eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃دل تنگی هایم کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و و 😔 . 🍃امروز هم حکایتِ افتخاری اش . به گمانم کنار روضه ی را خواند و با نوحه ی ، دم ِعشق را گرفت که با پروازِ به مقصدِ حاجت روا شد.😞 . 🍃آنقدر عکس و فیلم📷 از برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که ِ سوریه شد. . 🍃هربار با رفتنش، همسرش به رسم عشق برای سلامتی اش در امام رئوف می گرفت.💚 اشک های همسرش سبب شد که مدتی با نام ِمدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند .😓 . 🍃چه سخت است حال ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی است😭 . 🍃شاید سفارش دوستان شهیدش پیش بود یا رضایت دل شکسته اش برای شهادت یا خودش در روز ِ با که با تیری که به اصابت کرد به آرزویش رسید.🕊 . 🍃سربازِ بی بی، دیگر نگران نباش.در روز قیامت شرمنده ارباب نمی شوی. چون تو هم خونی است.فقط تو را به اشک های بعد از شهادتت دعایمان کن.😭 . 🍃باید گذشت از این به آسانی . 🍃باید مهیا شد از بهر . 🍃سوی رفتن با چهره خونی . 🍃زین سان بود زیبا انسانی . 🌺به مناسبت تولد . به قلم . 📅تاریخ تولد: ۱۳۵۵/۱۲/۰۴ . 📆تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۰۶/۲۱ . 📇تاریخ انتشار طرح: ۱۳۹۸/۱۲/۰۲ . ❣محل شهادت:لاذقیه.سوریه . 🥀محل دفن: بهشت رضا.مشهد .
☘ گاهی عشق می‌کند و بی‌سیم‌چی گردان ، آشنای غریب می شود. . 🍀 ، ی ساده ی گردان که حال و هوای هر را با به جاماندگان خبر می‌داد. . ☘ فرمانده قلبش شد و و مناجاتش برای خــ💚ــدا . 🍀 آنقدر دعا کرد تا عاشق ، مخلص و شد. . ☘ عکاس ، با دوربینی که از زیر خاک پیدا کرد ، بی‌سیم‌چی عاشق را ثبت کرد و این برگی شد از دفتر ، که این روزها دل هر آدم را می لرزاند😣 . ◾️سربندش... ◾️چشم هایش که از خستگی آرام گرفته است... ◾️ و لب های خونین‌ش، که گویی هنوز هم می‌گویند... این‌ها هرکدام روضه ای است برای آنان که دنیا شده‌اند💔 . 🍀 او با و گریه‌هایش خالص شد برای خدا و خدا عزت نصیبش کرد و شد برای دنیا و آدم‌هایش . . ☘ کاش می‌شد عکس او را بر سر در قلب هایمان بیاویزیم، تا در دنیای و کمی بندگی کنیم... و او با بی‌سیم‌ش از عشق به محبوب بگوید...😢❤️ . به مناسبت سالروز شهادت . ✍ نویسنده: . 📆 تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۴۰ ، ساوه . 📆 تاریخ شهادت: ۱۰ اسفند ۱۳۶۵ ، شلمچه، کربلای۵ . 📆 تاریخ انتشار طرح: ۹ اسفند ۱۳۹۸ . مزار: بهشت زهرای تهران .
🍃دلم حسابی تنگ بود. حال خسته ام را با خودم بردم تا شفا گیرد. . 🍃پس از خواهر شاه خراسان و دو رکعت نماز، دل آشفته ام پرکشید سوی . سوار تاکسی شدم و آدرس را به راننده دادم . . 🍃آرام آرام سوی گلزار قدم برداشتم .بطری های کنار درب ورودی، نشان از قرار همیشگی خسته دلانی بود که برای خلوت به این گلزار می آیند. . 🍃فضای مسقف پیچیده در چپ و راست که متشکل از مزار شهداست و نورهای سبز و سرخ، که حاصل تابش نور خورشید به سقف های رنگ شده شیروانی بود حال خاصی را به انسان هدیه می داد. . 🍃ناگهان دستور داد و پایم به سمت راست قدم برداشت.تعدادی دور تا دور مزار نشسته بودند.در ظاهر فضا پر از سکوت بود اما، این سکوت شاهد حرف های دلشان با زین الدین بود. . 🍃شهید فرمانده لشکر علی بن ابی طالب و برادرش ، فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی بن ابی طالب، در کنار هم آرام گرفته بودند. . 🍃 مهدی، فرمانده ای که همیشه خودش اولین نفر بود برای . می گفت: «اگر فرمانده نیم خیز راه بره،نیروها سینه خیز راه میرن .اگه بمونه تو که بقیه میرن خونه هاشون» . 🍃آرزوی داشت. عکس دخترش در جیب لباسش بود اما از ترس قرار شد بعد از عملیات آن را ببیند. . 🍃به رسم حضرت نمازهای اول وقتش حتی در جاده های جنگ هم ترک نشد . به نیت پیروزی در عملیات ها ،نماز شب هایش ، حال خوشش و هایش در باخدا ، هنوز هم از خاطرات زیبای به جا مانده در ذهن و رزمنده هاست.خوش به حالش که خدا را شناخت و چه زیبا او را خرید . . 🍃لبانم معطر به خواندن ای برایش، چشمانم خیس از حسرت، و صدای که مرا به خود آورد... و خدایی که در این است... . . ✍️نویسنده: . 📅تاریخ تولد: ۱۳۳۸. . 📅تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۶۳.سردشت . 📅تاریخ انتشار: ۲۷ فروردین ۱۳۹۹ . 🥀محل دفن: گلزار شهدا امامزاده علی بن جعفر قم .
🍃دل تنگی هایم کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و و 😔 . 🍂امروز هم حکایتِ افتخاری اش . به گمانم کنار روضه ی را خواند و با نوحه ی ، دم ِ ِعشق را گرفت که با پروازِ به مقصدِ حاجت روا شد.😞 . 🍃آنقدر عکس و فیلم از برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که شد. . 🍂هربار با رفتنش، همسرش به رسم عشق برای سلامتی اش در امام رئوف می گرفت.💚 اشک های همسرش سبب شد که مدتی با نام ِمدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند .سخت است حال ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی است😭 . 🍃شاید سفارش رفیق شهیدش سید ابراهیم، پیش بود یا رضایت دل شکسته اش برای شهادت یا خودش در روز ِ با که با تیری که به اصابت کرد به آرزویش رسید.🕊 . 🍂ابوعلی دیگر نگران نباش.در روز قیامت شرمنده ارباب نمی شوی. چون گلوی تو هم خونی است.فقط تو را به اشک های بعد از شهادتت دعایمان کن.😭 . 🍃باید گذشت از این به آسانی . 🍃باید مهیا شد از بهر . 🍃سوی رفتن با چهره خونی . 🍃زین سان بود زیبا انسانی . 🍂به مناسبت شهادت . ✍نویسنده: . 📅تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۵۵ . 📆تاریخ شهادت: ۲۱ شهریور ۱۳۹۵ . 📇تاریخ انتشار طرح: ۲۱ شهریور ۱۳۹۹ . 🥀مزار : بهشت رضا.مشهد .
🍃دلم حسابی تنگ بود. حال خسته ام را با خودم بردم تا شفا گیرد. . 🍃پس از خواهر شاه خراسان و دو رکعت نماز، دل آشفته ام پرکشید سوی . سوار تاکسی شدم و آدرس را به راننده دادم . . 🍃آرام آرام سوی گلزار قدم برداشتم .بطری های کنار درب ورودی، نشان از قرار همیشگی خسته دلانی بود که برای خلوت به این گلزار می آیند. . 🍃فضای مسقف پیچیده در چپ و راست که متشکل از مزار شهداست و نورهای سبز و سرخ، که حاصل تابش نور خورشید به سقف های رنگ شده شیروانی بود حال خاصی را به انسان هدیه می داد. . 🍃ناگهان دستور داد و پایم به سمت راست قدم برداشت.تعدادی دور تا دور مزار نشسته بودند.در ظاهر فضا پر از سکوت بود اما، این سکوت شاهد حرف های دلشان با زین الدین بود. . 🍃شهید فرمانده لشکر علی بن ابی طالب و برادرش ، فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی بن ابی طالب، در کنار هم آرام گرفته بودند. . 🍃 مهدی، فرمانده ای که همیشه خودش اولین نفر بود برای . می گفت: «اگر فرمانده نیم خیز راه بره،نیروها سینه خیز راه میرن .اگه بمونه تو که بقیه میرن خونه هاشون» . 🍃آرزوی داشت. عکس دخترش در جیب لباسش بود اما از ترس قرار شد بعد از عملیات آن را ببیند. . 🍃به رسم حضرت نمازهای اول وقتش حتی در جاده های جنگ هم ترک نشد . به نیت پیروزی در عملیات ها ،نماز شب هایش ، حال خوشش و هایش در باخدا ، هنوز هم از خاطرات زیبای به جا مانده در ذهن و رزمنده هاست.خوش به حالش که خدا را شناخت و چه زیبا او را خرید . . 🍃لبانم معطر به خواندن ای ، چشمانم خیس از حسرت و صدای که مرا به خود آورد... و خدایی که در این است... . 🕊به مناسبت سالروز تـولد . ✍️نویسنده: . 📅تاریخ تولد: ۱۸مهر ۱۳۳۸ . 📅تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۶۳.سردشت . 📅تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۹۹ . 🥀محل دفن: گلزار شهدا امامزاده علی بن جعفر قم .
☘ گاهی عشق می‌کند و بی‌سیم‌چی گردان ، آشنای غریب می شود. . 🍀امیر امینی ، ی ساده ی گردان که حال و هوای هر را با به جاماندگان خبر می‌داد. . ☘ فرمانده قلبش شد و و مناجاتش برای خدا . آنقدر دعا کرد تا عاشق ، مخلص و شد. . ☘ عکاس ِجنگ، با دوربینی که از زیر خاک پیدا کرد ، بی‌سیم‌چیِ عاشق را ثبت کرد و این برگی شد از دفتر ، که این روزها دل هر آدم را می لرزاند😣 . 🍃سربندش،چشم هایش که از خستگی آرام گرفته است و لب های خونینش، که گویی هنوز هم می‌گویند.این‌ها هرکدام روضه ای است برای آنان که دنیا شده‌اند💔 . 🍀 او با و گریه‌هایش خالص شد برای خدا و خدا عزت نصیبش کرد و شد برای دنیا و آدم‌هایش . . ☘ کاش می‌شد عکس او را بر سر در قلب هایمان بیاویزیم، تا در دنیای و کمی بندگی کنیم و او با بی‌سیم‌اش از عشق به محبوب بگوید😢 . 🍃به مناسبت سالروز تولد . ✍ نویسنده: . 📆 تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۴۰ ، ساوه . 📆 تاریخ شهادت: ۱۰ اسفند ۱۳۶۵ ، شلمچه، کربلای۵ . 📆 تاریخ انتشار طرح: ۴ دی ۱۳۹۹ . 🥀مزار: بهشت زهرای تهران .
🍃عاشقانه ای در وصف نبودنت ؛ نبودنی که لحظه هارا آب میکند و دقیقه هارا بی‌تاب .آسمان خشک می‌بارد . رنگ ها جان باخته‌اند و جوانه ها به خاک خو گرفته اند . . 🍃خیلی وقت است که بی‌تابی سرگیجه روزها شده و ، زخم‌کهنهٔ سال‌ها. . ✨روزها پرشده‌اند از تکاپوی کوچه ها در غم قدم‌های شافی جهان ؛ و او به سیاهه مردم می‌نگرد ، در جستجوی قلبی که مامن نور باشد ، لبی که لحظه ای تمنا کند و روحی که خورشید را در پشت سحاب رصد کند. . 🍃زمین خواهان کرشمه ای از پرتوی حضورش ، و آسمانی که از انتظار ، در انتظار ، گرم مانده است💔 . ✍نویسنده: . .
🍃گاهی عشق معجزه می‌کند و بی‌سیم‌چی گردان، آشنای غریب می شود. 🍃امیر امینی، ی ساده ی گردان که حال و هوای هر عملیات را با بی‌سیم به جاماندگان خبر می‌داد. 🍃فرمانده قلبش شد و اشک و مناجاتش برای خدا. آنقدر دعا کرد تا عاشق، مخلص و شد. 🍃عکاسِ جنگ، با دوربینی که از زیر خاک پیدا کرد، بی‌سیم‌چیِ عاشق را ثبت کرد و این عکس برگی شد از دفتر ، که این روزها دل هر آدم سردرگمی را می لرزاند. 🍃سربندش، چشم هایش که از خستگی آرام گرفته است و لب های خونینش، که گویی هنوز هم می‌گویند. این‌ها هرکدام روضه ای است برای آنان که گرفتار دنیا شده‌اند😔 🍃او با و گریه‌هایش خالص شد برای خدا و خدا عزت نصیبش کرد و شد برای دنیا و آدم‌هایش. 🍃کاش می‌شد عکس او را بر سر در قلب هایمان بیاویزیم، تا در دنیای و کمی بندگی کنیم و او با بی‌سیم‌اش از عشق به محبوب بگوید😢 🕊به مناسبت سالروز شهادت ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد : ۵ دی ۱۳۴۰، ساوه 📅تاریخ شهادت : ۱۰ اسفند ۱۳۶۵، شلمچه، کربلای۵ 📅تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱۳۹۹ 🥀مزار شهید : بهشت زهرای تهران
🍃من به یاد دل و دل یاد تورا میگیرد دل اگر یاد عزیزش نکند میمیرد ... 🍃آری، تو همان عزیزی هستی که سالهاست غیبتت دنیا را به نشانده ... 🍃همان عزیزی که میان عهد نامه هایمان را به بزرگی اش قسم میدهیم تا سلام مارا به تو برساند تا حتی اگر چشم هایمان لایق دیدن پر عظمتت نبود وجودمان را دوباره زنده کند و دست مارا به دستتان برساند ... 🍃گویا اخرین فرزند (س) خود به تنهایی میتواند نمایانگر اهل بیتش باشد ... عطر محمدی ... غیرت علوی ... مناجات فاطمی ... بخشندگی حسن(ع)و غربت (ع) 🍃حال میان تمام هایمان میشود دستمان را بگیرید و مارا به خود وصل کنید؟! میشود وجود نالایق مارا با نگاه مهربانتان پاک کنید ؟! 🍃اخر اقا جان ما چشم امیدمان به شماست، چشم دوخته ایم به هایتان. همان هایی که دل میبرد از هر و دلدارش شمایید. بیایید و به این انتظار پایان بدهید. ؛ العجل اقای من العجل💚 ✍نویسنده : ♡ 📅تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۳۹۹
🍃محمد زهره وند از آن دهه شصتی های و با ایمان زمان بود.قبل از در ماموریت های مختلفی از جمله درگیری با گروهک هایی همچون پژاک سینه سپر کرده و زخمی شده بود.اما وقتی خبرهای سوریه را شنید، راهی شد.به قول خودش آرزویش بود اما برای دفاع از حرم رفت. 🍃مزد نماز شب و سحرگاهیش را با شهادت در عملیات گرفت.خاک سوریه پیکرش را به امانت در آغوش گرفت. در ایران ،همسرش در برزخ بی خبری می سوخت و دل نگرانش را با دعا آرام می کرد.اما ندایی در درونش خبر از شهادت میداد. کم کم خودش را برای پرواز پرستوی خانه اش آماده کرد🕊 🍃بعد از نزدیک به ۷۰ روز پیکرش به ایران برگشت. در اش از همسرش خواسته تا حجاب فاطمی را رعایت کند و به دخترش را بیاموزد. 🍃در جنگ نرم این روزها که دارند هویتمان را می دزدند و در پی های زیبا و دل فریب با غریبه شده ایم، نمی دانم جواب چه می شود؟ 🍃یادمان رفت هستیم و سلاحمان، هایمان است. شهید جان با اینکه غافل و بی معرفت شده ایم ، اما ♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۱۷ فروردین ۱٣۶۵ 📅تاریخ شهادت : ٩ آبان ۱٣٩۴ 📅تاریخ انتشار : ۱٨ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اراک
🍃از روزهای جنگ، خاک های آغشته به خون و سنگرهایی که نجوای شبانه رزمنده ها را به یادگار دارد به جا مانده است.اما اگر پای درد و دل روزگار بنشینی از لحظاتی می گوید که رزمنده ها اسلحه بر دست مقابل دشمن و بر قلب مقابل نفس هایشان ایستادند و دفاع کردند از وجب به وجب خاکی که حق خود می دانستند. 🍃همچون اربابشان ذکر لبشان بود حتی به قیمت غلطیدن در خون خودشان.وصیت نامه هایشان را که بخوانی گویی حرف های دلشان را امانت به قلم و کاغذ سپرده اند برای این روزهای سرگردانی. 🍃شهید رستم علی سلطان محمدی یکی از همان ها است که در میان حرف هایش گفته :«اگر تمام جهان بر اسلام قربانی شوند هنوز هم کم است وصیتم بر و هم ردیفان ان است که این خط سرخ را ادامه دهند...» 🍃به هیاهوی این روزها می نگرم. به سرگرمی های مردم که سرشان را گرم کرده و غافل شده اند از دل. به زرق و برق دنیا و آدم هایی که روز به روز بیشتر می کنند جذابیت این عروسک بزک شده را. به وجدان هایی که خون گریه می کند از ، حق الله، حق النفس. 🍃به که مدت هاست آتشش خاموش شده. به کفش های واکس خورده ست شده با کراوات که آرام آرام پا می گذارند روی خون سرخ شهدا. شرمنده می شوم از این همه کم لطفی. کاش کسی بیدار کند مردم به خواب رفته را... 💔 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٩ خرداد ۱٣۴۱ 📅تاریخ شهادت : ٢٩ خرداد ۱٣۶٣ 📅تاریخ انتشار : ٩ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : ارومیه 🥀مزار شهید : گلزار شهدای زنجان
🍃آقا بیا، بیا تا با آمدنت سرزمین آرزوهای من به واقعیت تبدیل شود. بیا تا با آمدنت دیگر چیزی به اسم برایم باقی نماند. 🍃مولای من دوست دارم برایت تعریف کنم که سرزمین آرزوهایم کجاست. من آنجاست که درآن جا همه چیز مهیاست نه فقیر در آنجا هست و نه ثروتمند. مردم به هرآنچه دارند راضی و خشنود هستند. 🍃سرزمین آرزوهای من جایی است که کوههای ثروت ودره های فقر از هم متلاشی می شود جایی که سهم همه است و هیچ کس فکر تصاحب آرامش دیگری نیست هرکس هرچه را حق خود میداند حق دیگری هم می داند آری آنجا آرامش ابدی است. 🍃مردم عاشقانه را می پرستند سجاده سبز دعا و همیشه مهیاست و نماز را به شما آقا که سالها منتظرت بودیم اقتدا می کنیم. در سرزمین آرزوهایم دیگر ، معنا ندارد و کبوترهای سفید صلح و آشتی در آسمان ها به پرواز در آمده اند. 🍃سرزمین آرزوهایم من جایی است که تنها با و آمدن شما معنا پیدا می کند. آقاجان من در روز ولادتت عاشقانه و از صمیم قلب خواندم. و دعا کردم که بیایی و وقتی که میایی من در خواب غفلت نباشم. 🥀 📅تاریخ انتشار: ۱۴ خرداد ۱۴۰۰
🍃در سال ۱۳۵۰ آنگاه که چشم هایش را به دنیا گشود پس از شنیدن صدای اذان و اقامه نام را شنید و از آن پس مهر حسین بر دلش نشست و شد هم نام ارباب... 🍃در روستای امامزاده عبدالله (فرزندان امام محمد باقر ) در خانواده ای با دست های خالی اما قلبی سرشار از بزرگ شد و خوزستان قد کشیدن نخل را به چشم خود دید. 🍃خانواده اش درس خواندنش را میدیدند و قربان صدقه اش می رفتند اما وقتی پا به دوران دبیرستان گذاشت صدای تانک و خمپاره حواسش را از درس پرت کرد، بند پوتین هایش را محکم کرد و اسلحه به دست گرفت. در رزم های شبانه، دلش را به با خدا گره زد و خدا را شاکر شد که پس از این می تواند راهی جبهه شود. 🍃با بوسیدن دست پدر و دعای خیر مادرش در هجدمین روز از خردادماه ۶۷ راهی شد برای دفاع از غیرت و ناموسش. چشم باز کرد و خود را در یافت. دلش مجنون شد و در پی وصال به معشوق، از خویش گذشت. 🍃در ۴ تیرماه به مبارزه با بعثیان پرداخت و پس از ساعت ها مقاومت، خمپاره ای به سنگرشان اصابت کرد و شهد شهادتش نصیبش شد. به قول مادرش حسین دوست داشت پیکرش بر روی دستان مردم تشییع شود و مردم زمزمه کنند این گل پرپراز کجا آمده از سفر کرب وبلا آمده. اما نمیدانم در مناجات شب ها، ناز کرد برای خدا یا از خواست تا پیکرش در جزیره مجنون به یادگار بماند و قصه عشق را برای آنان که از خود خسته اند بگوید... 🍃ای شهید، هم راه را گم کرده ایم هم عشق را، گوشه نگاهت کافیست برای روزهای سرگردانی... ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣۵۰ 📅تاریخ شهادت : ۴ تیر ۱٣۶٧ 📅تاریخ انتشار : ٣ تیر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : جزیره مجنون 🥀مزار شهید : مفقودالاثر
🍃سرآغاز نامه را با نام خالق زینت میدهم. سپس مقدمه ای می‌چینم برای گفتن از او. امروز قرار است دفترم پر شود از یاد آقای مرادی. شهید مصیب مرادی! هنوز چند روز از برگشتن بهار نگذشته بود که تو حال و هوای خانه را با حضورت بهاری تر و گرم تر از قبل کردی. پا به این دنیا گذاشتی برای سرانجام رساندن رسالتی که خداوند بر عهده ات گذاشته بود. 🍃شور کودکی و اشتیاق که نمی‌گذاشت دمی آرام بگیری را مادرت خوب به یاد دارد، از یک جایی به بعد اما مسیر عوض میشود. آن شور و اشتیاق جایش را به آرامشی وصف ناپذیر و جدیتی عجیب میدهد. آرامشی توأم با نشاط و جدیتی همراه با مهربانی... اینجا دیگر رزم و رشادت های تو بود که پازل زندگانیت را تکمیل می‌کرد و تو را میساخت. از انقلابی که پیروز شد تا هشت سال جنگی که شد و سرانجامش افتخار پیروزی بود که بر سینه میهن حک شد تو در همه عرصه ها حضور داشتی و همگام با دوستانت جلو می‌رفتی. 🍃ناگهان ورق برگشت جنگ به پایان رسید و تو جا ماندی! کاروان شهدا حرکت کرد و رفت وَ تو در حسرت سوختی. بغض خفته در کلماتی که تو روی کاغذ نشاندی را میشد حس کرد خصوصا آنجا که میگویی: از کاروان خونین شهدا جا ماندم... وَ کسی چه می‌داند شاید هایت دل رفقایت را به آتش کشید که دستت را گرفتند و بلندت کردند از جایی که شاید کمتر کسی فکرش را میکرد. از میدان مینی که پاکسازی‌اش به عهده تو بود و خوب از عهده آن برآمدی.تو از آنجا به پرواز درآمدی. 🍃میخواهم تمامش کنم اما سوالی دارم، ما از زمین که خیری ندیدیم از چه خبر؟ تو که زمین را با تعلقاتش به اهلش سپردی بگو آنجا چه خبرست؟ میدانی مدتی‌ است مبتلا شدیم به درد عادت، به این زندگی و دنیا، خسته ایم، کاش واسطه شوی بلکه ما هم آسمانی شویم... ✨سالگرد ♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱٣٢٩ 📅تاریخ شهادت : ٢٨ تیر ۱٣٨۴ 📅تاریخ انتشار : ٢٧ تیر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : منطقه عمومی دیواندره 🥀مزار شهید : خاکعلی قزوین
🍃من به یاد دل و دل یاد تورا میگیرد دل اگر یاد عزیزش نکند میمیرد ... 🍃آری، تو همان عزیزی هستی که سالهاست غیبتت دنیا را به نشانده ... 🍃همان عزیزی که میان عهد نامه هایمان را به بزرگی اش قسم میدهیم تا سلام مارا به تو برساند تا حتی اگر چشم هایمان لایق دیدن پر عظمتت نبود وجودمان را دوباره زنده کند و دست مارا به دستتان برساند ... 🍃گویا اخرین فرزند (س) خود به تنهایی میتواند نمایانگر اهل بیتش باشد ... عطر محمدی ... غیرت علوی ... مناجات فاطمی ... بخشندگی حسن(ع)و غربت (ع) 🍃حال میان تمام هایمان میشود دستمان را بگیرید و مارا به خود وصل کنید؟! میشود وجود نالایق مارا با نگاه مهربانتان پاک کنید ؟! 🍃اخر اقا جان ما چشم امیدمان به شماست، چشم دوخته ایم به هایتان. همان هایی که دل میبرد از هر و دلدارش شمایید. بیایید و به این انتظار پایان بدهید. ؛ العجل اقای من العجل💚 ✍نویسنده : ♡ 📅تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱۴۰۰
🍃محمد زهره وند، از آن دهه شصتی های و با ایمان زمان بود. قبل از در ماموریت های مختلفی از جمله درگیری با گروهک هایی همچون پژاک سینه سپر کرده و زخمی شده بود.اما وقتی خبرهای سوریه را شنید، راهی شد. به قول خودش آرزویش شهادت بود اما برای از حرم رفت. 🍃مزد نماز شب و سحرگاهیش را با شهادت در عملیات گرفت. خاک سوریه پیکرش را به امانت در آغوش گرفت. در ایران، همسرش در بی خبری می سوخت و دل نگرانش را با دعا آرام می کرد. اما ندایی در درونش خبر از شهادت میداد. کم کم خودش را برای پرواز پرستوی خانه اش آماده کرد🕊 🍃بعد از نزدیک به ۷۰ روز پیکرش به ایران برگشت. در اش از همسرش خواسته تا حجاب فاطمی را رعایت کند و به دخترش را بیاموزد. 🍃در جنگ نرم این روزها که دارند هویتمان را می دزدند و در پی های زیبا و دل فریب با غریبه شده ایم، نمی دانم جواب چه می شود؟ 🍃یادمان رفت هستیم و سلاحمان، هایمان است. شهید جان با اینکه غافل و بی معرفت شده ایم، اما ♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۷ فروردین ۱٣۶۵ 📅تاریخ شهادت : ٩ آبان ۱٣٩۴ 📅تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اراک