eitaa logo
به وقت شاعری
642 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1هزار ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
هر آن گیاه که بر خاک ما دمیده ببوی اگر که بوی وفا می‌دهد، گیاه من است
نام تو بُرد، توبه آدم قبول شد آدم بدون لطف تو آدم نمی شود یک عمر هم اگر‌ که بگوییم "یاحسین" یک ذره از حلاوت آن کم نمی شود
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم؟ تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم؟ دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم..
دنیا که جز بی مرامی، هرگز نبوده مرامش اندازه استخوانی حتی نیارزد تمامش از سفره پر فریبش، از گندمش یا که سیبش میسوزد آخر ز حسرت، هر کس که‌ گردیده خامش دلبستگی بر حلالش وقتی پشیمانی آرد ای وای بر من که عمری دل بسته ام بر حرامش با هر نفس رفتم از خود، با هر نفس کم شد عمرم از رفتنش مانعی نیست، وقتی نفس بوده گامش آلودگی کار من شد، جرمم ترازو شکن شد در حیرتم از گناهان، توبه کنم از کدامش؟!
عمرت دراز باد که ما را فِراقِ تو خوش می‌برد به زاری و خوش زار می‌کشد
«بی عشق سر مکن که دلت پیر می‌شود..»
شادی روح استاد محمدعلی بهمنی فاتحه ای بخوانید
تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهمِ کمی نیست گسترده تر از عالمِ تنهایی من عالمی نیست غم آنقَدَر دارم که می‌خواهم تمامِ فصل ها را بر سفره رنگین خود بنشانمت، بنشین غمی نیست حوّای من! بر من مگیر این خودستایی را که بی‌شک تنهاتر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست آیینه‌ام را بر دهانِ تک‌تکِ یاران گرفتم تا روشنم شد در میان مردگانم همدمی نیست همواره چون من نه! فقط یک لحظه خوبِ من بیندیش لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست من قصدِ نفیِ بازیِ گل را و باران را ندارم شاید برای من که همزادِ کویرم شبنمی نیست شاید به زخمِ من که می‌پوشم ز چشم شهر آن را در دست‌های بی‌نهایت مهربانش مرهمی نیست شاید و یا شاید هزاران شایدِ دیگر اگر چه اینک به گوشِ انتظارم جز صدای مبهمی نیست   مرحوم استاد محمدعلی بهمنی
پیر‌سالی پنهان که پشتِ صورتکِ پیرسالی‌ام آیینه نیز، فهم نیارد چه حالی‌ام‌‌... زنجیره‌ای است عشق و تفاوت نمی‌کند پیرانه نیز، حلقه‌ای از این توالی‌ام آن قالی‌ام که ارزشم افزوده می‌شود وقتی که در تهاجمی از پایمالی‌ام خاکم که موزه‌های جهان، غِبطه می‌خورند بر شوکتِ همیشه‌ی روحِ سفالی‌ام.
شرمنده‌ام که همت آهو نداشتم شصت و سه سال راه به این سو نداشتم اقرار می‌کنم که من – این های و هوی گنگ- ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم جسمی معطر از نفسی گاه داشتم روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم فانوس بخت گم‌شدگان همیشه‌ام حتی برای دیدن خود سو نداشتم وایا به من که با همه‌ی هم زبانی‌ام در خانواده نیز دعاگو نداشتم شعرم صراحتی‌ست دل‌آزار، راستش راهی به این زمانه‌ی ناتو نداشتم نیشم همیشه بیشتر از نوش بوده است باور نمی‌کنید که کندو نداشتم؟! می‌شد که بندگی کنم و زندگی کنم اما من اعتقاد به تابو نداشتم آقا شما که از همه‌کس باخبرترید من جز سری نهاده به زانو نداشتم خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟ دیگر سوال دیگری از او نداشتم