از کرخه تا شام
⭕️با آمدن پدر به منزل🏡 #احمد به استقبال او میرفت و برای او چای☕️ میریخت و لباسهای پدر را میشست و #ناخنهای دست پدر را میگرفت تا دستان پدر #هنوز_هم منتظر مهربانی احمد باشد😔
⭕️پدر از دوری فرزند رنجیده💔 ولی اکنون دیگر #خوشحال است که فرزند خود را در راه دفاع👊 از راه #حضرت_زینب(س) و مقاومت و بیداری اسلامی و ارزشهای اسلام و انقلاب تقدیم کرده و این هدیه را عامل #شفاعت خود در روز قیامت میداند.
#شهید_احمد_حاجیوند_الیاسی
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
•یاد او در سینه کردم جـامه بوی گـل گرفت •دم زدم از زلـف او هنگامه
#خاطرات_شـهدا
💠آخرین آرزو
🔰عملیات💣 خیبر رو به اتمام بود که ناگهان با پاتک سنگین عراقیها مواجه شدیم.😨 تشکیلات نظامی آنها خیلی قوی به نظر میرسید، به ازای هریک نفر از نیروهای ما یک تانک وجود داشت. همه بچهها ترسیده بودند.😰 با اینکه شش آرپیجی زن ماهر در گردان فعالیت میکردند، اما به علت #فشارهای_عصبی و ضعف روحیه کار زیادی از دستشان برنمیآمد. ⚠️
🔰آخوندی سریع آرپیجی را در دست گرفت و چند تانک را منهدم کرد🚧 و از رزمندهها 👥خواست تا #روحیه خود را حفظ کنند با این کار او جان تازهای گرفتیم.💯 ناگهان در نزدیکی او گلوله تانک اصابت کرد، هراسان به طرفش دویدیم،🏃 پایش قطع شده بود میخواستیم عقبنشینی🔙 کنیم، اما محمدجواد اصرار داشت منطقه را ترک نکنیم.❌
🔰 «بجنگید⚔ اگر عقب نشینی کنید میگویند که شکست خوردهاند ولی اگر #شهید شویم میگویند‼️ که تا آخرین نفس جنگیدند و شهید🕊 شدند.» در آخرین لحظات وصیت📝 کرد #محاسنش را بتراشیم و آرم سپاه را از روی لباسش برداریم.😔
🔰محمد جواد میدانست که #پیکرش برای سالهای طولانی در زیر آفتاب☀️ داغ خاک عراق خواهد ماند، و اگر نیروهای بعثی👿 او را با لباس سپاه ببینند، حتماً او را قطعه قطعه🔪 میکنند. پس از چند ثانیه آخوندی از هوش رفت. چشمانش 👁را بستم. سردار دلاور گردان ما به #آرزوی دیرینهاش رسید 😇و ما نیز سر به زیر و #شرمنده پس از اجرای وصیت او منطقه را ترک کرده😭 و به عقب بازگشتیم...۱۲ سال بعد برادران عزیز گروه #تفحص پیکر خسته او را به کشور🇮🇷 بازگرداندند...
#شـهید_محمدجواد_آخوندی🌷
#سـالروز_شـهادت
@azkarkhetasham
#سلام_امام_زمانم 🌸
🍃تو بيا عزيز زهرا که تو سيد جهانی
که توهم بهار مردم که توهم بهار جانی
🌺تو بيا که چشم مردم به ره عنايت توست
که تو هم طبيب دلها که تو نور ديدگانی
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج 🍃❤️
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
✨﷽✨
🌹او ایستـــــاد پاے
امام زمــــان خویش🌹
🔴 ماجرای عذرخواهی شهید سیاح طاهری از یک جوان
⬅️ ادامه مطلب ⇩⇩⇩
از کرخه تا شام
🍂﷽🍂
#برگـــے_از_خاطراٺ
🔷 یکی از بچهها میگفت پیرمردی در مراسم #شهادت حاج سعید خیلی بیتابی میکرد،
دوستی پرسید ببخشید پدرجان شما چیکاره آقای طاهری هستی؟
🔹گفت کارهای نیستم چند وقت پیش اومده بود دم در خانه ما، در زده بود. دیدم این آقاست به من گفت پسرت خونه است؟
گفتم: بله
🔹گفت: میشه صداش کنید؟
گفتم: این دیگه چی میخواد در خونه ما؟ بچم با حزبالهیها سروکار نداره بچه ما که ژیگولیه!
به پسرم گفتم: بابا برو دم در! یکی کارت داره.
🔻پسرم که اومد. پریدن تو بغل هم قبل از خداحافظی یه هدیه هم داد به پسر من و رفت.
🔹به پسرم گفتم: بابا ایشونو میشناختی؟
گفت: نه بابا، چند روز پیش داشتم تو خیابون میرفتم ایشون با ماشینش عبور کرد آب زیر تایر ماشینش ریخت رو شلوار من، من یه دادی زدم و ناسزایی گفتم.
🔹ایشون ایستاد اومد پایین. بابا نیم ساعت از من داشت عذرخواهی میکرد. «پسرم منو ببخش؛ پسرم من حواسم نبود».
🔻دیگه نگفت من یک چشم ندارم، اصلا نصف اینور و نمیبینم. بعد از عذرخواهی گفت: پسرم میشه این آدرس خونتون رو به من بدی. با ترس و لرز دادم، الان اومده بود در خونه، برام یه شلوار جین هدیه آورده ......
راوی 👈 دوست شهید (حبیب احمدزاده)
▒ سردار مدافـــع حــــرم ▒
#شهیــد_سعید_سیـــاح_طاهری 🌺
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
🍃🌺🍃🌺
#احمد مثل همه دوستان به لباس و ماشین🚙 خود اهمیت می داد،و خیلی به آن می رسید.
یک روز از او پرسیدم: من را بیشتر دوست داری یا ماشینت رو؟
لبخندی زد😊 و گفت:
برادر! تو که می دانی چقدر برایم عزیزی❤️!
من به #ماشینم رسیدگی میکنم، زیرا که نعمتی از طرف خداوند است و خدا به ما سفارش کرده است هر نعمتی که به شما می دهم قدرش را بدانید و اگر قدرش را ندانم از آن #محروم می شوم.
با این وجود، علتی که خداوند این قدر به #احمد کرامت داد این بود که او حُبّ دنیا🌍 را از قلبش خارج کرد و راه #جهاد در پیش گرفت راهی که به قول خودش راهی سخت و پر از خار است.
نقل از: دوست_شهید
#شهید_احمد_مشلب🌷
شهید_مدافع_حرم_لبنانی
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
5⃣1⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
✨احمد #اولین فرزندمان بود. بسیار عزیز و دوست داشتنی بود. کودکی آرام، بی آزار، بسیار مؤدب و با اخلاق… نسبت به هیچ چیز در اطراف خود بی اهمیت نبود.
✨اعتقاد به مذهب و دین در احمد متجلی بود. بسیار کوشا بود و #ثروت باعث نشده بود که تن پرور و تنبل باشد. احمد هیچ وقت اجازه نمی داد وقتش به #بطالت بگذرد.
✨احمد دانشجوی #نمونه ی دانشکده امجاد بود و توانست با کسب بهترین نمرات در رشته فناوری اطلاعات(IT) فارغ التحصیل شود. او معتقد بود مسلمان واقعی کسی است که در یک دست، کتاب به نماد #تحصیل دین و علم و در دست دیگر، سلاح به نماد #مجاهدت داشته باشد.
✨خوش اخلاقی و شوخ طبعی احمد زبان زد بود. احمد بسیار نکته سنج و دقیق بود. هیچ گاه تولد خواهرانش را فراموش نمی کرد و هر سال به ما #هدیه تولد می داد. او برادری مهربان و دوستی قابل اعتماد بود. در همه چیز #اعتدال داشت. نه پر حرف بود نه کم حرف. در هنگام خشم و ناراحتی، سکوت می کرد.
✨احمد این حدیث امام علی علیه السلام را همیشه برای من می خواند: “برای دنیای خودت چنان عمل کن که گویا تا ابد در دنیا زندگی می کنی و برای آخرت خودت چنان عمل کن که گویا همین فردا می میری.”
معتقد بود این حدیث باعث #جلوگیری از افراط و تفریط در میان مسلمین می شود. احمد مبنای زندگی خودش را بر همین اساس گذاشته بود.
✨اهل تفریح و خوش گذرانی به جا بود، با دوستانش بیرون می رفت، از ماشینش استفاده می کرد؛ ولی #حد همه چیز را نگه می داشت و همه چیزش به جا بود. اهل اسراف و زیاده روی نبود.
#شهید_احمد_مشلب🌷
شادی روحش #صلوات
@azkarkhetasham