eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
31 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 09052226697 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک ۵۰ فروشگاه فرهنگی بابُ الحَرَم 🔸کانال متن روضه: @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ذکر تسبیح ملائک ذکر نام فاطمه او امام مرتضی ، حیدر امام فاطمه ذکر یا حیدر دمادم شد کلام فاطمه هست تا آخر - غدیر خم - پیام فاطمه می دهد با چادری خاکی پیامی این چنین نیست جز حیدر در این عالم امیرالمومنین کیست او آنکس که ظلمت را چراغان می کند سائل بی آب و نان را صاحب نان می کند نه یهودی عالمی را او مسلمان می کند تار و پود چادرش هم کار قرآن می کند مِهر او مُهر قبولی عبادات همه ست حجت حق بر امامان دو عالم فاطمه است فاطمه آیه به آیه ، آیه های داور است حُسن اسماء خدا ، آیات نور و کوثر است هم نبی را دختر است و هم نبی را مادر است چادرش در یاری دین ذوالفقار حیدر است دیده ی دنیا ندیده تا ابد مانند او می برد غم از دل حیدر گل لبخند او غصه او نه غم دست و نه بازو بود نه غصه ی او نه در و نه درد پهلو بود نه غصه ی زهرا گرفتن از علی رو بود؟ نه ضرب سیلی و جراحتهای ابرو بود؟ نه غصه اش شب تا سحرها غصه ی پیغمبر است غصه ی او غصه ی بی یاوری حیدر است نیست چون زهرا به عشق مرتضی دلداده ای پای مولا با شکسته دست و بازو ، مانده ای نیست جز او در ره مولا ، ز پا افتاده ای در غم مولای خود ، عجل وفاتی خوانده ای پشت در آمد ، نمانَد رهبرش بی یار و کس از نفس افتاد تا مولا نیفتد از نفس دست بر پهلو به پیش دیده طفلان خود ریسمان تا دید بر دست و سر قرآن خود سوی مسجد شد روانه در پی جانان خود آورد تا از دل اهل سقیفه جان خود می زدند او را میان کوچه ها با هر چه بود می زدند او را به پیش مرتضا با هر چه بود دختر پیغمبر است بر دست و بازویش نزن پیش چشم شوهرش سیلی تو بر رویش نزن با غلاف تیغ بر بازوی بانویش نزن پا به ماه است او لگد را سمت پهلویش نزن مغرب روز دوشنبه فاطمه از حال رفت از دوشنبه روضه ها تا جمعه ی گودال رفت از دل گودال می آید صدای مادری می زند بوسه به رگهای بریده خواهری روی خاک افتاده بی سر غرق در خون پیکری رفته از دست حسین انگشت با انگشتری فتنه ای که پشت در پهلوی زهرا را شکست کربلا هم آمد و پهلوی مولا را شکست ⏹
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چو دید نقش زمین همسر جوانش را ز دست داد همه طاقت و توانش را به پیش دیدۀ او چون زدند زهرا را هزار مرتبه دشمن گرفت جانش را هزار حیف که یارش نداشت یارایی ز دیده پاک کند اشک دیدگانش را نه با علی نه حسن نه حسین نه زینب نگفت درد و غم و غصه ی نهانش را به حیرتم که اگر در مدینه رو آرم کجا نشان بدهم قبر بی‌نشانش را چگونه پیر نگردد علی به فصل شباب کزاو گرفت عدو همسر جوانش را که دیده بین قفس طایر شکسته‌پری که ظالمانه بسوزند آشیانش را؟ به جز به باغ امید علی و زهرایش که دیده غنچه نشکفتۀ خزانش را حسین مادر مظلومه را دهد از دست اگر بلال به پایان برد اذانش را چه قرن‌ها که ستم بر علی شده میثم که ریختند بسی خون شیعیانش را
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ از لاله زار توحید آتش زبانه می زد گل گشته بود پرپر بلبل ترانه می زد در گلشن ولایت یک نو شکفته گل بود گر می گذاشت گلچین آن گل جوانه می زد من ایستاده بودم دیدم که مادرم را قاتل گهی به کوچه گاهی به خانه می زد گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد وقتی که باغ می سوخت صیاد بی مروت مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را از ناله ای که مادر در آستانه می زد این روزها که میدید موی مرا پریشان با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد هنگام شرح این غم از قلب زار (میثم) مانند خانۀ ما آتش زبانه می زد
. تابیده است از دو نظر بر تو آفتاب هم دختر حسینی و هم دختر رباب هرچند آمنه‌ست و امینه، ولی حسین نام تو را سکینه‌ی خود کرده انتخاب درباره‌ی مقام بلند تو گفته‌اند؛ ممسوس در خداست شبیه ابوتراب در هر دوعالم از سر ارج و بها تو را شد "فخرة‌النسا" لقب از "سیدالشباب" از آن زمان که راویه‌ی "شیعتی" شدی دیگر برای شیعه گوارا نبوده آب در کربلا و کوفه و شام و مدینه هم شد قوت غالب تو فقط غصه و عذاب درد تو را شنیده‌ام از سهل‌ساعدی داغ تو را گرفته‌ام از مجلس شراب یادت نمی‌رود که رقیه گرسنه بود اما دلش کباب شد از نفخه‌ی کباب "بس کن که ناله‌ات جگرم را کباب کرد!" این حرف را شنیده‌ای از فاطمه به خواب رویش سیاه باد و دودستش بریده باد هرکس که دست‌های تو را بسته با طناب هرچند گریه پلک تو را زخم کرده است هرچند راس رفته به نی برده از تو تاب یک رکعت از نوافلت اما قضا نشد گیرم هزاربار رسیدی به اضطراب سرهای غیرتی سر نی سنگ خورده‌اند تا دشمن از شما نتواند برد حجاب با ما بگو که زینب مضطر چکار کرد؟ وقتی که سم اسب گرفت از گلش گلاب... ای روضه‌خوان واقعه‌ی کربلا بگو با اشک خود چگونه به‌پا کردی انقلاب شأن تو باشکوه‌تر از حرف‌های ماست هرکس دروغ بسته به تو خانه‌اش خراب ای ننگ بر تمام قلم‌های روزگار وقتی کم است نام تو در این همه کتاب باشد دعای خیر تو تعجیل در فرج زیرا دعای خسته‌دلان هست مستجاب
بسم ‌الله الرحمن الرحیم حسِّ نابی شبیهِ باران داشت به نگاهش بهار، ایمان داشت به شُکوه و ابهّتِ این مرد دشمن و دوستدار اذعان داشت احتمالِ وقوعِ ناممکن با وجودش همیشه امکان داشت روزگاری همین امامِ همام گنبد و بارگاهِ ویران داشت عالَمی در اسارتش... اما گذرِ عمر کنجِ زندان داشت آسمان در رثای او می‌سوخت هرچه بارید، باز باران داشت
بسم ‌الله الرحمن الرحیم دل ساخته یک مدینه با سامرّا از بین بقیع رفته تا سامرّا یک صحن به نام عسکری بین بقیع یک صحن به نام مجتبی سامرّا بسم ‌الله الرحمن الرحیم یک عمر گرفتار مصائب بودی محصور به کینه ی اجانب بودی با این همه از تو بیشتر ترسیدند آخر پدر امام غائب بودی
بسم ‌الله الرحمن الرحیم تو هم تا نفس داشتی سوختی تو هم پشت در پابه پام اومدی ولی آرزو داشتم لااقل میموندی و مادر صدام میزدی نذاشتن که حتی به دنیا بیای نذاشتن ولی تو مسیح منی نشد آخرش هم ببینیم که شبیه علی یا شبیه منی چقد زینبم آرزو داشت که داداش محسنش رو ببینه ..نشد میدونی حسینم چقد دوس داشت پا گهواره ی  تو بشینه ... نشد تو هم بی نشونی مث مادرت نه..قدرت واسه هیشکی معلوم نیست اینم حکمت با علی بودنه کی عشقش علی هستو مظلوم نیست   تا دیدی درو بالگد میزنن تا دیدی غریبم ، شدی غیرتی تو هم سنگ عشقو به سینه ت زدی ولی آه...میخ در لعنتی   بمونه واسه بعد حرفای سخت بمونه واسه چند سال دیگه واسه روزی که صحبت کربلاس تو خیمه یه مادر به بچه ش میگه عزیزم میخام روسفیدم کنی برو هرچی دارم فدای حسین نذاری بگن که بابات بی کسه گلوتو سپر کن برای حسین   سه تا میخ در یا سه شعبه ...چی بود یکی گفت پسر رو نشونه بگیر علی اصغر اونروز محسن شدو رباب پیش زهرا نشد سر به زیر
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ آنانكه در كوچه ره زهرا گرفتند آيات كوثر را نشان اينجا گرفتند با كشتن محسن ميان درب و ديوار يك ثلث از سادات را از ما گرفتند آن بيت الاحزاني كه مي داني همين جاست جايي كه آه از دختر طاها گرفتند گلبرگِ نازِ ياس شد نيلي ز سيلي از مجتبي يك عمر را يكجا گرفتند موسي و هارون را بگو تا خون بگِريَند زيرا عصا را از يدِ بَيضا گرفتند نوح نبي الله اينجا نوحه خوان شد كِشتيِ دين را از دلِ دريا گرفتند دستِ سپيدارِ بهشتي را شكستند وقتي غلاف كينه را بالا گرفتند آتش ز شوراي حرامي چونكه برخواست يك شعله را هم ، سوي عاشورا گرفتند در كوچه راه حضرت زهراي اطهر در كوفه راه زينب كبري گرفتند يكروز بينِ درب و ديوار است مقتل يكروز در گودال جانِ ما گرفتند يكروز با مسمار زخم سينه دادند يكروز خنجرها به حنجر جا گرفتند بايد تمام آسمانها خون بگريند دين را عجب بازيچه ی دنيا گرفتند ما انتقامي سخت تر در پيش داريم ميثاق با رزمندگان خويش داريم
بسم ‌الله الرحمن الرحیم تابیده است از دو طرف بر تو آفتاب هم دختر حسینی و هم دختر رباب هرچند آمنه ست و امینه، ولی رباب نام تو را سکینه ی خود کرده انتخاب درباره ی مقام بلندت حسین گفت: ممسوس در خداست شبیه ابوتراب در هر دوعالم از سر ارج و بها تو را شد "فخرة النسا" لقب از "سیدالشباب" ای ننگ بر تمام قلم های روزگار وقتی نمانده نام تو در این همه کتاب از آن زمان که راویه ی "شیعتی" شدی دیگر برای شیعه گوارا نبوده آب در کربلا و کوفه و شام و مدینه هم شد قوت غالب تو فقط رنج یا عذاب درد تو را شنیده ام از سهل ساعدی داغ تو را گرفته ام از مجلس شراب "بس کن که ناله ات جگرم را کباب کرد" این حرف را شنیده ای از فاطمه به خواب رویش سیاه باد و دودستش شکسته باد هرکس که دست های تو را بسته با طناب هرچند گریه پلک تو را زخم کرده است هرچند راس رفته به نی برده از تو تاب یک رکعت از نوافلت اما قضا نشد گیرم هزار بار رسیدی به اضطراب شان تو با شکوه تر از حرف های ماست هرکس دروغ بسته به تو خانه اش خراب باشد دعای خیر تو تعجیل در فرج زیرا دعای خسته دلان هست مستجاب
بسم ‌الله الرحمن الرحیم نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم تو را به بوی آشنای مادرت شناختم تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل که از سکوت غصه‌دار حنجرت شناختم تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را میان پاره‌پاره‌های دفترت شناختم قیام در قعود را، رکوع در سجود را من از نماز لحظه‌های آخرت شناختم غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را به روی نیزه، از سر منورت شناختم شکست عهد کوفه... این گناه بی‌شمار را به زخم‌های بی‌شمار پیکرت شناختم تو را به حس بی‌بدیل خواهر و برادری به چشم‌های بی‌قرار خواهرت شناختم اگرچه روی نیزه‌ای ولی نگاه کن مرا نگاه کن... منم سکینه دخترت... شناختی؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم اوّلین محکمه در روز جزا برای توست پرچمی رو که خدا برده بالا لوای توست تا غروب هشتمه ربیعه مشکی به تنم چرا که وظیفه‌‌مون اقامه‌ی عزای توست خوده تو شاهدی که عقیده‌ی من اینه دشمن مُحسنیّه دشمن اصل دینه خدارو شاکرم‌ بوالله/که‌ سرسپرده‌ی‌ توهستم به‌پرچم‌سیاه‌روضه‌ت دخیل‌‌حاجتم رو بستم حُسن‌توعالم‌و گرفته/گرچه‌امام‌حسن یکیه مُحسن فاطمه شبیه/حیدر صف‌شکن یکیه یامحسن‌بن‌علی _______________________ این روایت رو امام صادقم فرموده شده در شان تو نازل ((وَ اِذا المَوءوُده)) تو صحیفه‌ی غلامات بنویس اسمم رو ((نشد از نام سگ کهف کتاب آلوده)) کور بشه کسی که نمیتونه ببینه با آب و خاک شیعه محبتت عجینه ای‌ سپر بلای زهرا/معلومه خیلی باوجودی شک‌ندارم‌اگرمی‌موندی/امام‌سوّمم‌تو بودی روز قیامتی که میشه / روز‌ جلالتِ خدیجه تورومیارن‌توی‌محشر/رودست‌حضرت‌خدیجه یامحسن بن علی _______________________ ((کُشته شد محسن و آنان‌که تماشا کردند)) ((سند تیر به اصغر زدن امضا کردند)) چارده قرن گُذشته‌ست و تلافی نشده ظُلم‌هایی که به صدّیقه‌ی کبری کردند بیاید دوباره باهم دست به‌دعا بگیریم اذن ظهور مهدی رو از خدا بگیریم بعدهزاروچندصدسال/مادر سیّدا میخنده وقتیکه‌مهدی‌دونفررو/به‌‌‌اون‌درخت‌خُشک‌میبنده بخاطرنسبت زشت و/تُهمتی‌که‌بِلامحل‌بود حَدمیزنه‌به‌اون‌زنی‌که‌/فتنه‌گرجنگ‌جمل‌بود یابن الحسن العجل محمدقاسمی
4_5987626040636228415.mp3
1.16M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
شور لطمه زنی حضرت محسن بن علی علیه السلام گدایم‌من‌گدای‌تو نشستم در عزای تو صدامو میشنوی یا نه؟ میگم با نوکرای تو هزاروچارصدساله چه‌داغی‌مونده‌رودلها! (سلام‌ُالله‌عَلی‌المُحسن‌سلام‌ُالله‌عَلی‌الزّهرا) غریبیت ارثت‌از مولاست عزادارت‌خودت زهراست آره مرثیه خوان تو شهید روز عاشوراست به جای اُم‌ّکلثوم و به‌جای زینب‌کُبری (سلام‌ُالله‌عَلی‌المُحسن سلام‌ُالله‌عَلی‌الزّهرا) شراره در جگر دارم برا تو چشم تر دارم شکایت واسه قتل تو من از مسمار در دارم میادپُشت‌در خونه علی میشینه‌روخاکا (سلام‌ُالله‌عَلی‌المُحسن سلام‌ُالله‌عَلی‌الزّهرا) همه دیدن که در چرخید کسی در خاک و خون غلطید صدای گریه محسن توگوش فاطمه پیچید به سمت صورت مادر می‌اومد موج آتیشا (سلام‌ُالله‌عَلی‌المُحسن سلام‌ُالله‌عَلی‌الزّهرا) در و دیوار خونین شد نوک مسمار خونین شد جداشد غنچه‌ از شاخه زِ نیش خار ؛ خونین شد کجایی یارسول‌الله؟زدند امّ ابیها را (سلام‌ُالله‌عَلی‌المُحسن سلام‌ُالله‌عَلی‌الزّهرا) محمدقاسمی
4_5987626040636228359.mp3
338.7K
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
5cd82e792a4b751f3adfa089_-281295488420054337.mp3
1.93M
مجید طاهری: ﷽ شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) شور🎙 شعله ور است از دلم آتش زهر جفا بر جگر پاره ام گریه کند سامرا گریه کند بر غم و حال پریشان من گریه کند روز و شب بر من و زندان من خانه ام زندان و من اسیر بودم در دست دشمن اسیر وا غربتا...... حاصل زهر جفاست این تن لرزان من کاسه ی آب میخورد بر لب و دندان من آمده در خاطرم ماتم بزم یزید داغ لب و خیزران راس حسین شهید چوب کین بر لبها میزدند قاری قرآن را میزدند وا حسینا...
مجید طاهری: ﷽ شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) نوحه آسمان نوحه خوان سامرا سینه زن ای خدا شد یتیم حجه ابن الحسن آه و واویلتا رو به قبله شده قبلگاه بشر پدری جان دهد پیش چشم پسر آه و واویلتا در جوانی شده عمر پاکش تمام لرزه افتاده بر پیکر آن امام آه و واویلتا جگرش پاره شد بغض عالم شکست او جگر گوشه ی حضرت فاطمه است آه و واویلتا السلام ✍میثم مومنی نژاد
🏴سبک شور شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام و توسل به امام زمان (عج) 🏴بند اول حرم سامرای تو،قبله ی قلب من آقا یاابالمهدی عسکری،سیدی یاحسن آقا میباره از دستای تو،بارون رحمت و کرم منم گدای سامرات،بده به این گدا حرم ای معدن جود و سخا ای سومین ابن الرضا ازت میخوام بهم بدی برگ براته سامرا حجت بر حقه خدا به شیعیان تو رهنما ازت میخوام نیگاه کنی امشبی رو به این گدا مولا یا عسکری مدد 🏴بند دوم دلمو پر میدم میام،توو حرم تو میشینم معجزه ی خدارو من،توو حرم تو میبینم به منکرش لعنت اگه،مریضارو میدی شفا فرقی نداره این حرم،با حرم امام رضا تویی تو ملجا و پناه برای هر چی بی پناه هزارتا مشکل حل میشه به شرطی که کنی نگاه دنیاشو تضمین میکنی هر کی به تو رو بیاره عاقبتش به خیره و غصه توو محشر نداره مولا یا عسکری مدد 🏴بند سوم یه عمره که منتظرم،فصل هم عهدی برسه دعا میخونم تا یه روز،پسرت مهدی برسه جونمو نذرش میکنم،تا که ببینمش یه روز سر میذارم پا قدمش،اگه ببینمش یه روز دلشوره ی اینو دارم بمیرم و نبینمش هی به خودم امید میدم امروز میاد میبینمش من زنده ام به این امید که میرسه صبح سپید با ذوالفقارش میرسه منتقم شاهه شهید عجل امام منتَظَر ۱۴۰۰/۰۷/۱۹ 🙏التماس دعای فرج ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
عزیز فاطمه ای مهربان بی همتا دوباره سائلی آمد،درِ حرم بگشا نشان خانه تان را ز هرکه پرسیدم - نشان سیدی از خانواده ی زهرا- به گریه مردم عابر جواب می دادند برو به کوچه ی رحمت،محله ی طاها کسی به داد دل من نمی رسد جز تو بگیر دست مرا خورده ام زمین آقا اگر اجازه دهی داخل حرم بشوم کنار سفره ی فضلت نشینم ای مولا بزرگ زاده چه مهمان نواز و خونگرمی گذاشتی دهنم زود لقمه ی خود را مگر سرای تو دارالنعیم عشاق است؟ هزار لیلی و مجنون نشسته اند اینجا امام عسگری ای تکیه گاه امروزم رها نمی کنمت تا قیامت فردا دعا کنید که همسایه ی شما باشم جوار چشمه ی تسنیم جنت الاعلی اگر بهشت بیایم،بدان که بنشینم به زیر سایه ی مهرت،نه سایه ی طوبی هوای سامره دارد دل هوایی من بده برات سفر-جان مادرت زهرا- برای کرببلا خرجی سفر بدهید به حق چادر خاکی زینب کبری مدینه گر بروم تا سحر دعا خوانم برای مهدی تان زیر گنبد خضرا یگانه غایت خلقت وجود مادر توست کجاست مرقد او؟خاک بر سردنیا شنیده ام که غروب مدینه دلگیر است شبیه حال و هوای غروب عاشورا شنیده ام که نباید ز مشک حرفی زد به خاطر دل پر درد مادر سقا وحید قاسمی
نگاهت غروب دلتنگی آسمانی پر از شفق داری گرد پیری نشسته بر رویت ای جوان غریب حق داری همدم لحظه های تنهائیت می شود اشکهای پنهانی تب محراب و بغض سجاده تا سحر سجده های بارانی خاطری خسته و پریشان از شهر دلگیر سایه ها داری ماه غربت نشین سامرّا در دل خود گلایه ها داری هر دوشنبه غبار دلتنگی کوچه کوچه دیار دلتنگی قاصدکها خبر می آوردند از تو و روزگار دلتنگی ابرها را به گریه می آورد ندبه هایی که در قنوتت بود بگو آقا بگو کدام اندوه راز تنهایی و سکوتت بود روز جمعه به وقت دلتنگی می روی از دیار غم اما صبح یک جمعه می رسد از راه وارث سرخی شقایقها ابتدا قبر مادر باران که در آفاق اشک پنهان شد بعد ترمیم مرقد خاکیت گنبدی که گلوله باران شد نقشه‌ی شوم قتل آئینه برکات جدید این شهر است زخمهایی که بر جگر داری از کرامات تازه‌ی زهر است تشنگی، تشنه‌ی لبانت بود سرخ آمد ترک ترک گل کرد داغ قلب پر از شراره‌ی تو راز یک زخم مشترک گل کرد خوب شد قدری آب آوردند تشنه لب جان ندادی آقا جان بوی کرب و بلاست می آید السلام علیک یا عطشان روی تل داشت آسمان می دید در هجوم سپاه سر نیزه پیکر ماه ارباً اربا شد سر خورشید رفت بر نیزه یوسف رحیمی
سلام ما به تو و سامرای اطهر تو سلام ما به حرمخانۀ منور تو سلام بر تو و برحُرمتت که جبرائیل جبین گذاشته بر آستانۀ در تو سلام ما به تو ای عسکری لقب که خدا نهاده خیل ملک را معین و عسکر تو سلام ما به شکوه و به شوکت و قدرت که آگه ست از این قدر و جاه داور تو قسم به عمر کمت ای گل بهشت رسول دوباره زنده شده یاد عمر مادر تو سلام ما به دل پاره پاره ات هردم سلام اهل سماواتیان به پیکر تو سلام ما به تو و آن گلی که از داغت شرر گرفته دل او کنار بستر تو ز بس که رعشه بجانت فتاده بود از زهر به دست او شده سیراب لعل اطهر تو صدای آیۀ امن یجیب می آید بپاس آن گل درد آشنا و مضطر تو برای روز ظهورش تو خود دعائی کن که مستجاب شود هر دعا ز محضر تو به روز حشر "وفائی" کجا غمی دارد اگر که ثبت شود نام او به دفتر تو سیدهاشم وفایی
دست زمانه بار دگر اشتباه كرد زهری، بهار زندگی ام را تباه كرد در تار و پود پیكر من رخنه كرده بود تا مغز استخوان، همه جا طی راه كرد آتش كشید باغ امید دل مرا با خنده، شعله های خودش را نگاه كرد مثل كسوف روز دهم، سوز تشنگی خورشید پر تلألو رویم، سیاه كرد حال و هوای ملتهب حجره ی مرا همرنگ سرخی شفق قتلگاه كرد وحید قاسمی