روزهای با تو بودن فراموش نمی شود
تصاویر رزمنده عاشق ولایت
حاج ابوالفضل پور بافرانی
مداح اهل بیت علیهم السلام
#هیات_السابقون
اطلاعات عملیات لشگر۱۰
یاد و خاطره همسنگر به معراج رفته را گرامی میداریم.
@alvaresinchannel
26.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#یادبادآن_روزگاران_یاد_باد
چهل دو سال میگذرد
5 فروردین 1361
در #فتح_المبین بود که مرتضی تیموری فرمانده #شهید_تخریب_لشگر_امام_حسین_علیه_السلام مجوز شهادتش امضاء شد و این دلاور تهرانی در پنجمین روز از بهار مسافر آسمان شد و جسم پاکش در #گلزار_شهدای_تهران قطعه 24 ردیف 141 شماره 35 میهمان خاک شد.
به روح مطهرش صلوات...
@alvaresinchannel
✅سخت ترین لحظات ماه رمضان برای رزمندگان گردان حضرت علی اکبر (ع)
حال و هوای #ماه_رمضان در #گردان_حضرت_علی اکبر (ع):
✍️✍️✍️ راوی : برادر جانبازدکتر مجید رضاییان:
معاون گردان حضرت علی اکبر(ع) لشگر10
🔸از ابتدای تشکیل گردان علی اکبر(ع) تا آخر جنگ، سه ماه رمضان گذشت که هر سه هم در فصل بهار واقع شده بودند، ولی ما بچه های گردان علی اکبر توفیق روزه گرفتن نداشتیم، به دلیل اینکه در منطقه ی عملیات بودیم و در حال مأموریت. اختیار اسکان و اقامتمان دست خودمان نبود و هر آن ممکن بود دستور برسد که برویم عقب، یا پیشروی کنیم به سمت جلو، یا از اردوگاهی به اردوگاه دیگر نقل مکان کنیم که تمام این موارد، مستلزم طی مسافت طولانی بود.ما از زمان جابجایی ها هیچ اطلاعی نداشتیم و این موضوع حتی برای فرمانده گردان هم قابل پیش بینی نبود و نمی توانستیم قصد ۱۰ روزه کنیم و چون آن مناطق، موطن ما نبود، بنابراین روزه در آن شرایط صحیح نبود و به جهت قوانین و قواعد روزه داری، افرادی که احتمال حرکت و ترددشان وجود دارد نمی توانند روزه بگیرند.
البته در کل جبهه رزمندگانی بودند که امکان روزه گرفتن برایشان میسر بود و آنها کسانی بودند که یا نزدیک به موطن خودشان بودند یا به اصطلاح نیروهای استقراری بودند و در پادگان ها یا خطوط پدافندی بودند که می توانستند نیت ۱۰ روزه کنند.در چنین شرایطی که به لحاظ قواعد شرعی نمی توانستیم روزه بگیریم، بعد از نمازها دعای هر روز ماه مبارک رمضان را به صورت دسته جمعی می خواندیم. بچه هایی که در حالت عادی هم همیشه به قول معروف سیم شان وصل بود، آن روزها حال و هوای تماشایی تری داشتند.
و اما سخت ترین لحظات ماه های رمضان برای ما، شنیدن صدای ربنا از بلندگوهای محوطه بود. غم سنگینی توی سینه مان می نشست. بغض می کردیم و دلمان می سوخت از اینکه نمی توانیم روزه بگیریم.
یکی از ماه رمضان ها، از اردوگاه قائم لشگر10 در میاندوآب حرکت کردیم به طرف منطقه عملیاتی ماؤوت و دو سه روزی را در موقعیت صف مستقر شدیم. البته استقرار به آن معنا نبود. یکسری از بچه ها در دامنه کوه چادر زدند، بعضی هم چادر نزدند و زیر درختان مستقر شده بودند.نمازمان را هم داخل همان چادر می خواندیم.آن شب ها مصادف شده بود لیالی قدر. کمی بالاتر از ما، در ارتفاعات، نیروهای یگان دیگری مستقر بودند و شب قدر، تعدادی از بچه های ما یواشکی رفتند در مراسم آنها شرکت کردند.
🔸حسرت آن روزهایی که نمی توانستیم روزه بگیریم، برای همیشه به دل بعضی از بچه ها ماند چون در عملیات ها به شدت مجروح شدند و از لذت روزه داری محروم گشتند. هرچند که پاداش بندگی و جهاد در سنین اوج جوانی، نزد خدای متعال محفوظ است و لذت حقیقی در بهشت، از آنِ آنهاست.
@alvaresinchannel
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀
#مقر_الصابرین
#ماه_رمضان_سال_1364
رزمندگان تخریبچی لشگر10
🔸 ماه رمضان بود و تازه توی مقر الصابرین مستقر شده بودیم.غیر از یکی دو تا راننده که شرعا میتونستند روزه بگیرند بقیه مجاز به روزه داری نبودیم.اون روز چون چند تا مهمون برامون اومده بود قرار شد نهار رو توی حسینیه دور هم باشیم
دو تا سفره به درازای حسینیه پهن کردیم و همه ی بچه های گردان دورش نشستند.هوا به شدت گرم بود.برای اینکه فضای حسینیه خنک باشه دورش رو با حصیر بسته بودیم و کاهی اوقات اگر داغی هوا زیاد بود حصیرها رو خیس میکردیم.
تصاویر بالا قسمتی از دو تا سفره رو نشون میده.
سفره اول
#سفره_ای_پر_از_شهید
از سمت راست
#شهید_عباس_بیات
#شهید_میرزازاده
#شهید_عزیز_زاده
#شهید_ملکی
#شهید_محمد_بهشتی
#شهید_سید_جلادتی
#شهید_پوررازقی
#شهید_اصغری
🌷🌷 @alvaresinchannel
🍃🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🍃🌿
#ماه_رمضان_در_جبهه چگونه میگذشت
آیا در جبهه اصرار بر روزه داری بود
#عملیات_ها_در_ماه_رمضان
در 8 سال دفاع مقدس یعنی از سال 59 که جنگ تحمیلی آغاز شد شروع ماه رمضان در تیرماه بود و در آخرین سال جنگ یعنی سال 67 ماه رمضان در فروردین واردیبهشت ماه قرار گرفت و نتیجه اینکه در هشت سال دفاع مقدس ماه رمضان بین دو فصل بهار و تابستان واقع شد.
این روزها در سایت ها و فضای مجازی به مناسبت ماه رمضان مطالبی دیده میشود که عده ای سعی دارند با خاطرات نه چندان دقیق به روزه داری رزمندگان در جبهه و در ماه رمضان بپردازند و متاسفانه اینچنین القاء کنند که رزمندگان علی رغم دستور فرماندهان و تاکید مبلغین دین که در جبهه ها حضور داشتند بر واجب نبودن روزه داری برای رزمندگان باز در جبهه های مختلف با وجود گرمای زیاد و ماموریت های عملیاتی برای نزدیکی به خدا روزه میگرفتند.
البته این نوشته تعرضی به عملیات هایی که در ماه رمضان انجام شد و شهدای این عملیات ها ندارد. موضوع اصلی این نوشته روزه داری در جبهه هاست.
در دفاع مقدس قاطبه رزمندگان ما ملکف بودن وتقلیدشان از امام عزیز بود و در حکم شرعی همه رزمندگان به عنوان مسافرقلمداد میشدند و عمده آنها وفرمانده هانشان اختیاری از خود نداشتند که درمکان ها و مقرهای مختلف در مناطق عملیاتی قصد ده روزه کنند ونماز ها را کامل خوانده وروزه ها را بگیرند.
و به اعتراف همه رزمندگان در سال های دفاع مقدس امر و دستور فرمانده درحین وقبل از عملیات نافذ بود و شرعا رزمنده ای جایز نبود خلاف دستور آنان عمل کند.
البته محدود رزمندگانی بودند که در جبهه روزه دار بودند.
من جمله: اون هایی که توی جبهه #راننده بودند مثل راننده های #کامیون ، #تانکر_آب،راننده وسایل نقلیه ی سبک که خودرو تحویلشان بود. چون بین مقرهای #پشتیبانی و #عملیاتی در تردد بودند به فتوای امام، کثیر السفر و یا دائم السفر بودند و باید روزه میگرفتند.
رزمندگانی که در #پادگان ،مقرهای #پشتیبانی و یا خطوط #پدافندی مدت طولانی مستقر بودند و جابجایی نداشتند اونها هم با اجازه فرمانده هانشون روزه دار بودند.
مخلص کلام اینکه رزمندگان اسلام بنده خدا بودند و نه بنده خود.
قرار بود در جبهه به دشمن مهلت نفس کشیدن ندهند.
در ماه رمضان به دستور فرمانده هانشون روزه ها رو نمیگرفتند و خیلی هاشون هم شهید شدند.
این چند سطر رو نوشتم برای نسلی که اون روزها رو ندیده و زندگی رزمندگان در جبهه رو از زبان این و آن میشنود تا بداند که در ماه مبارک رمضان در جبهه چه میگذشت.
ماه رمضان در سال های دفاع مقدس بر رزمندگان تخریبچی لشگر10 سید الشهداء(ع) به اطاعت خدا میگذشت وبه غیر از چند نفر که تعدادشون از انگشتان دو دست فراتر نمیرفت مابقی رزمندگان تخریبچی مجاز به روزه داری نبودند.
ودلیل آن آمادگی برای ماموریت های عملیاتی بود.
جامانده از #شهدا
#جعفر_طهماسبی
#ماه_رمضان_در_دفاع _مقدس(بعد از حمله صدام)
1️⃣سال60 تیر ... مرداد
2️⃣سال 61 تیرماه
3️⃣سال62 خرداد... تیر
4️⃣سال 63 خرداد..تیر
5️⃣سال 64 خرداد
6️⃣سال 65 اردیبهشت...خرداد
7️⃣سال 66 اردیبهشت..خرداد
8️⃣سال 67 فروردین..اردیبهشت
🍃🌿
🍃🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
@alvaresinchannel
🌷🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌷🌹🌷🌹
🌷🌹
🌹
🔷 #امشب_شب_عملیات_است.
#شب_عملیات_بیت_المقدس_4
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
🔷 صبح بعد از صبحانه با یه تعداد از #بچه_های_غواص رفتیم دیدگاه برای دیدن موانع و مواضع دشمن.
قرار بر این نبود که بنده با غواص ها عملیات برم اما قرار شد.
البته این رو #حاج_خادم فرمانده گردان حضرت زینب سلام الله علیها به اطلاع رسوند و من هم قبول کردم
از روی ارتفاع #تیمور_ژنان مواضع دشمن رو میدیدیم
زیر پامون #دریاچه_دربندیخان بود و اونطرفش #شاخ_سورمر.
مکان پهلو گرفتن در ساحل دشمن رو دید زدیدم.
به فاصله چند ده متری سنگرهای کمین و اجتماعی دشمن قابل روئیت بود.
اونجا یکی دو تا تخته سنگ بزرک کنار ساحل بود که میشد به عنوان جان پناه ازش استفاده کرد.
اول قرار بود ما از همون زیر ارتفاع با غواصی از آب رد بشیم و به ساحل دشمن حمله کنیم اما تا غروب طرح عوض شد و قرار شد با قایق بریم.
از دیدگاه که برگشتیم رفتیم سمت #مقر_گردان_حضرت_زینب(س) که قرار بود کمین ها رو خفه کنند ودر موج اول عملیات کنند.
لباس غواصی ها ما درست و حسابی نبود و فین ها مون هم کوچیک بزرگ داشت. اونجا از حاج خادم کمک خواستیم.اون هم وضع لباسهاشون خوب نبود.مقداری با هم در مورد عملیات و چگونگی پیاده شدن در #ساحل_دشمن صحبت کردیم.
بعد با ماشین رفتیم سمت #اسکله_لشگر_10
از یک مسیر باریک که تردد مشکل و سنگلاخ بود عبور کردیم.
چند تا #پل_خیبری گذاشته بودند و قایق ها داخل آب بود.
دستم رو داخل آب کردم.
به شدت سرد بود.
گفتم خدا به داد ما برسه میخواهیم وارد این آب شویم
💐
💐💐💐💐💐💐💐💐
@alvaresinchannel
گزارش تصویری
لحظه تدفین
مداح اهل بیت(ع) سردا جانباز
حاج ابوالفضل بافرانی
#گلزار_شهدای_تهران
قطعه 19
امروز یکشنبه 13 ماه مبارک رمضان در منزل ابدی خود آرمید
روحش شاد
نماز لیله الدفن هدیه به مرحوم حاج ابوالفضل فرزند محمدرضا
@alvaresinchannel
#موقعیت_جغرافیایی
#عملیات_بیت_المقدس_4
محدوده عملیات لشگر10
فروردین 1367
#عملیات_بیت_المقدس_4
عملیات بیت المقدس 4 در بامداد روز 6 فروردین 67 با رمز #یا_اباعبدالله_(_ع_)
در منطقه عمومی #دربند_یخان آغاز شد.
و #لشگر_ده _سیدالشهداء(ع) به همراه چند یگان دیگر در این عملیات شرکت نمودند. منطقه مورد نظر برای عملیات، منطقهای کوهستانی بود که از شمال به دریاچه دربندیخان و شاخ تیمورژنان، از جنوب به ارتفاعات شاخ خشیک و بمو، از شرق به رودخانه زیمکان و کوه بیزل، و از غرب به سد دربندیخان منتهی می شد. مهمترین ارتفاعات و عوارض این منطقه ، #شاخ_سورمر، #شاخ_شمیران، برددکان، دریاچه دربندیخان و دشت تولبی بود....
🌴🌹
🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
#عملیات_بیت_المقدس_4
محدوده عملیات لشگر10
✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #جعفر_طهماسبی
1️⃣ روزهای اول ماه شعبان بود و ماه توی آسمون نبود.
دو یا سه شب از #ولادت_امام_حسین علیه السلام میگذشت...
شب چهارشنبه قبلش #ولادت_قمر_بنی_هاشم (ع) بود و ما توی مقرمون در شهر بیاره عراق دعای توسل بر گزار کردیم و از بچه ها خیلی گریه گرفتم ..
گفتم چند شب دیگه عملیاته.
معلوم نیست کدوم یکی از ماها زنده باشیم.
خوشبحال اونهایی که آماده شدند برای لقاء خدا.
و بعد با گریه گفتم ..بچه ها هر کدوم شهید شدید ما رو هم از یاد نبرید.
#شب_عملیات با این فضای معنوی پشت سر و مناسبت ولادت امام زمان (ع) که در پیش بود دل به خدا دادیم و سوار قایق ها شدیم...موتور قایق ها که روشن شد یک نگرانی به نگرانی ها اضافه شد و آنهم صدای موتور قایق ها بود که در سکوت شب و در کوهستان موجب هوشیاری دشمن میشد.
برای حل این مشکل پتو دور موتورها کشیدند و صدا به اندازه زیادی کم شد. قایق ها حرکت کردند. ما با #بچه های_اطلاعات_عملیات قایق اول بودیم و از #اسکله جدا شدیم و داخل یکی از شیارها به سمت دریاچه دربندی خان حرکت کردیم..ابتدای مسیر پیچ و خم داشت و یکمقدار که گذشتیم مسیر باز تر شد و قایق ها زیر #ارتفاع_شاخ_سورمر که مشرف به دریاچه بود رسیدند که قایق ما به علت اینکه پتوی روی موتور خیس و سنگین شده بود و راه خروج دود از اگزوز رو گرفته بود خاموش شد.
و بقیه قایق ها هم ایستادند...سکاندار قایق تسمه هندل قایق رو کشید تا قایق روشن بشه ....اما قایق خفه کرده بود و هرباری که سکاندار تسمه رو رها میکرد در آن سکوت صدای "تقش" نگران کننده بود.
در همین حین بود که سه چهارتا منور توی آسمون روشن شد و صدای رگبار دوشکا که تیر رسام داخل آب میزد آرامش ما رو به هم ریخت..دو کیلومتر با نقطه شروع درگیری فاصله داشتیم.
🍃🌹
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
#عملیات_بیت_المقدس_4
محدوده عملیات لشگر10
#غواصان_تخریبچی
✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #جعفر_طهماسبی
ادامه👆🏾👆🏾👆🏾
2️⃣ زیر نور منور به بچه هایی که داخل قایق بودند اشاره کردم که آماده باشید .
دیدم آتیش تیربارها طولانی شد و نگران شدم. احتمال دادم که دشمن ما رو دیده باشه و قایق رو هدف قرار بده.
#بچه_ها_و_جعلنا میخوندند و #سکاندار قایق هم آنقدر تسمه هندل رو کشید تا قایق روشن شد و گاز را تا تهش گرفت و با سرعت جلو میرفتیم...
منور ها خاموش شد و آتش تیربارها هم قطع شد...
بچه ها اطلاعات اشاره کردند که به "راه کار" رسیدیم و قایق با احتیاط پهلو گرفت.
جلوی راه کار ما یک تخته سنگ بود که تقریبا جان پناهی هم برای ما بود..بچه ها همه توی ساحل پیاده شدند و اطراف تخته سنگ پناه گرفتند و منتظر شدیم بقیه قایق ها هم برسند.تا قایق ها برسند. با بچه های اطلاعات چرخی در اطراف زدیم و اطراف ساحل رو چک کردیم که مین و موانعی نباشد.فاصله ما با کمین عراق در ساحل #دریاچه_دربندی_خان صد وپنجاه متر بیشتر نبود.از سکوتی که در منطقه حاکم بود خاطر جمع بودیم که دشمن از حضور ما مطلع نشده.اطلاعات ما این بود که کمین های دشمن به استعداد یک گروهان مقابل ماست. و باید با احتیاط و دقت و حداقل تلفات اونها رو خاموش کنیم. #غواصان_گردان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها هم از راه رسیدند و آخرین هماهنگی ها انجام شد.چون میدان مین و موانع خاصی جلوی بچه ها نبود تدبیر این شد که از توان بچه های تخریب برای ادامه ماموریت استفاده شود . اما فرماندهان گردان حضرت زینب اصرار داشتند که بچه های تخریب هم باید به ما کمک کنند.
ادامه دارد 👇👇👇👇👇👇👇
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
#عملیات_بیت_المقدس_4
محدوده عملیات لشگر10
#غواصان_تخریبچی
✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #جعفر_طهماسبی
ادامه👆🏾👆🏾👆🏾
3️⃣ زیر پای دشمن بگو مگو بالا گرفت و #شهید_سید_عباس_میر_نوری نزدیک ما بود و میشنید که ما قصد داریم بچه های تخریب رو جلو نفرستیم .من رو کناری کشید و با گریه گفت: برادر جعفر!!! #من_کیسه_ماسکم_رو_پر_از_نارنجک کردم برای اینکه دمار از روزگار بعثی ها در بیارم. حالا شما میخواهید از ما استفاده نکنید.
بچه های دیگه هم سید رو همراهی کردند و با توجه به اصرار فرمانده های گردان حضرت زینب سلام الله علیها تصمیم ما عوض شد و از بچه ها قول گرفتم ..به شرطی جلو میرید که کسی #شهید_نشه!!!! و اگر هم کسی مجروح شد خودتون باید عقب بیارید و صبح زود قبل از اینکه آفتاب بزنه لب اسکله باشید.بچه ها قول دادند و همراه گروهان پیشرو گردان حضرت زینب راهی شدند سمت کمین های دشمن.
من هم توی ساحل منتظر بودم تا بقیه نیروها رو هدایت کنم .... #قرص_شب_نماهای عمودی بزرگی داشتیم که اونها رو خم میکردیم و محلول داخل اون به جنب و جوش میفتاد و نور افشانی میکرد و #قایق ها در تاریکی شب با دیدن این نور به سمت نور می اومدند و نیروها در ساحل پیاده میشدند...
چند لحظه ای از رفتن بچه ها نگذشته بود که دیدم قایقی پهلو گرفت و #حاج_خادم_فرمانده_گردان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها پیاده شد.گفتم بچه ها رفتند و تا حالا دیگه از کمین ها رد شدند و مسیر رفتن رو نشون دادم و با حاجی سمت ارتفاع شاخ شمیران حرکت کردیم.دشمن با منور تمام منطقه را روشن کرده بود و زیر نور میشد درگیری بچه ها با دشمن رو دید.
بقیه بچه های گردان حضرت زینب هم که رسیدند کار سریع تر جلو میرفت و بچه ها به جاده ای که روی ارتفاع شاخ شمیران میرفت مسلط شدند ....
ما به پشت دشمن رسیده بودیم و درب سنگرهاشون به سمت ما بود و به راحتی منهدم میشد... همه سربازهای دشمن از جاده به سمت ارتفاع فرار میکردند و بچه ها هم اونها رو دنبال میکردند.
من برگشتم لب اسکله تا نیرو بیارم و بقیه بچه ها در تعقیب دشمن رفتند سمت شاخ شمیران..
ادامه دارد👇👇👇👇👇👇
🍃🌺🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
#عملیات_بیت_المقدس_4
#غواص_های_تخریبچی
#لشگر_10_سیدالشهداء_علیه_السلام
✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #جعفر_طهماسبی
4️⃣ دشمن هنوز گیج بود و آتش دقیق نمیریخت.
اسکله هنوز امن بود و دشمن هم روی اون دید نداشت.
نیروهای سایر گردانها هم برای ادامه عملیات در #ساحل پیاده شدند.
هنوز مجروح و شهیدی عقب نیاورده بودند و ظاهر کار این بود که تلفات بالا نبوده و بچه ها به هدف ها رسیده اند..
هوا داشت روشن میشد که نماز صبح رو خوندیم.
لباس غواصی ما رو کلافه کرده بود و مجبور بودیم داخل آب بریم تا لباس خیس بشه که اذیتمون نکنه.
هوا که روشن شد لب اسکله شلوغ شد ، اسیرهای عراقی رو عقب میاوردند و تک و توکی #شهید و #مجروح هم منتظر بودند تا قایق ها برسند....
بچه های پشتیبانی هم مشغول تخلیه تدارکات و مهمات بودند و ما مدام تذکر میدادیم که برادرها اسکله را تخلیه کنند.آفتاب زده بود که دیدیم یک تعداد قایق قطار شدند و سمت اسکله #لشگر10 میایند.
و دشمن هم ستون قایق ها رو زیر آتیش گرفته.با بی سیم تماس گرفتیم که گفتند بچه های لشگر ده نیستند . اولین قایق که به ساحل رسید معلوم شد بچه های #گردان_کمیل_لشگر _27 هستند و اسکله شون رو اشتباه اومدند ..
بچه های لشگر 27 سمت راست ما عملیات میکردند...
آفتاب زده بود و ما منتظر #غواص_های_تخریبچی بودیم.
اونها قول داده بودند که زود برگردند اما هنوز نرسیده بودند و ما نگران بودیم.
که دیدیم تعدادی دارند سرود میخونند و از ارتفاع پایین میان...
دیدم این سرود رو که بین بچه های تخریب مرسوم بود میخونند:
ای ولی عصر و امام زمان....ای سبب خلقت کون و مکان....
جلو تر که اومدند دیدم بچه های خودمون هستند و چهار طرف یک #برانکارد رو گرفتند و دشمن هم مدام با خمپاره میکوبید و اینها با سوت خمپاره برانکارد رو رها میکردند و روی زمین میخوابیدند.
نزدیک اسکله که رسیدند #شهید_سید_عباس_میر_نوری جلو تر دوید و گفت: #برادر_جعفر همه سورومور گنده عقب اومدیم فقط یک تلفات داشتیم که اون هم الان میرسه..
خودم رو آماده کرده بودم برای خبر شهادت یکی از بچه ها... اما خدمه برانکارد که رسیدند دیدم یکی داخلش وول میخوره و داره ناله میکنه... اون #اسماعیل_گوهری بود که پاهاش مجروح شده بود و با اعمال شاقه عقب اومده بود...
الحمدلله همه بچه ها سالم بودند و سید عباس میرنوری شروع کرد شوخی کردن.
گفتم یک ساعت دیر کردید و باید تنبیه بشید.
سید گفت راضیت میکنم.... گفتم چه جوری ؟؟؟ گفت اینجوری... دیدم یک فانسقه عراقی توی دستشه.
سید اونقدر شاداب و قبراق بود که انگار نه انگار عملیات سختی رو رفته و برگشته و با خنده گفت: یادته شب چهارشنبه که دعای توسل خوندی و اشک ما رو در آوردی گفتی برادرها بعضی از شماها شهید میشید و ما رو شفاعت کنید حالا کنفت شدی که همه ما سالم عقب اومدیم....
🍃🌺🌺🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel