eitaa logo
این عماریون
385 دنبال‌کننده
230.6هزار عکس
62.3هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
هم که می‌رفت همواره وقتی از ما می‌کرد و می‌رفت به ما می‌گفت : که «ممکن است دیگر برنگردم و این بار آخر باشد». 🍃🌷🍃 بسیار اهل به بود. هر وقت از برمی‌گشت را با و ر با برایمان می‌کرد و در خانه خیلی می‌کرد. 🍃🌷🍃 از روز و هفته تا 10 بود اما همیشه احوال بود و هر وقت هم که تماس می‌گرفت می‌گفت: «کمبودی ندارید؟ 🍃🌷🍃 وقتی از برمی‌گشت و ما و می‌کردیم با و ما را می‌کرد و آن‌قدر و بود که را می‌کردیم. 🍃🌷🍃 به فرمان بودند، سرهبر انقلاب را داشت از آن داشتن‌هایی که واقعاً بود خود را کند و این را در کرد.😭 🍃🌷🍃 سرانجام ماشاالله شمسه هم درتاریخ    ۱۳۹۴/۱/۱۳#  و با تیرانداز تکفیری به آرزویش که همانا در راه 🤍 بود رسید. 🍃🌷🍃 : روستای سراب ، شهرستان بروجرد. 🍃🌷🍃
یڪ نفــر حسرت لبخند تـو را مـی‌بـارد... ڪـن عـشق نمک گیـــر شود یادی کنیم از مدافع حرم حضرت زینب کبری س حاج قاسم عزیز 🌺
ازعزرائیل پرسیدند: تابه حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟ عزرائیل جواب داد: یک بارخندیدم، یک بارگریه کردم ویک بارترسیدم. ام زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم. ام زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم، او را دربیابانی گرم وبی درخت و آب یافتم که درحال زایمان بود.. منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.. زمانی بودکه خداوندبه من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم.. دراین هنگام خداوندفرمود: میدانی آن عالم نورانی کیست؟ او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن، موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود..
به روایت از همسر : برای انتخاب ، و...بود، خودم هم هیئتی بودم. و اخلاق و.. که بسیار اخلاق بود. 🍃🌷🍃 عکس هایش را که دیده اید همه اش بر لب است. خودش بهم گفت از خواسته از باشد و یعنی چادری. 🍃🌷🍃 گذار و امام علی علیه السلام🌷 پانصد دستگاه بود. خودش می گفت از نوجوانی بیشتر وقتش را در ها می گذرانده. 🍃🌷🍃 روغنی داشت؛ کنار مغازه تعویض روغنی دایی ام. با هم همسایه بودند، دایی ام ما را به هم معرفی کرد و تمام و کمال هم را می کرد. سال ها را می شناخت. 🍃🌷🍃 همان اوایل  ازدواج یک بار از من پرسید اگر خدای ناکرده در کشورمان بشود، تو اجازه می دهی من هم بروم؟ 🍃🌷🍃 من هیچ وقت جدی به این موضوع نگاه نمی کردم، می گفتم هر چی بخواهد. آدم باید توی قرار بگیرد تا بتواند تصمیم درستی بگیره. 🍃🌷🍃 وقتی خطر داعش در بالا گرفت و حضرت زینب علیها السلام🌷 تهدید شد، به طور درباره و از با من صحبت می کرد.😭 🍃🌷🍃
به روایت از همسر : برای انتخاب ، و...بود، خودم هم هیئتی بودم. و اخلاق و.. که بسیار اخلاق بود. 🍃🌷🍃 عکس هایش را که دیده اید همه اش بر لب است. خودش بهم گفت از خواسته از باشد و یعنی چادری. 🍃🌷🍃 گذار و امام علی علیه السلام🌷 پانصد دستگاه بود. خودش می گفت از نوجوانی بیشتر وقتش را در ها می گذرانده. 🍃🌷🍃 روغنی داشت؛ کنار مغازه تعویض روغنی دایی ام. با هم همسایه بودند، دایی ام ما را به هم معرفی کرد و تمام و کمال هم را می کرد. سال ها را می شناخت. 🍃🌷🍃 همان اوایل  ازدواج یک بار از من پرسید اگر خدای ناکرده در کشورمان بشود، تو اجازه می دهی من هم بروم؟ 🍃🌷🍃 من هیچ وقت جدی به این موضوع نگاه نمی کردم، می گفتم هر چی بخواهد. آدم باید توی قرار بگیرد تا بتواند تصمیم درستی بگیره. 🍃🌷🍃 وقتی خطر داعش در بالا گرفت و حضرت زینب علیها السلام🌷 تهدید شد، به طور درباره و از با من صحبت می کرد.😭 🍃🌷🍃