☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲۳ خرداد "۱۲ ژوئن" روز جهانی مبارزه با کار کودکان
"کودک کار" کودکی است که به یکی از اشکال کار «سبک/سخت» و «داوطلبانه/اجباری» جهت کسب درآمد و نه کسب توانمندی اشتغال دارد. منظور از "کار کودک" درگیر شدن کودکان در آن دسته از فعالیتهای اقتصادی است که مانع تحصیل، آموزش و امکانات اولیه رشد فردی و اجتماعی آنان میشود و با آسیب و بهرهکشی همراه است.
سازمان بینالمللی کار، از سال ۲۰۰۲ بر گستره جهانی کار کودک و اقدامات و تلاشهای مورد نیاز برای محو آن تمرکز کرد. بر همین اساس روز ۱۲ ژوئن از همان سال بهعنوان روز جهانی مقابله با کار کودک اعلام شد که مستلزم همکاری دولتها، کارفرمایان و سازمانهای کار، جامعه مدنی و میلیونها انسان از سراسر جهان است تابتوان اقدام مؤثری را برای کمک به کارگران کودک انتظار داشت.
تعریف کار کودک در نظام بینالمللی:
«کار کودک» بهمعنای کاری است که برای کودکان در گروههای سنی معین ممنوع است. کاری است که توسط کودکان زیر حداقل سن قانونی معین انجام میگیرد و یا بهدلیل ماهیت یا شرایط خاص، آن کار برای کودکان غیرقابل پذیرش است.
امروزه در سراسر جهان، بیش از ۲۰۰ میلیون کودک کار شناسایی شدهاند که بسیاری از آنها بهکار تماموقت اشتغال دارند. این کودکان مدرسه نمیروند و وقت کمی برای بازی دارند و یا اصلاً چنین وقتی ندارند. اغلب این کودکان از تغدیه و مراقبت مقتضی برخوردار نیستند و در کل از امکان و فرصت کودک بودن محروم هستند. بیش از نیمی از این کودکان، در معرض بدترین اشکال کار کودک هستند که از جمله بهکار در محیطهای خطرناک، بردگی یا دیگر اشکال کار اجباری، فعالیتهای غیرقانونی مانند قاچاق مواد مخدر و فحشاء و نیز مشارکت در مخاصمات مسلحانه اشاره شده است.
عوامل اثرگذار بر کار کودکان:
موضوع کودکان کار موضوع نسبتا پیچیدهای است و عوامل گوناگونی در آن اثرگذار هستند.از جمله:
• ساختار خانواده
• فقر
• تغییرات اقتصادی ناگهانی ناشی از جنگ و ... ( که منجر بهمهاجرت بهکشورهای همسایه برای کار بادستمزد بیشتر میشود)
• هزینه تحصیل و نظام آموزشی نادرست
اقدامات سازمان بینالمللی کار در زمینه مقابله با کار کودک:
اقدام سازمان بینالمللی کار در مورد مقابله با کار کودک طی چهار دهه اخیر گسترش زیادی داشته و پیشرفتهای مهمی از زمان انتشار اولین گزارش جهانی درباره این موضوع حاصل شده است. با این وجود چالش اصلی سازمان بینالمللی کار، نحوه تعامل با نظامهای ملی و حمایت از آنها برای مقابله با کار کودک و محو قطعی آن در جهان است. برخی از مهمترین اقدامات سازمان بینالمللی کار در زمینه مقابله با کار کودک عبارتند از:
√ تلاش برای تصویب جهانی کنوانسیونهای این سازمان در زمینه کار کودک
√ تضمین تمرکز جدید بر راهبردها و برنامههای ملی برای ارتقای رویکردی جامع در زمینه اصول و حقوق مبنایی کار
√ توسعه زمینههای مبارزه با عوامل ریشهای کار کودک
√ تثبیت حداقل سن پذیرش برای استخدام و تعیین سن آموزش اجباری
√ توسعه امنیت و سلامت محیط کار برای همه کارگران، با لحاظ اقدامات حفاظتی ویژه برای کودکان در سنین میان حداقل سن استخدام و سن ۱۸ سال و ارائه فهرست جامعی از کارهای خطرناک کودکان
√ ارتقا و توسعه عملکرد نهادها و مکانیزمهای نظارتی "مانند دادگاهها، ادارات پلیس و غیره" بر اعمال مؤثر حقوق مبنایی در محیط کار از جمله حمایت علیه کار کودک
√ توسعه مستمر مشارکت راهبردی و فعال در سطوح بینالمللی، ملی و محلی و ارتقای جنبش جهانی علیه کار کودک
√ توسعه و انتقال رویههای مطلوب که واجد نتایج پایدار بودهاند.
🆔 @arayehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#روز_جهانی_مبارزه_با_کار_کودکان
✳️ شارحان غزلیات حافظ شیرازی
✳️ بخش: اول
❇️ باید دانست که شارحان غزلیّات حضرت ِ حافظ چند دسته اند:
◀️1- آنها که دارای تعصّبِ خشکِ مذهبی بوده ودوست دارند هرطوری که شده حتّا بابافتن ِ آسمان وریسمان به هم، ویاباپیداکردن یک بیت ازدیوان ِ او، حافظِ دوست داشتنی را پیرو ِ مذهب وکیش ِخودشان معرفی نمایند وازشهرتِ جهانی ومحبوبیّتِ بی مانندِ اوبه نفع خوشان استفاده کنند! دوستی ازهمین دسته درموردِ همین بیت(محبوب چارده ساله) سعی می کرد هرطوری که شده به بنده به قبولاند که منظور حافظ از(چهارده) اشاره به چهارده معصوم است!!! وبلافاصله نتیجه می گرفت که به استنادهمین بیت حافظ شیعه مذهب بوده است!!! گفتم دوست عزیز غزل رادوباره بخوان، اشتباه می کنی! توبااین کارهم درحق چهارده معصومین جفا می کنی هم درحق حافظ! چراکه چهارده معصوم خوشان به تنهایی آنقدرفضایل وکمالات دارند که نیازی به تعریف وتمجیدِ شاعران ندارند. آخردرکجای این " چارده ساله بُتی دارم..." اشاره ی ِ حتّا پنهانی ودرلفّافه به چهارده معصومین است؟؟
این دسته غافلند ازاینکه حافظ، رندیست آزاداندیش باجهان بینیِ خاص وبه هیچ مذهب ومسلک وتفکّری یادینی پایبندنبوده وخود به تنهایی صاحبِ یک مسلکِ مُنحصر بفرداست.
جَنگِ هفتاد دوملّت همه راعُذربِنَه
چون ندیدند حقیقت رهِ افسانه زدند.
◀️2- دسته ای دیگر که دربرداشت معنی ازواژه هایی مانند: شرابخواری ومحبوبِ چارده ساله ووووو دچارمشکل می شوند! ناگزیرند مسئله را کمی پیچیده تر کرده تا موضوع "شراب خوردن وعشقبازی بامعشوق چارده ساله "رادرهاله ای ازابهام فروبرده وبه خیال خودشان، حافظ این قطبِ عارفان جهان را تطهیرکرده وحافظی را به نمایش گذارند که خودشان دوست دارند!. این دسته از رویارویی باحافظ ِ حقیقی پرهیزکرده وازآن دوری می کنند.زیرا با رو در رو شدن باحافظِ حقیقی، حافظِ ساختگی ِو جعلی ِ آنها رنگ می بازد وآنها چیزی راکه باترفندِ فراوانی ومطابق ِ سلیقه وتفکّرخویش ساخته وازاوبهره های فراوانی می برده اند ازدست می دهند.! پس ناچارند هرچیزی را که بنظرشان دشوارفهم می آید به "عرفان" مرتبط کنند تا ازبیان اینکه "حافظ به نوجوانی چهارده ساله دل باخته بوده" یاگهگاه شرابی می نوشیده،خلاص گردند! برای این دسته خیلی سخت است که قبول کنند حافظ فردی عاشق پیشه بوده، وگهگاه شرابی نیزمی نوشیده است.امّاچرا برای این دسته پذیرفتن ِ ماهیّتِ وجودی ِ حافظ سخت است؟
چون ازنظرخودِ اینها عاشق پیشگی و شرابخواری هردو زشت ونکوهیده است! پس حافظ هم نباید شراب بخورد و نبایدعشق وَرزی زمینی کند! به نظراین دسته، حافظ هرجا سخن ازشراب گقته،منظورش شرابِ نمازخواندن وروزه گرفتن بوده! و"چارده ساله بتی دارم نیز" یا نوه ی شاه شجاع بوده یا همسرحافظ بوده است! به نظراین دسته حافظ هرجا ازابروی کمانی معشوق سخن گفته منظورش محرابِ مسجد بوده است!!!
اگر حافظ همین حالا به میان ما بازگشته و از ماهیّتِ فکری خود دفاع کند همین دسته ی دوّم حافظ رابه چوب می بندند ومی گویند: تواشتباه می کنی، تویک عارفی، تو یک درویشی، توچارده ساله بُت نداشتی، توشرابخوارنبوده ای توّهم گرفتی و ....
یاد حکایتِ رفتارآن مُرده شور افتادم. گویند مُرده شوری مشغول ِ شُستن و غسل دادن ِ جسدی بوده ، بناگاه جسد زنده شده نشسته،مُرده شور بی اعتنا به زنده شدن ِ او همچنان به کارشست و شو ادامه داده تا اینکه حوصله ی آن بدبخت سررفته و به مُرده شورگفته باباجان من زنده شدم محض رضای خدا رهایم کن! مُرده شور با خونسردی با چوبی برسرآن بخت برگشته زده وگفته: نه اشتباه می کنی تو مُرده ای!! چون تازه مُرده ای بدنت گرم است و تو نمی فهمی!
ادامه دارد... .
@arayehha
شارحان غزلیات حافظ شیرازی
✳️ بخش: دوم ( پایانی )
◀️3- دسته ی دیگر شارحانی هستند که از روی ظاهرکلمات، وبدون ِ نظرداشتِ لایه های زیرین ِ معنا، قضاوتِ عجولانه وسطحی کرده و دوست دارند حافظ را همانندِ خودشان لااُبالی، هرزه،فاسد،دایم الخمر وهوسران معرّفی نمایند تابرای رفتارهای ناشایستِ خود یک توجیهِ مناسب وخوب داشته باشند! هرگاه کسی آنان راسرزنش کرد فوری با استناد به "بی بندوباری حافظ" ازخوددفاع کرده وخودراتبرئه نمایند!
همانگونه که قبلاً نیزگفته شده برای شناختِ حافظ که قرنها پیش می زیسته وزندگانیش درهاله ای ازابهام فرورفته وهیچ سندِ تاریخی جز دیوان شعرش که متاسّفانه آنهم دارای شُبهات ِ فراوانست، راهی جز تفسیر و تعبیرغزلهای آن فرهیخته ی بی همتا نیست. در این راه ضرورت دارد ابتدا تعصّباتِ عقیدتی،قومی ،ملّی و....همه را به یکسو گذاشت و سپس واردِ بحث و تحقیق و تفحّص شد تا توفیقی حاصل گردد در غیر اینصورت هرتلاشی ،نتیجه ی آب در هاون کوبیدن و برافروختن شمع در مسیر باد را خواهدداشت.
حافظ نه مسلمان است نه کافر،نه شیعه نه سُنی، نه شریعتیست نه طریقتی،نه ملامتی نه اشعری، نه عارف است نه عابد، نه لا اُبالیست نه درقید وبندِ تلقیناتِ گذشتگان وشئوناتِ اجتماعی مذهبی، حافظ نه زردتشتی ست نه مسیحی،حافظ نه صوفیست نه درویش، خلاصه اینکه حافظ فقط "حافظ" است و بس و همتایی ندارد. حافظ خود پس از سالها تحقیق و تفحّص، یک تفکّری با خودآورد و یک مَسلکی خاص بنا نهاد که می توان گفت معجونی از اندیشه های نابِ فلسفی، روانشناسی،اجتماعی،فرهنگی، هنری با محوریّتِ انسانیّت است و درهیچ چارچوبِ قومی گرایی نمی گنجد. او رسول عشق و گل و بلبل و بهاراست.شعار اوعشق، پندار او عشق،گفتار و کردار او عشق و کتاب او سرشار از عشق و محبّت است و از نظرگاهِ او عشقبازی نزدیکترین و خیال انگیزترین راه به سرمنزل دوست است.
فکند زمزمه ی عشق درحجاز و عراق
نوای بانگِ غزلهای حافظِ شیراز
درود بر رندِ شیراز حافظ
@arayehha
✳️ دیدگاه شهید مطهری در باره ی حافظ شیرازی
حافظ گلی است از یک بوستان. بوستانی را شما در نظر بگیرید که صدهزار متر مربع است و در آن دهها هزار گل وجود دارد و یک گلش حافظ است و آن بوستان، بوستان معارف اسلامی است که گسترده بوده ،اینکه ما حافظ را تنها از این بوستان بچینیم، بعد بخواهیم مطابق دل خودمان تفسیر کنیم درست نیست، حافظ را فقط در داخل همان بوستانی که رشد کرده- که آن، بوستان فرهنگ اسلامی است- میتوانیم مطالعه کنیم. ما تا استادهای حافظ را، استادهای استادهای حافظ را، جوّ حافظ را، فضایی که حافظ در آن فضا تنفس کرده به دست نیاوریم محال است شناخت درستی از او پیدا کنیم و این کار، کار یک ادیب نیست.
اشتباه این است که در عصر ما ادبا میخواهند حافظ را شرح کنند. بزرگترین ادیب جهان هم بیاید نمیتواند حافظ را شرح کند. حافظ را عارفی باید شرح کند که ادیب هم باشد و به همین دلیل این بنده با تمام صراحت عرض میکنم هیچ مدعی شرح حافظ نیستم چون نه عارفم نه ادیب، عارفی ادیب میباید که حافظ را شرح کند، آنهم ادیب به معنای جامع علوم عصر و زمان حافظ، ادیب زمان حافظ.
❇️ استاد مطهری، عرفان حافظ، ص58
@arayehha
#واژه_شناسی_گویشها
#اهریمن
#لسان_الحق_طباطبایی
واژگان اهریمنی در گویش خوری:
در گویش خوری و لهجهٔ فارسی رایج در خوربیابانک چندین واژه و مصدر افعال هست که میتوان آنها را در دستهٔ واژگان اهریمنی به شمار آورد. از جمله:
۱. تمسین (tomossiyon) و به لفظ
تمسیدن (tomossidan) در فارسی رایج در خوربیابانک، برابر «تمرگیدن» در فارسی محاوره.
۲. فندوس کردن و فندوس شدن (fonduskardon) به معنی مردن جانوران، برابر «سقط کردن و سقط شدن».
۳. سندل کردن (sondolkardon) به معنی «نشستن» همانند نشستن جانورانی چون گربه و شیر.
@arayehha
#ادبیات_عامه
#مغ_moq
#لسان_الحق_طباطبایی
مغ گیاهی است خودرو، هرز، پایا، گلدار، از تیره شببویان و در کشتگاههای زعفران، غلات، یونجه و چغندرقند در گرمسیر میروید. از پاشیدن تخم و بریدههای ریشه در زمین گسترش مییابد.
این گیاه با نام علمی Lepidium draba و نام فارسی ازمک (ozmak) در سیستان، سمنان، دامغان، کرمانشان، کرمان، گیلان، مازندران، اصفهان، یزد و... در میانه فصل بهار سبز میشود.
گیاه ازمک با نام محلی «مغ» در دشت «کشتزار» جندق، کشتگاههای زعفران از میانه پاییز تا اوایل بهار میروید و رشد میکند. مردم جندق از برگ آن در پختن سبزی پلو و کوکو استفاده میکنند.
پلو مغ و کوکوی مغ، یکی از خوراکهای آنان است.
#داریوش_محمدی_علاسوند
اگر اشتباه نگرفته باشم، در بختیاری به این گیاه کوهی و خودرو «چز» (Chez) میگویند یا چز کوهی که بیشتر جنبهٔ درمانی دارد.
#دکتر_احمد_صداقتی
این گیاه در سنگسر به نام پارۂ pârə معروف و البته به گُل ننشته آن برای استفاده مناسبتر است و در برنج طعم خاصی شبیه آرشه میدهد که از مشتقات لبنیات سنگسری است و بسیار طرفدار دارد. در آش و غذاهای دیگر نیز به کار میرود. آبی که از برنج آبکش به دست آمده و به هَلیمُو معروف است نیز با ماست و پارۂ بسیار خوشمزه است و خواهان دارد.
شبکۀ ریشهشناسی، دانشگاهی برای ریشهیابی زبانها و گویشهای ایرانی.
@arayehha
نقش ضمایر پیوسته.pdf
1.05M
#درسنامه_دستور_ضمیر
●بیش از ۲۰۰ مثال برای نقش ضمایر پیوسته از کتابهای فارسی متوسطه
✍ مسلم ساسانی، دبیر ادبیات استان گلستان.
@arayehha
4_6003562873270309476.mp3
26.12M
دربارۀ دستور خط فارسی شکسته
👌✅
پوشهٔ صوتی سخنرانی دکتر امید طبیبزاده، عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی – دوشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۳
@arayehha
#واژه_شناسی_گویشها
#پر
#شهاب_الدین_قناطیر
#داریوش_محمدی_علاسوند
در بهبهانی و بختیاری به کنار و حاشیه یک چیز «پَرّ» گفته میشود.
#دکتر_صادق_باغفلکی
در گویشهای کردی جنوبی نیز «پَر» به معنی کنار و لبه است. «هامپره» یا «همپره» هم به معنی دو یا چند فرد است که متعلق به یک منطقه خاص هستند.
#لسان_الحق_طباطبایی
«پر» در گویش خوری و لهجهٔ فارسی رایج در خوروبیابانک به معنای کنار و گوشه است. چنانکه گویند «به پر قبایش بر میخورد» یا «پر چادر» یا «پر دامن» یا «پر نمال» (nomal) (چارقد). در دیگر لهجهها بهویژه لهجهٔ تهرانی «تریج» (terij) گفته میشود و در گویش خوری و لهجهٔ فارسی رایج در خوروبیابانک «تریش» گفته میشود.
#حسین_میرمحمدی
در زبان لکی «پر» به معنی حاشیه و کناره است.
پر زمین: حاشیه و کنارهٔ زمین
پر گوه (par gava): حاشیهٔ قالی
پرچین: گیاه یا چوبهایی که در حاشیه و کنارهٔ زمین کشاورزی یا باغ میچینند.
«پر» از واژهٔ pairi اوستایی گرفته شده و واژهٔ «پیرامون» در فارسی نیز از این ریشه است.
شبکۀ ریشهشناسی، دانشگاهی برای ریشهیابی زبانها و گویشها
@arayehha
🔴 ریشه شناسی «تسبیح» (1)
تسبیح به چه معناست؟ همگی می دانیم که واژه تسبیح، باب تفعیل از ماده «سبح» است. با این حال پرسشی که درباره تسبیح همچنان بی پاسخ مانده، آن است که چه ارتباط معناداری میان تسبیح (در وزن تفعیل) با ماده «سبح» وجود دارد؟ مشهور آن است که سَبَحَ یعنی شنا کردن، و این معنا هیچ ارتباطی با تسبیح کردن پیدا نمی کند! بسیاری از لغویون و مفسران درباره این ارتباط سکوت کرده اند و معدودی چون راغب اصفهانی نیز برای توضیح این ارتباط به تخیل روی آورده اند (نک: مفردات راغب، ذیل سبح)!
در ادامه می خواهیم به تبیین این ارتباط بپردازیم؛ ارتباطی که درک ما را از معنای تسبیح عمق خواهد بخشید. پس با ما همراه باشید ...
ماده سبح در زبان های سامی معانی متنوع و پراکنده ای دارد و این پراکندگی، کمی گیج کننده است. با این حال تمام این معانی را می توان به شکل زیر دسته بندی کرد:
• معنای «گسترش»: گستردن، پراکنده شدن، روشنی و جلا دادن. فراغت.
• معنای «ارتقاء دادن»: رشد کردن، افزایش در ارزش، بهبود دادن، تسکین دادن.
• معنای «شکوه و جلال».
• معنای «ستایش»: ستودن، جلال دادن، ستایش کردن، آواز خواندن (مذهبی)
از منظر معناشناسی تاریخی، مسیر ساخت معنا به این صورت بوده است :
1. سبح در ابتدا به معنای «گسترش یافتن» (spread, extend) بوده است. این معنا را می توانیم در اکدی، آرامی، عبری و سریانی ببینیم.
2. سپس از معنای گسترش، معنای «ارتقاء در ارزش» (gorw in value) ساخته شده است. ردپای این معنا را البته تنها در شاخه سامی غربی می توان دید. آرامی ترگومی، لهجه فلسطینی مسیحی و فلسطینی یهودی، و عبری این معنا را دارند.
3. در ادامه معنای قبل، معنای شکوه و جلال (glory) به وجود آمده است. این معنا نیز در شاخه غربی دیده می شود.
4. و در نهایت، معنای تسبیح (باب تفعیل که معنایش تعدیه است)، یعنی شکوه و جلال دادن (glorify)، یا ستایش کردن (praise) ساخته شده است.
مسیر ساخت به طور خلاصه چنین است :
«گسترش > افزایش در ارزش > شکوه و جلال > ستایش کردن»
در واقع تسبیح یعنی گسترش دادن، یا ارتقاء دادن و بالا بردن چیزی در ذهن و دل خودمان، که حاصل آن، شکوه و جلال بخشیدن یا همان ستایش کردن آن چیز است.
@arayehha
🔴 ریشه شناسی تسبیح (2)
در ادامه یادداشت پیشینو در پاسخ به پرسش یکی از دوستان فرهیخته که در مورد اصالت یا وام واژگی تسبیح در عربی پرسیده اند، باید بگوییم که اگر دوباره نگاهی به زبانهای سامی بیندازیم، خواهیم دید در تمام زیرشاخههای سامی و در اکثریت قریب به اتفاق زبانهای این خانواده واژه «تسبیح» وجود دارد، و معنای آن هم ستایش کردن (to praise) یا معانی نزدیک آن است. در ادامه نمونههایی از هر شاخه میآوریم:
▶️شاخه شرقی- زبان اکدی: (suppu) به معنای دعا کردن
◀️شاخه غربی:
- عبری: שִׁבֵּחַ (شیبِّح) به معنای ستایش کردن
- آرامی: שִׁבֵּחַ (شیبِّح)
- سریانی: ܫܒܚ (شَبِّح)
🔽شاخه جنوبی – زبان حبشی: sabbəha به معنای تجلیل کردن
⏺شاخه مرکزی – عربی: سَبَّحَ
❗️طبق قواعد زبانشناسی تاریخی، وقتی یک واژه- معنا (واژه ای در یک معنای مشخص)، در تمام شاخه های یک خانواده زبانی باشد، معنایش آن است که این واژه، واژهای کهن بوده و قدمت آن به زبان مادر بازمی گردد. بنابراین تسبیح به معنای ستایش کردن، ریشه در زبان سامی مادر (سامی باستان) دارد. با این استدلال، سخن خاورشناسانی چون جفری، مینگانا و دیگران که تسبیح را در عربی قرآن مأخوذ از سریانی می دانند، مورد نقد قرار می گیرد. تسبیح در عربی هم به مانند دیگر زبان های سامی، واژه ای اصیل است و آن را از سامی مادر به ارث برده است.
(خوب است بدانید آرتور جفری در کتاب واژگان دخیل در قرآن مجید، این اشتباه را زیاد مرتکب شده. واژه ای قرآنی را که کهن بوده و در همه شاخه های سامی موجود است، برگرفته از سریانی یا عبری می خواند)!🤔
📖در کتاب مقدس، واژه تسبیح بارها به کار رفته است. ترجمه چند نمونه از عبارات آن را که مشتمل بر واژه تسبیح است، در ادامه میآورم:
- «آنگاه شادمانی را (بهعنوان بهترین چیز) مدح کردم» (کتاب جامعه، 8: 15).
- «چونکه رحمت تو از حیات نیکوتر است، پس لبهای من تو را تسبیح خواهند خواند» (مزامیر داود، 63: 4).
- «[عیسی (ع) خطاب به خداوند] من بر روی زمین تو را جلال دادم (ستایش کردم) و کاری را که به من سپردی تا بکنم، به کمال رسانیدم» (انجیل یوحنا، 17: 4)
🤲 تسبیح در مسیحیت، اشاره به یک عمل آیینی و مناسکی (ritual) هم دارد؛ عملی که همراه با گفتن اذکاری و خواندن سرودهایی در ستایش خداوند است. در ادبیات دین شناسی به این سرودهای مذهبی، doxology می گویند. در قرآن کریم نیز تسبیح یک عمل عبادی است که در صبح و شام و در نشست و برخاست به آن امر شده ایم (رک: طه/130؛ طور/48). در واقع تسبیح یک ذکر زبانی است و ما در ادبیات مسیحی سریانی زبان، ذکر (شوبحا لالها) را داریم که دقیقا معادل ذکر «سبحان الله» در قرآن است!
📌با این وصف باید بگوییم در قرآن، تسبیح دو معنا دارد: نخست معنای بزرگداشتن و ستایش کردن (معنای عام). دوم گفتن ذکر «سبحان الله» (معنای خاص). معنای عام در همه شاخه های سامی وجود دارد، و معنای خاص تنها در سریانی دیده می شود. در قرآن کریم این دو معنا به موازات هم وجود دارد. مثلا آنگاه که سخن از تسبیح همه موجودات عالم می شود: «َ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» (اسراء/44) نباید آن را به معنای خاص (گفتن ذکر زبانی) بدانیم؛ بلکه تسبیح موجودات به معنای عام (بزرگداشت و ستایش) است. در مقابل آیاتی که سخن از «گفتن سبحان الله» به میان می آورند (مثلا اسراء/93؛ قلم/29) به معنای خاص اشاره دارند.
بنابراین تسبیح دارای یک پیشینه روشن و قوی در زبان های سامی و ادیان ابراهیمی است و در قرآن نیز همان سنت دینی ادامه پیدا کرده است.
دانستیم که تسبیح اشاره به یک عمل آیینی، عبادی و ذکرگونه دارد
@arayehha