eitaa logo
گنجشکهای پاییز
373 دنبال‌کننده
20 عکس
6 ویدیو
1 فایل
هر چیز که زندگی است کتابهایم:گنجشکهای پاییز_باران پس از برف_لیلی آذر_پاییز ۶۱ به روایت اقاقی وبلاگم: http://rastegaar1.blogfa.com/ شناسه‌ی من در ایتا: @azamsaadatmand
مشاهده در ایتا
دانلود
تیغ است و آتش است و هزاران فدایی است هر جا که نام اوست هوا کربلایی است زیباتر از شکفتن لبیک یا حسین این هم‌مسیر بودن و این هم‌صدایی است.. از هیچ‌کس سؤال نکن ساکن کجاست از قلب غرب آمده یا آسیایی است این‌یک سفیدپوست و آن‌یک سیاه‌پوست فرقی نمی‌کند، دلشان نینوایی است جای قرارِ هر پرِ در باد دربه‌در آغوش بازِ آن حرم کهربایی است ای ابرهای در حرکت! اجتماعتان عاشق‌ترین پدیدۀ جغرافیایی است @azam_saadatmand
کی می‌آیی ای بهار من برای دیدنم دارد از در می‌رسد پاییز،اینجا که منم... @azam_saadatmand
گفت‌و‌گو آیینِ درویشی نبود ور نه با تو ماجراها داشتیم
تازه شعر گفتن را شروع کرده بودم،یادم می آید یک بیت گفته بودم که به نظر خودم خیلی شاهکار بود تو آسمانی و من ریشه در زمین دارم تو کیستی که تو را دوست اینچنین دارم بعد برای یکی از دوستانم خواندم،گفت این که مصرع اولش برای بهمنی است... "تو آسمانی و من ریشه در زمین دارم همیشه فاصله‌ای هست، داد از این دارم" و شعر هیچ وقت کامل نشد،نمی دانم توارد بود یا قبلا شنیده بودم و ناخودآگاهم فریبم داده بود...به هر حال،استاد بهمنی از غزل سرایانی است که من کتابهایش را همیشه کنار دستم دارم و خواندن غزلهایش مرا مبتلا به برق‌گرفتگی می کند،برایشان آرزوی سلامتی دارم. @azam_saadatmand
هر آن گیاه که بر خاک ما دمیده ببوی اگر که بوی وفا می‌دهد، گیاه من است @azam_saadatmand
روح استاد بهمنی عزیز شاد...این مطلب را چندی قبل نوشته بودم..
هدایت شده از گنجشکهای پاییز
یادداشت تازه‌ام در میدان آزادی نگاهی به زندگی و آثار شاعر زلال پرست،استاد محمدعلی بهمنی
عکس یادگاری با شاعر یادداشتی کوتاه برای عرض احترام به استاد محمدعلی بهمنی @azam_saadatmand
از شهر من تا شهر تو راهی دراز است اما تو را می‌بیند آن چشمی که باز است در عکس‌ها دیدم مزارت را و عمری‌ست شمعی به یادت در دلم در سوز و ساز است از هر غریب و آشنا پرسیدم از تو گفتند بیش از هر کسی مهمان‌نواز است مردی که زانو زد جمل با ضرب تیغش می‌لرزد آن وقتی که هنگام نماز است در باد، بیرق‌های خونین محرم در امتداد پرچمت در اهتزاز است تنهایی‌ات، تنهایی‌ات، تنهایی‌ات، مرد! بیش از تمام دردهایت جانگداز است اما نشد_ آنقدر اندوهت کهن بود_ بنویسم از چشمان تو شعری که تازه ست @azam_saadatmand
از من پذیرا باش شعری اتفاقی را از بین انبوه قوافی یک اقاقی را شاه خراسان! پای عشق و عاشقی بگذار این بیت های درهم هندی_عراقی را بعد از تو آهوها پی صیاد می گردند دنیا ندیده ست اینچنین سبک و سیاقی را مستانگی ها را چگونه شرح باید داد وقتی گرفتند از زبان شعر, ساقی را زاینده رودم در سرشتم ردّی از دریاست تا کی بگریم سرنوشتی باتلاقی را آقا! به من فرصت ندادند این کبوترها در نامه بنویسم تمام اشتیاقی را... دیگر مرا تاب سرودن بیش از اینها نیست لطفا شما بنویس از این لحظه باقی را... @azam_saadatmand
تا تو برگردی و از نو غزلی بنویسم می‌گذارم که قلم پر شود از شیدایی
هدایت شده از دعوت‌نامه
به قدر یک غزل عاشقانه دلتنگم چقدر دورم و از این زمانه دلتنگم و باز هم منم و واژه‌های دلتنگی که قدر آمدن یک ترانه دلتنگم شب شهادت و مشهد شلوغ، امّا من میان خلوت خود کنج خانه دلتنگم کبوترانه کمی فکر کردم و دیدم برای خوردن از آن آب و دانه دلتنگم حرم کجاست که این‌قدر دوستش دارم! چرا همیشه و با هر بهانه دلتنگم! شبانه روزِ حرم غرقِ عشق و زیبایی ست برای دیدن روزش شبانه دلتنگم به من که عاشق چایم همیشه حق بدهید اگر برای صفِ چایخانه دلتنگم ۱۴۰۳/۶/۱۳ شب شهادت امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
رويای آشنای شب و روز عمــــر من! در خوابهای كودكی ام ديده ام تو را از هــــر نظر تــــــــو عين پسند دل منی هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو راِ
شبهای ماه، خون پلنگان کوهسار بر گردن هم‌‎اوست که دیوانه پرور است @azam_saadatmand
گنجشکهای پاییز
شبهای ماه، خون پلنگان کوهسار بر گردن هم‌‎اوست که دیوانه پرور است #اعظم_سعادتمند #گنجشکهای_پاییز @
نمی‌دانم خاستگاه افسانۀ ماه و پلنگ کجاست تا امروز گمان می کردم حسین منزوی اولین بار آن را وارد شعر فارسی کرده است،ولی امروز یک رباعی منسوب به ابوسعید ابوالخیر دیدم و با خواندن حاشیه نگاریهای آن متوجه شدم که که گویا سراینده‌ی این رباعی هم نیم نگاهی به این افسانه داشته سودا به سرم هم‌چو پلنگ اندر کوه غم بر سر غم به‌سان سنگ اندر کوه دور از وطن خویش و به غربت مانده چون شیر به دریا و نهنگ اندر کوه @azam_saadatmand
از محبتهای بافتار رسانه https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
گرت ای‌دوست بُوَد دیدهٔ روشن بین به جهان گذران تکیه مکن چندین نه بقائی‌ست به اسفندمه و بهمن نه ثباتی است به شهریور و فروردین @azam_saadatmand
مدتی به بهانۀ نوشتن از شهریار ، مأنوس بودم با شعرش،زندگی‌اش و سلوکش....از او که به حق پدر غزل نو فارسی است بیش از همه چیز مهربانی آموختم
می‌رود سوی کجا ایل پرستوهای دریایی؟ گوش کن!انگار در راه است،یک فصل معمّایی از شمالِ غرب،از شهریورِ دریاچه می‌کوچند با من امشب را به دیدار پلیکان‌ها نمی‌آیی؟ ماهی آزاد اقیانوس!می دانم دلت تنگ است مثل یک ایرانی آواره در شهری اروپایی خسته‌ام از آسمانِ طوسیِ این شهر لامذهب کاش می‌رفتیم تا بالای گنبدهای مینایی □ پیله‌ی افتاده پای برگهای توت باور کن! عاقبت یک روز از این روزها پروانه می‌زایی پ‌ن: این شهر لامذهب... @azam_saadatmand
چه روزگار تلخ و سیاهی نان، نیروی شگفت رسالت را مغلوب کرده بود
بنویس در این وادیِ دور از وطن، از وی با جوهر فیروزه‌ای و سوزِ قلم‌نی دیوانه‌ی آن تابلوام، آن که نوشتی بر کاغذ بی‌حاشیه‌ای عشق ، پیاپی پ‌ن:تماشای خط استاد سید حسن میرخانی که روحش شاد باد، از آیات امروز بود
14.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ "همکلاسی" ترانه سرا: اعظم سعادتمند آهنگساز: رضا ثقفی تنظیم کننده: مجتبی ابوالقاسم پور اجرای کلام: گروه سرود رایت الزهرا(س) مجری طرح: سینوا - مرکز تخصصی سرود و جمع خوانی تهیه شده در باشگاه ترانه و موسیقی راه‌ پ‌ن:از تجربه های سه سال پیش،به مناسبت شروع مهر و مدرسه،با عشق گفتمش و دوستش دارم @azam_saadatmand
می‌سوخت آتش غضبی در تو، خشم قبیله‌ی عربی در تو پرسیدم از تو نام و نشانت را ،اندوه و زخم نام و نشانت بود بیروت در مزارع زیتونش،بیروت بر سواحل پر خونش با چشم‌های آبی محزونش،مانند مادری نگرانت بود @azam_saadatmand
گفتم اگر با من می آیی چتر بردار بی اعتبار است این هوای مهرماهی... @azam_saadatmand
هفتۀ اول مدرسه را در پاییز تابستانی قم به دلایل زیادی با مرارت و تاریکی پشت سر گذاشتم،اما عشق من به مدرسه همچنان پا برجاست و دلم می خواهد بتوانم این چند سطر را که توران میرهادی با زبانی ساده بیان کرده با دانش آموزانم در میان بگذارم "لازمهٔ رسیدن به آزادی این است که برای هر فردی این سؤالات مطرح شود: من که هستم؟ زندگی چیست؟ چه چیزی در زندگی می‌خواهم؟ اگر دنبال شهرت، مقام و پول باشیم اسارت کامل است. شما بندهای اسارت را به خود بسته‌اید. این بندهای اسارت برای هرکسی که باشد از قوی‌ترین دانشمند تا ساده‌ترین کارگر، آدم را تبدیل به ابزار می‌کند. مسئله‌ای که هست باید انسان آزاد طرح و تعریف شود و این انسان آزاد باید هر روز این دو سؤال را از خود بپرسد: در خدمت چه هستم؟ در خدمت که هستم؟" صلح را از کودکی باید آموخت @azam_saadatmand
بایستیم و بجنگیم و دل قوی داریم که صبحِ فتح نبوده‌ست و نیست افسانه
آرام از سواحل بیروت رد شدی بی‌اختیار باعث این جزر و مد شدی دریا نداشت طاقت دیدار با تو را رودی که رو به سوی فلک می‌رود،شدی آن‌سان در انفجار شکفتی که گفته‌اند خورشیدهای شعله‌ور بی‌عدد شدی سرخوش میان خیل شهیدان نشسته‌ای اما دلیل این غم بی‌حصر و حد شدی از ما هم ای طنین گل سرخ! یاد کن در نزد او که عاشقی‌اش را بلد شدی @azam_saadatmand
در پیش روی ما خیابانی که باریک است پر می زنی اما جهان پشت ترافیک است اخبار صبح شنبه از خون تو می گوید خون تو یعنی جمعۀ دیدار نزدیک است اخبار میگوید تو را کشتند و در گوشم این جمله مثل آخرین دستور شلیک است خون تو چون انبار باروت است، خواهد زد آتش به سر تا پای دنیایی که تاریک است آری، شهادت عین آزادی ست مرد، ای مرد! این بیت ها تنها برای عرض تبریک است @azam_saadatmand