شبهای ماه، خون پلنگان کوهسار
بر گردن هماوست که دیوانه پرور است
#اعظم_سعادتمند
#گنجشکهای_پاییز
@azam_saadatmand
گنجشکهای پاییز
شبهای ماه، خون پلنگان کوهسار بر گردن هماوست که دیوانه پرور است #اعظم_سعادتمند #گنجشکهای_پاییز @
نمیدانم خاستگاه افسانۀ ماه و پلنگ کجاست تا امروز گمان می کردم حسین منزوی اولین بار آن را وارد شعر فارسی کرده است،ولی امروز یک رباعی منسوب به ابوسعید ابوالخیر دیدم و با خواندن حاشیه نگاریهای آن متوجه شدم که که گویا سرایندهی این رباعی هم نیم نگاهی به این افسانه داشته
سودا به سرم همچو پلنگ اندر کوه
غم بر سر غم بهسان سنگ اندر کوه
دور از وطن خویش و به غربت مانده
چون شیر به دریا و نهنگ اندر کوه
@azam_saadatmand
گرت ایدوست بُوَد دیدهٔ روشن بین
به جهان گذران تکیه مکن چندین
نه بقائیست به اسفندمه و بهمن
نه ثباتی است به شهریور و فروردین
#پروین
@azam_saadatmand
مدتی به بهانۀ نوشتن از شهریار ، مأنوس بودم با شعرش،زندگیاش و سلوکش....از او که به حق پدر غزل نو فارسی است بیش از همه چیز مهربانی آموختم
میرود سوی کجا ایل پرستوهای دریایی؟
گوش کن!انگار در راه است،یک فصل معمّایی
از شمالِ غرب،از شهریورِ دریاچه میکوچند
با من امشب را به دیدار پلیکانها نمیآیی؟
ماهی آزاد اقیانوس!می دانم دلت تنگ است
مثل یک ایرانی آواره در شهری اروپایی
خستهام از آسمانِ طوسیِ این شهر لامذهب
کاش میرفتیم تا بالای گنبدهای مینایی
□
پیلهی افتاده پای برگهای توت باور کن!
عاقبت یک روز از این روزها پروانه میزایی
#اعظم_سعادتمند
پن:
این شهر لامذهب...
@azam_saadatmand
بنویس در این وادیِ دور از وطن، از وی
با جوهر فیروزهای و سوزِ قلمنی
دیوانهی آن تابلوام، آن که نوشتی
بر کاغذ بیحاشیهای عشق ، پیاپی
#اعظم_سعادتمند
پن:تماشای خط استاد سید حسن میرخانی که روحش شاد باد، از آیات امروز بود
شهریار شاید آخرین نسل از عاشقانی است که داستان زندگیشان و جادهی سلوکشان در هالهای از افسانه و حقیقت و رؤیا، هنوز چراغ محافل است و نویدبخش منازل
به مناسبت سالروز درگذشت آن ترک پارسیگوی،مروری کوتاه داشتهام به زندگی و شعر او
@azam_saadatmand
14.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ "همکلاسی"
ترانه سرا: اعظم سعادتمند
آهنگساز: رضا ثقفی
تنظیم کننده: مجتبی ابوالقاسم پور
اجرای کلام: گروه سرود رایت الزهرا(س)
مجری طرح: سینوا - مرکز تخصصی سرود و جمع خوانی
تهیه شده در باشگاه ترانه و موسیقی راه
پن:از تجربه های سه سال پیش،به مناسبت شروع مهر و مدرسه،با عشق گفتمش و دوستش دارم
@azam_saadatmand
میسوخت آتش غضبی در تو، خشم قبیلهی عربی در تو
پرسیدم از تو نام و نشانت را ،اندوه و زخم نام و نشانت بود
بیروت در مزارع زیتونش،بیروت بر سواحل پر خونش
با چشمهای آبی محزونش،مانند مادری نگرانت بود
#حمیده_رضایی
@azam_saadatmand
گفتم اگر با من می آیی چتر بردار
بی اعتبار است این هوای مهرماهی...
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand