
خواص! خواص! طبقهی خواص! عزیزان من! ببینید شما جزو کدام دستهاید؟ اگر جزو خواصید - که البته هستید - پس حواستان جمع باشد. در دو بخش باید روی این مطلب کار شود: یکی بخشِ تاریخی قضیه است که کجاها خواص بایستی عمل میکردند و نکردند؟ اسم این خواص چیست؟ چه کسانی هستند؟
بخش دیگری که باید روی آن کار شود، تطبیق با وضع هر زمان است. نه فقط زمان ما، بلکه هر زمان. باید معلوم شود که در هر زمان، طبقهی خواص، چگونه باید عمل کنند تا به وظیفهشان عمل کرده باشند. اینکه گفتیم اسیر دنیا نشوند یک کلمه است. چگونه اسیر دنیا نشوند؟ مثالها و مصداقهایش چیست؟
📝#محمدحسین_یزدانی_بخش
✅ارزیابیها، دیدگاهها، پیشنهادها:
🌐https://eitaa.com/yazdanibakhsh
🔰دیگر یادداشتها:
🌐https://eitaa.com/aghamoalem
🌐https://chat.whatsapp.com/ETF6bRVzpAC2teCIv5meTn
هدایت شده از پیامهای قرآنی
✅ بسم الله الرحمن الرحیم
🌼موضوع: قاتلان پیامبران، را پستی و ذلت گرفتار خواهد کرد🌼
🔵ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ ٱلذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوٓاْ إِلَّا بِحَبْلٍ مِّنَ ٱللَّهِ وَحَبْلٍ مِّنَ ٱلنَّاسِ وَبَآءُو بِغَضَبٍ مِّنَ ٱللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ ٱلْمَسْكَنَةُۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ وَيَقْتُلُونَ ٱلْأَنۢبِيَآءَ بِغَيْرِ حَقٍّۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ ١١٢
🔴هر کجا یافته شوند، بر آنان مُهر خواری و پستی خورده؛ مگر به واسطهی رشتهای از خدا(ایمان آوردن) و رشتهای از مردم(پناهنده شدن به مسلمانان)؛ آنان به خشم خداوند گرفتار شدند و مهر بیچارگی بر آنان زده شد. این، از آن روست که آنها همواره آیات الهی را انکار میکردند و پیامبران را به ناحق میکشتند و آن (قتل) به این خاطر بود که نافرمانی کردند و همواره از حد در میگذشتند و تعدی مینمودند.
🔶سورهی مبارکهی آل عمران، آیهی 112
ضُرِبَتْ: زده شد؛ عَلیٰ: بر؛ هِمْ: ایشان؛ الذِّلَّةُ: خواری، ذلت؛ أَیْنَ 🔍ما: هرکجا؛ ثُقِفوا: یافته شدند، گیرافتادند؛ إِلّا: مگر؛ بِ: با، به وسیلهی؛ حَبْلٍ: ریسمان، طناب؛ مِنْ: از؛ باءوا: برگشتند، دچار شدند؛ غَضَبٍ: خشم، غضب؛ الْمَسْکَنَةُ: بیچارگی، بدبختی؛ ذٰلِکَ: آن؛ أَنَّ: که؛ کانوا یَکْفُرونَ: کفر میورزیدند، انکار میکردند؛ بِ: را؛ ءایاتِ: نشانهها؛ یَقْتُلونَ: میکشتند؛ الْأَنْبِیاءَ: پیامبران؛ غَیْرِ: جز، مگر؛ حَقٍّ: حق، با دلیل درست؛ ما: آنچه؛ عَصَوْا: عصیان کردند، نافرمانی کردند؛ کانوا یَعْتَدونَ: تجاوز میکردند
✅طرح ضحی(تعمیق فرهنگ و معارف اجتماعی قرآن)
🌐https://www.instagram.com/quranicmessages
نظر، پیشنهاد، انتقاد:
🗒@yazdanibakhsh
✅#یادداشت ✅#عاشورا
🗒 موضوع: عبرتهای عاشورا(قسمت دهم و پایانی)
🔵عزیزان من! حرکت در راه خدا، همیشه مخالفانی دارد. از همین خواص، اگر یک نفرشان بخواهد کار خوبی انجام دهد - کاری را که باید انجام دهد - ممکن است چهار نفر دیگر از خودِ خواص پیدا شوند و بگویند آقا، مگر تو بیکاری؟! مگر دیوانهای؟! مگر زن و بچه نداری؟! چرا دنبال چنین کارها میروی؟! کمااینکه در دورهی مبارزه هم میگفتند؛ اما آن یک نفر باید بایستد. یکی از لوازم مجاهدتِ خواص، این است که باید در مقابل حرفها و ملامتها ایستاد. تخطئه میکنند، بد میگویند، تهمت میزنند؛ مسألهای نیست. تا بخواهید اقدامی کنید، حرکتی کنید، دشمن هست. دشمنهای جوراجور هستند. بعضی دوستند، دشمن هم نیستند، از جبههی خودی هستند؛ منتهی نمیفهمند و تشخیص نمیدهند. البته همانطور که امام فرمودند، سپاه، ارتش و نیروهای مسلّح نباید در سیاست دخالت کنند. اما معنای فرمودهی امام این نیست که نیروی عظیم بسیج، حق ندارد در قضیهی عظیمی مثل انتخابات، حرکت شایسته و مناسبی انجام دهد. چرا مسائل را با هم مخلوط میکنند؟! آحاد سپاه هم مثل بقیهی مردم، در همه کار باید خردمندانه عمل کنند. البته وارد نشدن در سیاست - به همان معنایی که امام فرمودند - به قوّت خودش باقی است. این طور نیست که حالا کسی خیال کند، سیاست عوض شد. یعنی امام در زمان خود فرمودند وارد سیاست نشوید، حالا میگوییم وارد سیاست بشوید! نه! همان فرمایشِ امام است. اما مصداقش، اینها نیست. مثالش، اینها نیست. مردمان ارزشی، جوانان مؤمن و بهترین جوانان کشور، در قضیهی انتخابات حرکتی انجام بدهند، کاری بکنند، در پای صندوقها حاضر شوند، مراقبت و نظارت کنند و مانع تخطّی - خدای ناکرده - بعضی دیگر شوند. اینها کارِ خلافی نیست.
غرض این است که هر حرکتی شما انجام دهید و یا خواص در هر بخشی انجام دهند، کسانی هستند که بگویند چرا و اشکال کنند. خدا را شکر میکنیم که امروز کشور ما، کشورِ مجاهدتِ فی سبیل الله است، کشورِ جهاد است، کشورِ ایثار است و کشور ارزشهاست... سپاه و این سوابق روشن و چنین لشکرهایی که وضعشان معلوم است. چقدر اینها زحمت کشیدند و چقدر ارزش آفریدند! الان هم باید دنبال ارزشها باشند.
آنچه گفتیم، اجمالی بود از مسألهای که بنا شد به مناسبت ایام محرّم عرض کنیم. البته آنچه عرض کردیم خیلی مختصر بود. اگرچه، زمان، قدری زیاد شد. مرتّب به ما سفارش میکنند سخنرانیهایتان را کوتاه کنید؛ برای اینکه خسته نشوید. حقیقتش این است که بنده مصلحت میدانم خودم را خسته نکنم، تا بعد بتوانم کارهای دیگر را انجام دهم. اما وقتی انسان در جمعی مثل جمع شما مینشیند، اتّساع زبان پیدا میکند و احساس خستگی نمیکند.
پروردگارا! مرگ ما را به شهادت در راه خودت قرار بده. درجات شهیدان ما را روزبهروز عالیتر فرما. جانبازان ما را از قِبَل خود، اجر وافر عنایت فرما؛ به آنها سلامتی کامل عنایت فرما.
کشورهای اسلامی را از چنگال اجانب و از چنگال امریکا نجات بده. رؤسای کشورهای اسلامی را از خواب غفلت بیدار کن و از منجلاب شهوات بیرون بکش.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، امریکا و بقیهی ایادی و اقطاب استکبار را آن چنان که شایستهی اقتدار و عزّت خودِ توست، منکوب و مقهور فرما. لذّت قهر و غلبه بر آنها را به ملت ایران بچشان. همچنان که شوروی را متلاشی کردی، بقیهی اقطاب استکبار را هم متلاشی فرما.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
📝#محمدحسین_یزدانی_بخش
✅ارزیابیها، دیدگاهها، پیشنهادها:
🌐https://eitaa.com/yazdanibakhsh
🔰دیگر یادداشتها:
🌐https://eitaa.com/aghamoalem
🌐https://chat.whatsapp.com/ETF6bRVzpAC2teCIv5meTn
✅#یادداشت ✅#فرهنگ_شهروندی
🗒 موضوع: انتخاب رشتهی تحصیلی؛ نهم و دوازهم...
🔵چند روزه، دانشآموزان کشور، در دو پایهی نهم و دوازدهم، با انتخاب رشتهی تحصیلی درگیر بوده یا هستند.
دانشآموزان نهم که باید از بین گروههای نظری، فنی-حرفهای و کاردانش، یکی را انتخاب کنند و در صورت انتخاب رشتههای نظری، یکی از رشتههای تجربی، ریاضی یا انسانی را برگزینند.
🔵پیش از هر چیز، پدرها، مادرها و دانشآموزان عزیز باید توجه کنند که دورهی متوسطهی دوم در تمام شاخهها، با دورهی متوسطهی اول، بسیار فرق دارد؛ اول به دلیل تخصصی شدن درسها و دوم به دلیل سطح بالاتر دروس این مقطع. یعنی برخی از دانشآموزان که در متوسطهی اول، نمراتی عالی داشتهاند در متوسطهی دوم یا به دلیل دشوارتر شدن دروس یا به دلیل انتخاب رشتهی نادرست، به ضعف و سستی و نمرات ضعیف، میگرایند.
🔵تب انتخاب رشتهی انسانی برای سال دهم، به دلیل امید به قبولی در رشتههای تربیت معلم در سال دوازدهم، داغ است که صحبت در این خصوص را به یادداشتی دیگر، وامیگذارم.
🔵رشتهی تجربی هم در بین معدلهای بالای منطقه، پرطرفدار است؛ به آن امید که فرزند دلبند خانواده، سری در سرها درآورد و پزشک شود. البته، این آرزو برای منطقهی محرومی مثل ورزنه، بسیار جای خوشوقتی دارد. اما واقعیت، جور دیگری رقم میخورد. انبوه آرزومندان رشتههای پزشکی و پیراپزشکی که دانشآموزان سال دوازدهم هر سال را همراه با پشت کنکوریهای سالهای پیش دربرمیگیرد، داوطلبان کنکور تجربی را از مجموع داوطلبان کنکور ریاضی و انسانی بیشتر کرده است. یعنی کار یک دانشآموز رشتهی تجربی برای قبولی در یک رشتهی دانشگاهی خوب، بسیار دشوار و سخت است و باید برای این موفقیت، هم معنوی(سخت درس خواندن و کنار گذاشتن تفریح و گوشی و کاهش اوقات فراغت) و هم مادی(کتاب و کلاس کمکآموزشی) هزینه کند.
🔵رشتهی ریاضی اما، در حالی که پایهی علم و فناوری کشور است، به حاشیه رانده شده است؛ بیکاری مهندسانی که از دانشگاههایی مثل پیام نور یا حتی دانشگاههای دولتی دانشآموخته شدهاند، در کنار ظرفیت زیاد پذیرش کنکور در این رشته و خالی بودن نیمی از صندلیهای دانشگاهی این رشته، دست به دست هم داده که رشتهی ریاضی، کممشتری باشد و از دید بسیاری از دانشآموزان، کمارزش.
🔵رشتههای فنی و کاردانش هم که قرار است کارگر ماهر(تکنسین) تربیت کند، به علت دید اشتباه دانشآموزان و اولیا به این شاخه، در حاشیه قرار میگیرد. حال آن که این شاخه، قرار است نیروی متخصص کارگاههای کوچک و متوسط و بزرگ را تربیت کند.
🔵البته نباید نقش هدایتگری تحصیلی برخی بزرگان را(که به قول ظریفی، گمراهی تحصیلی است) در تردید و تشکیک نسبت به هدایت تحصیلی رسمی آموزش و پرورش نادیده گرفت.
🔵در پایان، از زحمات عزیزانی که پایگاه انتخاب رشتهی دانشگاهی را در شهر ورزنه با خدماتی بسیار بهتر از خدمات مراکز انتخاب رشتهی سایر مناطق حتی مناطق مرکزی و هزینهای ناچیز راهاندازی کردند، بهویژه از آقای دکتر علی قطبی و همکاران عزیزشان، صمیمانه سپاسگزاری میکنم و از درگاه خداوند متعال، برای ایشان، اجر معنوی درخواست دارم.
📝#محمدحسین_یزدانی_بخش
✅ارزیابیها، دیدگاهها، پیشنهادها:
🌐https://eitaa.com/yazdanibakhsh
🔰دیگر یادداشتها:
🌐https://eitaa.com/aghamoalem
🌐https://chat.whatsapp.com/ETF6bRVzpAC2teCIv5meTn
هدایت شده از پیامهای قرآنی
✅ بسم الله الرحمن الرحیم
🌼موضوع: زمین با کاستی روبهروست؛ انسان هم...🌼
🔵بَلْ مَتَّعْنَا هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمْ حَتَّىٰ طَالَ عَلَيْهِمُ ٱلْعُمُرُۗ أَفَلَا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي ٱلْأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَآۚ أَفَهُمُ ٱلْغَٰلِبُونَ ٤٤
🔴بلکه ما آنان و پدرانشان را برخوردار کردیم، تا آنجا که عمرشان طولانی شد(و مرگ را دور دیدند)؛ آیا نمیبینند که به سراغ زمین میآییم و آن را از همه سو با نقصان و کاستی روبهرو میکنیم؟ آیا آنان برتری و غلبه خواهند یافت؟
🔶سورهی مبارکهی انبیاء، آیهی 44
🔍بَلْ: بلکه؛ مَتَّعْنا: بهرهمند کردیم، امکانات دادیم؛ هٰؤُلاءِ: اینان؛ ءاباءَ: پدران؛ هُمْ: ایشان؛ حَتّیٰ: تا؛ طالَ: طولانی شد، به درازا انجامید؛ عَلیٰ: بر؛ الْعٌمٌرٌ: مدت زندگی، عمر؛ أَ: آیا؛ فَ: پس، درنتیجه؛ لایَرَوْنَ: نمیبینند؛ أَنّا: که ما؛ نَأْتی: میآییم؛ الْأَرْضَ: زمین؛ نَنْقٌصٌ: میکاهیم، با نقص و کاستی روبهرو میکنیم؛ ها: آن؛ مِنْ: از؛ أَطْرافِ: طرفها، سوهای گوناگون؛ الْغالِبونَ: غلبهیافتگان، پیروزمندان.
✅طرح ضحی(تعمیق فرهنگ و معارف اجتماعی قرآن)
🌐https://www.instagram.com/quranicmessages
🌐https://www.eitaa.com/quranicmessages
نظر، پیشنهاد، انتقاد:
🗒@yazdanibakhsh
✅#یادداشت ✅#دین
🗒 موضوع: عزاداری محرم و صفر و چند نکته
🔵اول: در محرم امسال، تعدادی از نوجوانان و خردسالان، با تشکیل موکبی کودکانه اما باعظمت روحی، نذری(شربت و شیرینی) پخش کردند و رهگذران را به شگفتی واداشتند. دوست داشتم همان روز اول، این کار را بستایم و از آن عزیزان سپاسگزاری کنم، اما بعد گفتم بگذار ایام عزاداری به پایان برسد و خدای ناکرده، نیت خالص این عزیزان، به ننگ نام و شهرت، آلوده نگردد. دست یکایک این نوجوانان و خردسالان را میبوسم و کار بزرگ آنان را ارج مینهم. إن شاء الله از دست صاحب این ایام، پاداش بگیرند و زیارت کربلا همراه با معرفت و شهادت در راه حضرت ولی عصر(ارواحناه فداه) نصیبشان گردد.
🔵دوم: در محرم امسال، هیأت قاسم بن الحسن(علیه السلام) در مسجد جامع شهر ورزنه تشکیل شد و کودکان و نوجوانان با نوحهسرایی و عزاداری برای امام حسین(علیه السلام)، برای بروز و ظهور استعدادهای دینی و مذهبی خود، فرصت یافتند. ضمن تشکر از این کار نو و جدید و ارج نهادن به مجریان و بانیان و شرکتکنندگان، از این عزیزان میخواهم مواظب باشند هیأت، به شام و طبل و زنجیر و مرثیهی نادرست یا دروغ و شهوت خودنمایی، آلوده نشود. در این صورت، عزیزان بیتردید، در پیشگاه سرور شهیدان عالم، روسفید خواهند بود.
🔵سوم: در محرم امسال، پس از دو سال کرونایی، هیأتها با شور و شوق پیشین، کار را آغاز کردند و انصاف بدهیم، حضور پر شور مردم و جوانان و نوجوانان، نسبت به سالهای پیش(حتی پیش از کرونا) چشمگیر بود.
🔵چهارم: در محرم امسال، در کنار همهی نکات مثبت و خوب، چند اشکال هم وجود داشت؛ نخست: درد تکراری آنچه در برخی جاها به عنوان نوحه خوانده میشد و از تمام عواملی که «شعر» را میسازد، فقط به نظم(قافیه و ردیف) پرداخته بودند؛ آن هم با مطالبی گاه نادرست یا سخیف و بیارزش. آنگاه آلوده شدن برخی گذرها به لیوانهای یکبار مصرف نذری و گاه راهبندان که هر دو منکر هستند. سپس برگزاری مراسم جدیدی با عنوان «علمکشی» که نه سابقه داشته و نه متعارف است در سکوت سازمان تبلیغات و شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی و نهاد نماز جمعه و روحانیون ارجمند که باید با رویدادهایی اینچنینی مخالفت کنند(هرچند نتیجه نداشته باشد)؛ وگرنه این کار، چندی دیگر مثل طبلهای عظیم لرزهافکن و عَلَمها و کُتلهای با چندین متر عرض و طول و قمه و...، سنت خواهد شد و نمیتوان با آن مخالفت کرد؛ چنانکه مشهور است وقتی آیت الله العظمی بروجردی(ره) با برخی کارهای ناروا و بدعتهای دستههای عزاداری در قم به مخالفت پرداخت، مقلدان ایشان گفتند: «شما یک سال مرجع تقلید ما هستی، اما امروز ما به رسم خود عمل میکنیم»!!
📝#محمدحسین_یزدانی_بخش
✅ارزیابیها، دیدگاهها، پیشنهادها:
🌐https://eitaa.com/yazdanibakhsh
🔰دیگر یادداشتها:
🌐https://eitaa.com/aghamoalem
🌐https://chat.whatsapp.com/ETF6bRVzpAC2teCIv5meTn
هدایت شده از پیامهای قرآنی
✅ بسم الله الرحمن الرحیم
🌼موضوع: مگر مرده زنده میشود؟🌼
🔵وَيَقُولُ ٱلْإِنسَٰنُ أَءِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا ٦٦ أَوَ لَا يَذْكُرُ ٱلْإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقْنَٰهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَئْاً ٦٧
🔴و آدمی میگوید: «آیا هنگامی که مُردم، راستی راستی زنده از گور بیرون آورده خواهم شد»؟ آیا به خاطر نمیآورد که ما او را پیش از این آفریدیم، در حالی که هیچ چیز نبود.
🔶سورهی مبارکهی مریم، آیات 66 و 67
🔍یَقولُ: میگوید؛ الْإِنْسانُ: انسان، آدمی؛ أَ: آیا؛ إِذا: هنگامی که؛ ما: آنچه، نه؛ مِتُّ: مُردم؛ لَ: حتما؛ سَوْفَ: به زودی؛ أُخْرَجُ: بیرون آورده میشوم؛ حَیّاً: زنده؛ لایَذْکُرُ: به یاد نمیآورد؛ أَنّا: همانا ما؛ خَلَقْنا: آفریدیم؛ هُ: او؛ مِنْ: از؛ قَبْلُ: پیش؛ لَمْ یَکُ: نبود؛ شَیْئاً: چیزی.
✅طرح ضحی(تعمیق فرهنگ و معارف اجتماعی قرآن)
🌐https://www.instagram.com/quranicmessages
🌐https://www.eitaa.com/quranicmessages
نظر، پیشنهاد، انتقاد:
🗒@yazdanibakhsh
✅#یادداشت ✅#دین
🗒 موضوع: تپههای ماسهای و چند «دربایست»
🔵چند سالی بود که به تپههای ماسهای نرفته بودم؛ وصفی شنیده بودم که جرأت نمیکردم خانوادهام را برای تفریح، به این محیط ببرم؛ این، یکی از مشکلات محیطهای بیبند و بار و دور از نظارت است که قشر متدین و مذهبی یا قشر مقید به عفاف و حجاب را از محیط فراری میدهد و قشر به تعبیر قرآن، «مُترَف»، مجال مییابد که آنجا را عرصهی تاخت و تاز خود قرار دهد؛ بگذریم.
🔵صبح دیروز را-که با شهادت حضرت رقیه(س) مصادف بود-فرصتی یافتم که شاید به حرمت این روز و خواب بودن بسیاری از گردشگران، فضای تپههای ماسهای برای یک صبحانهی خارج از خانه، مناسب باشد. هنگامی که به تپهها وارد شدم، با انبوهی از کشف حجاب و...(این سهنقطه را خودتان تفسیر کنید) روبهرو و مجبور شدیم بلافاصله با خانواده محیط را ترک کنیم و به گوشهی خلوتی پناه ببریم. تذکر به افراد و حتی تماس با پلیس 110 هم سودی نداشت و اثری بر آن مترتب نشد.
🔵پرسش اینجاست که با این همه پایگاه بسیج و نیروی مردمی و داوطلب، چرا یک پایگاه در تپههای ماسهای ایجاد نشده است؟ آیا نیروی انتظامی نمیتواند یک اتاقک یا دست کم گشت دائم یا موقت در اینجا داشته باشد؟ آیا اصلا بر اقامتگاههای بومگردی و خانههای اجارهای در شهر نظارت میشود؟
🔵البته قبول دارم که وضع حجاب، در کوتاه مدت به اینجا نرسیده که بتوان با گشت و نیروی انتظامی، آن را اصلاح کرد و برای ترمیم ذهنیت مردم نسبت به حجاب، باید سالها کار فرهنگی کرد و میلیونها دلار هزینههای ساخت برنامه و راهاندازی شبکههای ماهوارهای و پیامرسان و شبکههای اجتماعی و خریدن «چهره»(سلبریتی)ها و ... را نیز در نظر گرفت و با آن مقابله نمود؛ اما به هر حال، گروهی انگار از عمد، با آستانهی تحمل عموم مردم بازی میکنند تا کار را به خشونت بکشند و وظیفهی نیروهای نظامی و انتظامی است که از این کار پیشگیری کنند. البته شاید هم قصد این گروه، بالا بردن آستانهی تحمل مردم نسبت به سطح کشف حجاب باشد: از عقب بردن اندک اندک روسری شروع کردند و به برداشتن روسری رسیدند و فردا ...
🔵از دولتمردان و مسؤولان هم میخواهم با مهار گرانیهای افسارگسیخته در حوزهی مسکن و معیشت و ایجاد زمینههای اشتغال و کار و توزیع زمین مسکونی ارزان و فراوان، شرایط ازدواج جوانان سابق! و فعلی را فراهم کنند که این امور، خود تا حدود زیادی پدیدهی بیاخلاقی و فساد و به دنبال آن بیحجابی را مهار خواهد کرد. البته کار فرهنگی هم در کنار این مسائل، لازم است؛ وگرنه زدن چند تبلیغ حجاب با وجود بالا بودن سن ازدواج در کنار بلوغ زودرس ناشی از دسترسی به محتوای نامناسب و بیتوجهی برخی خانوادهها به رعایت حریم بین پدر و مادر و فرزندان، کاری از پیش نخواهد برد.
🔵از عموم مردم هم میخواهم با آسان کردن شرایط ازدواج و حذف رسوم دست و پاگیر و پرخرج و رضایت به زندگیهای ساده در آغاز ازدواج، به حال بالا رفتن سن ازدواج که تبعات اجتماعی و فرهنگی زیادی دارد، فکر کنند و چاره بیندیشند؛ وگرنه دیر یا زود، همه در آتش این هیزم خواهیم سوخت.
📝#محمدحسین_یزدانی_بخش
✅ارزیابیها، دیدگاهها، پیشنهادها:
🌐https://eitaa.com/yazdanibakhsh
🔰دیگر یادداشتها:
🌐https://eitaa.com/aghamoalem
🌐https://chat.whatsapp.com/ETF6bRVzpAC2teCIv5meTn
✅#یادداشت ✅#سوادرسانه
🗒 موضوع: آیت الله احمد جنتی و عمر نوح(ع)
🔵میتوان گفت کسی نیست که از عمر طولانی آیت الله جنتی، رئیس مجلس خبرگان رهبری و دبیر شورای نگهبان، در شگفت نباشد و در این باره، لطیفه یا فکاهی نشنیده باشد(آیت الله جنتی، متولد 3 اسفند 1305 شمسی و 1927/2/23 میلادی است).
🔵رهبر معظم انقلاب اسلامی را هم به کبر سن و پیری متهم میکنند(رهبر انقلاب متولد 29 فروردین 1318 شمسی و 19/4/1939 میلادی هستند).
حالا بد نیست دو نمونهی خارجی را هم بررسی کنیم:
🔵ملکهی انگلستان، که دیروز درگذشت، متولد 31 فروردین 1305 شمسی و 21/4/1926 میلادی است)؛ یعنی حدود یک سال از آیتالله جنتی بزرگتر است؛ اما کدام یک از ما، در بارهی عمر طولانی و تولد او پیش از زادروز حضرت آدم، لطیفهای شنیدهایم؟
🔵جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، متولد 29 آبان 1321 شمسی و 20/11/1942 میلادی است؛ تاکنون در حضور دوربینهای خبرنگاران، بارها با شخصیتهای خیالی و موهوم، دست داده است. چنان پیر و فرتوت است که در پوشیدن کت خود هم ناتوان است؛ فراموشی چنان به او فشار آورده در حضور خبرنگاران میگوید: «پوتین ممکن است بتواند با تانکها دور کییف چرخ بزند اما هرگز نمیتواند قلب و روح مردم «ایران»(!) را از آن خود کند» یا «آیا کسی فکر میکرد که وقتی من خواستار تحریم روسیه شدم علاوه بر ناتو، استرالیا، ژاپن، «کرهی شمالی»(!) و برخی از کشورهای آسهآن از این تحریمها حمایت کنند؟». مقایسه کنید با تحلیلهای دقیق و درست و موشکافانهی رهبر ایران از وقایع. انصاف بدهیم، اگر قرار بر ناتوانی بر انجام امور باشد، کدام یک باید استعفا دهند و کنار بروند؟ آن که با خورزوخان دست میدهد یا آن که نیروهای نیابتیاش، شرق و غرب عالم را تسخیر کردهاند و برای «ایران اسلامی قدرتمند» یا به قول یکی از مخالفان نظام، امپراطوری بزرگ ایران برنامهریزی نموده است؟
🔵یکی از فنون اقناع، تکرار است؛ موضوعی را مثل سن آیتالله جنتی یا موروثی شدن رهبری در ایران یا انبوه منابع و فقر مردم ایران(راست یا دروغ، درست یا نادرست)، چنان در بوق و کرنا میکنند که همه باور میکنیم؛ اما سن ملکهی انگلیس یا موروثی و پادشاهی بودن حکومت این کشور یا فقر در آمریکا و اروپا را هرگز نمیبینیم یا نمیگذارند ببینیم. (بد نیست مستند شبکهی دویچه وله آلمان را دربارهی فقر در آمریکا یا نمونههای مشابه را با جستجو در گوگل ببینید. نسخهی با زیرنویس فارسی این مستند را از این پیوندlink بگیرید: https://cdn.mashreghnews.ir/d/2020/12/16/0/3008056.mp4 )
🔵مشکلات کشورمان را قبول داریم و انکار نمیکنیم؛ اما اجازه ندهیم رسانهها با پررنگ کردن و تکرار مکرر یک موضوع، آن را بزرگتر از آنچه هست، نشان دهند و نگذارند موضوعات همارز آن را ببینیم و به آن بیندیشیم.
📝#محمدحسین_یزدانی_بخش
✅ارزیابیها، دیدگاهها، پیشنهادها:
🌐https://eitaa.com/yazdanibakhsh
🔰دیگر یادداشتها:
🌐https://eitaa.com/aghamoalem
🌐https://chat.whatsapp.com/ETF6bRVzpAC2teCIv5meTn