#مرثیه_خوانی
#محتشم_کاشانی
#شعار_عاشورایی_شاعر_عاشوراء
#شاعر_حسینی_ع
#شعر_عاشورایی
محتشم كاشاني و مقبل اصفهاني
در عالم خواب در حضور
خاتم الانبياء (ص)
مقبل (شاعر اصفهاني) در جواني در نهايت ظرافت و لطافت بود. در ايام محرم به جمعي رسيد كه در عزاي حضرت سيدالشهداء عليه السلام به سينه زني مشغول بودند. وي از روي استهزاء چيزي خواند كه عزاداران ناراحت شدند. مقبل پس از چندي به بيماري جذام مبتلا شد، به طوري كه مردم از او متنفر شدند و وي در آتشخانه ي حمام قرار گرفت.
سال ديگر، روزي با دلي شكسته در كنار خرابه اي نشسته بود، جمعي از سينه زنان اين شعر را مي خواندند:
چه كربلاست امروز
چه پر بلاست امروز
سر حسين مظلوم
از تن جداست امروز
آتش در نهاد مقبل افتاد و با نظر حسرت به آنها نگاه كرد و گفت:
روز عزاست امروز
جان در بلاست امروز
فغان و شور محشر
در كربلاست امروز
مقبل همان شب، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را در خواب ديد، ايشان وي را نوازش كردند و از تقصيرش درگذشتند. گويند: نام او «محمد شيخنا» بود و آن جناب او را «مقبل» لقب دادند.
لذا شروع به سرودن قضاياي حضرت سيدالشهداء عليه السلام كرد.
مقبل گويد: چون واقعه ي شهادت را تمام كردم، شب جمعه بود. چندان خواندم و گريستم تا آنكه در بستر به خواب رفتم. در عالم خواب، خود را در حرم منور حضرت سيدالشهداء عليه السلام ديدم كه منبري گذارده و جناب خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله و سلم تشريف داشتند، در آن اثناء محتشم را حاضر كردند.
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: امشب شب جمعه است، بر منبر برو و در مصيبت فرزندم چيزي بخوان. محتشم به امر آن حضرت بر منبر رفت. خواست در پله ي اول بنشيند، ولي حضرت فرمودند: بالا برو، چون به پله دوم رفت، باز فرمودند: بالا برو؛ و همچنان به او فرمودند، تا اينكه بر پله ي آخر منبر نشست و اشعاري خواند تا به اين بند معروف رسيد:
پس با زبان پر گله آن بضعه ي بتول
رو در مدينه كرد كه يا ايها الرسول
اين كشته ي فتاده به هامون حسين توست
وين صيد دست وُ پا زده در خون حسين توست
اين ماهي فتاده به درياي خون كه هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست
مقبل گويد: پس از پايان تعزيه داري و سوگواري، حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله و سلم خلعتي به محتشم عطا فرمودند.
من با خود گفتم: البته اشعار من مورد قبول آن حضرت قرار نگرفته است، زيرا به من دستور خواندن ندادند. ناگاه حوريه اي به خدمت آن حضرت آمد و عرض كرد: حضرت فاطمه ي زهرا عليهاالسلام مي گويند: دستور بفرماييد كه مقبل واقعه اي در مرثيه ي سيدالشهداء عليه السلام بخواند.
پس آن حضرت به من امر فرمودند و بر منبر رفتم و بر پله ي اول ايستادم و چنين خواندم:
روايت است كه چون تنگ شد بر او ميدان
فتاد از حركت ذوالجناح وز جولان
نه سيد الشهداء بر جدال طاقت داشت
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
كشيد پا زِ ركاب آن خلاصه ي ايجاد
به رنگ پرتو خورشيد، بر زمين افتاد
هوا زِ جور مخالف، چو قيرگون گرديد
عزيز فاطمه از اسب سرنگون گرديد
بلند مرتبه شاهي ز صدر زين افتاد
اگر غلط نكنم، عرش بر زمين افتاد
ناگاه كسي اشاره كرد كه فرود آي.
دختر پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم بيهوش گشته است.
من از منبر فرود آمدم و منتظر عطاي حضرت خيرالبرايا بودم. ناگاه ديدم ضريح مطهر حضرت سيدالشهداء عليه السلام باز شد و شخص جليل القدري از آن بيرون آمد. اما زخم سينه اش از ستاره افزون و جراحات بدنش از شماره بيرون است. ايشان خلعت فاخري به من عطا فرمودند.
عرض كردم: فدايت گردم، شما چه كسي هستيد؟! فرمودند: من حسين عليه السلام هستم.
( سحاب رحمت ص 90 )
《وقايع الايام ج 1، ص 58》
@zameneashk1
.
#شعر_عاشورایی
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
فرازی از یک #قصیده
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
گر چنین است چه کردهست ندانم با عرش
آه! طفلی که غریب است و اسیر است و یتیم
از چه ویران نشدی ای فلک آندم که شدند
اهلبیت شه بییار به ویرانه مقیم
ساخت ویرانهنشین ظلم عدو قومی را
که خداوند ثنا گفته به قرآن کریم...
گشت آن سلسله را روز و شب و صبح و مسا
آه و فریاد انیس و، غم و اندوه ندیم
بود با یاد قد تازه جوانان همه را
قدی از هجر دوتا و دلی از غصّه دو نیم
دید در خواب رقیّه که به دامان پدر
کرده جا با دلی آسوده ز هر وحشت و بیم
بگُشودی دهن از شوق پدر بهر سخن
بشکفد غنچه به وقت سحر از فیض نسیم...
گشت بیدار و برآورد خروش و سر شاه،
آمد از بهر تسلّای وی از لطف عمیم
داشت از بهر پذیرایی مهمان عزیز
نیمهجانی به تن و کرد همان دم تسلیم...
#صغیر_اصفهانی ✍
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
فرازی از یک #قصیده
🔹یا حسین🔹
صد بار اگر شویم فدای تو یاحسین
کاری نکردهایم برای تو یاحسین..
چشمان ماست در عطش نینوا، فرات
در جان ماست شور و نوای تو یاحسین
امسال اربعین تو به دیدار ما بیا
میقات ماست بزم عزای تو یاحسین
از راه دور، محضر تو شکوه میکنیم
از درد هجر کرببلای تو یا حسین
تا نایب الزّیاره، امام زمان ماست
سهل است هجر صحن و سرای تو یاحسین
شکر خدا که سجده به خاک تو میبریم
در هر نماز رو به خدای تو یاحسین
صد لعن و صد سلام زیارت شهود ماست
تسبیح ماست اشک عزای تو یاحسین..
تا شاهراه «سیر الی الله» کربلاست
در قلب ماست شوق لقای تو یاحسین
از کوچهها به کرببلا کوچ میکنیم
همراه دستههای عزای تو یاحسین
این روضهها مسیر رسیدن به کربلاست
قربان ذکر راهگشای تو یاحسین
میثاق ماست با شهدای تو یاحسین
آن وارثان صدق و وفای تو یاحسین
ای کربلا مقام شهیدان راه حق
ای کربلا حریم خدای تو یاحسین
ای اربعین روایت فتح قریب تو
قربان منطق شهدای تو یاحسین
ای اربعین رسانۀ خط قیام تو
ای اربعین پیام عزای تو یاحسین
ای اربعین قیامت «هل من معین» تو
ای اربعین صدای رسای تو یاحسین
باید که لب به نغمۀ لبیک باز کرد
باید که داد دل به ندای تو یاحسین
ما ملت امام حسین و شهادتیم
اسلام ناب ماست ولای تو یاحسین
یک ملتیم تابع هفتاد و دو شهید
یک اُمّتیم تحت لوای تو یاحسین
حُسن ختام آن به شهیدان رسیدن است
عمری که سر شود به هوای تو یاحسین
بایست در مقابل ظالم بایستد
هرکس که سر گذاشت به پای تو یاحسین
تا انتقام خون تو آرام نیستیم
عمری گریستیم برای تو یاحسین
تا خیمهگاه سبز فرج میتوان رسید
از خیمۀ سیاه عزای تو یاحسین..
تو وارث رسولی و ما وارث توایم
میراث ماست مرثیههای تو یاحسین
از جد خود عمامه به سر داشتی چه شد!؟
کو پیرهن!؟ کجاست ردای تو یاحسین!؟..
تیر سهشعبه بود و دل داغدار تو
تیری که خون گریست برای تو یاحسین
پنجاه سال سینۀ تو تیر میکشید
تیر سقیفه بود بلای تو یاحسین..
با خون محاسنت دم آخر خضاب شد
اینگونه بود رنگ حنای تو یاحسین
ای روی لالهگون تو هردم شکفتهتر
مشهود بود شوق لقای تو یاحسین
فریاد استغاثۀ تو تا بلند شد
لرزید پیکر شهدای تو یاحسین
دیدی حرامیان به حریم تو تاختند
طاقت نمانده بود برای تو یاحسین
تابی نبود تا بتوانی بایستی
نیزه شکسته بود عصای تو یاحسین..
از فرط تیر، جای جراحات محو شد
اثبات شد، مقام فنای تو یاحسین
ای ذکر تو «رضاً بقضائک» به قتلگاه
ای «ارجعی» جواب دعای تو یاحسین
ذکر خدا به لعل لب تشنۀ تو بود
جوهر ولی نداشت صدای تو یاحسین..
فریاد از آن دمی که صدایت نمیرسید
دردا به نی دمید نوای تو یاحسین
تن در نشیب مقتل و سر بر فراز نی
طی شد چگونه سعی و صفای تو یاحسین!؟
آن خیمههای سوخته، غمخانۀ تو شد
آن شب چه گرم بود عزای تو یاحسین
زینب به هر نماز شبش بر تو میگریست
با یاد التماس دعای تو یاحسین
ای وای دخترت که به دستان بسته دید
در دست باد، زلف رهای تو یاحسین
پیچیده بود از سر گلدستههای نی
عطر اذان کرببلای تو یاحسین..
📝 #سیدمحمدرضا_یعقوبی_آل
.........___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#شعر_عاشورایی
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#ترجیع_بند
🔹شهید کوفه🔹
همیشه تا که بُوَد بر لب مَلَک تهلیل
هماره تا که بشر راست ذکر ربّ جلیل
درود باد به اوّل شهید راه حسین
سلام باد به اوّل قتیل نسل خلیل
مؤیّد پسر فاطمه، معلّم عشق
محرّم آور ذی الحّجه، مسلم بن عقیل
امیر کشور دل، نایب امام حسین
که سیدالشّهدا میکند از او تجلیل
به خط عشق و وفا و شهادت و ایثار
پیام اوست طریق و قیام اوست دلیل
ز اوج طبع «ریاضی» به مدح او بیتی
نزول یافت به طبعم چو آیۀ تنزیل
چه شعر نغز و لطیفی، سزد که از این بیت
شود دو مصرع ترجیعبند من تکمیل
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل»
زهی به مسلم و ایمان و عشق و ایثارش
که چشم دوخته عیسی به چوبۀ دارش
دو دست بسته به بازار کوفه میبینم
هزار یوسف مصری اسیر بازارش
اگر چه در دل شب سر نهاد بر دیوار
بُوَد تمامی خلقت به ظِلِّ دیوارش
دمی گریست برای حسین دیدۀ او
که سیدالشهدا خنده زد به رخسارش
کسی که طاعت او طوع گردن ملک است
کنار کوچه، شب تیره، طوعه شد یارش
ز سیّدالشّهدا لحظهای نشد غافل
گواه من شب تاریک و چشم بیدارش
نه بر محمّد خود داشت غم نه ابراهیم
نه بیم داشت ز فردا و آخر کارش
هماره دیدۀ او میگریست بر زینب
که میزنند در این شهر، سنگ بسیارش
خدا کند که به دامان مسجد کوفه
گلاب اشک فشانم به پای زوّارش
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل»
گلوی تشنه چو جا بر فراز بام گرفت
به زیر تیغ ز دست رسول، جام گرفت
سلام داد، ولی ظهر روز عاشورا
ز سیّدالشّهدا پاسخ سلام گرفت
هنوز واقعۀ کربلا نیامده بود
که او اجازۀ جانبازی از امام گرفت
شهادت شهدای قیام عاشورا
ز خون مسلم از آغاز انسجام گرفت
درود ما به قیام حسینیاش بادا
که نسل خون و شرف درس از این قیام گرفت
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل»
سفیر کوفه که یک آسمان جلالت داشت
ندانم از چه به صورت غبار غربت داشت
به کوفه وارث یک کربلا مصیبت بود
کسی که در دل خود یک جهان محبّت داشت
درون خانۀ هانی نکشت دشمن را
ز بس وفا و جوانمردی و مروّت داشت
نهان ز مردم کوفه لبش به هم میخورد
در آن سیاهی شب با حسین صحبت داشت
قسم به حال خوش آخرین نماز شبش
نماز با او، او با نماز الفت داشت
میان آن همه دشمن گریست بهر حسین
به اشک او قسم، او گریۀ ولایت داشت
کنار تربت او میشنید گوش دلم
دو مصرعی که به حق یک جهان ملاحت داشت
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل»
چو خواست تر شود از آب، کام عطشانش
برون ز دُرج دهان ریخت دُرّ دندانش
سخن ز حنجر خشک حسین میگوید
دهان غرق به خون و گلوی عطشانش
پس از گذشت زمانها به گوش جان همه
رسد ز خانه طوعه صدای قرآنش
روا نبود که با دست کفر کشته شود
کسی که ثانی عباس بود ایمانش
قسم به فاطمه هرگز نمیرود نومید
کسی که دست توسل زند به دامانش
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل»
قسم به آن شب و آن رازهای پنهانی
قسم به چشم تو هنگام اشک افشانی
قسم به همت و ایثار و غیرت طوعه
قسم به عزم تو و رادمردی هانی
قسم به خون گلوی دو ماه پارۀ تو
به اشک نیمه شب آن دو طفل زندانی
تو روی بام و دو طفلت کنار شط فرات
غریبتر ز شهیدان شدید قربانی
بریدن سر مهمان و دعوی اسلام
هزار مرتبه نفرین بر این مسلمانی
چه میشود که به قبر تو و دو فرزندت
کنم به اشک دو چشمم گلاب افشانی
هماره تا که سخن بر لب است «میثم» را
به این دو مصرع زیبا کند ثناخوانی
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل»
📝 #غلامرضا_سازگار
.........................................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
#طلیعه_محرم
#امام_حسین علیهالسلام
#هلال_محرم
#غزل
🔹مرهم🔹
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
صد بلا رد میشود با قطره اشکی بر حسین
پس خدایا در بلاها اشک نمنم را مگیر
چند ماهی میشود تنها دعای ما شده:
ای خدا از عاشقان ماه محرم را مگیر
بیرقت را سالها در دستهها برداشتیم
یاحسین از دست ما امسال پرچم را مگیر
گریه بین روضههای دستهجمعی بهتر است
نعمت مرثیهخواندنهای با هم را مگیر
فیض میبردیم از یک آه سوزان بر حسین
یارب از سینهزنان فیض دمادم را مگیر
در لباس رزم با کفار خونم را بریز
در میان رختخواب مرگ جانم را مگیر
📝 #آرش_براری
..................
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#هلال_محرم
#غزل
🔹هیأتی فراهم کن🔹
دلت گرفته اگر، یادی از محرم کن
دو قطره اشک بریز و دو دیده خرم کن
اگر زمین و زمان را به هم بیاشوبند
خودت برای خودت هیأتی فراهم کن
بپوش پیرهن مشکی ارادت را
اتاق خلوت و آشفته را منظم کن
اجاق مجلس روضه همیشه روشن باد!
مباد سرد شود داغ! چای را دم کن!
کنار پنجره بنشین و در هوای حسین
تمام منظره را غرق رقص پرچم کن
«هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید»
دو بیت روضه بخوان از غم جهان کم کن
ورق بزن صفحات شلوغ مقتل را
برو به خیمۀ محبوب و عهد محکم کن
برو کنار فرات و نگاه کن در آب
گلوی کودک ششماهه را مجسم کن
دلت گرفته اگر رو به کربلا برخیز
سلام کن به حسین غریب و سَر، خم کن
سری به نیزه بلند است و عمر ما کوتاه
تمام عمر به سر در غم محرم کن!
📝 #زهرا_بشری_موحد ✍
#سلام_بر_محرم_اذن_سیاهی
................................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
#شعر_عاشورایی
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
در آن نگاه عطشدیده روضه جریان داشت
تمام عمر اگر گریه گریه باران داشت
گرفت جان تو را ذره ذره عاشورا
که لحظه لحظۀ آن روز در دلت جان داشت
چه سنگها سرت از دست نانجیبان خورد
چه زخمها دلت از شام نامسلمان داشت
اسیر بودی و از خطبۀ تو میترسید
به روشنای کلامت یزید اذعان داشت
و بر امامت تو سنگ هم شهادت داد
به قبله بودن تو کعبه نیز ایمان داشت...
تو را زمانه نفهمید و خواند بیمارت
و پشت این کلمه عجز خویش پنهان داشت
📝 #حسین_عباسپور
#شهادت_امام_سجاد
.............................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#شعر_عاشورایی
#کاروان_اسرا
#ترکیب_بند
🔹با کاروان نیزه🔹
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
از لابهلای آتش و خون جمع کردهام
اوراق مقتلی که خبرها در او گم است
دردی کشیدهام که دلم داغدار اوست
داغی چشیدهام که جگرها در او گم است
با تشنگان چشمۀ اَحلی مِن العسل
نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است
این سرخی غروب که همرنگ آتش است
توفان کربلاست که سرها در او گم است
یاقوت و دُرّ صیرفیان را رها کنید
اشک است جوهری که گهرها در او گم است
هفتاد و دو ستاره غریبانه سوختند
این است آن شبی که سحرها در او گم است
باران نیزه بود و سر شهسوارها
جز تشنگی نکرد علاج خمارها
جوشید خونم از دل و شد دیده باز، تر
نشنید کس مصیبت از این جانگدازتر
صبحی دمید از شب عاصی سیاهتر
وز پی شبی ز روز قیامت درازتر
بر نیزهها تلاوت خورشید، دیدنیست
قرآن کسی شنیده از این دلنوازتر؟
قرآن منم چه غم که شود نیزه، رحل من
امشب مرا در اوج ببین سرفرازتر
عشق توام کشاند بدینجا، نه کوفیان
من بینیازم از همه، تو بینیازتر
قنداق اصغر است مرا تیر آخرین
در عاشقی نبوده ز من پاکبازتر
با کاروان نیزه شبی را سحر کنید
باران شوید و با همه تن گریه سر کنید
فرصت دهید گریه کند بیصدا، فرات
با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات
گیرم فرات بگذرد از خاک کربلا
باور مکن که بگذرد از کربلا، فرات
با چشم اهل راز نگاهی اگر کنید
در بر گرفته مویهکنان مشک را فرات
چشم فرات در ره او اشک بود و اشک
زآن گونه اشکها که مرا هست با فرات
حالی به داغ تازۀ خود گریه میکنی
تا میرسی به مرقد عباس، یا فرات
از بس که تیر بود و سنان بود و نیزه بود
هفتاد حجله بسته شد از خیمه تا فرات
از طفل آب، خجلت بسیار میکشم
آن یوسفم که ناز خریدار میکشم
بعد از شما به سایۀ ما تیر میزدند
زخم زبان به بغض گلوگیر میزدند
پیشانی تمامیشان داغ سجده داشت
آنان که خیمهگاه مرا تیر میزدند
این مردمان غریبه نبودند، ای پدر
دیروز در رکاب تو شمشیر میزدند
غوغای فتنه بود که با تیغ آبدار
آتش به جان کودک بیشیر میزدند
ماندند در بطالت اعمال حجشان
محرم نگشته تیغ به تقصیر میزدند
در پنج نوبتی که هبا شد نمازشان
بر عشق، چار مرتبه تکبیر میزدند
هم روز و شب به گرد تو بودند سینهزن
هم ماه و سال، بعد تو زنجیر میزدند
از حلقهای تشنه، صدای اذان رسید
در آن غروب، تا که سرت بر سنان رسید...
ای زلف خون فشان توام لیلة البرات
وقت نماز شب شده، حی علی الصلات
از منظر بلند، ببین صف کشیدهاند
پشت سرت تمامی ذرات کائنات
خود، جاری وضوست، ولی در نماز عشق
از مشکهای تشنه وضو میکند، فرات
توفان خون وزیده، سر کیست در تنور؟
خاک تو نوح حادثه را میدهد نجات!
بین دو نهر، خضر شهادت به جستجوست
تا آب نوشد از لبت، ای چشمۀ حیات
ما را حیات لم یزلی، جز رخ تو نیست
ما بیتو چشم بسته و ماتیم و در ممات
عشقت نشاند، باز به دریای خون، مرا
وقت است تیغت آورد از خود، برون، مرا...
خون میرود هنوز ز چشم تر شما
خرمن زدهست ماه، به گرد سر شما
آن زخمهای شعلهفشان، هفت اخترند
یا زخمهای نعش علی اکبر شما؟
آن کهکشان شعلهور راه شیری است
یا روشنانِ خون علی اصغر شما؟
دیوان کوفه از پی تاراج آمدند
گم شد نگین آبی انگشتر شما
از مکه و مدینه، نشان داشت کربلا
گل داد «نور» و «واقعه» در حنجر شما
با زخم خویش، بوسه به محراب میزدید
زان پیشتر که نیزه شود منبر شما
گاهی به غمزه، یاد ز اصحاب میکنی
بر نیزه، شرح سورۀ احزاب میکنی...
قربان آن نیای که دمندش سحر، مدام
قربان آن میای که دهندش علی الدوام
قربان آن پری که رساند تو را به عرش
قربان آن سری که سجودش شود قیام
هنگامۀ برون شدن از خویش، چون حسین
راهی برو که بگذرد از مسجدالحرام
این خطی از حکایت مستان کربلاست:
ساقی فتاد، باده نگون شد، شکست جام!
تسبیح گریه بود و مصیبت، دو چشم ما
یک الامان ز کوفه و صد الامان ز شام
اشکم تمام گشت و نشد گریهام خموش
مجلس به سر رسید و نشد روضهام تمام
با کاروان نیزه به دنبال، میرویم
در منزل نخست تو از حال میرویم
📝 #علیرضا_قزوه
#راس_الحسین
...............................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
🔹یا حسین🔹
کربلا گفتم، دلم لرزید، گفتم: یا حسین
اشک روی گونهام غلتید، گفتم: یا حسین
باد سرگرم نوازش بود با گلبرگها
باغبان هر شاخه گل را چید، گفتم: یا حسین
ابرهای آسمان گلرنگ شد وقت غروب
رفت در دریای خون خورشید، گفتم: یا حسین
رد شدم از صحن سقاخانۀ «شهر بهشت»
هر کبوتر آب مینوشید، گفتم: یا حسین
داشتم در دست خود تسبیح سرخی از عقیق
دانههایش هر طرف پاشید، گفتم: یا حسین
نام «ثارالله» را بردند هفتاد و دوبار
خاطرات جبهه شد تجدید، گفتم: یا حسین
حاجیان «روز دهم» گفتند در کوی منا
عید قربان است، ما را عید، گفتم: یا حسین
در طواف کعبۀ ششگوشه، از من بیدلی،
معنی لبیک را پرسید، گفتم: یا حسین
قاری قرآن تلاوت کرد از اصحاب کهف
برگ قرآن را که میبوسید، گفتم: یا حسین
چشم در چشم برادر، دست در دست پدر
دختری معصوم میخندید، گفتم: یا حسین
شیرخواری نازنین با لایلایِ مادرش
در دل گهواره میخوابید، گفتم: یا حسین
از شقایق رسم عشق و عاشقی آموختم
هر کسی داغ برادر دید، گفتم: یا حسین
📝 #محمدجواد_غفورزاده
.
.
#شعر_عاشورایی
#غزل
باید به دنبال صدایی در خودم باشم
در جستجوی کربلایی در خودم باشم
حالم بههمخورده از این «ابنسیاهی»ها
باید به فکر روشنایی در خودم باشم
بعد از هزار و سیصد و خورشید عاشورا
باید به فکر جابهجایی در خودم باشم
زینب شوَم در سعی زنجیر و صفای خون
میراثدار کربلایی در خودم باشم
باید سراپا زخم باشم، بگذرم از خویش
تا صاحبِ خون خدایی در خودم باشم
غمگینم و از غم بساط گریهام جور است
باید شب ماتمسرایی در خودم باشم
::
هر شب گرفتار بلایی در خودم هستم
چشم انتظار کربلایی در خودم هستم
حال غریبی دارم و از داغ لبریزم
محتاج تغییر هوایی در خودم هستم
گاهی ابوسفیانیام... گاهی یزیدی... گاه،
در جستجوی نینوایی در خودم هستم
روز و شبم ویرانتر از ویرانۀ شامست
هر شب عزادار عزایی در خودم هستم
حسِّ غریبی دارم از خشکیدن لبها
دنبال ردِّ چشمههایی در خودم هستم
هر شب گلویم را به زیر نیزه میگیرم
هر شب به دنبال منایی در خودم هستم...
#مریم_سقلاطونی✍
.