eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃نامش را از سوی خدا سوغات آورد و (ع) زینب را برای مولودِ زهرا(س) برگزید تا زینت پدر باشد اما گویی قرار بود او زینت و افتخار همه باشد.... . 🍂داغ جدش محمد(ص) را بر دل دید .بعد از های هرشبِ مادر، و پهلوی شکسته شد شب و روزش . . 🍁وصیت های مادر و به او فهماند که باید مادری کند برای . . 🍂فرق شکافته ، کاسه شیر یتیمان و بی پدری شد تازه دلش...چندی بعد هم تشت و تکه های جگر حسن(ع) و ..گویی دل زینب(س) با داغ خو گرفته است. . 🍁دل خوشی اش به (ع) بود. که تحمل جداییش را نداشت اما امان از روز دهم و سرزمین که آسمان و زمین هم برای دل زینب گریه کردند. . 🍂در شمر سر برید از حسین(ع) و زینب دل و اینگونه بود که او شد . . 🍁امان از و دروازه آذین بسته شهر.. . 🍂در ، داغ را هم دید و در مجلس یزید دل داغدارش زبان باز کرد و با "ما رأیتُ إلاّ جَمیلاً " کربلا را بر همه آشکار کردو شد .. . 🍁او چون پدرش خواند و حسین(ع) و راهش را ادامه داد. . 🍂حتی بارها خود را حافظ جان (ع) کرد. . 🍁اما داغ ها و اسارت ها و او را به خانواده اش رساند و زینب را گفت.. . 🍂او رفت و نامش و راهش باقی ماند. زینب یعنی داغ ، یعنی قسم به مصائبش برای غریب ترین . ☘زینب یعنی  «اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»  . ✍نویسنده: . ▪️به مناسبت (س) .
🍃در دریای وابستگی‌های اگر شناگر خوبی نباشی غرق می‌شوی. اما گاهی اوقات هم، خدا فرشته نجاتی را می‌فرستد، مثل که این روزها دست‌های خسته از گناه را گرفته و به سوی خدا برده است. . 🍃کمتر کسی است که اسم را بشنود و یاد محمد حسین نباشد. . 🍃زندگی‌اش درسی است برای جویندگان راه عشق، حتی برای آنان که راه را اشتباه رفته‌اند و منتظر راهنمایی هستند. . ▪️سر که زد چوبه محمل دل ما خورد ترک ▪️ریخت بر قلب و دل جمله عشاق نمک . ▪️آنقدر داغ عظیم است که بر دل شده حک ▪️سر زینب به سلامت سر نوکر به درک . 🍃تمام زندگی‌اش همین دو بیت بود. شد و ، آن‌هم با اصابت ترکش بر سرش😞 اما دل ها را وقتی سوزاند که وصیت اش حکایت از پیراهن مشکی هیئت و زیارت و سینه زنی بر پیکرش داشت. حتی شهادت را هم با روضه ارباب می‌خواست. . 🍃او فهمید... را... را... را... . 🍃و این روزها حواسش هست، به دلی که ارباب است، به دلی که غافل شده است، حتی آن‌ها که زخم ، روحشان را آزرده کرده است.😔 . 🍃ای شهید... مدت هاست گم شده‌ایم. پاهایمان خسته از رفتن های اشتباه و پراز التهاب گناه، پیچک شده در گلو، چشم هایمان پر از اشک ندامت، نَفسِمان پر از وصله‌های و از شکستن های دوباره. . 🍃با مسیحایی‌ات روضه شش ماهه بخوان بر دل های مرده ما، به یاد همان روز که نوزادت را به خاک سپردی و برای دل ارباب گریه کردی. . 🍃برایمان بغض کن، کن، دعا کن، تا نشویم؛ شرمنده نشویم در مقابل حضرت (س)، در مقابل (ع)، در مقابل (س)، در مقابل مدافعانش، در مقابل شهدا، در مقابل تو... . . . ✍️نویسنده: .
🌱در چهارمین روز از ماه ، را به فرزندی از بانوی ادب بشارت دادند. . 🌱حضرت امیر خوشحال شد و فرمود: این نوزاد مقام بزرگی نزد دارد.😍 . 🌱حضرت زینب را در پارچه ای سفید پیچید ونزد پدر آورد و از او پرسید. پدر پس از خواندن اذان و اقامه در گوش پسر، نامش را ، کنیه اش را و از القابش به و اشاره کرد و فرمود: او روزی لب تشنگان می‌شود، بغض کرد و هایش جاری شد‌. این بغض، شادی تولد ماه بنی هاشم بود. . 🌱گاهی علی های کوچک فرزندش را از قنداقه بیرون می‌آورد می‌بوسید و می‌بویید و می‌کرد، در جواب می‌گفت: روزی این دست ها فدای برادرش می شود.😢 . 🌱عباس دنیای بود. هیچگاه به حسین، جز آقا و مولا چیزی نگفت. مگر همان روزی که حضرت زهرا به عباس یا بُنَّیَ گفت و عباس به امامش برادرم، و حسین ناله سر داد انکَسَر ظَهری... . 🌱همان روزی که دست هایش را فدای حسین کرد، را فدای چشم انتظاری و مشک پاره پاره اش، نشان تشنگی خیام شد.😞 . 🌱او هنوز هم حرم است، در بهشتی به نام . اذن حرم حسین را باید از عباس بگیری و بعد زائر شوی. او دل‌های خسته است. . 🌱چهارم شعبان است و گهواره مولود، امروز به سمت تکان می‌خورد. . ✍نویسنده :
🌿سه ماهه باردار بود اما عشق به سبب شد زائر شود به نیت عاقبت بخیری خودش و کودکی که در وجودش با عشقِ رشد می‌کرد. . 🌿حتی نگرانی اطرافیان هم نتوانست مانع رفتنش شود.‌ راهی شد، اما هرچه به نزدیک تر می‌شد حالش بدتر می‌شد. . 🌿با شنیدن خبر بچه ای که در وجودش بود، دلش شکست و راهی شد. ‌شکسته های دلش را در صحن رها کرد، کرد، و کرد و برای کودک مرده‌‌اش جان دوباره طلب کرد. . 🌿با چشمان خسته از گریه خوابش برد، و در بانویی را دید که کودکی را به او بخشید و سفارش کرد که مواظبش باشد. خوشحالی رویای صادقه‌اش را با همسرش شریک شد و در کمال تعجب و حیرت از معجزه ای گفت که کودکِ مرده‌ی دیروز، زنده است. حاجت روا شد و نامش را گذاشت. . 🌿آری... او است، سرداری که بسیجیانش را دریا دل خطاب کرد‌‌ و می‌گفت: کاش من هم یک بسیجی ساده بودم و از نبرد جدا نمی‌شدم. . 🌿برای معرفی اش همین کافی است که گفت این سردار خیبر، قلب مرا هم کرده بود‌‌.❤️ او فاتح قلب های بسیاری است... . 🌿هم اکنون مزارش پر از زائران شکسته ای است که او را واسطه قرار می.دهند برای گرفتن حاجتشان. . 🌿 شهید مبارک. حال که به آرزویت رسیدی و همچون ارباب بی سر رفتی، دعا کن برای جاماندگان را ، را و را😔 . به مناسبت سالروز تولد . ✍️نویسنده: . 📆 تاریخ ولادت: ۱۲ فروردین ۱۳۳۴ . 📆 تاریخ شهادت: ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ . 📆 تاریخ انتشار طرح: ۱۲ فروردین ۱۳۹۹ . 🥀محل دفن: شهرضا.در جوار امامزاده شاهرضا .
🍃دلم حسابی تنگ بود. حال خسته ام را با خودم بردم تا شفا گیرد. . 🍃پس از خواهر شاه خراسان و دو رکعت نماز، دل آشفته ام پرکشید سوی . سوار تاکسی شدم و آدرس را به راننده دادم . . 🍃آرام آرام سوی گلزار قدم برداشتم .بطری های کنار درب ورودی، نشان از قرار همیشگی خسته دلانی بود که برای خلوت به این گلزار می آیند. . 🍃فضای مسقف پیچیده در چپ و راست که متشکل از مزار شهداست و نورهای سبز و سرخ، که حاصل تابش نور خورشید به سقف های رنگ شده شیروانی بود حال خاصی را به انسان هدیه می داد. . 🍃ناگهان دستور داد و پایم به سمت راست قدم برداشت.تعدادی دور تا دور مزار نشسته بودند.در ظاهر فضا پر از سکوت بود اما، این سکوت شاهد حرف های دلشان با زین الدین بود. . 🍃شهید فرمانده لشکر علی بن ابی طالب و برادرش ، فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی بن ابی طالب، در کنار هم آرام گرفته بودند. . 🍃 مهدی، فرمانده ای که همیشه خودش اولین نفر بود برای . می گفت: «اگر فرمانده نیم خیز راه بره،نیروها سینه خیز راه میرن .اگه بمونه تو که بقیه میرن خونه هاشون» . 🍃آرزوی داشت. عکس دخترش در جیب لباسش بود اما از ترس قرار شد بعد از عملیات آن را ببیند. . 🍃به رسم حضرت نمازهای اول وقتش حتی در جاده های جنگ هم ترک نشد . به نیت پیروزی در عملیات ها ،نماز شب هایش ، حال خوشش و هایش در باخدا ، هنوز هم از خاطرات زیبای به جا مانده در ذهن و رزمنده هاست.خوش به حالش که خدا را شناخت و چه زیبا او را خرید . . 🍃لبانم معطر به خواندن ای برایش، چشمانم خیس از حسرت، و صدای که مرا به خود آورد... و خدایی که در این است... . . ✍️نویسنده: . 📅تاریخ تولد: ۱۳۳۸. . 📅تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۶۳.سردشت . 📅تاریخ انتشار: ۲۷ فروردین ۱۳۹۹ . 🥀محل دفن: گلزار شهدا امامزاده علی بن جعفر قم .
🍃دلم خوش بود که منتظرم.با دل شکسته ام راهی جاده ی شدم .گاهی که از سرگرمی های دنیا راه خلاصی داشتم و به انتهای مسیر می اندیشیدم، زبانم به ذکر ‌"اللّهم عجّل لولیک الفرج" معطر می شد اما، پاهای از الهتابِ ، قدم هایم را ناتوان کرده بود...سرانجام در جاده های فرعی غفلت گم شدم .😔 . 🍂 اکنون سال هاست من راه گم کرده ام.صدای ترسیده ی ، بغضِ پیچک شده در گلویم و چشم هایم که هوای گریه دارند،سبب شد که دست های خالی ام را به سوی بگشایم و دعای بخوانم از برای آمدنت.🕯 . 🍃مولا جان.... من همان رفیق نیمه راه هستم که نامه نوشتم برای اما، هنوز جوهر عهدنامه ام خشک نشده کردم و آمدنت را فراموش کردم .😞 . 🍂شرمنده ام که به پای پرونده سیاه اعمالم می ریزی، پیش خدا واسطه می شوی و برایم طلب می کنی.😓 . 🍃میخواهم در این روزهای باقی مانده تا ماه مهمانی خدا، سکوت بگیرم و اندکی به احوالم فکر کنم .... همچون حُر ،کفش هایم را بر گردن آویخته ، سر از خجالت خم کنم وبا شرمندگی در حضور امام زمانم توبه کنم. . 🍂 یا صاحب الزمان ... هوای زمینی را کرده ام که بوی تو را می دهد.دلتنگم برای ، دعای ، ندای و بارانی که زنگارهای گناه را از دلم بشوید.🌧 🍃دلم لک زده برای نماز که در هر رکعت اش تسبیح به دست، صدمرتبه "ایاک نعبد و ایاک نستعین" گواهی دهم.📿 . 🍂حال که خانه نشین شدم و از هیاهوی شهر و آدم هایش رها ، فهمیدم چقدر جای خالیت حس می شود.😰 . 🍃چقدر این روزها ترس از دارم و نگرانم، امامم را ندیده از دنیا بروم .😥 . 🍂یوسف زهرا ... خوبی نبودم .اما دل خوشم به بخشش و مهربانیت و صدای تا قلب مرده ام را جان تازه ببخشد.💚 🍃آقاجان ..... به حرمت های علی(ع) بر سرچاه ... به حرمت ناله ی بین در و دیوار... به حرمت روضه های سه ساله در شام‌.. به حرمت دل داغدار زینب(س)... به حرمت کهنه بیا ....😭 . 🍂بارالها.... ما بد کردیم در حق خودمان و امام غریبمان . اما تو را قسم به دست های قلم شده برای ، مابقی مهدی فاطمه را بر ما ببخش...😔 . 🍃اللّهم کن لولیک الحجة بن الحسن..... ✍نویسنده: .
ای ... 🍃در خاکریز های ، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،ناله سردادی و شدی .هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. . 🍃برایمان بخوان.مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های . . 🍃با سوز دلت بخوان ، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. . 🍃 نادما منکسرا را برایمان کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم. . 🍃هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت.روضه بخوان . . 🍃برایمان از بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. . 🍃بگو چه گذشت بین در و دیوار،شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو.شاید در به رویمان باز شد. . 🍃از وصیت مادر به دختر و بگو ، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی . اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های تاب بیاریم.. . 🍃نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر،یکی با دست های قلم شده،یکی و یکی با پهلوی شکسته و همچون خودت . . 🍃 در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به اقتدا کردی. . 🍃این پایان ندارد.... سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده ، نشانه ای است برای هر که دلش گره بخورد به حضرت مادر.فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد.راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو می شوند.شاید هم اولین قدم برای ، خوشبختی است.سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن... . 🌺سالروز مبارک فرمانده.. . به مناسب سالروز شهادت . ✍نویسنده: . 📆تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳ . 📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه. . 📅تاریخ انتشار: ۴اردیبهشت ۱۳۹۹ . 🥀مزار : اصفهان .
ای ... 🍃در خاکریز های ، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،ناله سردادی و شدی .هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. . 🍃برایمان بخوان.مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های . . 🍃با سوز دلت بخوان ، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. . 🍃 نادما منکسرا را برایمان کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم. . 🍃هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت.روضه بخوان . . 🍃برایمان از بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. . 🍃بگو چه گذشت بین در و دیوار،شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو.شاید در به رویمان باز شد. . 🍃از وصیت مادر به دختر و بگو ، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی . اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های تاب بیاریم.. . 🍃نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر،یکی با دست های قلم شده،یکی و یکی با پهلوی شکسته و همچون خودت . . 🍃 در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به اقتدا کردی. . 🍃این پایان ندارد.... سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده ، نشانه ای است برای هر که دلش گره بخورد به حضرت مادر.فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد.راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو می شوند.شاید هم اولین قدم برای ، خوشبختی است.سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن... . 🌺تولدت مبارک فرمانده.. . به مناسب سالروز تولد . ✍️نویسنده: . 📆تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳ . 📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه. . 📅تاریخ انتشار: ۲۳ تیر ۱۳۹۹ . 🥀مزار : اصفهان .
🍃دلم حسابی تنگ بود. حال خسته ام را با خودم بردم تا شفا گیرد. . 🍃پس از خواهر شاه خراسان و دو رکعت نماز، دل آشفته ام پرکشید سوی . سوار تاکسی شدم و آدرس را به راننده دادم . . 🍃آرام آرام سوی گلزار قدم برداشتم .بطری های کنار درب ورودی، نشان از قرار همیشگی خسته دلانی بود که برای خلوت به این گلزار می آیند. . 🍃فضای مسقف پیچیده در چپ و راست که متشکل از مزار شهداست و نورهای سبز و سرخ، که حاصل تابش نور خورشید به سقف های رنگ شده شیروانی بود حال خاصی را به انسان هدیه می داد. . 🍃ناگهان دستور داد و پایم به سمت راست قدم برداشت.تعدادی دور تا دور مزار نشسته بودند.در ظاهر فضا پر از سکوت بود اما، این سکوت شاهد حرف های دلشان با زین الدین بود. . 🍃شهید فرمانده لشکر علی بن ابی طالب و برادرش ، فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی بن ابی طالب، در کنار هم آرام گرفته بودند. . 🍃 مهدی، فرمانده ای که همیشه خودش اولین نفر بود برای . می گفت: «اگر فرمانده نیم خیز راه بره،نیروها سینه خیز راه میرن .اگه بمونه تو که بقیه میرن خونه هاشون» . 🍃آرزوی داشت. عکس دخترش در جیب لباسش بود اما از ترس قرار شد بعد از عملیات آن را ببیند. . 🍃به رسم حضرت نمازهای اول وقتش حتی در جاده های جنگ هم ترک نشد . به نیت پیروزی در عملیات ها ،نماز شب هایش ، حال خوشش و هایش در باخدا ، هنوز هم از خاطرات زیبای به جا مانده در ذهن و رزمنده هاست.خوش به حالش که خدا را شناخت و چه زیبا او را خرید . . 🍃لبانم معطر به خواندن ای ، چشمانم خیس از حسرت و صدای که مرا به خود آورد... و خدایی که در این است... . 🕊به مناسبت سالروز تـولد . ✍️نویسنده: . 📅تاریخ تولد: ۱۸مهر ۱۳۳۸ . 📅تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۶۳.سردشت . 📅تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۹۹ . 🥀محل دفن: گلزار شهدا امامزاده علی بن جعفر قم .
🍃ای شهید... در خاکریز های ، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،‌ ناله سردادی و شدی. هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. برایمان بخوان. مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های مسجد😔 🍃با سوز دلت بخوان، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. نادما منکسرا را برایمان کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم. 🍃هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت. روضه بخوان. برایمان از بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. بگو چه گذشت بین در و دیوار، شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو. شاید در به رویمان باز شد😭 🍃از وصیت مادر به دختر و بگو، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی . اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های تاب بیاریم.. 🍃نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر، یکی با دست های قلم شده، یکی و یکی با پهلوی شکسته و همچون خودت😞 🍃 در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به اقتدا کردی. 🍃این پایان ندارد.... سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده، نشانه ای است برای هر که دلش گره بخورد به حضرت مادر. فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد. راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو می شوند. شاید هم اولین قدم برای ، خوشبختی است. سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن❤️ 🌺شهادتت مبارک فرمانده. 🕊به مناسب سالروز ✍️نویسنده : 📆تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳ 📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه 📅تاریخ انتشار : ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار : اصفهان
🍃ای شهید... در خاکریز های ، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،‌ ناله سردادی و شدی. هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. برایمان بخوان. مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های مسجد😔 🍃با سوز دلت بخوان، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. نادما منکسرا را برایمان کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم. 🍃هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت. روضه بخوان. برایمان از بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. بگو چه گذشت بین در و دیوار، شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو. شاید در به رویمان باز شد😭 🍃از وصیت مادر به دختر و بگو، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی . اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های تاب بیاریم.. 🍃نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر، یکی با دست های قلم شده، یکی و یکی با پهلوی شکسته و همچون خودت😞 🍃 در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به اقتدا کردی. 🍃این پایان ندارد.... سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده، نشانه ای است برای هر که دلش گره بخورد به حضرت مادر. فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد. راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو می شوند. شاید هم اولین قدم برای ، خوشبختی است. سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن❤️ ♡تولدت مبارک فرمانده♡ 🌺به مناسب سالروز ✍️نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳ 📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه 📅تاریخ انتشار : ۲۲ تیر ۱۴۰۰ 🥀مزار : اصفهان
🍃 پدرش نقی است و مادرش زهرا. برادرانش محمد علی ، جواد و مهدی، خودش ابوالفضل و پسرش علی، در خانواده ای مدار قد کشیده و احترام گذاشتن و صبوری سر لوحه رفتارش بود. 🍃 راهپیمایی ، یکی از مهم‌ترین برنامه‌های زندگی‌اش بود و از چند ماه مانده به اربعین تلاش می‌کرد تا گروهی را برای رفتن به آماده کند. در این چندسال اخیر گروهش بزرگ و بزرگ‌تر شده بود. شهیدابوالفضل به روضه امام حسین(ع) خیلی اهمیت می‌داد، همیشه با دوستانش می گرفتند. 🍃 برای مهیا شدن جهت اعزام به با پای شکسته ۶ ماه دوره تکاوری دید ، تنها 32 بهار مهمان زمین بود اما به قاعده پیری صد ساله خاطراتی زیبا از صفا ، وفا و مهربانی از خود برجای گذاشت. 🍃 وصیت نامه اش گویای ریشه های اعتقادی وی می باشد، در وصیت نامه خود خطاب به مادرش سفارش کرده بود: «مادرجان؛ من می‌روم، امّا اگر زنده برنگشتم، به یاد محسن زهرا (س) گریه کن و اگر سلاح دشمن قلبم را پاره پاره کرد، به یاد حسنش (ع) گریه کن و اگر تیر بر تارک سرم خورد و آن را دو نیم کرد، به یاد همسرش علی (ع) گریه کن و اگر بدنم را پاره و لهیده یافتی، به یاد حسینش (ع) گریه کن. ولی اگر جسمم را دیگر هرگز نیافتی، به یاد اشک بریز که من نیز به یاد او بار‌ها کردم و همیشه گریه خواهم کرد؛ چون از او مظلوم‌تر سراغ ندارم و اینک .» 🍃 نشدلباس رزم به تن، حرم باشم خدا کند که شهیدِ رهِ قلم باشم ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢ تیر ۱٣۶٣ 📅تاریخ شهادت : ٢٣ تیر ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ٢٣ تیر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه ، حلب 🥀مزار شهید : تهران، بهشت زهرا