eitaa logo
به وقت شاعری
385 دنبال‌کننده
374 عکس
377 ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 ادمین تبادل👇👇 @hrpb1371 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب که حیف باشد از او غیر او تمنایی ...
هم از تو هیچ در این رهگذر نمی‌خواهم و هم حضور تو را، مختصر نمی‌خواهم اگر چه حرف توقف به دفتر من نیست قبول کن که تو را رهگذر نمی‌خواهم تویی که از من و پنهان من خبر داری کسی که نیست ز من با خبر نمی‌خواهم زمانه از تو هزاران شبیه ساخته است هنر شناسم و شبه هنر، نمی‌خواهم بخواه تا اثری باز جاودانه شود دقایقی که ندارد اثر، نمی‌خواهم به عمر یک غزل حافظانه با من باش فقط همین و از این بیشتر نمی‌خواهم
کمی دیر آمدی ای عشق، اما باز با این حال اگر چیزی از این غارت‌زده باقی است، غارت کن
توان آنکه بگویم ز دوست در من نیست و صبح بی طپش قلب یار روشن نیست
تا آخرین نفس نکشم دست از نبرد مرگی چنان شهادتِ سنوارم آرزوست
میان این شلوغی ها کمی احساس می خواهم همه سنگ ره یارند و من الماس می خواهم خودی در آستان یار گم کردیم و عیبی نیست دلم تنگ است امشب بوی سیب و یاس می خواهم
میان این شلوغی ها دلم احساس می خواهد شب جمعه ضریح حضرت عباس می خواهد
گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
در دلم جایی برای هیچکس غیر از تو نیست گاه یک دنیا فقط با یک نفر پُر می شود:)))
می شود از ترانه و احساس پر کنی شعرهای نابت را یا که از یک نگاه معنا دار پر کنی آخر کتابت را می شود بی خیال دنیا شد غزل عاشقانه را بارید یا که از عکس های معشوقت پر کنی حجم تلخ قابت را می شود یک دقیقه تندی کرد و پس از آن دوباره آدم شد یا که از ظلم های گوناگون پر کنی نامه سیاهت را می شود لشکری پر از غم بود یا پر از بغض های هر دم بود یا برای زمان تنهایی از رخش پر کنی نگاهت را
‌ در هیچ موقفم سَرِ گفت‌ و‌ شنید نیست الّا در آن مُقام که ذکرِ شما رَوَد ...
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم یک قطره‌ی آبم که در اندیشه‌ی دریا افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
فخر است برایش که بخوانند فقیرش شاهی که به درگاه تو افتاد مسیرش
"رنگ و رو رفته شد آفاق ، به دنیا برگرد ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد آن‌ چه را مانع دیدار شد از دیده بگیر جز تو ما از همه گفتیم ، تو نشنیده بگیر ... "هر کجا می‌ نگرم ردّ عبورت پیداست کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست تازه این اول قصه‌ ست ، حکایت باقی‌ ست ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ ست می‌نویسم که شب تار سحر می‌ گردد یک نفر مانده از این قوم که برمی‌ گردد.."
لذتِ وصل نداند مگر آن سوخته‌‌ای که پس از دوری بسیار به یاری برسد
چه دردی بدتر از اینکه بخواهی و نخواهد او تو تا پیری کنی یادش ولی اصلا نداند او
باد می آید و از قافیه ها می گذرد از غزل های من زخم نما می گذرد باد یک آه بلند است که گاهی دم عصر نرم می آید و از بغض خدا می گذرد بوی آویشن کوهیست که می آید یا... باد از خرمن موهای رها می گذرد؟ زنده رودیست پریشان وسط پیچ و خمش شب جدا می گذرد... شعر جدا می گذرد چند قرن است که یلدای من کهنه چنار به غزلخوانی چشمان شما می گذرد باد می آید و «رخساره برافروخته است» شاید «از کوچه معشوقه ی ما می گذرد»
عشق بازی همه کس کرد و کسی عیب نگفت تَشتِ رسوایی ما بود که از بام افتاد