eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.9هزار دنبال‌کننده
268 عکس
172 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. از چه گفتند پس از صلح تو وا اسلاما؟ جاءَ في النّقل "امامان؛ قعدا او قاما" * سَیفُکَ یَسفِکُ دَم، یَسفِکُ دَم، یَسفِکُ دَم سَیف ما السَیف؟ یُقالونَ لَه صَمصاما سه قدم چرخ زدی در دلِ میدان جمل فَیَسُمّونَکَ لیثاً، أسداً، ضَرغاما زهر آن زهره که دید از تو جگر کرد طلب یا کریم! انعِمْ بالسّائِلِکَ إنعاما نیست بر مدفن او کهنه چراغی روشن تیره روزا چرخا! کج نظرا! بد ناما ای به قربان غریبی تو صد قافله دل تیغ غم آختنش با تو و گردن با ما _________ *: قال موسي بن جعفر: قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ «الحسن و الحسين امامان قاما او قعدا و سيدي شباب اهل الجنه» / مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج43، ص291. عوالي اللآلي، ج4، ص93. علل الشرايع، ج1، ص211. روضة الواضعين، ج1، ص159. المناقب، ج3، ص394. ----------________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. دلگرمی ما "ذکر کثیر" است امشب با آه چقدْر دلپذیر است امشب بی سوز دعا نباید از چله گذشت ای دل! شب عاشقان تیر است امشب با آه به عرش می رسد فریادم شبهای حرم نمی رود از یادم از شوق حرم تا که شنیدم چله ناگاه به یاد اربعین افتادم در وادی *توحید* پی مقصد باش *اخلاص* بیار و آنچه می باید باش با یاد خدا، شب بلند یلدا مشغول به *"لم یلد و لم یولد"* باش با نام خدا محفلمان روشن شد تکلیف شب منزلمان روشن شد با ذکر علی علی به سودای بهشت خوردیم انار و دلمان روشن شد هنگامهء توديع خزان است بیا سرفصل بهار مومنان است بیا بنگر که به انتظار فردای ظهور قد شب چله هم کمان است بیا نور تو طلوع روشن فرداهاست آیینهء "والنهارْ إذا جليها" است تفسیر بلند شب یلدای فراق مستور به "وَاللیل إذا یغشیها" است __________ در صحن شما عشق تلاطم کرده باران به روی سنگ تیمم کرده یلدا سر ظهریست که ‌گویا‌خورشید از شرم حضور‌، خویش ‌را گم کرده پاییز ‌گذشت و برگ ریزان نشدیم از این همه معصیت پشیمان نشدیم هرقدر که شب قصه ‌ی خود را کش داد ما آخر سر نماز شب خوان نشدیم تا کی به ندای نفْسِمان گوش کنیم غم را به قد قافیه تن پوش کنیم؟! حیف است که در بلندی این یلدا کوتاهی عمر را فراموش کنیم! بی حوصله ام بی هیجان اما نه دلتنگ توام، دل نگران اما نه هی‌ چله‌ به‌ چله‌ میوه‌ ها‌ کامل ‌شد یک چله دعای عهدمان اما نه __________ تشییع چراغ خانه پنهانی شد مرثیه سکوت و چشم بارانی شد دیگر نکند طلوع خورشید دلش یلدای علی چقدر طولانی شد ______ عجل فرجک به درد ما درمان باش خورشید امید بخش بیداران باش تا کی شب غیبت به درازا بکشد یلدای هزار ساله را پایان باش __________ رفتی و نگفتی که فلانی تنهاست این عشق ولی هنوز هم پا برجاست امشب که نه حتی وسط تابستان هر شب که تو نیستی برایم یلداست ______ از شوق رسیدنت، کما فی السابق تقویم زمستان زده ام شد عاشق گیسوی تو روی شال سبز افتاده ست یلدا وسط بهار؟ جل الخالق دوری تو را بهانه کردن خوب است شکوه ز غم زمانه کردن خوب است از دیده به جای اشک، خون میگریم یلداست...انار دانه کردن خوب است ای کاش به سمت ما دری بگشایی دیوار کشیده دورمان تنهایی ای صبح امید ما زمستانی ها! یلدا چه قدر صبر کند می آیی؟ ..........____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
جهان بدون تو ای آفتاب عالم تاب! به کورِ تشنه شبیه ست در کویرِ سراب تو کوثرآمدِ لطفی، از ابتدای حیات بشر به خیر تو محتاج، چون گیاه به آب به آستانه ی فهم تو ای سریره ی قدر! نمیرسد مگر اندیشه ی اولوالاباب تمام عمر به دنبال وصف ذات تو بود نیافت واژه ی در شأن، ذهنِ مضمون یاب دری خدا به مقامت گشود، لفظ کثیر به باب کثرت اگر رفته، هست از این باب تو را به اسم نشاید صدا زدن، هرچند شکسته است کمر، بارِ وصفت از القاب تو در مثل شب قدری، ندیده هیچ زمان شبی شبیه تو را چشم روزگار به خواب تو آن ستاره ی صبحی که چشم شبزدگان ندیده اند هنوزت به جهدِ اسطرلاب چه مُهرها که به نام تورّم آمده اند به پای تو بنشانند بوسه در محراب بر آن دو دست تو گلبوسه زد رسول، دو دست که عکس باغ جنان را گرفته اند به قاب به احترام تو باید تمام قد برخواست که سیره ی نبوی میکند چنین ایجاب تو کیستی؟ که هم انسیه ای و هم حورا تو کیستی؟ نرسد این سوال ها به جواب یهودی از نفس چادرت مسلمان شد مسیحه ایست که او را صدا زنند: حجاب به دست توست تمام امور، از این روست اگر تو را "أمَةُ الله" کرده اند خطاب قسم به خاک رهت دیدنی ست در محشر زبان گشودنِ هفت آسمان به "کُنتُ تراب" سوار ناقه ای از نور میرسی، گویی که آفتابِ قیامت تو را شده ست رکاب دخیل بسته ی أهدابِ مِرطِ فاطمه ایم بهشت میدمد از رشته های آن جلباب بهشت گفتم و دیدم بر آستان درش شرار کینه ی ابلیسیان گرفته شتاب بهشت، روضه ی جانسوز توست، آنجا که ملک بر آتش دل ریخت لحظه لحظه شراب غم تو ای شبِ قدر! آن قَدَر که سنگین بود خمیده شد سر دفن شبانه ات مهتاب بگو کجای فلک دفن کرده اند تو را که چرخ میزند اینگونه صبح و شام‌ سحاب مرا ز هرم جهنم رهانده آتش غم دل من است که پیش از عذاب دیده عذاب مگرد طاعتِ سرخوش! پیِ بهشت خدا بهشت سوخته ی اهل بیت را دریاب .............._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
تو آن ماهی که ماهی گفت بعد از دیدنت: ما_هی؟ که در ماهیتت مانده‌ست، ماهی از پیِ ماهی نه دندان است ای کان ملاحت! کآنچه میدانم صفی از یوسف است و برده داری بر سرِ چاهی اگر دستی برآری میوه از عرش خدا افتد خطا گفت آنکه گفت ای سرو! داری قدّ کوتاهی نگاهت خطبه میخواند دو نقطه، این چه اعجاز است بزن با پلکِ خود شرحی بر این ایجاز، گهگاهی بحیرا سرّ مطلب را نمیداند، مسیحا دم! که گردد ابر رحمت گر برآری بی هوا آهی براق از برق لبخند تو می آید، تبسّم کن نمی ماند اگر لب تر کنی تا عرش حق راهی تو را تخت خلافت قاب قوسین است و میدانم که دنیای دنی را پیشِ أو ادنی نمیخواهی ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. فرشته آمده تا دورت ازدحام کند بگو مسیح به قنداقه ات سلام کند به شاعرت بده اذن غزل که بعد از این دوات تیره بپوشد، قلم قیام کند بیا و خال لبت را نشان بده به خلیل بگو بر این حجر الاسود استلام کند برو به دوش رسول خدا که میخواهد ازاین طریق تو را باز احترام کند علی گذاشته ای اسم بچه هایت را خدا بناست که نسل تو را امام کند شده ست زائر تو زائر خدا در عرش به جبرئیل بگو وصف این مقام کند حکایت دل ما وضریح توصیدی ست که از قفس نپریده هوای دام کند .............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. بگو شاعر که یا نور است او، یا آسمان، یا چه؟ یقینا ماه وصفش خارج است از درک دریاچه مگر بالاتر از این منزلت هم هست؟ پس او را چه باید خواند غیر از مادر امّ ابیها؟ چه؟ سلامش داده جبرائیل، در وصفش یقین دارم که باید از شب معراج چیزی گفت...اما چه؟ حسودان قریش او را رها کردند، حق میخواست که رأس المال او عشق نبی باشد، به اینها چه! همه دار و ندارش خرج شد در راه پیغمبر چه سودی هست بالاتر از این در دار دنیا؟ چه؟ شد از پی غم بر آن عاشق روان، چون رفت از دنیا عجب دردیست، تسکین میدهد پیغمبرش را چه؟ کسی که با خدیجه روز را شب کرده، شب را روز به غیر از دیدن زهرا دلش را خوش کند با چه؟ ................................................................... گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. کند تکیه بر اقتدارت خیام که رکن خیامی و والا مقام   سکونی به سکّانِ فُلک نجات از این رو سکینه تو را گشته نام گواهم همین تلّ در پیش روست تو را سجده برده ست دشت قیام به نفس نفیس تو هم باز گشت ضمیرِ "علیکنَّ مِنّی السّلام" تو آن کعبه ی تیره پوشی که نور حجاب تو را کرده است استلام کمالی چنین و جلالی چنان علی وار و زهرا نشانی تمام نرفته نخ معجرت دست باد ندیده جمال تو را صبح شام تجلّی زهرا! نبود این بعید که خیر النّسایت بنامد امام بکش تیغِ آه و دو دم سر بده الا ذوالفقار علی در نیام بخوان خطبه تا یادمان آوری "کلامُ الامیرِ امیرُ الکلام" به تعظیم شانت جهانی اجیر امیری تو و شام و کوفه اسیر علی خویی و زین أب منصبی از آن رو که آیینه ی زینبی وقاری که جلباب پوشیده است حیایی که در نور پیچیده است از آن خانه ای که تویی و رباب نرفته حسینت به پای شتاب عفیفه، جلیله، کریمه، لقب تو نور خدایی نسب در نسب چه نوری که بر عالمی چیره شد به خورشید کی میتوان خیره شد؟ ندیدند جز نور در محضرت گره های کوری‌ست بر معجرت به یک آه تو خم شود پشتِ دین بیا مثل زینب به منبر نشین علی گونه با خطبه کولاک کن بخوان مسجد کوفه را خاک کن بخوان تا بلرزد زمین و زمان بگو اسکتوا لب ببندد جهان که کوفه علی را تجسّم کند که زنگ شتر دست و پا گم کند که مسجد بلرزد ستون تا ستون بکش کار ما را به مرز جنون بدا آنکه شد گرمِ توهین تو کند کاخ را خاک، نفرین تو به زینب ولی اقتدا می‌کنی تو هم جای نفرین دعا می‌کنی ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab .
. عقبی کلامت را قیامت می شمارد دنیا سکوتت را عبادت می شمارد بهر تکلم، بعد تعقیب نمازت جبریل فرصت را غنیمت می شمارد نزدیک هجده سال باران مدینه انگشت تر کرده، فضیلت می شمارد از اشتیاق درک نورت، ای شب قدر! ماه از اذان صبح، ساعت می شمارد خورشید یثرب صبح تا مغرب کنارت دارد برای نور، حالت می شمارد حاتم قلم در دست جایی کنج تاریخ پشت در این خانه رعیت می شمارد پشت در خانه به دق الباب، سائل حق حق کنان هر دم کرامت می شمارد پشت درِ خانه نبی ای روح تطهیر فضل تو را روزی سه نوبت می شمارد پشت در خانه فلک هم جای تسبیح خیل ملائک را به دقت می شمارد پشت درِ خانه تو را رد سلامی ست آن را رسول الله دعوت می شمارد پشت در خانه...دریغا شاعر تو این واژه را ذکر مصیبت می شمارد ای بغض استنصار! حالا چشمهایت تعداد یاران را به زحمت می شمارد نه دست نه پهلو...بگو قلب تو تنها رنج علی را جزء محنت می شمارد از دست "آن دو" میکشی آهی و جبریل این را از آیات برائت می شمارد مرگا به اسلامِ پس از تو کز پیمبر آن زن که میدانی روایت می شمارد! ............................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
🏴 سالروز وفات علیه السلام (۲۶ رجب) عروج، بال و پرش می‌شود ابوطالب کمال، برگ و برش می‌شود ابوطالب کسی که هست امیرِ تمامیِ عالم بدون شک پدرش می‌شود ابوطالب نگاه کردم و دیدم که از لحاظ نسب علی، بزرگترش می‌شود ابوطالب علیست صاحب بیت خدا و ازاین رو کلید دارِ درش می‌شود ابوطالب درخت دین نبی است و علی یقین دارم که علت ثمرش می‌شود ابوطالب قریش راه به جایی نمی‌برد وقتی رسول حق سپرش می‌شود ابوطالب زمان گذشت و تمام معاندان دیدند که شیعه تاج سرش می‌شود ابوطالب شاعر: .
. در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است بی جهت نیست که اسمش علی اکبر شده ست . چه بگویم من از آن ذات که ممسوس خداست اکبر است و صفت اکبر ، مخصوص خداست حرکات و سکنات و وجناتش طاها مادرش آمنه بوده ست مگر یا لیلا ؟ . با همه ، خُلق عظیمش سر احسان دارد این پیمبر چه قدر تازه مسلمان دارد ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست ” پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست “ سنگ در دستش از اعجاز ، قمر می گردد گر به خورشید بگوید نرو ، برمی گردد جان علی ، جسم نبی ، جلوه ی کوثر بوده سرّ لولاک ، از اول علی اکبر بوده . هر زمان عطر حضورش به هوا برمی خواست نفس پنج تن آل عبا برمی خواست ذاتش آئینه در آئینه پیمبر گشته بارها از شب معراجِ خودش برگشته قاب قوسینِ خداوند خم ابرویش زد قدم زینب کبری به سر زانویش . بی نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است به اباالفضل قسم قامت او دیدنی است چه بگویم من از آن سرو خرامان بهشت حرف حق را قلم خواجه ی شیراز نوشت : . ” شاه شمشاد قدان ، خسرو شیرین دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان “ . زلفش آن روز که در دست نسیم افتاده سمت و سو داده به تحریر موذن زاده کربلا هم عطشش چند برابر شده بود تشنه ی صوت اذان علی اکبر شده بود . أشهدُ أنّ به این مرد ولی باید گفت اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت . جلوی چشم پدر ، رد شدنش را عشق است أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است باد آورده به همراه ، شمیم صلوات می وزد بر سر کوی تو نسیم صلوات ابر رحمت تویی و تشنه ی الطافِ تو دشت مشک از چشمه ی چشمان تو پر برمی گشت . کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات . چشم دنیا به تنت جامه ی احسان دیده ست حسنی بودن تو بر چه کسی پوشیده ست ؟ رحمت واسعه ای ، اسب تو از روی کرم وسط لشکر دشمن زده ناگاه قدم می روی پشت سرت باد شده پا به رکاب نام اسب تو عقاب است ، عقاب است عقاب می شود صید نگاهت دل میدان حتی باز شد روی تو آغوش بیابان حتی . رفتی آن گونه که شد دشت پر از عطر تنت کربلا رنگ گرفت از نفس پیرهنت . ذات تو گرچه خلاصه شده ی پنج تن است بعد تو دشت پر از عطر حسین و حسن است . بیشتر ریخت بهم رفتن تو  قاسم را کشت داغ تو جوانان بنی هاشم را ✍ .
همیشه قوّت قلب تمام لشکر بود امیرِ صف شکن جنگ نابرابر بود زمانه سردتر از سرد میشد اما او همیشه مایه ی دلگرمی پیمبر بود به کوری همه هندهای این عالم رشید بود و جگر داشت، یک دلاور بود رسید و کوه احد را به یک نظر لرزاند اگر غلط نکنم قوم و خویشِ حیدر بود میان معرکه هرچند ذوالفقار نداشت خم دوابروی او ذوالفقار دیگر بود قدم قدم شده جنگ، رنگ دشمن زرد چقدر مثل علی حمله میکند این مرد گرفته جذبه ی نامش تمام میدان را زمین زده کمر قوم نامسلمان را خبر دهید همان شیر آمده، آنکه شکسته فرق ابوجهل های دوران را گرفته است دو شمشیر در نبرد به دست گریز داده یکی جسم را یکی جان را علی و حمزه، بنازم به عرصه ی جنگی که جلوه گر شده طوفانِ پشت طوفان را شبیه شیر حق، آماده ی شکارست او به جنگ بدر قسم، ماهِ روزگارست او چنان به شانه علم بعد او نهاده علی که با وجود نود زخم، ایستاده علی به تیغ ابروی مستش قسم که در پیکار نکرده است ز شمشیر استفاده علی به حفظ جان پیمبر موظف است اگر ز داغ پر زدنِ حمزه جان نداده علی علی و حرف نود زخم معنی اش این است که بعد حمزه نجنگیده است ساده علی صدا زدند: نبی کشته شد..._خیالات است_ بگو پیمبر ما خوانده است نادعلی دوباره خار به چشم، استخوان میان گلوست فقط اشاره به تاریخ میکنم ای دوست: علی که گفت برای نبی به جان سپرم و از جدال به این سادگی نمیگذرم گریختند فلان و فلان، دلیل نخواه خودم نخواستم اسمی از آن دوتا ببرم مرا به سینه غمی هست جانگداز، چنان که تیر میکشد از یاد آن تمام سرم "اُحُد" مقدمه ای بود بر "جمل"، بگذار به لعن عایشه قدری خنک شود جگرم به حمزه نیزه، به تابوت مجتبی هم تیر من از شباهت این زن به هند باخبرم زن است و مرده به کرّات روح عاطفه اش هزار مرتبه لعنت به تیر و طائفه اش
. در آن شهری که بانوی بهشتی چون تو هم باشد سزاوارست نام هر خیابانش "ارم" باشد رسیدی تا نشان ما دهی آن قبر پنهان را بنا این است در قم، فاطمه صاحب حرم باشد تبسم میکند ناخواسته...در قلب زائرها مگر صحن تو اصلا میگذارد درد و غم باشد؟ ندیدم هیچ شب در حوض، کامل انعکاسش را همان بهتر قد مهتاب هم پیش تو خم باشد حریم آسمانی تو پروین دارد و خوب است اگر نام یکی از باب ها باب القلم باشد کرامت میکنی تا گاه از نزدیک و گاه از دور تنور شعرمان گرم است ای خورشیدِ بیت النور به دریا میزند اینجا دل، آهوی بیابان هم به پابوسی میاید از مسیر دور، باران هم زیارت میکنندت عاشقان در باد و بوران هم ز تو رو برنمیگرداند این زلف پریشان هم هدایت شد به راه راست در شهرت خیابان هم قمت را مطلع خورشید میداند خراسان هم به شوقت غرق "بهجت" شد دلِ تنگِ "گذرخان" هم کنار این حرم مست است "قبرستان شیخان" هم صفائی چون "صفائیه" ندارد باغ رضوان هم دل "آذر" به تو گرم است در فصل زمستان هم رسیدی با چنان حجبی که تا پایان دوران هم نبیند گرد محمل را نگاهِ "چارمردان" هم نشسته عطر جنت در حریمت روی هر دامان شمیمت پرکشیده تا خودِ "بلوار پردیسان" قمت مانند مشهد شوکتی دارد که حیرانم برایت در زیارت "آمدم ای شاه..." میخوانم چنان خوبی که یادم میرود پیش تو مشکل را تویی آنکه امین الله دستت میدهد دل را سلام ای گرد و خاک صحن هایت سرمه افلاک سلام ای آستان قدسیِ تو مدفنِ لولاک چه القابی: کریمه، مرضیه، معصومه، مقدامه گرفته زائرت از آتش دوزخ امان نامه ✍ .
. میاید از سرِ برزن خبر چه داغ و گران! مرا که کشت خبر، تا کند چه با دگران! خبر دهید که افتاده مادری و رواست که ایستاده ز غم جان دهند رهگذران خبر دهید که نامرد، پیش طفلش زد خبر دهید از اندوهِ دختری نگران زنی به خاطر حفظ حجاب سیلی خورد به دست سنگدلِ سفله ای که وای برآن شما که دیده و رنجیده اید! نقل کنید وگر که هیچ نیاید به چشم فتنه‌گران در آفتابِ جزا، مستحقِ عریانی ست قبیله‌ای که ندارد کسی حجاب درآن! .
. چه پای آبله خیزی، چه مرکبی و چه راهی مهار ناقه نیفتد به دست شمر الهی به خفتگان همه رو نیزه می‌زدند که برخیز دریغ و درد، چه راه بلند و شام سیاهی به غیر سایۀ سرنیزه ها و خار مغیلان برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی اسیر بود امامی که کائنات اسیرش اسیر بود چنان که به سینه، سلسله آهی به پاره پاره‌ی معجر، مخدرات مکدر خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک محال بود نروید پی دعاش گیاهی بدا به شعر که می‌خواند فی البداهه و می‌ریخت شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی .
. گریه کن گریه، که احیای همه احکام است التیام جگر سوخته‌ی اسلام است گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است لب دلسوخته ها را همه شب دوخته اند گریه کن، گریه زبان همه ی ایتام است آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین گریه‌ی زینب، در حال عبور از شام است ای که باران به دعای تو می آمد...حالا سنگ می بارد و هر سنگدلی بر بام است نیستی تا که ببینی دم دروازه شام دل بی تاب رباب تو چه ناآرام است چوب میزد به دهانت پسر مرجانه چوب در دستی و در دست دگر یک جام است دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند چه بگویم...همه‌ی روضه همان الشام است شاعر: .
. سزد به تیغ غزل سر دهم کنون سخنی یزیدیان همه مستند از فرافکنی بریده اند سر از حق به دادخواهیِ حق هزار مرتبه لعنت به داعشِ وطنی! سزاست مویه کنی سالگردِ جهلت را که بر هجای «امین» باز کرده‌ای دهنی وطن برای تو ناموس نیست زن‌باره! مدافع چه کسی؟ ای که فکر خویشتنی! از آن زمان که به خون خفت خاتمِ سردار تو در سرای سلیمان صدایِ اهرمنی ببین که ظالم و مظلوم کیست القصّه محرم است و به هر سو عزای دل‌شکنی ✍ .
. در آن شهری که بانوی بهشتی چون تو هم باشد سزاوارست نام هر خیابانش "ارم" باشد رسیدی تا نشان ما دهی آن قبر پنهان را بنا این است در قم، فاطمه صاحب حرم باشد تبسم می‌کند ناخواسته...در قلب زائرها مگر صحن تو اصلاً می‌گذارد درد و غم باشد؟ ندیدم هیچ شب در حوض، کامل انعکاسش را همان بهتر قد مهتاب هم پیش تو خم باشد حریم آسمانی تو "پروین" دارد و خوب است اگر نام یکی از باب‌ها باب القلم باشد کرامت می‌کنی تا گاه از نزدیک و گاه از دور تنور شعرمان گرم است، ای خورشیدِ بیت النور به دریا می‌زند اینجا دل، آهوی بیابان هم به پابوسی می‌آید از مسیر دور، باران هم زیارت می‌کنندات عاشقان در باد و بوران هم ز تو رو برنمی‌گرداند این زلف پریشان هم هدایت شد به راه راست در شَهرت خیابان هم قُم‌ات را مطلع خورشید می‌داند خراسان هم به شوقت غرق "بهجت" شد دلِ تنگِ "گذرخان" هم کنار این حرم مست است "قبرستان شیخان" هم صفائی چون "صفائیه" ندارد باغ رضوان هم دل "آذر" به تو گرم است در فصل زمستان هم رسیدی با چنان حجبی که تا پایان دوران هم نبیند گرد محمل را نگاهِ "چارمردان" هم نشسته عطر جنت در حریمت روی هر دامان شمیمت پرکشیده تا خودِ "بلوار پردیسان" قمت مانند مشهد شوکتی دارد که حیرانم برایت در زیارت "آمدم ای شاه..." می‌خوانم چنان خوبی که یادم می‌رود پیش تو مشکل را تویی آن‌که امین الله دستت می‌دهد دل را سلام ای گرد و خاک صحن‌هایت سُرمه‌ی افلاک سلام ای آستان قدسیِ تو مدفنِ لولاک چه القابی: کریمه، مرضیه، معصومه، مقدامه گرفته زائرت از آتش دوزخ امان نامه .
رسیـدی تـا نشـان مـا دهـی آن قـبـر پنـهان را بنا این است در قم، فاطمه صاحب حرم باشد
. ابیاتی از بحر مرکب حضرت زینب (سلام الله علیها): در لقب، پیشتر از زینت مولا بودن مفتخر بود به صدیقۀ صغری بودن چون نبی، چله گرفته ست علی هم به نظر تا قدم رنجه کند ام ابیهای دگر! باید آئینۀ امّ النجبا گفت به او زینت پنج تن آل عبا گفت به او از همان روز که آمد دلش آرام نداشت شرح دلتنگی‌اش انگار سرانجام نداشت اشک می‌ریخت ولی در طلب دنیا نه! گریه می‌کرد، در آغوش حسین اما نه! مردم دیدۀ او میل به اغیار نداشت جز حسین بن علی با احدی کار نداشت از همان روز جهان دید که در شادی و غم جان او و پسر فاطمه وصل است به هم عشق بود آنچه که از خون خدا در رگ داشت عشقی آنگونه که در عقد، دوتا شرط گذاشت: اینکه هر روز به دیدار حسینش برود در سفر نیز پیِ نور دو عینش برود! سفر...آری سفر، افسوس سفر... آه سفر داشت در هر قدمش غصۀ جانکاه سفر پس به میدان بلا او دل و جانش را برد ذوالفقار دو دمش را (پسرانش را) برد آسمان تا افق دیدۀ او پل می‌زد نور بر چادر او دست توسل می‌زد بست چون مشتِ گره کرده، پَر معجر را عاقبت دید جهان، فاطمۀ دیگر را کیست لایق که نهد زیر قدومش سر را؟ چرخ برخواست که تا زین بکند اختر را! او پسندید ولی شانی از این بهتر را زد قدم زانوی عباس و علی اکبر را ملک وحی ندا داد که: غَضّوا ابصار دختر فاطمه بر مرکب خود گشت سوار در مثل، آینۀ فاطمه در حال عبور دشت محشر شده و مرکب او ناقۀ نور با جلال و جبروتی که خدا داند و بس بست بر غرق تحیر شدگان راه نفس دختر فاطمه یا امّ ابیهای دگر چه بنامیم تو را کوثر بعد از کوثر؟ حُجب شاعر شد و در مدح تو برداشت قلم تو خداوند حیایی به خداوند قسم دشت با آنهمه اندوه تماشایی بود آنچه می‌دید فقط چشم تو، زیبایی بود اصلا این دشت پریشان تو بود از اول کربلا عرصۀ جولان تو بود از اوّل لکّۀ ننگ به پیراهن تاریخ شدند دشمنان تو اسیرت شده، توبیخ شدند دختر حیدر کرّار و حقارت؟ هیهات غم بی معجری و حرف اسارت؟ هیهات آنچه گفتند و شنیدیم نیامد سر تو دست دشمن نرسیده نخی از معجر تو کوفه تا شام به هجده سرِ بر نیزه قسم از سر دوش تو یکبار نیفتاد علم از سر مقنعه گردی بتکانی کافیست تیغ و شمشیر چرا؟ خطبه بخوانی کافیست! ظاهرت زینب کبری شده، باطن حیدر وقت آن است علی جلوه کند بر منبر نکن ابراز غضب را، نمی ارزد کوفه خم بر ابروت بیاور که بلرزد کوفه اسکتوا...زنگ شترها همه خوابید، بخوان مسجد از لحن تو یکمرتبه لرزید بخوان تیغ برداشته ای، ضربۀ نطقت کاریست واژه در واژه علی در سخناتت جاریست گرم هوهو شده این تیغ که می‌چرخد مست شعر دیوانۀ توصیف تو شد وزن شکست همه مبهوت رجز خوانی چشمان تو هستند پریشان تو هستند علی آمده یا زینب کبری؟ همه حیران تو هستند! علی در سخنانت، حرکاتت، عملت، طرز نگاهت، غضبت، شیوه ی نطقت، نفست، لحن فصیحت، کلماتت، نظرت، حجب و حیایت، جبروتت، قدمت شیرخدا در تو رسیده ست به تکرار بکش تیغ سخن را دم پیکار چه خوب است بگویند به تو «زینب کرّار» تو را باید از این بعد بخوانند به این نام امیری تو و بر شانه ی تو پرچم اسلام اسیران تو هستند یکی کوفه یکی شام سر راه تو افلاک نشسته ست ملک هم کمر همّت خود را به فرامین تو بسته ست رسیدی تو به مسجد قلم و دفتر و شعر و ضربان و دل و عقل و نفس شاعرت انگار که مست است سر وزن شکسته‌ست: با وقار و غضب قدم برداشت دختر فاطمه علم برداشت و اذا زلزت قیامت کرد مردم کوفه را ملامت کرد واژه در واژه تیر از پی تیر خطبه را خواند با صدای امیر خطبه اش موج خشم در طغیان ظاهرا خطبه، باطنا طوفان با صدای ابالحسن لرزید مسجد کوفه دفعتا لرزید این بلا از گرفتنِ آه است وقت جولان عصمت الله ست بر زمین دوخت جای پایش را برد بالا ت‍ُن صدایش را از ستون ها صدای ناله رسید مسجد کوفه را به خاک کشید همه بودند بیمناک از سقف روی مردم نشست خاک از سقف فرش ها شانه شانه لرزیدند مسجدی ها چقدر ترسیدند پله ی منبر از صدا لرزید پشت ابن زیادها لزید اسکتوا! از غضب لبالب پر سر جا ایستاد زنگ شتر گر جمل بود محشری میشد جنگ یک جور دیگری میشد گر جمل بود خطبه ای میخواند شتر حادثه به گل میماند اسکتوا گفت و از زمان رد شد زین اب بودنش زبانزد شد بعد از این کار رزم با زینب روی منبر علیست یا زینب یا علی یا علی...فقط علی است متن این شعر خط به خط علی است هو علی، حق علی، نگار علی حک شده روی ذوالفقار: علی از علی بند بند میگویم نام او را بلند میگویم.... حب آل علیست راهِ نجات به گل روی مرتضی صلوات ✍ .
. از شوق رسیدنت، کما فی‌السابق تقویم زمستان زده‌ام؛ شد عاشق گیسوی تو روی شال سبز افتاده‌است، یلدا وسط بهار؟ جلّ الخالق! دوری تو را بهانه کردن خوب است شکوه ز غم زمانه کردن خوب است از دیده به جای اشک، خون می‌گریم یلداست...انار دانه کردن خوب است ای کاش به سمت ما دری بگشایی دیوار کشیده دورمان، تنهایی ای صبح امید ما زمستانی‌ها! یلدا چه قدَر صبر کند می‌آیی؟ .