از کرخه تا شام
#رسم_خوبان
تا شروع عملیات چیزی نمانده بود. توی محوطهی بیمارستان صحرایی، برای خودم میپلکیدم که دکتر رهنمون با یک پارچ آب از جلوم رد شد. چشمهایش سرخ سرخ بود. به نظرم دو سه شبی بود که چشم روی هم نگذاشته بود. رفتم دنبالش. گفتم: «دکتر! شما چرا؟ کارهای مهمتر هست که شما انجام بدهید. این وظیفهی کس دیگری است.»
لبخندی زد و گفت: «چه فرقی میکند. هر کاری که کمک کند کار بیمارستان راه بیفتد، کار مهمی است، باید انجامش داد. چرا خودت رو گیر عنوانها میکنی. بچهها تشنهاند.»
#شهیددکتر_محمدعلی_رهنمون
#سالروز_ولادت
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
دوره های آموزش غواصی ما در مردادماه در بندر انزلی برگزار می شد. هوا به شدت گرم بود و شرجی؛
مجبور بودیم ساعت های متوالی زیر آفتاب بمانیم و تمرین کنیم.
آب هم کثیف بود و این قضیه کار را غیر قابل تحمل می کرد. بعد از چند ساعت کار و فعالیت بالاخره یک کلمن آب برایمان آوردند.
آن همه جمعیت و تنها یک کلمن آب. همه به سمت آن هجوم بردند و بعضی ها به جای یک لیوان، چند لیوان خوردند.
در میان جمع فقط دو نفر کنار ایستاده بودند، شهید اکبر شهریاری و شهید مرتضی حسین پور (شهید حسین قمی)
وقتی کمی خلوت شد، شهید اکبر شهریاری جلو آمد و لیوان بقیه بچه هایی را که آب نخورده بودند پُر کرد، در حالی که هنوز خودش آب نخورده بود.
#شهید_مرتضی_حسینپور
#شهید_اکبر_شهریاری
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
ارادت خاصی به حضرت معصومه (س) داشت
اکثر مسافرت هایی که با آقا محمود می رفتیم، سفرهای زیارتی بود، که خیلی برایم خاطره انگیز و جالب بود . خصوصاً حرم حضرت معصومه (س)که علاقه و ارادت خاصی نسبت به خانم داشتند
..
بیشتر به قم سفر می کردیم. گاهی بدون برنامه ریزی قبلی میخواست که به قم برویم، کافی بود من مکثی کنم میگفت: وقتی اسم خانم می آید در هرشرایطی که باشید باید برویم...
حتی با این لفظ که "وقتی گفتم حرم حضرت معصومه باید حتما آماده باشید و کنار در منتظر باشید". اوایل این حرف ایشان برایم عجیب و البته کمی سخت بود و لی تقریبا بعد ازمدتی عادت کردم...
و ایشان وقتی تصمیم سفر به قم میگرفت، سریعا آماده می شدم. همین عامل باعث شده بود به معرفت و درک بیشتری دست پیدا کنم و آرامش را در زندگی بیشترحس کنم.
#شهید_محمود_نریمانی
#سالروز_شهادت
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
رسیدیم #کربلا رفتیم حرم حضرت عباس ، سینه زنی و توسل و دعا ...
راه افتادیم سمت حرم امام حسین اونجا هم به همین شکل، بلکه بیشتر ..
بماند که توی بین الحرمین چقدرخوندیم و سینه زدیم نرسیده به هتل، باز اومد که
حاجی بیا بریم حرم سیری نداشت واقعا عطشان بود
صبح, ظهر ,شب ,سحر، ول نمی کرد...مدام میومد که بریم حرم برامون روضه بخون.گاهی، قبول نمیکردم
بیشتر از این نمیکشیدم با بچه ها می رفت و خودش روضه می خوند.شب حرم بود سحر می رفتیم،می دیدیم باز توی حرم نشسته جلوش کم آورده بودم اگه معرفت نباشه، آدم نمیتونه این طور عرض ارادت کنه خیلی مهمه در جوونی این شکلی عاشق باشی
گوشه گوشه زندگیش رووصل میکرد به اهل بیت و امام حسین ( علیه السلام ).در خصوص #گریه صبح وشام برای امام حسین (علیه سلام) صحبت می کرد.
وقتی آب میخورد یاد #امام_حسین
می افتاد. واقعا از سلامش احساس می کردم از روی عادت نمی گه از ته دل سلام میگه: یاحسین
#شهید_مدافعحرم_محمدحسین_محمدخانی
@azkarkhetasham