مراسم سی وسومین سالروز عملیات غرور آفرین کربلای یک(ویژه شهدا وسرداران شهید لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص)و لشکر۱۰حضرت سید الشهداء(ع)
🔸زمان:پنج شنبه۱۳تیر از ساعت ۱۸تا نماز مغرب
🔸مکان: بهشت زهرا(س)، قطعه ۲۹، میدان پرچم.
🌷سخنران: سردارحاج محمد کوثری
🌷مداح: حاج محمد طاهری.
#سپاه_حضرت_محمد_رسول_الله
#سپاه_حضرت_سید_الشهداء
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#روایت_شب_دهم
یک روایت واقعی
#عبور_از_میدان_مین
عملیات کربلای یک تیرماه 65
#شهر_مهران
✍️✍️✍️ راوی: #سید_محسن_حسینی
شب دهم تیرماه عمليات کربلای یک، اونشب من با #شهید_امیر_تابش و دونفر از #بچه_های_تخریب برای پاکسازی میدان مین دوم جلوی خاکریز دشمن مأموريت داشتیم،
قبل از حرکت پشت خاکریز، شهید سیدمحمد (فرمانده تخریب لشگر10) بسيار نگران بازنشدن #سیم_خارداهای_فرشی دشمن بود برای همين چهار نفری دستهامون رو کف دست راست سید محمد گذاشتیم و عهد کردیم چنانچه تا شروع عملیات سیم خاردارها باز نشد روی سیم خاردار ها بخوابیم ویا توی #میدان_مین بدویم و به هر صورت نیروهارا از موانع رد کنیم
بعد ازین پیمان بود که سید محمد آرام گرفت و ما جلوی گردان حرکت کردیم.
پشت #میدان_مین که رسیدیم متوجه نیروهای عراقی شدیم که در میدان مین مشغول کار بودند، بخاطر همین یه مدت کوتاه پشت میدان خوابیدیم تا اینکه نیروهای عراقى کارشان تمام شد و رفتند
ما برای پاکسازی #میدان_مین آغاز بکار کردیم.
با کشیدن #طناب_معبر مسیری رو برای عبور نیروها با #قرص_های_شب_نما مشخص کردیم و نیروهای رزمنده رو با توکل برخدا ازمعبر عبور دادیم .
عملیات شروع شده بود و دشمن با انواع سلاح و ادواتش روی معبر آتیش میریخت. یکی از رزمنده ها به خاطر آتش زیاد دشمن کنار من توی معبر زمین گیر شد. و هرکاری کردم که از معبر رد بشه و با بقیه رزمنده ها با دشمن درگیر بشه نشد. یکی از نیروهای دشمن که متوجه ما شده بود به طرف ما تیراندازی کرد و گلوله به بازوی راست اون رزمنده اصابت کرد. چاره ای نبود چپیه ام رو باز کردم ودور بازوش بستم تا جلوی خونریزی رو بگیرم. دشمن با خمپاره معبر رو زیر آتیش گرفته بود و ما مجبور بودیم جابجا بشیم. خونریزی زیاد بود و اون مجروح تشنه شده بود و به این خاطر آب قمقه خودش و من رو تا تهش سرکشید.
زیر بغلش رو گرفتم تا به خاکریز خودی برسونم و تحوبل بچه های امداد بدهم. همین طور که داخل #میدان_مین عقب میومدیم
در بین میدان مین اول و دوم دیدم یه شهید روی زمین افتاده. خوب که نگاه کردم دیدم پیکر مطهر #شهید_غلامحسين_رضايي است که پایش قطع شده بود . بخودم اومدم و دیدم لودر و بلدوزرهای خودی به طرف میدان مین درحرکت هستند.
مجروح را پشت خاکریز تحویل آمبولانس دادم و بلافاصله به طرف بلدوزرها دویدم وآنها رابه طرف معبر خودمان که جهت عبور دستگاههای مهندسی گشاد کرده بودیم هدایت کردم.
ابتدای #میدان_مین راننده بلدوزر دلهره داشت و ایستاد. به شهید تابش گفتم تو برو بالای بلدوزر من توی میدان مین حرکت میکنم اگر بازهم حرکت نکرد خودمون دستگیره های حرکت بلدوزر رو به عقب میکشیم و بلدوزر به سمت جلو حرکت میکنه تا از ميدان رد بشه .
خوشبختانه با حرکت شهید تابش وجذبه ای که داشت راننده راه افتاد و دستگاههای مهندسی را برای زدن خاکریز و جانپناه برای رزمندگان به سلامت از #میدان_مین عبور دادیم.
میدان مین زیر بارش توپ و خمپاره بود و نیاز بود مدام معبر بوسیله #بچه_های_تخریب ترمیم بشه . تا نزدیکی های صبح مشغول آماده کردن معبر جهت تردد خودروها و وسایل نفلیه پشتیبانی بوديم .
هوا روشن شده بود که #شهید_سید_محمد اومد دنبالمون و به عقب برگشتیم.
از اینکه به تکلیفمون عمل کرده بودیم احساس رضایت میکردیم
خدا رو شکر که هم معبر باز شد و هم رزمندگان و نیروهای پشتیبانی از آن به سلامت عبور کردند.
#امروز_اون_معبر_هنوز_هم_باز_است.
اونایی که برای #اربعین از مرز #مهران به کربلا مشرف میشن از اون معبر به سلامت عبور میکنند.
خدایی یاد اونهایی که برای باز نگهداشتن اون معبر تا به امروز از پا افتادن هم باشید.
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🍁 #کمپوت_روحیه
#بمب_خنده
#شهید_غلامحسین_رضایی
خبر رسید که #غلامرضا برادر بزرگتر صاحب فرزند شده و #غلامحسین با این بهانه شروع کرد به تئاتر بازی کردن.
یه دبه آب برداشت و یه در براش درست کرد و طاقباز کف چادر خوابید و شروع کرد ادای بچه شیر خوار درآوردن. این حرکت غلامحسین همه رو از خنده روده بر کرد
هروقت با دوستان سر قبر این دوبرادر جمع میشویم رفقا به ذکر خاطرات طنز و شیرین از این دو برادر می پردازند.
یاد این دو برادر بخیر
راوی: #علیرضا_شکاری
🌷 @alvaresinchannel
☀️🌟✨☀️🌟✨☀️🌟✨
🌟
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده گردان تخریب لشگر10 تعریف می کرد
می گفت: به #غلامحسین_رضایی گفتم باید به خودت مواد منفجره ببندی بری زیر اون پل و منفجر کنی که بتونیم بعد از #ام_الرصاص، مقاومت دشمن رو توی جزیره های پشتی هم بشکنیم
سید می گفت می خواستم امتحانش کنم ببینم واکنشش چیه.
تا اینو گفتم #غلامحسین رضایی شروع کرد بالا پایین پریدن و درجا دور خودش چرخیدن و بعدش اومد سر تا پامو هی بوسیدن، و تشکر می کرد که این ماموریت رو به اون دادم
البته نیاز به این ماموریت نبود و ما هیچوقت این روش عملیات انتحاری رو نداشتیم
✍️✍️✍️ راوی: #مسعود_میسوری
@alvaresinchannel
🍁🌷🍁🌷🌷🍁🌷🍁🌷🍁🌷🍁🌷🍁
🍁🌷
🍁
#مادری_نستوه_بر_مزار_دو_فرزند_شهیدش
#شهادت_10_تیر_ماه_65
#عملیات_کربلای_مهران
#شهیدان_غلامرضا_و_غلامحسین_رضایی
این دو برادر که یکی در #گردان_تخریب و دیگری در #اطلاعات_عملیات لشگر10سیدالشهداء علیه السلام بودند در عملیات #کربلای_یک در یک مکان و در یک روز به شهادت رسیدند.
این دوشهید عزیز. غلامحسین در گردان تخریب و غلامرضا در اطلاعات عملیات به #کمپوت_روحیه معروف بودند. با بودن این دو برادر در هر جمع رزمندگان فضای شادی برقرار بود.
@alvaresinchannel
کانال تلگرامی تخریب لشگر10سیدالشهداء علیه السلام
https://t.me/alvaresinchannel
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️
#انا_لله_و_انا_الیه_راجعون
با خبر شدیم والد محترم همسنگر #تخریبچی حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمد عابدین زاده دعوت حق را لبیک گفته اند.
ضمن تسلیت به خانواده محترم عابدین زاده اعلام میدارد.
#زمان:مراسم تشییع فرداپنجشنبه ساعت 9.30دقیقه صبح
#مکان: افسریه-اسلام آباد- انتهای 15 متری اول- کوچه شهید مبرقع رضوی
@alvaresinchannel
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️
#انا_لله_و_انا_الیه_راجعون
🔹🔻 مجلس ختم مرحوم حاج سید حسین عابدین زاده فردا جمعه مورخه 28 تیرماه 98 از ساعت 17.30 الی 19 در #مسجد_ولیعصر(ع) واقع در بلوار ابوذر-بین پل 5 و 6 برگزار میگردد.در ضمن این فرزند حضرت زهراء(س) را به نماز لیله الدفن میهمان کنید.
سید حسین فرزند سید محمد
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#امیر_یشلاقی
یا
همون #امیر_یحیوی
#قلندر_تخریبچی_های_لشگر_10
اگر از همه ی بچه های تخریب ل 10 سووال کنی امیر یشلاقی کی بود
میگویند توی دلاوری نه نظیر داشت و نه رقیب
با حاج علیرضا زاکانی صحبت از دلاوری های امیر شد.
من به حاج علیرضا زاکانی گفتم #شهید_امیر و #شهید_حاج_قاسم_اصغری زوج عملیاتی بودند که روحیاتشون مثل همدیگه بود و توی یه قواره بودند.
اما برادر زاکانی گفت : شاید توی دلاوری و نترسی حاج قاسم مثل امیر بود اما توی درگیری با دشمن ، #قلدری_امیر_رو_نداشت امیر به جهت توانایی جسمی و هیبت خاصی که داشت در مصاف با دشمن مثل #موتور_محرک_بقییه_بچه_های_تخریب_بود
امیر دهها بار تا یک سانتی شهادت رفت اما...... نشد که نشد.
امیر به تنهایی خودش یک گردان بود.
هرکجا امیر بود فرمانده ما #شهید_حاج_عبدالله (شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده تخریب و مهندسی لشگر10)خاطرش جمع بود که کار گیر نمیکنه.
امیر روحیات خاص خودش رو داشت. او توی #گردان_تخریب مستقیم با شهید حاج عبدالله نوریان کار میکرد. بارها از امیر شنیده بودم که گفت: حاج عبدالله من رو توی تورش انداخت و اسیر خودش کرد.
✍️✍️ #جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺
#عباس_به_آرزوش_رسید
#تخریبچی_شهید_عباس_بیات
#شهادت_5_مرداد_67
#محل_شهادت: #پاسگاه_زید
چند روز بود که بچه ها #دشمن_رو_عقب میزدند و اون هم میرفت وخودش رو بازسازی میکرد و دوباره با تانک ها و نفربرهای اهدایی اربابانش که به قول بچه ها هنوز بوی نویی میداد حمله میکرد.
روز 5 مرداد ماه سال 67 صبح زود عباس و بقیه بچه ها منتظر دشمن بودند که با تانک هاش بیاد هرکی هرجوری بلد بود میخواست تلفات از دشمن بگیره و همه سعی داشتن ستون زرهی دشمن رو توی دشت پخش کنند تا بتونن ضربه های کاری بزنند.
هنوز آفتاب بالا نیومده بود که بچه ها درگیرشدند.
صدها تانک ونفربردر مقابل و از زمین و هوا هم آتش دشمن میجوشید.
هوا به شدت گرم بود و عطش رو هم همراهش داشت .
و آخر اینکه عباس و چند تای دیگه از #بچه های_تخریب در نبرد جانانه در محاصره تانک ها قرار گرفتند و توی دود و انفجا رمحو شدند.
ده روزی بود که خبری ازشون نبود احتمال اسارتشون زیاد بود .
بچه ها دعا میکردند که خدا #عید_یشون_رو_در_روز_عید_غدیر ، خبر سلامتی همسنگراشون قرار بده اما خبری نشد.
خبر دادن پیکر #شهید_عباسیان و #خانی_فرسنگی پیدا شد اما از عباس خبری نبود
پیکر #شهید_عباس_بیات_بیش_از_دو_ماه روی خاک گرم #شلمچه جا خوش کرد تا #اربعین_امام_حسین(ع) فرا رسید و پیکر مطهر شهید عباس رخ نشون داد .بالاخره عباس #دقیقه_نود_جنگ_به_سعادت_شهادت_رسید.
🌺
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🌹✨
#روزی_که_پیکر_عباس_تبادل_شد
#تخریبچی_شهید_عباس_بیات
ولادت 6 مرداد 1344
شهادت 5 مرداد 1367
محل شهادت #شلمچه
✍️✍️✍️ راوی: #مرتضی_شادکام
بعد از قطعنامه 598 ، در اواخر مرداد سال 67 آتش بس بین ایران و عراق برقرار شد
با یه تعداد از بچه ها به عنوان #تخریبچی در خط #شلمچه حضور داشتم .
مواضع ما با عراقی ها خیلی نزدیک هم بود.
تعدادی از جنازهای عراقی در منطقه افتاده بود و یه تعد از پیکرهای شهدای ما هم در مواضع دشمن رها شده بود.
روزها کارمون این بود که اجساد سربازان عراقی رو جمع میکردیم و میبردیم نزدیک خاکریز عراقی ها و اون ها هم شهدای ما را میاوردند و رودرو مبادله میکردیم.
گاهی هم که جنازه عراقی پیدا نمیکردیم با مترجم میرفتیم نزدیک مواضع عراق و به اون ها غذا و سیگار میدادیم و اون ها شهدای ما رو تحویل میدادند.
یکی از روزها قرار شد سنگرهای کمین را کمی جلوتر ببریم برای این کار با مسوول محور منطقه رفتیم داخل #میدون_مین تا راهکاری برای جابجایی پیدا کنیم که بوی تعفن شدیدی توجه ما رو جلب کرد. به چاله انفجاری رسیدیم و جنازه ای در اونجا افتاده بود. از درجه های روی دوشش معلوم بود که افسر عراقی است.
کارت شناسایی اش نشون میداد که درجه اش سرهنگ است. دوماهی جنازه اش مونده بود و در اثر تابش آفتاب و گرما متلاشی شده بود.
مسئول محور با دیدن جسد این افسر عراقی خوشحال شد و گفت: این چیز خوبیه و خوب مى شه باهاش تبادل کرد.
یک مترجم داشتیم که از مجاهدین عراقى بود. او را برداشتیم و رفتیم طرف سنگر عراقى ها.
صداشون کردیم.
فرمانده عراقی ها که اون هم سرهنگ بود جلواومد و ما کارت شناسایی افسر کشته شده رو به اون نشون دادیم و گفتیم جنازه اش پیش ماست. فرمانده عراقی یک خورده به کارت نگاه کرد وهاج و واج مانده بود. باورش نمى شد.
یک دفعه شروع کرد به التماس کردن که شما را به خدا هرجورى هست جنازه او را بیاورید و مبادله کنیم.
. گفت:«من ۱۸ جنازه ایرانى در اطراف خاکریزمان جمع کردم که مى توانم آنها را برایتان بیاورم.» .
اصرار فرمانده عراقی رو که دیدیم. گفتیم: «نخیر ما حداقل پنجاه تا شهید مى خواهیم».
مترجم گفت ما به این شرط تبادل میکنیم و به سمت خط خودمون حرکت کردیم.
روز بعد دو سه نفر برداشتیم و بردیم بالاى سرجنازه سرهنگ عراقى.
به هر مصیبتى که بود بینى مان را گرفتیم که بوى تعفنش اذیتمان نکند. پلاستیکى کنارجنازه پهن کردیم و اون رو روی پلاستیک کشیدیم و اطرافش رو گره زدیم . وقتی میبردیم سمت خط عراقی ها به علت گرمی هوا دست هامون عرق کرده بود و پلاستیک لیز میخورد و مجبور بودیم جنازه رو روی زمین بگذاریم.
با هر مکافاتى که بود جنازه را بردیم برای تبادل.
عراقى ها هم بیست تا پیکر شهید آورده بودند.
اول روترش کردیم. شروع کردند به قسمت خورن که: «به خدا همه این اطراف را گشتیم، بیشتر از این پیدا نکردیم». البته مدام مى گفت که: «منطقه ما همه اش میدان مینه و آلوده است نمى شد بیش از وارسی کرد "
جنازه سرهنگ عراقى را تحویل دادیم و بیست شهید را گرفتیم و آوردیم به مقر.
پیکر شهدا سالم بود. با اینکه سه ماه از شهادتشان مى گذشت ولى بدن ها متلاشى نشده بود.
آنها را به تعاون سپاه تحویل دادیم که آنها هم به شهرهاى عقب انتقال دادند.
بعدها شنیدم پیکر مطهر #شهید_عباس_بیات از بچه هاى #تخریب_لشکر_10_سیدالشهدا_علیه_السلام که خودم هم مدتى در آن لشکر بودم جزو پیکرهایى بوده که ما تبادل کرده ایم.
روح همه ی شهدا شاد باشه
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹✨🌹✨🌹🌹✨🌹✨🌹✨🌹
🌹✨
✔️ #روز_عرفه_است
شهدا میخواهند دست ما رو بگیرند
ما هم باید قدمی برداریم
در همین نزدیکی های پایتخت #سی_هزار_شهید_منتظرند
دعای عرفه با شهدا در مکانی بی نظیر
✔️#گلزار_شهدای_بهشت_زهراء_سلام_الله_علیها
یکشنبه 20 مرداد ساعت 16.30
#قطعه_26 #یادمان_شهدای_حج
✔️🌹بعد از دعا مزار شهدای حج خونین را گلباران میکنیم
@alvaresinchannel
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷
پیکر مطهر #خادم_الحسین(ع)
رزمنده دوران دفاع مقدس
#سرهنگ_پاسدار_سعید_ادیبی
معاون اجرایی سپاه سیدالشهداء(ع)
با حضور خانواده شهدا و همرزمانش
از #حسینیه_سید_الشهداء
به سمت بهشت زهراء(س)تشییع میگردد.
🔹 زمان: دوشنبه ساعت ۱۰ صبح
🔹 مکان: شهرری، میدان نماز، بلوار امام حسین(ع) .ستاد سپاه سیدالشهداء(ع)
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
مراسم ختمی در روز پنجشنبه 7 شهریورماه
از ساعت 16 الی 17.30
در حسینیه سیدالشهداء(ع)
واقع در خیابان امام خمینی- خیابان کاشان-جنب شهرک شهید جنگروی
و مجلس دیگری روز یکشنبه 10 شهریور از ساعت 8 صبح تا 10 در حسینیه سیدالشهداء(ع) واقع در شهرری-میدان نماز-بلوار امام حسین(ع)-ستاد سپاه استان تهران برگزار میگردد.
اطلاع رسانی کنید
@alvaresinchannel