eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
45 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50 فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مدح و مرثیه امام حسین علیه‌السلام حیِّ علیٰ حسینیه نوحوُا‌علیَ‌الحسین وابسته بوده عشق به تو از اَزل حسین روزی هزار مرتبه شکرِخدا کم است یکبار اگر قلم بزنم در غزل حسین بی‌تابِ روزِ مرگ شدم چون شنیده‌ام می‌گیری عاقبت تو گدا در بغل حسین پرونده‌ام ملائک اگر زیر و رو کنند یک نکته مثبت است بکاءٌ علیَ‌الحسین بیچاره‌ام اگر نرسی تو به داد من آواره‌ام اگر ندهی تو محل حسین اصلاً بهشتِ نوکرتان دیدنِ شماست شیرین‌تر است ذکرِ تو از هر عسل حسین دِیْر ُو تنورِ خولی و سرنیزه‌ها و تشت قلبِ حرم کجا که نرفته مَعَ‌الحسین جامِ شراب و حالِ رباب و خرابه شد برهانِ ندبه‌ها و دمِ العجل حسین ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🏴 ۱۴۰۰ علیه السلام محرمی که نباشی در آن محرم نیست بدون تو ضربان زمین منظم نیست چقدر ساده گرفتیم بی تو بودن را هزار سال بدون تو زندگی ... کم نیست خودت بخواه که دست از گناه بردارم که عهدهای منِ روسیاه محکم نیست هزار بار خودت را به ما نشان دادی ولی چه فایده؛ چشمان ما که مَحرم نیست خودم به چشم خودم دیده ام که در روضه حلاوتی ست که در هیچ جای عالم نیست حوائجم همه در بین روضه یادم رفت غمت چه کرده؟! غم روزگار یادم نیست بیا و روضه ی گودال را بخوان آقا محرمی که نباشی در آن محرم نیست . ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
خورد در عالم ذر تا نظر ما به حسین سجده کردیم که شد گرم سر ما به حسین فاطمه دست کشیدست به چشم تر ما گره خوردست اگر چشم تر ما به حسین یک شب آمد پی ما گفت شما مال منید! دیگر افتاد از آن شب‌ گذر ما به حسین دل ما وادی امنش شده، فاخلع نعلیک! بخدا سوخته مردم جگر ما به حسین صد برابر شده این وسع کم ما به حسن سود خالص شده حتی ضرر ما به حسین چهارده قبله خدا خلق نموده اما.. انس دارد نفس بیشتر ما به حسین پدری کرده برای همه نوکرهایش بدهی داشت از اول پدر ما به حسین گریه کردیم و جراحات تنش بهتر شد جلوه کردست در عالم هنر ما به حسین درحسینیه همه زائر ارباب شدیم  وصل شد تا که دل یک نفر ما به حسین کاش در موقع تلقین گدا سر برسد آن زمانیکه رسیده خبر ما به حسین اربعین باز میایم حرم ان شالله منتهی میشود آخر سفر ما به حسین شاعر:
هزار مرتبه گر سر برند از بدنم خدا نیاورد آن دم کـه از تـو دل بکنم تمام عمر سخن از تـو گفته ام چـه شود؟ کـه وقت مرگ بود نامت آخرین سخنم گریستم بـه تـو، یک عمر و از تـو می‌خواهم در آخرین نفسم باز بر تـو گریه کنم در آشیانه ی تن با تـو بوده ام مانوس مباد بی تـو از این آشیانه پر بزنم سری کـه خاک تـو نبوَد بـه دورش اندازم دلی کـه بر تـو نسوزد در آتشش فکنم بـه خاک کربلا سجدهِ کرده ام عمری کـه بوی تربت پاک تـو خیزد از کفنم بـه چشم مـن نگهی کن کـه وقت جان دادن تـو را نگه کنم و جان برآید از بدنم
 من و این روضه ها الحمدلله  من و یاد شما الحمدلله من و ماه محرم زنده بودن  بود حُسن عطا الحمدلله نبودم، حق مرا سینه زنت کرد  شدم اهل بکا الحمدلله من از دامان پاک مادر خود  تو را گشتم گدا الحمدلله من از هیئت هزاران خیر دیدم  شدم حاجت روا الحمدلله سیاهی عزایت نور محض است که گشته رزق ما الحمدلله رسد روزی که در سجده بگویم  رسیدم کربلا الحمدلله؟
غمخوارِ کربلا غم عالم نمی‌خورد دنیایِ بی حسین به دردم نمی‌خورد هرکس که خورد نان تو جایی نمی‌رود هرکس که خورد داغِ تو را غم نمی‌خورد شأنِ دو چشمِ خیسِ عزادار عرشی است این حرفها به چشمه‌ی زمزم نمی‌خورد آنکه به زیر سایه‌ی زهرا نشسته است غمهای روزِ حشر مسلم نمی‌خورد آنکس که جای بستر بیماری ، از غمت آتش گرفت حسرت عزیزم نمی‌خورد من با محرم تو نفَس می‌زنم هنوز هرچند طعنه نوکرتان کم نمی‌خورد من حتم دارم از نفسِ گرمِ مادرت این سینه باز داغِ محرم نمی‌خورد
من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند خدا هر آن‌چه کند از تو ام جدا نکند صفای دل توئی و دل زهر چه داشت صفا صفا ندارد اگر با غمت صفا نکند جواب ناله دل‌های خسته بر لب تو است که را صدا کند آن کو تو را صدا نکند هزار مرتبه حیف از نماز مرده بر او که زنده ماند و جان در رهت فدا نکند رضا مباد خدا از کسی که در همه عمر تو را به قطره اشکی ز خود رضا نکند رهایی همه عالم بود به دست کسی که هر چه بر سرش آید تو را رها نکند کشیدم از دو جهان آستین که دولت عشق مرا به جز در این آستان گدا نکند کسی که خاتم خود را دهد به دشمن خود چگونه از کرم خود نگه به ما نکند گذشت عمر و اجل پر زند به دور سرم بمیرم و نروم کربلا خدا نکند تو درد داده‌ای و تو طبیب درد منی به جز تو درد مرا هیچ‌کس دوا نکند هزار مرتبه میثم اگر رود سردار به جز علی و به جز آل را ثنا نکند
شادی برای تو غم عالم برای من از ماه های سال، محرم برای من آوای آسمانی داوود مال تو خاموشی مقدس مریم برای من از عشق خود جدایم و جای گلایه نیست این بود ارث حضرت آدم برای من بی مهری است رسم محبت برای تو تنهایی است مونس و همدم برای من این زخم ها معلم خندیدن من اند حیرانم از ترحم مرهم برای من یوسف که نیستم ولی آن بنده ام که هیچ نگذاشته ست صاحب من کم برای من بگذار عمر در گذر عشق طی شود حتی اگر نشد که تو یک دم برای من... 🔸شاعر: ____________________________
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم در چَشم ها دو چِشمه ی زمزم گذاشتیم قطعاً دعای فاطمه پشت و پناه ماست وقتی دم حسینیه پرچم گذاشتیم ما ارث گریه از پدر خویش برده ایم پا جای پای حضرت آدم گذاشتیم این اشک ها برای تو باشد ، حسین جان شاید به روی زخم تو مرهم گذاشتیم تفسیر روضه هاست ، حروف مقطعه جان را میان سوره ی مریم گذاشتیم خیلی حسین زحمت مارا کشیده ای خیلی برای روضه ی تو کم گذاشتیم عمریست دم حسن شده و بازدم حسین این عشق را به سینه دمادم گذاشتیم یک اربعین زیارت مارا ردیف کن ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم 🔸شاعر: ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
‍ اهل عالم باز هم دارد محرم میرسد در نگاه عاشقان اشکی دمادم میرسد موجِ خونت گشته جاری ، چشم ها گردیده تر خیمه ات را غم گرفته ، یا حسینا ، یا پدر دامنِ اهل حرم آتش گرفت و سرد شد گفتگوی بچه ها نقلِ روایت ، درد شد از عمو عباس و مشکی پاره میگوید کمی از رشادت های اکبر ، زخم پیکرها دمی کودک شش ساله پرپر شد ز تیر حرمله نیزه ها ، شمشیرها رنج غریبی قافله حجله ی داماد با خونِ عزیزش بسته شد مظهرِ آزادگی مظلوم و تنها گشته شد دختری ماتم زده بی گوشواره میرود خواهری صحرا به صحرا غمگنانه میدود اهل عالم شال ها را سر بسر مِشکی کنید آب را بستند فکرِ خشکی وُ مَشکی کنید 🔸شاعر :
صدای تپش های قلبم حسین همیشه تمنّای قلبم حسین تو شیرینی روزگار منی مسیح دل بی قرار منی خدا در دلم بود گفتم حسین فراتر ز هر اسم اعظم حسین به یاد تو دست از هوس می کشم به شوق تو تنها نفس می کشم همه می روند و غمت ماندنی ست حسینیه ی ماتمت ماندنی ست در این روضه ها عشق باران شدیم از این اشک ها ما مسلمان شدیم بزرگی کن و عشق یادم بده بیا زاد راه معادم بده سرم خم نشد جز تو بر هیچ کس دلم زیر دین حسین است و بس تویی اصل این زندگانی حسین گذشته به پایت جوانی حسین از این شهر پر های و هو خسته ام به احسان چشم تو دل بسته ام 🔸شاعر:
عمری‌ست عبد این درم الحمدلله در خیمه‌هایت نوکرم الحمدلله مادر مرا باشیر روضه پرورش داد رحمت به شیر مادرم الحمدلله از کودکی تا سن پیری سقف هیئت شد سایه‌ی بالاسرم الحمدلله حال‌دلم با یاحسین روضه خوب است با تو همیشه بهترم الحمدلله این روضه‌رفتن سجده‌های شکر دارد ای رازق چشم‌ترم الحمدلله من شادی‌ام را می‌فروشم هر محرم با آن غمت را می‌خرم الحمدلله بالی‌شکسته دارم و با بال‌روضه تا عرش‌اعلی می‌پرم الحمدلله با سینه‌زن‌های شما یک عمر گفتم وااکبرم، وااصغرم الحمدالله 🔸شاعر :
مه اشک است بیایید محرم آمد ماه ذریه ی پیغمبر اکرم آمد خواستم ، آیه بخوانم کمی آرام شوم  از قضا بر لب من سوره ی مریم آمد "کاف" و "حا" خواندم و دل بوی بلا را حس کرد یاد از شال عزای تو گل نرجس کرد گل نرجس بخدا یک دل پر غم داری بیشتر از همه، تو شوق محرم داری کربلا ، مکه ، نجف ، کوی منا یا عرفات آه.... امسال کجا خیمه ی ماتم داری بخدا من به تو و گریه ی تو حساسم نوکرم ، عبد توام، گرچه نمک نشناسم خیمه ای سبز به پا کردی و تنها تنها می کنی گریه و ای کاش کنی یاد از ما جای اشک از سر مژگان تو خون می ریزد ذکر لبهای من غمزده هم "ای آقا" جان من آه نکش، گریه نکن مولا جان مثل یعقوب نشین گوشه ی بیت الاحزان اینقدر یاد رقیه نکن و داد نزن از غم شام بلا اینهمه فریاد نزن هی به سر می زنی و روضه ی سر می خوانی مثل ویرانه شدی خانه ات آباد ، نزن ای فدای سر تو جان من و اجدادم یاد گودال و تن و نیزه و سر افتادم شمر تا رفت، تنش زیر لگدها افتاد خواهرش در وسط دسته ی بدها افتاد تازه از دست سنان و همه راحت شده بود روی آن پیکر سم دیده چه ردها افتاد  تا که افتاد حسین، حضرت زهرا غش کرد آنقدر خورد زمین زینب کبری، غش کرد 🔸شاعر :
کم کَمَکْ دارد مُحرم می رسد ماه حزن و گریه و غم می رسد حضرت زهرا که صاحب روضه هست وقت روضه با قدی خَم می رسد هر مُحرم بر مشامِ نوکرت بوی ناله بوی ماتم می رسد وقت روضه که رسید از چشم ها اشک هایی مثل زمزم می رسد روضه ی سقا بخوانی العجل مهدی صاحب زمان"عج" هم می رسد روضه ی گودال و تیغ و نیزه ها آخرش دارد به یادم می رسد ظهر عاشورا به دقت گوش کن ناله های واحسینم می رسد لحظه ی مردن که اربابم حسین حتم دارم که به دادم می رسد 🔸شاعر:
این روزها دلشوره دارم بیش از پیش کاری بجز گریه ندارم بیش از پیش این روزها قلب مرا ماتم گرفته باز این لبم نام شمارا دم گرفته این روزها دلشوره دارم مثل هرسال هر شب گریزی میزنم تنها به گودال اما همه ترسم جدایی از تو شد ، آه اینکه نباشد دستم از ماه تو کوتاه ای کاش با عشق تو در روضه بمیرم من ، این منه بی ننگ و بی عرزه بمیرم ای کاش با گریه توانم را بگیری امسال بین روضه جانم را بگیری ای کاش این ماه محرم با تو باشم ای کاش در این روضه مَحرم با تو باشم تا اینکه مارا مادرت درهم ببیند مارا سیه پوش غم و ماتم ببیند کاری بکن غیر از غمت ، غم را نبینم ماهی بجز ماه محرم را نبینم زهراست مارا راهی این جاده کرده مارا برای نوکری آماده کرده فهم محرم را به ما امشب عطا کن راه حسین ابن علی را راه ما کن هر چند که صحرایی از غم تشنه اوست او تشنه بود اما دوعالم تشنه اوست 🔸شاعر:
🏴 اشعار _________________________ از اسب واژگون شدی اما بلند شو خورشید خاک خورده ی صحرابلند شو گیرم که شمر روی تن تو نشسته است بر هم بزن قواعد و از جا بلند شو باجسم چاک چاک مزن چنگ روی خاک تنها امید خیمه ی زن ها بلند شو دارند می زنند به تو پیر مرد ها از دست شان بگیر عصا را بلند شو تا اسب ها به روی تنت تاختند ،شمر با ریشخند گفت :که حالا بلند شو!!! «از آب هم مضایقه کردند کوفیان» ای تشنه ی مقطع الاعضا بلند شو مادر رسیده آبرویش را بخر حسین یک یاعلی بگو و ازین جا بلند شو این خاک ها مناسب این خواب ناز نیست آتش گرفته خیمه ات آقا!! بلند شو!!... 🔸شاعر:
🏴 اشعار ________________________ فریاد من ز گوشه ی دارالاماره است جسمم به روی خاک زمین پاره پاره است آقا نیا که کوفه پر از چشم بی حیاست اینجا نگاه هرزه سوی گوشواره است پُر می شود ورودی این شهر از جفا پیش اسیرِ خسته که بی یار و چاره است قومی که نیست عهد و وفا در مرامشان حرفی اگر زدند ز طعن و شراره است باید خبر دهم به صبا تا که بشنوی: کوفی به فکر غارت یک گاهواره است ترسم که زینبت به اسارت رود... نیا ترسم ز نیزه ای که به دست سواره است عریان چو می شود بدنی، زیر مرکب است بر روی نیزه همره تو شیرخواره است مسلم فدای معجر و موی مخدرات ذکرم "نیا حسین" به میخ قناره است کار فروش تیر زیاد است بین شان حرف کنیز و برده به اینجا هماره است یارب نوای من برسد بر پسر عمو شاید دگر نرسد نیزه در گلو 🔸شاعر:
🏴 اشعار _______________________ باور نمی کردم گذرها را ببندند من را که می بینند درها را ببندند خورشید بودم زیر نور ماه رفتم جان خودت تا صبح خیلی راه رفتم در شهر کوفه کوچه گردی کم نکردم این چند شب یک خواب راحت هم نکردم من شیر بودم کوفه در زنجیرم انداخت این کوچه های تنگ آخر گیرم انداخت امروز جان دادم اگر جانت سلامت دندان من افتاد دندانت سلامت حالا که می آیی کفن بردار حتما ای یوسف من پیرهن بردار حتما حالا که می آیی ستاره کم بیاور با دخترانت گوشواره کم بیاور حیرانم اما هیچکس حیران من نیست باور کن اینجایی که دیدم جای زن نیست اینجا برای خیزران لب را نیاری آقا خدا ناکرده زینب را نیاری اصلا ببین گل ها توان خار دارند؟ پرده نشینان طاقت بازار دارند؟ من راضی ام انگشتر من را بگیرند وقت کنیزی دختر من را بگیرند اینجا برای نعل پا دارند آنقدر کنج تنور خانه جا دارند آنقدر مهر و وفا که نه جفا دارند ، اما اینجا کفن نه بوریا دارند اما باید مسیر تو چرا اینجا بیفتد حیف از سر تو نیست زیر پا بیفتد 🔸شاعر:
🏴 اشعار _______________________ سلام حضرت زهرا به آن سفیری که تمام زندگی اش پای یار افتاده تمام شهر به او پشت کرده و حالا میان کوچه دلش بی قرار افتاده به راه آمدن زینت و حسین و رباب غریب و خسته و چشم انتظار افتاده بگو به سید مظلوم ای نسیم سحر میا به کوفه که اینجا بهار، افتاده بگو به سید مظلوم مسلمت تنها بریده از همه با حال زار افتاده بگو ز دور به این خوارها نگاهی کن پسر عموی تو در بین خار افتاده ز بسکه سنگ به رویش زدند از روی بام به روی خاک ز نقش و نگار افتاده ز رفت و آمد آن نیزه دار حس کرده که در سر همه فکر شکار افتاده 🔸شاعر:
🏴 اشعار ___________ آه، بدجور مرا کوفه به هم ریخت حسین همه ی شهر به یکباره سرم ریخت حسین باورم نیست که آواره شدم در این شهر نیست پنهان ز تو، بیچاره شدم در این شهر تو نبودی که ببینی چه شبی سر کردم تا سحر گریه به تنهایی حیدر کردم باورم نیست که آواره ی صحرا شده ای باورم نیست که تو یکه و تنها شده ای کاش اینجا نرسی، کوفه پر از نیرنگ است کوچه هاشان همگی مثل مدینه تنگ است رفته از کف همه تاب و توانم چه کنم نامه دادم که بیا، دل نگرانم چه کنم نگرانم نکند زینبت اینجا برسد تو نباشی و خودش بی کس و تنها برسد چقدَر نقشه شوم است که در سر دارند نکند دخترکان معجر نو بر دارند وعده زیور و خلخال به هم می دادند وعده غارت گودال به هم می دادند نگرانم چه کنم، پیرهنت را بردار آه آقای غریبم کفنت را بردار چند تا مشک پر از آب بیاور حتما آه لب تشنه شدم، آب ندادند به من کوفه در فکر اسیرند چه بد خواهد شد خیزران دست بگیرند چه بد خواهد شد کوفه از قهقه ی حرمله ها سرمست است کمر قتلِ غریبانه ی مهمان بسته است 🔸شاعر:
✅ اشعار _______________________ کوفیان در دلشان کینه ی زهراست نیا مسلمت را بنگر بی کس و تنهاست نیا کار این بی صفتان سبّ عمویم علی است بینشان بغض علی واضح و پیداست نیا خواستم آب بنوشم که لبم مانع شد تشنگی وجه شباهت به تو مولاست نیا لب و دندان من از سنگ شکست و خون شد لب و دندان تو در نقشه ی اعداست نیا همه ی غصه ام این است که سنگت بزنند نیزه و سنگ زدن حرفه ی اینجاست نیا گر بیایی همه ی اهل حرم می بینند کمرت تاشده از غصه ی سقاست نیا پسرانم به فدای پسران تو شوند حیف از زندگی اکبر لیلاست نیا ترس دارم که بیایی و ببیند زینب ته گودال سر نعش تو دعواست نیا گر بیایی همه ی جن و ملک می شنوند که «بنیّ...» به لب حضرت زهراست نیا سر من را که بریدند و به میخی بستند فکر و ذکرم سر و گیسوی تو آقاست نیا لااقل دختر خود را تو به همراه نیار کوفه جولانگه خولی و شبث هاست نیا ترس دارم ز روی نیزه ببینی آخر حرمله همسفر زینب کبراست نیا «دخترم را بغلش کن که کنیزی نرود» نا مسلمانیِ این شهر هویداست نیا 🔸شاعر:
🏴 اشعار _____ دلی که خانه ی غیر تو شد حرم نشود اگر دخیل علم نیست محترم نشود چه سود در نفس آن کسی که یک لحظه به عهد عابس و جون تو هم قسم نشود به زیر قبه تو را از خدا طلب بکنم خدا کند ز سرم سایه ی تو کم نشود به شاه تیغ علامت قسم که تا دم مرگ سرم به غیر در خانه ی تو خم نشود بهشت مرثیه ات را به هیچ کس ندهد نصیب گریه کنت گر بهشت هم نشود به سمت حائر تو سینه خیز می آیم ز پا اگر که بیفتم، قدم قدم نشود فدای موی سپیدی که نذر روضه توست حرام، پول سیاهی که خرج غم نشود "تو را به خاطر دِرهم چه دَرهمت کردند" به تیر و نیزه تو را نامنظمت کردند 🔸شاعر:
🏴 اشعار ____________________________ به گوشم می رسد هر لحظه آوای خدا اینجا  مران ای ساربان محمل که باشد کربلا اینجا  الا حجاج بیت الله خون، احرام بربندید  که کامل می شود با زخم تن حج شما اینجا  شما حجاج بیت الله خون هستید و می بینم  که جای موی سر، سرهایتان گردد جدا اینجا  نه تنها حج ما قربانی پیر و جوان دارد  شود قربانی شش ماهه تقدیم خدا اینجا  زشمشیر هزاران قاتل خون خوار می بینم  هزاران بار گردد اکبرم جانش فدا اینجا  به موج خون میان قتلگه با پیکر بی سر  زنم از حنجر ببریده خواهر را صدا اینجا  به پاس اجر سقایی و قانون علمداری  شود با تیر و خنجر حق عباسم ادا اینجا  کند این امت گم کرده ره تا راه خود پیدا  درخشد راس هفتاد و دو مصباح الهدیٰ اینجا  ندای اِرجعی را در یم خون می دهم پاسخ  که می آید به گوشم از خدا دائم ندا اینجا  🔸شاعر:
🏴اشعار ___________________________  اینجا کجاست برادر من؟ زودتر بگو  ای یادگــار مــادر من، زودتـر بگـو  این دلهره که در دل زینب فتاده چیست؟  بنگـر به حـال مضطر من، زودتر بگو  منت گـذار و خیمه در این بـادیه مزن  تاج سـرم ، صنـوبر من زودتـر بگو  احساس می کنم که زمان جدایی است  اینگونه نیست دلبر من؟ زودتر بگو  تعبیر خواب کودکی ام یادتان که هست  ای شاخه سار آخر من، زودتر بگو  کم بغض های سینۀ خود را فرو ببر!  حـرفی بزن بـرادر مـن، زودتـر بگو  این غنچه های زیر گلویت نشان چیست؟  باشـد فـدات حنجــر من، زودتـر بگو  حس میکنم که زانوی من بی رمق شده  پشت و  پنـاه و  یـاور من زودتر بگو  این ریشه های گیسوی من تیر می کشد!  دستی بکش تو بر سر من، زودتر بگو  عباس جور دیگری به حرم می کند نگاه  طوری شده است معجر من؟ زودتر بگو  طفلی رقیه سخت دلش زیر و رو شده  از حــال و روز دختــر من زودتـر بگو  دارم هـراس دیدن گـودال آن طرف  آید صـدای مــادر من زودتــر بگــو  🔸شاعر: