✅ پ . ن 👆
۱ _ قاعدهی #اشباع (بلند تلفظ کردن هجای کوتاه)
۲ _ قاعدهی #هجای_آخر_مصراع (آخرین هجا فقط بلند محسوب میشود
۳ _ قاعدهی #نون_ساکن خارج از تقطیع
۴ _ قاعدهی #تسکین (تبدیل دو هجای کوتاه، به یک هجای بلند)
۵ _ قاعدهی #ابدال (فعلن به فع لن) آخرین رکن
۶ - قاعدهی #وزن_دوری (هر مصراع حکم دو نیم مصراع است و رکن آخر هر نیم مصراع حکم قاعدهی آخر مصراع است.
۷ - #قاعده_حرف_ت (ساقط از تقطیع)
سید محمدرضا شمس (ساقی)
پنجشنبه 1401/10/08
https://eitaa.com/arozghafie
#بَدیههسُرایی
#بدیهه یا #بداهه (به ضم یا فتح باء) از مصدر بَدْه و بُدْه (هاء بدل از همزه: بدء)، در لغت یعنی آغاز هر چیز و آنچه به ناگاه آید؛ و در اصطلاح ادب : "کلامی است که بیرَویّت و بدون اندیشه بر زبان و قلم گوینده و نویسنده جاری شود."
۱ - تعریف بدیهه
در تعریف منطقی بدیهه، بیگمان صفت "ناگهانی بودن" یا "به ناگاه روی دادن" فصل یا عرض خاص به شمار میآید؛ پس این صفت هم صفت قول (سخن، کلام) تواند بود و هم صفت فعل؛ ولی آنچه در اینجا موردنظر است، بدیهه در قول یا کلام است که ممکن است مطلق یا مقید باشد. در قول یا کلام مطلق، بدیهه یعنی "بیاندیشه آمدنِ سخن، ناگاه آمدن سخن و بیتأمل چیزی گفتن" و در قول یا کلام مقید (انشا، شعر، خطابه)، نوشتن و سرودن و سخنوری بیاندیشه و بیمقدمه را #بدیهه گویند، بدینمعنی که "منشی یا شاعر کلام را بی رَویّت و فکر انشا کند".
در زبان فارسی از بدیهه به "زود شعری" و "چُستگویی" نیز تعبیر شده است.
۲ - معنای ارتجال
از بدیهه به #ارتجال نیز تعبیر میشود. ارتجال در اصطلاح "سخن گفتن بدون آمادگی قبلی" است.
رشید وطواط و تهانوی به صراحت بدیهه را همان ارتجال خواندهاند. پس شعرسرایی و انشاپردازی و سخنوری بدون ساختن و آماده کردن قبلی، مصداقِ ارتجال یا بدیهه به شمار میروند.
۳ - رَویّهگویی
اما #رَویّت، در برابر #ارتجال و #بدیهه، در اصطلاح ادب سخنی است که در پی تأمل و تفکر و با اندیشه پدید آید. در این باره باید گفت: از آنجا که فکر، به تعبیر اهل منطق ذاتی انسان است، پس انسان چه در حال بدیههگویی و چه در حال رویهگویی میاندیشد؛ بنابراین، مراد از "بیاندیشه سخن گفتن" در بدیهه، چیزی جز "بیاندیشه پیشین و شتابآلود سخن گفتن" نیست، پس دو گونه میتوان گفت و نوشت: بیتأمل و شتابآلود؛ با تأمل و درنگ و دور از شتاب.
از گونه اول به #بدیهه، و از گونه دوم به #رَویّه تعبیر میشود. گونهی دوم که در پی تأمل و درنگ و غور به بار میآید، شیوهی طبیعی سخن گفتن و نوشتن و سرودن است. پس قاعده در سخنوری و نویسندگی و شاعری، رویت است و تأمل؛ و بدیهه از مقولهی استثنا به شمار میآید که خود، دست کم در این موارد، نشانه استادی و کارآزمودگی است؛ چنانکه نظامی عروضی با عبارتِ "بدیهة من چون رَویّت گشته بود"، از استادی خویش سخن میگوید. همو بدیههسرایی را رکن اعلای شاعری شمرده، و آورده که بر شاعر واجب است تا به مدد تکرار و ممارست، طبع خود را چنان در بدیههسرایی توانا سازد که بتواند "معانی انگیزد".
طبع روان خصلتی است که یکی از جلوههای آن بدیههسرایی است و شاعر بدیههسرا دارای طبعی به تعبیر حافظ "چون آب روان" است.
از دیگر شرایط دستیابی به پایگاه بدیههسرایی تکرار و ممارست و حفظ شعر، و آنگاه سرودن و بسیار سرودن شعر است تا در نفس شاعر "ملکه شاعری" پرورش یابد و در بدیههگویی توانا گردد. پس پیوند شاعری و بدیههسرایی، دست کم به عنوان جلوهای از طبع روان، امری است نه فقط پذیرفته، که مطلوب نیز هست.
۴ - سابقهی بدیههسرایی
بدیههسرایی سابقهای دیرینه دارد و در تمام ادوار شعر فارسی کم و بیش رواج داشته است. نظامی عروضی گزارشها و حکایتهایی از بدیههسراییهای شاعرانی چون رودکی، عنصری، معزّی و ازرقی به دست میدهد.
خاقانی شروانی نیز در بیتی از قصیدهای به بدیههگویی خویش افتخار کرده است.
نظامی گنجوی در لیلی و مجنون از بدیههگویی شاعرانه سخن رانده، و جامی هم از بدیههگویی فردوسی در مجلس سلطان محمود یاد کرده است.
از بدیههگوییهای صائب نیز چند جا سخن به میان آمده است، و حکایاتی از قدرت طبع قاآنی شیرازی و بدیههسراییهای اعجاب برانگیز او آوردهاند.
در دورهی معاصر نیز بدیههسرایی مورد توجه برخی از شاعران سنتگرا قرار دارد.
۵ - قالب بدیهه
بدیههسرایی بنابر طبیعت خود که از سر شتاب و تحت تأثیر رویدادهای خاص شکل میگیرد و به کوتاهی بیان میشود، معمولاً قالبهایی کوتاه میطلبد؛ به علاوه، شاعر با همه مهارتی که دارد، کمتر مجال انتخاب قوالب بلند مییابد. در حقیقت جلوگاه بدیهه، نخست رباعی و دوبیتی است و سپس مفردات و سرانجام قطعههایی که از دو یا چند بیت فراتر نمیرود؛ چنانکه بدیههسراییهای رودکی و عنصری و معزی و ازرقی و مهستی گنجوی همه قطعه یا رباعی است.
منبع : فنون ادبی
آموزش عروض وقافیه و...
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
(هوالعلیم)
#بداهه_چیست ؟
بداهه گویی یک فن ظریف و زیباست که در فضای مجازی و سایتهای ادبی نیز جایگاه خود را یافته است چه در شکل کامنت برای یک شعر دیگر و چه در شکل مشاعره و یا بداهه گوییهای آنلاین. در اصل شگردی برای حاضرجوابی منحصر بهفرد هنرمندانه است که علاوه بر مجامع محدود ادبی نشانههای آن را میتوان در لابلای تاریخ نیز رصد کرد.
کشش و ارزش آن علاوه بر زیباییهای ادبی حتی نتیجهی سیاسی و اجتماعی نیز گاه داشته است در تغییر لحظهای تصمیم گیریهای برخی بزرگان چه در شکل مجیز گوییهای بارگاه سلاطین و چه حتی در شکل شیشکی و تمسخر و... (به دلیل مشخص بودن موضوع ، به تعریف باز تر برای بداهه میپردازیم)
اما آنچه که مسلّم است بداهه گویی کار هر کسی نیست و آنچه در فضای مجازی به عنوان برنامههای بداههگویی مرسوم شده است به علت عدم شناخت لغوی و کاربردی این عنوان است؛ لذا از ابتدای ورودم به فضای مجازی که مربوط به ابتدای دههی 90 است عنوان #همسرایی را بر آن نهادم و آن روزها که در پیامرسان ویچت و بعد لاین و سپس تلگرام و... گروههایی داشتیم که ضمن آموزش در هفته با گروههای دیگر در همسرایی رقابت میکردیم و ساعاتی پربار و شیرینی را در کنار هم میگذراندیم و همین امر موجب دوستی با یکدیگر و پیشرفت خیلی از عزیزان کم تجربه شد. اما همانطور که عرض کردم کمکم جا انداختم که بگوییم : #همسرایی نه #بداههگویی زیرا بداههگویی علاوه بر قدرت بیان و توان حاضرجوابی ، یک پیش زمینهی علمی و فنی و دقیق ادبی نیز لازم دارد زیرا شعر بداهه حتی اگر حاوی سخنی بسیار مهم و زیبا و مؤثر ولی فاقد شکل و فرم و قواعد ادبی باشد ، جایی در ادبیات و شعر نخواهد داشت و فاقد ارزش است.
آری شعر بداهه نیز به شکل دقیق از قواعد شعر و ادب پیروی میکند ولی چون در لحظه بدون تأمل خلق میشود هنری مضاعف است البته هستند افرادی که در یکی دو بیت این توانایی را دارند اما آنچه که مرسوم شده برداشت غلطی از عنوان بداهه است که بعضاً نوسرودههای مطول خود را بداهه مینامند زیرا اساس کار شاعر با واژه و معانی است بنابراین بسیار ناشایست است که شاعری ناآگاهانه اصطلاحی را به غلط مکرراً در نوسرودههایش تکرار کند.
(بداههسرایی)
هیـچ دانـی "بـداهـه" یعنی چـه؟
بـی تــأمــل بــوَد : سخــن گفتن
بـی تفکـّـــر ـ بــــدون انــدیشــه :
گـــوهـــر لفـظ ، نــاگهــان سفتن
ای کـه دایــم بــداهــه میگـویی
در مجــازی بــه لطـف انــدیشــه!
هیـــچ دانـــی بـــدون آگـــاهـــی
مـیزنــی سـنگ بــر دل شـیـشه؟
چون "بـداهــه" اصـول خود دارد
هــر کــه را نیست این تــوانــایی
طبــع تنـــد و ملیــح میخـواهـد
عــاری از ضعـفِ وزن و گـویـایی
در "بــداهـــه" ، نفـس بــوَد زایــد
کـه تـــأمـــل ، در آن نـــدارد جـــا
پس چهسان میتوان که هر شاعر
بشود اینچنــین، بــداهــه سُــرا؟
ایـنکــه امروزه رســم گــردیــده
در مجــازی ، بــداهــه گــویـیها
"هــمسُـرایــی" بــودَ همــه از دم
نـه "بــداهــه" بـهروح پـاک خـدا
ای دریغــا کــه عـــدّهای خـود را
یک "بــداهــه سُـرای" بشمــارنـد
در مجــازی، بــدون درکِ سخــن
بــذر اشعـــار سـسـت ، میکـارند
بــا سخــنهــای تــــازه و نـاقص
بـه غلـط بـر بــداهـــه دل بستـند
بـا چنـین درکــی از اصـول سخن
پس "بــداهه سُــرا" همه هسـتـند
سید محمدرضا شمس (ساقی)
آموزش عروض وقافیه و...
https://eitaa.com/arozghafie
#تمرین 5 :
✅ ابیات زیر را تقطیع هجایی بفرمایید.
گر وصل تو ای ترک نه بختی است مکرم
ور روی تو ای دوست نه فتحی است مهنا
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
نظر برداشت شبنم در هوای آفتاب از گل
به امید که من از عارض او چشم بردارم
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
خروشیدن ِ پهلوانان به درد
کنان گوشت تن را بر آن رادمرد
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
وین روز مفارقت به شب می آمد
آن لب که چو جان ماست دور از لب ماست
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
در آن زمان که جهان را به جان وداع کند
به مال و دولت او سفلهای گمارد چرخ
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
خروشان همه گوشت بازو بکند
نشست از برش سوگوار و نژند
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
بیست سال است بهار از سر ما رفته ولی
من همان ماتمیام در غم استاد هنوز
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
پرواز بلندی به ته بال مگس سوخت
گر خواب عدم بر دو جهان شام گمارد
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
چو از سال کوچی پژوهش نمود
هزار و سه صد با یک و بیست بود
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
از بس که در نظرم خوب آمدی صنما
هر جا که مینگرم گویی که در نظری
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
آن که با سوز درون دل ما ، بیگانه است
درد بیخانه نمیداند و صاحبخانه است
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
سید محمدرضا شمس (ساقی)
سهشنبه 1401/11/11
https://eitaa.com/arozghafie
✅ ابیات فوق 👆 را تقطیع و تمرین بفرمایید.
پاسخ ماه آینده بارگذاری میشود.
✅ پاسخ تقطیع ابیات فوق👇
گر وصل تو ای ترک نه بختی است مکرم
مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
(هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
گر/ وص/ل/ = مفعول
ت / ای/ تر/ ک/ = مفاعیل
نَ / بخ/ تی/ ست۱/ = مفاعیل
م/ کر/ رم / = فعولن
ور روی تو ای دوست نه فتحی است مُهنا
ور/ رو/ ی/ = مفعول
تُ/ ای/ دو/ست۱/ = مفاعیل
نَ/ فت/ حی/ ست۱/ = مفاعیل
م/ هن/ نا / = فعولن
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
نظر برداشت شبنم در هوای آفتاب از گل
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
(هزج مثمن سالم)
ن/ظر/ بر/دا/ = مفاعیلن
شت۱/ شب/نم/ در/ = مفاعیلن
ه/وا/ی۲/ آ/ = مفاعیلن
ف/تا/بَز/ گل/ = مفاعیلن
به امّید که من از عارض او چشم بردارم
ب/ اُم/می/د۲/ = مفاعیلن
ک/ من/ از /عا/ = مفاعیلن
ر/ض۲/ او/ چش/ = مفاعیلن
م/بر/دا/رم/ = مفاعیلن
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
خروشیدن ِ پهلوانان به درد
فعولن فعولن فعولن فعل
(متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
خ/رو/شی/ = فعولن
د/نِ۲/پَه/ = فعولن
ل/وا/نان۳/ = فعولن
بِ/درد۴/ = فعل
کنان گوشت تن را بر آن رادمرد
کُ/نان۳/گو/ = فعولن
شت۱/تن /را/ = فعولن
ب/رآن۴/ را/ = فعولن
د/مرد۴/ = فعل
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
وین روز مفارقت به شب می آمد
مفعول مفاعلن مفاعیلن فع
(وزن دوم رباعی)
وین/رو/ز/ = مفعول
م/فا/ر/قت/ = مفاعلن
ب/شب/می/آ/ = مفاعیلن
مد/ = فع
آن لب که چو جان ماست دور از لب ماست
مفعول مفاعلن مفاعیلُ فعل
(وزن سوم رباعی)
آن/لب/ک/ = مفعول
چ/جا/ن/ما/ = مفاعلن
ست۱/دو/رز/ل/ = مفاعیل
ب/ماست۱و۴/ = فعل
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
در آن زمان که جهان را به جان وداع کند
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
(مجتث مثمن مخبون محذوف)
د/رآن۳/ز/مان۳/ = مفاعلن
ک/ج/هان۳/را/ = فعلاتن
ب/جان۳/و/دا/ = مفاعلن
ع/ک/ند/ = فعلن
به مال و دولت او سفلهای گمارد چرخ
ب/ما/لُ/دو/ = مفاعلن
ل/ت/او/سف/ = فعلاتن
لِ/ای/گ/ما/ = مفاعلن
رد/چرخ/ = فع لن ۵
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
خروشان همه گوشت بازو بکند
فعولن فعولن فعولن فعل
(متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
خُ/رو/شان۳/ = فعولن
ه/مِ۲/ گو/ = فعولن
شت۱/با/زو/ = فعولن
ب/کند۴/ = فعل
نشست از برش سوگوار و نژند
ن/شس/تز/ = فعولن
ب/رش/سو/ = فعولن
گ/وا/رُ۲/ = فعولن
ن/ژند۴/ = فعل
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن
(بحر هزج مثمن اخرب) "وزن دوری"
وق/تی/د/ = مفعول
ل/سو/دا/یی/ = مفاعیلن
می/رف/ت/ = مفعول
ب/ بس/تان۳/ها/ = مفاعیلن
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها
بی/خی/ش/ = مفعول
ت/نم/کر/دی/ = مفاعیلن
بو/ی۲/گ/ = مفعول
ل/ری/حان۳/ها/ = مفاعیلن
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
بیست سال است بهار از سرِ ما رفته ولی
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
(رمل مثمن مخبون محذوف)
بی/ست۱/سا/لس/ = فاعلاتن
ت/ب/ها/رز/ = فعلاتن
س/رِ/ما/رف/ = فعلاتن
ت/و/لی/ = فعلن
من همان ماتمیام در غم استاد هنوز
من/ه/مان۳/ما/ = فاعلاتن
ت/مِ/یم/در/ = فعلاتن
غ/م/اس/تا/ = فعلاتن
د/ه/نوز۴/ = فعلن
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
پرواز بلندی به ته بال مگس سوخت
مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولُن
(هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
پر/وا/ز/ = مفعول
ب/لن/دی/ب/ = مفاعیل
ت/ه۲/با/ل/ = مفاعیل
م/گس/سوخت۱و۴/ = فعولن
گر خواب عدم بر دو جهان شام گمارد
گر/خا/ب/ = مفعول
ع/دم/بر/د/ = مفاعیل
ج/هان۳/شا/م/ = مفاعیل
گ/ما/رد/ = فعولن
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
چو از سال کوچی پژوهش نمود
فعولن فعولن فعولن فعل
(متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
چ/از/سا/ = فعولن
ل/کو/چی/ = فعولن
پ/ژو/هش/ = فعولن
ن/مود۴/ = فعل
هزار و سه صد با یک و بیست بود
ه/زا/رُ۲/ = فعولن
س/صد/با/ = فعولن
ی/کُ۲/بی/ = فعولن
ست۱/بود۴/ = فعل
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
از بس که در نظرم خوب آمدی صنما
مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن
(بسیط مخبون)
از/بس/ک/در/ = مستفعلن
ن/ظ/رم/ = فعلن
خو/با/م/دی/ = مستفعلن
ص/ن/ما/ = فعلن
هر جا که مینگرم گویی که در نظری
هر/جا/ک/می/ = مستفعلن
ن/گ/رم/ = فعلن
گو/یی/ک/در/ = مستفعلن
ن/ظ/ری/ = فعلن
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
آن که با سوز درون دل ما ، بیگانه است
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
(رمل مثمن مخبون محذوف)
آن/ک/با/سو/ = فاعلاتن
ز/د/رو/ن۲/ = فعلاتن
د/ل/ما/بی/ = فعلاتن
گا/نست۴/ = فع/لن ۵
درد بیخانه نمیداند و صاحبخانه است
در/د/بی/خا/ = فاعلاتن
ن/ن/می/دا/ = فعلاتن
ن/د/صا/حب/ = فعلاتن
خا/نست۴/ = فع/لن ۵
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
سید محمدرضا شمس (ساقی)
جمعه 1401/12/05
https://eitaa.com/arozghafie
۱ ـ #قاعده_حرف_ت
۲ً قاعدهی #اشباع
۳ ـ قاعدهی #نون_ساکن
۴ ـ قاعدهی #هجای_آخر_مصراع #اختیارات_وزنی
۵ ـ قاعدهی #ابدال #اختیارات_شاعری
📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانالها و گروههای مرتبط، حذف منبع شرعاً جایز نمیباشد و غیر اخلاقی است.
#درست_نویسی_2
نوشتن و تلفظ درستِ کلمات :
بَعضِ شما نباشه ❌
بهْ ز شما نباشه ✅
- بِه : بهتر ، برتر
پیار سال ❌
پیرار سال ✅
پیرار : قبل از پار ، دو سال قبل
تخمه ژاپنی ❌
تخمه جابانی ✅
جابان : نام منطقهای است در دماوند که در گذشته این محصول را تولید میکرد! به همین دلیل در زمانهای قدیم ، این محصول به عنوان "تخمه جابانی" شناخته میشد که با گذشت زمان ، کمکم تلفظ آن از تخمه جابانی به تخمه ژاپنی تغییر یافت و غلط است.
پهباد ❌
پهپاد ✅
- پ : پرنده
- ه : هدایت
- پ : پذیر
- ا : از
- د : دور
مخفف (پرنده هدایتپذیر از دور)
تیلیت ❌
ترید، تریت ✅ (آبگوشت و آبدوغ)
ضربالعجل ❌
ضربالاجل ✅ (مدت نهادن)
طاق زدن ❌
تاخت زدن ✅
تاخت : معاوضه کردن
خرتناق ❌
خرتلاق ✅
خرتلاق : حَنجره
تا خرتلاق خوردن
فلاکس چای ❌
فلاسک چای ✅
دیکس کمر ❌
دیسک کمر ✅
جد و آباد ❌
جد و آباء ✅
آباء : پدران
ظرص قاطع ❌
ضرس قاطع ✅
ضرس: دندان. ضرس قاطع تشبیهی از فردی است که با فشردن دندانهایش روی هم، هنگام صحبت، اطمینان از درستی کلامش را به مخاطب القا میکند.
راجبِ ❌
راجع به ✅
پیشِ قاضی و مَلَقبازی ❌
پیشِ غازی و معلقبازی ✅
غازی : “بندباز” (البته معنای دیگر جنگجو است) ؛ تعبیر عامیانه این است که "پیش کسی که روی بند معلق میزند و شیرینکاری میکند، معلقزدن هنرنمایی ناچیزی است!"
یا به عبارتی : "جلوِ توپچی ترقه در کردن"
معلق، گر زنی در نزد غازی
کنی با آبروی خویش، بازی
آموزش عروض وقافیه و...
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت اعضای محترم کانال🌹
✅ به جهت جستجوی راحتتر در کانال ، مباحث مورد نظر خود را در عناوین لینکشده زیر 👇 پیگیری بفرمایید.
پیش گفتار :
(نظم)
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
(انواع قالب شعر)
(رباعی)
(غزل)
(قصیده)
(مثنوی)
(قطعه)
(چارپاره)
(مسمط)
(قافیه)
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
(عروض)
ادامهی آموزش عروض
(هجای کشیده)
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
(اختیارات شاعری)
(اخیارات وزنی)
(اضطرارات وزنی)
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
(تعریف زحافات)
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
قاعده حرف (ت) ، (د) ، (ک) و...
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
(پرکاربرد ترین اوزان شعر فارسی)
(اوزان دوری)
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
(منظومه اجمالی عروض)
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
(بدیههسرایی چیست؟)
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
(همقافیهها)
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
آرایههای ادبی
تشبیه و انواع آن
آرایهی حسآمیزی
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
تمرین 1
تمرین 2
تمرین 3
تمرین 4
تمرین 5
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
مطابقت نهاد و فعل
آشنایی با علائم نگارشی
انواع (ی) در زبان فارسی
درستنویسی 1
درستنویسی 2
درستنویسی 3
غلطهای رایج در زبان فارسی
آیا واژهی کاندید درست است یا کاندیدا؟
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
مطروحه چبست؟
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
مادهتاریخ 1
مادهتاریخ 2
مادهتاریخ 3
مادهتاریخ 4
مادهتاریخ 5
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
شرح بلاغی بیتی از مولانا
دکتر محمدی مبارز
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
#درست_نویسی_3
اعتلاف ❌
ائتلاف ✅
سئوال ❌
سؤال ✅
حیز ❌
هیز ✅
دوست گرام ❌
دوست گرامی ✅
ناچاراً ❌
بناچار ✅
گاهاً ❌
گهگاه ، گاهی ✅
خواهشاً ❌
خواهشمندم ✅
پیشنهادات ❌
پیشنهادها ✅
گزارشات ❌
گزارشها ✅
فرمایشات ❌
فرمایشها ✅
حواسها ❌
حواس ✅
نواقصات ❌
نواقص ✅
نذورات ❌
نذور ✅
شؤونات ❌
شؤون ✅
وجوهات ❌
وجوه ✅
بوالهوس ❌
بلهوس ✅
امور مربوطه ❌
امور مربوط ✅
سِره وَ ناسِره ❌
سَره وَ ناسَره ✅
برحان ❌
برهان ✅
برحه ❌
برهه ✅
مطمعن ❌
مطمئن ✅
ملقمه ❌
ملغمه ✅
عایا ❌
آیا ✅
مشمّا ❌
مشمع ✅
توجیح ❌
توجیه ✅
بیافتاد ❌
بیفتاد ✅
بیافکند ❌
بیفکند ✅
بیاندیش ❌
بیندیش ✅
بیانداز ❌
بینداز ✅
شاعره ❌
شاعر ✅
معلمه ❌
معلم ✅
اینجانبه ❌
اینجانب ✅
آذوقه ❌
آزوقه ✅
اطاق ❌
اتاق ✅
اطو ❌
اتو ✅
باجناق ❌
باجناغ ✅
باطلاق ❌
باتلاق ✅
طپیدن ❌
تپیدن ✅
رطیل ❌
رتیل ✅
ذغال ❌
زغال ✅
ذباله ❌
زباله ✅
ذکام ❌
زکام ✅
عرابه ❌
ارابه ✅
ازدهام ❌
ازدحام ✅
بی مهابا ❌
بی محابا ✅
اقلاً ❌
حداقل ، دست کم ✅
اکثراً ❌
حداکثر ، غالباً ✅
چرخ و فلک ❌
چرخِ فلک ✅
درد و دل ❌
دردِ دل ✅
سلامتی ❌
سلامت ✅
اشگ ❌
اشک ✅
سرشگ ❌
سرشک ✅
لشگر ❌
لشکر ✅
عسگری ❌
عسکری ✅
استعفا داد ❌
استعفا کرد ✅
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
آموزش عروض و قافیه و...
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
✅ انواع (ی) در زبان فارسی:
در دستور زبان فارسی حرف (ی) انواع مختلفی دارد که به برخی از پرکاربردترین آنها اشاره میشود.
1- ی #نکره مانند: کتابی (یک کتاب) ، کودکی (یک کودک) ناشناس
2- ی #وحدت (علامت یکی بودن، که بر یک نفر یا یک چیز یا مقدار دلالت دارد)
مانند: نصیحتی کنمت. یعنی یک نصیحت
یا مثلا پسته کیلویی(؟!) یعنی هر یک کیلو...
3- ی #مصدری مانند: خستگی، زیبایی، مردی (مردانگی)
#مردی نبوَد فتاده را پای زدن
گر دست فتادهای بگیری مردی
4- ی #لیاقت، به آخر مصدر افزوده شده و صفت لیاقت میسازد.
مانند: رفتنی، خوردنی، دیدنی
5- ی #نسبت مانند: تهرانی، مشهدی
(ی نسبت گاهی مفهوم فاعلی دارد مرد جنگی، گاهی معنی مفعولی دارد، تیرِ پرتابی، ارسالی، رازِ نهانی)
6- ی #بدل یا جانشین فعل (هستی) مانند: حاضری، خوبی، مردی
مردی نبوَد فتاده را پای زدن
گر دست فتادهای بگیری #مردی
7- ی #تعجب مانند: چه برف شدیدی!
8- ی #احترام مانند: مقام رهبری، نورچشمی، حضرت استادی
9- ی #شناسه فعل دوم شخص مفرد ماضی و مضارع
مانند: دیدی، خواندی، مینویسی و...
✅ توجه داشته باشید واژگانی که #قافیه میشوند اگر در اولین قافیه از یای #نکره و یا #وحدت استفاده شود انواع (ی) میتواند در قافیهها استفاده شود اما عکس آن خیر.
#نکره مانند: یاری، خاری، ماری، بهاری، چناری و ... که همه یای نکره هستند.
اما در قافیههای مانند: قناری، زاری، جاری، خماری، بردباری، اختیاری، و... نباید از #یای_نکره و #وحدت استفاده شود چون الحاقی هستند.
آموزش عروض و قافیه و...
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
(پرکاربرد ترین اوزان شعر فارسی)
✅ این 31 وزن شامل حدود 80% کل اشعار ادبیات فارسی است؛ در این قسمت برای هر وزن یک نمونه شعر همراه با نام شاعر آورده شده است.
1ـ اهلی شیرازی
الا ای ساقی گلرخ که گشتی شمع محفلها
ز غیرت عاشقان کشتی ز حسرت سوختی دلها
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
هزج مثمن سالم
2 ـ وحشی بافقی
الهی سینهای ده ، آتش افروز
درآن سینه دلی وآن دل همه سوز
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
هزج مسدس محذوف یا وزن ترانه
3 ـ مولوی
زهی عشق زهی عشق که ماراست خدایا
چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا
مفاعیل مفاعیل مفاعیل فعولن
هزج مثمن مکفوف محذوف
4 ـ عطار
دوش از سر بیهوشی و ز غایت خودرایی
رفتم گذری کردم بر یار ، ز شیدایی
مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن
هزج مثمن اخرب
5 ـ شیخ بهایی
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف
6 ـ رودکی
تقدیر که بر کشتنت آزرم نداشت
بر حسن و جوانیات دل نرم نداشت
مفعول مفاعیل مفاعیل فَعَل
هزج مثمن اخرب مکفوف مجبوب
7 ـ مسعود سعد
از کردهی خویشتن پشیمانم
جز توبه ، ره دگر نمیدانم
مفعول مفاعلن مفاعیلن
هزج مسدس اخرب مقبوض
8 ـ نظامی
غافل منشین نه وقت بازی ست
وقت هنر است و سرفرازی ست
مفعول مفاعلن فعولن
هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف
9 ـ حافظ
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن
مضارع مثمن اخرب
10 ـ مولوی
امروز روز شادی و امسال سال گل
نیکوست حال ما که نکو باد حال گل
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
11 ـ قائم مقام فراهانی
روزگار است اینکه گه عزت دهد گه خوار دارد
چرخ بازیگر ازین بازیچه ها بسیار دارد
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
رمل مثمن سالم
12 ـ خواجو
خرقه رهن خانهی خمّار دارد پیر ما
ای همه رندان مرید پیر ساغرگیر ما
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
رمل مثمن محذوف
13 ـ مولوی
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
رمل مسدس محذوف
14 ـ خواجو
برو ای باد بهاری! به دیاری که تو دانی
خبری بر ز من خسته به یاری که تو دانی
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن
رمل مثمن مخبون
15 ـ حافظ
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شدهام بیسر و سامان که مپرس
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
رمل مثمن مخبون محذوف
16 ـ جامی
بت خود را بشکن خوار و ذلیل
نامور شو به فتوت چو خلیل
فعلاتن فعلاتن فعلن
رمل مسدس مخبون محذوف
17 ـ سعدی
بسَم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت که نمیدهد مجالی
فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن
رمل مثمن مشکول
18 ـ مولوی
به قرار تو او رسد که بوَد بیقرار تو
که به گلزار تو رسد دل خسته به خار تو
فعلاتن مفاعلن فعلاتن مفاعلن
خفیف مثمن مخبون
19 ـ سنایی
همه را در محلّ خویش بدار
هیچکس را ز خوی بد مازار
فعلاتن مفاعلن فعلن
خفیف مسدس مخبون محذوف
20 ـ مولانا
فصل بهاران شد ببین بستان پر از حور و پری
گویی سلیمان بر سپه عرضه نمود انگشتری
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
رجز مثمن سالم
21 ـ سعدی
دانی چه گفت مرا ، آن بلبل سحری
تو خود چه آدمِیی کز عشق بیخبری
مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن
بسیط مخبون
22 ـ جامی
ای که به شیرین سخنی نرخ شکر میشکنی
حبک اضنی بدنی شوقک افنی وسنی
مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن
رجز مثمن مطویّ
23 ـ سعدی
ای نفس خرم باد صبا
از بر یار آمدهای مرحبا
مفتعلن مفتعلن فاعلن
سریع مطوی مکشوف
24 ـ سعدی
از نظرت کجا رود ور برود تو همرهی
رفت و رها نمیکنی آمد و ره نمیدهی
مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن
رجز مثمن مطویّ مخبون
25 ـ منوچهری
کرده گلو پر ز باد قمری سنجاب پوش
کبک فرو ریخته مشک به سوراخ گوش
مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن
منسرح مثمن مطویّ مکشوف
26 ـ سعدی
ماه فروماند از جمال محمد
سرو نروید به اعتدال محمد
مفتعلن فاعلات مفتعلن فع
منسرح مثمن مطویّ منحور
27 ـ حافظ
سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیدهی روشنایی
فعولن فعولن فعولن فعولن
متقارب مثمن سالم
28 ـ فردوسی
ز مادر همه مرگ را زادهایم
به ناچار گردن بدو دادهایم
فعولن فعولن فعولن فَعَل
متقارب مثمن محذوف
29 ـ بیدل دهلوی
بر شعله تا چند نازیدن کاه
در دولت تیز مرگیست ناگاه
فع لن فعولن فع لن فعولن
متقارب مثمن اثلم
30 ـ سعدی
تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
مرا بر آتش سوزان نشاندی و ننشستی
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
مجتثّ مثمن مخبون
31 ـ حافظ
صبا تو نکهت آن زلف مشکبو داری
به یادگار بمانی که بوی او داری
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
مجتثّ مثمن مخبون محذوف
آموزش عروض و قافیه و...
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
(غلطهای رایج در زبان فارسی)
متأسفانه بسیاری از فارسی زبانان بر خلاف دستور زبان فارسی که #مؤنث و #مذکر نمیشناسد به تقلید از زبان عربی شکل #مؤنثی برای بسیاری از اسمها و صفتها ساخته و در فارسی به کار میبرند.
در زبان عربی، برای ترکیب وصفی، قانون ویژهای وجود دارد و آن این که صفت با موصوف خود همجنس است، یعنی موصوف مذکر، صفت مذکر و موصوف مؤنث (و نیز جمع بی جان)، صفت مؤنث میپذیرد.
عربها برای مؤنث کردن صفت، به پایان آن " تای " تأنیث میافزایند که در عربی به صورت "ة" نوشته میشود.
مانند: قیادة السیاسیة (رهبری سیاسی) و مجالس الحاصة (نشستهای ویژه).
در فارسی تای تٱنیث را به صورت "ه" (های غیرملفوظ) مینویسند.
ایرانیان در زبان فارسی که مؤنث و مذکر نمیشناسد، به ویژه در گذشته به تقلید از این قاعدهی زبان عربی به کارهایی بسیار جالب و البته نادرستی دست زدهاند که خوشبختانه بخشی از آنها امروز به دلیل خودآگاهی آنان کاربرد خود را از دست داده است، ولی بخش دیگر آن هنوز در زبان ما باقی مانده و همچنان از زبانها شنیده و در نوشتهها دیده میشود.
در زیر با برخی از آنها آشنا میشویم:
مشهورترین ترکیب وصفی ساختهی ایرانیان استفاده از صفت عربی #مربوطه است که در عربی صفتی مؤنث است و همانگونه که گفته شد در این زبان فقط برای موصوف مؤنث به کار میرود؛ ولی ایرانیان و برخی دیگر از فارسی زبانان، هر واژهای را که بخواهند (چه عربی باشد، چه فارسی، چه در عربی مؤنث باشد چه مذکر، چه مفرد باشد و چه جمع) در ترکیب با "مربوطه" به کار میبرند و به گمان خود خیلی هم فصیح و بلیغ سخن گفتهاند.
مانند: رئیس مربوطه، قانون مربوطه، پروندهی مربوطه، گزارش مربوطه، دستگاه مربوطه، و امور مربوطه.
کار مؤنث کردن صفات به تقلید از زبان عربی در زبان فارسی که مذکر و مؤنث نمیشناسد به آنجا رسیده است که ایرانیان هر صفتی را (برای هر موصوفی، چه فارسی و چه عربی، چه مؤنث و چه مذکر، چه مفرد و چه جمع) به راحتی و بر خلاف دستور زبان فارسی و عربی مؤنث میکنند.
مانند: تحصیلات عالیه، دورهی متوسطه، متون قدیمه، قانون مصوبه، پروندهی مختومه، بانوی محترمه، نامهی شریفه، کاغذ باطله، هیأت تحریریه، هیأت حاکمه، وسایط نقلیه، اعمال شاقه، امور خارجه، روابط حسنه، ارواح خبیثه، احترامات فائقه، قوهی مقننه، قوهی مجریه، قوهی قضاییه، مکهی معظمه، زن سلیطه، گناهان کبیره و انبوهی از ترکیبهای وصفی نادرست دیگر...
مؤنث کردن کلمات که در زبان فارسی محلی ندارد چنان شکلی یافته است که کار از مؤنث کردن صفات گذشته و ایرانیان دیگر نه فقط صفات، بلکه با استفادهی نابجا از تای تأنیث عربی نوع مؤنث بسیاری از کلمات را نیز اختراع کرده و آنها را نیز در کنار نوع مذکر آن در زبان خود به کار میبرند.
مانند: جدّ و جدّه، حاجی و حاجیه، خال و خاله، دلال و دلاله، رئیس و رئیسه، رقاص و رقاصه، زوج و زوجه، عم و عمه، مدیر و مدیره، شاعر و شاعره، مرحوم و مرحومه، مغفور و مغفوره، محبوب و محبوبه، معشوق و معشوقه، مَلک و ملکه، ندیم و ندیمه، والد و والده، کنیز و کنیزه، نجیب و نجیبه و بسیاری دیگر...
با همین قاعده اسمها و صفاتی نیز در فارسی پیدا شدهاند که فقط برای زنان به کار میروند.
مانند: ضعیفه، سلیطه، معروفه، مخدره و غیره.
همانگونه که گفته شد، بخشی از این واژهها و ترکیبهای من درآوردی، اکنون دیگر به کار برده نمیشوند و ایرانیان میکوشند با به کار گرفتن برابرهای امروزی و درست برای باقیماندهی آنها، از کاربرد آنها نیز در زبان فارسی خودداری کنند تا اصالت زبان فارسی را پاس دارند.
آموزش عروض و قافیه و...
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie