eitaa logo
از کرخه تا شام
160 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
#رسم_خوبان حجب و حياى خاصى داشت، حتى هنگام خنديدن هم سرش را پايين مى انداخت و مى خنديد. در زندگى توقعى از كسى نداشت و علاقه عجيبى به خانواده خصوصا خواهرش داشت، هميشه دوست داشت به دانشگاه برود و خدمتى به ملت ايران بكند ولى غافل از اينكه درِ حجله شهادت براى حسن باز شده بود و در سال 1365 در منطقه ابوغريب بر اثر تركش به لقاء الله پيوست و با پرستوهاى عاشق پرواز كرد... #شهید_حسن_حلاجیان🌷
#روایٺــ_عِـشق ✒️ 💢به مسائل #مادی بسیار بی توجه بود. لباس شخصی‌اش همین لباس نظامی بود که همیشه به تن داشت. #آستینش را تا می‌زد و همیشه در حالت نیمه رزم بود. در مجالس عزا و عروسی با همان لباس حضور پیدا می‌کرد 💢 و در روزهای تعطیل اگر قرار بود #تفریحی کند یا جایی برود با همان لباس می‌رفت. باورش #سخت است اما چند روز پشت سر هم مرخصی نمی‌رفت و تمام #عمرش را وقف نظام کرده بود.  #سردارشهید_محمد_ناظری
دیگری از نظرم گر برود باکی نیست تو که معشوقی و محبوبی و منظور مرو... #شهید_داوود_نریمیسا🌷 #سالروز_ولادت 💠 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
دیگری از نظرم گر برود باکی نیست تو که معشوقی و محبوبی و منظور مرو... #شهید_داوود_نریمیسا🌷 #سالروز
🌺🍃به خانواده اش زیادی میداد، خیلی با محبت بود، درخانواده به ازهمه بیشتر نزدیک بود.😇 همیشه پایه ی مسافرت بود.کوچک که بود هنگام زودتر از اولین روزهمراه مادرش روزه میگرفت.👌 🌺🍃 جوان هارو به راه راست میکرد.عاشق اهل بیت بود ،😍 نمازش تاجایی که میدانم همش سروقت بودتاجایی که میدانم نشده بود.برای ماه رمضان تاسحر بیدارمیماند💯 تانماز نمیخواند به چشمامش نمی آمد😴 موذن بود مداح بود 🌺🍃 اواخر بود به هم گروهانیاش گفت از گروهان ما فقط من میشم😉 و منم فدایی همه شما هستم. توی هم مثل اربابش اول از دست جانباز شد 😔بعد مثل آقاش از سر مورد هدف قرار گرفت و شد🕊 🌷 📎سالروز ولادت @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
دیگری از نظرم گر برود باکی نیست تو که معشوقی و محبوبی و منظور مرو... #شهید_داوود_نریمیسا🌷 #سالروز
🌺🍃به خانواده اش زیادی میداد، خیلی با محبت بود، درخانواده به ازهمه بیشتر نزدیک بود.😇 همیشه پایه ی مسافرت بود.کوچک که بود هنگام زودتر از اولین روزهمراه مادرش روزه میگرفت.👌 🌺🍃 جوان هارو به راه راست میکرد.عاشق اهل بیت بود ،😍 نمازش تاجایی که میدانم همش سروقت بودتاجایی که میدانم نشده بود.برای ماه رمضان تاسحر بیدارمیماند💯 تانماز نمیخواند به چشمامش نمی آمد😴 موذن بود مداح بود 🌺🍃 اواخر بود به هم گروهانیاش گفت از گروهان ما فقط من میشم😉 و منم فدایی همه شما هستم. توی هم مثل اربابش اول از دست جانباز شد 😔بعد مثل آقاش از سر مورد هدف قرار گرفت و شد🕊 🌷 📎سالروز ولادت @azkarkhetasham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقای زرگران همرزم شهید صاحب‌الزمانی نقل می‌کند که یک شب در سنگرم خوابید. بهم گفت: می‌شه ساعت ۴ صبح بیدارم کنی تا داروهام رو بخورم؟ ساعت ۴ صبح بیدارش کردم، تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون. بیست الی بیست و پنج دقیقه گذشت، اما نیومد... نگرانش شدم رفتم دنبالش🚶 دیدم یه قبر کنده و توش نمازشب می‌خونه و زار زار گریه می‌کند. بهش گفتم: مرد حسابی تو که منو نصف جون کردی! می‌خواستی نمازشب بخونی چرا به دروغ گفتی مریضم و می‌خوام داروهام رو بخورم؟ برگشت و گفت: خدا شاهده من مریضم، چشمای من مریضه، دلم مریضه، من شونزده سالمه چشام مریضه چون در این شونزده سال امام زمان عج رو ندیده! دلم مریضه ، بعد از ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم. گوشام مریضه، هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم...😭 @azkarkhetasham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ 🌼عشـق، هرروز بہ تڪرار تو برمے خیـزد 🍃اشڪ هرصبح بہ دیدار تو برمے خیـزد 🌼اے مسافر ، بہ گلاب نگَهَم خواهم شسٺ 🍃گرد و خاڪے ڪہ زِ رُخسار تو برمے خیزد #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ💚 @azkarkhetasham
درود خدا بر شهدای اسلام 🌷 #کانال_از-کرخه-تاشام @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
غروب ماه رمضان بود، ابراهيم آمد در خانه ما و بعد از سلام و احوالپرسي يــک قابلمه از من گرفت! بعد داخل کله پزي رفت، به دنبالش آمدم و گفتم: ابرام جون کله پاچه براي افطاري! عجب حالي ميده؟! گفت: راســت ميگي، ولي براي من نيست، يك دست کامل کله پاچه و چند تا نان ســنگک گرفت، وقتي بيرون آمد ايرج با موتور رسيد، ابراهيم هم سوار شد و خداحافظي کرد، با خودم گفتم: لابد چند تا رفيق جمع شــدند و با هم افطاري ميخورند، از اينکه به من تعارف هم نکرد ناراحت شــدم، فــرداي آن روز ايرج را ديدم و پرسيدم: ديروز کجا رفتيد؟ گفت: پشت پارک چهل تن، انتهاي کوچه، منزل کوچکي بود که در زديم و کله پاچه را به آنها داديم، چند تا بچه و پيرمردي که دم در آمدند خيلي تشکر کردند، ابراهيم را کامل ميشناختند، آنها خانواده‌اي بسيار مستحق بودند، بعد هم ابراهيم را رساندم خانه‌شان. 🌷 ‌ 💠 @azkarkhetasham