eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
46 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50 فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم میـان گریه ی حـسرت مـرا تماشا کن مرا که گـم شـده ام در گـناه ، پیدا کن تو با گـذشت تـرین ، فرد روزگارانی بــیا و بـا دل پـر غصـــه ام مدارا کن مرا که بنده ی خوبی نبوده ام ، یک بار به زور هم که شده جز ء نوکران جا کن چـقدر اشـک شمــا را درآورم ؛ اصلا وجود تار مـرا ، از ســر خودت وا کن کسی که گریه ندارد فقیر بالذات است کویر چــشم هـای مـرا مثـل دریا کن تو اشک چشم های مرا دوست داری پس هـمیشه دیده ی من را به اشک زیبا کن برای آنکه دل ِ سنگ هم شود بی تاب خودت صدای مرا بین روضه گیرا کن مـرا شبیـه شهیــد شکسته پهلویی شبــی مــسافـر قبـر کـبود زهرا کن خودت جواب و سئوال نکیر و منکر را درون قبـر ، به لب هـای خـسته القا کن حرم نرفته ام امسال عقده ای شده ام به حـق مـادرتان ، کــربلام امضـا کن بیـا درآوریم ، از تـنت لـباس عـزا تو در عوض به تن ما لباس تقوا کن رسـیده ، مـاه ربـیع و سـرور ِ آل الله بیا و غنچه ی لب های خسته ات وا کن مسـافر ِ حـرم کـربلا ؛ عـزیز بتول دو ماه روضه و اشک و عزایتان مقبول
بسم الله الرحمن الرحيم خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم رفتم از یاد تو انگار! چه باید بکنم این دوماه از کف من رفت و‌ نکردم کاری وای از غفلت بسیار! چه باید بکنم اهل دل با تو شب خویش سحر میکردند منِ محروم ز دیدار چه باید بکنم با همه خوب شدم با تو ولی بد بودم چشم‌ من بود به اغیار چه باید بکنم هرچه گفتی تو به من‌ گوش ندادم! العفو! شدم امروز گنهکار چه باید بکنم مثل هربار زدم زیر قرارم با تو تو بگو تا که من اینبار چه باید بکنم نروم کرببلا خاک به سر خواهم شد تا روم محضر دلدار چه باید بکنم؟!
از بس که زخمهای دلم بی شماره بود هفت آسمان زچشم ترم پرستاره بود بیگانه جای خود که مرا آشنا شکست آیینه ام که همسفرم سنگ خاره بود تشت از حرارت جگرم داد می کشید از بس که داغ بر جگر پاره پاره بود «زهری که می شکافت دل سنگ خاره را » با من چه کرد که نفسم در شماره بود خون دهان مجال سخن را زمن گرفت در بسترم وصیت من با اشاره بود خاموش بودم از غم غیرت تمام عمر این راز سر به مهر گریبان پاره بود درگوش مانده آه پس از سال ها هنوز آهی که از شکستن یک گوشواره بود قدم نمی رسید تا سپر مادرم شوم بر خاستن به پنجه پا کاش چاره بود دیدم به چشم خویش که مادر دگر ندید مویم سپید شد اگر از آن نظاره بود من که نخفته بودم از این غم تمام عمر تابوت پیش چشم ترم گاهواره بود قسمت نبود در دل تابوت خفتنم تشییع تیر روضه این سوگواره بود تشییع من دومرتبه بود و ولی حسین ... تشییع جسم پر پر او چند باره بود بس که ستور از تن او رفت و باز گشت چون رشته های زلف تنش پاره پاره بود شاعر:
تویی همان که فاطمه به نامت افتخار کرد همان که لطف و جود را صاحب اعتبار کرد تو از تبار مرتضی تو از شکوه حیدری نه از تبار بزدلی که از جَمَل فرار کرد هدف یکی ست پس برای حفظ دین مصطفی همان نمود صلح تو که تیغ ذوالفقار کرد نه مومنین نه مسلمین تویی معزالانبیاء به کوری کسیکه فتنه بر شتر سوار کرد خدا تورا سر مسیر ما یتیم ها گذاشت خدا به ما چقدر لطف و مهر بیشمار کرد تو در جواب فتنه ها سکوت کردی و سکوت ولی غریبی تو را زمانه آشکار کرد کسی شبیه تو چنین به صبر امتحان نشد چه ها میان کوچه با تو چرخ روزگار کرد چه شد که راه خانه را گُلِ رسول گم نمود چه شد که کار خانه را به فضه واگذار کرد نوشته اند بعد از آن حسن دگر حسن نشد که هرچه کرد با تو میخ درب نابکار کرد برای دفن پیکرت دو تکه تخته جور شد همان دو تکه تخته را مدینه تیربار کرد ارث غریبی تو را حسین روی دوش برد و چرخ روزگار را دوباره داغدار کرد بمیرم آن دمی که ناگریز رفت و گوشه ای نشست و بوسه بر گلوی طفل شیرخوار کرد ادب رضا نمی‌دهد که شرح روضه وا کنم که پیش خواهرش چه ها شمر حیا ندار کرد شاعر:
چون جام زهر... غریبانه سر کشید فریاد زد خدا و... عبا را به سر کشید پنجاه و چند ساله ی موسی به کوچه ها پنجاه و چند مرتبه آه از جگر کشید با سینه ای که آتش از آن شعله می کشید ناله برای کشته ی دیوار و در کشید او بود و خاک حجره و یک ناله ی ضعیف آری نفس نفس زدنش تا سحر کشید یک روزه زهر بر دل زارش اثر نمود وقت سحر به جانب دادار پر کشید در انتظار آمدن میوه ی دلش... پا را به سوی قبله چنان محتضر کشید سینه زنان، دریده گریبان، پسر رسید دستی به روی ماه کبود پدر کشید ** آه از دمی که زینب کبرای غم نصیب « آمد تن امام زمان را به بر کشید» با دست زخم خورده ی خود دختر علی تیر شکسته از تن مولا به در کشید گل مانده بود در وسط تیغ و نیزه ها آمد ز پای ساقه ی یاسش تبر کشید از خاک زیر حنجر خونین دلبرش با نیّت شفا روی چشمان تر کشید شاعر:
ز سینه آه برآرید با همه شررش ز دیده اشک ببارید تا رسد اثرش امام مفترض الطاعه بر زمین افتاد شبیه جد غریبش به خاک خورده سرش میان حجره چو گودال دست و پا می‌زد شبیه مار گزیده رسید درد سرش به کام تشنه پسر را گهی صدا می‌زد چه گویم از اثر زهر کینه بر جگرش رسید زاده ی زهرا به طرفة العینی سر مبارک بابا به دامن پسرش به کربلا همه ی ماجرا شده بالعکس سر مبارک اکبر به دامن پدرش میان حجره امام غریب بود و جواد ولی به قتل علی لشگری است دور و برش میان حجره پسر در کنار بابا بود ولی کنار علی چند نیزه در کمرش صدای یاابتای علی که بود بلند رسید قبلِ حسین، آهنی به فرق سرش رسید بازِ شکاری، ولی چه احوالی نه قوتی به کمر، نه رمق به بال و پرش نگاهِ حسرتِ بابا به ارباً اربا، بود نشست کوه به زانو، شکسته شد به برش صدای عمه می‌آید ، علی ز جا برخیز! خدا کند که نیفتد به جسم تو گذرش شاعر:
جگرم یاد حسین ریخت بهم یا بن شبیب زخم شد ؛از غم او پلکِ ترم یا بن شبیب تهِ گودال که جای پسرِ زهرا نیست جای قرآن که به زیر سمِ مرکب ها نیست پیرُهن از تنِ بی سر شده در آوردند بی کفن در وسط دشت رهایش کردند حرمت مهریه مادرِ سادات شکست آب می خواست ولی نیزه دهانش را بست جد مظلوم مرا با لب عطشان کشتند مادرش دید و به گیسوی پریشان کشتند ناله زد مادر ما دست به مویش نزنید با تَهِ خنجر خود ضربه به رویش نزنید خبر از حرمت بوسیدن مادر دارید؟؟ پای خود را زلبان پسرم بر دارید شاعر:
مصائب کربلا از زبان امام رضا(ع) خیلی دلم گرفته از این غربتِ زمان انگار بغض کرده و تب دارد آسمان گفتم برایت از غم ِ «إن کنتَ باکیا...» وقتش رسید و شعله گرفته ست استخوان یابن الشّبیب داغِ دلم تازه شد بیا... نوحوا علی الحسین(ع) بگو! روضه ای بخوان از آن وداعِ سخت بگو! از رقیه(س) که- با گریه گفت یکسره بابا، نرو! بمان رفت و زدند سنگ به پیشانی اش چرا؟! میرفت پشتِ هم چقدَر تیر در کمان لعنت بر آن سه شعبه که در دست حرمله(لع) فوراً گرفت سینۂ جدّ مرا نشان گریه کن و بگو که زمین خورد بیهوا پیش ِ فرات؛ خسته و لب تشنه جدّمان از آن تنی که مقصدِ سرنیزه شد بگو از آن عقیقِ خونیِ در دستِ ساربان لعنت بر آن که با طرَب و هلهله دوید تا که سرِ به نیزه به زینب(س) دهد نشان والله عمّه جانِ مرا پیر کرده بود زخم زبان و طعنۂ یک عدّه بد دهان یابن الشبیب از سرِ بازارِ شام نه! چیزی نگو که قاتل من میشود، بدان! شاعر:
امان نداد مرا این غم و به جان اُفتاد میان سینه‌ام این دردِ بی امان اُفتاد به راه رویِ زمین می نشینم و خیزم نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد چنان به سینه‌ی خود چنگ می زنم از آه که شعله بر پر و بالِ کبوتران اُفتاد کشیده‌ام به سرِ خود عبا و می‌گویم بیا جواد که بابایت از توان اُفتاد بیا جواد که از زخمِ زهر می‌پیچد شبیه عمه‌اش از پا نفس زنان اُفتاد شبیه دخترکی که پس از پدر کارش به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد به رویِ ناقه‌ی عریان نشسته،خوابیده و غرقِ خوابِ پدر بود ناگهان اُفتاد گرفت پهلویِ خود را میانِ شب ناگاه نگاه او به رُخِ مادری کمان اُفتاد دوید بر سرِ دامان نشست خوابش بُرد که زجر آمد و چشمش به نیمه‌جان اُفتاد رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و به هر دو گونه‌ی زهرا ترین نشان اُفتاد رسید زجر و پِیِ خود دوان دوانش بُرد که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد   به کاروان نرسیده نفس نفس می زد به خارهای شکسته کشان کشان اُفتاد   دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس دوباره رأسِ اباالفضل از سنان اُفتاد شاعر:
بسم الله الرحمن الرحيم هرکجا حرف شما آمد سعادت دیده ایم ما چه رحمت هایی از آقای رحمت دیده ایم بیشتر نام تو روی بچه های ماست چون بیشتر از هرکسی از تو محبت دیده ایم چشم تو اسلام شد ما نیز تسلیمش شدیم در نگاه تو کرامت بی نهایت دیده ایم از یهودی ها عیادت کردی ازماهم بکن با چه شوقی شب به شب خواب عیادت دیده ایم تو امینی پس دل ماهم امانت پیش تو سربه راهش کن که از غفلت خسارت دیده ایم سیرمان کن باهمان یک تکه نان سفره ات از همان رزق کمت هم خیر و برکت دیده ایم سیزده خورشید دیگر جلوه خورشید توست مصطفی را ماهمه در چند نوبت دیده ایم اسم زیبای تورا گفتیم و گفتی یاعلی از شما جز گفتن از حیدر به ندرت دیده ایم دختر مظلومه ات امشب سه جا دارد عزا او مصیبت دیده پس ماهم مصیبت دیده ایم
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ مهمان که دعوت می کند پیغمبر اکرم بر او محبت می کند پیغمبر اکرم ما هم که اینجاییم مهمانان او هستیم حتما عنایت می کند پیغمبر اکرم حاجت بخواه از محضر پیغمبر رحمت قطعا اجابت می کند پیغمبر اکرم از خوبی اش باید بگویم چهارده قرن است دارد هدایت می کند پیغمبر اکرم چون بر حسینش گریه کردیم از ثواب خود تقدیم امت می کند پیغمبر اکرم با دست خود مزد تمام سینه زن ها را امشب کرامت می کند پیغمبر اکرم دست از کتاب و اهل بیت اش بر نمیداریم وقتی وصیت می کند پیغمبر اکرم با "کُلُّنا واحد" که فرمودند پس محشر ما را شفاعت می کند پیغمبر اکرم با اینکه دوریم از مدینه این دل زائر قصد زیارت می کند پیغمبر اکرم ! سیلی به زهرایش زدن مزد رسالت بود ؟؟؟ فردا شکایت می کند پیغمبر اکرم با فاطمه بعد از رسول الله بد کردند بال و پر پروانه را عمدا لگد کردند هیزم فراهم می شود بعد از رسول الله آتش مجسم می شود بعد از رسول الله روزی صحن پاک چشم مادر سادات باران نم نم می شود بعد از رسول الله مانند ماهی که قدش عمری هلالی شد زهرا قدش خم می شود بعد از رسول الله حتی بلای جان زهرای عزادارش مسمار در هم می شود بعد از رسول الله تا بشکند دستی که احمد بوسه زد بر آن قنفذ مصمم می شود بعد از رسول الله خورشید روی حضرت حوریه تاریک از سیلی محکم می شود بعد از رسول الله دیگر به خود این خانه روی خوش نمی بیند دل ها پر از غم می شود بعد از رسول الله مثل مدینه کربلا هم می شود بلوا قحطی آدم می شود بعد از رسول الله پنجاه و اندی سال شام هر شب زینب اندوه و ماتم می شود بعد از رسول الله مقتل ببیند زینت دوش پیمبر را هی از تنش کم می شود بعد از رسول الله سرتابه پایش را محمد بوسه باران کرد افسوس درهم می شود بعد از رسول الله بین دو نهر آب نحرش می کنند آخر دنیا جهنم می شود بعد از رسول الله بعد از رسول الله دلهامان مکدر شد در روضه های روضه خوانها حرف معجر شد
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 💠💠 🔶🔸اللهم عجل لولیک الفرج🔸🔶 سبک تک - شور امام رضا علیه السلام بند🌹 اسم زیباتو میگم وقتی که دل پریشونه این شبا دل زائره شما توی خراسونه اینقده که آقاجون مهربون و با کرمی مرغ دل از کرمت هر روز و هر شب میخونه میخری نوکراتو امام رضا چه خوب و بد از دره خونت آقا نمیکنی کسی رو رد مریضا رو آقاجون میدی شفا با یک نگاه بی پناها رو آقا تو حرمت میدی پناه 📿 بأبی أنت و أمی یا رضا السلطان 📿 بند🌹🌹 من گدای تواَم و تو شاه کلّ عالمین میخونم نفس‌ نفس به عشق تو با شور و شین وقتی که به پنجره فولاده تو زُل میزنم از تو صحن انقلاب دل میره بین الحرمین ضامن آهو دل سیاهمو جلا بده جای مُزد نوکری بهم یه کربلا بده قسَمت میدم به دستای یل اُمّ بنین منو راهی کن حرم پیاده روز اربعین 📿 بأبی أنت و أمی یا رضا السلطان 📿 «التماس دعای خیر» 🖋 ١ ٢ 💠💠 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 💠💠 🔶🔸اللهم عجل لولیک الفرج🔸🔶 سبک واحد شلاقی حضرت امام رضا علیه السلام بند🌹 برای من فرقی نداره مشهد تو با کربلا دار و ندارمو میذارم خرج زیارت شما میخونم از راه دور امشب تو حلقه ی سینه زنات وَ صلی الله علیکَ یا علی ابن الموسی الرضا هر نفس شعارمی، ذکر استغفارمی بی خیال عالمم وقتی که تو یارمی زنده ام من با دمت، غرق موج کرمت گردنم رو میذارم زیر شمشیر غمت 📿 السلطان ابالحسن 📿 بند🌹🌹 میلرزونه ارض و سماء رو صوت خوش نقاره هات خیلی میچسبه شب جمعه زیارت صحن و سرات یقین دارم آخر این راه میمیریم زیر پای تو که مادرم از روز اول منو کرده نذر چشات غرق در تلاطمم، بین نوکرات گمم آواره ی مشهد و پس کوچه های قمم این منِ بی سر و پا، لبریز جرم و خطا حک کردم روی بدن یا غریب الغربا 📿 السلطان ابالحسن 📿 بند🌹🌹🌹 دلبسته ی بیرق سبز و گنبد دوّار توام با مدد معصومه خاتون ذاکر دربار توام بازار عشق تو شلوغ و دنیای بی تو کساده سلطان مُلک طوس یه عمره که من گرفتار توام دین و دنیای منی، شور شب های منی میبالم به عالمین که تو آقای منی هر دمم بیاد تو، با اذن جواد تو کربلا میگیرم از پنجره فولاد تو 📿 السلطان ابالحسن 📿 «التماس دعای خیر» 🖋 💠💠 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
4_5868668735165834542.mp3
838.1K
تو وضع موجود باهمه وجود،بمون پای حجابت تو هم مث همسر حیدر دفاع کن از امامت همسری که رو گرفت از کور مادرزاد راه جنگیدنِ با نفسو نشون داد توی هر شرایطی با دل پر درد به زمین خورد چادر از سرش نیفتاد حجابش حجاب فاطمست،این اعتقاد یه خادمه ست خیلی حجابش مقدسه،چون قداستش به فاطمست با اعتقادم،لبیک یا فاطمه س۳ نگاه عباس تو علقمه،به خیمه گاه زینبه آخه می‌دونه چی میگذره روی دلش یه ماتمه شده فکر کنی حسین ع لحظه‌ی آخر چی بهش گذشت که بود تو فکر خواهر خواهری که سایشو هیچکس ندیده بی حسین به آخر راهش رسیده تا جون داری تو نفس بزن،یک لحظه چادر رو پس نزن تو از تبار عقیله ای،دشمن عفت رو پس بزن با اعتقادم،لبیک یا فاطمه س۳ ✍️ قرائتی @babollharam
از غربت پیمبر، داور به گریه افتاد توحید روضه خوان شد، کوثر به گریه افتاد از داغ زهرِ آن دو ملعونه، جسم احمد‌‌‌... می سوخت آن چنان که بستر به گریه افتاد وقتی که بی حیا گفت: "إنّ الرَّجل، لَیَهجُر" جبریل ناله سر داد، منبر به گریه افتاد هم دختر نبی بود، هم مادر پیمبر بدجور مادرانه، دختر به گریه افتاد یاد "حُسینُ مِنّی..." با جدّ خویش می سوخت آمد حسین، نزدِ دلبر به گریه افتاد تا حکم صبر را داد احمد به مرتضایش خیره به همسرش شد، حیدر به گریه افتاد در بین کوچه کشتند، آقای ما حسن را از بعد آن دوشنبه، مضطر به گریه افتاد رفت و ندید احمد، زهرا میان آتش... آن قدر ناله سر داد، تا در به گریه افتاد بعد از هجوم دشمن، تا دید میخ در را از غربت امیرش، قنبر به گریه افتاد روز دهم شد و شمر آمد میان مقتل آن قدر ضربه زد که خنجر به گریه افتاد با قد خم رسید و در بین قتلگه دید... فرزند بی سرش را، مادر به گریه افتاد جوری در آن هیاهو فریاد زد: "بُنیّ..." تا صبح روز محشر، نوکر به گریه افتاد شاعر:
حُسن بی انتها فقط حسن است بی نهایت عطا فقط حسن است آبشار همیشه سر‌شار از لطف و جود و سخا فقط حسن است جای دیگر نمی روم هرگز دستگیر گدا فقط حسن است در هیاهوی این جهان غریب با غمم آشنا فقط حسن است دست بی منتی که می گردد پیِ هر بی نوا فقط حسن است با جذامی گوشه گیر شهر آنکه شد هم غذا فقط حسن است حسرت زر شدن اگر داری نظر کیمیا فقط حسن است آنکه دنبال دوستان خودش هست روز جزا فقط حسن است صاحب روح و جان عاشق من از همان ابتدا فقط حسن است آنکه مانند دست های پدر شده دست خدا فقط حسن است شاعر:
مداحی آنلاین - ای امام همه یا حسن مجتبی - حسین طاهری.mp3
3.77M
🔳 (ع) 🌴ای امام همه یا حسن مجتبی 🌴پسر فاطمه یا حسن مجتبی 🎤 👌 ‍ ‍ بخش هفتم شب شهادت امام حسن 7صفرسال98 نوحه خوانی حسین طاهری ═══🌿🌸🌿🌸🌿═══ ای امام همه یا حسن مجتبی پسر فاطمه یا حسن مجتبی ای دلت پر شرر پاره پاره جگر یاابن الزهرا4 ای به قربان آن طلعت چون ماه تو تو کریمی و ما سائل درگاه تو بده ای باوفا صدقه بر گدا یاابن الزهرا4 دم آخر به قلب پر بلا مبتلا گریه کردی به غم های شه کربلا بر حسین غریب شاه شیب الخضیب یا ابن الزهرا4 .
323.8K
زمزمه.واحد. شهادت امام حسن علیه السلام منم مظلوم بی قرینه غریب مشهور مدینه کشم آه غربت زسینه خدایا ۲ من از دنیا خیری ندیدم ز درد تنهایی بریدم ز هر کَس من طعنه شنیدم خدایا ۲ من شاهم ولی بی سپا هم بدون یارم ز غم ابر باران مو میبارم گره خورده کارم سنگ صبورم شد اه و ماتمم میان خانه بی یار و همدمم قاتل من شد در خانه محرمم من غریبـــــم. تنها و بی کَسم...گوشواره امان از غربت داد بیداد غم آن کوچه مانده دریاد به پیش چشمم مادر افتاد خدایا۲ هنوزم بین خاطرم هست به کوچه پستی راه ما بست به مادر زد او با کف دست خدایا۲ با سرعت حرامی چنان زد که مادر غش کرد رُخش شد پر از خون رُخ من شدزرد دلم شد پر از درد از این مصیبت قلب خدا گرفت جیغ کشیدم مادرم را گرفت که در گلویم دیگر صدا گرفت من غریبم تنها وبی کَسم غبارچادر را تکاندم به خانه مادر را کشاندم به خانه مادر را رساندم خدایا۲ به اشک ما، در کوچه خندید دیگر چشم مادر نمی دید تنم شد بید از ترس و لرزید خدایا۲ با قدرت به رخسار مادر گلی نیلی زد که از گوشه روسری خون آمد ندارد غمش حد علی ندیده آنچه که دیده ام من آن امام محنت کشیده ام شرح غم شد موی سپید ه ام من غریبم تنها و بی کَسم شاعر؛ مجتبی صمدی شهاب اسماعیل مهدی فخر @babollharam
بعد از تو سهمِ فاطمه آزار می شود این راهِ ظلم، بعد تو هموار می شود حرف از وداع می زنی و، سقفِ خانه ام با حرف هات، بر سرم آوار می شود ای دلخوشیِ فاطمه ناخوش مکن مرا دارد دلِ شکسته ی من زار می شود بسترنشینِ من به روی پا بلند شو افتاده ای و داغ تو غمبار می شود خیلی وخیم تر شده زخمِ دلم پدر پیشم بمان وگرنه شبم تار می شود بالا سرت نشسته ام و فکر می کنم آیا پس از تو فاطمه بیمار می شود؟ بابا تو را نداشته باشم چه می شود؟ مزد تو گفته ای در و دیوار می شود تو می روی و بعد تو این شهر کینه توز از دخترت همیشه طلبکار می شود تو می روی و بعدِ سه روز از نبودنت روضه شروع از نوکِ مسمار می شود
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزال پیوسته - شهادت امام حسن علیه السلام خواهر می آید زینب دوباره با دلِ مضطر می آید مضطر می آید افتان و خیزان است چون مادر می آید بردار این تشت بیرون برو دلداده و دلبر می آید بیرون برو که... با شاهِ دین عبّاسِ نام آور می آید همدم نبودی مَحرم شدی امّا بدان مَحرم نبودی جز لطف و خوبی... چه دیده‌ای از من؟! جز اینها برمی آید!!! زهرِ تو کاری‌ست خون لخته‌ها از گوشه‌یِ لبهام جاری‌ست چشمم شده تار انگار از کوچه خودِ مادر می آید ای زهرِ کینه پیش از تو افتاده به جانِ من مدینه آتش بگیرد آن که گرفته شعله سوی در می آید در را شکستند دیدم خودم پهلوی مادر را شکستند اهلِ سقیفه پشتِ امیرِ بدر و خیبر را شکستند کوچه... چه ها کرد سیلی حسن را داغدارِ روضه‌ها کرد با ضربِ دستی آویزه‌های زیرِ معجر را شکستند آری هلائل دیدم گلِ یاسم لگد می کرد قاتل شش ماهه پر زد کشتند مادر را و حیدر را شکستند امّا برادر گریه نکن گریه فقط عصرِ عذاب است رأسِ تو بر نی بر دست‌وپای خواهرم زینب طناب است تن زیرِ سُمهاست آری دو دنیا بر سرِ طاها خراب است باور ندارم پای سرت در دستِ نامردی شراب است برعکسِ جعده آن کس که دارد معرفت بانو رباب است تا آخرِ عمر یادِ لبِ خشکِ تو زیرِ آفتاب است در روضه هایت طفلی که می‌خورده لگد انگار خواب‌است ذکرِ رقیّه ذکرِ حسن ذکرِ حسین و بوتراب است آخر می آید زینب بخوانش با دلِ مضطر می آید مهدیِ زهرا تیغِ تقاصِ خونِ گودال و خرابهَ‌ست
ز درد اندکِ خود، یاد غمهای تو می افتم ز شرمِ کوهِ غمهای تو بر پای تو می افتم غمِ ما و پریشانیِ تو! عیب از قیاسِ ماست چنین کاهی ز غم، گاهی به دریای تو می افتم نه آن مورم که از مُلکِ سلیمانی گریزانم من آن گَردم که بر گِردِ قدمهای تو می افتم ز هر کس خواستم امداد، خود نالان تر از من بود چه بهتر اینکه در دامانِ ماوای تو می افتم تو گفتی یادِ من باشید قدرِ جرعه ی آبی چقدر ای باوفا کم در تمنای تو می افتم تو را رنجانده ام از خویش، با انبوهِ عصیانم به هر غفلت، ز چشمانِ تماشای تو می افتم توقع کردی و من، بی توجه کارِ خود کردم اگر این است رفتارم، ز سودای تو می افتم بتو هر روز و شب، لبیک هایم را بدهکارم زبانم لال، اینسان از تولای تو می افتم ترا با اینهمه غم، باز تنها می گذارم من رَوَم گه، سوی خویش و از تسلای تو می افتم مرا تنهای بخود مگذار در تاریکیِ ایام ‌که من از طاعتِ امروز و فردای تو می افتم کنون ماهِ صفر را می گذارم پشتِ سر، اما چه دانم من، که دارم از قضایای تو می افتم □ □ □ میان کوچه های دردسر سازِ پریشانی بیاد کوچه ی پر دردِ غمهای تو می افتم صدای مادرت از کوچه می آید چرا، آقا در این ایام، یادِ لعنِ اعدای تو می افتم غمِ تو هیچ پایانی ندارد، هیچ شادی نیست مگر صبح فرج، روزی که در پای تو می افتم مرا هم با شهادت آشتی ده، یوسف زهرا خوش آنروزیکه، بی سر بر قدمهای تو می افتم شاعر:
دو دمه امام رضا علیه سلام بخدا مزد عزاداری ما دست رضاست مزد ما کرب و بلاست کربلا هم برویم این دلِ ما مست رضاست مزد ما کرب و بلاست - امام حسن (ع) - امام_رضا(ع) - امام_حسن(ع) - امام_رضا(ع) دودمه ماتم جانسوز احمد موسم اشک و بکاست فاطمه صاحب عزاست **** ذکر زهرا گه پدر ، گاهی حسن ، گاهی رضاست   فاطمه صاحب عزاست ✍رضارسولی
4_5782898027811310304.mp3
1.33M
🎼 ☑️بند اول مدحی رسول الله (ص) یا زوج الخدیجه الکبری (س) یا سیدی یا ابالزهرا(س) صل علیک یا مولانا ..... ختم الانبیاءِ و المرسلین ادرکنی یا حضرت مصطفی(ص) یا ابوالقاسم ایهاالرسول(ص) بأَبی و أُمّی لک الفدا صل الله علیک یا رسول(ع) ☑️بند دوم یا مصطفی(ص) بعد از رحلت شما آقا نشناختند حق تو رو مولا به دین تو شد جسارت ها .... گفتی کتاب الله وَ عترتی بی حرمتی ها کردن به ساحتت قرآنت رو کردن ورق ورق جسارت ها کردن به عترتت صل الله علیک یا رسول(ع) ☑️بند سوم دم آخر تا اشکای دختر و دیدی روی دخترت رو بوسیدی دادی به فاطمه امیدی ..... میگفتی زهرا جان گریه نکن جون بابایی ای نور دو عین بعد من خیلی زود فاطمه جان به من ملحق میشی ام الحسین(ع) صل الله علیک یا رسول(ع) ☑️بند چهارم همونایی که اسم تو رو می آوُردن نمک سفره تو میخوردن خیلی دخترت رو آزردن ..... خونه ی حیدر و آتیش زدن قوم نمرودی های خیره سر برا بیعت گرفتن از علی(ع) ثانی با لگد میکوبید به در صل الله علیک یا رسول(ع) ✍شاعرسبکسازڪربلایے_مجیدمرادزاده