eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
46 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50 فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ هدیه به امام حسن صلوات غزل مرثیه امام حسن مجتبی شعر رضا نصابی به نفس حاج حسین امید علی دیدی بر روی زمین ام ابیها افتاد پیش چشمای ترت حضرت زهرا افتاد زبونم لال شنیدم که میو نه کوچه چشم نامحرما به ناموس طاها افتاد چقدر سخت گذشت به دل تو وقتی که دیدی مادرت تو کوچه روی خاکا افتاد یه جوری باسیلی زد به صورت یاس نبی که به روی مثل گلبرگ گلش جا افتاد دوقدم راه میرفت و می نشست روی زمین خواست تا پا بشه اما باز هم از پا افتاد رضا نصابی
4_5868443915102717229.MP3
3.12M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
4_5784982353965223273.mp3
1.1M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🏴بند اول: ای سلطان طوس ای شمس و الشموس ای آرامشم ای مهده نُفوس مریضا رو با نگاهت، شفا میدی به هر شکسته دلی تو، صفا میدی هر کی گرفتاری داره، میاد پیشت چون میدونه حاجتشو، شما میدی امام رضا نوکرتم غلامِ درتم به زیره پرتم امام رضا سرورمی تو تاج سرمی امیرِ کرمی جانم رضا جانم رضا رضا جانم 🏴بند دوم: ای آقای من ای مولای من با تو زنده ام ای دنیای من کبوتره توی صحنه، گوهرشادم دلم رو آقا به دستِ، خودت دادم میدونم اینو شب اول قبرم که میرسی فقط آقا، تو به دادم امام رضا دینه منی وَ آیینه منی تو تسکینه منی امام رضا دلبرمی مِی و ساغرمی دمِ آخرمی جانم رضا جانم رضا رضا جانم 🎵📝: (طاها تحقیقی)
🖤 🏴بند اول: ای شرفِ بر عالم زینتِ دوشِ خاتم غلامِ درگاهِ تو آقا هزاران حاتم امیرِ بی همتایی توی کرم یکتایی دست خدا هستی و روزیِ دِهِ دنیایی تویی همانکه، مَلَک، اِنس، و جِن گدای تو اند فدائیان همه یک دم، حسن فدای تو اند دلیلِ زندگی شیعه تا به حال این است که منتظر به نظر بر صحن و سرای تو اند ذکرِ مستان حسن امام و سلطان حسن کلِّ ایمان حسن رحیم و رحمان حسن روح و ریحان حسن طاهر و سبحان حسن اصلِ درمان حسن جان سَنَ گوربان حسن یا حسن یا مولا 🏴بند دوم: تو فاتح میدانی یِکّه یلِ گُردانی شیرِ شکاره علی چه معرکه گَردانی تو حسن کرّاری نترس و لافرّاری قاتلِ خنّاسی و پهلوون و قهّاری تویی همانکه، شده وارث ولای علی به هر اموری نداری مثال خود بدلی دلاوریه تو در معرکه، زبان زد است زمین زنِ، زنه اُشْتُر سوار در جملی مردِ بی باک حسن قوی و چالاک حسن ماهِ افلاک حسن دلیر و کولاک حسن اوج قدرت حسن علوی غیرت حسن با اصالت حسن و با عدالت حسن یا حسن یا مولا 🏴بند سوم: ای دلبر و دلدارم جونمو پات میذارم میزنه قلبم برات خیلی تو رو دوست دارم ای خوشیِ اِقبالم مُحَوِّلُ الْاحوالم با یک نگاهت بگیر تو زیره پر و بالم کبوتری شده ام عمری در هوای شما که می زند ضربانِ دلم برای شما یقین گشته برایم که میرسد یک روز پیاده می روم آخر به کربلای شما هیجانم حسن آرامِ جانم حسن شَریانم حسن خطِ امانم حسن سر و سرور حسن حامی و رهبر حسن شیعه پرور حسن شافع محشر حسن یا حسن یا مولا 🎵: 📝: (طاها تحقیقی)
4_5782685044678069964.mp3
2.12M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
4_5960850948224982388.mp3
738.4K
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم رب الرقیه شور امام رضا علیه السلام 1⃣ قسم به حضرت رضا قسم به کل قرآن من افتخارمه شدم کلب شه خراسان میام حرم به اذن تو شاه رئوف دنیا نذر عزاته جونم به جون مادرت زهرا یا رضا جان شاه و سلطان من شدم با تو مسلمان سایه تو بر سر ما ای ولی نعمت ایران "السلطان امام رضا" 2⃣ صاحب کشورم تویی امیر و سرور من تو یک کلام بگم آقا یگانه رهبر من هوای نوکرو داری تویی غریب الغربا همیشه یارم بودی تویی معین الضعفا هستی شافع روز محشر گریه کن بر شاه بی سر هم کریمی هم دلیری خُلق و خویت مثل حیدر "السلطان امام رضا" 3⃣ مظهر جود و کرم و اصل و اصول ایمان ذات ربوبیت حق عشق خدای منان ضریح زیبات برده دل از دلم آقاجان وقت دعاهام میگم خدا بحق سلطان ای نگارم ای شعارم مثل میثم سر به دارم سمت تو شد سجده ی من سر ز سجده بر ندارم "السلطان امام رضا"
▪️زمزمه شهادت امام حسن(ع)▪️ دشت لاله شد لب من زود بیا ای زینب من دیگه هیچ غمی ندارم خواهر من چشام و دارم میبندم با لب خونی میخندم مادر امده کنارم خواهر من بیا مادر و ببینیم با حسین پیشش بشینیم خواهرم با مادرم بیا باهم زبون بگیریم دور هم از بار غم به یاد غصه هاش بمیریم آه آهم داغ و پر شرره قاتل جیگره زهر کینه آه اما ذکر من به خدا شد به شور و نوا وای مدینه کاسه خون شده چشمام من غریب ترم ز بابام شماها خبر ندارید من چی دیدم خواهرم منو حلال کن خودت از مادر سوال کن کنارش میان کوچه چی کشیدم سایه افتاد رو سر ما سایه نامرد دنیا مثل باد اون بدنهاد دست سیاه ش و تکون داد بی حیا دور از بابا قدرت شو به ما نشون داد آه از اون روز گرفته دلم من هنوز خجلم پیش مادر آه از من کاری برنیومد یاری برنیومد پیش مادر .
▪️زبانحال امام رضا علیه السلام▪️ غریب و بی وطنم من با یه آه میشکنم من کسی نیست دور و بر من پسر من بیا از شهر مدینه سر بابا ت رو زمینه نور چشمای ترمن پسر من بیا ای تازه جوونم بیا تا غریب نمونم روی خاک با لب چاک اسم تو رو زبون میارم زود بیا ای دلربا تا سر روی پاهات بزارم آه پا روی زمین می کشم شعله ء آتیشم ای عزیزم آه چشمام تیره شده پسرم خون شده جیگرم ای عزیزم بیار از شهر پیغمبر کمی از تربت مادر تا بگیره حجره من بوی مادر کاش بیاد با تو به اینجا مادر غمدیده ما تا باهم یه بار ببینم روی مادر شبیه یه نخل بی برگ مثل اون میشه جوون مرگ پسرم بالا سرم روضه بخون به جای قرآن تو بگو از اون گلو منم میگم حسین حسین جان آه من هی دست و پا میزنم هی صدا میزنم یاد زینب آه تو هم وقت غسل و کفن روی سینه بزن یاد زینب
4_6008361713244571712.mp3
983.6K
"غربت از سر و روی آقام می‌باره" اجرا و شعر و ملودی غربت، از سر و روی آقام می‌باره چه کنه امام مظلومی که حتی تُو خونه بی‌یاره گریه، بر غریب مدینه جا داره بیا روضه بخونیم اما بغض گلو مگه میذاره واویلا، دلش تنگه دل یارش، از سنگه به جگر داره می‌بینه، زهر کینۀ همسر رو بیشتر از همه حس کرده،جای‌خالیِ‌مادررو مظلوم، غریب، آقای من مظلوم، غریب، امام حسن _ خاکِ، حجره می‌شینه روی پیشونیش می‌سوزونه دلِ زهرا رو غصۀ چشای بارونیش معلوم، میشه همه غمای پنهونیش می‌بینه که غریب و تنهاست تُو لحظه‌های پریشونیش واویلا، با چشم تر همه‌ش میگه، ای مادر دست‌وپا میزنه رو خاک، پاره شد جگرش امشب ولی میگه که چیزی نیست، تا یه‌وقت نبینه زینب مظلوم، غریب، آقای من مظلوم، غریب، امام حسن _ حالا، که دیگه داره میره از دنیا همه‌چی جلوی چشماشه همه‌چی رو می‌بینه آقا از اون، چادرِ خاکیِ تُو کوچه‌ها تا چادرِ خاکیِ زینب تُو غروب روز عاشورا واویلا، چی می‌بینه چقد روضه، سنگینه تُومدینه‌با یک سیلی، امام ما رو پیرکردن یه‌روزم‌روزعاشورا،خواهرش‌رو اسیرکردن
◾️چارپاره رحلت رسول اکرم(ص) آنکه با غمزه‌‌های گفتارش درس‌آموزِ صد مدرّس بود در نفس‌های آخرِ عمرش قلم و کاغذی طلب بنمود چون که می‌خواست مردمِ دینش نشوند از مسیر حق، گمراه خواست در آخرین وصیت خویش بنویسد: "علی ولی‌الله" ناگهان از میان جمعیت محضر حضرت رسول‌الله یک نفر _آن‌که دانی و دانم_ گفت "ان الرجل لیهجر"... آه او که آیات را نمی‌فهمید گفت قرآن برای ما کافی‌ست او نفهمید که کلام رسول جز کلام خدای سبحان نیست آن رسولی که گفت: ای مردم! یک امانت زِ من کنار شماست اجر پیغمبریِ من، تنها احترامِ به دخترم زهراست چند روزی گذشت... مردی که بر نبی بست تهمتِ هذیان او که قرآن برای او بس بود حمله‌ور شد به کوثر قرآن کوچه آماده، هیزم آماده یک نفس مانده بود تا آتش داد زد: ای اهالیِ خانه یا که بیعت کنید یا آتش... همه گفتند: فاطمه آنجاست گفت: فضه، حسن، علی، یا او، هرکسی پشت درب این خانه‌ست طعمه‌ی آتش است حتی او همه گفتند: محسنش پس چه؟ گفت: فرقی نمی‌کند اصلاً باید این خانه را بسوزانم مرد باشد میانِ آن یا زن چند لحظه سکوت کرد و سپس چند گامی سوی عقب برگشت همه گفتند: منصرف شده است همه گفتند که بخیر گذشت ناگهان باز سمت خانه دوید لگدی زد به در...خدا!... مادر فاطمه بی‌سپر...خدا!... محسن در شده شعله‌ور...خدا!...مادر
درده دلم رضا جان، پیِ طبیبم آقا تو این دیار غریت تویی حبیبم آقا دوباره فیض روضه شده نصیبم آقا غریبیتو می فهمم، منم غرییم آقا ای صاحب صحن و حرم با صفا رضا جان بیمار عشقتم و ذکر تو شفا رضا جان غریب الغربا معین الضعفا رضا جان، رضا جان (یا ضامن آهو رضا جان) بند دوم: سبو شکست و می ریخت، وقتی که ساغر افتاد به زهر کینه آقا ، کارِ تو آخر افتاد دلت به یاد مادر تنت به بستر افتاد شب عزای تو بود روزی که مادر افتاد گوشه ی حجره آخرش رسیدی به مرادت دست و پا می زدی مدینه میومد به یادت روضه ی کوچه رو می خوندی برای جوادت ، رضا جان (یا ضامن آهو رضا جان) بند سوم: شکر خدا رضا جان ، وقتی که رفتی از حال بالا سرت نبودن ، شبیه شمر قتال سوز جگر تو رو سوخت ، با روضه های گودال سری که روی نیزه ست ، تنی که میشه پامال ما شنیدیم اما تو میدیدی این روضه ها رو دست و پا زدن ارباب بی کفن ما رو اسبا هی زیر و رو می کردن شاه سر جدا رو (یا ضامن آهو رضا جان)   شاعر : مظاهر کثیری نژاد
33087.mp3
2.04M
واحدسنگین امام رضا
🏴سبک نوحه زمینه ۲۸ صفر شهادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و روضه کربلا 🏴بند اول دارد مدینه قبر تو را در بر ای زائرت مادر غریبی چون حیدر امام حسن ای سید و ای سرور سردار بی لشکر غریبی چون حیدر آنقَدر تو غریبی که برایت حرم نیست جز تو هیچ پادشاهی اینقَدر با کرم نیست شیعیانت همه از غربت تو هلاکن در کناره مزارت عرشیان سینه چاکن من غریبم غریبم 🏴بند دوم از زهر کینه جان میدهم دیگر راحت شوم آخر از غمت ای مادر شد قاتل من در خانه ام همسر گذشته آب از سر غریبم و مضطر زهر کینه به جانم زد شرر پُر اثر شد حاصلم لخته خون و پاره های جگر شد میرسد جان من از این جفا بر روی لب روبرویم نشسته میزند ضجه زینب من غریبم غریبم 🏴بند سوم دهد عذابم گریه ی تو من را خود را نگهدار تا آن روز عاشورا ندارد امروز ماتمه آن روز را که میشود تنها برادرم آن جا ناله هایت نگهدار میروی تو به گودال میشوی زائر آن جسم از کینه پامال ناله هایت نگهدار خواهر ای نور دیده روی نیزه ببینی راس از کین بریده آه و واویلتا وای ۱۴۰۰/۰۷/۰۹ 🙏التماس دعای خیر ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
ای مرثیه ها اشک بریزید برایش خون گریه کنید دیده ها بهر عزایش بر مرد غریبی که به خود یارندیده ای حنجره ها روضه بخوانید برایش حتما شده او محترمِ دیدهٔ زهرا هر کس که حسن گشت به لب شورونوایش مظلوم ترین زاده زهرا شده مسموم زهری که بلا گشته ولی گشته دوایش کشتند ولی دست ز کینه نکشیدند تیر است که آید عوض دستِ عطایش در لحظهٔ آخر به برادر نگهش بود چون نیست عزایی به بزرگیِ عزایش شاعر:
  مثل یک سایه چه زود از سرِ این خانه گذشت چه غریبانه ، غریبانه ، غریبانه گذشت چشم را بست ولی صبر نکردند این قوم پیشِ او بود علی صبر نکردند این قوم ای دل از غربتِ این لحظه ی تشییع بگو از غریبانه ترین لحظه ی تشییع بگو او غریبانه ترین لحظه ی رفتن دارد روضه ی رفتن او گفتن و گفتن دارد اندک اندک اثرِ زهر به جانش اُفتاد رویِ دامانِ علی بود توانش اُفتاد شهر در مکر و سکوت است علی تنها شد یک تنه گرم حنوط است علی تنها شد یک طرف داشت علی آب به پیکر می ریخت یک طرف داشت جماعت سرِ مادر می ریخت آب غسلش به تنش بود که هیزم پُر شد شعله پیچید به در نوبتِ یک چادر شد بدنش روی زمین بود به زحمت اُفتاد وای ناموس علی بینِ جماعت اُفتاد در عزای پدرش بود که سیلی را خورد سوگوار پسرش بود که سیلی را خورد تا که مولا کفنش کرد زنش را کُشتند تا  کفن روی تنش کرد زنش را کُشتند دست بر پهلوی خود داشت پرش خورد به در درد پهلو که خَم اش کرد سرش خورد به در شاعر:
حسنم😭 حسنم نور دیده ام برخیز ازچه گریه به نیمہ شب داری؟ مرد گریه نمےکند پسرم بازهم ڪه دوباره تب داری 😭 دست وپایت چقدر می لرزد ازچه چیزےدوباره ترسیدی؟ ڪمی آرامتر، بگو نڪند بازهم خواب ڪوچه را دیدی؟ 😭 به فدایِ دلِ پر از دردت بینِ ڪوچه مگر چه رخ داده چادرِ مادرت که پاره شده نکند روی ِخاڪ افتاده رنگ خنده نیامده به لبت بعدِ آن غُصه های آن کوچه جان بابا بگو تو قدری از مادر وماجرای آن کوچه حسنم😭 حسنم نورِ دیده ام از چه روی زهرایِ من شده نیلی من بمیرم برای تو نڪند پیش چشمِ تو خورده است سیلی جان بابا مگر چه کابوسی است شب و روز تو رو را بهم زده است راز بنهفته را هویدا کن از گلویی که بغض غم زده است لعنت حق بر آن شغالی که بین کوچه شکسته حرمت تو با جسارت به روی زهرایم پا نهاده به روی غیرت تو دست گیرِتمام عالمیان بوده‌ دستِ شفای زهرایم جان بابا شود فدایت که گشته دستت عصای زهرایم
امشب از محبوب میخوانند اهل آسمان تا سحر مجذوب میمانند اهل آسمان یک خبر از غیب میدانند اهل آسمان روی لب این ذکر میرانند اهل آسمان این خبر از لطف داور بر پیمبر آمده سبط احمد، شبل حیدر، نسل کوثر آمده بال و پر گم کرده جبرائیل هوهو میکشد خویش را خوشحال میکائیل هر سو میکشد تا دمد در صور اسرافیل ابرو میکشد بر در فردوس عزرائیل هی بو میکشد دل ربوده از ملائک این کمان ابروی سبز خوی سبز و بوی سبز و خال مشکی روی سبز مژده ای عشاق آقای کریمان آمده معدن جود و سخا دریای احسان آمده در جهان آفرینش پای سلطان آمده پادشاه پادشاه پادشاهان آمده هم سلامش هم کلامش از خداوند جلیست سکّه و دربار و مُهر و تخت و تاجش از علیست نیست این کاشانه را خاموش، مشعل هیچگاه کس در این خانه نمیگردد معطل هیچگاه کار مضطر را نمیسازد محول هیچگاه پاسخ سائل نمیگوید به مُجمَل هیچگاه بر در این خانه صد حاتم گدایی میکند نوکر کوی حسن آری خدایی میکند دور افتاده، مقرب میشود پیش حسن لاابالی هم مهذب میشود پیش حسن بی ادب اینجا مؤدب میشود پیش حسن مثل من، نوکر ملقب میشود پیش حسن در جواب مرد اعرابی سلامش میدهد پیش چشم دوستان، شأن و مقامش میدهد در صف پیکار، او مانند حیدر میشود خود به تنهایی چنان هفتاد لشگر میشود چون بسر سربند میبندد، پیمبر میشود در صف صفین، خود الله اکبر میشود سر نمی ماند رها از تیغ رستاخیزی اش یل یلان، یکدم دو نیمه میشوند از تیزی اش کیست آقایم حسن، وجه خدای عالمین کیست آقایم حسن، بهر نبی نور دو عین کیست آقایم حسن، والا شفیع نشأتین کیست آقایم حسن، او هست آقای حسین هر که میگردد حسینی از حسن دارد نشان داده این قلب حسینی را حسن آتشفشان رازدار کوچه هست و رازدار گوشوار شاهدِ آن روی سیلی خوردۀ ٱم الوقار محرمِ اسرار مادر در هجومِ نابکار صاحبِ سِرّ علی و هم غلاف و ذوالفقار او نه تنها شد عصای مادرش با چشم تر پهلوی بشکسته راهم جمع کرده پشت در غصه های مادرش زهرای اطهر خورده است غصۀ تنهاییِ یک عمر حیدر خورده است در میان لشگر خود زخم خنجر خورده است تیر بر تابوت و نعش او مکرر خورده است با وجودی که غمی از عمر او مخفی نبود عاقبت «لایوم» در وصف حسین خود سرود محمود_ژولیده
مانند مادرت شده ای، قد خمیده ای! آقا چرا عبا به سرِ خود کشیده ای !؟ با درد کهنه ای به نظر راه می روی!؟ مانند فاطمه چقدر راه می روی! خونِ جگر به سینه، به اجبار می دهی راهی نرفته! تکیه به دیوار می دهی داغ غریبی تو، نمک بر جگر زند خواهر نداشتی که برایت به سر زند اینجا مدینه نیست، چرا دلخوری شما !؟ در کوچه های طوس،زمین می خوری چرا ؟ با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده خاک لباس های خودت را تکان بده مقداری از عبای شما پاره شد، ولی... نیزه نزد کسی به تو از کینه ی علی اینجا کسی به پیرهن تو نظر نداشت فکر و خیال گندم ری را به سر نداشت اینجا کسی به غارت انگشترت نرفت چشمی به سمت مقنعه ی خواهرت نرفت شاعر:
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ به مهربانی و دست کریم شهرت داشت برای مردم بی رحم نیز رحمت داشت سه سال هسته خرما مکید و راضی بود بزرگ بود ولی اینچنین ریاضت داشت ز دشمنان خودش بارها عیادت کرد شبیه دوست به بیگانه ها عطوفت داشت کمک به پیر زمینگیر و کودکان میداد اکرچه کون و مکان را همه به خدمت داشت چقدر سنگ زدند و چقدر زخمی شد صبور بود دراین راه و استقامت داشت به ذولفقار علی تکیه داشت وقت خطر نبوتش همه جا تکیه بر ولایت داشت هرآنچه درشب معراج دید فاطمه بود زمان بوسه به دستش هوای جنت داشت حسین را بروی شانه های خود میبرد برای بردن او نیت عبادت داشت همیشه خواند ز کوچه ز عصر عاشورا میان خانه خود روضه داشت هیئت داشت
بسم الله الرحمن الرحيم اگرچه روز و شب هستیم دائم برسر خوانت ببخش آقا که کم بودیم عمری مرثیه خوانت پراز دردم ولی درد من اصلا جسم خاکی نیست بیا روح مرا درمان بکن قربان درمانت فقط یا رحمة للعالمین یک گوشه چشمی کن کویرم خاک بی خیرم منو امید بارانت مرا همسفره ی یک وعده نان خشک خود گردان که طعنه میزند برهر ضیافت تکه ی نانت برای تا خدا رفتن بدستان تو محتاجم بکش دستی سرم شاید شدم یکروز سلمانت گدایی را ندیدم از درت نومید برگردد به هرکس میرسد بی شک و شبهه لطف و احسانت من اعجاز تو را دیدم میان لحظه هایی که.. عیادت رفتی و درجا یهودی شد مسلمانت چه اُنسی با حسن داری که باهم سفره وا کردید میان عرش غوغا کرده آوای حسن جانت...