شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_ششم مادرشوهرم بعد دو ساعت اومد دید کلی سبزی جلومه و دارم با بدبختی پاک میکنم انقد نشسته بودم ک
#بخش_هفتم
بعد از ناهار تو حیاط مشغول شستن ظرفها بودم که دیدم در حیاط و زدن، با لباس خیس و دستای کفی درو باز کردم دیدم مادر آقاس، ظرفهارو که دید چشماش زد بیرون گفت چه خبره
گفتم دوستای راضیه خانوم اومدن
چادرشو زد زیر بغلش گفت راضیه خانوم غلط کرده
رفت داخل و بلند بلند شروع کرد به راضیه حرف زدن دوستای راضیه بلند شدن رفتن و راضیه هم گریش بند نمیومد
مادر آقا به من گفت پاشو پاشو بریم تا عباس بخواد بیاد این یه بلایی سر بچه ی تو میاره
منم تند تند جمع کردم از ترسم فقط یه نیم نگاه به راضیه انداختم دیدم داره با ناراحتی و زیر چشمی نگاهم میکنه
رفتم خونه مادر آقا و فرداش آقا اومد خونه با عصبانیت گفت سه روز رفتم نتونستین کنار هم سر کنین
مادرشم نشست همه چیو گفت آقام به من توپید گفت مگه من نگفتم مراقب باش
گفتم آقا وقتی راضیه خانوم میگن من چیکار کنم نمیتونم انجام ندم که سبزی هارو هم اگه پاک نمیکردم خراب میشدن
اینا رو که گفتم بلند شد گفت کار دارم یکی دو ساعت دیگه میام
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا 💚
سلام میشه لطفا درخواست منم بزارید کانال اگه کسی هست کمکم کنه
من تقریبا دوساله از خدا یه حاجتی میخوام ولی متأسفانه بهم نداده تازه دورترم شدم ازش برام مثل معجزه شده
کسی هست که یجورایی واسش تو زندگی معجزه اتفاق افتاده باشه؟
چجوری ؟
اگه دعا یا چله ای هست که حتما حاجت میده میشه بگید؟!..🙏
💚🧡💚🧡💚
باعرض سلام وخسته نباشیدبه همه ی اعضای گروه من ازسال نودسمت راست شکمم دردمیکنه دکترزنان میرم میگه لکنت عفونت دارمیوم داری فیبرم وکیست هم داری امازیادمهم نیستن حتی وپلسینی قوی هم چندبارباقرص ال دی استفادکردم داروگیاهی هم استفادکردم اماتازمانی که داروگیاهی دارم دردش ارم ولی قطع نمیشه یه حتی داروشیمیای هم که استفادمیکنم دردلگن وزیرشکمم کم میشه اماقطع نمیشه حتی یه بارکترزنان میگفت ایناچیزمهمی نیست انقدفکرش نکن حالا عاجزانه ازتون خواهش میکنم یه راهی بذاریدجلوم دیگه ازدست خودم خسته شدم بعضی وقتهاحتی زیردندهای سمت راستم هم دردمیکنه فکرمیکنم دردش مبکشه بالا پیشاپیش ازراهنمایتون تشکرمیکنم
🧡💚🧡💚🧡💚🧡💚🧡
سلام عزیزان وقت بخیر من مشکلی که دارم مربوط به برادرم برادرم دوتا بچه داره یکی توراهی داره ده سال کار نمیکنه پدرم خرجی شو میده پدرم دیگه نداره تو خرج خودش مونده از ما خواهرا میگیرن میدن او اصلا به روی خودش نمیاره ما رو فحش میده میگه به کسی نگید من سر کار نمیرم از اون ور زنش پرو هر چی میدیم میگه کمه خوانواده خودم به من میرسن به شوهرش نمیگه چرا باید خوانواده من یا تو به ما برسن خودت برو سر کار الانم دختر ۶ سالشون دیابت گرفته هزینه هاشون افتاده گردن ما بازم طلبکارن ما رو فحش میدن میگن از شما به ما ارث رسیده دلم برا اون بچه ها میسوزه از دست پدر و مادر بیفکر ترو خدا اگه دعایی چیزی هس بگین ما با اینا چیکار کنیم از زمینو زمان طلبکارن باتشکر
ایدی ادمین👇🏻🌱
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💚 سلام میشه لطفا درخواست منم بزارید کانال اگه کسی هست کمکم کنه من تقریبا دوساله از خدا ی
#پاسخ_اعضا 🧡
سلام
اون خانمی ک پسرشون انتخاب رشته داره ...
خب منم امساا انتخاب رشته داشتم و ...
به نظر من فنی حرفه ای بره و کار با کامپیوتر و اینارو هستش و از الان بفرستینش کلاس فنی حرفه ای کلاس کامپیوتر بره ، اینجوری برا خودشم بهتره چون مطالبش بیشتر و زودتر یاد میگیره و جلو تره نسبت ب همه و ازین طریق میتونه بره مهندسی آی تی و ...
ولی ریاضیش باید خعلی تقویت کنه
💚💚💚💚💚💚
سلام
درمورد خانومی که برا رشته تحصیلی پسرشون پرسیدن
عزیزم باید ببینی پسرت به کدوم رشته علاقه داره و اینکه به پسرتون بگین حتما حتما حتما بره فنی حرفه ای چون بهتر از کارودانش هست
و اینکه لیست رشته های فنی حرفه ای رو سرچ کنید داخل گوگل براتون میاد بعد ببینید پسرتون به کدوم رشته علاقه داره
من چنتا رشته که خیلی خوبن رو معرفی میکنم:
عمران، برق، حسابداری و....
ولی حتما ببینید پسرتون به چی علاقه داره و آیا در اون رشته استعداد داره یا خیر!؟
موفق باشید
💚💚💚💚💚💚💚
سلام.درجواب خانمی که گفتن پهلوی راستشون درد میکنه:
منم چند سال اینطور بودم،هرچی دکتر رفتم معلوم نشد،حتی یکبار دکتر گفت شاید سرطان رحم باشه😁تا چندوقت پیش رفتم سنو دادم گفتن کیست کلیه داری،( سنوهای قبلی که میرفتم دستگاهاشون پیشرفته نبود،هیچی نشون نمیداد) وقتی تو اینترنت هم سرچ کنی دقیق نوشته این از علائم کیست رحمی است،یه سنو خوب بدین اگه همین بود،بهترین درمان خوردن آب فراوانه،من از بچگیم این مشکل رو داشتم،ولی هیچ درمان نمیشد،ولی الان آب زیاد که میخورم خوبم،ولی اگه یروز آب کم بخورم درد میکنه.البته داروهم داره،ولی بدن من بهش حساسیت داره.
💚💚💚💚💚💚
واسه ی خانمی که کیست دارن دخترخواهرکیست داشتن باآب پیازدرمان کردن آب پیازوگرفتن بعدداخل واژینالشون ریختن هرشب تاصبح بستگی داره به اندازه ش دفع میشه بدون عمل وقرص
💚💚💚💚💚💚
در مورد اون عزیزی که برادرش ده ساله که کار نمیکنه و خرجیش رو پدرش میده خب یه مقدار مقصر پدرشماست باید برادرت وقتی سالم است دست و پا داره قدرت بدنی داره چرا نباید کار کند وظیفه پدرت نیست پدر شما با همین خرجی دادن زمینه بیکاری برادرت رو فراهم کرده لذا برادرت باید بره دنبال پیدا کردن شغل و یا حداقل پدرتون براش شغلی پیدا کند اینطوری دست رو دست بزارید حل نخواهد شد ضمنا بحث ارث و میراث کردن هم تا وقتی پدرشما زنده است درست نیست و کسی حق ارث و میراث نداره .شماها تلاش کنید و به این ور ان ور پیشنهاد بدید که یه شغلی برا برادرت پیدا شود .فحش دادن برادرت هم باز یه مقدار مقصر خودتان هستید که وقتی خرجی او رو پدرتون بده تنبل میشه و زمینه برا بیکاری برادرت فراهم میشه
💚💚💚💚💚💚
برای اون خانمی که دنبال چهله بودن اصلامهم نیست زیادسخت نیست فقط زیاداستغفارکنن باخداعهدببندن حاجتموبده من تاآخرعمرم نمازموسروقت میخونم من خودم امتحان کردم جواب میده
💚💚💚💚💚💚
سلام خانمی که گفته بوددعامی کنه دعاش براورده نمی شه
چهل روززیارت عاشورا بخونن هرحاجتی دارن براورده میشه
💚💚💚💚💚💚💚
سلام
درمورد خانومی که گفتن آیا کسی تو زندگیش معجزه ای شده یا نه و به دنبال حاجتشون هستن
بله من تو زندگیم تا حالا خیلی معجزه شده و هر دفعه به یکی از ۱۴ معصوم متوسل شدم
یکسال پیش هم حالم خیلی بد بود و یه حاجت خیلی بزرگ داشتم به امام زمان متوسل شدم و بعد از چند روز معجزه شد و به ارزوم رسیدم
البته وقتی ائمه حاجتتون رو میدن نباید فراموششون کنید و هر کار ثوابی که انجام میدین رو بهشون تقدیم کنید
توصیه میکنم حتما از امام زمان کمک بگیرین و بهشون متوسل بشین مشکلشون حل میشه انشاالله 🌹
💚💚💚💚💚💚
سلام روزتون بخیر در رابطه با اون خانومی که میخواستن تو زندگیشون معجزه بشه میخواستم منم یه کمکی کرده باشم
من نوجوان هستم و مشکلاتی توی زندگیم پیش اومده بود از هر دری بگید رفتم اما حل نشد تا اینکه بعد از 6 سال راز و نیاز با خدا اون معجزه تو زندکیم اتفاق افتاد .
اصل به دله یعنی فقط باید دلت بشکنه سر یه اتفاقی دلم شیکست و خیلی اشک ریختم خیلی گریه کردم به یه هفته نکشید همه چیز ها راست و ریست شد
شاید من برای مشاوره دادن به شما خیلی فرد کم سن و کم تجربه ای باشم
اما لطفا صبر داشته باشید و به خدا توکل کنید همه چیز درست میشه
ختم زیارت عاشورا نماز امام زمان ختم توسل هم خیلی جواب گو هست
انشاالله مشکلتون حل میشه
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_نهم وقتی رسیدیم همه خونه ما جمع بودن مامان و فریبا شام درست کرده بودن همون شب چمدون ها رو باز
#بخش_دهم
هاشم با عصبانیت به طرفم اومد و سیلی محکمی بهم زد و گفت به چه حقی تو خونه من خواهرمو ناراحت کردی؟..
من که شوکه بودم و باورم نمی شد هاشم دست به چنین کاری زده
شروع کردم به جیغ وداد کردن و از خودم دفاع کردم
هاشم وقتی دید که من کوتاه
نمیام و جیغ و داد می کنم عصبانی تر شد و به سمت شلوارش رفت و کمربندشو کشید بیرون و بدون اینکه لحظه ای درنگ کنه افتاد به جونم و به شدت کتکم زد و بهم بدو بیراه میگفت
وقتی حسابی کتکم زد وخسته شد تو همون حال رهام کرد و رفت تو اتاق
دلم آتیش گرفته بود هنوز شش ماه از عروسیمون نگذشته بود
دلم دریای خون بود
از ته قلبم آرزو کردم همه این اتفاقات خوابی بیش نباشه
احساس می کردم همه امیدهام دود شده بود همه آرزوهایم نابود شده بود
گریه امانمو بریده بود
دلم بدجور شکسته بود از فریبا و هاشم بیزار بودم از این زندگی
یاد حرف اقاجون افتادم که
می گفت مردی که دست روی زن
بلند کنه مرد نیس
تا صبح همونجا خوابیدم
تمام بدنم از شدت کتک های شب گذشته درد می کرد
هاشم از خواب بیدارشد بی توجه به من رفت به سمت آشپزخونه صبحانه اشو خورد و زد بیرون توقع داشتم پشیمون شده باشه و از دلم دربیاره باوجود اینکه
بی فایده بود و ازش دلخور بودم اما این رفتارهاش بیشتر داغونم می کرد
باحالی زار بلند شدم به سمت آینه رفتم و خودمو نگاه کردم جای ضربات کمربند روی صورت و بدنم بدجور خودنمایی می کرد
حس کردم وجودم متلاشی شد
دوباره گریستم به حال بخت بدم
لباس هامو پوشیدم و یه ساک جمع کردم و به سمت خونه اقاجون راهی شدم
نمی تونستم اون خونه رو تحمل کنم حتی تحمل هاشم هم که انقدر دوستش داشتم برام غیر ممکن بود حس می کردم اونجا جایی برای من نیست و این خیلی دردناک بود....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا 💚
#پرسش
سلام وقتتون بخیر
من تو خانواده همسرم عروس آخری هستم واکثر فامیل همسرم شهرستان هستن و هربار که با جاریام میریم دیدنشون حتما باید برای هرکدوم از فامیلاشون کادو ببریم در صورتی که وقتی خونه من میان چیزی نمی یارن
ولی برای جاریم میبرن وکلی هم بهش احترام میذارن
مشکل من اینه که هروقت میخوایم چیزی بخریم خواهرشوهرم مجبور میکنه با هم یه کادو بگیریم و وقتی من میخوام کادو جداگانه بخرم اجازه نمیدن،وقتی هم که میریم خونه فامیلاشون همیشه کادو رو میدن به جاریم اون میده و اصلا اسمی هم از من نمیبره و منم اصلا روم نمیشه چیزی بگم
حتی یه بار که رفته بودیم،۳ جا کادو بردیم منتظر بودم یکیشو بدن به من که ببرم اما انگار نه انگار😭
خواهرشوهرم زن خوبیه اما نمیدونم چرا اینجور رفتار میکنه، جاریمم اصلا به رو خودش نمیاره و از بس مادرشوهرم تحویلش میگیره اونم مثل یه مادرشوهر رفتار میکنه و دستور میده در صورتی که فقط ۲ سال از من بزرگتره ولی من هر کار میکنم نمیتونم جوابشو بدم
شوهرمم خیلی به حرف برادراش و زنداداشش گوش میده و وقتی من بهش اعتراض میکنم، میگه زشت بود نمیشد انجام ندم و بیشتر اوقات ازش سواستفاده میکنن و خرج سفر رو میندازن گردنش
از اول ازدواجمون همینجور بود و اصلا نمیتونه نه بگه
داداشش خودش ماشین بهتر از ما داره ولی تاحالا یکبارم برا مسافرت ماشین نیاورده و میگه ماشینم نو هستش و...
و هردفعه یه بهونه میاره و هروقت میخوایم بریم سفر با ما میان و کلی جامون تنگ میشه و با بدبختی میریم و برمیگردیم و مسافرت کوفتمون میشه از بس جامون تنگه
دیگه به همسرم گفتم اگر داداشت ماشین نیاره منم دیگه مسافرت نمیام😑
لطفا راهنمایی کنید چیکار بایدبکنم؟!
ممنون از لطفتون🌹
ایدی ادمین 👇🏻🌱
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#نکته_ی_روز 💚
وقتی والدین، محبت کردن را از پیش چشمانِ فرزندانِ خود دور میکنند و تصور میکنند "بد آموزی" دارد
ولی بی پروا جلوی چشمانِ کودکانِ خود به جنگ و دعوا و توهین می پردازند، انتظاری بیشتر از بار آمدنِ یه فرزندِ عصبیِ پرخاشگر، نباید داشت...
فرزندان، عشق ورزیدن و محبت را از والدین خود می آموزند.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#تغییر_نگرش 💚
#سبک_زندگی 🌱
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا 💚 #پرسش سلام وقتتون بخیر من تو خانواده همسرم عروس آخری هستم واکثر فامیل همسرم شهرستا
#پاسخ_اعضا 🧡
سلام
درمورد اون خانمی که گفتن عروس اخری هستن....
خواهر من مگه مجبوری هرجا میخاین برین همه رو خبر کنین خودتون تنهایی برین الحمدلله ماشین دارین ودرامدتون هم جداست پس لزومی نداره هرجا میخاین برین خبر بدین چندبار که بی خبر رفتین دیگه بقیه عادت میکنن ودر مورد کادو بردن وقتی میان خونت چیزی نمیارن شما هم یاد بگیر
💚💚💚💚💚💚
سلام خدمت عروس خانمی که عروس آخره.
عزیزم خیلی زود متوقف کن این سکوت بی جارو!!! آخه چرا ما فکر میکنیم کوتاه اومدن همه جا خوبه؟؟؟
نکته اول: حالا که دستت اومده اخلاق جاری و خواهرشوهرت، دفعه بعدی خودت خیلی زودتر کادو مورد نظرت تهیه کن وقتی حرفش شد به خواهرشوهرت بگو من کادومو گرفتم.
یعنی خواهرشوهرت اجازه نمیده؟؟؟ مگه شما از اون دستور میگیری؟ شما اصلا نباید اجازه بدی اونا تعیین کنن چکار کنی.
تنها راه مشکلت همینه که کادو رو از قبل گرفته باشی و بگی منمیخوام مستقلا کادو بدم... جنگ اول به از صلح آخر!!!
دوم: جاریت هر موقع دستوری صادر کرد شما اگر نمیتونی فعلا نه بگی، بگو حالا ببینم چی میشه، بعدا خبر میدم و... در آخر هم انجام نده تا کم کم مهارت نه گفتن رو بدست بیاری.
درباره شوهرت، ،، کم کم و در آرامش و با روی خوش درحالیکه قبلش حتما دل شوهرت بدست آوردی نه زمانیکه خسته و گرسنه و...هست، بگو برادرت خودش ماشین داره برای همین مواقعه دیگه که رفت وآمد کنن،،، اینکه هربار با ما بیان توجیه نداره. اگر ماشین نداشتن من اصلا مشکلی نداشتم ولی دلیل نداره وقتی خودشون ماشین دارن جای مارو تنگ کنن!!
اینها به زمان احتیاج داره تا جا بیفته ولی شما باید حتماااا شروع کنی دختر خوب!!! وگرنه دیگه نمیتونی تغییر بدی زندگیت رو.
💚💚💚💚💚💚💚
برای اون خانمی که با خواهرشوهرش کادو مشترک میخرن ویا با ماشین اونا همه مسافرت میرن
عزیزم با روی خوش،و زبون چرب ونرم باید کارت رو پیش،ببری با جنگ و دعوا فایده نداره مثلا وقتی میدونی که جایی بری که باید کادو بخری خودت جلوتر همیشه چندتا کادویی تو خونه داشته باش یا جلوتر برو خودت بخر وقتی هم خواهر شوهرت گفت بگو من جلوتر خریدم می تونستی روی کادوی های قبلی هم بنویسی از طرف فلانی و فلانی ویا بد جوری به گوش طرف مقابل برسون که منم تو کادو شریک بودم مثلا می گفتی قابلتون رو نداره با خواهر شوهرم شریکی براتون کادو آوردیم با خنده و روی خوش
برای مسافرت هم به شوهرت بگو من دوست دارم تو راه با تو تنها باشم ویا چند بار نه به صورت قهر بلکه خیلی مودبانه بگو جلوی بقیه که من تو مسافرت وقتی جام تنگه اذیت میشم مگه ما چقدر زنده ایم که به خودمون سختی،بدیم از این دست حرفها ولی با خنده د شوخی
اگه دیدی که درست نشد چند بار از مسافرت رفتن صرفنظر کن که بفهمند تو اینطوری اذیت هستی
هر بلایی سر ما میاد از درست حرف نزدن ما است و سعی میکنیم هر کاری رو با عصبانیت و ناراحتی و دلخوری درست کنیم نه حرف تو بزن ولی خیلی مودبانه وبا خنده
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_دهم هاشم با عصبانیت به طرفم اومد و سیلی محکمی بهم زد و گفت به چه حقی تو خونه من خواهرمو ناراحت
#بخش_یازدهم
وقتی رسیدم کمند در رو باز کرد منو که دید دستپاچه شد و گفت چی شده؟
رفتم تو مامان منو که دید شصتش خبر دار شد
جریانو برای مامان گفتم
مامان شاکی بود و زیر لب با خودش حرف هایی زمزمه می کرد
ظهر که آقاجون اومد مامان به سمتش رفت و بعد از سلام و خسته نباشی جریانو تعریف کرد
اقاجون تو فکر رفت
حسین هم که مرتب برای هاشم خط و نشون می کشید
ناهار رو که خوردیم دم دم های عصر بود که فرحناز و جمال اومدن خونه مون
مامان و اقاجون حسابی از خجالتشون دراومدن و هرچقدر کوتاه می اومدن اقاجون بیشتر خط ونشون می کشید، مامان هم پشت اقاجون رو داشت
در آخر هم جمال و فرحناز دست از پا درازتر برگشتن
چند روزی گذشت و قرار شد در حضور پدر هاشم یه جلسه بگیرن و سنگ هامون رو وا بکنیم
اقاجون و مامان خیلی ناراحت بودن بابت اینکه هاشم دست روی من بلند کرده بود و اونطوری زده بود آش و لاشم کرده بود
وقتی پدر هاشم و جمال و هاشم و فریبا اومدن
آقاجون حسابی متلک بارشون کرد و پدرهاشم هم تمام مدت هاشم رو سرزنش می کرد و حق رو تمام و کمال به اقاجون می داد و فریبا را هم چندبار تحقیر کرد و مامان هم خیلی با فریبا و هاشم سرد حرف زد و ابراز دلخوری کرد و گفت من دخترمو با امید دادم به شما توقع نداشتم دو ماه از عروسیش بگذره اینطور ناراحت ببینمش
فریبا و هاشم سرشون زیر بود چیزی نمی گفتن اما همه این ها باعث نشد دلم خنک بشه هنوز تو شوک رفتار هاشم بودم باورم نمیشد مردی که عاشقانه دوستش داشتم بامن اینطوری رفتار کنه
با پادرمیونی پدرهاشم همون شب برگشتم خونه
آقاجون حسابی هاشم رو گوش مالی داد و تهدیدش کرد که دیگه دست روی من بلند نکنه و اگه یه بار دیگه این کا رناپسندش رو تکرار کنه اونموقع هرچی دیده از چشم خودش دیده
وقتی برگشتم با هاشم کلامی حرف نزدم و اگه هم حرفی می زد خیلی کوتاه جوابشو می دادم هاشم خیلی راحت رفتار می کرد انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده
از اینکه به روی خودش نمی آورد هم تعجب کرده بودم هم توی دلم حرص می خوردم
چند روزی گذشت و فریبا ما رو دعوت کرد خونشون اولش
نمی خواستم قبول کنم از فریبا و رفتارهاش خیلی دلخور بودم اما با پا درمیونی فرحناز قبول کردم
وقتی رفتیم اقاجون و فرحناز اونجا بودن
بعد از سلام واحوال پرسی های معمولی نشستیم
سفره را که انداختن فریبا فقط یه سینه مرغ پخته بود که دوتا بشقاب بیشتر نبود و چهارتا ظرف هم خورشت سبزی گذاشته بود
وقتی دیدم غذا کمه کم تر کشیدم تا شرمنده نشه
اما از این کارهاشون شوکه بودم
گرسنه از پای سفره بلند شدم
و با فرحناز ظرف ها رو شستیم
فریبا هم جوری وانمود می کرد
که انگار از صبح خیلی روپا بود و خسته شده....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا 💚
#پرسش
سلام من به تازگی با کانالتون اشنا شدم یه موضوعی بود میخواستم بگم خیلی دوست دارم نظرات اعضا کانال رو بدونم که چه پیشنهادی به من میکنن...
من یه پسر مذهبی در عین حال شوخ اهل گردش سفر سینما و... هستم ،الان 25 سالمه سه سال پیش با یه دختر خانوم عقد کردم البته قبلش همو دوست داشتیم چون تو روستاییم و همه همو میشناسن ، ایشون هم منو خیلی خیلی دوست داشت دو سال از،عقدمون گذشت که یهو تغییرات شروع شد بهونه گرفتناش و... دوستاش که ازدواج کردن تغییر کرد چون دوست داشت مدام بش میگفتن وای چرا به این ادم مذهبی شوهر کردی برا تو بهتر این پیدا میشد و.... خلاصه با این حرفا کاری کردن که الان یه سال درگیر دادگاهیم و ایشون درخواست طلاق داده ،من اهل کارم شاید در امد اون چنانی نداشته باشم ولی هر چی خانومم خواسته براش تهیه کردم ولی متاسفانه گوشی به حرف دوستاش گوش میده اگه دوستاش گفتن شوهر ما فلان چیزا خریده چرا شوهر تو نخریده برات معلومه شوهر خوبی نیست فورا با من دعوا راه مینداخت و قهر میکرد ،همه اقوام و دوستان بهم میگن طلاق بده بره اگه از همین حالا که عقدی بخواد گوشی باشه زندگیت نابود میشه ،نمیدونم چیکار کنم خیلی دوست دارم نظرات اعضا را بدونم و بگن چیکار کنم بهتر؟ اینم بگم تو این یه سال من همه کار کردم که برگرده اما پاشو تو یه کفش کرده که فقط طلاق نمیدونم پای کسی وسط یا ... ، خیلی دوست دارم اعضا راهنماییم کنن و نظر بدن که چیکار کنم؟
لطفا اگه میشه زودتر پیام منو بزارین گروه چون من هفته بعد 11 مرداد اخرین جلسه دادگاهمه دوست دارم قبلش نظرات اعضا را بدونم خواهشن پیام منو زودتر بزارین
ایدی ادمین 👇🏻🌱
@habibam1399
دوستای گلم این برادر عزیزمون رو راهنمایی بفرمایید
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_هفتم بعد از ناهار تو حیاط مشغول شستن ظرفها بودم که دیدم در حیاط و زدن، با لباس خیس و دستای کفی
#بخش_هشتم
آقا رفت و آخر شب با ناراحتی برگشت گفت بردمش یه چند وقت خونه مادرش باشه توام اینجا میمونی تا بچه به دنیا بیاد
تو اون مدت آقا هرشب میومد خونه مادرش و تو یک اتاق باهم میخوابیدیم
یه وقتایی میدیدمش که چشمش به شکم منه و لبخند رو لبشه
تو اون مدت خیلی آرامش داشتم تازه حس خانوم بودن بهم دست داده بود، بعضی وقتا شام درست میکردم آقا سر سفره میگفت اگه هرشب تو درست کنی چاقمون میکنی
پسرم که به دنیا اومد آقا بال درآورده بود کل فامیل و شام داد گوساله قربونی کرد
راضیه دیگه اومد خونه و محسنمو گرفت تو بغلشو گفت خداروشکر بچمون به دنیا اومد دیگه میتونیم ۳ تایی پیش هم زندگی کنیم
من فهمیدم منظورش چیه با چشمای التماس وار به آقا نگاه کردم، آقا همون موقع خودش فهمید گفت بچه شیر میخوره به مادر نیاز داره فعلا از این حرفا نزن
راضیه با عصبانیت رفت تو اتاق میدونستم قراره دوباره شر به پا کنه فقط امیدم این بود آقا یکم دوسم داره یا دلش به حالم میسوزه نمیزاره برم نگهم میداره
محسنمو تو بغلم فشار دادم و گفتم از خدا میخوام هیچوقت تو رو از من دور نکنه فقط زمانی که قراره سربازی بری
با بغض بهش نگاه میکردم آقا اومد بالا سرم گفت نگران نباش نمیزارم بری....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
هم دعا کن گره از کار تو بگشايد عشق
هم دعا کن گره تازه نيفزايد عشق
قايقي در طلب موج به دريا پيوست
بايد از مرگ نترسيد ،اگر بايد عشق
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شايد اين بوسه به نفرت برسد ،شايد عشق
شمع افروخت و پروانه در آتش گل کرد
مي توان سوخت اگر امر بفرمايد عشق
پيلهي عشق من ابريشم تنهايي شد
شمع حق داشت، به پروانه نمي آيد عشق
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا 💚 #پرسش سلام من به تازگی با کانالتون اشنا شدم یه موضوعی بود میخواستم بگم خیلی دوست
#پاسخ_اعضا 💚
سلام و عرض ادب
اون اقایی ک گفتن ۲۵ سالشونه و الان نزدیک یک ساله ک درگیر دادگاه هستن و...
خواستم بگم ی مدت فکر کنید بسنجید
رفتار
گفتار
کردار خانومتون رو
ی قرار چه دوتایی چ مقابل خانواده هر دو باشه
خیلی اروم
با ارامش از لحظه های قبل عقد بعد عقد ک شوق و ذوقی داشتی بگید
از شخصیتتون بگید
بگید درسته مذهبیم ولی دلو عقلم فقط پیش یکیه
جونم فقط برا یکی میره
منم خدا غیر راه اونم راهی نمیرم
انتظار دارم خانومم منو همون ک لحظه عقد دیده همون جور ببینه
همه مث هم نیستن
ازپاکی نجابت خودتون بگید
از علاقه تون
و...
حرف بزنید عنوان کنید تمام احساساتون رو
اگر واقعا مورد رضایت خانوم نبود
بدونین کسی ک از الان برا هر چیزی رفقا اولویت هستن
زندگی رو با اونا میسنجه
ن تنها الان بلکه همیشه همینه مگر ب کمک مشاور تغیر کنه
اگر ایشون الان متوجه نشن بعدا با سه تا بچه هم متوجه نمیشن
همه جا سکوت عمل لازم نیس ی جاهایی باید کارهایی ک کردید ب رخ بکشیدید بدونن چقدر ارزش دارن 💔
در کل مشاور هم عالیه
امیدوارم درست بشه
التماس دعا
یاعلی
💚💚💚💚💚💚
برادر مذهبی که خانمش درخواست طلاق داده اگه خانمتون دهن بین و تحت تاثیر دیگران قرار میگیره قابل تغییر نیست و ادامه زندگی همراه با ریسک بزرگیه استقلال فکری خیلی مهمه کسایی رو میشناسم سی سال به خاطر این مسئله زندگی رو جهنمی کردند
💚💚💚💚💚💚
در جواب این آقا باید بگم که اگر واقعا دوستش داری پای دوست داشتنت بمون
ببرش پیش مشاور ولی نه هر مشاوری یه مشاور مذهبی
سعی کن با محبت بهش بفهمونی زندگی ارزشش بیشتر از این حرفهاس
بزرگترها را بفرست پادرمیانی کنند و بهش بفهمونن که گاهی بعضی دوست ها از روی حسادت حرف میزنن که زندگی شما را بهم بریزند
خلاصه باید به قول معروف یه ریش سفید بفرستید جلو
شاید شما هم اشتباه کردی و تمام خواسته هاشو بی برو برگرد انجام دادی اونم هر روز به خواسته هاش اضافه کرده.شاااید
این خانم باید بفهمه زندگی جای چشم و هم چشمی نیست
زندگی یعنی ما
یعنی عشق
یعنی خدا
امیدوارم خدا مهرشما را به دلش بیندازه و قبل از اینکه جدایی بیفته متوجه اشتباهاتش بشه
یاعلی
💚💚💚💚💚💚
سلام...آقایی که گفتن میخوان طلاق بگیرن
اینجور که شما گفتین تمام این ها زیر سر دوستان خانومتون هست...اگر میتونید به همسراشون بگین که خانوماشونو جمع کنن...همسر شما خودش باید متوجه باشه که اون دوست ها خوبیشو نمیخوان...کدوم آدمی به دوستش میگه شوهر من اینو خرید تو چرا نداری؟؟؟...دایی من سر همین قضیه زندگیش داشت نابود میشد..باز خانوم شما میگه من چرا اینو ندارم اونو ندارم..زندایی من انواع اقسام کلاس ها میرفت...حجابشو یه مدت گذاشت کنار...ماهی چهار پنج دست مانتو بخر ؛بدوز ....کارشون به کتک کاری هم کشید...داییم دید نمیشه اینجوری رفت به همسر دوستش با احترام تذکر داد...یه مدتم زنداییمو نذاشت جایی بره یا با دوستش ارتباط داشته باشه...ولی الان خداروشکر زندگیشون خوبه..البته بعضی از مردا دنبال دعوا هستن...شما خیلی محترمانه و منطقی باهاشون صحبت کن..ان شالله مشکلتون بر طرف بشه
💚💚💚💚💚💚
سلام درمورد اقایی زنش میخاد طلاق بگیره باید باهاش درست صحبت کن واینکه خانم قبول نمیکنه واشتباهش رو نمیپذیره خیلی بده برید پیش مشاور وقتی نمیخاد باشما زندگی کن و حرف دیگران براش مهم نشون میده شما رو به اندازه کافی دوست نداره و خودتون رو بدبخت نکنید.
💚💚💚💚💚💚
درمورداون اقاکه گفتن همسرش گوش به حرف دوستاش میده ازالان بهتره جدابشن کسی که همسرش روبه دوستاش ترجیح میده تااخرزن زندگیش نمیشه الان بدزمونه ای شده من دیدم که می گم الان جداشه بهتربابچه جداشن
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_یازدهم وقتی رسیدم کمند در رو باز کرد منو که دید دستپاچه شد و گفت چی شده؟ رفتم تو مامان منو که
#بخش_دوازدهم
فریبا هم جوری وانمود می کرد
که انگار از صبح خیلی روپا بود و خسته شده به خاطر ادا اطوارهای فریبا ساعت هنوز ده نشده بود که خداحافظی کردیم زدیم بیرون تمام مسیر در سکوت گذشت
وقتی رسیدیم لباس هامو عوض کردم و مستقیم رفتم تو اتاق خواب و خوابیدم
هاشم هم که دید حوصله ندارم
بی خیال شد
بعد از مهمانی فریبا منم تصمیم گرفتم همه رو دعوت کنم
برای شام مرغ و ماهی سرخ کردم و خورشت سبزی و بادمجون گذاشتم
همه چیز عالی شده بود و همه از غذاها ودستپختم تعریف میکردن
حسابی سنگ تموم گذاشتم و یه جورای فریبا رو شرمنده کردم البته قصدم این نبود اما از رفتارهاش متوجه شدم اینطور برداشت کرده شاید هم چون همون غذاهای که اون درست کرده بود رو پخته بودم اینطور برداشت می شد اما من هیچ قصد و نیتی نداشتم
ولی می شنیدم که همه جا تو درو همسایه و فامیل و دوست و آشنا پشت سرم حرف زده، ناراحت میشدم
اما کاری ازم ساخته نبود به هاشم هم که می گفتم، می گفت من یه بار دخالت کردم پاش رو هم خوردم دیگه بین شماها دخالت نمی کنم خودتون مشکلاتتونو حل کنید
از دستش کفری بودم از اینکه وقتی پای خواهرش درمیون بود به این چیزها فکر نمی کرد اما الان ترجیح می داد دخالت نکنه چون پای منافع خواهرش درمیون بود
چند روزی گذشت دقیقا ماه محرم بود و فریبا نذر داشت
تصمیم داشتم از صبح برم کمکش
هاشم قبل از اینکه بره سرکار منو گذاشت خونه فریبا و رفت تا به کارش برسه
وقتی رسیدم دیدم رختخواب ها پهن و هنوز خوابن معذب شدم ساعت تقریبا هشت بود
فریبا بلند شد ومنم کمکش رختخواب ها رو جمع کردم و
هرکاری داشت با جان ودل انجام دادم و چون پای امام حسین و نذری درمیون بود از هیچ کاری دریغ نکردم
تقریبا پیش از ظهر بود که شهناز و فرحناز سررسیدن همه کارها تقریبا انجام شده بود
اما همین که چشم فریبا به شهناز و فرحناز افتاد...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا 🧡
سلام وقت بخیر ،خواستگاری دارم که طلبه هستن و انشاءلله در اینده نزدیک باهم ازدواج می کنیم،ولی راستش من اصلا با زندگی طلبگی و شرایط و محدودیت های اون اشنایی ندارم .اصلا در فامیل یا دوست و اشنا کسی رو نداریم که طلبه باشه به همین دلیل نمی دونم زندگی طلبه ها به چه صورت هست ،از خواهرانی که همسرشون طلبه هستن از شرایطشون برام بگن ممنون می شم🌹🌹
💚🧡💚🧡💚🧡
سلام امیدوارم همگی خوب باشید شوهرم ارماتوربند نیمه وارد هست اما جایی ک ما زندگی میکنیم خیلی کار کم هست ازتون خواهش میکنم اگه کسی رو میشناسید ک شرکت بندر عباس ،عسلویه کار میکنه ک نیرو بخوان ممنون میشم ایدیم رو از ادمین بگیرید بهم بگید قبلا هم در شرکت مبین عسلویه چن سال کار کرده ازتون خواهش میکنم ک راهنمایی کنید چون از نظر اقتصادی خیلی مشکل داریم 🙏🙏🙏
🧡💚🧡💚🧡💚🧡
سلام من یک لک برا حاملگی توی صورتمه هر کاری میکنم هر روغنی هرچیزی اصلا پاک نمیشه چقدر هزینه کردم بعد اصلاا پاک نمیشد اگر میشه کمکم کنید ممنون دست خدا🙏🙏🏻🌹
💚🧡💚🧡💚🧡💚🧡
سلام تورخدا پیام منو بزارید تو گروه من در شرف طلاقم
همه جور ظلمی از شوهرم و خانوادش دیدم
از کتک فحاشی و گشنگی و تشنگی تا
تهدید به مرگ خوردن طلا هام و پول هام
الان فقط از اعضا کانال میخام ک
برا گرفتن طلاق و راحت شدنم
هر چقدر ک تونستند دعایی نادعلی بخونن
التماس دعا دارم
و خدا جواب ستمگر هارو بده
💚🧡💚🧡💚🧡💚
سلام به همه عزیزان💕
امیدوارم حالتون خوب باشه☺️
دوستان گل میشه یک چیز گیاهی معرفی کنید که اشتها رو به کل قطع کنه و در روند لاغری هم تاثیر بزاره..😁
ممنون میشم🙏
خیلی گلی ادمین عزیز💯
پیامم رو بزار حتما💋
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_هشتم آقا رفت و آخر شب با ناراحتی برگشت گفت بردمش یه چند وقت خونه مادرش باشه توام اینجا میمونی ت
#بخش_نهم
۲ سال گذشت با هر سختی و بدی و خوبیش کنار راضیه باهم زندگی کردیم و راضیه دوباره شروع کرده بود به گفتن اینکه چرا این دختره نمیره خونه باباش مگه قرار نبود تا شیر دادن بچه اینجا بمونه
محسنم دو سال و سه ماهش بود که فهمیدم دوباره باردارم، آقا باز تا فهمید انگار بچه اولشه همونجوری ذوق کرد شیرینی داد به رفیقاش خانوادشو دعوت کرد سر از پا نمیشناخت
راضیه کلا عوض شده بود هر لحظه احساس میکردم منو تنها گیر میاره و خفم میکنه یکسره دعوا میکرد میگفت خونه باباش نرفت هیچ با بچه دوم داره جا پاشو سفت ترم میکنه، هیچ روزی نبود دعوا راه نندازه، با آقا هم دعوا گرفت آقا هم یه روز انقدر خسته شد گفت پاشو ببرمت خونه بابات تا تکلیفتو مشخص کنم
راضیه جیغ میزد با گریه منو نفرین میکرد، منم با اینکه دل خوشی ازش نداشتم ولی خیلی دلم گرفت براش، با گریه و التماس به آقا میگفتم آقا نکن من میرم یه جا دیگه هرچی گفتم گفت نه باید بره بسه دیگه خسته شدم
شبی که بردش دو روز بعدش آقا که رفت سرکار، بعد از یک ربع دیدم در میزنن فکر کردم آقاست چیزی جا گذاشته رفتم دم در دیدم راضیه اس، درو هل داد اومد تو، درو بست دندوناشو رو هم فشار میداد اومد گوشت بازومو گرفت و هولم داد و گفت خوب تو خونه من جا خوش کردی تند تند بچه میندازی فکر کردی میشینم کنار تا بیای جامو پر کنی
گریم گرفت گفتم مگه من خواستم اینجوری بشه به من چه بابام شوهرم داد به آقا مگه من این زندگی رو انتخاب کردم تقصیر من چیه
گفت بسه انقد خودتو به موش مردگی نزن فکر کردم بچه ای حالیت نیست اما دیدم مار خوش خط و خالی انقد بلد بودی که آقا رو بگیری تو مشتت
اینا رو میگفت و هولم میداد داخل خونه گفت همین امروز وسایلتو جمع میکنی به عباس میگی ببرتت خونه بابات
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پاسخ_اعضا 🧡
در مورد اون خانومی که درباره معجزه پرسیده بودند؛
خانم عزیز معجزه وجود داره!
خداوند مارو به خواسته هامون میرسونه شاید اون خواستتون به صلاحتون نیست خداوند مارو آفریده پس بهتر از ما خیر مارو میفهمند.
امیدوارم کفر نگید و از خداوند ممنون باشید.
شاید گاهی شما کوتاهی کردید!
مشکل از بندگان است که بر سر هر چیز گلایه میکنیم.
حتما خدا چیز بهتری براتون در نظر گرفته.
امیدوارم خداوند شمارو به حاجتتون برسونه.
دعا کنید و صبور باشید.
یا حق💓
💚💚💚💚💚💚
خواهر گرامی که میوم رحم ودرد دارید
پزشکان راعوض کنید
یعنی چی که می گه اینا چیز مهمی نیست
به دکتر متبحر رجوع کنید
💚💚💚💚💚💚
سلام میخواستم درجواب خانومی که میگن کادو میخرن وجاری خواهرشوهرش اسمی از ایشون نمیبرن اینجور که من تو حرفاتون شمارو شناختم شما اول باید ببینید چجور رفتار میکنید که ازتون حساب نمیبرن واعتماد به نفس خیلی پایینی دارید و جاری تون رو از خودتون سرتر میدونید و کمک من به شما اینه که اعتماد به نفستون رو بالا ببرید قوی باشید رودروایسی رو بزارید کنار ما تو جامعه زندگی میکنیم که اگه از خودت دفاع نکنی ازت سوء استفاده میکنن ازسادگی مهربونیت.
امیدوارم که باحرفام موفق بشی 🌷
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
سلام به اعضای گروه و مشاور عزیز همسر منم پلیسه و من و بچه م بیشتر شبا تنهاییم، سال پیش ما یه خونه ی حیاط دار گرفته بودیم که اطرافش همش زمین خالی بود و همسایه هم نداشتیم. اون شب لعنتی، ساعت یک نصف شب بود یکی در زد منم به شدت ترسیدم چون همسرم کلید داره .گفتم کیه؟ یه خانم بود گفت ماییم دیگه.. گفتم این وقت شب چی میخوای؟ گفت از اینجا رد شدیم یکی گفت خونه رو میفروشین اومدم داخلو ببینم..منم با این حرفش تا ته قضیه رو رفتم فهمیدم چه خاکی تو سرم شده. گفتم شما رو نمیشناسم بیخود کردی، نصف شب مگه وقت خونه دیدنه . دیدم صداش اومد یواش یه چیزی گفت بعدم صدای پاشون اومد که انگار رفتن.منم از روی کنجکاوی یا حماقت گفتم برم گوشه ی درو وا کنم ببینم کی بود.که ای کاش دستم میشکستو اینکارو نمیکردم . سرمو بردم بیرون دیدم عه نرفتن هیچ تازه سه نفرن، دو تا مرد با یه زن .یهو از پشت تیربرق به سرعت اومدن سمتم...👇🔞
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
#بلایی که سر این خانم اومده رو حتما بخونید و #هوشیار باشید❌🙏🏻
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_دوازدهم فریبا هم جوری وانمود می کرد که انگار از صبح خیلی روپا بود و خسته شده به خاطر ادا اطوار
#بخش_سیزدهم
فریبا همین که شهناز و فرحناز رو دید به کل منو فراموش کرد و از یاد برد
برای هر چیزی نظر شهناز رو میپرسید و مرتب ازش تشکر میکرد و پیش همه تعریفشو میکرد و خوب میدونستم از عمد این رفتارها رو میکنه که منو بچزونه
از دست خودم شاکی بودم از این که از صبح خونه و زندگیمو رها کردم و پاشدم و اومدم کمکش و اینطور دست مزدم رو داد
از رفتارهاشون خسته شده بودم و از اینکه هاشم هم همیشه طرفشون بود و الویت اول و آخرش خواهرهاش و خونواده اش بود
مدتی بود که هاشم پافشاری میکرد برای بچه دار شدن و چون شهناز هم باردار شده بود بیشتر مصمم بود و هنوز یه سال از ازدواجمون نگذشته بود
منم تسلیم خواسته هاشم شدم و تصمیم گرفتم برای بارداری اقدام کنم، فکر می کردم اگه بچه دار بشیم رفتارهای هاشم و خونواده اش بهتر بشه
ماه اول که اقدام کردیم خبری نشد، اما ناامید نشدیم و ادامه دادیم اما هربار که می گذشت هیچ خبری نمی شد
تا اینکه به پیشنهاد مامان رفتیم دکتر و بعد از ازمایشات مختلف دکتر آب پاکی رو ریخت روی دستمون و گفت شما به صورت طبیعی بچه دار نمیشید و مشکل هم از من بود...
وقتی دکتر اینو گفت انگار دنیا روی سرم خراب شد
تمام مسیر رو گریه کردم و هاشم هم کلافه بود و به جای دلداری دادن میگفت بس کن به جای اینکه من ناراحت و شاکی باشم تو ناراحتی
وقتی خونواده ها فهمیدن سکوت کردن خواهرهای هاشم تو فکر فرو رفتن و خوب می دیدم مامان چقدر ناراحته و غصه می خوره
همون روزها بود که یه خواستگار خوب هم برای کمند اومد و مامان سرگرم تدارک مراسم خواستگاری و مهربرون کمند بود
با دلی زار و روحی زخمی بدون هاشم تو مراسم عقد کمند شرکت کردم
هاشم بهانه گیری هاش شروع شده بود و همیشه به حال شهناز و جمال غبطه می خورد و به وضوح به روی من می آورد و من هرروز افسرده تر می شدم و مجبور بودم سکوت کنم و خم به ابرو نیارم چون به هاشم حق می دادم هربار ازش می خواستم برای بچه دار شدن اقدام کنیم و هرکاری نیاز انجام بدیم از زیرش در می رفت و یه بار آب پاکی رو ریخت روی دستم و گفت من اهل عمل و این برنامه ها نیستم اگه خدا خودش خواست بده و اگه صلاح نمی دونه منم نمی خوام و تسلیم میشم
اما از طرفی هم همیشه غبطه بچه های فامیل رو می خورد و با چنان حسرتی بهشون نگاه می کرد که دلم آتیش می گرفت از اینکه
نمی تونستم بهش بچه بدم، از خودم عصبانی بودم ورخودم را مقصر می دونستم
مدتی گذشت و یه روز تو دورهمی هامون شهناز اعلام کرد که قرار تو همین چند روز برای سونوگرافی و تعیین جنسیت بره، همه خوشحال بودن و بهش تبریک می گفتن و من نگاهم به هاشم بود و رفتارهاش و نگاه پر از حسرتشو که می دیدم غصه می خوردم و تو خودم می شکستم...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا 💚 #پرسش سلام من به تازگی با کانالتون اشنا شدم یه موضوعی بود میخواستم بگم خیلی دوست
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام عزیزان.اون آقایی که خانمش به تحریک دوستاش طلاق میخواد باید خدمتت عرض کنم که من فقط حرف های شما رو شنیدم.اگر بخوام نسبت به حرف های شما نظر بدم،بهتر میبینم که کار رو تموم کنید.مسلّمه که دوستان همسر شما حسودن (چون شما هرچی خواسته تهیه کردین) واینکه نامزد شما تاثیر پذیره از دوستاش.حالا شاید درآینده این اخلاقش عوض بشه ولی ممکنه تا اون موقع،زندگی رو به کام شما تلخ کنه و خدایی نکرده فردا پس فردا،با یکی دوتا بچه مجبور به جدایی بشید.با مشاور صحبت کن.اگر حق با شما بود،دل بکن ازش.کسی که قدرت تصمیم گیری نداره برای زندگیش،و هرچی دوستاش بگن گوش میده،از نظر منِ خانم،به درد زندگی نمیخوره.خودش هم مطمئن باشید پشیمون میشه،ولی اول باید سرش بخوره به سنگ.الآن متوجه نیست.امیدوارم هرچی که خیر باشه براتون اتفاق بیافته.🌷
💚💚💚💚💚💚💚
سلام نظر منم اینه که زودتر طلاقش بده اگر سر خونه و زندگیتون هم برید همین آشه و کاسه
💚💚💚💚💚💚
سلام من همون جوون 25 ساله مذهبی ام ،نظر دوستان خوندم ممنون واقعا حرفاشون عالی بود ، خیلیا گفتن ببرش مشاوره باید بگم ایشون میگفت اصلا مشاوره چیه مگه من دیوونم که بیام مشاوره ولی من هر جور شده از طریق دادگاه کاری کردم که مارو چهار پنج جلسه فرستادن مشاوره اما بی فایده بود ،حتی از شورا محل ریش سفید های فامیل و محل فرستادم خونشون ولی بی فایده بود و ایشون پاشو کرده تو یه کفش و میگع طلاق و فقط،حرف اطرافیاشو قبول داره و دوستاشو، من همه اینکارا رو کردم چون زندگیمو دوست داشتم ولی انگار بی فایدس بعضی وقتا میگم حتما حکمتی تو کاره ، تو این یه سال که میریم دادگاه حتی یه بارم در حقش نفرین نکردم همیشه براش دعا کردم و میکنم ،خیلیا میگن شاید چون هر چی خواسته براش فراهم کردی حتی میگفت هوس فلان تنقلات رو کردم من هر جور بود حتی خارج روستامون بود میرفتم براش تهیه میکردم که نگه شوهرم فلان و... ولی اخرش اینجور شد
من حاظر بودم و.همه کارم کردم که برگرده ولی اون فقط حرف بقیه براش مهم و کوچکترین قدمی بر نمیداره
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🧡 سلام وقت بخیر ،خواستگاری دارم که طلبه هستن و انشاءلله در اینده نزدیک باهم ازدواج می کن
#پاسخ_اعضا 💚
سلام اون خانمی که گفتن خواستگارطلبه دارن اول دقت کنن ببین واقعامومن هست یانه حقوق طلبگی خیلی کمه باید کنارتحصیل شغل نیمه وقت داشته باشن چون دامادماخودش طلبه هست خیلی خوب ومهربونه خواهرم روخیلی دوست داراخلاقش زبانزده جمعه زندگی ساده ای دارن ولی باعشق
💚💚💚💚💚💚
در مورد اون خانمیکه میخاد با یه طلبه ازدواج کنه اولا تبریک میگیم ثانیا طلبه ها غالبا اهل رعایت هستندو با تقوا هستند و مقید به مسائل مذهبی هستند ،به نماز و واجبات اهمیت میدند ،درامد شون بالانیست ولی پر برکت است ممکنه گاهی جهت تبلیغ به روستایی یا جایی هم برند و از این جهت کمک مالی هم بهشون میشه .در رابطه با محرم و نامحرم حساس هستند، وقتی در جمعی از دوستان خانواده گی باشند خانم ها و اقایون جاشون جدا هست، نگاه به ناموس مردم نمیکنند،خانواده براشون اهمیت داره،اگه خونه اجاره ای داشته باشند از دفتر رهبری کمک اجاره میشه ،موفق باشید
💚💚💚💚💚💚
سلام
درمورداون دخترخانمی که خواستگار طلبه دارن خواستم بگم عزیزم منم همسرم طلبه هستن اصلا محدودیتی توزندگی ندارم هرجا بخوام برم یا هرچی خواستم بخرم اجازه دارم اینم بگم همه این جوری نیستن ولی ازنظر مالی زندگی بایه طلبه سختی های خودشو داره که انشالله عنایت امام زمان شامل زندگی همه طلبه ها میشه
💚💚💚💚💚💚
سلام
درجواب دوست عزیزمون که نامزدشان طلبه است بگم که منم مثل شما با زندگی طلبگی آشنا نبودم و می ترسیدم آزادی نداشته باشم محدود باشم ولی ریسک کردم و با یک طلبه ازدواج کردم الان ۵ سال از شروع زندگیمان میگذرد و من احساس خوشبختی کامل می کنم و فکر می کنم افرادی که طلبه اند بهتر خانمشون را درک می کنند چون اخلاق و رفتارشان برگرفته از دین است، همسر من به غیر از کار بیرون توی کارهای خانه و بچه داری به من کمک می کند و عقیده اش بر این است که کارهای خانه فقط مخصوص خانم ها نیست و یک کار مشارکتی است، هیچ پنهان کاری از من ندارد و همیشه با من در همه کارها مشورت می کند و کارهایی که من راضی نباشم اصلاً انجام نمی دهد، زندگی طلبگی کلا یه زندگی شیرینه ولی سختی هایی هم داره این که باید محکم باشی خیلی جاها پیش میآید که حرف مردم اذیتت کند ولی خوب هیچی مهمتر از خوشبختی نیست نباید به حرفشون گوش کرد. انشالله خوشبخت بشی عزیزم
💚💚💚💚💚💚
خانم عزیزی که میخاند با طلبه ازدواج کنند من همسرم و سه دامادم طلبه هستند زندگی معنوی و شیرینی هست به شرط داشتن ظرفیت چون مشکلات خودش رو داره یه طلبه کمترین و بابرکتترین درآمد رو داره یه طلبه اگه فقط درس بخونه و تدریس یا کار فرهنگی نداشته باشه نیمی از عمرش رو در خونه سر میکنه پس از خواستگارتون بپرسید ایا اهل فعالیتهای دیگه در حیطه طلبگی مثل تدریس یا تبلیغ و .........هستند و در آخر از لحاظ خانوادگی هم آگاهی کافی پیدا کنید چون بعضی از اخلاقهای ذاتی موروثی و ذاتی است وبا طلبگی قابل تغییر نیست من الحمدلله راضیم
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_نهم ۲ سال گذشت با هر سختی و بدی و خوبیش کنار راضیه باهم زندگی کردیم و راضیه دوباره شروع کرده ب
#بخش_دهم
گفتم آقا نمیزاره برم هم منو دوست داره هم بچه هاشو
اینو که گفتم چنگ زد موهامو گرفت جیغم بلند شد از ترس داشتم سکته میکردم زورمم نمیرسید از دستش خودمو بکشم بیرون، همون موقع حس کردم وسط پام داغ شد دست زدم وسط پاهام دیدم دستم خونی شد یهو شل شدم شروع کردم جیغ زدن راضیه ولم کرد یکم بالا سرم وایساد و دویید رفت
صدای گریه محسن دراومد اومدم بلند شم که چشمام سیاهی رفت و با تکونای همسایمون چشم باز کردم دیدم خونمون پر شده همسایه ها اومده بودن تو، گیج و منگ نگاشون میکردم گفتن تکون نخور الان عباس آقا میاد
آقا اومد بردنم بیمارستان و گفتن بچم سقط شده آقا صورتش شده بود مثل لبو چشماش باد کرده بود مادرشوهرم از اونور گریه و نفرین میکرد منم سرم به دست از شوک نمیدونستم باید چیکار بکنم
چند روز بعدش فهمیدم که اون روز همسایمون دیده راضیه با عجله از خونمون رفته بیرون و صدای گریه محسنم قطع نشده به شک افتاده هرچی در زده دیده من باز نمیکنم یکیو از دیوار میفرستن تو که درو باز کنه
بعد از اون روز دیگه راضیه نیومد از آقا سراغشو گرفتم گفت بره خداروشکر کنه ازش شکایت نکردم بچمو از بین برد
بچم که سقط شد تا ۳ سال بچه دار نشدم بعد سه سال دوباره باردار شدم و آقا از ترسش مارو آورد همدان، دخترم به دنیا اومد بعد ۴ سال خدا یه پسر دیگه بهمون داد
راضیه رو ندیدم فقط میدونم آقا یکی از خونه هایی که تو شهرستان داشتیم بهش داده اما با پدرش زندگی میکنه
راستش تو این سالها روزی نشده که بهش فکر نکنم خودمو جاش میزارم میگم چقدر بدبختی کشیده اما نه من گناهی داشتم نه اون از بدشانسیمون بوده که توی زمان و مکانی بدنیا اومدیم که بخاطر زن بودنمون برای خواسته ها و تصمیماتمون ارزشی قائل نبودن، خداروشکر الان دوره و زمونه این چیزا گذشته. ایشالله هرکس ازدواج میکنه خوشبخت و عاقبت بخیر بشه.
#پایان
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
سلام. منم میخوام مثل بقیه بدترین اتفاق زندگیمو تعریف کنم. ۱۷آبان ۹۸بود که برای شوهرم کار ضروری پیش اومد و باید میرفت شهرستان و گفت اسنپ بگیر برو خونه مادرت تا تنها نباشی.منم آماده شدم و رفتم جلو در تا ماشین بیاد. ماشین راننده یه پراید دودی بود و همون موقع که رفتم جلو در یه پراید تو خیابونمون پارک کرده بود.فکر کردم اسنپیه، بدون اینکه پلاکشو نگاه کنم رفتم جلو پرسیدم. پسره تقریبا ۳۰ ساله بود با یه حالت خاصی نگام کرد گفت بله اسنپم ،
شوهرم از پنجره داشت نگاه میکرد گفتم خدافظ و سوار شدم .ساعت حدود هشت شب بود ،راننده گفت مقصدتون کجاست. گفتم مگه تو گوشیتون مقصدو مشخص نکردم؟؟گفت اره ولی گوشیم خاموش شده،گفتم عیب نداره من بهتون میگم از کجا برید. همون لحظه گوشیم زنگ خورد برداشتم اسنپی بود گفت خانوم من رسیدم چرا نمیایید پس .یه دفه عرق سرد کردم و دلم ریخت....👇
https://eitaa.com/joinchat/1073086497C706b877c24
ادامه ی ماجرای #تلخ و عبرت اموزی که برای این خانم اتفاق افتاده رو اینجا👆بخوانید🔞
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🧡 سلام وقت بخیر ،خواستگاری دارم که طلبه هستن و انشاءلله در اینده نزدیک باهم ازدواج می کن
#پاسخ_اعضا 💚
برای خانمی ک گفتن لک صورت حاملگیشون هر کار کردن درمان نشده.کرم ضدلک رزالیا رو روزها ۲ بار ب صورت بزنین قیمت ۱۶۰ . و شبها سرم ضدلک اریکه ۲۷۰ . فقط این دو کرم جواب میده .بیخودی راههای دیگری و امتحان نکنین.
💚💚💚💚💚💚
سلام به اوعزیزی که باردارهستن نگران لک صورتشون هستن نگران نباشیدوقتی زایمان خواستی کنی عرقی که توصورتت هست بادست پاکش کن تالکها پاک بشن
💚💚💚💚💚💚
سلام به اون عزیزی که بهم گفتن برافیبرم ومیومت دکترعوض کن همدان رفتم پیش صغری ربیعی این جواب بهم گفت چیز مهمی نیست شرمنداگه توهمدان دکترفوق تخصص خوب سراغ دارید شماریااسمش برام بفرستیدممنون ازاینکه به حرفهام دردلهامون توجه میکنید
💚💚💚💚💚💚
دخترم بجای اینکه بپرسی چرا نمیتونم نماز بخونم پاشو همین الآن نماز بخون
همین الآن ها
همین الآن
نگو الآن وقت نماز نیست
قضای نماز قبلی رو بخون
مشکل فقط شروع به نماز خوندنه
وقتی شروع کردی مشکل حل میشه
همه مشکلات عالم همینجوریه
فقط شروعش سختته
شروع که کردی تمام شد
ده دقیقه قبل از اذان وضو بگیر سجاده رو پهن کن بشین منتظر اذان
تا گفت الله اکبر پاشو نمازت رو بخون بببن چه کیفی داره
🧡🧡🧡🧡🧡
سلام.برای خانمی ک شوهرشون ارماتوربند هستن و کار در عسلویه میخوان
من ی شماره دارم از شخصی ک مدام تبلیغات کارمیکنن در واتساپ
اتفاقا خیلی هم ارماتوربند و کارگر درعسلویه میخوان شماره رو براتون میفرستم بهشون بدید
بگین ذخیره اش کنه و بهشون پیام بدن ک اونم شمارتونو ذخیره کنه وضعیتهاشو درواتساپ ببینید.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••