eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
907 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
705 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 🌸🌹 ✍️✍️✍️راوی : روز یکشنبه 9 شهریور 65 از صبح تا ظهر اجازه دادند که در اختیار خودمون باشیم و اجازه دادند هر کس میخواهد داخل برود آزاد است. من هم با حسن راه افتادیم که چرخی توی شهر بزنیم . هم وطنان آذری زبان شهر نقده داشتند و هاشون رو برپا میکردند. بوی به مشام میرسید و حسن بی تاب بود.. نهار رو که خوردیم اسم یک تعداد رو خوندند که سریع تجهیزات بگیرند و آماده شوند برای عملیات.. اسم من و حسن رو هم خوندند.. من بودم و حسن بود...حسن لباس سبز پاسداریش رو که تازه جیره گرفته بود پوشید و بند حمایل بست و نارنجکها رو بهش آویزون کرد و من هم لباس خاکی پوشیدم.. یک مینی بوس و چند تا وانت وارد مدرسه شدند و بعد از زیر قرآن رد شدن و وداع با بفیه بچه ها سوار ماشین ها شدیم و هنوز هوا روشن بود که به رسیدیم و از اونجا به گردانها به عنوان مامور شدیم..من رفتم گردان و حسن رفت گردان لشگر10 سیدالشهداء(ع).. کامیونهای کمپرسی آمدند و بچه های گردانها رو سوار کردند برای انتقال به خط مقدم ، و من و حسن هم از هم جدا شدیم . هوا گرگ و میش بود که روی در داخل خاک عراق از ماشینها پیاده شدیم و دسته ها به خط شدند و فرمانده ها شروع کردن به توجیه نیروهاشون و من هم تو فکر حسن بودم که ماشین نیروهایی (ع) رسید... هوا داشت تاریک میشد که شام رو هم پخش کردند و گفتند همه شام بخورند شام کنسرو ماهی و نون بود و من چون تجربه خوردن این شام و تشنگی رو داشتم شام نخوردم..داشتم نارنجکهام رو روی بند حمایل محکم میکردم که یکی از پشت سر بغلم کرد و کتفهام رو سفت گرفت و تا اومدم بفهمم کیه دو تا ماچ از صورت من کرد و من رو رها کرد من تا صورت برگردوندم او دیگر چند متری از من دور شده بود..اون حسن مقدم بود که خندان از من دور میشد و با خنده میگفت بالاخره ماچت کردم. من رو حلال کن و در حالیکه با کن بازی میکرد از به پائین سرازیر شدند. و گردان ما هم بعد از حرکت کرد. 🌸🌹 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ☑️ انتشار برای اولین بار ✅ عملیات والفجر2 تیپ سیدالشهداء(ع) به فرماندهی تعدادی از ارتفاعات منطقه حاج عمران من جمله ارتفاع 2519 رو فتح کند. بچه ها روی ارتفاعات مشغول پدافند بودند که دشمن با بکارگیری نیروهای کماندویی و با پشتیبانی آتش سنگین توپخانه و ادوات و هیلکوپتر و تانک هایی که از پایین ارتفاع شلیک میکردند پاتک هایش رو شروع کرد. نیروهای کماندویی دشمن در همه جا بودند و وارد کردن این تعداد نیرو در منطقه حکایت از ارزش این ارتفاعات برای دشمن داشت. کماندوها در حمایت آتش سنگین تانک ها از زمین و هلیکوپترها از آسمان جلو می آمدند و هر لحظه احتمال سقوط مواضع رزمندگان تیپ 10 سیدالشهداء(ع) وجود داشت. اینجا خلاقیت به کمک آمد. برادر محمد صادق دانشی از بچه های تخریب از اون روزها میگوید. من باتفاق فرمانده تخریب سری به جهاد فارس زدیم . یه تعدادلاستیک اونجا دیدیم و به فکر مسلح کردن آن افتادیم . چند حلقه لاستیک با خود برداشتیم و مقر بچه های تخریب که نزدیک قرارگاه تیپ در پشت بود آمدیم . در راه شهید رستگار رو دیدیم که با یکدستگاه جیپ به سمت پایین ارتفاع می آمد. شهید رستگار با دیدن ماشین ما توقف کرد و با حالتی عصبانی خطاب به شهید نوریان گفت: کجا هستید که آمبولانسها را توی خط زدند و امکان انتقال مجروح وجود نداره .برید چاره ای کنید . با رفتن ایشان باتفاق حاج عبدالله مستقیم برا باز کردن مسیر به خط رفتیم . و از اونجا به مقر تخریب برگشتیم و با جاسازی مواد منفجره و مین های ضد تانک داخل لاستیک ها و قرار دادن چاشنی و فیتیله اونها رو مسلح کردیم. لاستیک ها در سایزهای مختلف آماده انفجار شد. با انتقال لاستیک ها به بالای ارتفاعات ، عملیات انفجار بچه های تخریب شروع شد. با روشن کردن فتیله ها و رها کردن لاستیک از بالای ارتفاع ، روی سر دشمن و انفجار مهیب آن روی نیروهای کماندوئی تلفات سنگینی از دشمن گرفتیم و با این حرکت دشمن عقب نشینی کرد و مواضع رزمندگان تثبیت شد و آرامشی دوباره به خط برگشت. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 1️⃣ جستجوی نور تفحص و انتقال پیکر دو شهید تخریبچی لشگر10 ✍️✍️✍️✍️✍️به روایت : ✅حاج حسین روشنی فرمانده اطلاعات عملیات لشگر10 🔷پادگان دو کوهه بودیم که به ما ماموریت دادند تا به منطقه عمومی پیرانشهر در شمال غرب برویم و پیکر مطهر دو تن شهدای لشکر سیدالشهداء(ع) که در عملیات کربلای ۲ بدرجه رفیع شهادت نائل آمده بودند به پشت جبهه منتقل کنیم. تیم ۴ نفره ای متشکل از ۲ نفر از برادران گردان تخریب و ۲ نفر از واحد اطلاعات عملیات به سرپرستی این حقیر تشکیل شد. فردای آنروز پیرانشهر بودیم و پس از استراحتی کوتاه به سوی ارتفاعاتی که در ۲۰ کیلومتری داخل خاک عراق و خط مقدم ما با دشمن بود حرکت کردیم و ظهر رسیدیم بالای . پس از هماهنگی با برادران ارتشی که در اونجا مستقر بودن، پس از اقامه نماز مغرب و عشا و با تاریک شدن هوا تیم وارد عمل شد. من به جهت صدمات جسمی که از عملیات های قبل داشتم نتونستم بچه ها رو همراهی کنم .فرماندهی تیم را بر عهده گذاشتم . تیم چهار نفره برای رسیدن به دره زیر ارتفاع " کدو "همان کارزار و مقتل شهدای لشکر 10 میباست از شیب بسیار تند و طولانی به پایین سر میخوردن که کار سخت و دشواری بود بخصوص موقع بالا اومدن از اون شیب تقریبا ۷۰ درجه زحمت و مشقت زیادی متحمل میشدن. بچه ها راهی شدند و اون شب روی ارتفاع کدو تا نزدیک روشنایی صبح در سنگر منتظر تیم تفحص بودم .. اما بچه ها دست خالی برگشتند از دیدن دوستان با چهره های بسیار خسته و دستان خالیشان غمگین شدم. از اینکه علی رغم تلاش و جستجوی نقطه به نقطه در آن دره وسیع و پر فراز و نشیب شهدا را پیدا نکرده اند دلگیر و ناراحت بودند ولی دیدن عزم راسخ برادران در کشف ابدان مطهر شهیدان به بنده روحیه مضاعف میداد و امیدوار شدم که اشتیاق و توکل اعضای تیم نتیجه خواهد داد. اون روز برگشتیم پیرانشهر استراحت کردیم تا عصر دوباره عازم ارتفاع کدو شدیم. بلافاصله بعد از خوندن نماز مغرب و عشاء و تاریکی هوا ، برادران با همان کیفیت شب قبل رفتند و تا صبح جای جای داخل شیارها و برجستگی های موجود رو با وسواس و دقت جستجو کردن زیر هر بته و درختچه ای و کنار هر تخته سنگی که وجود داشت گشتند و حتی برای پیدا کردن ردی از شهدا پا به گذاشتند ، و این بار هم با دست خالی و البته بسیار خسته تر از شب قبل برگشتند . این دفعه برخلاف دفعه قبل در چهره و سخنانشان کمی نا امیدی دیده میشد اما توکل بالایشان و امید به موفقیت تصمیم بر این شد تا یک شب دیگر منطقه را به دقت وارسی کرده و در صورت عدم موفقیت کار تعطیل شود . ادامه دارد............. 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 ها لشگر10 مامور به (ع) در هستند قرار بود معبر رزمندگان برای حمله به را باز کنند که در اثر به این روز افتادند. این تصویر در صبح روز 10 شهریورماه 65 هنگام بالا آمدن از به سمت بالای به ثبت رسیده. @alvaresinchannel