رفت پاییز و #بهار آمد، تو هم آغاز کن
ناز چون #نارنج داری، هرچه خواهی ناز کن
در میان #پیله تا کی می تنی بر گرد خویش؟
لحظهای #پروانه شو در این جهان پرواز کن
#شبنم بنشسته بر گلبرگ رویت دیدنی است
#صبح چون بلبل نوای عاشقی ابراز کن
#باغ در باغ است اینجا، رقص گلها در چمن
میکند تعبیر #رؤیا چشم خود را باز کن
میرسد #اردیبهشت و گل شکوفا میشود
همسفر با بلبلان و سیر در #شیراز کن
#محمد_رضا_قاسمیان
#واژه_سرایی
#مکتب_خانه_عشق
#از_سبوی_عشق
۱۴۰۲/۰۱/۲۹
الا ای آن که در کارم، نکو نامت، سرآغاز است!
#ترنم میکنم نامت، به لبهایم، عجب ناز است
نمیدانم چه رازی هست در نام تو و یادت
که شور انگیزتر از بلبلان شهر #شیراز است
صبا وقتی که میآرد پیام #صبح از کویت
شبیه شیشهی عطری که پیوسته درش باز است
چنان بویت #دل_انگیز است و مستان را سحر خیز است
که گویی چون مسیحایی و از #عشق تو اعجاز است
#بدهکار لبت هستم، هزاران بوسه میدانی
ز اسنادی که موجود است و از چشمی که غمّاز است
برای #یادگاری کن، گلم! گاهی دلم را #شاد
که با یادت چنان بلبل به لبهای من آواز است
مرا ای #یار! یاری کن بوَد تا #فرصت دیدار
هوایت را به سر دارم، دلم را شوق پرواز است
#محمد_رضا_قاسمیان
#خالقین_شعر_سه_نقطه
#بداهه_سرایی_واژگانی
#از_سبوی_عشق
۱۴۰۲/۰۲/۰۸