اے مــونس ِ شـبهاے مــهتابم کــجایی؟
تـفسیرِِ هـر چــشم پـر از خـوابم کـجایی؟
دل مے رود از دسـتم اے فـــرهاد عـــاشق
از دورے ات شـیرین ِ بــے تابم کــجایی؟
خورشید ِرویت را به دل حڪ کرده ام مـن
تــصویر پـر طـرح ِدر ایـن قـابم کــجایی؟
ســاحل نشینِ وحــشےِ دریـاے عــــشقم
نـــیلوفرِ خــــوشرنگ ِ مـــردابم کــجایی؟
در برکه ام ماهے شدے بـا شـور و مــستی
اے جـلوه ے شـبهاے مــهتابم کــجایی؟
تـــهمینه بــــر دل مــے زند داغِ جـــدایی
رســتم شـده بـے تاب و سهرابم کــجایی؟
#فریده_یوسفے
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#مادر_پهلو_شڪستہ
کوچه به غمِ بِنتِ نبی حاکی شد
هتاکی شد و چادر او خاکی شد
از بس که عدوی بی حیا سنگین زد
سیلی به روی فاطمه حکاکی شد
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
@asraredarun
اسرار درون
●➼┅═❧═┅┅───┄
عـاشق شـدم بـر چشمِ او امّا نمے فهمید
جان باختم در حسرتش حاشا! نمے فهمید
در عمق این آیینه ها دیدم کـه تـنها رفـت
او از غــبارِ صــورتم غــم را نـمے فـهمید
در سینه و عمق قفس جا کرده بود این غم
من مرغ طـوفان بـودم و دریا نمے فهمید
مـژگان چـشمانش مـثال چـوب جـادو بـود
افـسون چـشم سـبز را خـضرا نمے فهمید
در اوج ابهامات خود مے رفت و مے دیدم
مـانند مـجنون مـاندم و لـیلا نـمے فهمید
پـایانِ ایـن دلـدادگے شـــد داغ بــر قـلبم
مــے سوختم ،درد مــرا دنــیا نــمے فهمید
#نرگس_پروین_نیا (فیونا)
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
دلوا پسے هایم نشد درمان دردم بے وفا
باید ببینے یڪ نظر رخسار زردم بے وفا
وقتے ببینم دلخورے بدبختِ عالم مے شوم
دنبال خوشبختے چرا باید بگردم بے وفا
دنبالِ تو در کوچه ها آواره هستم روز و شب
اما نمے بینم تو را بے روح و سردم بے وفا
چون از خدایم بابتِ سختے ندارم شکوه ای
شب تا سحر در سجده ام دیدے که هردم بے وفا
شرطے ببندم با خودم وقتے که پیدایت کنم
در پیشِ چشمِ دیگران دورَت بگردم بے وفا
من پاے بندم تا ابد بر عهد و پیمانت ولی
عشقے که دارم در دلم حاشا نکردم بے وفا
#آیت_الله_سلطانیان
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
گفتے براے قلب خود ،غم اختیار مے کنی
از زندگے بریده اے ، دارے چکار مے کنی؟
دیوانه وار عاشقے ، چشمت هوار مے زند
دیدم که با نگاه خود ، از ما فرار مے کنی
باچشم دلفریبِ خود ، عقل از سرم ربوده ای
با عشقِ ناب خود دلم را بے قرار مے کنی
پرواز داده اے چرا ،شاهین بخت مرده را
در آسمانِ بے کسے ، دل را شکار مے کنی
شادے نمے رسد به ما در لابه لاے زندگی
در خواب دیده ام جهانم را بهار مے کنی
هرجا که رفته اے بدان از خاطرم نمے روی
بر دوش خاطرات هم ، خود را سوار مے کنی
من یوسفم که از غمت ، در قعرِ چاهِ غربتم
رحمے بکن چه شد مرا ، پابندِ یار مے کنی؟
#آیت_الله_سلطانیان
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
شاعر نشو شاعر پر از درد است
ایـنجا هواے واژه ها سرد است
شــاعر نـــشو آخـــر نـــمیدانی
پایانِ فصل شاعرے زرد است
شاعر نشو شعرے نـمے خوانند
هرکس ندارد شعر نو مرد است
شاعر نشو دنیاے ما پول است
احساس مان با تخته و نرد است
شاعر نشو شاعر فقیر استُ
از جامعه گاهے دلش طرد است
شاعر نشو اینجا پر از عشق است
اما همان عاشق خودش فرد است
#شیوا_صالحے
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
نمی شود که رها کرد پشت در بی تو
و دل که صبر ندارد تـو بی خبر بی تو
تو مثل آب زلالی که زندگی بــخشی
کسی که دیده تو را گشته تشنه تر بی تو
کسی کشیده نفس های خویش را در راه
همیشه باد کند خاک را به سر بی تو
تو بودهای که رهایم در این قفس کردی
قفس چگونه کشد آه! بال و پر بی تو
بیا که زنده گی ام را تو امن می بخشی
و در زمین زندم دوری و خطر بی تو
همیشه قسمت من با تو رنگ می گیرد
همیشه قسمت من شوم و پر ضرر بی تو
همیشه زهر شده قند در دهن بی تو
همیشه زهر شود در دهن شکر بی تو
#جان_کابلی
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
اے هم صدا دورے چرا، از عمق جان دل تنگمت
مانند موجے روے رود، اے هم زبان دل تنگمت
زنـگ صـدایت دلـنشین ، آهـنگ نـامت آشـنا
دزدیده اے دل را زِ ما، اے مـهربان دل تنگمت
جارے شدے در دشت دل،ریشه دواندے در دلم
اے صـاحب رو یـاے مـن، تا بـے کران دل تنگمت
دردم تویے درمان تویے،با بوسه اے جـانم بـده
ویرانه کن آن بیسِتون، فر هاد سان دل تـنگمت
در نبض من هر دم بزن،در گوش تو دارم سـخن
با مـن بـمان اے زنـدگے را سـایبان دل تـنگمت
#محترم_کشاورزے
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
کاش آرام بگیرد شب طوفان دلت
تا به ساحل برسد کشتی ویران دلت
آمدی تا که به اجبار سپاه چشمت
دل من را بکشانی به فرا خوان دلت
منتظر هر شب و هر صبح سر راه توام
تا که دستم برسد گوشه ی دامان دلت
عاشقی جرم بزرگیست خطا کردم و باز
تا ابد حبس شدم در ته زندان دلت
هوس سیب لبانت به لبم مانده هنوز
محرمم کن به نوای خوش قرآن دلت
کاش یک روز هوای دل تو سر برود
مهربانی بچکد از سر مژگان دلت
خسته از ظلم زیادت شده ام با این حال
دل ندارم بزنم سنگ به پیمان دلت
باز کن پنجره ی قلب پر از مهرت را
تا که پروانه شوم بر سر گلدان دلت
#رهگذر_بهاری
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
دل بـی تاب مرا دید ، ولی بی من رفت
روح من بـود ولی ، بی خبرم از تن رفت
همه ی حنجره ها در غزلم می نالند
بعدِ او در کف پاهای جهان سوزن رفت
یک شب از نام و نشان دهنش پرسیدم
گفت خورشید ولی ، موقع تابیدن رفت
بعد او هیچ بهاری به زمین پا نگذاشت
خاطرات خوش گل از سر هر دامن رفت
کاش با پای خودش ، سمت دلم بر گردد
آن عزیزی که شب از قصّه ی پیراهن رفت
#عصمت_قنواتی (غزل )
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
مثال برگ پاییزی من از هر باد می ترسم
نمیدانم چرا از تیر و از مرداد می ترسم
از ان جنگل از این دریا از آن ویرانه های گم
نمیترسم فقط از قلب چون فولاد میترسم
پریشان می شوم هر گاه بادی میزند چنگی
از آن مویی که شد در بند استبداد میترسم
به هر بادی نـمی لرزم شـبیه آن دماوندم
ولـیکن گاه گاهی از شب بـیداد می ترسم
بـه ان گندم طـمع کردم مـثال داس بـرنّده
از ان مـردی که میزد بر سرم فریاد می ترسم
ببین اینجا چـه دلتنگم بـرای نازنین یـارم
از این بغضی که آخر میشود غمباد می ترسم
زبانت میزند زخمی نمک ریزم به لفظ خود
از ان دشمن که میشد از غمم دلشاد میترسم
چنان آهو که از مردم گریزان است حیرانم
من از چشم سیاه و مکر آن صیّاد میترسم
#فاطمه_انصاری
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فـریاد مـی خواهد دلم ، نجوا نـمی داند
جـز بیستونِ عشقِ خود ، ماوا نمی داند
بـا این قفس باید به رویاهات پایان داد
دل سـرکش است و معنیِ فتوا نـمی داند
حسرت به جان ِماهیِ این بـرکه افـتاده
دل را بـه دریا مـی زند ، پــروا نـمی داند
آیینه دارِ صورتِ مــاهت شــده چــشمه
ســوزِ عــطش های مــرا ، امــّا نــمی داند
گـم می شوم در ورطه ی طـوفانِ آغوشت
ایـــن "اوج " را آرامشِ دریا نـمی داند
در باغ سبزِ چشم هایت سیب مـی چیند
فرجام ِ ایــن تــبعید را حـــوّا نـمی داند
#مرضیه_عطایی"ارغوان"(شیراز)
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
دلـم از دوری و از غـیبت تـو تـنگ شـده
بـین عـشق من و تـو فـاصله فـرسنگ شـده
تو نبودی که ببینی دلم از غـصّه چـه کـرد
خـاطرم بـاز بـرای تو چـه کـمرنگ شـده
همه شب تا به سحر شاهد یک حال خراب
بین عقل و دل من بـر سـر تـو جـنگ شـده
همه ی شهر پر از زمزمه ی عـشق تـو بـود
سر آن عشق چه آمد که چنین ننگ شـده؟
از دلت رفته ام امـّا تـو بـگو مـحض خـدا
چه کسی بانی ایـن غـصّه و نیرنگ شـده؟
بال پرواز که بودم ، تو خـودت مـی گفتی
چه شده حال مگر پایِ دلت لنگ شـده؟
شده آیا که به مـن فـکر کـنی حـتّی کــم؟
ضربان دل مـن گـنگ و بــد آهـنگ شـده
بـه دعا خـواسته ام تا بـه وصــالت بـرسم
نکند وقـت رســیدن دلـت از سـنگ شـده؟
#مریم_محمدی_خو
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985