.
#ایران_همدل
ما را بخوان که ما غزلی عاشقانهایم
ما شرح حال روشنی از این زمانهایم
از هفت خان عشق گذشتیم بارها
ما رستم حقیقی این شاهنامهایم
پشت همیم نسل به نسل از قدیمها
در تنگنای حادثه شانه به شانهایم
گاهی میان آتش و خون، تیغ بینیام
گاهی به لطف تیغ بلا جاودانهایم
گاهی عقیق سرخ سلیمان و پیش چشم
گاهی به خاک غربت خود بینشانهایم
هفتآسمان به زیر پر ماست غم مخور
امروز را اگر چه که بی آب و دانهایم..
ما همدلیم و همقسمیم و حماسهساز!
رزمندگان این کمک مؤمنانهایم
✍🏻 #حسن_زرنقی
🏷 #فلسطین | #لبنان
🇮🇷
.
#حضرت_زینب سلام الله علیها
آسمان عشق را تابنده اختر زینب است
وارث اوصاف زهرای پیمبرزینب است
اوتماما جلوه شان وشکوه مرتضاست
تالی زهراوزینت بخش حیدرزینب است
دختر ساقی کوثر را نباشد همطراز
بعدِ زهرامادرش، ثانی کوثر زینب است
فاطمه ام ابیهای پدر باشد،زبعدفاطمه
آنکه باشدبهرباباهمچومادرزینب است
در میان آسمان طاعت و دلدادگی
پرفروغ همچون مه ومهرمنورزینب است
آنکه پای مکتب سرخ شهید کربلا
شد کبودازتازیانه پای تاسرزینب است
نام او زینب،بود ام المصائب کنیه اش
مظهر صبرو وفای حی داور زینب است
کربلا دریایی ازایثاروعشق و شوربود
ناخدای کشتی این بحرباور زینب است
آنکه شددرراه دین مصطفی قامت کمان
چون حسین ازغصه ساقی لشگر،زینب است
آنکه در کرببلا عباس و اکبر میدهد
تا نگردد سهم اوتاراج معجر،زینب است
کوفه شدازخطبه هایش کربلای دیگری
آنکه بانطقش به شام انداخت آذر زینب است
#اسلام_مولایی ✍
.
.
#ترکیب_بند مدحومرثیه
#حضرت_زینب_سلاماللهعلیها
«زِیْنِأب»
به جلوه آمد و گفتند انعکاس علیست
علی دیگری امروز در لباس علیست
دوباره نام علی را سر زبانها برد
اگرچه گفت که شاگردی از کلاس علیست
همان کلام، همان لحن، با همان هیبت
چنان شبیه که در اصل اقتباس علیست
به «لایُقاسُ بِنا» روح تازهای بخشید
که عدلوهیبت او نیز بر اساس علیست
به تیغ خطبه چنان هوش میبرد، انگار
که چشمهای همه خیره از هراس علیست
یقین که لحظهی اول شکست خواهد خورد
هرآن که با دگران در پی قیاس علیست
کسی که زینب او را شناختهست، فقط
در این مقایسهها لایق شناس علیست
جهان به جان دوباره رسیده با زینب
که ذکر هردل درمانده است؛ یازینب
نوشتهاند به هر قلّه نام زینب را
کجاست آنکه نداند مقام زینب را؟
بهجان عشق قسم «مارایت الّا عشق»
شنیده گوش دوعالم پیام زینب را
برای رضای خداست، شیرین است
که داغ تلخ نکردهست کام زینب را
خدا برای خود انگار پرورش دادهست
لبالب از هنر صبر جان زینب را
نه غصّه قامت او را به لرزه آوردهست
نه داغ سست نمودهست گام زینب را
کسی که با دلوجانش مدافع حرم است
خدا رسانده به گوشش سلام زینب را
به کوه صبر، به کوه حیا، به کوه شرف
نوشتهاند به هر قلّه نام زینب را
هنوز حد کسی فهم شان زینب نیست
چرا که جام کسی از بلا لبالب نیست
کجاست آن که سزاوار این لقب باشد؟
اگر بناست که نام تو «زِیْنِأب» باشد
هزار داغْ قیام تو را نمیشکند
گرفتم این که نماز تو مستحب باشد
به گوش میرسد از خطبهات صدای علی
عجیب نیست اگر کوفه در عجب باشد
چهجای صحبت کفتارهاست، آنجایی
که دختر اسدالله در غضب باشد
بعید نیست که حمالةالحطب بشود
چرا که دشمنت از نسل بولهب باشد
تو بر زمینی و ابنزیاد بر تخت است!
که راه کفر به اسلام یکوجب باشد
به اهلبیت نبی ظلم شد در آن وادی
بدیهی است که هر روز شام شب باشد
در آن هجوم مصیبت...، امام زینب بود
«قسم بهصبح کهخورشید شام زینب بود»
حسین ماه زمین و ستارهاش زینب
که بوده یاور و یار همارهاش زینب
حیا و صبر و شکوه و وقار و حلم و شرف
چه واژهها که شده استعارهاش زینب
چه کاخها که بنا کرده اهل ظلم، ولی
به هم زده همه را با اشارهاش زینب
جهان به مرکبی از چوب فتح خواهد شد
اگر هرآینه باشد سوارهاش زینب
اگر تمام زمین مسجدالحرام شود
به گوش میرسد از هرمنارهاش؛ «زینب»
درون خیمه، دم قتلگاه، در میدان
هزار مرتبه بودهست چارهاش زینب
حسین کشته شد و آب خوش ننوشیده
به احترام لب پارهپارهاش زینب...
سرش شکست و دلش خون شد و قدش خم شد
همین که سایهی لطف تو از سرش کم شد
از آن طلوع غمانگیز چل غروب گذشت
گلایه نیست برادر که با تو خوب گذشت
چه در میانهی صحرا، چه در خرابهی شام
فقط تو باخبری که چه بر قلوب گذشت
تمام روز و شب ما در این مسیر بلا
به ذکر جملهی «یا کاشف الکروب» گذشت
سپردهام که به گوش جهانیان برسد
از آن چه بعد وداع تو بر جیوب گذشت
چه حکمتیست که هرکس به دیدنت آمد
ندیده از سر آن جسم سینهکوب گذشت
به شرق و غرب دوعالم رسید قصهی ما
که تا شمال رسید و که از جنوب گذشت
اگرچه سنگ به پیشانیات زدند ولی
اگرچه بر لب تو مانده جای چوب، گذشت...
به انتظار نشستیم تا خبر برسد
که صبح سر زده و موسم غروب گذشت
شبی سپیده بر این تیره شام میآید
یکی به واقعهی انتقام میآید...
#مجتبی_خرسندی✍
.
.
#حضرت_زینب
#حضرت_زینب_س_مدح
هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست
در آسمانِ عاطفه اختر نبود و نیست
دار و ندار تو همه وقف حسین بود
مانند تو، به پای برادر نبود و نیست
حتی تو از عصارهی جانت گذشتهای
در کربلا، شبیه تو مادر نبود و نیست
آیینهی شکستهی صحرای کربلا!
مانند ماجرای تو دیگر نبود و نیست
بر شانهی صبور تو بار رسالت است
مانند تو کسی که پیمبر نبود و نیست
در ذیل خطبههای فصیح تو گفتهاند:
اصلاً کسی شبیه تو "حیدر" نبود و نیست
شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت
از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست
زینب شدی که زینت شیر خدا شوی
یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست
#علی_فردوسی ✍
#مدح_حضرت_زینب
.
#حضرت_زینب_س_مدح
مدح هرکس که مقرر شده بر لب باشد
حق بده بر لب ما صحبت زینب باشد
نیست شایستهی هر کس که بَرَد نامش را
نام او در خور لبهای مؤدَب باشد
هرکسی مذهب و آئینی و دینی دارد
زینبی هرکه شود، صاحب مذهب باشد
تیغ حیدر به زبان دارد اگر دم بزند
شام گیرم که پر از خیبر و مَرحَب باشد
قُرب، همسویی عشق است و جنون در مقصود
هرکه با اوست از افراد مقرب باشد
او نشان داد که عزت ز مَذلت دور است
به اسیری برود، باز مُحَجَّب باشد...
✍ #محسن_ناصحی
#مدح_حضرت_زینب
.
#حضرت_زینب_س_مدح
هستیِ ما هست از عنایت زینب
روزیِ ما هست از کرامت زینب
ما اگر امروز رو به سوی حسینیم
هست دلیلش فقط هدایت زینب
زینب کبری نه در اسارت کوفهست
کوفه و شام است در اسارت زینب
معجری از روی او به خاک نیفتاد
دست حرامی کجا و شوکت زینب
گرچه نمازش نشسته است و شکسته
اصل قیام است در قیامت زینب
تازه شده ذرهای شبیه به زهرا
خم شده باشد اگر که قامت زینب
* *
کاش بتابی که آفتاب تو هستی
حضرتِ خورشیدِ در حجاب تو هستی
#مجتبی_حاذق ✍
#مدح_حضرت_زینب
.
.
#حضرت_زینب
فراتر است از ادراک ما حیای عقیله
که آفریده چنین شیر زن،خدای عقیله
از ابتدای جهان،عقل در مقام تعلّم
زده دو زانوی خود را به پیش پای عقیله
از آن زمان که شنیدیم نام نامی او را
بریده ایم دل از خلق ما سوای عقیله
آهای کوفه، به نان و رطب نیاز ندارد
که اوست دختر شاه و تویی گدای عقیله
به زیر پرچم زینب نشسته اند خلایق
ملائکند به دور و بر سرای عقیله
فقط نه خلق زمین روضه خوان او شده باشد
که عرشیان همه هستند هم نوای عقیله
هزار سر به فدای سر برادر زینب
هزار جان گرامی شود فدای عقیله
#حضرتزینبسلاماللهعلیها
#عباس_گودرزی ✍
.
.
تقدیم به حضرت ام المصائب نائبة الزهرا زینب کبری سلام الله علیها
کوه از کمر خم می شود در پای زینب
پیدا نگردد واژه ای همتای زینب
مثل چکاچک های ناب ذولفقار است
هر خط به خط از خطبه ی غرای زینب
یک شهر ساکت می شود وقتی بخواهد
طوفان کند فریاد یا زهرای زینب
تهدید تاج و تخت حتی در اسیری
هست از کلام معجزه آسای زینب
پرچم به دوش کربلای بی حسین است
نامی نبود از کربلا منهای زینب
عطر حماسه می وزد هر جا که باشد
صدها قصیده می شود غوغای زینب
مریم تر از مریم به عفت رنگ و بو داد
دارد به زهرا می رسد تقوای زینب
از بس قنوت عرش پیما داشت هر شب
شد ملتمس بر وتر او مولای زینب
غمهای عالم غم نخواهد بود هرگز
در پیش یک غم از همه غمهای زینب
جا داشت یک دریا ببارد آسمان اشک
وقت مرور صبر پر معنای زینب
دین در کُمای بدعت بوزینه ها بود
امروز زنده مانده با احیای زینب
خفاش ها دشمن ترین هستند با او
نورٌ علی نور است، بس، سیمای زینب
با دست بسته معجرش را حفظ کرده
غیرت از او آموخته سقای زینب
سر می سپارم زیر تیغ غیرت عشق
فتوا نمی خواهم به جز فتوای زینب
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حسن_کردی
.
.
#ولادت_حضرت_زینب
صلیالله علیک یا زینب
با چه توان میتوان که وصف تو گفتن
آی که ناممکن است گفتن از این زن
عاجز و گُنگاند و لال و اَبکَم و الکن
شاه و گدا و خطیب و دوست و دشمن
مدح کجا و دَم از جلالت زینب
شاه نجف محوِ تو دیارِ علی هم
پیش تو خم گشته ذوالفقار علی هم
زینت زهرایی اقتدارِ علی هم
فخر خدایی و افتخارِ علی هم
صحبت کروبیان کرامت زینب
کیستی ای چادر تو کعبهی سیّار
کیستی ای معنیِ علی دلِ پیکار
کیستی ای معدنِ تحمل اسرار
هیچ نگفتیم و در مقابل بسیار
ما همه هیچیم پیش شوکت زینب
ای متوسل به تو تمام ملائک
ای متوجه به تو سلام ملائک
ای مترنّم به تو امام ملائک
ای متبرک به تو کلام ملائک
درکِ فرشته کجا و قدمت زینب
قلهی صعبالعبورِ آل علی تو
داد شهادت ملک مثالِ علی تو
وارث قدوسی جلال علی تو
بعدِ حسین از خدا سوالِ علی تو
آلِ علی زنده از صلابت زینب
نورِ جلالی و جلوههای جلیله
مُتَّصِفی بر همه اسماء جمیله
مصطفوی فاطمی علیمه عقیله
قبلهی آلِ حسین و قلبِ قبیله
ای قسم قدسیان قداست زینب
چشم خدا گرم این شکوه و یقین است
فاطمه آن است و یاکه فاطمه این است
زن اگر این است و خواهری به همین است
مردی اگر هست طفلِ خاکنشین است
عقل نبرده است پِی به ساحت زینب
ای همهی تو حسین و ای همهاش تو
اول این راه او و خاتمهاش تو
فاضلهاش فاهمهاش فاطمهاش تو
زمزمهی تو حسن و زمزمهاش تو
هست حسن پردهدار عزت زینب
محوِ تو عمری همه حواس حسین است
هر نظرِ مرتضی شناس حسین است
فیض دعای تو التماس حسین است
پشت سپاه غمت سپاس حسین است
هست نگاهش به استجابت زینب
نامِ تو را کرببلا روی نگین زد
اذن ، حماسه گرفت و نقش جبین زد
نی که فقط خطبهات به کوفه کمین زد
زلزلهاش کاخ شام را به زمین زد
هیمنهها شد غبارِ همت زینب
با تو ستون حرم به جای خودش ماند
با تو حرم باز روی پای خودش ماند
بیرق شیعه در اعتلای خودش ماند
شامِ جهالت در انزوای خودش ماند
کرببلا مانده از امامت زینب
امر به صبرت نمود حکم برادر
تا که نبیند جهان تلاطم حیدر
امر به صبرت نمود ورنه مُسَخر
پیش شکوه تو بود آنهمه لشکر
چشم علمدار بر شهامت زینب
ماندی و خورشید از غبار برآمد
از نفست تیغ آبدار برآمد
قلب فشردی و لالهزار برآمد
بر سر نخل حسین بار برآمد
تازه شروع میشود قیامتِ زینب
کوفهی بیچاره تا نهیب تو را دید
شام در آتش شد و لهیب تو را دید
بیرق طوفانیات شکیب تو را دید
کرببلا فتحِ عنقریب تو را دید
حضرت نهجالبلاغه حضرت زینب
آه که سرنیزهای غریبِ تورا برد
داد که سنگی لبِ حبیبِ تورا برد
پیرهنی پاره شد نصیبِ تورا برد
ضربهای آوای یامُجیبِ تو را برد
کرببلا گریه کن به غربت زینب
غزّه بمان روی پا که میرسد از راه
لحظه پیروزیات که نصرُمنالله
#غزه بمان اندکی که آتش این آه
میزند آتش به ظلم و ظالم و گمراه
غزّه توسل نما به نصرتِ زینب
(حسن لطفی ۱۴۰۲/۰۸/۲۷)
#یاشبیر
#دکتر_حسن_لطفی ✍
.
.
#حضرت_زینب
ابیاتی از بحر مرکب حضرت زینب (سلام الله علیها):
در لقب، پیشتر از زینت مولا بودن
مفتخر بود به صدیقۀ صغری بودن
چون نبی، چله گرفته ست علی هم به نظر
تا قدم رنجه کند ام ابیهای دگر!
باید آئینۀ امّ النجبا گفت به او
زینت پنج تن آل عبا گفت به او
از همان روز که آمد دلش آرام نداشت
شرح دلتنگیاش انگار سرانجام نداشت
اشک میریخت ولی در طلب دنیا نه!
گریه میکرد، در آغوش حسین اما نه!
مردم دیدۀ او میل به اغیار نداشت
جز حسین بن علی با احدی کار نداشت
از همان روز جهان دید که در شادی و غم
جان او و پسر فاطمه وصل است به هم
عشق بود آنچه که از خون خدا در رگ داشت
عشقی آنگونه که در عقد، دوتا شرط گذاشت:
اینکه هر روز به دیدار حسینش برود
در سفر نیز پیِ نور دو عینش برود!
سفر...آری سفر، افسوس سفر... آه سفر
داشت در هر قدمش غصۀ جانکاه سفر
پس به میدان بلا او دل و جانش را برد
ذوالفقار دو دمش را (پسرانش را) برد
آسمان تا افق دیدۀ او پل میزد
نور بر چادر او دست توسل میزد
بست چون مشتِ گره کرده، پَر معجر را
عاقبت دید جهان، فاطمۀ دیگر را
کیست لایق که نهد زیر قدومش سر را؟
چرخ برخواست که تا زین بکند اختر را!
او پسندید ولی شانی از این بهتر را
زد قدم زانوی عباس و علی اکبر را
ملک وحی ندا داد که: غَضّوا ابصار
دختر فاطمه بر مرکب خود گشت سوار
در مثل، آینۀ فاطمه در حال عبور
دشت محشر شده و مرکب او ناقۀ نور
با جلال و جبروتی که خدا داند و بس
بست بر غرق تحیر شدگان راه نفس
دختر فاطمه یا امّ ابیهای دگر
چه بنامیم تو را کوثر بعد از کوثر؟
حُجب شاعر شد و در مدح تو برداشت قلم
تو خداوند حیایی به خداوند قسم
دشت با آنهمه اندوه تماشایی بود
آنچه میدید فقط چشم تو، زیبایی بود
اصلا این دشت پریشان تو بود از اول
کربلا عرصۀ جولان تو بود از اوّل
لکّۀ ننگ به پیراهن تاریخ شدند
دشمنان تو اسیرت شده، توبیخ شدند
دختر حیدر کرّار و حقارت؟ هیهات
غم بی معجری و حرف اسارت؟ هیهات
آنچه گفتند و شنیدیم نیامد سر تو
دست دشمن نرسیده نخی از معجر تو
کوفه تا شام به هجده سرِ بر نیزه قسم
از سر دوش تو یکبار نیفتاد علم
از سر مقنعه گردی بتکانی کافیست
تیغ و شمشیر چرا؟ خطبه بخوانی کافیست!
ظاهرت زینب کبری شده، باطن حیدر
وقت آن است علی جلوه کند بر منبر
نکن ابراز غضب را، نمی ارزد کوفه
خم بر ابروت بیاور که بلرزد کوفه
اسکتوا...زنگ شترها همه خوابید، بخوان
مسجد از لحن تو یکمرتبه لرزید بخوان
تیغ برداشته ای، ضربۀ نطقت کاریست
واژه در واژه علی در سخناتت جاریست
گرم هوهو شده این تیغ که میچرخد مست
شعر دیوانۀ توصیف تو شد وزن شکست
همه مبهوت رجز خوانی چشمان تو هستند
پریشان تو هستند
علی آمده یا زینب کبری؟
همه حیران تو هستند!
علی در سخنانت، حرکاتت، عملت، طرز نگاهت، غضبت، شیوه ی نطقت، نفست، لحن فصیحت، کلماتت، نظرت، حجب و حیایت، جبروتت، قدمت
شیرخدا در تو رسیده ست به تکرار
بکش تیغ سخن را دم پیکار
چه خوب است بگویند به تو «زینب کرّار»
تو را باید از این بعد بخوانند به این نام
امیری تو و بر شانه ی تو پرچم اسلام
اسیران تو هستند یکی کوفه یکی شام
سر راه تو افلاک نشسته ست
ملک هم کمر همّت خود را به فرامین تو بسته ست
رسیدی تو به مسجد
قلم و دفتر و شعر و ضربان و دل
و عقل و نفس شاعرت انگار که مست است
سر وزن شکستهست:
با وقار و غضب قدم برداشت
دختر فاطمه علم برداشت
و اذا زلزت قیامت کرد
مردم کوفه را ملامت کرد
واژه در واژه تیر از پی تیر
خطبه را خواند با صدای امیر
خطبه اش موج خشم در طغیان
ظاهرا خطبه، باطنا طوفان
با صدای ابالحسن لرزید
مسجد کوفه دفعتا لرزید
این بلا از گرفتنِ آه است
وقت جولان عصمت الله ست
بر زمین دوخت جای پایش را
برد بالا تُن صدایش را
از ستون ها صدای ناله رسید
مسجد کوفه را به خاک کشید
همه بودند بیمناک از سقف
روی مردم نشست خاک از سقف
فرش ها شانه شانه لرزیدند
مسجدی ها چقدر ترسیدند
پله ی منبر از صدا لرزید
پشت ابن زیادها لزید
اسکتوا! از غضب لبالب پر
سر جا ایستاد زنگ شتر
گر جمل بود محشری میشد
جنگ یک جور دیگری میشد
گر جمل بود خطبه ای میخواند
شتر حادثه به گل میماند
اسکتوا گفت و از زمان رد شد
زین اب بودنش زبانزد شد
بعد از این کار رزم با زینب
روی منبر علیست یا زینب
یا علی یا علی...فقط علی است
متن این شعر خط به خط علی است
هو علی، حق علی، نگار علی
حک شده روی ذوالفقار: علی
از علی بند بند میگویم
نام او را بلند میگویم....
حب آل علیست راهِ نجات
به گل روی مرتضی صلوات
#مسعود_یوسف_پور ✍
.
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
🌴🌴 گلچین سخنرانی های کوتاه کلیدی برای آمادگی عزیزان در ماه محرم و جلسات فاطمیه 🌹
👇👇👇
گروه متضمن البکاء
http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2
.
#میلاد_حضرت_زینب
غرق نور است خانهی مولا
بیقرار است همسر زهرا
شوق دیدار دختر اول
جلوهی آیه های اعطینا
کیست او وصف سورهی کوثر
کیست او نقش دوم از مادر
زینت زینت زمین و زمان
علت خنده های پیغمبر
کیست او ماه در شب تاریک
کیست او وصف عشق از نزدیک
جبرئیل با پیام عرش آمد
یاعلی یا ابالحسن تبریک
کیست او صاحب اختیار نسیم
کیست او هم وقار را تکریم
کیست او هم عفاف را معنا
کیست او خواهر امام کریم
کیست او شادی دل حسنین
کیست او هم شرافت کونین
رحمت و حکمت و حماسه به عین
الگوی عشق عاشقان حسین
زین مولاست وصف او سخت است
'هیچ' از اوصاف اوست خوشبخت است
وصف اورا همین بیان بس که
بهر زهرا و مرتضی دخت است
قدرت و اقتدار شیر خدا
چه شده در جوار شیر خدا
گریه های مدام دخترکی
میرسد از کنار شیر خدا
مادر او را گرفت در آغوش
خاطر آرام دست مام نشد
حیدر او را بغل گرفت اما
گریهی دخترک تمام نشد
حضرت خاتم النبییین گفت
دخترم را به بنده بسپارید
رفت در گاهوار دست نبی
همچو ابر بهار میبارید
هم جوار کریم شد اما
مگر این گریه بند می آمد
گویی از عمق بیکران دلش
دخترک عشق را صدا میزد
در همین لحظه کودکی زیبا
چهر و خورشید رو به خانه رسید
در کنار حسن به حکم رسول
خواهرش را به عمق سینه کشید
دخترک در میان چشمهی اشک
چشم وا کرد و نور او را دید
به دلش نقش بست نور حسین
خانه آرام و دخترک خندید
شبنم عشق ناگهان گل کرد
در نم دیدهی بهاری او
هم قرار دلش حسین شد و
هم معمای بیقراری او
کاتب دهر هم قلم برداشت
تا کند وصف آن عفیفهی عشق
روی جلد کتاب با خط خوش
اینچنین کرد حک: صحیفهی عشق
بار عشق تمام عالم را
دخترک یک تنه به دوش کشید
سالیانی گذشت و قصهی ما
از مدینه به غاضریه رسید
بعد پنجاه و چند سال تمام
حال وقت وداع آخر شد
در فراق برادرش ای وای
حال خواهر دوباره مضطر شد
زینت دوش حضرت خاتم
تاکه از مرکبش زمین افتاد
بر بلندای تل زینبیه
ناگهان زینبش زمین افتاد
وای از ساربان و انگشتر
وای از درد بوسهی آخر
بین شمشیر ها اسیر حسین
بین زنجیر اسیر شد خواهر
وای از راس های بر نیزه
وای از دختران سرگردان
تا نگاهش به راس یار افتاد
دختر بوتراب ماند حیران
دیده اش را به راس خونین دوخت
عشق را با نگاه او گره زد
بر زبان یک حسین آورد و
شعله بر تار و بود سلسله زد
در تمام مسیر کوفه و شام
این حسین از لبش نیفتاده
راس بر نیزه گرچه افتاده
عفت زینبش نیفتاده
گرچه او در غل اسارت بود
عزم بر خفت معاویه کرد
انقدر از حسین دم زد تا
شام را عاقبت حسینیه کرد
#ولادت_حضرت_زینب
#محمد_سجاد_اخلاقی ✍
.