هر پرهيزكاري گذشته ای دارد
و هرگناهکاری آینده ای
پس قضاوت نکن...
در تاريكي همهی ما شــبيه یکدیگریم
محتاط باشیم
در سرزنش و قضاوت کردن دیگران ...
وقتی نه از ديـروز او خبر داريم
نه از فرداي خودمان ...
#تلنگر
✨@avayeqoqnus✨
ما در این در نه پی حِشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمدهایم
#حافظ
✨@avayeqoqnus✨
.
📌 چند ضرب المثل یونانی:
🔻 اظهار نظرهای مختلف، قایق را غرق
می کند.
🔹 معادل فارسی: آشپز که دو تا باشه
آش یا شور میشه یا بی نمک.
🔻 انگور نرسیده به مرور به شیرینی
عسل می شود.
🔹 معادل فارسی: گر صبر کنی ز غوره
حلوا سازی.
#ضرب_المثل
#ضرب_المثل_های_ملل
✨@avayeqoqnus✨
آسمان را بگویم که امشب
یاسهای ره کهکشان را
بر سر رهگذارت فشاند
یک سبد لاله
از تازهتر باغ سرخ شفق
در کنارت نشاند
شب بخیر ای دو دریای روشن
شب بخیر ای دو دریای خاموش
🌷🤍🌷
#شفیعی_کدکنی
✨@avayeqoqnus✨
ازحکیمی پرسیدند که چرا استماع تو
از نطق تو زیادت است؟
گفت: زیرا که مرا دو گوش داده اند
و یک زبان ، یعنی دو چندان که
میگویی می شنو.
به قول خواجه نصیرالدین طوسی:
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی
چیزی که نپرسند تو از پیش مگوی
دادند دو گوش و یک زبانت ز آغاز
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
#حکمت
✨@avayeqoqnus✨
صبح است و سلام تازهتر میچسبد
یک صبح بخیر مختصر میچسبد
لبخند تو بر سفره ی شعر و غزلم
حتّی دو دقیقه بیشتر میچسبد
صبح بخیر و شادکامی رفقا 🙏🌹
☀️ @avayeqoqnus ☀️
~● نعمتت بار خدایا زِ عدد بیرون است
~● شُکر اَنعام تو هرگز نکند شکرگزار
هزاران بار شکر برای نعمتهای بیشمارت
ای مهربانترین مهربانان 🙏🌸
#شکرگزاری
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
💚 تمام آفرینش سبز پوش است
💫 حریمِ عرش لبریز از سروش است
💚 ملایک پای کوبان نغمه بر لب
💫 محمد خَلعَتِ بعثت به دوش است
عید مبعث مبارک و فرخنده باد 🙏🪴
#مبعث
#عید_مبعث
✨@avayeqoqnus✨
📜 عاقبت بز حسود
روزی روزگاری یک الاغ و یک بز در انبار
یک کشاورز زندگی می کردند. بز خیلی
حسود بود.
بز یک روز با خودش گفت:
احتمالا کشاورز و خانواده اش، الاغ را
بیشتر از من دوست دارند، چرا که بهتر از
من به او غذا می دهند.
تازه، الاغ همیشه به بیرون می رود و …
او برای اینکه جایگاه الاغ را تضعیف کند
به فکر حیله ای افتاد.
لذا رو کرد به الاغ و گفت:
خیلی برایت متاسفم. دلم برایت میسوزد.
الاغ متحیر شد. می دانست که بز خیلی از او خوشش نمی آید، اما حالا چرا دلش برای او سوخته بود؟!
به همین خاطر از بز پرسید:
چرا دلت برای من می سوزد؟
بز گفت:
چگونه غمگین نباشم برادر، تو سنگین
ترین کارها را انجام میدهی، تو را
به سنگ آسیاب میبندند، صبح تا غروب
با بار بر پشت، این سو و آن سو
می روی و …
تو هم حق داری آرامش داشته باشی؛
مثل من گوشهای بنشینی و فقط مشغول
علف خوردن و جست و خیز باشی.
سعی کن خودت را هر چه زودتر از این
وضعیت خلاص کنی.
الاغ کمی فکر کرد، بعد با خود گفت
که عجب! بز راست می گوید.
لذا الاغ رو به بز کرد و پرسید: به نظر تو
چه کار کنم؟
بز گفت:
فردا از کنار یکی از چالههایی که رد میشوی، خودت را به داخل گودال بینداز
و وانمود کن که پایت شکسته است.
احتمال می دهم که کشاورز بعد از این
اتفاق بگوید که چقدر من از این الاغ کار
کشیدم! لذا خیلی خسته شده است.
بهتر است به او استراحتی بدهم.
حتی ممکن است الاغ دیگری بخرد و کارهای تو بعد از آن خیلی کمتر شود.
الاغ آنچه که از دهان بز شنیده بود را
پسندید و باور کرد.
یک روز صبح در حالی که باری را حمل
میکرد، پای خود را به عمد در یکی از
چاله های جاده، انداخت.
این کار باعث شد تا پای الاغ بشکند و
همه جایش کبود شود.
کشاورز با دیدن وضعیت الاغ بسیار
ناراحت شد و بلافاصله دامپزشکی را برای
درمان او آورد.
کشاورز به دامپزشک گفت که تمام
زندگیاش با الاغ میچرخد و بدون الاغ
اوضاعش بهم میریزد.
از طرفی پولی هم ندارد که الاغی جدید
بخرد. دامپزشک الاغ را معاینه کرد و
گفت:
الاغ بیچاره چنان افتاده که با دارو درمان
نمی شود. با این حال اگر آنچه را که به
شما میگویم انجام دهید، الاغ شما بهتر
میشود.
کشاورز از دامپزشک پرسید:
بگو برای شفای الاغ چه کار کنم.
الاغ دست و پای من شده و بدون او
نمی توانم کارم را تمام کنم.
دامپزشک گفت:
باید جگر بزی پیدا کنی تا الاغت شفا پیدا
کند. جگر بز را بجوشانی و آب آن را به الاغ
بنوشانی. خیلی زود خوب خواهد شد.
به این ترتیب کشاورز بز خود را در انبار
سلاخی کرد تا الاغ خود را شفا دهد.
همیشه گفته اند که بار کج هیچ گاه به
مقصد نمیرسد!
#داستان
#داستان_کوتاه
#داستان_آموزنده
✨@avayeqoqnus✨