eitaa logo
شعرهای ناب_آکادمی_دکتر_عامری
48 دنبال‌کننده
24 عکس
3 ویدیو
0 فایل
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985 آی دی مدیر و جهت ثبت نام در کارگاه شعر استاد عرب نیا @farjampoor @akademi_shear
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ مـات و مـبهوتم ولے هرگز نـمی‌دانم چـرا روز و شب در حسرتت نالان و حیرانم چرا آتـشے دارم بــه دل امّا نمے سوزد مــرا زنده مے سازد خدا این جسم بے جانم چـرا بـارها گــفتم کـه شـاید یـاد تـو از دل رود هرچه کـوشش مے کنم سـر در گیربانم چرا روے تو چون آفتابے مـے درخشد دم به دم شب که شد من در فراقت زار و گریانم چرا بـعد تو هرگز نمے خواهم کسے یـارم شـود پـاس مے دارم تـو را در عـهد و پیمانم چـرا لب فرو می‌بندم و با چشم خودگویم سخن پُر تلاطم شـد درونم مـثل طــوفانم چــرا مے روم امّـا تـو پـشت پـاےِ من آبــے نــریز مــثل مـجنون راهے کــوه و بــیابانم چـــرا (شیراز) https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ اے مــونس ِ شـبهاے مــهتابم کــجایی؟ تـفسیرِِ هـر چــشم پـر از خـوابم کـجایی؟ دل مے رود از دسـتم اے فـــرهاد عـــاشق از دورے ات شـیرین ِ بــے تابم کــجایی؟ خورشید ِرویت را به دل حڪ کرده ام مـن تــصویر پـر طـرح ِدر ایـن قـابم کــجایی؟ ســاحل نشینِ وحــشےِ دریـاے عــــشقم نـــیلوفرِ خــــوشرنگ ِ مـــردابم کــجایی؟ در برکه ام ماهے شدے بـا شـور و مــستی اے جـلوه ے شـبهاے مــهتابم کــجایی؟ تـــهمینه بــــر دل مــے زند داغِ جـــدایی رســتم شـده بـے تاب و سهرابم کــجایی؟ https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
کوچه به غمِ بِنتِ نبی حاکی شد هتاکی شد و چادر او خاکی شد از بس که عدوی بی حیا سنگین زد سیلی به روی فاطمه حکاکی شد @asraredarun اسرار درون ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ عـاشق شـدم بـر چشمِ او امّا نمے فهمید جان باختم در حسرتش حاشا! نمے فهمید در عمق این آیینه ها دیدم کـه تـنها رفـت او از غــبارِ صــورتم غــم را نـمے فـهمید در سینه و عمق قفس جا کرده بود این غم من مرغ طـوفان بـودم و دریا نمے فهمید مـژگان چـشمانش مـثال چـوب جـادو بـود افـسون چـشم سـبز را خـضرا نمے فهمید در اوج ابهامات خود مے رفت و مے دیدم مـانند مـجنون مـاندم و لـیلا نـمے فهمید پـایانِ ایـن دلـدادگے شـــد داغ بــر قـلبم مــے سوختم ،درد مــرا دنــیا نــمے فهمید (فیونا) https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ دلوا پسے هایم نشد درمان دردم بے وفا باید ببینے یڪ نظر رخسار زردم بے وفا وقتے ببینم دلخورے بدبختِ عالم مے شوم دنبال خوشبختے چرا باید بگردم بے وفا دنبالِ تو در کوچه ها آواره هستم روز و شب اما نمے بینم تو را بے روح و سردم بے وفا چون از خدایم بابتِ سختے ندارم شکوه ای شب تا سحر در سجده ام دیدے که هردم بے وفا شرطے ببندم با خودم وقتے که پیدایت کنم در پیشِ چشمِ دیگران دورَت بگردم بے وفا من پاے بندم تا ابد بر عهد و پیمانت ولی عشقے که دارم در دلم حاشا نکردم بے وفا https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ گفتے براے قلب خود ،غم اختیار مے کنی از زندگے بریده اے ، دارے چکار مے کنی؟ دیوانه وار عاشقے ، چشمت هوار مے زند دیدم که با نگاه خود ، از ما فرار‌ مے کنی باچشم دلفریبِ خود ، عقل از سرم ربوده ای با عشقِ ناب خود دلم را بے قرار مے کنی پرواز داده اے چرا ،شاهین بخت مرده را در آسمانِ بے کسے ، دل را شکار مے کنی شادے نمے رسد به ما در لابه لاے زندگی در خواب دیده ام جهانم را بهار مے کنی هرجا که رفته اے بدان از خاطرم نمے روی بر دوش خاطرات هم ، خود را سوار مے کنی من یوسفم که از غمت ، در قعرِ چاهِ غربتم رحمے بکن چه شد مرا ، پابندِ یار مے کنی؟ https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ شاعر نشو شاعر پر از درد است ایـنجا هواے واژه ها سرد است شــاعر نـــشو آخـــر نـــمیدانی پایانِ فصل شاعرے زرد است شاعر نشو شعرے نـمے خوانند هرکس ندارد شعر نو مرد است شاعر نشو دنیاے ما پول است احساس مان با تخته و نرد است شاعر نشو شاعر فقیر استُ از جامعه گاهے دلش طرد است شاعر نشو اینجا پر از عشق است اما همان عاشق خودش فرد است https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ نمی شود که رها کرد پشت در بی تو و دل که صبر ندارد تـو بی خبر بی تو تو مثل آب زلالی که زندگی بــخشی کسی که دیده تو را گشته تشنه تر بی تو کسی کشیده نفس های خویش را در راه همیشه باد کند خاک را به سر بی تو تو بوده‌ای که رهایم در این قفس کردی قفس چگونه کشد آه! بال و پر بی تو بیا که زنده گی ام را تو امن می بخشی و در زمین زندم دوری و خطر بی تو همیشه قسمت من با تو رنگ می گیرد همیشه قسمت من شوم و پر ضرر بی تو همیشه زهر شده قند در دهن بی تو همیشه زهر شود در دهن شکر بی تو https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ اے هم صدا دورے چرا، از عمق جان دل تنگمت مانند موجے روے رود، اے هم زبان دل تنگمت زنـگ صـدایت دلـنشین ، آهـنگ نـامت آشـنا دزدیده اے دل را زِ ما، اے مـهربان دل تنگمت جارے شدے در دشت دل،ریشه دواندے در دلم اے صـاحب رو یـاے مـن، تا بـے کران دل تنگمت دردم تویے درمان تویے،با بوسه اے جـانم بـده ویرانه کن آن بیسِتون، فر هاد سان دل تـنگمت در نبض من هر دم بزن،در گوش تو دارم سـخن با مـن بـمان اے زنـدگے را سـایبان دل تـنگمت https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ کاش آرام بگیرد شب طوفان دلت تا به ساحل برسد کشتی ویران دلت آمدی تا که به اجبار سپاه چشمت دل من را بکشانی به فرا خوان دلت منتظر هر شب و هر صبح سر راه توام تا که دستم برسد گوشه ی دامان دلت عاشقی جرم بزرگیست خطا کردم و باز تا ابد حبس شدم در ته زندان دلت هوس سیب لبانت به لبم مانده هنوز محرمم کن به نوای خوش قرآن دلت کاش یک روز هوای دل تو سر برود مهربانی بچکد از سر مژگان دلت خسته از ظلم زیادت شده ام با این حال دل ندارم بزنم سنگ به پیمان دلت باز کن پنجره ی قلب پر از مهرت را تا که پروانه شوم بر سر گلدان دلت https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ دل بـی تاب مرا دید ، ولی بی من رفت روح من بـود ولی ، بی خبرم از تن رفت همه ی حنجره ها در غزلم می نالند بعدِ او در کف پاهای جهان سوزن رفت یک شب از نام و نشان دهنش پرسیدم گفت خورشید ولی ، موقع تابیدن رفت بعد او هیچ بهاری به زمین پا نگذاشت خاطرات خوش گل از سر هر دامن رفت کاش با پای خودش ، سمت دلم بر گردد آن عزیزی که شب از قصّه ی پیراهن رفت (غزل ) https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‌ مثال برگ پاییزی من از هر باد می ترسم نمی‌دانم چرا از تیر و از مرداد می ترسم از ان جنگل از این دریا از آن ویرانه های گم نمی‌ترسم فقط از قلب چون فولاد می‌ترسم پریشان می شوم هر گاه بادی می‌زند چنگی از آن مویی که شد در بند استبداد می‌ترسم به هر بادی نـمی‌ لرزم شـبیه آن دماوندم ولـیکن گاه گاهی از شب بـیداد می ترسم بـه ان گندم طـمع کردم مـثال داس بـرنّده از ان مـردی که می‌زد بر سرم فریاد می ترسم ببین اینجا چـه دلتنگم بـرای نازنین یـارم از این بغضی که آخر میشود غمباد می ترسم زبانت می‌زند زخمی نمک ریزم به لفظ خود از ان دشمن که میشد از غمم دلشاد می‌ترسم چنان آهو که از مردم گریزان است حیرانم من از چشم سیاه و مکر آن صیّاد میترسم https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ فـریاد مـی خواهد دلم ، نجوا نـمی داند جـز بیستونِ عشقِ خود ، ماوا نمی داند بـا این قفس باید به رویاهات پایان داد دل سـرکش است و معنیِ فتوا نـمی داند حسرت به جان ِماهیِ این بـرکه افـتاده دل را بـه دریا مـی زند ، پــروا نـمی داند آیینه دارِ صورتِ مــاهت شــده چــشمه ســوزِ عــطش های مــرا ، امــّا نــمی داند گـم می شوم در ورطه ی طـوفانِ آغوشت ایـــن "اوج " را آرامشِ دریا نـمی داند در باغ سبزِ چشم هایت سیب مـی چیند فرجام ِ ایــن تــبعید را حـــوّا نـمی داند "ارغوان"(شیراز) https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985