eitaa logo
فرقه های بابیت و بهائیت
18.2هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💢سیرت ایرانی‌ها از زبان شوقی افندی 👈اولین ولی‌امر بهائیت جناب شوقی افندی، در توصیف مردم ایران‌زمین؛ تعصب، نادانی، غفلت و ستم ایشان را شهره‌ی آفاق دانسته و گفته است: «این امر مبارک در کشوری تولد یافت که مردمش به داشتن تعصب مفرط و جهل و غفلت و ظلم و ستم مشهور آفاقند و فجایعی متوجّهش شد که در اینجا لازم نیست حتی به اختصار ذکری از آن نمایم». وی در ادامه با خون‌خوار خواندن ایرانیان مدعی شده است: «و نیز لازم نیست به ستایش قدر و منزلت و استقامت نفوس مقدّسی پردازم که در مقابل آن مردم خون‌خوار ایستادگی نمودند». شوقی افندی همچنین، با ظالم و بی‌رحم خواندن مردم ایران گفته است: «و لازم نیست بگویم که آن مظالم وصف‌ناپذیر چه تنفری در دیگران که از صحنه‌ی بی‌رحمی‌ها به دور بودند ایجاد کرد».[۱] اما در نقد و بررسی این ادعای شوقی افندی، لازم می‌دانیم تا سه نکته را متذکر شویم: 1⃣اول: مخاطب بند بند این فحش‌نامه‌ی پیشوای بهائی، نه علمای شیعه و یا حاکمین و مأمورین حکومتی ایران، بلکه تمامی مردم ایران‌زمین هستند! 2⃣دوم: شوقی افندی در متن جسارت‌آمیز خود، کمترین اشاره‌ای به جنگ‌طلبی و شورش اسلافش در کشور نکرد و سخنی از جنایات کم‌نظیر بابیان در حق مردم ایران‌زمین به میان نیاورد.[۲] 3⃣سوم: چگونه می‌توان ادعای نیک اندیشی و ظلم پذیری پیشوایان بهائی را پذیرفت و در عین حال، فحش‌نامه‌های آنان را نادیده گرفت؟! مگر عبدالبهاء در وصف بهائیان نگفته است که: «زخم به جگرگاه خورند دست قاتل ببوسند»؟[۳]؛ پس چرا در عمل، تا جایی که قدرت داشتند مرتکب جنایت شده و هرگاه که در موضع ضعف بودند، دهان کثیف‌شان را بر علیه مخالفین‌شان می‌چرخاندند؟! 📚پی‌نوشت: 📗[۱]. هوشمند فتح اعظم، نظم جهانی بهائی (منتخب توقیعات مبارکه شوقی افندی)، 📗[۲]. جهت مطالعه‌ی بیشتر، بنگرید به مقاله‌ی: فتنه‌های بابيان در ايران 📗[۳]. عباس افندی، مکاتیب، مصر: به همّت فرج‌الله زکی الکردی، ۱۹۲۱م، چاپ اول، ج ۳، ص ۱۲۳_۱۲۴. 💀@bahaiyat💀
🕸خصوصیات رهبران بهائی یکی از خصوصیات و نشانه های ضعف، زبونی و ترس، وابستگی و دلخوشی به بیگانگان است. کسانی که از جان خود بیمناک هستند و اتکایی به مردم خویش ندارند، برای یافتن تکیه گاه به بیگانگان متوجه می شوند. نگاهی به تاریخ معاصر ایران و جهان، نشانه های متعددی از این گونه افراد را فراروی ما قرار می دهد روشنفکر مآبان از دوره مشروطه به بعد، همین گونه بودند. چنانچه محمدرضا پهلوی طاغوتی این گونه بود و در سایر کشورها نیز سران کودتایی و از ملت بریده و منفعت طلب، چنین بوده و هستند. سران فرق بهائیت که خود را خدا می دانستند!! به مخلوق خدا دل می بستند و به حمایت آنان و نشان و تشویق آنان دلشاد و سرمست و امیدوار می شدند!! به حمایتهای روسیه تزاری، انگلیس، آمریکا و صهیونیسم از فرقه بابیت و بهائیت در جای خود اشاره خواهیم کرد، در این جا از این منظر به موضوع می نگریم که شخصیت رهبران این فرق، شخصیت متزلزل و بی هویت بود که استحکام و هویت خود را از بیگانه تمنا می کرد، در عین آن که لاف خدایی می زدند!! البته اینان برای پناهنده شدن به دامان بیگانگان اهدافی داشتند و آنان از پناه گرفتن این منحرفان و بیچارگان هدفی در سر می پروراندند که در جایی با هم هماهنگ می شود. در سندی سفیر شوروی دالگورکی به وزیر خارجه لسلرود در ۱۰ ژوئن ۱۸۵۰ برابر با ۲۰ خرداد ۱۲۲۹ شمسی می نویسد: «خیلی خوب است که فرقه بابیه با علمای اسلام مخالفت و مبارزه شدید شروع کرده و آنان را متهم به انحراف از اصول دین و عدم مراعات قوانین قرآن می نمایند و عقاید فاناتیزم[۱] پیروان این فرقه روز به روز نفوذ بیشتری در مردم پیدا می کند. »[۲] در سند دیگری همین سفیر به سناوین در سپتامبر ۱۸۵۲ برابر ۲۶ شهریور ۱۲۳۱ شمسی می نویسد: «بابیان آن چه من از اظهارات امام جمعه درک کردم با اصول اسلام مخالف بوده و آنها را رد می کنند و ضمناً در سیاست مدعی شاه مملکت می باشند. آنان در صدد تأسیس دیانت جدیدی هستند و طرفدار تقسیم اموال به طور تساوی بوده و می توان اهداف و مقاصد سیاسی و اجتماعی آنان را تشبیه به کمونیستهای اروپا کرد[۳].» وقتی ارزیابی بیگانگان در نقش این فرقه چنین است، طبیعی است که از آنها حمایت می کنند. وقتی به بهائیان اجازه داده شد تا در عشق آباد، معیدی به نام مشرق الاذکار به وجود آورند، هدف آنان را چنین می یابیم:  «مأمورین سیاسی روسیه از چنین اقدامی نظر داشتند تا کانون بهائیان را خارج از ایران و تحت حمایت اهداف روس به وجود آورند، از آنجا به عنوان تهدید و تحریکی برای نفوذ فکر اسلامی و عقیده شیعی در ایران بهره گیرند. و از این رو بود که میرزا ابوالفضل گلپایگانی به بهائیان عشق آباد دستور می دهد: جمیع دوستان به دعای دوام عمر دولت و ازدیاد خشت و شوکت اعلیحضرت امپراطور اعظم الكساندر سوم و اولیای دولت قوی شوکتش اشتغال ورزند[۴]!» چنانچه میرزا حسینعلی نوری (بهاء الله) بعد از ترور نافرجام ناصر الدین شاه، توسط مأمور سفارت روس از زندان نجات یافت و لوحی برای نیکلاویج الکساندر دوم به این شرح صادر کرد: «یکی از سفیران تو مرا هنگامی که در زندان تهران زیر غل و زنجیر بودم یاری و همراهی کرد و به این خاطر خداوند برای تو مقامی معین فرمود که جز خودش هیچ کس رفعت آن را نمی داند[۵]». در گزارشی که سفیر انگلیس در ۲۱ ژوئن ۱۸۵۰ (همزمان با گزارش سفیر روس!) به لرد پالمرستون وزیر خارجه انگلیس نوشته است. راز برخی سختگیریها و شورشهای فرقه بابیه روشن می شود. این شورشها، برای ماندگاری این فرقه ها، طرح ریزی شده بود. او می نویسد: … اگر اصول عقاید این واعظ که چیز تازه ای در بر ندارد، به حال خودش گذاشته شود، بدون شک بی اهمیت بودنش آشکار شده و رو به زوال خواهد گذاشت. فقط زجر و عقوبت است که می تواند آنان را از افول و خفت رهایی بخشد و بدبختانه این جدید المذهب ها همگی از پیروان دین اسلام هستند که در عقوبت مسلمانِ مرتد آئینی غیر قابل انعطاف است[۶] دعا به جان پاشاهای عثمانی و شاهان و ژنرالهای انگلیس، کار دیگری بود که رئیس فرقه بهائیت آن را انجام داد و از پیروانش خواست تا آنان را دعا کنند به سبب حمایت آنان از جان او و پناه دادن به بهائیان رانده شده از ایران. بنا به اعتراف خودشان سفیران انگلیس، فرانسه و بعضی دول خارجه از آنان خواستند تا تابعیت و حمایت دولتهای آنان را بپذیرند[۷]. در زمانی که به انگلیس در جنگ با عثمانی کمک رسانی کرده و مورد غضب عثمانی قرار گرفتند و احتمال خطر جانی برای عبدالبهاء می رفت، تحت حمایت صریح و جدی سرکرده قشون انگلیس قرار گرفت که ماجرای آن قبلاً بیان شده است اعطای لقب (سر) و نشان نایت هود نتیجه خدمات بهائیت به استعمار انگلیس بویژه در اشغال فلسطین و ایجاد رژیم صهیونیستی اسرائیلی است. 📗موسسه فرهنگی قدر ولایت، دست های شیطانی(بررسی عملکرد فرقه ضّاله بهائیت در ایران)، چاپ دوم ۱۳۸۹
📗[۱] –متعصب، تعصب به آداب ورسوم داشتن 📗[۲] –پرونده شماره ۱۳۳ تهران ۱۸۵۰، صفحه ۳۸۳، شماره ۴۸، نقل از تاریخ جامع بهائیت، صفحه ۲۷۶ 📗[۳] – پرونده، ۱۵۸ تهران ۱۸۵۲، صفحه ۶۰۸ شماره ۶۶ نهضت بابیت در ایران، ایوانف. 📗[۴] – مصابیح هدایت، عزیز الله سلیمانی، جلد ۲، صفحه ۲۸۲ 📗[۵] – بهائیت در ایران صفحه ۱۴۸ 📗[۶] – بایگانی عمومی انگلیس ۱۵۰-۰٫۶۰٫F برگ ۱۱۰-۱۱۳، نقل از تاریخ جامع بهائیت صفحات ۳۲۸ و ۳۲۹ 📗[۷] – كواهب الدرية، عبدالحسین آواره و قرن بدیع، شوقی افندی 💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️چیرگی بر ریز و درشت▪️ ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 📜عَنْ اَلْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مَعْنَى اَللَّهِ قَالَ: اِسْتَوْلَى عَلَى مَا دَقَّ وَ جَلَّ. 📄 حسن بن راشد گويد: از امام كاظم عليه السّلام معناى «اللّه» را پرسيدم. فرمودند: چيرگى و استيلاى او بر هر ريز و درشت است. ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 📚 توحید صدوق ج ۱، ص ۲۳۰ 💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✡️ ادوارد براون در خدمت بابیان ازلی 1️⃣ نخستین آشنایی ادوارد براون با بابیان، زمانی بود که در کتابخانه دانشگاه کمبریج با کتاب «مذاهب و فلسفه در آسیای وسطى»، تألیف کنت دو گوبینو، مواجه شد. 2️⃣ بخشی از آن کتاب که دربارهٔ تاریخ بابیان است، توجه براون را به خود جلب کرد. وی در سال ۱۳۰۵ق به ایران آمد تا بابیان را از نزدیک ببیند. مسافرت او یک سال طول کشید و گزارش آن در کتاب «یک سال در میان ایرانیان» آورده شد. 3️⃣ براون در مسافرت به ایران ۲۷سال داشت. در سال ۱۳۰۷ق به فاماگوستا و عکا رفت تا با میرزا یحیی صبح ازل و میرزا حسینعلی بهاءالله دیدار کند. رابطهٔ براون با بهائیان با فراز و نشیب روبه‌رو شد اما ارتباطش با بابیان (ازلیان) همواره دوستانه بود. 4️⃣ این شرق‌شناس انگلیسی، که باید یک «بابی‌پژوه» نیز نامیده شود، پس از بازگشت به انگلستان، به چاپ و انتشار آثار بابی و بهائی، و نیز نگارش مقالات و آثاری در این موضوع پرداخت. ازجمله کتاب «تاریخ جدید» اثر میرزا حسین همدانی را به انگلیسی برگرداند. 5️⃣ براون، زمانی‌که به کار بر روی کتاب «تاریخ جدید» مشغول بود، دانست که این کتاب از روی تاریخی قدیمی‌تر نگاشته شده است. آگاهی از وجود آن تاریخ، وی را به تکاپو برای یافتنش کشاند. سرانجام نسخه‌ای از نقطةالکاف را در کتابخانه ملّی پاریس یافت. 6️⃣ وی پس از تفحّص در کتاب،را دانست بهائیان در نگارش تاریخ جدید، هر آنچه در بزرگداشت مقام صبح ازل در «نقطة الکاف» بوده، حذف کرده‌اند. براون این موضوع را به‌تفصیل در مقدمهٔ «نقطة الکاف» آورد و موارد تحریف را نیز به‌طور دقیق شرح داد. ✍️ نویسنده: سیدمقداد نبوی رضوی 💀@bahaiyat💀
ما را از ماه رجب انداختی! جعفردايى خدمتگزار آقاجان: روزی آقاجان (آیت الله کوهستانی) از من خواست سری به آسياب آبى ايشان بزنيم. با هم حركت كرديم و پس از رسيدن و استراحتى كوتاه، آقا آسيابان را خواست و به او گفت: «چند روز قبل آرد چه كسی را به منزل ما فرستادی؟» آسيابان گفت: «شخصی که ظاهراً متمكن و بهايى‌مسلک ‌بود، گندم خوبى ‌داشت و آردش بسيار سفيد بود و من مزدی آن را برای شما فرستادم» تا اين جمله را گفت، آقاجان چهره‌اش تغيير كرد و با عصبانيت فرمود: «مؤمن! ما را از فضيلت ماه رجب محروم كردی!» آقاجان، مدتی قلبش اقبال و رغبت چندانى به عبادت نداشت و مانند گذشته از عبادت و نمازش لذت نمی برد در فكر و انديشه بود كه اين نقطه تاريک را بيابد: ابتدا از خانواده پرسيد که از كسی آرد قرض گرفته يا از آرد وَقفی استفاده كرده‌اند يا کسی نان و غذايی به منزل آورده است؟ وقتى از منزل مطمئن شد سراغ آسيابان را گرفت و متوجه شد كه اين عدم رغبت، از آردی است كه آسيابان برای او فرستاده بود. 📚 برقله پارسایی، ص ۱۱۳ 🕍 مشهد ، حرم مطهر امام رضا سلام الله علیه ، رواق دارالسیاده 👤 آیت الله 💀@bahaiyat💀
✡ برخی از فعالیت‌های ضداسلامی و ضدملی ادوارد براون 1⃣ حمایت از باستان‌گرایی و ترویج آیین زرتشت و ترسیم چهره‌ای نامطلوب از اسلام به‌منظور تشدید تضاد میان اسلام و زرتشت. وی در یزد، اول به سراغ موبدان زرتشتی رفت و حمایت همه‌جانبهٔ خود را از آنان اعلام کرد و سعی نمود تلاش‌های مانکجی هاتریا را تکمیل نماید؛ 2⃣ براون علاوه بر بهاییت با فرقه‌های اسماعیلیه، شیخیه و دراویش نیز در ارتباط بوده و تقویت آنان در مقابل مذهب رسمی کشور یعنی شیعه اثنی‌عشری و نوشتن کتب و مقاله در دفاع از این فرقه‌ها نیز جزو مأموریت او بوده است؛ 3⃣ سرقت و قاچاق نسخه‌های خطی به‌خصوص کتب عتیقه و گران‌قیمت به‌ منظور تضعیف بنیه‌ی‌ فرهنگی و اسلامی کشور و قاچاق اشیای عتیقه به خارج از کشور؛ 4⃣ انجام فعالیت‌های جاسوسی و اطلاعاتی مخرّب در دوران مشروطه جهت انحراف نهضت مشروطه از اسلام و فرهنگ ملی که خلاصهٔ عملکرد وی را در این دورهٔ حساس، می‌توان در ۵ قسمت خلاصه نمود: 🔸الف) حمایت مادی و معنوی از ماسون‌ها و مشروطه‌خواهان طرفدار انگلیس؛ 🔸ب) حمایت از رهبران فراری مشروطه به غرب در استبداد صغیر و تشکیل جمعیت ایران در انگلستان؛ 🔸ج) ترور شخصیت مشروطه‌خواهان شرع‌طلب و اسلام‌خواه و کمک به ترور و حذف فیزیکی آنان؛ 🔸د) تلاش فرهنگی و مطبوعاتی در راستای منحرف کردن نهضت، نظیر نوشتن کتاب «انقلاب ایران» و مقالات جهت‌دار در نشریهٔ «جمعیت آسیایی» و «کمبریج»؛ 🔸ﻫ) تحریک «سردار اسعد» برای ورود به ایران و راه انداختن ایل بختیاری بر ضد «محمدعلی شاه»، البته براون با واسطهٔ دوست صمیمی خود «ابوالحسن خان پیرنیا» (معاضد السطنه) و جمعیت ایران، سردار اسعد فراماسونر را مأمور فتح تهران و مقابله با محمدعلی شاه نمود. 5⃣ برقراری رابطه با افراد فرهیخته و فرهنگی -که وابسته به جریان شوم فراماسونری بوده و یا با اهداف انگلیس در ایران هماهنگ بوده‌اند- به‌منظور زمینه‌سازی فرهنگی و اجتماعی سلطهٔ امپریالیستی انگلستان؛ ✍ سیدحبیب‌الله 💀@bahaiyat💀
✡ ادوارد براون؛ خادم یا خائن؟! 1⃣ به‌طور معمول «ادوارد گرانویل براون» را به‌عنوان دانشمند ایران‌شناس و ایران‌دوست می‌شناسند که خدمات گسترده و عمیقی به زبان و ادبیات فارسی نموده و در دوران مشروطیت حامی مشروطه‌خواهان بوده و کتاب‌های «تاریخ ادبیات ایران»، «انقلاب ایران» و «یک‌‌سال در میان ایرانیان» را نوشته است. 2⃣ ولی آیا تا به ‌حال از خود سؤال کرده‌اید چگونه کسی که رشتهٔ تخصصی‌اش پزشکی است، قبل از ورود به ایران و حتی در طول تحصیل در دانشگاه کمبریج تمام وقت خود را صرف آموزش زبان فارسی و عربی می‌کند و تألیفات او نیز عمدتاً ادبی و سیاسی است و در دانشگاه کمبریج هم رئیس کرسی زبان‌شناسی و آموزش زبان فارسی است؟!! 3⃣ آیا می‌توان پذیرفت یک چهرهٔ معروف فراماسونر که از طرف دولتی تفرقه‌افکن مانند انگلستان به ایران مأمور شده است، هدفی جز خدمت به ادبیات ایران و حمایت از انقلاب مشروطه نداشته باشد؟!! 4⃣ ادوارد براون در تألیفاتش، اهداف سفرش به ایران را سه چیز معرفی کرده است: ١. مطالعه در مورد امراض موجود در ایران؛ ٢. سیاحت و گردش؛ ٣. تکمیل زبان ‌فارسی. ولی رفتار او خلاف اهداف یاد شده می‌باشد، زیرا براون قبل از ورود به ایران زبان فارسی را مثل زبان مادری مسلّط بود و در طول سفر، پزشک بودن خود را مخفی می‌کرد و هیچ اثر مکتوبی از او در مورد پزشکی و شناخت امراض در ایران وجود ندارد، مگر به‌صورت جزئی و گذرا که آن هم از طب سنتی ایران یاد کرده است. 5⃣ به‌علاوه براون برخلاف توریست‌ها و جهانگردان، اوقات خود را با شاهزاده‌ها و حاکمان شهرها ‌و چهره‌های معروف فراماسونر در خانه‌های مجلّل حاکمان شیراز، یزد و کرمان می‌گذراند و روزهای زیادی از اوقات خود در ایران را در منزل ماسون‌ها، بابی‌ها و بهایی‌ها‌ گذرانده و از سفرهٔ حاکم شیراز، یزد و کرمان متنعم بوده و در بدو ورود به هر شهر اول سراغ بابی‌ها و بهایی‌ها و حتی قبور آنان را می‌گرفته است و کمتر با مردم عادی رابطه داشته است. از این‌رو هدف ادوارد براون از سفر به ایران و تمرکز بر ادبیات و مسائل سیاسی ایران چیز دیگری است. ✍ سیدحبیب‌الله 💀@bahaiyat💀
🕸بابيت، مهدويت الف: اتكاء به شيخيه ثانياً: اگر چه ذكر مسئلۀ سوابق تحصيلى و اكتسابات على محمد شيرازى به منظور ارتباط شيخيه با دعواى بابيه عنوان گرديد، معذالك دو نكتۀ بس ظريف در اين مسئله، در رابطه با عقايد بهائيان مورد توجه است، كه دقت بر آن حائز اهميت است. نكته اول: مدارك مذكور در خصوص درس خواندگى، بخوبى نشان مى‌دهد كه اهم مراجع رسمى بهائيان به طى مدارج تحصيلى على محمد شيرازى اذعان و تصريح كرده‌اند ومسلم از اين‌لحاظ و به گفتۀ مرحوم عبدالحسين آيتى در كتاب: «كشف الحيل» (١): «لاريب فيه و خود بهائيان هم تا اين درجه اعتراف دارند.» (۲)با اين همه على محمد شيرازى در كتاب: «صحيفۀ عدليه» ضمن وصف حالات و مقامات خود مى‌نويسد: «در اعجمين نشو و نما نمود و در اين آثار حقه نزد احدى تعليم نگرفته بل «امى صرف» بوده...» (۳)و «عباس افندى» در كتاب: «خطابات مباركه» جزماً مى‌نويسد: «جميع مظاهر الهيه چنين بوده‌اند، حضرت ابراهيم و حضرت موسى و حضرت مسيح و حضرت محمد و حضرت باب و حضرت بهاءاللّٰه در هيچ مدرسه‌اى داخل نشدند» (۴) و در كتاب: «مفاوضات» مى‌نگارد: «در ميان طائفۀ شيعيان عموماً مسلم است كه حضرت ابداً در هيچ مدرسه‌اى تحصيل نفرموده‌اند. و نزد كسى اكتساب علوم نكرده‌اند و جميع اهل شيرازگواهى مى‌دهند. با وجود اين به منتهاى فضل بغتتاً در ميان خلق ظاهر شده‌اند.» (۵)فاضل مازندرانى كه به چنين تناقضى صريح بين آثار على محمد شيرازى خصوصاً وبهائيان عموماً توجه كرده است، سعى در تعبير و تأويل جملات نموده و در شرح كلمه «امى» عذر بدتر از گناهى آورده، و اذعان مى‌دارد: «چون تلمذ سيد باب، به صغر سن در مكتب شيراز، نزد معلمى كامل، به وضع و مقدار در خورآن ايام «مسلم» در تاريخ و حضور چندى در محضر درس حاجى سيد كاظم رشتى به كربلاء در ايام شباب نيز «مصرح» در «كلمات خودشان» است و آثار خطى به غايت زيبايشان در دسترس عموم مى‌باشد؛ مرادشان از «اميت» اين است كه تحصيلات علميه به ترتيب و تدرج، از مقدمات به درجات عاليه، به نوعى كه معمول و متداول ايام بود، مانند شيخ احسائى و سيد رشتى و علماء اصحابشان و غيرهم از علما ننمودند و اين را «به تشبيه» و «تقريب» به حال جد امجد اعلاى خود اميت گفتند». (۶) 📗١) . عبدالحسين آيتى، از مبلغان برجسته بهائيان بود و تحت نظر و علائق خاص عباس افندى كتاب: كواكب‌الدريه را در شرح تاريخ باب و بهاء نگاشت. ولى بعداً از بهائيت روى برگرداند و مسلمان شد، و كتابى به نام كشف الحيل بر رد بهائيت نگاشت كه از اهم آثار رديه بهائيت بشمار مى‌رود. 📗۲) . كتاب: كشف الحيل، ج١، ص١٨ 📗۳) . صحيفه عدليه، ص٩ 📗۴) . خطابات مباركه، ص٧ 📗۵) . مفاوضات، ص١٩ 📗۶) . ج١، صص١٩١ - ١٩٣ 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۶۵_۱۶۶ 💀@bahaiyat💀
۲. حروف حی (نخستین یاران باب) اشاره باب، هجده نفر نخستین را که در آغاز ادعای بابیت به وی پیوستند، حروف حی نامید. نکته مهم این است که بیشتر حروف حی از طلبه ها بودند، ولی تحصیلات بالایی نداشتند و در منابع بابی و بهایی سخنانی از آنها نقل شده است که از معلومات اندک آنها حکایت دارد. سید علی محمد شیرازی در جاهای گوناگون از حروف حی تعریف کرده و مقاماتی تصورنکردنی به آنها نسبت داده است، تا حدی که برخی از آنها افزون بر انکار این مقامات، از باب فاصله گرفتند. اشراق خاوری مبلّغ مشهور بهایی در کتاب امر و خلق از قول بهاءالله آورده است: ملا حسن بجستانی از حروف حی بیان در عراق حاضر و در امر نقطه اولی، شبهاتی بر او وارد [کرده است]. از جمله اعتراضاتی که بر نقطه اولی نموده آنکه آن حضرت در جمیع کتب منزله، حروف حی را به اوصاف لا تحصی وصف نموده اند و من از آن نفوس محسوبم و به نفس خود عارف و مشاهده می نمایم که ابداً قابل این اوصاف نبوده و نیستم... . (۱) 🕸اسامی حروف حی ۱. ملاحسین بشرویه ای: وی نخستین کسی است که به باب پیوسته و لقب «اول من آمن» را از باب گرفته است. همچنین مهم ترین نقش را در میان پیروان و طرفداران سید باب ایفا کرده است. بهاءالله در مورد او می گوید: «لولاه ما استوی الله علی عرش الصمدانیه و ما علی کرسی الوحدانیه؛ اگر ملا حسین بشرویه-ای نبود، خدا بر کرسی وحدانیت و بر عرش بی نیازی مستقر و تثبیت نمی شد». (۲) وی فرماندهی نبرد میان بابیان و مسلمانان را در قلعه طبرسی مازندران بر عهده داشت. ۲. میرزا محمد حسن بشرویه ای: برادر کوچک ملا حسین که بیشتر اوقات همراه برادر بود. وی در قلعه طبرسی به قتل رسید. ۳. میرزا محمد باقر بشرویه ای: وی خواهرزاده ملا حسین بوده که ارادتی بسزا به دایی خویش داشته و در تمام سفرها با وی همراه بوده است و در قلعه طبرسی کشته شد. ۴. ملا علی بسطامی؛ ۵. ملا خدابخش قوچانی؛ ۶. ملا حسن بجستانی: وی به دلیل تمجید های بی جای باب، از بابیت روی گردان شد. ۷. سید حسین یزدی؛ ۸. میرزا محمد روضه خوان یزدی؛ ۹. سعید هندی: وی برای تبلیغ به هند رفت، ولی دیگر بازنگشت و خبری از او نشد. ۱۰. ملا محمود خویی؛ ۱۱. ملا جلیل ارومی؛ ۱۲. ملا ابدال مراغه ای؛ ۱۳. ملا باقر تبریزی؛ ۱۴. ملا یوسف اردبیلی؛ ۱۵. میرزا هادی قزوینی؛ ۱۶. میرزا محمدعلی قزوینی؛ ۱۷. ملا محمدعلی بارفروشی: ملقب به «قدوس» بود و از مهم ترین یاران سید باب به شمار می رفت. وی در سفری که باب به قصد سفر حج به بوشهر انجام داد، با او همراه بود و در ماجرای بدشت که اسلام را در آن نسخ کردند، همراه با بهاءالله، قرّه العین و بسیاری دیگر (حدود هشتاد نفر) حضور داشت. وی در واقعه مازندران بعد از مرگ ملاحسین بشرویه ای در قلعه طبرسی، فرماندهی قلعه را بر عهده گرفت. ۱۸. طاهره قرّه العین قزوینی: این زن در تاریخ بابی گری و بهایی گری نقش مهم و فعالی ایفا کرد. در اجتماع بدشت که نقطه جدایی بابیان از مسلمانان بود، «بدون حجاب، با آرایش و زینت» به مجلس وارد شد و خطاب به حاضران گفت: «امروز روزی است که قیود تقالید سابقه شکسته شد» (۳)و به طور رسمی اسلام را باطل و پایان راه مسلمانی را اعلام کرد. ادامه دارد... 📗۱- عبدالحمید اشراق خاوری، رساله امر و خلق، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ص۵۵۳. 📗۲- ایقان، ص ۱۴۸، بند ۲۴۸ نسخه الکترونیک سایت جامع آثار بهایی. 📗۳- نک: مطالع الانوار، صص ۲۷۱ - ۲۷۳. 📗تحلیل و نقد بهائیت، علیرضا روزبهانی، صص ۳۶_۳۸ 💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️مرا نشناخته...▪️ ــــــــــــــــــــ 📜قَالَ اَللَّهُ جَلَّ جَلاَلُهُ: مَا آمَنَ بِي مَنْ فَسَّرَ بِرَأْيِهِ كَلاَمِي وَ مَا عَرَفَنِي مَنْ شَبَّهَنِي بِخَلْقِي وَ مَا عَلَى دِينِي مَنِ اِسْتَعْمَلَ اَلْقِيَاسَ فِي دِينِي. 📄 خداوند متعال فرمود: به من ايمان نياورده است هركس كه كلام مرا به رأى خود تفسير و بيان كند و مرا نشناخته هركس مرا به آفريدگانم تشبيه نمايد و بر دين من نيست هركس قياس را در دين من به كار ببرد. ــــــــــــــــــــ 📚 توحید صدوق ج ۱، ص ۶۸ 💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕸بهائیان «ارتش پهلوی» را میانبری برای کسب قدرت می دانستند به گزارش خبرنگار مفاز، شاداب عسکری، پژوهشگر تاریخ معاصر در سمینار تخصصی نقد فرقه ضاله بهائیت با موضوع «شبکه نظامی سازمان بهائیت در حکومت پهلوی» مطرح کرد: 🔹بهائیان می دانستند امکان و شراطی که حکومت را در دست بگیرند نداشتند لذا به دنبال کسب قدرت و افزایش میزان تاثیرگیری و سهم گیری از نظام بودند. 🔹بهائیان در دوره شاهنشاهی پهلوی هویت خود را آشکار نمی کردند. 🔹بهائیان به اهمیت جایگاه ارتش به عنوان مهم ترین ارکان قدرت در نظام پهلوی باور داشتند و می دانستند یکی از اصلی ترین راه رسیدن به مشاغل بالای کشور پیوستن به ارتش است. 🔹عناصر تشکیلات بهائیت چون می دانستند توان به دست گیری حکومت را نخواهند داشت در پی آن بودند که به صورت نرم قدرت را به دست گیرند. 👤دکتر شاداب 💀@bahaiyat💀
🕸بهائیان «ارتش پهلوی» را میانبری برای کسب قدرت می دانستند شاداب عسکری، پژوهشگر تاریخ معاصر در سمینار تخصصی نقد فرقه ضاله بهائیت با موضوع «شبکه نظامی سازمان بهائیت در حکومت پهلوی» اظهارکرد: براساس آموزها و ایدئولوژی تبلیغی بهائی نظامی گری در بهائیت جایگاهی ندارد. وی با اشاره به اینکه حسینعلی نوری در بحث نظامی گری پیروان خود را از جنگ نهی کرده است، افزود: در کتاب انوار هدایت بهائیان که مطالعه می کنیم پاسخی فریبانه داده شده و آمده است که نظامی گری بهائیان به منظور گذراندن دوره های آموزشی شغل حرفه ای بلا منانع است به شرطی که درگیر جنگ نشوند؛ که چیزی غیر ممکن است و خلاف آنچه هست که ما در عمل در شیوه های تبلیغی بهائیان مشاهده می کنیم. پژوهشگر تاریخ معاصر خاطرنشان کرد: بهائیان نظامی در حکومت شاهنشاهی پهلوی در تمام رسته ها حضور پررنگی داشته و مخالفی با این عملکرد صورت نمی پذیرفته است. وی به مطالعه رفتار بهائیت اشاره و با بیان اینکه رهبران سازمان بهائیت چگونه می توانستند بر خلاف مواضعی که گذاشته شده بود، در عمل رفتار کنند و چه اهدافی را دنبال می کردند؟ گفت: آنها با معنای سازمان ایدئولوژیک بودن، هدفشان فتح سرزمین ها بود چراکه می دانستند امکان و شرایکی که حکومت را در دست بگیرند نداشتند لذا به دنبال کسب قدرت و افزایش میزان تاثیرگیری و سهم گیری از نظام بودند. بهائیان در دوره شاهنشاهی پهلوی هویت خود را آشکار نمی کردند. راه رسیدن بهائیت به مشاغل بالای کشور پیوستن به ارتش بود. ادامه دارد... 👤دکتر شاداب 💀@bahaiyat💀
🕸بهائیان «ارتش پهلوی» را میانبری برای کسب قدرت می دانستند با توجه به اینکه بهائیان به اهمیت جایگاه ارتش به عنوان مهم ترین ارکان قدرت در نظام پهلوی باور داشتند و می دانستند یکی از اصلی ترین راه رسیدن به مشاغل بالای کشور پیوستن به ارتش بود، سازمان بهائیت چون می دانستند  توان به دست گیری حکومت را نخواهند داشت در پی آن بودند که به صورت نرم قدرت را به دست گیرند. با اشاره به اینکه ۶۰۵نفر از بهائیان شاعل در ارتش ۴۰۰ نفر به عنوان کادر و ۲۰۰ نفر وظیفه بودند شناسایی کردیم و بررسی روی سوابق آنها انجم شده است، اظهار کرد: رفتار آنها موید این است که می خواستند بر سیاست نفوذ کنند و به خاطر اینکه ایجاد حساسیت نشود و توجه دیگران جلب نشود، به صورت تدریجی اقدام می کردند. بهائیت در سایه کیفیت گرایی به دنبال در دست گرفتن نبض ارتش پهلوی بودند بهائیت کیفیت گرایی را به جای کمیت گرایی مورد توجه قرار داده بودند و باتوجه به تعدد کم با اتخاذ سیاست ها تلاش داشتند نبض ارتش را در دست بگیرند. در کل تعداد ۶۵ نفر در بالاترین مناسب تیمساری قرار داشتند و این تحت شرایطی است که ما در کل امیران حکومت پهلوی که نزدیک به ۲هزار نفر هستند، ۶نفر زرتشی ، دو نفر آشوری و دو نفر اهل تسنن داشتیم، گفت: ارتش برای اینها پلی بود برای دستیای به مشاغل بالا دست و حتی در نمایندگی مجلس ردپای آنها را می بینیم. بر اساس تحقیقات استخدام بهائیت براساس قانون اساسی مشروطه ممنوع بوده است، در راستای حل این مشکل در سال ۱۳۱۳مطرح شد که بهایئت باید دین خود را عوض و دین رایج را جایگزین نمایند ادامه دارد... 👤دکتر شاداب 💀@bahaiyat💀
🕸بهائیان «ارتش پهلوی» را میانبری برای کسب قدرت می دانستند محمدرضا پهلوی این قانون را در پیش گرفت و تاکید شد که بهائیت با تغییر دین خود و مسلمان شدن به آنها درجه داده شود. محمدرضا پهلوی از آنان به عنوان پیاده نظام و نیروی تعدیل کننده و مذهبیون ارتش استفاده می کرد، این افراد از فقر تئوری نسبت به بهائیان برخوردار بوده موید آن است بهائیان برای به دست آوردن قدرت و در اختیار گرفتن حوزه سیاسی، نظامی و تبلیغی که اهرم های پهلوی را تشکیل می دانند؛ ارتش پهلوی را میانبری اصلی برای کسب قدرت قرار دارند. 👤دکتر شاداب 💀@bahaiyat💀
🕸اسامی حروف حی شوقی افندی در کتاب خود درباره قره العین می نویسد: ...نخستین زنی که در راه ترقی و تعالی نسوان شهید گردید... دلاوری که در حین شهادت خطاب به نفسی که در توقیف او قرار داشت، به کمال شجاعت اظهار نمود: قتل من در دست شماست... ولی به یقین مبین بدانید هرگز تقدم و آزادی نسوان را ممکن نیست متوقف سازید. (۱) مقصود قره العین از آزادی را می توان از این چند سطر از نوشته های ولی امر بهایی، جناب شوقی افندی دریافت: طاهره شبی که آخرین دقایق حیاتش را نزدیک دید، لباس نو در برکرد و چون عروسی خود را بیاراست و هیکل را با عطر و عنبر معطر و معنبر نمود. آن گاه زوجه کلانتر را نزد خود خواست و او را از تصمیمی که نسبت به وی اخذ نموده بودند، مستحضر ساخت... که ناگاه فراشان و چاوشان عزیز خان در دل شب وارد شدند و آن مظهر استقامت را اخذ و به باغ ایلخانی در خارج شهر هدایت کردند. اگر نوشته شوقی درباره قره العین درست باشد، چه ضرورتی داشت که وی در شبی که به دیدار مرگ می رفت، خود را چون عروس بیاراید. بعید نیست این آرایش را به هدف تحریک شهوات مأموران دولتی که به هیچ عقیده ای پای بند نبودند و فریفتن آنها در آن نیمه شب، انجام داده باشد تا شاید راه نجاتی بیابد. شیخ کاظم سمندر از یاران دیرین این فرقه، در شرحی که از قره العین می نگارد، به مطلبی اشاره می کند که چهره حقیقی این زن بهایی را در فتنه انگیزی و تحریک احساسات مذهبی و دینی علمای شیعه به خوبی آشکار می کند: ...تا ماه محرم پیش می آید و چنان که معمول بوده همه ساله در خانه سید - اعلی الله مقامه - روضه خوانی برگزار می شده، جناب قره العین و همشیره شان به ملاحظه آنکه حضرت نقطه اولی در شب اول محرم متولد شده اند، حنا استعمال نموده و البسه رنگین پوشیده و قهوه- وهمچنین- غلیان را که در آثار حضرت رب اعلی مکروه و مذموم بوده، در مجلس نهی می فرمایند. دیگر معلوم است که در انتشار این گفتار و رفتار در محضر علمای اغیار چه قیامت و محشری پدیدار می گردد... .(۲) 📗۱)- شوقی افندی، قرن بدیع، ترجمه: نصرالله مؤدت، مؤسسه ملی مطبوعات امری،ص۴۲. 📗۲)- چهار رساله تاریخی درباره قره العین، ص ۴۸. 📗تحلیل و نقد بهائیت، علیرضا روزبهانی، صص ۳۸-۴۰ 💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕸بابيت، مهدويت الف: اتكاء به شيخيه نكتۀ دوم: على محمد شيرازى، نه تنها براى آموختن مقدمات كتابت و قرائت و بعدها اكتساب معارف دينى، آنهم غالباً به شيوۀ شيخيه، اشتغال داشته است بلكه براى كسب مواهب معنوى، به انجام «رياضت» و ذكر و اوراد طريقۀ شيخيه روى آورده بود. «شيخ احمد روحى» و «ميرزا آقا خان كرمانى» در اين خصوص تصريح كرده‌اند كه على محمد شيرازى در ايامى كه هواى بوشهر بسيار گرم بوده و آب در كوزه مى‌جوشيده است، از صبح تا شام بر بالاى بام خانه مى‌ايستاده و رو به آفتاب اوراد و اذكار مى‌خوانده است. (١) و تاريخ «نبيل زرندى» به تصديق همين موضوع، تصريح مى‌كند كه: «حضرت باب غالب اوقات در شهر بوشهر به تجارت مشغول بودند و با آنكه هوا در نهايت درجۀ حرارت بود هنگام روز بالاى بام تشريف مى‌بردند و به نماز مشغول بودند آفتاب در نهايت حرارت مى‌تابيد.... از هنگام فجر تا طلوع آفتاب و از ظهر تا عصر به عبادت مى‌پرداختند. حضرت باب در هنگام طلوع آفتاب به قرص شمس نظر مى‌فرمودند و مانند عاشقى‌به معشوق خود به او توجه كرده با لسان‌قلب با نير اعظم به‌رازونياز مى‌پرداختند.... مردم نادان و غافل چنان مى‌پنداشتند كه آن حضرت آفتاب پرست هستند». (٢)اين مسئله نه تنها از نظر دو مأخذ بابى و بهائى مورد تأييد قرار گرفته بلكه مدارك موثق موجود غيربابى و بهائى در همان ايام، رياضت كشى على محمد شيرازى را متذكر شده‌اند. مرحوم «رضا قليخان هدايت» مى‌نويسد: «روزها در آن آفتاب گرم كه حدتى به شدت دارد سر برهنه ايستاده به دعوت عزائم عزيمت تسخير شمس داشتى...» (٣) و «اعتضاد السلطنه» مى‌نويسند: «گويند وقتى براى تهذيب و تكميل نفس در ابوشهر بر بامها بر مى‌آمد و در برابر آفتاب با سر برهنه مى‌ايستاد و اوراد مجعوله مى‌خواند...» (۴)تا آنجا كه به تأييد آواره بهائى در كتاب «كواكب الدريه»، «على محمد شيرازى در بوشهر، به سبب همين گوشه‌گيرى و بام نشينى و وردخواندن و ذكر گفتن به «سيد ذكر» شهرت يافت. و از همان اوان به گردآورى و رونويسى مناجاتها و ادعيه اسلامى پرداخت و كم كم دعا نويس و مناجات پرداز شد...» (۵)ولى بهائيان چون يافتند، تأييد بر عمل رياضت كشى على محمد شيرازى مخالف دعوى اميت، و من جانب اللهى است در بعضى از آثار خود چنين موضوعى را انكار كردند. چنانچه «ميرزا جانى كاشانى» در كتاب: «نقطة الكاف» نوشت: «... اينكه مشهور شده كه آن جناب متحمل رياضات مى‌شدند يا آن كه خدمت پيرى و مرشدى نموده باشد افتراى صرف و كذب محض است». (۶) چنين انكارى، ناشى از آن بود كه با توجه به ملاحظۀ آثار و عقايد على محمد شيرازى اصرار على محمد شيرازى را در تداوم تسخير شمس و رياضت در هواى گرم بوشهر دليل خبط دماغ و عليلى مغزش دانسته و به گفتۀ مرحوم «ميرزا رضا قليخان هدايت» چنين معلوم گرديد كه: «تأثير حرارت شمس رطوبت دماغش را به كليه زائل و به بروز شمساتش نائل ساخت». (۷) 📗١) .هشت بهشت،ص ٢٧۶. 📗٢) .تلخيص تاريخ نبيل زرندى،ص ۶۶. 📗٣) .«روضهء الصفاى ناصرى»،ج ١،ص ٣١٠. 📗۴) . «فتنه باب»، ص٩. 📗۵) . «كواكب الدريه» ج١، ص٣۴ 📗۶) . «نقطة الكاف»، ص ١٠٩ 📗۷) . «روضة الصفا - قاجاريه». 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۶۷-۱۶۸ 💀@bahaiyat💀