eitaa logo
احمدحسین شریفی
6.1هزار دنبال‌کننده
347 عکس
360 ویدیو
24 فایل
حاوی سخنرانیها و نوشته ها و معرفی آثار و فعالیتهای استاد شریفی. عضو هیئت علمی و استاد تمام فلسفه موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم ادمین کانال: @Mahdiadmin2
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶شب قدر عارفان؛ تجربه سلوکي لسان‌الغيب ✍️احمدحسين شريفي 🔹«شب قدر» از نگاه عارفان، «شب تجلي» حضرت حق است. يعني زماني است که «سالک» بعد از مدت‌ها رياضت، توانايي دريافت تجليات حضرت حق را پيدا مي‌کند و به مرحلة «عرفان» مي‌رسد. به اعتقاد عارفان فقط سالکان راستين‌اند که مي‌توانند از شب قدر بهره‌اي برگيرند. و دست نامحرمان و غيرسالکان از چنين مقامي کوتاه است: آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است یا رب این تاثیر دولت از کدامین کوکب است تا به گیسوی تو دستِ ناسزایان کم رسد هر دلی از حلقه‌ای، در ذکر یا رب یا رب است [گيسو در اصطلاحات عرفاني يعني «رشته و روشي که در طريق سلوک و طلب، سالک را به حق مي‌رساند»] 🔹از نگاه عارفان، هر سالکي به اندازة ظرف وجودي خود و به ميزان رياضت و تلاش و کوششي که متحمل شده است، مي‌تواند از اين تجلي بهره‌ گيرد: سالکي ممکن است توانايي دريافت «تجلي افعالي» حضرت حق را داشته باشد. در ساية برخورداري از چنين تجلي‌اي است که سالک مي‌تواند حقيقت «لا حَولَ وَ لا قُوَةَ الّا بِاللهِ» و رمز و راز «وَاللهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُون» را دريافت کند. و اين حقيقت را با تمام وجود بيابد که «لا مُؤَثِرَ فِي الوُجُودِ الّا اللهُ». در شب قدر ار صبوحی کرده‌‌ام عیبم مکن سرخوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود [اگر در شب تجلي حضرت حق از خود بيخود شدم و خودي در ميان نديدم و هر چه ديدم تجلي يار بود، بدان سبب است که «حضرت حق با کمال شوق تجلي پيدا کرد و جام مي محبت در کنار طاق دل ما موجود بود»] اما سالکاني که از ظرفيت وجودي بالاتري برخوردار باشند، ممکن است به مرتبة «تجلي اسمائي و صفاتي» حضرت حق برسند. اينان به جايي مي‌رسند که همه اسماء و صفات، اعم از رحمت و غضب و عفو و عطا و علم و قدرت و امثال آن را فاني در اسماء و صفات حق و همة عالم را مظهر صفات جلال و جمال الهي مي‌بينند. به همين دليل نهايت خشوع و خضوع از يک طرف و سُرور و انس با حضرت حق را از طرف ديگر پيدا مي‌کنند. شب قدري چنين عزيز شريف با تو تا روز خفتنم هوسست در اينجا حافظ درجة بالاتري از درک فيوضات شب قدر را ذکر مي‌کند و مي‌گويد در چنين شبي از سر شب تا به صبح در آغوش معشوق بوده است. منظور از خفتن با معشوق، يعني غايب شدن از خود و غرق در معشوق شدن. نه خوابيدن ظاهري! اينها همه محصول درک شب قدر و محصول آن رنج‌ها و سختي‌هاي سلوکانه‌اي بود که حافظ متحمل شده بود. از ديگر ثمرات اين وصول، اين است که ديگر، رنج فراق و دوري يار به پايان مي‌رسد و سالک به مقام سلام و روشنايي و نورانيت افعالي و اسمائي و صفاتي مي‌رسد؛ و منتظر وصول به مرتبة حق اليقين و مقام بقاء بالله است. شب قدر است و طی شد نامة هجر سلام فیه حتی مطلع الفجر و بالاخره اوحدي از عارفان و اولياء الهي ممکن است که به کاملترين مرحلة توحيد و آخرين مرحلة ممکن صعود انسانی يعني دريافت «تجلي ذاتي» حضرت حق برسند. در اين مرحله است که سالک به مقام فناي في الله و بقاي بالله نايل مي‌شود؛ و هيچ خودي را در ميان نمي‌بيند؛ به تعبير امام خميني(ره) «هر چه مي‌بيند او را مي‌بيند». حقيقت اين کريمه را مي‌بيند که «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِن‏» 🔹حافظ در يکي از مهم‌ترين، عميق‌ترين و عرفاني‌ترين غزليات خود، همه تجربه عارفانه خود در مواجهه با شب قدر را با زيبايي تمام بيان کرده است. تصريح مي‌کند که شب قدر را پس از مدت‌ها رنج و صبر و تلاش و کوشش و البته به برکت دعاي سحرخيزان، درک کرده است؛ و البته خود را نيز مستحق چنين منزلتي مي‌داند و مدعي است که اين مقام معنوي بي‌نظير، يعني درک تجليات حضرت حق، محصول بردباري‌هاي فراواني است که در راه سلوک الي الله داشته است: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند بيخود از شعشعة پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلي صفاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند بعد ازين روي من و آينة وصف جمال که در آنجا خبر از جلوة ذاتم دادند من اگر کام روا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و اينها به زکاتم دادند هاتف آن روز به من مژدة اين دولت داد که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند اين همه شهد و شکر کز سخنم مي‌ريزد اجر صبريست کزان شاخ نباتم دادند همت حافظ و انفاس سحرخيزان بود که ز بند غم ايام نجاتم دادند @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴حافظ؛ از نگاه علامه حسن‌زاده آملي 🖊احمدحسين شريفي 🔸يکي از پيچيده‌ترين شخصيت‌هاي تاريخ ايران، حافظ شيرازي است؛ به دليل تاريخ نسبتاً مبهمي که از او در اختيار داريم و همچنين اشعار چند پهلوي فراواني که در ديوان شعر او مشاهده مي‌شود، در دهه‌هاي جديد تفسيرهاي ضد و نقيض فراواني از شخصيت و انديشه‌هاي او ارائه شده است. البته حافظ براي گذشتگان که با ادبيات و زبان عرفان آشناتر بودند، هيچ ابهامي نداشت؛ همگان او را يک عارف دلباخته مي‌دانستند و بعضاً‌ اشعار او را در قنوت‌ها و سجده‌ها و تعقيبات نمازهاي مستحبي خود مي‌خواندند. اما نخستين بار برخي از مارکسيست‌ها و ماده‌گرايان، سعي کردند حافظ را يک دين‌ستيز و خداناشناس معرفي کنند! البته چنين تفاسير نامأنوس و بي‌سابقه‌اي از حافظ، ناخواسته موجب بحث‌هاي علمي پربرکتي درباره حافظ و شيوع حافظ‌شناسي در دهه‌هاي اخير شد. 🔸يکي از کساني که به حق از شايسته‌ترين افراد براي قضاوت دربارة شخصيت حافظ شيرازي است، آملي است. ايشان دربارة حافظ مي‌گويد: ✅«متأسفانه بعضي‌ها به شخصيت علمي و معنوي حافظ پي نبرده‌اند و عکس‌هاي عجيب و غريب و خيالي از او مي‌کشند و چاپ مي‌کنند که جام مي در دست دارد يا چهره‌اي از او ارائه مي‌دهند که به آخوندها و ملاها نمي‌خورد در حالي که او يک ملّا و آخوند بود. نمي‌دانم چرا عده‌اي پافشاري دارند که اين ملّا را در لباسش ترسيم نکنند. حافظ ملّا بود و طبع و ذوق خوبي هم داشت ... اساتيد و مدارس و درس و بحثش معلوم است؛ حالا يک عده مي‌آيند چه جور عکسش را مي‌کشند و مي‌خواهند او را از حريم آخوندي به در کنند. اين کارها ظلم به يک شخصيت علمي و ظلم به طايفه‌اي است که بزرگواراني از ميان آنها برخاستند. او يک ملّاي اهل ولايت و يک ملّاي اثني عشري و اهل دل و استاد ديده بود و از محضر استاد، معارف و حقايق را کسب کرده و چون طبع خوبي داشت اينها را به نظم درآورده است. ... کساني که چنين برخوردي با افکار و آثار حافظ داشته‌اند، داراي دل‌هاي مريض و قلم‌هاي آلوده بوده‌اند و الا او يک ملّا به تمام معنا بوده است» (دروس شرح اشارات و تنبيهات، نمط هشتم، ص143-144) 🆔کانال استاد احمدحسین شریفی 🆔https://eitaa.com/joinchat/1153171503C4349780964 🔹ارتباط با ادمین:👇 @mjbayat 🌹‌
🔴حافظ و سکولاريسم! 🖊احمدحسين شريفي 🔸به باور بنده، يکي از مظلوم‌ترين انديشمندان، عارفان و غزلسرايان ايراني، خواجه حافظ شيرازي است؛ هر کسي از ظن خود يار او شده يا از او ياري خواسته است. نسبت‌هاي متضاد و متعارضي به او داده‌اند که امکان جمع آنها در يک شخصيت که هيچ، در يک ملت هم نيست. يکي او را منتقد اجتماعي بزرگ همه دوران‌ها معرفي کرده است و يکي او را توجيه‌گر اقدامات سلاطين زمان؛ يکي او را عارف کامل خوانده است و يکي رند شرابخوار دين‌ستيز؛ يکي او را ترجمان معنوي و عرفاني قرآن خوانده و ديگري او را يک دين‌ستيز و قرآن‌ستيز کم‌نظير؛ يکي او را از سران کفر و رستاخيزستيزي مي‌داند و يکي او را عارفي‌ دلسوخته و وحدت‌وجودي و .... جديداً هم، نويسنده‌اي را (که خود را وقف دفاع از سکولاريسم اخلاقي کرده است) ديدم که نوشته بود "براي بيان ديدگاه خودم دربارة سکولاريسم به همين اندازه بسنده مي‌کنم که گوهر سکولاريسم در اين شعر زيباي حافظ بيان شده است که من که امروزم بهشت نقد حاصل مي‌شود وعدة فرداي زاهد را چرا باور کنم" اين همان شعري است که قبلا احمد شاملو، در مقدمة خود بر ديوان حافظ، به استناد آن، حافظ را يک قلندر يک لاقباي کافرِ کفرگو و يک ماترياليست تمام‌عيار همه دوران‌ها معرفي کرد! البته اين نويسنده جديد ما، قدري به حافظ تخفيف داده است و از اين شعر، کفر و ماده‌پرستي و ماده‌گرايي را استنباط نکرده است؛ بلکه آن را بيانگر گوهر سکولاريسم دانسته‌ است! 🔸اما اين بيچاره‌ها، عليرغم ادعاهاي بزرگ، اساساً متوجه نشده‌اند که اين سخن حافظ به چه معناست. حافظ مي‌خواهد بگويد که لذت‌هاي بهشتي، امري نسيه و وعدة فردا نيست؛ يعني درک آنها و التذاذ از آنها مخصوص بعد از مرگ نيست؛ بلکه در همين دنيا نيز مي‌توان به جايي رسيد که نعمت‌هاي بهشتي و لذت‌هاي اخروي را همين الان درک کرد و از آنها لذت برد. همان آموزه‌اي است که امام علي(ع) در خطبة پارسايان در وصف آنان بيان مي‌کند: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ؛‌ بهشت براى آنان چنان است كه گويى آن را ديده‏ اند و در آسايش آن به سر مى‏ برند، و دوزخ چنان كه آن را ديده‏ اند و در عذابش اندرند.» (نهج، خ193، ص303) 🆔کانال استاد احمدحسین شریفی 🆔https://eitaa.com/joinchat/1153171503C4349780964 🔹ارتباط با ادمین:👇 @mjbayat 🌹‌
🔴پديدة دین شناسان خود - رُو! 🖊احمدحسين شريفي 🔸در حال حاضر شاهد پيدايش نسلي از مربيان، مبلغان و گويندگان ديني و اخلاقي و عرفاني هستيم که لزوماً در و مراکز رسميِ تعليم دين و معارف ديني تحصيل نکرده‌اند و به صورت علمي و آکادميک با مباني و منابع فکر اسلامي آشنا نيستند. اينان بعضاً از بيان و ادبياتي به مراتب زيباتر و گيراتر از پاره‌اي از روحانيان و عالمان دين نيز برخوردارند. و به برکت فضاي مجازي و استعداد خوبي که در بهره‌گيري از آن دارند، گسترة مخاطبان بسيار بيشتري از عالمان برجسته ديني هم پيدا کرده‌اند. 🔸اين پديده را از يک جهت مي‌توان از برکات انقلاب اسلامي و نشانه‌اي از آثار فراوان کاربست دين و آموزه‌هاي ديني در سطوح مختلف علمي و اجتماعي و مديريتي در کشور دانست. تأسيس و توسعه رشته‌هاي کلام و فلسفه و اخلاق و عرفان و تفسير و فقه و حقوق اسلامي در دانشگاه‌ها را (هرچند متأسفانه بدون برنامه‌ريزي و آينده‌پژوهي لازم و بدون برخورداري از نرم‌افزارهاي مناسب (اساتيد و متون درسي) صورت گرفته است) مي‌توان از مهم‌ترين عوامل چنين وضعيتي دانست. 🔸و از جهتي ديگر نيز، به دليل ناآشنايي اين دسته از دین شناسان(!) با مباني و منابع اصيل فکر اسلامي مي‌توان آن را خطري براي فکر و تربيت اسلامي جامعه به شمار آورد. اينان عموماً با ادبيات شعري و عرفاني (به زبان فارسي) آشنا هستند و بعضاً اشعار و و را هم از حفظ مي‌خوانند؛ اما به دليل آنکه فهم دقيق و عميقي از معارف معنوي اسلام ندارند، افزون بر آنکه توانايي شناخت درست چنان عارفاني و اخلاقياني را ندارند، مي‌توانند با برداشت‌هاي سطحي خود از معارف معنوي و اخلاقي اسلام، انحرافات عميقي در جامعه ديني ايجاد کنند. 🔸همانطور که به منظور گرفتار نشدن در دام تحريفات و خرافات، همواره بر ارتباط مداحان و مرثيه‌خوانان با عالمان اصيل ديني تأکيد کرده‌ايم، بر ارتباط اين قشر از «» نيز با عالمان اصيل ديني و حوزه‌هاي علميه تأکيد مي‌کنيم و معتقديم چنين ارتباطي مي‌تواند: اولاً، آنان را از ايجاد انحراف ناخواسته در فکر و فرهنگ مردم باز دارد ثانیا، با مبانی اصیل دین آشنا سازد؛ و ثالثاً، به امتداد تعاليم و آموزش‌هاي اصيل اسلامي در سطوح مختلف جامعه کمک کند 🆔کانال استاد احمدحسین شریفی 🆔https://eitaa.com/joinchat/1153171503C4349780964 🔹 ارتباط با ادمین :👇 @mjbayat
🔴«مريد پير مغانم» 🖊احمدحسين شريفي 🔸علامه حسيني تهراني، در کتاب روح مجرد ص484 نقل مي‌کند «در آخرين سالي که مرحوم حاج سيد ضياء دري در قيد حيات بود، شب هشتم يا نهم محرم قبل از آنکه به منبر برود، جواني از ايشان مي‌پرسد که مراد از اين بيت چيست؟ مريد پير مغانم ز من مرنج اي شيخ چرا که وعده تو کرديّ و او به جا آورد مرحوم دري مي‌گويد: «جواب اين سؤالت را در بالاي منبر مي‌دهم تا براي همه قابل استفاده باشد، هنگامي که به منبر مي‌رود مي‌گويد مراد از «شيخ» در اين بيت، حضرت آدم است که به وعده نخوردن از شجره گندم در بهشت وفا نکرد و آن را تناول کرد و مراد از «پير مغان» حضرت علي است که در تمام عمرش نان گندم نخورد و وعده عدم تناول از شجره گندم را او ادا کرده و به اتمام رسانيد.» مرحوم درّي پس از دهه محرم، قبل از پايان سال، از دنيا مي‌رود. محرم سال بعد در همان شبي که اين جوان از او معناي بيت حافظ را پرسيده بود، به خواب آن جوان مي‌آيد و مي‌گويد: «اي جوان! تو در سال قبل در چنين شبي از من معني اين بيت را پرسيدي و من آن طور پاسخ گفتم. اما حالا که به اين عالم آمده‌ام، معني آن بيت، طور ديگري براي من منکشف شده است و آن اينکه: «مراد از «شيخ»، حضرت ابراهيم خليل است و مراد از «پير مغان» حضرت سيدالشهداء و مراد از «وعده» ذبح فرزند است که حضرت ابراهيم وعده وفا به امر خداوند داد، اما حقيقت وفا را حضرت اباعبدالله الحسين در کربلا به ذبح فرزندش حضرت علي‌اکبر انجام داده است» 🆔کانال استاد احمدحسین شریفی 🆔https://eitaa.com/joinchat/1153171503C4349780964 🔹 ارتباط با ادمین :👇 @mjbayat
🔴تفاوت نگاه اجتماعي سعدي و حافظ 🖊احمدحسين شريفي 🔸 🔸 و به عنوان دو انديشمند فرهنگ‌ساز، هر کدام بر بخشي از فرهنگ ما و آداب و رسوم ما و حتي داوري‌هاي اجتماعي و ديني ما تأثير گذاشته‌اند. به اعتقاد بنده تفاوت‌هاي فراواني ميان نگاه اجتماعي سعدي و حافظ وجود دارد: نگاه اجتماعي حافظ، نگاهي بسته، تک‌بعدي، اتهام‌زني به ديگران، خودپاک‌بيني و مبرا دانستن خود از هر عيب و نقصي و در نتيجه «غيردرس‌آموز» و نااميدکننده است؛ اما نگاه اجتماعي سعدي، نگاهي باز، چندجانبه نگر، خود‌ناقص‌بين، دائماً در انديشه اصلاح خود بودن، «درس‌آموز از بدي‌ها» و اميدبخش است. 🔸مع الاسف بايد گفت که نگاه حافظي در ميان ما غلبه پيدا کرده است تا جايي که حتي سعدي را نيز به ناحق و نادرست به سود حافظ مصادره کرده‌ايم. به عنوان مثال، سعدي مي‌گويد «غلط است آن چه مدعي گويد/ خفته را خفته کي‌ کند بيدار» اما ما ايرانيان با حافظة حافظي خود مصرع دوم آن را گرفته و به ضرب‌المثل تبديل کرده‌ايم! يعني چيزي را به سعدي نسبت داده‌ايم که سعدي آن را سخني غلط مي‌دانست! براي مطالعه بخش دوم اين نوشتار اينجا را کليک کنيد (👈 https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi/486 ) 🆔 کانال استاد احمدحسین شریفی 🆔https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🔷 ارتباط با ادمین:👇 @mjbayat
🔴تفاوت نگاه اجتماعي حافظ و سعدي 🖊احمدحسين شريفي براي مطالعه قسمت اول اينجا را کليک کنيد (👈 https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi/484 ) 🔸 🔸در اينجا مناسب است براي آشنايي بيشتر با تفاوت نگاه‌هاي اجتماعي و نمونه‌هايي را بيان کنيم: يک. حافظ حتي با خلوت و حريم خصوصي افراد هم کار داشت و مي‌گفت: واعظان کين جلوه بر محراب و منبر مي‌کنند چون به خلوت مي‌روند آن کار ديگر مي‌کنند يا توبه را که امري دروني و باطني است، از توبه‌فرمايان نمي‌پذيرفت! مشکلي دارم ز دانشمند مجلس باز پرس توبه فرمايان چرا خود توبه کمتر مي‌کنند يا در مقابل اين سخن سعدي که مي‌گفت: گفت عالم به گوش جان بشنو ور نماند به گفتنش کردار مدعي بود که: عنان به ميکده خواهيم تافت زين مجلس که وعظ بي‌عملان واجب است نشنيدن و يا مي‌گفت: دور شو از برم اي واعظ و بيهوده مگوي من نه آنم که دگر گوش به تزوير کنم دو. سعدي مي‌گفت همانطور که خداي متعال يک کار خوب را ده‌برابر پاداش مي‌دهد، تو نيز اگر يک هنر از کسي ديدي، چشم خود را بر ده عيبش بپوشان: نکوکاري از مردم نيک‌راي يکي را به ده مي‌نويسد خداي تو نيز اي عجب هر که را يک هنر ببيني، ز ده عيبش اندر گذر اما حافظ حتي عيوب نداشته يا کاملاً پنهان و مخفي افراد را آفتابي مي‌کرد و دائماً در پوستين ديگران بود! فراوان در نقد رياکاري ديگران سخن گفته است، در حالي که تشخيص آن در غايت دشواري است. زيرا ظاهر عمل ريايي و عمل مخلصانه هيچ تفاوتي نمي‌کند، يعني اخلاص و ريا اموري کاملاً دروني و باطني‌اند. سه. حافظ با مشاهده بي‌عملي بزرگان، ديگران را هم دعوت به بي‌عملي مي‌کرد: مي خور که شيخ و حافظ و مفتي و محتسب چون نيک بنگري همه تزوير مي‌کنند اما سعدي چنين کاري را شرط مردانگي نمي‌داند! و توصيه مي‌کند که نصيحت ديگران و سخنان نيک را آويزة گوش کن و در عمل به آنها بکوش حتي اگر گوينده به آنها عمل نکند: گفت عالم بگوش جان بشنو ور نماند به گفتنش کردار باطل است آنچه مدعي گويد خفته را خفته کي کند بيدار مرد بايد که گيرد اندر گوش ور نوشته است پند بر ديوار چهار. بالاتر، آنکه سعدي مي‌گفت حکمت آن است که حتي از بي‌ادبان هم ادب‌آموزي کنيم: «لقمان را گفتند: ادب از كه آموختى؟ گفت: از بى‏ادبان كه هرچه از ايشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهيز كردم.» اما حافظ نه تنها منتقدان بلکه حتي ناصحان خود را با بدترين الفاظ خطاب مي‌کرد: ناصح به طنز گفت حرامست مي مخور گفتم به چشم و گوش به هر خر نمي‌کنم 🔸نتيجه نگاه حافظي، ايجاد فرهنگ و جامعه‌اي بي‌انعطاف، خودبرتربين، تک‌بعدي، بدبين و نااميد است؛ اما محصول نگاه سعدي، ايجاد فرهنگ و جامعه‌اي منعطف، درس‌آموز، چندجانبه‌نگر، خوش‌بين و اميدوار به آينده است. 🆔 کانال استاد احمدحسین شریفی 🆔https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🔷 ارتباط با ادمین:👇 @mjbayat
🔴درس‌هایی که از علامه مصباح باید آموخت 🔶درس سی و پنجم: بلندهمتی 🖊احمدحسین شریفی 🔶از دیگر ویژگی‌های علمی و عملی علامه مصباح بلندهمتی او بود. او هم در مسائل علمی و هم در امور عملی و تربیتی و فرهنگی همتی‌ بلند داشت. افق‌های دوردست را می‌دید و متفکرانه و بردبارانه و بدون هیچ تزلزل و رخوتی، مقدمات دستیابی به آنها را فراهم می‌کرد. سختی‌ کار و تنهایی سفر و سرزنش خارهای مغیلان و تشنگی‌های بیابان، کمترین خللی در عزم و اراده او ایجاد نمی‌کرد. 🔶همین روح بلند و همت بی‌نظیر او بود که عده‌ای از بهترین‌ها پروانه‌وار بر گرد وجود او جمع شده بودند. چه زیبا گفت که: غلام همت صاحب‌دلان جانبازم كه در عطيه، شكورند و در بليه، صبور 🔶 حقیقتاً در سخت‌کوشی و خستگی‌ناپذیری نمونه بود. و اگر جز این بود، چگونه می‌توانست علیرغم جریان رایج علم در حوزه و دانشگاه، نظامی آموزشی به کلی دیگری را طراحی و تدوین کند و آن را در مراکز رسمی کشور به تصویب برساند؟! برای شنا کردن بر خلاف جریان آب، افزون بر قدرت و جرأت و شجاعت، به همت بلند و سخت‌کوشی و خستگی‌ناپذیری هم نیاز هست. 🔶اگر نبود همت‌بلند آن مرد بزرگ چه کسی می‌توانست علیرغم همه سختی‌ها و مرارت‌ها و مشکلات جانکاهی که در مسیر توسعه علوم انسانی در حوزه‌های علمیه و ایجاد ساختارهای آموزشی جدید در دل حوزه وجود داشت، و علیرغم طعنه‌های دوستان و دشمنان، یک تنه مقاومت کند و ساختمان بزرگ و بی‌سابقة علوم انسانی اسلامی را در حوزه‌های علمیه بنیان نهد؟ و ده‌ها و صدها متخصص در رشته‌های مختلف علوم انسانی اسلامی تربیت کند؟ به تعبیر زیبای : نه هر درخت تحمل كند جفاي خزان غلام همت سروم كه اين قدم دارد @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴تفاوت نگاه تربیتی سعدی و حافظ 🖊احمدحسین شریفی 🔶 و برای قرن‌های متمادی دو شاعر فرهنگ‌ساز بوده و هستند. در عین حال، تفاوت‌های فراوانی میان نگاه فرهنگی و تربیتی و اخلاقی آنان مشاهده می‌شود که در جای خود قابل مطالعه و بررسی است. به عنوان مثال، درباره نقش وارستگی مربی در تربیت، سعدی می‌گوید هر چند پاکی و وارستگی مربی نقشی جدی و انکارناپذیر در تربیت متربیان دارد؛ اما متربی نباید خود را درگیر عمل یا بی‌عملی مربی کند. وظیفه متربی این است که پندها و سخنان حکیمانه را به گوش جان بشنود و عمل کند: گفت عالم بگوش جان بشنو ور نماند به گفتنش کردار باطل است آنچه مدعي گويد خفته را خفته کي کند بيدار مرد بايد که گيرد اندر گوش ور نوشته است پند بر ديوار 🔶اما حافظ به شدت با چنین نگاهی مخالف بود و به متربیان توصیه می‌کرد که اگر مربی اهل عمل نبود، هرگز پند و نصیحت او را نباید بشنوید و عمل کنید! عنان به ميکده خواهيم تافت زين مجلس که وعظ بي‌عملان واجب است نشنيدن 🔷در این میان به نظر می‌رسد دیدگاه سعدی درست‌تر و راه‌گشاتر از دیدگاه حافظ است. خود سعدی از قول فقیهی که پسرش دیدگاهی همچون حافظ داشت، می‌گوید: «بمجرّد اين خيال باطل (که مثلا مربیان به گفته‌های خود عمل نمی‌کنند) نشايد روى از تربيت ناصحان بگردانيدن و علما را به ضلالت منسوب كردن و در طلب عالم معصوم از فوايد علم محروم ماندن» @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴به یاد علامه حسن‌زاده در روز بزرگداشت حافظ 🖊احمدحسین شریفی 🔷روز بیستم مهر به عنوان «روز بزرگداشت حافظ» نامگذاری شده است. به همین مناسبت خاطره‌ای از علامه حسن‌زاده آملی(ره) در باره لزوم اهتمام به حافظ و آشنایی با مضامین عرفانی و معنوی دیوان حافظ عرض می‌کنم: 🔶شبی با یکی از دوستان در محضر علامه حسن‌زاده آملی بودیم. مصرعی از یکی از غزلیات حافظ را خواند. آن مصرع را درست به خاطر ندارم گویا این بود: «عرضه کردم دو جهان بر دل کار افتاده» سپس به آن دوست عزیزم فرمود: «مصرع بعدی آن چیست؟» دوست ما عذرخواهی کرد و گفت: «نمی‌دانم.» ایشان پرسید: «چقدر با دیوان حافظ مأنوس هستید؟» پاسخ دوست ما این بود که: «هیچ» 🔶 خیلی ناراحت شد. با اینکه دوست ما معمم بود. اما علامه حسن‌زاده با تعجب پرسید: «آقا شما مطمئن هستید که طلبه‌اید؟ مگر می‌شود یک طلبه با دیوان حافظ ارتباط نداشته باشد؟ شما باید آنقدر با اشعار حافظ مأنوس باشید که وقتی یک مصرع آن را می‌شنوید مصرع بعدی را بگویید. دیوان حافظ دریای از عرفان و اخلاق و معنویت است. دیوان حافظ تفسیری عرفانی و معنوی از قرآن است: ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد لطایف حکمی با نکات قرآنی @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴علامه حسن‌زاده آملی و تفأل به حافظ 🖊احمدحسین شریفی 🔶علاقه به ادبیات فارسی از عنفوان جوانی بوده است. شبی که تصمیم می‌گیرد فردای‌ آن برای ورود به حوزه علمیه به شهرستان آمل مسافرت کند. نیمه‌های شب تفألی به دیوان حافظ می‌زند و ... خوب است شرح ماجرا را از نوشته خود ایشان در کتاب «شرح طائفه‌ای از اشعار و غزلیات حافظ» بخوانیم: 🔷«راقم را از عنفوان جوانى، با خواجه حافظ شيرين سخن كه در ديوان غزل صدرنشين است، الفتى و ارادتى شگفت بوده است. به سبب اين معارف چنين اتفاق افتاد كه در نخستين ليله مباركه كه به مشيت حق جل و علا، همت گماشته است و عزم را جزم كرده است تا دست به كارى زند كه غصه سرآيد، يعنى فرداى آن به آمل برود و در مدرسه مسجد جامع آن تحصيل علوم دينى را پيش گيرد كه شرح ماجراى آن را طول و عرض بسيار است هنگامى كه اهل خانه همگى را خواب نوشين در ربود، به اقتضاى اوان جوانى كه نفس قريب العهد به مبدا اصفاى خاص است، برخاست و وضو ساخت و ديوان حافظ بر روى دست گرفت و به سوى قبله ايستاد و صاحب ديوان را خطاب كرد كه از ديوان تو در كارها تفأل زنند، اما در آن گاه چه مى‌گويند و چه مى‌خوانند، آگاهى ندارم كه نورسته‌ام، نه درسى آموخته‌ام و نه سرى در سينه اندوخته‌ام. من سوره مباركه فاتحه را برايت قرائت مى‌كنم و ثواب آن را به روحت نثار مى‌نمايم تو هم به كرامت مرا در اين امر، كه گويند لسان الغيبى، دلالت و هدايت بفرما. ديوان را گشودم و ديده بر اين بيت افتاد: بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گير كه وقت مدرسه و بحث كشف كشاف است و ابيات ديگر غزل نيز هر يك به زبانى به ترغيب و تشويق گويا كه: كنون كه بر كف گل جام باده صاف است به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد که می‌ حرام ولی به ز مال اوقاف است به دُرد و صاف ترا حكم نيست خوش درکش كه هرچه ساقى ما کرد عين الطاف است ببر ز خلق و چو عنقا قياس كار بگير كه صيت گوشه‌نشينان ز قاف تا قاف است حديث مدعيان و خيال همكاران همان حكايت زر دوز و بوريا باف است غزل، بى‌تاب و بى‌خوابم كرد و از راه صحراگير كه مناسب حالم بود و همچنين از صيت گوشه‌نشينان و به خصوص از حديث مدعيان و خيال همكاران، حيرت بر حيرت افزود. تا شب را به روز آورد. ... از آن شب مُهر مِهر حافظ را بر لوح دل زده‌ام و بسيارى از ابيات قصايد و ساقى‌نامه و غزليات و رباعياتش را از بر كرده‌ام كه وى حافظ قرآن به كمال بود و من حافظ ديوان به نقص. تا برخى از نسخ خطى آن را كه نه چندان عتيقند به دست آورده‌ام و يك دوره ديوانش را تخليص كرده‌ام كه هر شعرى را بيت‌الغزل بود بر گزيده‌ام. اگر چه: شعرحافظ همه بيت الغزل معرفت است آفرين بر نفس دلكش و لطف سخنش @Ahmadhoseinsharifi 🌹
ٰ🔴آفت نگاه‌های تک‌بعدی 🖊احمدحسین شریفی 🔶انگلیسی‌ها ضرب المثلی دارند با این مضمون: "کسی که فقط لندن را دیده باشد، لندن را هم نمیشناسد" باید پاریس و رم و برلین را هم ببینی تا بتوانی به گونه‌ای واقع‌بینانه درباره خوبی لندن قضاوت کنی. مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی و را با هم مقایسه کنید، تا این حقیقت را بهتر دریابید. حافظ، به دلیل آنکه غیر از شیراز شهر دیگری را ندیده بود، جز سفری کوتاه به یزد و ...، حتی فهم درستی از فرهنگ آن عصر شیراز هم به دست نمی‌دهد. اما سعدی که ده‌ها شهر بزرگ آن روزگار را از نزدیک دیده بود و در سفر و حضر با مردمان بسیاری زندگی کرده بود، نسبت به حافظ نگاه اجتماعی به مراتب دقیق‌تر و واقع‌بینانه‌تری دارد. ٰ🔶تک منبعی بودن، انسان را متعصب و خشک و غیرمنعطف بار می‌آورد. کسی که فقط منابع اصیل اسلامی (آیات و روایات) را دیده باشد، به طور قطع و یقین فهم درستی از خود آن آیات و روایات هم ندارد. @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴«می ‌صبح فروغ» شب و «هنر» روز 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نظم و انضباط از مهم‌ترین مؤلفه‌های است. در سبک زندگی اسلام‌پسند، برای هر کدام از ساعات شبانه‌روز و برای تک‌تک ایام هفته و حتی ماه‌های سال حساب‌های معنوی و مادی خاصی در نظر گرفته شده است. «شب» برای آرامش و عبادت و راز و نیاز و «فردسازی» است و «روز» برای کار و تلاش و «جامعه‌پردازی». شب برای تصحیح و تعمیق روابط انسان با خود و خدای خودش است و روز برای تعاملات اجتماعی و زیستی. قرآن کریم می‌فرماید: إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلًا. إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَوِيلًا(مزمل، ۶-۷) ساعت‌هاى شب استواردارنده‏تر مر قدم را بر قيام آوردن، و راست‏دارنده‏تر است مر زفان را در قرآن خواندن. مر ترا در روز گشتن بسيار است قضاى حاجات را. (ترجمه نسفی، م ۵۳۷ق) هویت آدمی نیز بر اساس همین روابط چهارگانه (رابطه انسان به خودش، خدا، جامعه و محیط زیست) ساخته می‌شود و شکل می‌گیرد. کسانی که از مناجات‌ها و نجواها و خلوت‌های شبانه بی‌بهره‌اند، تعاملات اجتماعی و محیطی روزانه آنان نیز انسانی نخواهد بود: به تعبیر زیبای : آن زمان وقت می صبح فروغ است که شب گرد خرگاه افق پرده‌ی شام اندازد روز برای کار و تلاش و تعاملات اجتماعی است و نه خلوت و انس و کسب فیوضات رحمانی. باز هم به تعبیر خیلی زیبای حافظ: روز در کسب هنر کوش که می خوردن روز دلِ چون آینه در زنگ ظلام اندازد eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴نماز شب 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یکی از عبادت‌هایی که نقشی بزرگ و بی‌بدیل در سامان‌دهی به زندگی انسان و موفقیت مادی و معنوی دارد، «نماز شب» است. در آیات و روایات اسلامی و همچنین در کلمات بزرگان عرفان و اخلاق اسلامی بر اقامه نماز شب، فراوان تأکید شده است. قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید، شرط لازم برای وصول به مقام محمود، تهجد و شب‌زنده‌داری است: وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى‏ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُودا (اسراء، ۷۹) در آیات دیگری در توصیف پارسایان می‌فرماید: كانُوا قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ‏ وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُون‏ (ذاریات، ۱۷-۱۸) (ع) می‌فرماید: اِنَّ الوُصُولَ اِلَي اللهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا يُدرَكُ اِلّا بِامتطاءِ اللَّيلِ؛ وصال به خداوند عزوجل سفری است که جز با مرکب راهوار شب زنده‌داری به دست نمی‌آید.» شیرازی، از بزرگ‌ترین و ماندگارترین عارفان اسلامی، درباره رمز موفقیت خود می‌گوید: هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول ز ورد نیمه شب و درس صحبگاه رسید https://eitaa.com/Ostad_sharifi 🌹
🔴«وحدت شهود» در شعر حافظ در خراباتِ مُغان نورِ خدا می‌بینم این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم جلوه بر من مفروش ای مَلَکُ الْحاج که تو خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم خواهم از زلفِ بُتان نافه گشایی کردن فکرِ دور است همانا که خطا می‌بینم سوزِ دل، اشکِ روان، آهِ سحر، نالهٔ شب این همه از نظرِ لطفِ شما می‌بینم هر دَم از رویِ تو نقشی زَنَدَم راهِ خیال با که گویم که در این پرده چه‌ها می‌بینم کس ندیده‌ست ز مُشکِ خُتَن و نافهٔ چین آن چه من هر سَحَر از بادِ صبا می‌بینم دوستان عیبِ نظربازیِ حافظ مکنید که من او را ز مُحِبّانِ شما می‌بینم @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🟢دین‌ستیزان و «مصادره راهبران دینی»! 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یکی از خیانت‌های بزرگ دین‌ستیزان از اواخر دوران قاجاریه تا زمان حاضر این بوده و هست که با سوء استفاده از جهل مردم و بی‌تفاوتی بسیاری از عالمان دینی، بزرگان عرفان و ادب و اخلاق ایرانی را که قرن‌ها به عنوان راهبران دینی و اخلاقی و الگوهای عرفان و حکمت اسلامی شناخته می‌شدند، به عنوان مدافعان «می» و «شراب» و «همجنس‌بازی» و «لاابالی‌گری جنسی» و مخالفان «فقه» و «شریعت» و «مناسک دینی» و «حکومت دینی» و اخیراً نیز‌ به عنوان «مخالفان قدیمی حجاب اجباری!» را معرفی کرده‌ و می کنند! بزرگانی چون فردوسی و سعدی و مولوی و در رأس این دستبردهای ناجوانمردانه بوده‌ و هستند. فی‌المثل مدتی است عده‌ای از دین‌ستیزان با استناد به کتاب تاریخ ادبیات ایران، نوشته ، داستان خاک‌سپاری حافظ را چنین دین‌ستیزانه بافیده‌اند: «ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ از دنیا می‌رود ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ می‌ریزند ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ، به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏ‌ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽ‌ﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ! ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمی‌خیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮّ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ می‌دهد ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ ... ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ می‌دهند ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ‌می‌کند ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ‌می‌شود: ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ می‌شوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﯾﺮ می‌افکنند. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام می‌شود ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ ...» 🔻این در حالی که است که اولاً، در زمان وفات حافظ اساساً‌ هنوز کتابی با عنوان «دیوان حافظ» وجود نداشته است! حافظ در زمان خود مجموعه اشعار و غزلیاتش را گردآوری نکرده بود؛ و بعدها یکی از شاگردانش به نام محمد گلندام با سختی‌های فراوانی اقدام به این کار کرد. ثانیاً، مسأله تفأل به دیوان حافظ از مسائل متأخر است و در آن زمان اساساً چنین فرهنگی در میان عوام مردم وجود نداشته است؛ ثالثاً، هیچ مخالفتی با محل دفن حافظ وجود نداشته است؛ رابعاً، به دلیل جایگاه دینی و عرفانی و معنوی و قرآنی حافظ، جنازه او را در بهترین جای مصلای شهر دفن کردند؛ خامساً، حافظ در زمان خودش از مفسران و حافظان قرآن و حدیث شناخته می‌شده است و نه بی‌دین و شراب‌خوار! و مخالف حجاب و ضد ولایت فقیه! یکی از اساتید بزرگ حافظ متکلم و اندیشمند بزرگ اسلامی میرسید شریف گرگانی بود که «هرگاه در مجلس درسش شعر خوانده مى ‏شد مى‏ گفت به عوض اين ترّهات به فلسفه و حكمت بپردازيد. امّا چون شمس‌الدّين محمّد مى‏ رسيد، علّامه گرگانى مى‏ پرسيد: بر شما چه الهام شده است؟ غزل خود را بخوانيد. شاگردان علّامه به وى‏ اعتراض مى‏ كردند: اين چه رازى است كه ما را از سرودن شعر منع مى‏ كنى ولى به شنيدن شعر حافظ رغبت نشان مى‏ دهى؟ و استاد در پاسخ مى‏ گفت: شعر حافظ همه الهامات و حديث قدسى و لطايف حكمى و نكات قرآنى است.» و سادساً، اساساً‌ چنین دروغی در کتاب «تاریخ ادبیات ایران» ادوارد براون وجود ندارد! بلکه یک دروغ دیگری است که خود وی هم تصریح کرده است که از منبع نامعتبری آن را نقل می کند! 🆔https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹
🟢«خرابات» در «عرفان شعری» عارفان مسلمان 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یکی از اصطلاحات رمزی و نمادی در ادبیات فارسی، به ویژه ادبیات عرفانی، واژه «خرابات» است. عارفان شاعری همچون غزنوی، نیشابوری و شیرازی این واژه را از معنای اصلی خود تجرید کرده و مفهومی متعالی و بلند و عارفانه به آن داده‌اند. خرابات در اصل به معنای روسپی‌خانه، شراب‌خانه، عیاش‌خانه، قمارخانه و محل هرزگی بوده است. اما در ادبیات عرفانی ما از سنائی به بعد به معنای مکانی مقدس و معنوی به کار گرفته شد. در قرن پنجم، برای نخستین بار سنائی و این واژه را در معنایی عرفانی استعمال کردند. غزالی در کتاب کیمیای سعادت می‌گوید عارفان و صوفیان فهم دیگری از واژه خرابات دارند: «ایشان از این خرابات، خرابى صفات بشریت فهم کنند که اصول دین، آن است که این صفات که آبادان است خراب شود، تا آنکه ناپیداست در گوهر آدمى، پیدا آید و آبادان شود» سنايی غزنوی در غزلی چنین می‌گوید: هر که در کوی خرابات مرا بار دهد به کمال و کرمش جان من اقرار دهد بار در کوی خرابات مرا هیچ کسی ندهد ور دهد آن یار وفادار دهد در خرابات بود یار من و من شب و روز به سر کوی همی گردم تا بار دهد ای خوشا کوی خرابات که پیوسته در او مر مرا دوست همی وعده‌ی دیدار دهد عطار نیشابوری نیز در دیوان اشعار خود خرابات را بعضاً به معنای «مقام توحید» به کار برده است: عزم خرابات بی‌فنا نتوان کرد دست به یک درد بی‌صفا نتوان کرد چون نه وجودست نه عدم به خرابات لاجرم این یک از آن جدا نتوان کرد شاه مباش و گدا مباش که آنجا هیچ نشان شه و گدا نتوان کرد گم شدن و بی‌خودیست راه خرابات توشه این راه جز فنا نتوان کرد شیخ محمود شبستری نیز در در تعریف خراباتی: خراباتی شدن از خود رهایی است خودی کفر است گر خود پارسایی است نشانی داده‌اندت از خرابات که التوحید اسقاط الاضافات خرابات از جهان بی‌مثالی است مقام عاشقان لاابالی است خرابات آشیان مرغ جان است خرابات آستان لامکان است خراباتی خراب اندر خراب است که در صحرای او عالم سراب است خراباتی است بی حد و نهایت نه آغازش کسی دیده نه غایت از نگاه خواجه حافظ شیرازی نیز خرابات مقامی بس متعالی است که یکی از شرایط ورود به آن «ادب» است: قدم منه به خرابات جز به شرط ادب که سالکان درش محرمان پادشه‌اند ــــــــــــــــــ دوش رفتم به در میکده خواب آلوده خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده شستشویی کن و آن گه به خرابات خرام تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده البته بعضاً با ظرافتی بی‌نظیر، واژه خرابات را همزمان در هر دو معنای لغوی و عرفانی آن به کار گرفته است! فی المثل حافظ می‌گوید: در خرابات مغان نور خدا می‌بینم وین عجب بین که چه نوری زِ کجا می‌بینم ــــــــــــــــــــــــ گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد 🆔https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹
💐یک بیتِ پرمعنا، تأمل‌برانگیز و جهت‌بخش از حضرت حافظ: وفا و عهد، نکو باشد ار بیاموزی وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند 🆔https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹
✍ احمدحسین شریفی 🔹حقیقت این است که بزرگ کردن افرادی که ظرفیت بزرگی را ندارند، صرف نظر از خسارتهایی که برای جامعه دارد، نوعی خیانت به خود آنان است. چنین افرادی بلافاصله خود را و وظیفه خود را و مخاطبان خود را گم می‌کنند. 🔻به همین دلیل، پیش از دست زدن به جایگاه آدم‌ها، شناخت دقیقی از شخصیت و ظرفیت آنها لازم است. 🔸خدا رحمت کند شیرین سخن را که چه زیبا می‌گوید: در تنگنایِ حیرتم از نخوتِ رقیب یا رب مباد آن که گدا معتبر شود بس نکته غیرِ حُسن بِباید که تا کسی مقبولِ طبعِ مردمِ صاحب‌نظر شود @Ahmadhoseinsharifi 🌹
هدایت شده از احمدحسین شریفی
🟢دین‌ستیزان و «مصادره راهبران دینی»! 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یکی از خیانت‌های بزرگ دین‌ستیزان از اواخر دوران قاجاریه تا زمان حاضر این بوده و هست که با سوء استفاده از جهل مردم و بی‌تفاوتی بسیاری از عالمان دینی، بزرگان عرفان و ادب و اخلاق ایرانی را که قرن‌ها به عنوان راهبران دینی و اخلاقی و الگوهای عرفان و حکمت اسلامی شناخته می‌شدند، به عنوان مدافعان «می» و «شراب» و «همجنس‌بازی» و «لاابالی‌گری جنسی» و مخالفان «فقه» و «شریعت» و «مناسک دینی» و «حکومت دینی» و اخیراً نیز‌ به عنوان «مخالفان قدیمی حجاب اجباری!» را معرفی کرده‌ و می کنند! بزرگانی چون فردوسی و سعدی و مولوی و در رأس این دستبردهای ناجوانمردانه بوده‌ و هستند. فی‌المثل مدتی است عده‌ای از دین‌ستیزان با استناد به کتاب تاریخ ادبیات ایران، نوشته ، داستان خاک‌سپاری حافظ را چنین دین‌ستیزانه بافیده‌اند: «ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ از دنیا می‌رود ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ می‌ریزند ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ، به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏ‌ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽ‌ﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ! ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمی‌خیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮّ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ می‌دهد ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ ... ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ می‌دهند ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ‌می‌کند ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ‌می‌شود: ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ می‌شوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﯾﺮ می‌افکنند. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام می‌شود ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ ...» 🔻این در حالی که است که اولاً، در زمان وفات حافظ اساساً‌ هنوز کتابی با عنوان «دیوان حافظ» وجود نداشته است! حافظ در زمان خود مجموعه اشعار و غزلیاتش را گردآوری نکرده بود؛ و بعدها یکی از شاگردانش به نام محمد گلندام با سختی‌های فراوانی اقدام به این کار کرد. ثانیاً، مسأله تفأل به دیوان حافظ از مسائل متأخر است و در آن زمان اساساً چنین فرهنگی در میان عوام مردم وجود نداشته است؛ ثالثاً، هیچ مخالفتی با محل دفن حافظ وجود نداشته است؛ رابعاً، به دلیل جایگاه دینی و عرفانی و معنوی و قرآنی حافظ، جنازه او را در بهترین جای مصلای شهر دفن کردند؛ خامساً، حافظ در زمان خودش از مفسران و حافظان قرآن و حدیث شناخته می‌شده است و نه بی‌دین و شراب‌خوار! و مخالف حجاب و ضد ولایت فقیه! یکی از اساتید بزرگ حافظ متکلم و اندیشمند بزرگ اسلامی میرسید شریف گرگانی بود که «هرگاه در مجلس درسش شعر خوانده مى ‏شد مى‏ گفت به عوض اين ترّهات به فلسفه و حكمت بپردازيد. امّا چون شمس‌الدّين محمّد مى‏ رسيد، علّامه گرگانى مى‏ پرسيد: بر شما چه الهام شده است؟ غزل خود را بخوانيد. شاگردان علّامه به وى‏ اعتراض مى‏ كردند: اين چه رازى است كه ما را از سرودن شعر منع مى‏ كنى ولى به شنيدن شعر حافظ رغبت نشان مى‏ دهى؟ و استاد در پاسخ مى‏ گفت: شعر حافظ همه الهامات و حديث قدسى و لطايف حكمى و نكات قرآنى است.» و سادساً، اساساً‌ چنین دروغی در کتاب «تاریخ ادبیات ایران» ادوارد براون وجود ندارد! بلکه یک دروغ دیگری است که خود وی هم تصریح کرده است که از منبع نامعتبری آن را نقل می کند! 🆔https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹