eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
279 عکس
178 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. سیاهه‌ای ذیل مطروحه استاد مجاهدی... ((به دعا دست خود که بر می‌داشت بذر آمین در آسمان می‌کاشت)) می‌توان رتبه و مقامش را برتر از خیل انبیا پنداشت او که در عمر مثل عمر گلش بیرق بندگی چنان افراشت که سماوات پیش سجده او عمر خود را به هیچ می‌پنداشت چادرش، چادری که خاکی بود عرش را در تصرف خود داشت یاس دل‌تنگ و غصه‌داری که جان خود پای باغبان بگذاشت ✍ .
. بی تو ای یار مهربان علی شعله سر می ‏کشد ز جان علی بی تو ای قهرمان قصه‏ ی عشق ناتمام است داستان علی عیسی ار چار پله بالا رفت دم آخر، ز نردبان علی در عروج تو از ادب می‏ سود سر به پای تو، آسمان علی! خطبه‏ ی ناتمام زهرا کرد کار شمشیر خونفشان علی خواست نفرین کند، که زهرا را داد مولا قسم به جان علی! که ز قهر تو ماسوا سوزد صبر کن صبر، مهربان علی! ذوالفقار برهنه ‏ی سخنش کرد کاری به دشمنان علی که دگر تا ابد بزنهارند از دم تیغ جانستان علی با وجودی که قاسم رزق است ساخت عمری به قرص نان علی! بعد او، خصم دون که می ‏پنداشت به سه نان می ‏خرد سنان علی بود غافل که چون به سر آید دوره ‏ی صبر و امتحان علی دشمنان را امان نخواهد داد لحظه ‏ای تیغ بی امان علی زینب! ای خطبه‏ ی حماسی عشق ای به کام علی، زبان علی باش کز خطبه ‏ات زبانه کشد آتش خفته در بیان علی دیدم انصاف را به کوچه ‏ی عشق سر نهاده بر آستان علی نسب خویش را جوانمردی می‏ رساند به دودمان علی عشق، چون من ارادتی دارد به علی و به خاندان علی رفت زهرا و اشک از دنبال وز پی او روان، روان علی خرمن او اگر در آتش سوخت رفت بر باد خان و مان علی بازمانده‏ ست سفره‏ ی دل او غم و دردست، میهمان علی! راز دل را به چاه می ‏گوید رفته از دست، همزبان علی آن شراری که سوخت زهرا را سوخت تا مغز استخوان علی قصه را تازیانه می ‏داند در و دیوار خانه می ‏داند ✍ .
کلاس درسی شرح اسامی حضرت زهرا س (نه اسم در روایت امام صادق ع) کانال ضامن اشک در ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/zameneashk1
. گیرم آتش به جفا، در که نباید می سوخت آشیان سوخت ، کبوتر که نباید می سوخت آتش اینبار گلستان نشد انگار ولی باغ و بستان پبمبر که نباید می سوخت کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم وسط حادثه مادر که نباید می سوخت آتش افتاد در این مزرعه، گندمها سوخت همه ی حاصل حیدر که نباید می سوخت زیر خاکستر در شعله گرفت آتش باز خیمه ها سوخته ،معجر که نباید می سوخت ظهر اگر سوخت برادر وسط معرکه ، عصر چادر خاکی خواهر که نباید می سوخت . از تنور آمده بابا وسط تشت ، ولی اینقدر هم دل دختر که نباید می سوخت نه فقط شمع نه پروانه که در این آتش سوخت از غصه دل هرکه نباید می سوخت .
. انگیزه ی خلقت جهان را کشتند همتای امیرمؤمنان راکشتند طفلان علی ناله زنان می گفتند ای وای خدا مادرمان راکشتند ✍ .
. شعله‌ها از در گذشت و معجری آتش گرفت پشت در ششماهه با یک مادری آتش گرفت جای مادر فضه آمد در کنار فاطمه مرتضی از پا فتاد و کوثری آتش گرفت ✍ .
. شام وصال آمد و صبح وصال رفت از لانه ام کبوتر بشکسته بال رفت آن گل که نُه بهار ز یک نیم خنده اش  می برد از دلم غم و رنج و ملال رفت سوگند بر اذان و اقامه که یار من  با صورتی که بود شبیه بلال رفت دیدم که قامتش ز کمان هم کمان تر است آمد الف به خانه ی من مثل دال رفت دیدم به چشم خویش که بانوی قهرمان  با سینه ای که بود به رویش مدال رفت شاعر: .
. «خانه ی بی زهرا» از امشب عطر جنت از تنِ طوبا نمی آید صدای زندگی از خانه ی مولا نمی آید شنید عمری دلِ خانه، نیایش های زهرا را ازین پس بر در و دیوار ها نجوا نمی آید امان از قلب مولایم...امان از قلب مولایم همانجا پشت در مانده ، چرا آقا نمی آید؟ چگونه رد شود از دربِ این خانه ،علی زین پس به اجباری خودش می آید اما پا نمی آید نگاهش رفت بر کنجی، علی بر زانوان افتاد چکد خون از دلِ دیوار و بند اما نمی آید چنان عالم برای قلب حیدر تیره می گردد تو گویی امشبش رفت و دگر فردا نمی آید به خاک افتاده اشکش،هق هقش بسته گلویش را نفس هایش فرو رفته ، ولی بالا نمی آید بگو همسایه ها آسوده از امشب بخوابند دگر هرگز صدای ناله ی زهرا نمی آید به مشتش گوشواری را حسن با اشک‌ می شوید به چشمش جز هلالِ مادری تنها نمی آید به گوش مجتبی تا آخرِ عمرش صدایی جز صدای  سیلیِ  سنگینِ  رعدآســـا  نمی آید در آغوش حسین، زینب نشسته ، زار می گرید پناهی جز حسین  در  یورشِ  غم ها  نمی آید چنان با سوز می خواند...به گوش عرش پژواکی به غیر از  روضه های  زینب کبرا  نمی آید به زهرا وحی می شد بعدِ پیغمبر در این خانه پس از صدّیقه  دیگر  جبرئیل  اینجا  نمی آید چنان بر چاه ،حیدر می کند نجوا که رفت از حال گمانم  تا  دمِ  محراب  حالش  جا  نمی آید زمین اقبال رویش کرد‌‌ و اما باختش آسان کسی چون فاطمه دیگر به این دنیا نمی آید ✍ . ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا https://eitaa.com/asharehoseini14/7603 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. این چند وقت زهرا مشغول دوختن بود دلواپسِ علی و  در فکرِ پیرهن بود   در خانه کار کردم اما به دل نچسبید از بسکه دستم از صبح بر شانه‌ی حسن بود با جبرئیل گفتم جانِ تو و علی‌جان من را زِ پا در آورد  زخمی که در بدن بود روزیِ خویش را صبح  از دست من گرفته‌است شهری که هیزمِ آن  پشت حیاط من بود شهری که آتش آورد جای عیادت و دید زهرا بجای آن در مشغول سوختن بود آنکه دلیلِ ایجادِ عالم است مردم بر دستْ ریسمان و بر گردنش رسن بود ماندم علی نیاُفتد بین مدینه‌ای که مردی نداشت غیر از یک زن که شیرزن بود گفتم گواه دارم گفتم که ارث دارم گفتم علی است شاهد اما جواب "لَن" بود می‌گفت بین مسجد با من : دروغگویی آنکه میانِ کوچه بدجور بد دهن بود اصلا جدا نمی‌شد دستم, ولی  شکستش از خانه تا به مسجد یک جنگِ تن به تن بود قنفذ که خسته می‌شد جایش مغیره می‌زد این پشتِ هم زدن‌ها پیشِ ابالحسن  بود در گوشِ گاهواره دیشب به گریه گفتم ای کاش قدِ محسن در خانه‌ام کفن بود... ۴۰۲/۰۹/۰۳ .
. ای خدا مهدی کجا و کوه و صحرا، اِنْتَقِم* از چه او خائف شده از دست اعداء، اِنْتَقِم سال های سال، حقّ حجّت تو غصب شد دید ظلم و شد به کامش تلخ؛ دنیا، اِنْتَقِم یاد او را از دل شیعه به حیله برده اند این چنین تنها ولی ات گشته تنها، اِنْتَقِم ای خدا بس نیست دیگر دشمنی با مهدی ات؟ رحم کن بر ما و شاه بی کس ما، اِنْتَقِم قلب مهدی خون شده از بدعت قوم ریا با ظهورش قلب او را ده تسلّیٰ، اِنْتَقِم پلکهایش زخمی است و دیده هایش غرق خون می کند هر روز و هر شب روضه برپا، اِنْتَقِم نه برای ما برای مادری که پشت در در میان بغض دشمن خوانده او را، اِنْتَقِم ای خدا دیگر قسم بر صورت نیلی شده ای خدا به سینه ی زخمی زهرا، اِنْتَقِم منتقم به حقّ ناموست که در کوچه زدند روبه روی چشم های خیس مولا، اِنْتَقِم ای خدا به حقّ محسن،آن شهید بی گناه آن که مدفون شد میان اشک بابا، اِنْتَقِم منتقم به حنجری که با سه شعبه پاره شد به گلوی خشک اصغر پیش دریا، اِنْتَقِم ای خدا به غربت پیغمبر کربوبلا به جوانی که تنش شد ارباً اربا، اِنْتَقِم منتقم به حقّ مشک پاره و دست قلم به امام قدکمان از داغ سقّا، اِنْتَقِم ای خدا به پیکر بی سر، شهید بی کفن آن تنی که شد رها بر خاک صحرا، اِنْتَقِم علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)✍ * امام صادق علیه السلام فرمودند: از جمله حقوق ما بر شیعیان این است که بعد از هر نماز واجب دست بر چانه بگیرند و سه مرتبه بگویند: یا رَبَّ مُحَمَّدٍ عَجِّلْ فَرَجَ آلِ‌مُحَمَّد یا رَبَّ مُحَمَّدٍ احْفَظْ غَیْبَةَ مُحَمَّدٍ یا رَبَّ مُحَمَّدٍ إنْتَقِمْ لِابْنَةِ مُحَمَّدٍ ای پروردگار محمد فَرَجِ آل محمد را زودتر برسان! ای پروردگار امام غائب از فرزندان محمد را حفظ کن! ای پروردگار محمد برای دختر محمد انتقام بگیر! 📓مکیال المکارم جلد ۲ صفحه ۱۳ .
. "آهسته می شوید یگانه همسرش را با آب زمزم آیه های کوثرش را آهسته می شوید غریب شهر یثرب پشت و پناه و تکیه گاه و یاورش را تنها کنار نیمه های پیکر خود می شوید امشب نیمه های دیگرش را آهسته می شوید مبادا خون بیاید آن یادگاریهای دیوار و درش را پی می برد آن دستهای مهربانش بی گوشواره بودن نیلوفرش را می گرید اما باز مخفی می نماید با آستینی بغضهای حنجرش را در خانه ی او پهلوی زهرا ورم کرد حق دارد او بالا نمی گیرد سرش را با گریه های دخترانه زینب آمد بوسد کبودی های روی مادرش را بر شانه های آفتابی اش گرفته مهتاب هجده ساله ییغمبرش را دور از نگاه آسمانها دفن می کرد در سرزمین های سئوالی همسرش را ✍ . ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا https://eitaa.com/asharehoseini14/7606 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ماندن که هست صحبت رفتن برای چه؟ زهرای من حلالیت از من برای چه؟ وقت نفس نفس زدنت پیش پای من لاله نریز این همه گلشن برای چه؟ دارم به جمله ی پدرت فکر می کنم وقتی که هست فاطمه جوشن برای چه؟ باشد نخند... از تو توقع نداشتم این دل شکسته هست شکستن برای چه؟ زهرا کشان کشان دم در آمدی چرا؟ گفتم نیا که... آمدی اصلاً برای چه؟ ما را برای همسفری آفریده اند بی من تلاش بهر پریدن برای چه؟ اَسما که بود دور و برت فضه هم که بود تابوت خویش خواستی از من برای چه؟ هنگام دور گردن این پیرهن که شد جان حسین این همه شیون برای چه؟ علی اکبر لطیفیان✍ .