eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
284 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
اشعار حسینی و آموزش مداحی
#امام_حسین_علیه_السلام_ولادت #شب_جمعه #مدح #شیعه #زبانحال #سید_رضا_نریمانی #آداب_نوکری
ما که هستیم؟ انتخاب حسین از دعاهای مستجاب حسین گَردِ راهی در آفتابِ حسین پرِ کاهی در التهابِ حسین  گِلی از خاکِ بوترابِ حسین ما که هستیم؟ یک صواب حسین دورِ مَجنون گذشت،نوبتِ ماست قرنها می‌شود که صحبتِ ماست چهارده قرن حرف حیرتِ ماست قصه‌یِ قِدمَتِ رفاقتِ ماست  عشق فرمود آنکه قیمتِ ماست نیست غیر از دلی خرابِ حسین در میانِ دلم حرارتِ کیست؟ شده‌ام عاشق، این عنایت کیست؟ سوختم آتشِ محبت کیست؟ بویِ سیب است بویِ تربتِ کیست؟ محشرِ کیست این،قیامتِ کیست کیست ارباب جُز جنابِ حسین ای تمامیتت تمامِ علی پدر سه علی امام علی نور ای نورِ مُستدامِ علی می‌تپد سینه‌ات به نام علی چیست روی لبت سلام علی جز علی نیست در کتابِ حسین رنگ سبزِ سیادت زهرا عطر و بوی قداست زهرا نورِ صبح عبادت زهرا آفتابِ سعادت زهرا جان حسین است عادت زهرا خود زهراست بازتابِ حسین کیست زینب جز انعکاسِ علی کیست زینب همه حواسِ علی کیست خانوم؟ انبعاث علی باغبانِ حسین، یاسِ علی کیست زینب علی‌شناسِ علی حضرت فاطمه به قابِ حسین  جلوه‌ی اعتبارت عباس است جذبه‌ی ذوالفقارت عباس است سایه‌ی اقتدارت عباس است در شب بعد کارَت عباس است همه‌ی کار و بارت عباس است مستم از ساقیِ شرابِ حسین سرِ سال است و این شبِ جمعه آمدم با یقین شبِ جمعه تا شَوَم خوشه‌چین، شبِ جمعه حاجتم را همین شبِ جمعه داد ام‌البنین شبِ جمعه مادری از بَنی کلابِ حسین ذکر ما کربلا امام رضاست لطف آقایِ ما امام رضاست اثرِ ذکر یا امام رضاست دستِ ما نیست با امام رضاست کَس و کارِ گدا امام رضاست گفته‌ام بارها رضا به حسین از دعایِ نماز مادرها حَرَمَت پُر شد از کبوترها خوش‌به‌حال من و پیمبرها سجده داریم رویِ مرمرها  ما که بُردیم صد برابرها تا که رفتیم در حسابِ حسین از تو داریم سَروَری‌ها را آبروها و نوکری‌ها را بین روضه برادری‌ها را بشمارید آخری‌ها را نتکانید پادری‌ها را کُلُّ خیر است تا به باب حسین جلوه‌ات تا نصیبِ غیر تو شد سائلی آمد و زُهیر تو شد جُون شد عابِسَ و،بُرِیر تو شد وَهَبَت شد،حبیبِ دِیرِ تو شد حُر شد و عاقبت‌به‌خیر تو شد همه سر داده در رکاب حسین میکُشی‌ام سزایِ دل این است پشتِ در دستهایِ مسکین است حاجتم گیرِ یک-دو آمین است پایِ شش‌گوشه گریه تسکین است وایِ من نامِ تو چه شیرین است می‌چکد از لبم گلابِ حسین آه از شام هول‌آور قبر ما و تنهایی مقدر قبر در شب تنگی و مکدرِ قبر بینِ تاریکی مکررِ قبر در سوال نکیر و منکر قبر ما چه داریم جز جواب حسین منم و این سلام و این تسلیم تو و زلفی گشوده دست نسیم منم و باز هم هوای قدیم گوشه‌ای در حرم کنارِ کریم کاش می‌شد شبیه ابراهیم میشدم در شبی مُجابِ حسین پایِ ایوانِ تو خلیل اُفتاد پشت‌سر باز جبرئیل اُفتاد پدری پیر آمد و عَلیل اُفتاد مادری خسته با دخیل اُفتاد در شفایش چه قال‌وقیل اُفتاد چایِ روضه‌ست یا شرابِ حسین
رحمت واسعه حی تعالاست حسین سایه رحمت او بر سر دنیاست حسین ماهمه عبد خدا اوست اباعبدالله ما عبیدیم همه ، سرور و مولاست حسین زینت دوش نبی نور دو چشمان علی ضربان دل صدیقه کبراست حسین تا دم آخر خود فکر گنهکاران بود ایهاالناس ببینید چه آقاست حسین همه خواسته اش بود که دستی گیرد ورنه از دست کسی آب نمی خواست حسین چون پدر داغ پسر دید خودش میمیرد کشتنش نیزه وُ شمشیر نمی خواست حسین
✳️السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ.. ✳️ چشمی که دریا می شود شبهای جمعه محبوب زهرا می شود شبهای جمعه توبه همان اشک است، با اشکی که دارم این دیده زیبا می شود شبهای جمعه گرچه گنهکارم، ولی با دست زهرا این نامه امضا می شود شبهای جمعه درد فراق کربلا، درد گناهم این دو هم آوا می شود شبهای جمعه خیلی دلم حال و هوای گریه دارد در سینه غوغا می شود شبهای جمعه از اول هییت همیشه رسم این است با روضه معنا می شود شبهای جمعه عطر حرم تا بر مشام من می آید دردم مداوا می شود شبهای جمعه فرقی به فرزندان زهرا نیست اما باب الحسین وا می شود شبهای جمعه هرجا که نامی از حسین آید یقیناً عرش معلا می شود شبهای جمعه با روضه های شاه بی لشکر همیشه غم خانه بر پا می شود شبهای جمعه چون قامت زهرا خمید از زخم حنجر هر قامتی تا می شود شبهای جمعه اصلاً نميخواهم دگر روضه بخوانم... ...مادر که تنها می شود شبهای جمعه شبهای جمعه سوختن را دوست دارم گریه به شاه بی کفن را دوست دارم
شب جمعه ست کربلا چه خبر؟ از شهیدان نینوا چه خبر ؟ در روایت رسیده که امشب مادری رفته کربلا ...چه خبر؟ مادرش را کمک کنید امشب وَ نپرسید کربلا چه خبر؟ کربلا پیکر حسین اینجاست از سرِ روی نیزه ها چه خبر؟ باید از نیزه ها خبر گیرم از سرِ مانده زیر پا چه خبر؟ لاطمات الوجوهِ علی الخدود از نظر های بی حیا چه خبر؟ دختری از حسین گمشده بود نیست انگار با شما چه خبر ؟ مادری از رباب می پرسد از علی اصغرِ شما چه خبر؟ کسی از علقمه خبر دارد؟ از دو دست زِ تن جدا چه خبر؟ شب جمعه ست وُ جمعه می آید ای خدا از امام ما چه خبر؟
اربابم حسین(ع)........... هر شب جمعه صدای مادر آید از حرم من تمام عمر دنبال صدای مادرم می‌زند ناله بُنَیَّ کو لباس کهنه‌ات؟ کو سرت،کو حنجرت،کو یاورت،کو دخترم؟ بشکند دست کسی که دست بر مویت زده گیسویت خاکی شد وُ من خاک می‌ریزم سرم هرچه می‌گردم چرا ترکیب جسمت جور نیست سال‌ها دنبال آن انگشت بی‌انگشترم مثل من پیشانی‌اَت با تیزی سنگی شکست درد می‌گیرد کنار تو دوباره پیکرم پیش چشمانم تو را با حوصله سر می‌بُرَند پیکر تو زیر و رو شد پیش چشمان ترم وای مادرم.....😭
شب جمعه ست دلم راهیِ گودال شده روضه ی روی لبم غارت خلخال شده مادری روضه برای پسرش میخواند من بمیرم که تنت خاکی و پامال شده جواد بهاالدینی
شب جمعه حَرَمَت بوی مُحرّم دارد بانویی کنج حرم مجلس ماتم دارد شـب جمعه شده و باز دلم رفت حرم دل آشفته ى من ، صحن تو را كم دارد
تا که پایت به کربلا واشد غم عالم به سینه ام جا شد از نگاهت به سمت اهل حرم نیت رفتنت هویدا شد میکنی خار از زمین با اشک شاید این خار سهم یک پا شد التماس نگاه عباس است شاید این بار شد محیا شد علی اصغر چه ناز خوابیده کربلا تا رسید غوغا شد قاسم آمد به نیت پدرش دیدگان با نگاش دریا شد علی اکبر به سجده افتاده یا محمد دوباره احیا شد همه در خیمه ای کنار همند دیدگان تر به یاد زهرا شد آنطرف تر صدای هلهله ها روضه های فراق برپا شد در تلاطم برای کشتارند ذکر لبهام وا حسینا شد چقدر شور میزد دل من به که گویم که داغم احیا شد
دشت در دشت دلهره مي ريخت  هرم صحرا به آسمان مي رفت  کاروان در سکوت صحرا، گم  مرگ دنبال کاروان مي رفت  کاروان رفت تا دياري که  حزن و اندوه و داغ مي باريد  بوي دلتنگي و جدايي داشت  گريه گريه فراق مي باريد  همه جا بوي تشنگي دارد  بچه ها خواب آب مي بينند  هر طرف روي مي کنم آقا  چشم هايم سراب مي بينند  شوق و شور شهادت آقا جان  در نگاهت چقدر مشهود است  عرش معراج توست اين صحرا؟  اين همان وعده گاه موعود است؟  در نگاه پر از تلاطم تو  ندبه هايي غريب مي لرزد  مي روي تا به سمت آن گودال  دل زينب عجيب مي لرزد  بي مهابا غروب خواهد کرد  در همين خاک تيره ماه من  مي شود عاقبت همين گودال  قتلگاهت نه، قتلگاه من  اين زمين پر شده است از داغ ِ  لاله هايي که تشنه مي رويد  اين چه مهماني است کز هر سو  نيزه و تير و دشنه مي رويد  يک جهان ماتم و پريشاني  حاصل اشک و آه زينب بود  حرف هاي نگفته‌ي بسيار  در غروب نگاه زينب بود  اگر امروز ماتمي دارم  در کنارم شکوه احساس است  اين طرف قاسم و علي اکبر  آن طرف شانه هاي عباس است  چه کنم در غروب عاشورا  که نه ياری نه همدمي دارم  دشت پر مي شود ز حرمله ها  نه پناهي نه محرمي دارم  در هجوم کبود بي رحمي  با پر يا کريم ها چه کنم؟  آتش و تازيانه مي بارد  تو بگو با يتيم ها چه کنم؟  گفت بابا «وديعةٌ مِنِّي»  بار غم را به دوش من مگذار  برو اما در اين غريبستان  خواهرت را به بي کسي مسپار 
کاروان عشیره ی خورشید  وارد قتلگاه خون شده است  کاروانی که محو در معبود  وارد ورطه ی جنون شده است  همه ی دشت ساکت و آرام  در تماشای منظری زیباست  دست عمّه درون دست علیست  پلّه ی عمه زانوی سقّاست  در همین دشت عاشقی می شد  خیمه هاشان یکی یکی برپا  خیمه ی زینب است پیش حسین  پاسدار حرم شده سقا  گوشه ی خیمه دختری کوچک  روی پای حسین خوابیده  ناگهان می پرد ز خواب خوشش  خواب آشفته ای یقین دیده  گفت بابا که خواب می دیدم  شامیان معجر مرا بردند  گوئیا در پس همین خیمه  عمّه جان تازیانه می خوردند  گوشه ی خیمه ای در آنسوتر  بین گهواره طفلکی خواب است  دخترک خواب دیده که سر او  بر نوک نیزه مثل مهتاب است  از سر اضطراب و تشویش و  بی قرارای یکی یکی زینب  می شمارد دوباره تعداد  مردهای قبیله را امشب  با وجود تمام مردان و  غیرت آسمانی عبّاس  ترسی از جانب سیاهی ها  اندکی هم نمی شود احساس  از پس یکدگر گذشت ایّام  و کنون ظهر روز عاشوراست  آسمان بی قرار و دلتنگ است  در دل اهل این حرم غوغاست  رفته بر روی نیزه ها خورشید  پیش چشمان خیس یک خواهر  دم به دم می رسد به گوش پدر  صوت کم جان هق هق دختر  دختر فاطمه پریشان است  خیمه ها گَر گرفته واویلا  دختری که کبود سیلی هاست  روضه می خواند از دل زهرا 
 او تا رسید گریۀ دنیا شروع شد  سینه زنی عالم بالا شروع شد  این حس مادرانه كه دست خودش نبود  دلشوره های زینب كبری شروع شد  وقت مرور خاطره های گذشته شد  اشك حرم میانۀ صحرا شروع شد  ذكر حدیث پیرُهنِ سرخ كودكی  حرف از لباس یوسف زهرا شروع شد  وقتی که تیغ، حنجر او را خراش داد  صحبت ز طشت و حضرت یحیی شروع شد  "واللهِ هاهنا ذُبِح طفلُنا الرَّضیع"  دیگرلهوف خوانی آقا شروع شد  "واللهِ هاهُنا سبِی...روضه خوان بس است"  شرمندگی حضرت سقا شروع شد  یك تیغ كند كار خودش را تمام كرد  غارت نمودن تنش اما شروع شد