#نکات_سلامتی 🍎
🔴 #نکات_تقویت_بدن_قبل_از_بارداری
خانمی که واقعاً قصد دارد سلامتي بدن داشته باشد و درگیر بیماریها و مشکلات دوره #بارداري همچون #ویار_بارداری #یبوست، #دیابت_بارداري، و... نشود، باید از خوردن تمامي مواد غذايي صنعتي کارخانه ای که حاوي مواد نگهدارنده بوده و ضمن ایجاد ضعف در بدن، به شدت باعث تولید اخلاط ناصالح و فاسد بیماریزا در بدن میشوند، چه قبل از اقدام به بارداري و چه در طول ایام بارداري، به طور جدّي اجتناب نماید.
❌❌حداقل از ۲ ماه قبل از #بارداری هم پدر و هم مادر، باید برخي مواد غذايي را بیشتر مصرف نمایند، شامل:
1⃣ مخلوط سویق گندم و جو، روزی ۲ قاشق غذاخوري (هم پدر هم مادر از ۶۰ روز قبل از بارداري مصرف کنند و مادر تا پایان اولین ماه بارداری مصرف را ادامه بدهد)
2⃣ بِه و سیب روزي یک عدد
3⃣ در صورت داشتن کم خونی معمولي مصرف :
🔸سبزی تره و جعفري تازه همراه غذای روزانه
🔸فالوده سیب (۶۰ روز قبل از اقدام به بارداری و تا پایان اولین ماه بارداري هم مصرف آن را ادامه دهند)
🔸برگ چغندر جایگزین اسفناج شود و هم پدر و هم مادر از ۶۰ روز قبل از بارداري مصرف کنند (مادر میتواند تا آخر بارداري هم مصرف آن را ادامه بدهد)
🔸باقالا هفته ای ۲ مرتبه بعنوان وعده شام
🔸حلیم گندم پخته شده در روغن زیتون بهمراه گوشت بوقلمون یا کبوتر و یا بلدرچین (از ۶۰ روز قبل از اقدام به بارداري هم پدر و هم مادر مصرف کنند)
❌👈در صورت داشتن کم خونی شدید مراجعه به طبیب یا درمانگر مجرّب طب اسلامي سنّتي و انجام دستورات و راهکارهاي درمان (حتی اگر #تالاسمی داشته باشید هم نگران نباشید چراکه براحتي با تدابیر و راهکارهاي طب اسلامي سنّتي قابل درمان خواهد بود)
4⃣ شیر و گوشت (غذای جناب نوح علیهالسّلام را هفته ای یک بار درست کنید میل کنید) که تمامي ضعفهاي بدني را بطور قطعي درمان میکند.
✅👈مادران شیرده که ضعف شیر دارید اگر هفته ای ۱ بار میل کنند حتي براي شیردادن به چند بچه هم شیر کافي خواهند داشت!
5⃣ اگر در خانواده یا اقوام نزدیک بیماریهاي ژنتيکي داشتید، حتماً یک روز در میان ۲ عدد شلغم میل کنید.
و از مصرف سبزي ترهشاهی و گیشنیز و قارچ به شدت پرهیز شود.
6⃣ اگر ضعف استخوانی دارید تمامی موارد مفید براي کم خوني رعایت شود و همزمان👇
🔸سویق سنجد روزی ۲ قاشق تا ۲ ماه
🔸سیاهدانه و عسل هر صبح یک ق مرباخوري
🔸در دیگ سنگي سعی شود غذا پخت شود
🔸حداقل روزي ۲۰ دقیقه در معرض تابش نور خورشید باشید
🔸از حداقل دوماه قبل بارداري اقدام به اصلاح نمک، نان، قندوشکر، آب و روغن مصرفي نمائید.
7⃣ساعت خواب را حتما باید تنظیم کنید وگرنه تمامی این کارها بی فایده خواهد بود.
#اصلاح_سبک_زندگی
#سبک_زندگی_اسلامی
#تدابیر_قبل_از_بارداري
#اصلاح_تغذیه_رمز_سلامتی
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🍏برص (لکه های سفید پوست)
⓵•⇦سرکه انگبین (۲ واحد عرق نعنا + ۲ واحد عسل + ۱ واحد سرکه انگور طبیعی ) یک سوم لیوان از این شربت ریخته و باقی را آب ریخته و شبها قبل از خواب میل شود .روزی ۱ الی ۲ لیوان صبح وشب (طول درمان ۴ ماه الی یک سال)
⓶•⇦ترک سردیجات و نخوردن دو غذای سرد با هم
⓷•⇦بعد از ۳ ماه هر ماه یکبار حجامت عام
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 گلناز برادر رجب، جلال آروم آروم تموم باغ و زمین های خان رو فروخت و بعد از
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
گلناز
سرم سوت کشید، رجب چشماش چراغونی شد و از جیبش هرچی پول داشت درآورد و داد بهش و اون با یه لبخند عمیق رفت
فوری بچه رو بغل کردم تا ببینم حرفش درست بود یا نه، باورم نمیشد.
رجب بچه رو ازم گرفت و با ذوق گفت خدایا شکرت... با اینکه صورتش کثیف بود اما صد بار پیشونیشو بوسید...اون خوشحال بود اما تو دل من اشوب بود...
اروم بچه رو گذاشت کنار و اومد پیشمو دستمو گرفت... گفت چی شده، چشمام پر شده بود، آروم گفتم هیچی... صورتمو بوسید و گفت ببین خدا چه فرشته ای بهمون داده، تا آخر عمر باید شکر کنیم...
جوابشو ندادم و پرسید اسمشو چی بذاریم، گفتم نمیدونم ،گفت آخه تو داشتی اسم انتخاب میکردی، اخمامو کردم توهمو گفتم اسم پسر انتخاب کردم، خندید و گفت پس خوشبحال خودم که اسمشو انتخاب میکنم...رفت طرفشو بغلش کرد و خیره شد بهش، بعد با ذوق چرخید طرفمو گفت اسمشو بذاریم نجمه
، آخه از لحظه ای که اومده انگار همه جا پر از نور شده.. نمیفهمیدم چرا انقدر ذوق داره، حتی سر نرگس هم انقدر خوشحال نبود... بیچاره هادی، بچم فقط اون انگار اضافی بود که رجب وقتی فهمید باردارم اونجوری رفتار کرد باهام
هادی انقدر بزرگ و آقا شده بود که تمام شب رو تو یکی از اتاقا مواظب بچه ها بود
رجب نجمه رو داد دستمو رفت که به بچه ها سر بزنه
نگاش کردم، دوسش داشتم اما نمیدونم چرا انقدر از زن بودن بیزار شده بودم،
نمیخواستم خودم باعث به وجود اومدن یه زن بشم.. رجب ده روز بعد از به دنیا اومدن نجمه گوسفند قربونی کرد یه شام به اهالی روستا داد
هر زنی که میومد برای دیدنم به جای دیدن نجمه ، از اخلاق خوب رجب حرف میزد
نجمه زیادی آروم بود، هرچقدر بزرگ تر میشد من بیشتر میفهمیدم که با نرگس فرق میکنه، نرگس شبیه خان بود،همونقدر سرکش و پر از غرور، ولی نجمه آروم بود و مظلوم و همین منو بیشتر عصبانی میکرد
دلم نمیخواست بچه هام ضعیف باشن.. بچه ها خیلی زود بزرگ شدن، بعد از نجمه یه پسر به دنیا آوردم و اسمش رو به یاد پدر بزرگ رجب محمد گذاشتیم.
یه روزی به خودم اومدم و دیدم لابه لای موهام پر از تار موی سفیده، و من هیچی از زندگی نفهمیده بودم
من هنوزم همون دختر حسرت به دل بودم که قبر مادرش هم ازش دریغ شد
هادی سیکلش رو گرفت و با کمک رجب رفت شهر برای کار...نرگس حدودا 12 ساله بود و دختر بزرگ خونه شده بود، گاهی وقتا تحمل اخلاقش برام سخت میشد اما لذت میبردم از این که میتونه از حقش دفاع کنه
نجمه اما هنوز همون دختر آروم بود که فقط سرگرم یه عروسک بافتنی بود که رجب براش خریده بود و بعدم حواسش به برادر کوچیکش بود که تازه به دنیا اومده بود، بچه هفتم هم پسر بود و اسمش رو علی گذاشتیم.. رجب خیلی پدر خوبی بود اما بزرگترین ضعفش من بودم، میدونستم حتی بین منو بچه ها هم منو انتخاب میکنه
دیگه از نزدیک شدن رجب به خودم بیزار شده بودم، از حاملگی بدم میومد و دلم میخواست بمیرم ولی دیگه حامله نشم
یه مدت بود که حس میکردم رفت و آمد رحیم پسر شهربانو به خونه مون زیاد شده، هر بار هم میومد رنگ روی نرگس سرخ و سفید میشد
من این روزا رو تجربه کرده بودم و از صد فرسخی این حال رو میشناختم
چند روز صبر کردم و آخر نتونستم تحمل کنم و یه روز نرگس رو کشیدم یه گوشه، اخمامو کشیدم توهم و گفتم، داری چیکار میکنی ورپریده؟ رنگش پرید ولی کم نیاورد و گفت چیکار کردم مگه خانم جون
یه نیشگون از بازوش گرفتم و گفتم از من میپرسی؟ فکر کردی کورم، نمیبینم تا رحیمو میبینی سرخ و سفید میشی؟ همچنان نگام میکرد ولی هیچی نگفت، حتی انکار هم نکرد
لجم گرفته بود، اخم کردمو و گفتم برو از جلو چشمم و فوری غیب شد
نمیدونستم باید چیکار کنم، از طرفی شهربانو و شوهرش خیلی سال بود که نرگس رو عروس خودشون میدونستن، از طرفی هم نمیخواستم با یه عشق مسخره زندگیشو به باد بده
همه سعیام رو میکردم از هم دور باشن، اما مگه میتونستم... تو همون گیرو دار دوباره حامله شدم.. خجالت میکشیدم از این حاملگی، پسر اولم بزرگ بود و من یه بچه تو راه داشتم.. ۹ ماه خیلی زود گذشت و نسرین به دنیا اومد، اسمش رو شهربانو انتخاب کرد، روزی که زایمان کردم تنها آرزوم این بود دیگه بچه دار نشم... هرچقدر نرگس بزرگ تر میشد، کنترل کردنش سخت تر میشد، به هیچ وجه به حرفم گوش نمیکرد... به رجب هم شکایت میکردم ساکت میموند و هیچی نمیگفت
خیلی وقت بود که آروم شده بود و زیاد حرف نمیزد.. نسرین دو ساله بود، که برای بار آخر حامله شدم، برای زایمان آخرم انقدر حالم بد شد که بردنم شهر، اونجا یه بیمارستان کوچیک ساخته بودن... بعد از زایمان، خونریزیم قطع نشد و دکتر مجبور شد رحمم رو در بیاره...دکتر بهم گفت دیگه چیزی به عنوان رحم نداشتم،
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁
#پرسش_اعضا 🌸🍃
سلام و وقت بخیر اولا تشکرمی کنم از کانال خوبتون وخداقوت بهتون بده
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
مشکل من دخترم هست 19 ساله وقدش بلنده ووزنش زیاده بیشتر چاقی درقسمت کمرش هست هررژیمی راچندروز حتی تایک ماه ادامه میده باز ناامید میشه ولش میکنه خیلی ناراحته همش اعصابش خرده گریه میکنه 😭😭😭میره باشگاه ولش میکنه البته بگم ژنتیکی هم چاقی راداره واقعا براش ناراحتم اهل تحرک هم نیست همیشه میگه حالا ندارم میگم بریم پیاده روی نمیاد از دوستان گلم میخواستم اگه راهکاری. دارن دریغ نکنن انشااله خداوندعاقبت همه راختم به خیر کنه منم برای حل مشکل دوستان دعا میکنم ممنون از همتون🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقتتون بخیر
آدرس دکتری که برای کم شنوایی رفتن رو میخواستم
ممنون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقتتون بخیر ممنون از کانال خوبتون ممنون میشم سوال منم بزارید داخل گروه شاید کسی تونست کمکم کنه دوستان من یک سال ونیم ازدواج کردم با مردی که دوتا دختر داره ویک پسر دختر اولی شکر خدا آرومه ولی دختر دومی خیلی سرکش خیلی دوسم داره اما بعضی وقتا لجبازی میکنه بیشتر بخاطر لباس پوشیدن چه داخل خونه چه بیرون همش دوست داره لباس آزاد بپوشه منم مخالف آزاد پوشیدن هستم البته باباشون هم مخالف هست داخل خونه معذرت میخوام باشورت ورکابی میگرده منم بیشتر بخاطر پسرمون میگم اون بچه هست داره بزرگ میشه اصلا فایده نداره پسرمون امسال 10سالشه ماروستا زندگی میکنیم با لباس کوتاه میره بیرون اینم بگم باخودم اجازه بهش نمیدم که بپوشه اما متاسفانه باخالش یا مامانش که میاد میخوام برن بیرون دیگه اهمیت به من نمیده درکل نمیگه کجا میخوام برم اینم بگم خاله بچه ها جاریم میشه😔لطفا راهنماییم کنید این موضوع خیلی اذیتم داره میکنه
ببخشید اینم بگم بچه ها بخاطری که مامان باباشون ازهمدیگه طلاق گرفتن عصبی هستن زیاد نمیشه باهاشون بحث کرد یه مرتبه باصدای بلند جواب میدن زیاد بامن کل کل نمیکنن وقتی باباشون حرفی بهشون میزنه سریع عکس العمل نشون میدن جالبه که باباشون یه مرتبه ساکت میشه دختر بزرگمون 17سالشه ودختردومی 12ساله هست
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
اگه تجربه ای دارید لطفا راهنمایی کنید
دخترم ۱۲ سالش هست پدرش نماز میخونه منهم چادری ونماز خون هستم وکلا خانواده مذهبی دارم
اما نمی دونم چرا دخترم نه حجاب میکنه حتی حاضر نیست یه شال رو سرس بزاره نماز هم نمیخونه
منم از ترس اینکه از دین زده نشه بهش سخت نمیگیرم وسعی میکنم با نرمی متعاقدش کنم ولی تا الان موفق نشدم
به خاطر شرایط خانوادگی و شغلی م افرادی که من میشناسن انتظار دیدن همچین دختری را ندارن ولی من مادر چکارکنم واقعا راه حلی به ذهنم نمیرسه
همش دعاء میکنم خودش عقلش برسه و رعایت کنه
اگه دوستان تجربه ای دارند لطفا پاسخ بدید ممنون میشم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
با سلام خدمت شما مدیر وعزیزان گروه لطفا هرکه در مورد جوش سفید زیر پوستی میلیا چیزی میدونه که خوب شده لطفا کمکم کنید چند تا جوش میلیا سفید زیر پوستی زدم اصلا نمیرن اعصابم خرابه. با تشکر 🙏❤️
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت بخیر،
افتادگی پلک دارم لطفا اگه دکتر خوب تو کرج میشناسید ه هم خوب عمل کنه و هم هزینه اش مناسب باشه معرفی کنید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خسته نباشید میخواستم بپرسم که آیا کسی در مشهد و شهرهای خراسان رضوی (بخصوص کاشمر) کسی رو میشناسه که در رفتگی ناف و جابجایی لگن رو بتونه جا بندازه و کارش واقعاً درست باشه؟ اگر کسی میشناسه خواهش میکنم معرفی کنید.
من میوم دارم و چند سال باردار نمیشم در کانال سیاه دونه دکتر احسانیان میگن که کسانی که میوم دارند در رفتگی ناف دارند و اگه اون رو جا بندازن ممکنه بعدش باردار بشن و من میخوام این کارو بکنم خواهش میکنم راهنماییم کنید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام ب عزیزان گروه من مدت 1ماه گوشام هوا گرفته بسته شد وز وز و صدا نداره درد نداره ولی خیلی خیلی اذیتم خواهش میکنم عزیزان اگ کسی راهکار بلد یا طب سنتی خوب میشناس در مشهد لطفا اطلاع بده ممنوننم خیلی خیلی اذیت هستم خدا خیرتون بده عزیزان
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام و وقت بخیر اولا تشکرمی کنم از کانال خوبتون وخداقوت بهتون بده ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ مشک
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام خانمی که سنگ کیسه صفرا داری دکتر دیاکو قاضی زاده مدال طلای کشور بلژیک رو گرفته
ایشان درمان گیاهی برای این مورد دارند .
در اینترنت سرچ کنید پیداش کنید
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام خانم مطلقه هستن و خواستگار مجرد داره مترسه عزیزم برای چی مترسی میخوام چیزی بگم پسر داییی بابام مجرد خیلی پسر خوبی و خوشتیپ و از همه لحاظ خوبه با یک مطلقه و یک دختر داره ازدواج کرد همه چه خوبه الان ماشالله دو تا بچه دارن ماشالله همه فامیل زندگشون حسرت میخورن
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام به شما ادمین عزیز
خیلی ممنون از این زحماتی که برای دوستان مجازی مکشید من یکی از خوانندگان پرو پا قرص مطالب شما هستم
برای اون دوست عزيزمان که برای خار پاشنه گفته بودن
من هم پارسال خار پاشنه داشتم و یک عزیزی گفتن از صبر زرد استفاده کن من از عطاری گرفتم و بیست شب مرتب گزاشتم کفه پاشنه پام و خداراشکر خوب شدم
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام خواهش میکنم این پیام منو بزارید.جواب من به اون خانم شیعه ای که یه خواستگار اهل تسنن دارن.پدرمن سنی ومادرم شیعه بود.اونا هیچ وقت به همدیگه توهین نکردن.همدیگر رو خیلی دوست داشتن.پدرم عالی ترین مردی بود که من تو زندگیم دیدم زندگی پدرومادرم باهم خیلی خوب بودو دوطرف فامیلا هم خوب بودن ولی نکته ی اصلی مابچه ها بودیم.مادچار سردرگمی بودیم چندین ساله نه میدونیم شیعه هستیم یا سنی.نصف مون این طرفی سدیم نصف مون اون طرفی.من بعنوان یه دوست که قبلا اینوتجربه کردم به شما میگم اگه امکانش هست ومیتونید صبرکنیدتا خواستگاری هم کیش خودتون پیدابشه که میشه.خواهش میکنم یه نسل سردر گم دیگه بوجود نیارید
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
باسلام به همه ی دوستان خواهر عزبزی که گفتن چه دعایی برای آمدن خواستگار بنویسن وداخل کوزه بزارن سوره ی احزاب رو بنویسین و داخل ظرفی که دهانه ی آن تنگ باشد بگذارین ان شاء الله خواستگار خوب براتون بیاد 🌺🌸🌺
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام دوستان همراه آیا شما از استاد علیانی که هم ختم وسفره برگزار میکنه و هم طلسم با قرآن باطل میکنه شناختی دارید ؟
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام خواهرم خسته نباشید امیدوارم پیامم بزاری برا کانال
خانمی که مشکل زندگیت وجود برادرشوهر ت که بست نشسته خونه ات و هیچ جوره نمی ره اول اینکه با زبان خوش برا شوهرت شرح بده بگو اگه طبق روایات دو نفر نامحرم توی یک خونه باشند سومی حتما شیطان هست ممکنه هر لحظه وسوسه کنه بگو من زن چکار از دستم برمیاد همه رو براش بگو اینکه تا ساعت ۱۰ باید تحمل کنی آقا بیدار بشه تا بروی سرويس بهداشتی یکبار برای همیشه قاطع جوابش کنید که بره
راه دوم اینکه توی کفشش نمک بریز جوری که زیاد دیده نشه بخدا بارها امتحان شده این روش وجواب داده مطمئن باش
خودت هم قوی باش وحتما شر این مزاحم از زندگیت کم کن بگو به پلیس زنگ می زنم
خداوند کمکت کنه ان شاءالله وجود نامحرم درخونه واقعا سخته حتما تکلیف زود زود به کمک خداوند روشن کنه که بره
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام وخداقوت .خانمی که ازمنابع آموزگاری پرسیدی .منابع عمومی:خدمات متقابل اسلام وایران-صعودچهل ساله-توسعه ومبانی تمدن غرب-مبانی نظری تحول بنیادین درنظام تعلیم وتربیت رسمی وعمومی-تعلیم وتربیت دراسلام-وصیت نامه امام خمینی وطرح کلی اندیشه اسلامی-قانون اساسی-بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی-سیاست های کلی ایجادتحول درآموزش وپرورش-سندتحول بنیادین آموزش وپرورش-روش هاوفنون تدریس-روانشناسی تربیتی-سنجش واندازه گیری پیشرفت تحصیلی.البته احتمال تغییر چندتاازمنابع وجودداره.احتمالا آذرماه یادی بصورت قطعی منابع مشخص میشه.این منابعی که گفتم پارسال بود.تقدیم به مامان دلارام
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معرفی روغن های گیاهی موثر در زایمان آسان
✅در این ویدیو با حضور دکتر ماهروزاده در مورد استفاده از روغن های موضعی مانند روغن بادام شیرین، روغن کنجد و روغن کرچک در ماه های آخر بارداری بسیار موثر است صحبت می کنیم.
این پست رو با عزیزانتون به اشتراک بذارین ❤️
⛔️ماههای اول تا هشتم روغن مالی برای باردارها ممنوع
فقط و فقط درهفته های آخربارداری اجراشود
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
¸„.-•~¹°”ˆ˜¨ نابارورے ¨˜ˆ”°¹~•-.„¸
﷽❣﷽
▀▄▀▄▀▄ בرماט شـב ▄▀▄▀▄▀
▣⃢ اختراع دانشمندان انقلابی که جایگزین IVF ، IUI ،قرص و آمپول هورمونی شد
▣⃢ دنبال درمان ۱۰۰٪ ناباروری هستی کادر درمانی ما در خدمتگزاری حاضر است❤️
▣⃢ جدید ترین و آخرین راه درمان ناباروری = طب نوین را انتخاب کن به جای راه های غلط 💪🏻🌿
▣⃢ (باروری نوین) در تلاش برای درمان ناباروری
تردید نکن برو رضایت درمان های داخل کانال رو ببین👇🏻👇🏻👇🏻
█▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀█
https://eitaa.com/joinchat/3348693504C7bdec1aef4
█▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄█
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
عالم زاهد ومحب صادق مرحوم حاج شیخ محمد شفیع محسنی جمی - اعلی اللّه مقامه - كه قریب دوماه است به دار باقی رحلت فرموده ، نقل انتقام علوی(ع ) نمود كه در كنگان یك نفر فقیر در خانه ها مدح حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام می خوانده ومردم به او احسان می كردند، تصادفا به خانه قاضی سُنی ناصبی می رسد و مدح زیادی می خواند، قاضی سخت ناراحت می شود در را باز می كند و می گوید چقدر اسم علی را می بری چیزی بتو نمی دهم مگر اینكه مدح عمر كنی ! و من به تو احسان می كنم ، فقیر می گویداگر در راه عمر چیزی به من بدهی از زهرمار بدتر است و نخواهم گرفت . قاضی عصبانی می شود و فقیر را به سختی می زند، زن قاضی واسطه می شود و به قاضی می گوید دست از او بردار؛ زیرا اگر كشته شود تو را خواهند كشت ، بالاخره قاضی را داخل خانه می آورد و از فقیر كاملا دلجویی می كند كه فسادی واقع نشود. قاضی به غرفه اش می رود پس از لحظه ای زن صدای ناله عجیبی از او می شنود، وقتی كه می آید می بیند قاضی حالت فلج پیدا كرده و گنگ هم شده است . بستگانش را خبر می كند از او می پرسند چه شده ؟ آنچه كه از اشاره خودش فهمیده شد این بود كه تا به خواب رفتم مرا به آسمان هفتم بردند و بزرگی سیلی به صورتم زد و مرا پرت نمود كه به زمین افتادم . بالجمله او را به مریضخانه بحرین می برند و قریب دوماه تحت معالجه واقع می شود و هیچ فایده نمی بخشد. او را به كویت می برند، مرحوم حاج شیخ مزبور فرمود، تصادفا در همان كشتی كه من بودم او را آوردند و به اتفاق هم وارد كویت شدیم . به من ملتجی شد و التماس دعا می كرد، من به او فهماندم كه از دست همان كسی كه سیلی خورده ای باید شفا بیابی و این حرف به آن بدبخت اثری نكرد و بالجمله چندی هم به بیمارستان كویت مراجعه كرد فایده نبخشید و فرمود تا سال گذشته در بحرین او را دیدم به همان حال با فقر و فلاكت در دكانی زندگی می كرد و گدایی می نمود. نظیر حال این قاضی داستان ابوعبداللّه محدث است و خلاصه آن چنین است در مدینه المعاجز، صفحه 140 از شیخ مفید - علیه الرحمه - نقل نموده نزد جعفر دقاق رفتم و چهار كتاب در علم تعبیر از او خریدم ، هنگامی كه خواستم بلند شوم گفت به جای خود باش تا قضیه ای كه به دوست من گذشته برایت تعریف كنم كه برای یاری مذهبت نافع است . رفیقی داشتم كه از من می آموخت و در محله باب البصره مردی بود که حدیث می گفت ومردم از او می شنیدند به نام ابوعبداللّه محدث و من و رفیقم مدتی نزد او می رفتیم و احادیثی از او می نوشتیم و هرگاه حدیثی در فضائل اهل بیت (علیهم) املا می كرد در آن طعن می زد تا روزی در فضائل حضرت زهرا(علیها) به ما املا كرد سپس گفت اینها به ما سودی نمی بخشد؛ زیرا علی علیه السلام مسلمین را كشت و نسبت به حضرت زهرا هم جسارتهایی كرد!! جعفر گفت سپس به رفیقم گفتم سزاوار نیست كه از این مرد چیزی یاد بگیریم چون دین ندارد و همیشه به علی و زهرا جسارت می كند واین مذهب مسلمان نیست ، رفیقم سخنانم را تصدیق كرد و گفت سزاوار است به سوی دیگری رویم و با او باز نگردیم . شب در خواب دیدم مثل اینكه به مسجد جامع می روم و ابوعبداللّه محدث را دیدم و دیدم كه امیرالمؤ منین علیه السلام بر استر بی زینی سوار است و به مسجد جامع می رود، با خود گفتم وای اگر گردنش را به شمشیرش بزند پس چون نزدیك شد با چوبش به چشم راست او زد و فرمود ای ملعون ! چرا من و فاطمه را دشنام می دهی ؟ پس محدث دستش را روی چشم راستش نهاد و گفت آخ كورم كردی ! جعفر گفت بیدار شدم و خواستم به سوی رفیقم بروم و به او خوابم را بگویم ناگاه دیدم او به سوی من می آید در حالی كه رنگش دگرگون شده گفت : آیا می دانی چه شده ؟ گفتم بگو، گفت دیشب خوابی درباره محدث دیدم و خوابش بدون كم و كاست با خواب من یكی بود با او گفتم من هم چنین دیدم و می خواستم بیایم با تو بگویم بیا تا با قرآن پیش محدث برویم وبرایش سوگند بخوریم كه چنین خوابی دیده ایم و با هم توطئه نكرده ایم و عنایت علوی او را اندرز دهیم تا از این اعتقاد برگردد پس بلند شدیم به در خانه اش رفتیم ،در بسته بود، كنیزی آمد و گفت نمی شود او را حالا دید، دو مرتبه در را كوبیدیم باز همین جواب را داد، سپس گفت : شیخ دستش را روی چشمش گذاشته و از نیمه شب فریاد می زند و می گوید علی بن ابی طالب علیه السلام مرا كور كرد و از درد چشم فریادرسی می كند به او گفتیم ما برای همین به اینجا آمدیم ، پس در را باز كرد و داخل شدیم پس او را دیدیم به زشت ترین صورتها فریادرسی می كند و می گوید مرا با علی بن ابیطالب علیه السلام چكار كه دیشب چشم مرا با چوبش زد و كورم كرد.
جعفر گفت آنچه ما در خواب دیدیم او برایمان گفت ،به او گفتیم از اعتقادت برگرد و دیگر به ساحت مقدسش جسارت نكن ، گفت خدا پاداش خیر به شما ندهد اگر علی چشم دیگرم را كور كند او را بر ابوبكر و عمر مقدم نخواهم داشت ، از نزدش برخاستیم ، سه روز دیگر به دیدنش رفتیم دیدیم چشم د
یگرش نیز كور شده و باز از اعتقادش برنگشت ، پس از یك هفته سراغش را گرفتیم گفتند به خاكش سپرده اند و پسرش مرتد شده و به روم رفته از خشم علی بن ابیطالب علیه السلام.
داستانهاي شگفت/ آيه الله دستغيب
هدایت شده از شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
چاقی صورت در خانه بدون بازگشت 😳🤯
تنها با مصرف جوانه گندم 😍😍
صورتت لاغر و شکسته شده ؟!🧐
میترسی تزریق ژل و چربی کنی یا پول
تزریق و نداری؟؟
تپلی_صورت😊
بدون_عوارض 💜
اگه میخوای صورتت زودتر تپل بشه بیا تو کانالم😍
https://eitaa.com/joinchat/460129184Cf4bbecfab5
ارسال عدد 1 به شماره⬇️
📱09165387258
.
⭕️اهل شدن فرزند سرکش⭕️
از حضرت امام صادق (ع) نقل است
که اگر فرزندتان سرکش شده
اخلاق و رفتارش تغییر کرده و به حرف شما گوش نمیدهد
با اعتقاد تام و باور کامل ،
این سوره مبارکه را(107) مرتبه
با نیت خالص و توجه به خدا بخواند
فرزندان وی مطیع و فرمان بردار آنها میشوند👇👇💯
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
کمتر از۲۴ساعت اثرشو میبینید😳👆خیلیا باهاش حاجت گرفتن🤲
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
سلام
خانم متاهلی هستم که ۲۶ سال سن دارم. دوران مجردی بسیار اهل مطالعه بودم و با جدیت و اشتیاق تمام درس میخوندم و نمرات عالی کسب میکردم، اما محیط خانوادگی خوبی نداشتم، پدر و مادر عصبی و بسیار فضولی داشتیم و داریم، روزی نبود من و خواهر و برادرم که از من کوچکترند از دست این والدین کتک نخوریم و فحش نشنویم، دلیلش هم پول بود، مثلا به بابام میگفتم پول بده برمخوراکی بخرم می اومد دنبالم منو میزد، خونه مون هم که از زندان ابوغریب چیزی کم نداشت .
من و خواهر و برادرم مدام توی اتاق در بسته بودیم و مشغول درس،از ترس اینکه با عصبانیت های بی جا والدین مون رو برو نشیم. من و خواهرم هیچ وقت تنهایی اجازه نداشتیم جایی بریم و پول توجیبی مون از ماهی ده تومن بیشتر نشد. فامیل های والدین مون هم مثل خودشون عصبی بودند، اما من و خواهرم اخلاق مون خوبه و همه همسایه هامون میگفتند اصلا انگار از این قوم نیستید. تو سن بالا ازدواج کردم، بدون عروسی و با مهریه صد سکه، یک ساله رفتم خونه بخت.
شوهرم عیب ظاهری داره اما چون اهل نماز روزه بود خودم رو راضی کردم باهاش ازدواج کنم، دلیل ازدواجم هم فقط مستقل بودن از خانواده بود وگرنه هیچ نیاز جنسی نداشتم و ندارم. دلیلش هم واضحه به دلیل استرس و ترس هایی که همیشه از جانب والدینم بهم تحمیل میشد از لحاظ روانی پذیرای رابطه زناشویی نیستم اما با وجود مشکلات و درد ، شوهرم رو همیشه تمکین کردم .
از شوهرم براتون بگم که اصل قضیه است، گفتم او مشکل ظاهری داره و مذهبی اما خوش اخلاق نیست، مدام به همه فحش میده حتی زیر دوش حمام و توی دستشویی، اعصباش از همه خرد، دلیلش هم میگه چون از والدین محبت ندیده، میگه مامانش گفته مگه ما از والدین مون چه خیری دیدیم که به تو باید محبت می کردیم؟
خانواده شوهرم نماز و روزه میخونند اما ضد ولایتن و حجاب مناسبی ندارند، بسیار افراد سخن چین و فحاشی هستند، اعصاب شون داغون ،مخصوصا خواهر شوهرم با اینکه نوزده سالشه اما عکس العملش همیشه عصبانیت و رگ پیشونیش میزنه بیرون، مثلا بهش میگم چقدر کفش داری میگه دارم که دارم به خودم مربوطه، اینو با داد زدن میگه در صورتی که صورتش متورم و رگ پیشونیش زده بیرون، خلاصه جواب چکشی و تند به هر حرفی حتی محبت و حرف داره
شوهرم و خواهرشوهرم میگن اعصابمون خرده چون هم از والدین مون محبت ندیدیم هم با اینکه ثروتمند هستند بهشون کمک نمی کنند، شوهرم هر شب که از سرکار میاد سر سفره مدام به والدینش فحاشی و نفرین می کنه که چرا بهش کمکی نکردند با اینکه تک پسر و طبقه بالاشون خالی ندادند بره بالا بشینه.
منم که دیدم رفت و آمد با خانواده شوهر کلا جز اعصاب خردشدن چیزی نداره پیامک زدم به مادر شوهر که به دلیل تحقیرهاتون دوست ندارم بین مون رابطه ای باشه، اونم که زن شریه و توی محله شون معروف به دعوا، زنگ زد به پسرش و اعصاب پسرش رو خرد کرد، شوهرم که سر سفره شام سبزی پلو ماهی شب خونه بابام بودیم، یکدفعه از جا پرید و گفت دخترتون رو طلاق میدم و ماشین رو برداشت و رفت خونه.
اون شب کلی کتک و فحش از مامان بابام خوردم، هیچ خیری تو زندگیم از هیچ کس ندیدم همه به روش خودشون منو نیش زدند، نمیدونم چی میشه و باید چکار کنم ؟
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مش فارقة العالم يتكلم
موت حر و ما تعيشٌ مسلّم
تلهم جيل ورا جيل يتعلم
كيف يعيش و يموت لقضية...
مهم نیست که دنیا چه میگوید
آزاده بمیر و در ذلت زندگی نکن
الهامبخش نسلی بعد از نسل دیگر باش و به آنها یاد بده
که چطور برای قضیه زندگی کنند و بمیرند...❤️
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام و وقت بخیر اولا تشکرمی کنم از کانال خوبتون وخداقوت بهتون بده ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ مشک
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام خدمت خانمی که مهریه ش ۱۵ سال پیش بخشیده و الان پشیمونه
خانمی اگه مهریه به صورت هبه یا بذل بخشیده باشید قابل مطالبه هست و میتونید برای برگشتش پیگیری کنید
عزیزم حتما اینو بزار واقعا از بعضی دختر خانمها و خانواده هاشون متعجب میشم مثله آقا پسری گفتن پدر دختر خانم گفتن ۵۰۰میلیون پول بده 😳😳😳😳پسرت نمیتونه خرج زندگی بده یعنی که چی.یا دختر خانمی گفتن آقا تو مسیر محل کار دیدن و پسندیدند و قرار چند ماه دیگه قراره عقد کنن .شرایط ضمن عقد رفتین پیدا کردین گزاشتن واقعا من شرایطط خوندم خجالت کشیدم😳😳😳اینارو از کجا آوردی همه شرایط با زوجه باشه عزیزم اینارو نگی پسره میره پشت سرشم نگاه نمیکنه از ما گفتن😐😐😐
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام وقت همگی بخیر میخواستم جواب خانمی رو که راجع به بخشیدن مهریه پرسید بدهم،باید ببینیم مهریه چطور بخشیده شده اگر ابرا مهریه انجام داده باشید دیگر قابل رجوع نیست ولی اگر هبه کرده باشید می توانید رجوع کنید و دوباره بگید مهریه ام رو میخواهم ،معمولا دفترخانه ها یکی دونفر شاهد از اقوام خانم می خوان که در جریان قضیه باشن وبعد حرفی داخلش نباشه که خانم احساساتی تصمیم گرفته و بعد پشیمون شده
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام حبیبه جان وقت بخیر دوست عزیزی راجع به ماسک عسل وقرص آسپرین برای صورت که من درگروه گذاشته بودم سوال کردن والله نمیدانم دربارداری هم میشه انجام داد یا نه هرچی باشه قرص آسپرین یک دارو هست وشیمیایی شایدبرا جنین خطرناک باشه عزیزی که سوال پرسیدن بهتره که تازایمان صبرکنن
خیلی ممنون هستم از دوست عزیزی که راهنمایی کردند برای ارتروز مادرم که پیوند کلیه انجام داده خدا خیرتان بدهد انشاءالله حاجت روا شید
🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام درجواب خانومی که میخواستن بدانند یک مرد خوب برای انتخاب چ مردی هست عزیز شما اول لطف کنید قبل ازدواج هر دو به مشاور مراجعه کنید
من اگر بخام نظر خودم رو بگم بهترین همسرها برای هم کسانی هستند که نقطه ضعف هم رو بدونند و مخالف ات عمل کنند.مثلا من خودم از مرد چشم چران بدم میاد ن اینکه مرد اصلا تو خیابون سرش رو بلند نکنه ن بعضی مردا وقتی خانوم خوشگلی رو میبینند آنقدر میافتند بهش نگاه میکنن که خانومشون رو عاصی میکنن ،یا در برار خانوادشون هیچ ارزشی برا خانومشون قائل نیستن،یا خسیس هستن بعضی مواد غذایی برا خونه میارن ولی براشون سخته خانومشون دکتر بره یا لباس بگیره،یا بعضی مردا برا بیرون خونه برا دیگران همه کار انجام میدن تو خونه باید خانومش رو جون به لب کنه تا ی کار انجام بده نکته مهمی که میخام به هم دختر خانوما بگم به هیچ وجه دنبال زیبایی مردتون نباشید که غیراز دردسر هیچ چیز براتون نداره😆 ،خواهش میکنم ایمان خانواده رو بسنجید درسته زیاد کسی به این چیزا اعتقاد نداره ولی پسری که خونش از مادر با ایمان باشه واز مادر با ایمان باشه هر چی بد باشه ولی ذاتش پاکه ،ی مدتی با خ استگارتون آمد ورفت کنید تا خوب بشناسید گر چ بعضی اونقدر اب زیر کاه هستند ،تا نری زیر یک سقف نمیشناسید.
وکلام آخر دوباره میگم مشاوره اول ازدواج از همه چیز بهتره ولی امیدوارم تو مشاوره هر دو طرف رواستگو باشند خواهش میکنم دختر خانوما واقا پسرا چشماتون رو باز کنید با دل تصمیم نگیرید ن برا ی روز دوروزه با عقل تصمیم بگیرید که این عشقا زود گذره ،
و یک صحبتی برا آقا پسرها دارم خوب چشمتون رو باز کنید دختر خانوم رو ببینید ن فردا روزی بگید من تازه چشم وگوش م باز شده آخه دخترای قشنگ زیاد هستند،که قشنگی صورت دارند ولی قشنگی سیرت ندارند واقا پسر مرد باش وغیره داشته باش واز روز اول نزار خانومت برا بیرون آنقدر آرایش کنه که زندگی ی زن با ایمان از خداترس رو خراب کنه ،چون شما هم در آخرت مقصر هستی وبایدجواب پس بدی ،وانتظار این رو داشته باشید خانومی که با وضعیت ناجور میاد تو خیابون چش مرد هرزه دنبالش باشه ببخشید زیاد شد .برا سلامتی مهدی فاطمه صلوات
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سجادهای از کرمان، زعفران و تربت
🔹زیاد اهل نماز نبودم ولی از وقتی این هدیهها را از حاجقاسم گرفتم، نمازخوان شدهام.
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 گلناز سرم سوت کشید، رجب چشماش چراغونی شد و از جیبش هرچی پول داشت درآورد و
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
گلناز
اسم پسر آخرم رو رضا گذاشتیم، نجمه عاشقش شده بود و تموم کاراشو خودش میکرد و منم بعد از این همه سال بچه داری تونستم یکم برای دل خودم زندگی کنم... یه مدت بود که با یکی از هم روستایی هامون دوست شده بودم اسمش فریبا بود.. اونم ۹ تا بچه داشت،زیاد باهم رفت و آمد میکردیم و تو همین رفت و آمدها نرگس رو دید و فوری پیشنهاد که برای پسرش بیاد خواستگاری... بدم نیومد ،هم میدونستم خانواده خوبی ان و هم اینجوری هوای عاشقی از سر نرگس میپرید، چون از طرف رحیم و خانوادهش هیچ حرفی زده نشده بود.. بدون اینکه به نرگس بگم قرار خواستگار رو گذاشتم به رجب هم چند ساعت قبل از اومدن فریبا و خانواده ش گفتم... ناراحت شد اما مثل همیشه چیزی بهم نگفت، میدونستم نرگس با رحیم به جایی نمیرسه.. وقتی اومدن و برای اولین بار احمد رو دیدم، بیشتر از قبل از تصمیمم مطمعن شدم، تو همون لحظه اول مهرش بدجوری به دلم نشست
شوهر فریبا خیلی آروم بود و تقریبا هیچی نگفت و تموم حرف هارو خود فریبا زد، وقتی رفتم تو اتاق که نرگس رو صدا بزنم دیدم یه گوشه نشسته و چشماش قرمز... رفتم جلو و گفتم پاشو یه سینی چایی بریز بیار
با اخم نگام کرد و گفت بمیرم هم نمیارم، گفتم پاشو آبروی منو نبر...پاشو از اون پسر عمه بی عرضهت خیری به تو نمیرسه.. احمد اگه بره باید یه دبه بگیرم ترشیتو درست کنم.. بلند شد و روبه روم وایستاد، گفت من اگه از این در برم بیرون ابرو براتون نمیذارم.. دهنم باز مونده بود،میدونستم که واقعا این کارو میکنه.. گفتم خاک تو سرت که لیاقت نداری، برگشتم پیش مهمونا... نمیدونستم چی بگم.. یکم حرف زدیم و آخر فریبا گفت عروس خانم نمیخواد چایی بیاره برامون.. خندیدم و گفتم ما رسم نداریم شب خواستگاری عروس چایی بیاره، انشالله شب بله برون.. فریبا تعجب کرد اما فوری خندید که حالش از صورتش مشخص نباشه...
یکم بعدم بلند شدن و با ناراحتی رفتن، بعد از رفتن اونا رجب هم بدون هیچ حرف رفتی تو اتاق و من موندم این آبروریزی، هرکاری میکردم دلم آروم نمیشد،یه دفعه در باز شد نجمه اومد تو، مثل همیشه عروسکش دستش بود...
نجمه بزرگ شده بود اما هنوز تو دنیای بچه گیش بود برعکس نرگس..
میدونستم نجمه رو حرف من حرف نمیزنه، نمیخواستم رابطه م با فریبا خراب بشه و اطرفی هم دلم نمیخواست داماد خوبی مثل احمد رو از دست بدم..
هوا خیلی تاریک بود. اما نمیتونستم تو خونه بمونم، چادرم رو سرم کردم و آروم از خونه رفتم بیرون، دم در خونه فریبا که رسیدم محکم کوبیدم به درشون... احمد درو باز کرد و تا منو اون ساعت از شب جلوی در خونه شون دید خیلی تعجب کرد، از کنارش رد شدمو رفتم تو، فریبا تو ایوون وایستاده بود، اومد پایین و گفت چی شده... گفتم اومدم باهات حرف بزنم، احمد رفت تو و فریبا گفت بگو دیگه جون به لبم کردی... گفتم نرگس به درد احمد نمیخوره،سرکشه... دختر کوچیکم نجمه خیلی آروم و نجیبه ، من احمد رو خیلی دوست دارم میخوام خوشبخت بشه...
فریبا یکم رفت تو فکر و بعد گفت، چه بهتر، دختر هرچی سنش کمتر باشه شوهرش راحت تربیتش میکنه... اخم کردمو گفتم منظورت چیه؟ خندید و گفت شوخی کردم و بعدم بحث رو عوض کرد...
خلاصه اون شب منو فریبا قرار و مدارمون رو گذاشتیم... موضوع رو به نرگس گفتم و اونم حسابی خوشحال شد از اینکه از شر احمد راحت شده.. چند روز بعد خانواده فریبا دوباره برای خواستگاری اومدن، همه فکر میکردن برای نرگسه و من به نرگس گفته بودم نجمه رو آماده کنه...
رجب وقتی موضوع رو فهمید اخماش رفت توهم،اما جلوی اونا حرفی نزد..
اون شب با حرفای معمولی تموم شد، ما قرارمون رو گذاشته بودیم و نیازی به حرف زدن نبود...
نجمه بعد از اون شب چیزی به من نگفت، نرگس میگفت هنوز نفهمیده چه خبره....
میدونستم که خوشبخت میشه، احمد یه پسر حرف گوش کن و کم حرف بود و نجمه میتونست رامش کنه...
چقدر طرز فکرم با گذشته فرق کرده بود، اون موقع عاشق یه پسر پر از ابهت بودم و حالا دنبال یه مرد آروم ساکت برای دخترم میگشتم
مهمونا که رفتن منم رفتم تو اتاق که رخت خوابارو بیارم که رجب پشت سرم اومد تو، صورتش قرمز بود
خیلی وقت بود دیگه اینجوری ندیده بودمش... گفتم چی شده؟ گفت چیکار داری میکنی؟ خواستگار نرگس چه ربطی به نجمه داره؟ اصلا این بچه مگه وقت شوهر کردنشه؟ نگاش کردم، چقدر تار سفید تو موهاش زیاد شده بود ،خیلی وقت بود درست نگاش نکرده بودم..
گفتم بچه چیه، انگار یادت رفته منم هم سن و سال نجمه بودم؟
خیره شد تو چشام و گفت نه یادم نرفته، اما تو یادت رفته منو تو عاشق هم بودیم....
#ادامه_دارد...
#نکات_سلامتی 🍎
👈 #پیشگیری_از_سکته:
✍ چرا بیشترین تعداد #سکته ها در اوایل صبح اتفاق می افتد؟ : این همان رازی است که تاکنون به مردم گفته نشده
✍ وقتی فردی شام پرچربی بخورد، حدود 8 ساعت بعد (یعنی نزدیک اذان صبح) شیرابه غذا از معده وارد رودههامی شود و چربی زیادی جذب خون خواهدشد، به این ترتیب ویسکوزیته (چسبندگی) و غلظت خون بالا میرود .
✍ اول صبح سردترین موقع روز است که بدن انسان در خواب است و ضربان قلب و فشار خون به پایینترین حدّ خود می رسد .
✍ پاها که دورترین نقطه به قلب هستند، با قلب در یک سطح افقی قرار دارند وچون آن ها سردترین نقطه بدن هستند، اغلب از پتو بیرون می مانند و سردتر میشوند، به همه اینها، افزایش چربی و غلظت خون را هم بیفزایید تا پازل لخته شدن خون در انتهای پاها تکمیل گردد .
✍ چنین فردی، هنگامی که صبح برای نماز یا دستشویی بیدار میشود، چندتا پله را بالا میرود یا برای خرید نان تا سرکوچه میرود، بدنش گرم می شود و ضربان قلبش بالا میرود، فشار خونش افزایش می یابد و لخته از پاها کنده می شود و وارد جریان خونش میگردد، وقتی فرد حرکت میکند یا سر به سجده میگذارد، لخته وارد مغزش می شود و رگی را مسدود میکند، به دنبال آن فرد سکته مغزی میکند، بعد می گویند خوش بحالش موقع نماز مرد خدایش بیامرزد .
👈 اگر هم زنده بماند، بخشی از بدنش از کار میافتد، بستگی دارد کدام رگ و چقدر آسیب دیده باشد .
✍ اگر لخته وارد کبد شود، کبد می تواند خود را بازیابی کند، اگر لخته وارد کلیه شود، کلیه بعدی هنوز کار می کند و شما به زودی متوجه اختلال کلیه نمی شوید، اگر لخته در پاها بماند، واریس ایجاد می کند، اگر لخته وارد قلب یا مغز شود، سکته را ایجادخواهد کرد .
👈 دستوراتی برای پیشگیری از سکته
1- اگر به سن چهل سالگی که رسيده اید، نبايد شبها غذای چرب بخورید(چون تا صبح سکته شما را تهديد ميکند .
2- اگر هم به میهمانی رفته اید، کم غذا بخورید .
3- حتماً بعد غذا، کمی سرکه یا آبلیموی طبیعی بخورید .
4- شب هاقبل ازخواب یک تادو لیوان آب بنوشید تاسیرآب گردیدکه نیمه شب برای دستشویی رفتن بیدار شوید و خونتان غلیظ نشود. (چون غذاهای چرب، آب بدن را میکشند).
5- درفصل سرما پاهای خود را با پوشیدن جوراب گرم نگهدارید .
👈 (کرسی بسیار مفیداست) یکی از دلایل طول عمر و سکته نکردن قدیمی ها استفاده ازکرسی بوده .
👈درمان کسی که سکته کرده
✍ #درمان_سکته بسیار مشکل است و اغلب اگر فوت نکنند، فلج خواهند شد که عمدتاً غیرقابل برگشت است، زیرا ضایعه مغز و اعصاب قابل ترمیم نیست .
✍ در کشورهای غربی آمپولی از ترکیبات بزاق زالو که سریعاً لختهها را حل و برطرف میکند، در 3 ساعت اول به بیمار تزریق میشود، اگرچه این آمپول در کشور ما یافت نمیشود، اما بهتر از آن، زالودرمانی در ساعات اول سکته است، اگردرساعات اولیه چند عدد زالو روی شقیقه ها و پشت گوش ها انداخته شود، نیم ساعت بعد بیمار سرپا می شود و بهبود مییابد. معجزه ای که بارها امتحان شده و جواب داده است .
🙏تأکید میکنم این کار باید هرچه زودتر انجام شود، نه این که یکسال بعد، از همه جا نا امید و مستأصل، برای زالودرمانی ببرید که کمترین نتیجه را خواهد گرفت، زیرا مغز دیگر تخریب شده ونتیجه قطعی نخواهد داشت .
👈 چه کسانی در خطرند؟
👈 کسانی که چربی خونشان بالا است .
👈 کسانی که غلظت خون دارند .
👈 کسانی که نمک زیاد مصرف می کنند .
👈 کسانی که گرفتگی عروق دارند .
👈 کسانی که فشار خونشان بالاست .
👈 کسانی که پاهای سردی دارند .
👈 کسانی که سابقه سکته در خانواده دارند .
👈 کسانی که سن بالایی دارند .
(البته امروزه سن سکته به ده سالگی هم رسیده).
✍قبل از این که سکته کنید و کارتان به دست ورثه و بیمارستان و سرخانه بکشد☠
1- پیشگیرانه زالودرمانی کنید تا گرفتگی های احتمالی در قلب یا مغزتان رفع شود .
2- همیشه به نسبت سِنِتان حجامت کنید(حجامت عام) که در رفع غلظت خون بسیار مؤثر است .
3- بعدازمصرف هر وعده غذا، کمی سرکه یا آبلیموی طبیعی در یک لیوان آب بنوشید .
4- در خوراک خود دقت کنید، زودترشام بخورید ومقدارکم .
🙏به خاطر انسان دوستی به اشتراک بگذاریدتادوستان وعزیزان شماهم از این مطالب آموزنده آگاه شوند .
#چالش_نوزدهم ❤️😍
دوتا خاله های من اینترنتی لباس و لوازم ارایشی میفروشن
دوسال پیش از 10 میلیون شروع کردن تا کم کم کارشون گسترش دادن رسوندن به 60 میلیون...الانم تو طبقه سوم خونه مادربزگم که یه اتاق بزرگع اونجا رو مغازه کردن اونجا لباس و لوازم ارایشی میفروشن...خیلیم مشتری داره حسابی توکارش موفق شده خداروشکر
❤️❤️❤️❤️
من عروسم توی خونه لباس بچگانه از طریق اینترنت میفروشه در آمدشم بعد نیست سر گرمی خوبی هم هست
❤️❤️❤️❤️
دختر عمه من خودشون تو کار ساخت زیور آلات رزینی هستن واقعا در آمد خوبی داره شما اول که وارد هرکاری بشید اوایل ضرر میکنید کم کم که راه افتادید در آمد بالایی دارید میتوتید تو ایتا کانال بزنید و بفروشید البته اوایل قیمت هاتونو پایین بدین که جذب دلشته باشین و بعد قیمت هاتون رو کمکم افزایش بدین البته قیمت هاتون که رفت بالا عادل باشه ها!!😂
من خودمم تازه اومدم تو همین ایتا آموزش میبینم واقعا کار زیبا و آسونی هست
❤️❤️❤️❤️
اقوام مون تو خونه شیرنی میپزند بعد میفروشند یا مثلا زندایی ام شیر و. ماست خونگی میفروشند خود مامانم قالی باف هستند و از کار و درآمدشون راضی هستند خالم نانوا و آشپز و خیلط هستد برا مردم همسایه ها هم نان میپزند هم آشپزی میکنند خلاصه همه راضی هستند از کار و درآمدشون
❤️❤️❤️❤️❤️
من تو خونه لیف واسکاچ می بافم اتاقم شده اتاق کارشده اگر جای مناسب داشتم خیلی بهتربود
ازاینکارراضی هستم گاهی فروش اندکی دارم ولی جایی که ب فروش برسونم ندارم کارهام رو دستم مونده
اگر بافت دوست دارید ببافید و جایی برای فروش کارتون درنظربگیرید
❤️❤️❤️❤️❤️
من عروسک انگشتی درست میکنم و استیکرا و کلا کارای نمدی😊❤️
❤️❤️❤️❤️
من تازه ازدواج کردم ۴ ماهه با اینکه وضع مالی شوهرم خوبه ولی کار میکنم چون علاقه دارمو و دوست دارم درامدی داشته باشم
من دمپایی صندل میدوزم و کارم رو بسیار دوست دارم
یکی از اشناهامون این کارو میکرد که منم معرفی کرد به صاحب و کارش و الان من مشغولم
❤️❤️❤️❤️
منو مادرم از یه کارگاهی تیشرت میوردیم اتو میزدیم و بسته بندی میکردیم هفته ای دوتومن درامد داشت برامون ولی متاسفانه خستگیش زیاد بود دو هفته بیشتر گار نکردیم☹️
❤️❤️❤️❤️
من تو خونه بافتنی میکنم تو کانال های مختلف عضوم یاد میگیرم درست میکنم به اقوام میفروشم البته من ابتدای راهم ولی اگه ماهر بشی درامد خوبی داره مخصوصا عروسک ببافی من حتا کلاس نرفتم از سایتای مختلف وکانالای مختلف یاد گرفتم هیچ هزینه ای ندادم
❤️❤️❤️❤️
خواهرم دستگاه عرق گیر خریده عرق نعناع بومادران کاسنی وپونهو گلاب میگیره و میفروشه البته گل خودشون تو مزرعه شون کاشتن همشونم ارگانیک قیمتاشم به قیمت عطاری ها میفروشه هرچند که چون اصل هستن باید بیشتر بد
ه
❤️❤️❤️❤️
خواهر بزرگم عروسک میدوزه و جاهایی که شلوغ بود جلسه یا مراسمی بود میفروخت البته وضع مالیش خوبه اما دوست داشت دستش تو جیب خودش باشه و خواهر کوچیکم نقاشی روی سفال انجام میده اولش اصلا مشتری نداشت اما کم کم بهتر شد و خودم هم قالی تابلو فرش میبافم خیلی سفارش میدن ولی چون خیلی وقت و انرژی میبره قبول نکردم بجز یکی دوتا الان برای بچه هام بافتم گذاشتم کنار برای خودمم دارم میبافم ودیدم در اطرافیان که شمع درست میکنن میفروشن به نظرم کار هنری خیلی خوبه میتونی درامد داشته باشی
❤️❤️❤️❤️
یکی از اشناهای ما تو محله هایی که پولدارن میره با سبزی فروش صحبت میکنه و سفارش سبزی پاک کردن و خشک کردن میگیره و ترشی و رب و ...درست میکنه و یا با یک سری جاها که نیاز میبینه غذا میخوان قرارداد میبنده و براشون غذا درست میکنه البته سرزبونداری هم خیلی مهمه که بتونی یک سری چیزها درست کنی و بفروشی
❤️❤️❤️❤️❤️
برادر من پولشو کشیدن بالا کلی قرض وچک موند رو دستش.یکسال فراری وبدبختی داشت.خودش رفت کارگری.ولی شکر خداخانومش با فروش ده تا بسته دستمال کاغذی شروع کرد
.بعد وسایل بهداشتی دیگه مثل پوشک بچه دستمال مرطوب ازمغازه دار میگرفت عمده باسود کم میفروخت
شکر خدا جواب داد. برادرم که شهرستان کارش تعطیل شد، اومدبا موتور پیک موتوری شد وایتا کانال زدن برا محصولات.خانوما با خانوم
ش وخودش از اقایان سفارش میگیره.تونست انبار اجاره کنه البته توی محله خودشون نزدیک همسایه ها که مشتریشم زیاد شد. نصفشو یه دکور ساده زدن با کمدای دست دوم، جوراب ولباس زیر اضافه کردن، بقیشم بسته بندی وفروش لوازم بهداشتیه.دعا کنید براش❤️ .خیلی راضیه. میگه اگ پونصد ملیون نقد داشتم یکی دوساله قرضم تموم بود از دین مردم خیالم راحت میشد، بعد قرضم هم همین کارو ادامه میدم
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
سلام
دوستان خوبم لطفا به من پیشنهاد طلاق و سکوت ندین چون این دو راه رو خودمم می دونم ، اگه راهکار مناسبی ندارین لطفا کامنت ندین مرسی .
من چند ماهی میشه که عروسی کردم و از کلانشهر خودم اومدم به شهر کوچیک همسرم، با عشق هم عروسی کردیم ، سخت هم به هم رسیدیم ، خودمون هم همدیگه رو انتخاب کردیم بدون اجبار اما ...
از همون روزهای بعد عروسی به شدت احساس اختلاف فرهنگی با خانوادش داشتم ، دوران نامزدی زیاد به شهر همسرم نیومدم و تصورش رو نمی کردم همچین شهری باشه ، با خودش اختلافی نداشتم ، کم کم از شهر و اخلاق های مردمش زده شدم . اما من با سکوت و مدارا رفتار می کردم و خوب خانواده همسرمم که رفتار مناسبی با من نداشتند اما به هیچ عنوان همسرم ازم دفاع نمی کرد ، و کاملا مدافع خانوادش بود و مثل کوه روبروم وایساده بود .
کم کم یاد گرفتم بی نیاز از دفاع همسرم و بی توجه به رفتارهای اطرافیان باشم چون تک فرزند بودم و زندگی سختی رو گذرونده بودم به تنهایی و مستقل بودن عادت داشتم ، اما سعی کردم کلاس برم و با مردم شهر تعامل کنم و اون جا دوستانی رو پیدا کردم ، اما همسرم دست بردار نبود به طور مستقیم و غیرمستقیم این حس رو به من میده که آدم بدی هستم .
اما من که به خودم فکر می کنم به همه احترام میذارم و در برابر همه بی ادبی هاشون سکوت کردم و دم نزدم ، از نظر همسرم همه خوبن و این منم که بد و ناسازگارم! انتظار داره به فامیل ها و خانوادش مثل یه برده تعظیم کنم! حتی کوچک ترین درد و دلی نمی تونم باهاش بکنم و با داد و بیداد روبرو میشم .
چون من خواستم که با حفظ احترام رابطه ام رو با فامیل هاش کم بکنم چون حسادت آشکاری نسبت به من دارن و پشت سرم صحبت میکنن اما همسرم اینو اصلا قبول نداره چون معتقده این منم که آدم بدی هستم .
خلاصه تحمل شرایط سخت شد ، پیشنهاد جدایی دادم اما اجازه نداد خونه رو ترک کنم ، الان نمی دونم چه کنم ، متاسفانه خانواده حمایتگری هم ندارم، مادرم حتی نیاز به حمایت من داره ! پدرمم که نبودش بهتر از بودنشه و تمام بدبختی هام بخاطر حضور اون توی زندگیمه ... ، بخاطر فرار از شرایط خونه مجبور به ازدواج و کوچ کردن به این شهر کوچیک شدم .
تحصیل کرده و به قول بقیه خیلی زیبا اما خیلی بی کس و تنهام . همسرم رو دوسش دارم اونم دوسم داره اما دیگه به عشق و علاقه اعتقاد و اعتمادم رو از دست دادم ، یا مجبورم قبول کنم من آدم بدی هستم و بقیه خوبن و زندگیم رو با نفرت ادامه بدم ، یا مجبورم بذارم برم شهر خودم و مهریه م رو بگیرم و تلاش کنم تا زندگی کنم اما اول راه کی حمایتم کنه ؟
اگه راه بهتری به فکرتون میرسه بگین
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
#پرسش_اعضا 🌸🍃
سلام به همگی.عکس زبان خواهرمه. دوماه اینطوریه. چندین بار دکتر رفته ولی خوب نشده. توروخدا راهنمایی کنید این چیه؟ کسی میدونه لطفا راهنمایی کنه...خواهرم خیلی کلافه شده و اذیت میشه. صبح ها بیشتر التهاب داره و سفید میشه و اذیت میشه.لطفا راهنمایی کنید
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
جوانك شاگرد بزاز، بی خبر بود كه چه دامی در راهش گسترده شده . او نمی دانست این زن زیبا و متشخص كه به بهانه خرید پارچه به مغازه آنها رفت و آمد می كند، عاشق دلباخته اوست و در قلبش طوفانی از عشق و هوس و تمنا برپاست . یك روز همان زن به در مغازه آمد و دستور داد مقدار زیادی جنس بزازی جدا كردند، آنگاه به عذر اینكه قادر به حمل اینها نیستم . به علاوه پول همراه ندارم ، گفت :پارچه ها را بدهید این جوان بیاورد و در خانه به من تحویل دهد و پول بگیرد. مقدمات كار قبلاً از طرف زن فراهم شده بود، خانه از اغیار خالی بود، جز چند كنیز اهل سر، كسی در خانه نبود. محمد بن سیرین كه عنفوان جوانی را طی می كرد و از زیبایی بی بهره نبود - پارچه ها را به دوش گرفت و همراه آن زن آمد. تا به درون خانه داخل شد در از پشت بسته شد. ابن سیرین به داخل اطاقی مجلل راهنمایی گشت . او منتظر بود كه خانم هرچه زودتر بیاید، جنس را تحویل بگیرد و پول را بپردازد. انتظار به طول انجامید. پس از مدتی پرده بالا رفت . خانم در حالی كه خود را هفت قلم آرایش كرده بود، با هزار عشوه پا به درون اطاق گذاشت . ابن سیرین در یك لحظه كوتاه فهمید كه دامی برایش گسترده شده است . فكر كرد با موعظه و نصیحت یا با خواهش و التماس ، خانم را منصرف كند، دید خشت بر دریا زدن و بی حاصل است . خانم عشق سوزان خود را برای او شرح داد، به او گفت :من خریدار اجناس شما نبودم ، خریدار تو بودم ! ابن سیرین زبان به نصیحت و موعظه گشود و از خدا و قیامت سخن گفت ، در دل زن اثر نكرد. التماس و خواهش كرد، فایده نبخشید. گفت چاره ای نیست باید كام مرا برآوری . و همینكه دید ابن سیرین در عقیده خود پافشاری می كند، او را تهدید كرد، گفت : اگر به عشق من احترام نگذاری و مرا كامیاب نسازی ، الا ن فریاد می كشم و می گویم این جوان نسبت به من قصد سوء دارد. آنگاه معلوم است كه چه بر سر تو خواهد آمد. موی بر بدن ابن سیرین راست شد. از طرفی ایمان و عقیده و تقوا به او فرمان می داد كه پاكدامنی خود را حفظ كن . از طرف دیگر سر باز زدن از تمنای آن زن به قیمت جان و آبرو و همه چیزش تمام می شد. چاره ای جز اظهار تسلیم ندید. اما فكری مثل برق از خاطرش گذشت . فكر كرد یك راه باقی است ، كاری كنم كه عشق این زن تبدیل به نفرت شود و خودش از من دست بردارد. اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ كنم ، باید یك لحظه آلودگی ظاهر را تحمل كنم ، به بهانه قضای حاجت ، از اطاق بیرون رفت ، با وضع و لباس آلوده برگشت . و به طرف زن آمد. تا چشم آن زن به او افتاد، روی درهم كشید و فورا او را از منزل خارج كرد.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
سید بن طاووس نقل می كند: در روز عاشورا پس از شهادت امام حسین (ع )، عمر سعد در میان سپاه خود فریاد زد: من ینتدب للحسین كیست در مورد حسین (ع ) داوطلب شود و بر پشت و سینه او، اسب بتازد؟. ده نفر از آن دنیاپرستان ناپاك ، داوطلب شدند، سوار بر اسبهای خود شده و بر روی پیكر پاره پاره امام حسین (ع ) تاختند، بطوری كه استخوانهای پشت و سینه آنحضرت را درهم شكستند. این ده نفر بعدا به كوفه نزد ابن زیاد آمدند. اسید بن مالك كه یكی از آن ده نفر بود، بنمایندگی از آنها گفت : ما كسانی هستیم كه بر پشت و سینه امام حسین (ع ) تاختیم ، به گونه ای كه استخوانهای سینه و پشت او را خورد كردیم . ابن زیاد، دستور داد، جایزه ناچیزی به آنها دادند.
ابوعمر زاهد گوید نسب این ده نفر را بررسی كردم همگی زنازاده بودند، و وقتی مختار (در سال 67 هجری قمری ) قیام كرد دستور داد: این ده نفر را دستگیر نموده ، و دستها و پاهایشان را به زمین میخكوب كردند، و اسب بر پشت آنها تاختند و آنها با سخت ترین مجازات به هلاكت شدید رسیدند.
داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همون روز اول مُردن فراموش میشی رفیق...
یه ساعت بعد دفن کردنت مهمونا دارن فکر میکنن نوشابه زرد بخورن یا مشکی....
دنیا ارزششو نداره...
💕 دعـاۍ بخــت گشایۍ و
ازدواج سریـع 💕
❤️❣ برای ازدواج سریع دختر خانمها، به اذن خداوند تبارک و تعالی دعای ذیل را بر روی کاغذ بدون خط ترجیحا با گلاب و زعفران بنویسد و در جیب خود به همراه داشته باشد.
ان شاء الله پس از چهل روز در صورتی که مانعی مثل سحر یا بستگی وجود نداشته باشد ازدواج خواهد نمود.
متن دعا👇👇👇❤️
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
خیلیا ازش حاجت گرفتن👆💯⭕️
⭕️اهل شدن فرزند سرکش⭕️
از حضرت امام صادق (ع) نقل است
که اگر فرزندتان سرکش شده
اخلاق و رفتارش تغییر کرده و به حرف شما گوش نمیدهد
با اعتقاد تام و باور کامل ،
این سوره مبارکه را(107) مرتبه
با نیت خالص و توجه به خدا بخواند
فرزندان وی مطیع و فرمان بردار آنها میشوند👇👇💯
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
کمتر از۲۴ساعت اثرشو میبینید😳👆خیلیا باهاش حاجت گرفتن🤲
🕊 کمک به #نوزاد_معلول برای نجات از معلولیت
🏮 این نوزاد از بدو تولد مبتلا به #فلج_ارب دست شده و بعد از جراحی سنگین، خانواده مقروض شده و توان ادامه روند درمان رو برای فیزیوتراپی و کاردرمانی ندارن.
🍃 تسلای دل امام زمان عج و به نیت فرج در روند درمان این نوزاد معصوم سهیم باشید شماره کارت #رسمی به نام مجموعه جهادی #چشم_به_راه
(مبلغ مورد نیاز ۴۰ میلیون _هر سهم ۱۰۰هزار )
●
5892107046668854
Ir820150000003101094929079کد دستوری 👈
*6655*1*33#🪩 با چشم_به_راه آشنا بشید 👇 ┏━━━━━━━━━━━━━━━🇮🇷┓ https://eitaa.com/S7QfvmVIh2MaXNEm ┗🕊━━━━━━━━━━━━━━━┛ مبالغ اضافه صرف سایر امور خیر(درمانی، معیشتی ، تبلیغی، فرهنگی و.. ) می شود.
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
🕊 کمک به #نوزاد_معلول برای نجات از معلولیت 🏮 این نوزاد از بدو تولد مبتلا به #فلج_ارب دست شده و بعد
این طفل معصوم بعد از یک جراحی سخت ، نیازمند حمایت ماست تا فرآیند درمانش تکمیل بشه💞
مجموعه بزرگ جهادی #چشم_به_راه مورد تایید کامل کانال ماست ؛ نیت عام کنید و حتما در حد توان حامی این طفل بیمار باشید ✅️
https://eitaa.com/S7QfvmVIh2MaXNEm
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه صد و هفتاد قرآن کریم
سوره مبارکه الأعراف
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
Quran-page-170.mp3
2.85M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه صد و هفتاد قرآن کریم، سوره مبارکه الأعراف
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید