📗 #داستان_آموزنده :
👈 #لقمان حکیم
🔶 مردى در برابر لقمان ايستاد و به وى گفت : تو لقمانى، تو برده بنى نحاسى؟
لقمان جواب داد: آرى.
او گفت : پس تو همان چوپان سياهى؟
لقمان گفت: سياهى ام كه واضح است، چه چيزى باعث شگفتى تو درباره من شده است؟
آن مرد گفت: ازدحام مردم در خانه تو و جمع شدنشان بر در خانه تو و قبول كردن گفته هاى تو.
لقمان گفت: برادرزاده، اگر كارهايى كه به تو مى گويم انجام بدهى، تو هم همين گونه مى شوى.
گفت: چه كارى؟
لقمان گفت : فرو بستن چشمم،
نگهدارى زبانم،
پاكى خوراكم،
پاکدامنى ام،
وفا كردنم به وعده
و پايبندى ام به پيمان،
مهمان نوازى ام،
پاسداشت همسايه ام
و رها كردن كارهاى نامربوط.
اين، آن چيزى است كه مرا چنين كرد كه تو مى بينى.
البداية و النهاية، جلد ۲، صفحه ۱۲۴
#خواندنی
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
📗 #داستان_آموزنده :
👈حمایت از کالای ایرانی
🔷 همسر شهيد حاج عبدالمهدی مغفوری -قائممقام رئیس ستاد لشکر 41 ثارالله کرمان- تعریف میکند:
روزی به بازار رفتم و یک دست استکان آمریکایی خریدم.
وقتی ایشان آمد و مارک استکانها را دید،
خیلی ناراحت شد و گفت:
چرا ما نبايد توليدات كشور خودمان را استفاده كنيم و در اين شرايط به نظام و انقلاب كمك كنيم؟»
خرید کالای خارجی با این توجیه که بهتر از کالای داخلی است .
مثل این است که در فوتبال به جای تیم ملی خود، از تیم حریف حمایت کنی، چون بازی بهتری به نمایش میگذارد
منظومه جهاد، سید محمدحسین راجی، بخش جهاداقتصادی، ص ۵۲
#خواندنی
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
📗 #داستان_آموزنده :
👈تنبیه صحیح
هرگاه خلافی مرتکب میشدم، مادرم نمیگذاشت در خانه کار کنم!
خدا رحمت کند مادرم را..
یکی از راه های تربیت وی این بود که هرگاه از ما خلافی می دید، دیگر کار به ما نمی داد! یعنی ظرف شستن و دوخت و دوز و مانند آنها را از ما سلب می کرد و از این طریق کار را پیش ما ارزشمند می ساخت.
امروزه بسیاری از ما دقیقاً کار را بالعکس می کنیم؛یعنی وقتی بچه خلافی کرد او را به کار وامی دارند یا اگر اذیت کرد، کار او را دوبرابر می کنند.
در نتیجه، چنین بچه ای کار را تنبیه تلقی می کند، در حالیکه ما بیکاری را به عنوان تنبیه تلقی می کردیم.
آیت الله حائری شیرازی(ره)
#خواندنی
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
📗 #داستان_آموزنده :
👈سلام بر حسین علیه السلام
خدا رحمت کند حضرت آیت الله العظمی حاج سید احمد خوانساری» را،
آن مرحوم در مدت بیست و پنج سال که در مسجد «حاج سید عزیزالله» تهران اقامه جماعت میکرد.
هر وقت در محراب دست شان را بلند میکرد که تكبيرة الإحرام بگوید، دستش را کنار گوشش می برد و اول می گفت: السلام علیک یا ابا عبد الله!» بعد تكبيرة الإحرام می گفت.
یکی از دوستان که کمی رویش از من بازتر بود روزی کنار محراب از ایشان پرسید:
آقا! قبل از تكبيرة الإحرام، سلام بر ابی عبدالله(سلام الله علیه) وارد شده است؟
فرمودند: «این عمامه، این محراب، این منبر، این مسجد، این مرجعیت، این قم... همه و همه با حسین (سلام الله علیه) است که سرپا شده است، پس دیگر «وارد شده» یعنی چه؟»
منبع: کتاب صاحب نفس قدسیه
#خواندنی
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
📗 #داستان_آموزنده :
👈مال باد آورده
در زمان سلطنت خسرو پرويز بين ايران و روم جنگ شد و در اين جنگ ايرانيها پيروز شدند و قسطنطنيه كه پايتخت روم بود بمحاصره ي ارتش ايران در آمد و سقوط آن نزديك شد .
مردم رم فردي را به نام هرقل به پادشاهي برگزيدند . هرقل چون پايتخت را در خطر مي ديد ، دستور داد كه خزائن جواهرت روم را در چهار كشتي بزرگ نهادند تا از راه دريا به اسكنديه منتقل سازند تا چنانچه پايتخت سقوط كند ،گنجينه ي روم بدست ايرانيان نيافتد .
اينكار را هم كردند . ولي كشتيها هنوز مقداري در مديترانه نرفته بودند كه ناگهان باد مخالف وزيد و چون كشتيها در آن زمان با باد حركت مي كردند ، هرچه ملاحان تلاش كردند نتوانستند كشتيها را به سمت اسكندريه حركت دهند و كشتي ها به سمت ساحل شرقي مديترانه كه در تصرف ايرانيان بود در آمد .
ايرانيان خوشحال شدند و خزائن را به تيسفون پايتخت ساساني فرستادند .
خسرو پرويز خوشحال شد و چون اين گنج در اثر تغيير مسير باد بدست ايرانيان افتاده بود خسرو پرويز آنرا ( گنج باد آورده ) نام نهاد .
از آنروز به بعد هرگاه ثروت و مالي بدون زحمت نصيب كسي شود ، آنرا بادآورده مي گويند .
#خواندنی
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
📗 #داستان_آموزنده :
🔆ملاقات دوم و تكرار خواستهاى نامشروع
طلحة و زبير بعد از آنكه با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت كردند مثل ساير مردم ، حتى آنها را اولين نفرات بيعت كننده با حضرت شمرده اند، وقتى از قرائن حال پى بردند كه حضرت على عليه السلام به خواسته هاى نامشروع آنان تن نخواهد داد، براى بار آخر به نزد آن حضرت آمدند، طلحة تقاضاى حكومت عراق را كرد و زبير در خواست حكومت شام را، ولى حضرت نپذيرفت ، آن دو خشمگين شدند و دو سه روز بعد دوباره نزد حضرت آمدند و اجازه ورود خواستند.
اميرالمؤمنين عليه السلام در طبقه بالاى منزل خود بود آن دو نيز به بالا رفتند و گفتند: اى اميرالمؤمنين شما زمانه را مى شناسى و اينكه ما چقدر تحت فشار هستيم ، ما آمده ايم تا به ما چيزى دهى كه حال خود را بهبود بخشيم و بدهيهاى خود را پرداخت كنيم !
حضرت فرمود: مى دانيد كه من در منطقه ينبع مالى از خودم دارم ، اگر مى خواهيد بنويسم هر چه ممكن است از آن به شما داده شود! گفتند: ما به مال شما نيازى نداريم ، حضرت فرمود: از من چه كارى ساخته است ؟ گفتند: به مقدار كافى از بيت المال به ما بده ! فرمود:
((سبحان الله !)) من چه اختيارى در بيت المال دارم ، اين اموال ، مال مسلمانان است و من نگهبان و امين آنها هستم ! اگر مى خواهيد، خواسته خود را روى منبر با مردم مطرح كنيد اگر اجازه دادند من انجام دهم ، ولى من چطور (بى اجازه ) چنين كنم در حاليكه اين اموال براى همه مسلمانان اعم از شاهد و غايب مى باشد...
گفتند: ما شما را وادار نمى كنيم ، اگر هم وادار كنيم ، مسلمانان نمى پذيرند.
حضرت فرمود: من چه كنم ! گفتند: نظر شما را شنيديم ، و سپس از طبقه بالا پائين آمدند، خدمتكار حضرت على عليه السلام شنيد كه آن دو مى گفتند: به خدا بيعت ما با على از دل نبوده است بلكه ما فقط با زبان (در ظاهر) بيعت كرديم !
حضرت امير عليه السلام اين آيه را تلاوت نمود: ((ان الذين يبا يعونك انما يبايعون الله يدالله فوق ايديهم فمن نكث فانما ينكث على نفسه و من اوفى بما عاهد عليه الله فسيؤ تيه اجرا عظيما)).الفتح : 10
📚پيشگوئيهاى اميرالمؤمنين عليه السلام، سيد محمد نجفى يزدى
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
📗 #داستان_آموزنده :
🔆جرم شركت در خون مسلمان
شخصى به حضور رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) آمد و عرض كرد: در محله جهنيه كشته اى پيدا شده است .
پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) برخاست و به مسجد آن محل رفت و مردم ورود آن حضرت را دهن به دهن گفتند، و همگى اطلاع يافته و در مسجد اجتماع كردند، پيامبر (ص ) به آنها فرمود: اين شخص كشته شده را چه كسى كشته است ؟ .
عرض كردند: اى رسول خدا، ما خبر نداريم .
پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) با لحن سرزنش فرمود: براست آيا شخصى در ميان مسلمانان كشته شده ولى آنها قاتل او را نمى شناسند؟!، سوگند به آن خدائى كه مرا به حق مبعوث به نبوت كرد: اگر اهل آسمان و زمين در خون شخص مسلمانى شركت نمايند و راضى به آن شوند، خداوند همه آنها را با صورت به آتش دوزخ مى افكند.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
📗 #داستان_آموزنده :
🔆احضار نامه از كوفه و صندوق مخفى
علىّ بن احمد بزّار حكايت كند:
در دهه سوّم ماه مبارك رمضان در مسجد كوفه مشغول عبادت بودم ، ناگهان شخصى نامه اى را كه مُهر شده بود و به اندازه چهار انگشت بيشتر نبود، به دستم داد و گفت : اين نامه را حضرت ابوالحسن ، امام موسى كاظم عليه السلام برايت فرستاده است .
همين كه نامه را گشودم ، در آن چنين مرقوم فرموده بود:
به نام خداوند بخشنده مهربان . وقتى اين نوشته را خواندى ، نامه اى كه ضميمه آن است ، براى خود در جائى امن و مناسب نگه دار و مواظب آن باش تا زمانى كه آن را طلب نمايم .
پس نامه را برداشتم و روانه منزل شدم ؛ و يك راست به طرف صندوقخانه رفتم و نامه را در صندوقچه اى - كه مخصوص اشياء قيمتى و نفيس بود - قرار دادم و درب آن را قفل كردم و كسى غير از خودم از پنهان كردن آن اطّلاعى نداشت .
چون هنگام مراسم حجّ فرا رسيد، من نيز عازم مكّه معظّمه گرديدم ؛ و در ضمن برنامه هايم به محضر شريف امام كاظم عليه السلام شرفياب شدم .
حضرت فرمود: اى علىّ! با آن نامه اى كه تو را بر محافظت آن دستور دادم ، چه كردى ؟
عرض كردم : فدايت گردم ، نامه را در صندوقخانه منزلم ، به همراه ديگر وسائل و اشياء قيمتى در صندوقچه اى قرار داده ام و درب آن را قفل زده ام و كسى غير از خودم به آن آگاهى ندارد و كليد آن را نيز همراه آورده ام .
امام عليه السلام فرمود: چنانچه نامه را ببينى مى شناسى ؟
گفتم : بلى .
پس سجّاده و جانماز خود را بلند نمود و نامه اى را كه زير آن موجود بود، برداشت و به من داد و فرمود: اين همان نامه است ، بگير و مواظب آن باش .
وقتى نامه را گرفتم ديدم ، همان نامه اى است كه حضرت در مسجد كوفه برايم فرستاده بود.
لذا بسيار تعجّب كردم و با خود گفتم : چه كسى از آن اطّلاع داشته ، با اين كه كليد قفل صندوق همراه من بوده است ؟!
چگونه و به چه وسيله اى نامه همراه حضرت مى باشد، با اين كه به كوفه نيامده است ؟!
📚هداية الكبرى حضينى : ص 268
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
📗 #داستان_آموزنده ؛
🔆مزد مشيعين
يكى از طلاب معتقد و پاك نيت در عالم رؤ يا ديده بود: ((علامه مجلسى و حضرت آيه الله العظمى آقاى بروجردى و حضرت آيه الله العظمى گلپايگانى رضوان الله تعالى عليهم )) تشريف آورده اند و بنايشان بر اينست كه مزد بدهند به كسانيكه به مرحوم ((آيت الله امامى )) احترام گذارده اند و در مراسم ايشان شركت كرده بودند.
شخص خواب بيننده نگران شده بود كه من در مراسم تشييع و ترحيم آيت الله امامى حضور داشته ام ولى در مراسم هفته موفق نشده ام شركت كنم ، بنا بر اين مبادا كه محروم بمانم .
به حضور علامه مجلسى رسيده و گريه كرده بود و عكس آن مرحوم را در آورده و به علامه مجلسى نشان داده بود و گفته من ايشان را دوست داشتم و در مراسم عزادارى ايشان شركت كردم . فقط در مراسم هفته شركت نداشتم .
علامه مجلسى فرموده بودند قبول است و مجددا اعلام فرمودند: ما آمده ايم تمام كسانيكه در مراسم حاج احمد آقا امامى شركت كرده اند مزد بدهيم و يك عدد گردنبند طلا به آن طلبه داده بودند.
📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
📗 #داستان_آموزنده :
🔆پرش نان و بلعيدن شير
علىّ بن يقطين - يكى از دوستان و اصحاب امام موسى كاظم عليه السلام كه وزير هارون الرّشيد نيز بود - حكايت كند:
روزى هارون الرّشيد بعضى از نزديكان خود و همچنين امام موسى كاظم عليه السلام را براى صرف طعام دعوت كرد؛ و يكى از افراد خود را دستور داد تا بر سر سفره كارى كند كه حضرت موسى كاظم عليه السلام شرمنده و خجل شود.
حضرت به همراه يكى از خادمان خود تشريف آورد و در جايگاه خود جلوس فرمود، پس از لحظاتى سفره پهن و غذاها چيده و آماده شد و حاضران مشغول خوردن غذا شدند.
و خادم حضرت نيز كنار حضرتش قرار گرفته بود، مشغول خوردن شد و چون مى خواست نانى بردارد با سحر و جادوئى كه شده بود، نان پرواز مى كرد و تمام حاضران مى خنديدند و در ضمن حضرت را مسخره مى كردند.
چون چند مرتبه اين كار تكرار شد، حضرت به عكس شيرى كه بر يكى از پرده ها بود خطاب نمود و اظهار داشت : اى شير خدا! دشمن خدا را برگير.
ناگهان آن عكس تجسّم يافت و شيرى بزرگ و غضبناك گرديد؛ و سپس حمله اى نمود و آن شخص ساحر و جادوگر را بلعيد.
تمامى افراد در آن مجلس ، با ديدن چنين صحنه اى هولناك ، از ترس و وحشت بيهوش گشته و روى زمين افتادند و شير به حالت اوّليّه خود برگشت .
پس از گذشت ساعتى كه حاضران بهوش آمدند، هارون الرّشيد به حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام عرضه داشت : تو را سوگند مى دهم به حقّى كه بر گردنت دارم ، تقاضا نمائى كه شير آن مرد را بازگرداند.
حضرت فرمود: اگر عصاى پيغمبر خدا، حضرت موسى عليه السلام آنچه را كه در حضور فرعون بلعيد، بازگردانيد، اين شير هم آن شخص را باز مى گرداند.
📚امالى شيخ صدوق : ص 148، بحارالا نوار: ج 48، ص 41 ،ح 1، عيون اءخبارالرّضا عليه السلام : ج 1، ص 95، ح 1.
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
📗 #داستان_آموزنده :
🔆عزل قاضى
ابوالاسود دئلى از ياران مخلص و دوستان صميمى اميرمؤمنان على عليه السلام بود و در علم و عدالت و فضائل اخلاقى ، به سطح عالى كمال رسيده بود به گونه اى كه حضرت على (علیه السلام ) در دوران خلافتش ، او را قاضى منطقه اى قرار داد، ولى پس از مدتى ، على (ع ) او را از مقام قضاوت ، عزل كرد.
او به حضور على (ع ) آمد پرسيد: چرا مرا از مقام قضاوت عزل كردى ، آيا از من خيانت و انحرافى ديدى ؟!.
اميرمؤمنان (علیه السلام ) در پاسخ او فرمود: نه ، در تو خيانتى نديدم ، ولكن صوتك يعلو صوت الخصمين : ولى هنگام قضاوت ، صداى تو بلندتر از صداى دو نفرى است كه براى قضاوت (بين اختلاف و نزاع خود) به حضور تو آمده اند.
يعنى قاضى نبايد آنچنان بلند، سخن بگويد كه صدايش بلندتر از صداى متهمين باشد، تا مبادا يكنوع تحميل و هراس بر آنها وارد گردد، و در نتيجه آنها در گفتار خود در تنگنا قرار گيرند.
آرى تنها به اين جهت تو را از مقام قضاوت ، عزل كردم !
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
📝 کدینگ جستجوی مطالب مهم کانال اخبار #لفور :
#معرفی_لفور
#معرفی_روستاهای_لفور
#تاریخ_لفور
#جاذبههای_گردشگری_لفور
#جنگل_لفور
#سدلفور
#آبشارلفور
#آثار_تاریخی_لفور
#شهیدوشهادت
#شهدای_ایران
#شهدای_لفور
#کرامات_شهدا
#هرروزباشهدا
#مناجات_شهدا
#جبهه_جنگ
#محرم
#تعزیه
#مداحی_مازندرانی
#نوحه_مازندرانی
#مداحی_فارسی
#بزرگان_و_دانشمندان_لفور
#فرزند_شایسته_لفور
#شاعران_لفور
#منظومه_شعری_سرزمین_من_سوادکوه
#شعرمازندرانی
#موری_مازندرانی
#ضربالمثلهای_مازندرانی
#چیستان_مازندرانی
#شعرطنز
#شعرطنزانتخاباتی
#شعرطنزمازندرانی
#جوک_طنز_مازندرانی
#جوک #طنز #طنزانه
#طنزانتخاباتی
#طنز_ماه_رمضان
#خوانندگان_لفور
#ورزش_لفور
#پست_ویژه
#کتاب_صوتی
#دکل
#حجاب_عفاف
#فواید_روزهداری
#پزشکی #سلامت
#گیاهان_دارویی
#گرمازدگی
#ایران_قدرتمند
#امام_خمینی
#آیتالله_خامنهای
#شهریار_ایران
#دستاوردهای_انقلاب_اسلامی
#کتاب_صعود_چهل_ساله
#شهیدجمهور
#شهیدبهشتی
#ایلومیناتی
#فراماسونری
#دجال
#یهودی_مخفی
#یهودیان_آنوسی
#رضاشاه #رضاخان
#محمدرضاپهلوی
#غرب_بدون_روتوش
#مستند
#مستندفارسی
#مستندمازندرانی
#مستند_بندگان_خدا_بردگان_شیطان
#برنامه_شیطان
#کووید۱۹
#کمتریل
#کرامات_امامان
#فضائل_امیرالمؤمنین
#استغفارهفتادبندی_امیرالمومنین
#عیدغدیر #عیدقربان #عیدفطر
#دعاومناجات
#دعای_جوشن_کبیر
#دعای_عرفه
#دعای_کمیل
#دعای_ندبه
#حدیث #حدیث_کساء
#نماز #روزه
#نیایش_صبحگاهی
#شکرانه
#قرارعاشقی
#امورخیریه
#ایران_سرای_مهرودوستی
#روزکارگر
#روزمعلم
#روزپسر
#روزدختر
#روزپدر
#روزمادر
#روزپرستار
#روزمهندس
#قرآن_منظوم
#معجزات_علمی_قرآن
#نهجالبلاغه
#ولادت_امامان
#شهادت_امامان
#پویانمایی
#پویانمایی_آشنایی_با_زندگانی_پیامبران_امامان
#شعرمازندرانی
#آهنگ_مازندرانی
#شبهات_سیاسی
#شبهات_دینی
#شبهات_محرم
#شبهات_نظامی
#بدون_تعارف
#داستان
#داستان_آموزنده
#آموزش_آشپزی
#آشپزی
#شکرانه
#خواندنی
#خندیدنی
#دیدنی
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.