eitaa logo
بهار نارنج🌼
176 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
736 ویدیو
8 فایل
🌹اینجا لحظه هایت را... با عطر بهارنارنج به دست بهار بسپار🌹 وعده ی دیدار ما: ملک شهر . خیابان بهارستان غربی. خ پاسداران .بوستان قدس. فرهنگسرای قدس😊 ارتباط با ما👇👇 @zeitooon @Toranj_14
مشاهده در ایتا
دانلود
😍صبح آمده با هزار و یک عشق و نوید بگشا تو به روی زندگی سطر جدید  با رقص و سرور شاخه ساران جوان هم نغمه شویم و بر کنیم درس امید 🔹بِسمِ اللّه الرَّحمنِ الرَّحیم🔹 سـ🌸ـلااااام 🌤صبح اولین روز هفتتون شـاد و پر امیـد امـروز و هرروزتون سـرشـار از آرامـشِ🍊بهارنارنجی 😍خدایا به امید خودت با ❤️ سرشار از عشق به خودت 🇮🇷امروز سالروز ورود امام خمینی (ره) و آغاز دهه فجره🇮🇷 💐تبریک عرض میکنمممم💐 🍊 @baharnarenj251
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫این داستان خیلی زیباست 💫 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 🔸مردی بود قرآن میخواند و معنی قرآن را نمیفهمید* *پسرکوچکش از او پرسید:* *-چه فایده ای دارد قرآن میخوانی بدون اینکه معنی آن رابفهمی؟* *پدر گفت پسرم سبدی بگیر واز آب دریا پرکن وبرایم بیاور* *پسر گفت:غیر ممکن است که آب درسبد باقی بماند.* *پدر گفت امتحان کن پسرم.* *پسر سبدی که درآن زغال میگذاشتند گرفت ورفت بطرف دریا وامتحان کرد* *سبد را زیرآب زد وبه سرعت به طرف پدرش دویدولی همه آبها از سبد ریخت وهیچ آبی در سبد باقی نماند* *پس به پدرش گفت که هیچ فایده ای ندارد.* *پدرش گفت دوباره امتحان کن پسرم.پسر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب رابرای پدر بیاورد.برای بار سوم وچهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد وبه پدرش گفت که غیر ممکن است...* *پس پدر به پسرش گفت سبد قبلا چطور بود؟* *اینجا بود که پسرک متوجه شد و به پدرش گفت بله پدر قبلا سبد از باقیمانده های زغال کثیف وسیاه بود ولی الان سبد پاک وتمیز شده است.* *پدر گفت: این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد.* *پس دنیاوکارهای آن قلبت را از کثافتها پرمیکند،خواندن قرآن همچون دریا سینه ات راپاک میکند،* *حتی اگر معنی آنراندانی...* 🍊 @baharnarenj251
15.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | قرآن بخوان 👌 چه زمانی حرکت اسلامی جامعه تضمین‌شده است؟ ➕ اگر شما هم می‌خواهید با قرآن مانوس شوید، این دستورالعمل آقا را دنبال کنید 💫 نوجوان ؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_Khamenei 🍊 @baharnarenj251
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎جرعه ای از نهج البلاغه 🔹حقایق و خرافات 📜 امیرالمومنین امام علی(ع) فرمودند: چشم زخم، و افسونگرى، و جادوگرى، و فال نیک واقعیّت دارد، اما فال بد زدن، و اثر گذارى از یکى به دیگرى در امور خرافى درست نیست. بوى خوش، عسل، سوارکارى، و نظر به سبزه غم و اندوه را مى زداید و کسالت را بهبودى مى بخشد. حکمت 400 🍊 @baharnarenj251
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨🍃 ❀✵ بــا خــ❤️ــدا✵❀ ❄️ پـروردگارا... تـو را می‌خوانيم بہ اسمی ڪه عـرش را بہ آن آفريـدی بہ اسمی ڪه كرسی را بدان خلق كردی بہ اسمی ڪه ارواح را با آن پديد آوردی بہ اسمی ڪه جن و انس را بہ آن موجود ساختی بہ اسمی ڪه همهٔ مخلوقات را بہ آن خلق كردی و بہ اسمی ڪه بہ آن بر تمـامی چيزها قـدرت ورزيدی بہ نامی ڪه نيكـوترين نام‌هاسـت و جز تـو را بہ آن نمی‌خواننـد بہ نامی ڪه از آن بخشش و مهربانی می‌بارد بہ نامی ڪه از آن حضـور می‌رويد و برڪت می‌تـراود بہ نامی ڪه از آن نـور می‌بـارد عشـق می‌بـارد، خـدا می‌بارد... ❄️ ای خـدای شڪوه و جلال ای سلطان عشـق تـو را می‌پرستیـم سرشار از وجـد و نشـاط دل‌ها در حضـور تـو چون گل می‌شکفند و تو را ڪه چون خورشیـد بر آنها نـور می‌افشانی می‌ستایند ابرهای گناه و غم را از آسمان ما محو کن و ظلمت شک را از خانه مـا بران ای بخشنـدۀ شـادی لایزال جام ما را از نـور صبـح لبریز گردان 🤲آمیـن‌یـارب‌الـعـالـمیـن🤲 ✋سلاااام 💫صبحتون پر از خیر و شادیییی 😍خدایا به امید تو ❌ نه به امید خلق روزگار 🍊 @baharnarenj251
مادر زينب دربارۀ دفتر خودسازی دختر نوجوان خود، این گونه روایت می‌کند: «زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن، خواندن نماز شب، نماز غفیله و نماز امام زمان (عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سوره‌های قرآن کریم، دعا کردن در صبح و ظهر و شب، کمتر گناه کردن تا کم‌ خوردن صبحانه، ناهار و شام. دخترم جلوی این موارد ستون‌هایی کشیده بود و هر شب بعد از محاسبۀ کارهایش جدول را علامت می‌زد؛ من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی زینب در پوشیدن و خوردن افتادم، به یاد آن اندام لاغر و نحیفش که چند تکه استخوان بود، به یاد آن روزه‌های مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شب‌های طولانی و بی‌صدایش، به یاد گریه‌های او در سجده‌هایش و دعاهایی که در حق امام خمینی (ره) داشت. زینب در عمل، تک ‌تک موارد آن جدول خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود را رعایت می‌کرد.» 🍊 @baharnarenj251
«اولین شب فروردین ماه سال ۱۳٦۱ بود. چند ساعتی از نماز مغرب و عشا می‌گذشت اما او هنوز به خانه برنگشته بود. ساعتی قبل از اذان برای خواندن نماز جماعت به مسجد المهدی رفته بود. همیشه بلافاصله بعد از تمام شدن نماز به خانه برمی‌گشت. جستجو در کوچه و خیابان‌ها فایده‌ای نداشت. او حالا آن چنان بی‌نشان شده بود که انگار هیچ‌وقت نبوده است؛ هیچوقت...» 📺 فیلم مستند «من میترا نیستم» روایتی است از زندگی دختری نوجوان و انقلابی که در ابتدای دهه شصت و در کوران تحرکات شوم سازمان منافقین، به دلیل فعالیت‌های سیاسی و مذهبی‌اش مورد خشم و کینه اعضای این گروه قرار گرفت و اعضای سازمان منافقین به طرز دلخراشی با گره زدن چادرش دور گردنش ایشان را ترور کردند. 🎞 این اثر به کارگردانی محسن امانی و تهیه‌کنندگی مقداد اموری در مدت زمان ۳۸ دقیقه مخاطب را با این شخصیت کمتر شناخته شده از تاریخ انقلاب اسلامی آشنا می‌کند. 🍊 @baharnarenj251
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر روز را با نام خــــدا و مهـربانی و گذشـت آغــاز ڪنـی و بگـذرانی قطعأ برنـده‌ای رضایـت خـدا یعنی همہ چیـز ‌‎‌‌‌ 🍃بِسـمِ اللهِ الرَّحمـنِ الرَّحیـم🍃 😍سلام مهربانان 💫سلام دختران با گذشت 🏆🥇سلام برنده هااا 🤲 روزتون پر از رضایت خدا 🤲 🌸 الهـی بـه امیـد تـو 🌸 🍊 @baharnarenj251
👆👆👆 این هفته یکی از آقایان گفته بود:  ” خانم ما انگار کتاب را می خورد به جای آنکه بخواند. خدا خیرت دهد کتاب باریک نده.یک کتاب قطوری بده که تا ۱ هفته نگوید کتاب می خواهم.” فروشنده خنده اش گرفته بود😂 و به ایشان کتاب دختران شهید می شوند را داده بود. این یکی هنوز نرفته بود که بعدی گفت: 📚“بی زحمت یه کتاب باریک و یک کتاب قطور هم به من بدید خانم ماهم از آن کتاب خوان های قهار شده!” فروشنده در جواب ایشان با خنده گفته بود: ” نمردیم و چشم و هم چشمی خانمها در مبحث کتابخوانی را هم دیدیم.”😉😄 🍊 @baharnarenj251
از وقتی که ماجرای هفده شهریور تهران پیش آمده بود. تا محمدعلی و پسرها کمی دیرتر می آمدند. دل فاطمه هزار جا می رفت. مخصوصا که حسن و حسین همین که غروب می شد راه افتادند توی خیابان ها به اعلامیه انداختن داخل خانه ها و ماشین ها. فاطمه نگاهی به مهری کرد که آرام یک گوشه نشسته بود به بافتن. توی دلش گفت: دختر چه خوبه! مشینه ور دل آدم، خیالش راحته که هست. فاطمه اگر می توانست صدای فکر مهری را بشنود. حتما این حرف را نمیزد. مهری درست همان موقع که سرش را انداخته بود پایین و سرش را به بافتنی گرم کرده بود، داشت به دیروز فکر می کرد.. 🍊 @baharnarenj251
درست رو به روی ضریح نشسته بودند. محمدعلی به دیوار تکیه داده بود و به آدم های نزدیک ضریح که می خواستند هر جور شده دست شان را به ضریح برسانند، نگاه می کرد. مهری هم سرش را انداخته بود پایین و زیارت نامه می خواند. هر وقت که با مهری می آمدند حرم، همین جا می نشستند تا یک دلِ سیر با امام رضا علیه السلام حرف بزنند. همیشه تا مهری می گفت: «بابا منو نمی بری حرم؟» محمدعلی سریع راه می افتاد. مهری برایش چیز دیگری بود، مخصوصاً حالا که سیزده ساله شده بود و قدش تا سرشانه محمدعلی می رسید. درست مثل غنچه گل که هر روز بازتر می شد.  هنوز نگاه محمدعلی به ضریح بود که حواسش رفت به قربان صدقه رفتن مهری برای نوزادی که توی بغل مادرش بود. چادر سیاه مهری با آن گل های زردِ ریز، بیشترِ صورتش را گرفته بود اما محمدعلی می توانست از پشت همان چادر هم صورت سبزه دخترش را با آن ابروهای پرپشت مشکی و چشمان قشنگ ببیند. توی دلش قربان صدقه مهری می رفت. چقدر دوستش داشت.  هیچ وقت به او نگفته بود که بعد از حسن و آن پسر دیگرشان که عمرش به دنیا نبود، خیلی چشم انتظار یک دختر بوده و وقتی که قابله بهش گفته بود «مبارک باشه! بچه ت دختره»، دو تومانی نوی از جیبش درآورده بود تا مژدگانی بدهد به قابله. 🍊 @baharnarenj251
از فردای آن شب پیام امام برای آغاز محرم دهان به دهان بین مردم کوچه و خیابان پیچید. امکان نداشت از کنار جمعی می گذشتی و کسی درباره پیام عجیب امام حرفی نزند. حمیده با هیجان میگفت، دایی اش گفته تهرانی ها بعد از پیام امام از شب اول محرم روی پشت بام هایشان الله اکبر میگویند. قلب مهری از تصور اینکه برود بالای پشت بام و با صدای بلند الله اکبر بگویید، به هیجان می آمد. همیشه این جمله را فقط توی اذان و اقامه میگفتند، اما حالا برای اینکه نشان دهند خدا از همه قوی تر هست، توی دل شب میروند روی پشت بام. 🍊 @baharnarenj251
داستان شهیده ۱۳ ساله مشهدی که به قلم "آزاده فرزام نیا" نگاشته و منتشر شده است. نگارنده در این کتاب به شرح زوایای زندگی یک دختر نوجوان شهیده از زبان دوستان و خانواده اش پرداخته و بدین طریق گرچه تصویری از جریان زندگی انسان‌های معمولی ارائه می‌کند اما با زبانی ساده در واقع نوعی جامعه شناسی فرهنگی را در اختیار مخاطب قرار می‌دهد. در قالب این داستان "مهری زارع عباس آبادی" قهرمانی است از جنس شهید و شهادت که در سیزدهمین بهار زندگی اش جرعه شهادت را نوشید تا نشان دهد دختران و زنان نیز همگام با مردان و پسران در دفاع از همنوع، شهر و وطنشان سر از پا نمی‌شناسند. شهید ۱۳ ساله، در نهمین روز از نخستین ماه زمستان یعنی دی ماه ۱۳۵۷ در حادثه یورش تانک‌ها به جمعیت بانوان در چهارراه لشکر مشهد، هنگامی که تلاش می‌کرد الهه زینال پوردختر نوجوان دیگری از زیر تانک نجات دهد، به شدت از ناحیه سر مجروح و پس از سه ماه دست و پنجه نرم کردن با جراحت سنگینش و بیم و امید اعضای خانواده در بیمارستان شهید می‌شود.، الهه که مهری برای نجات وی زخم دیده بود، همان روز واقعه به شهادت رسید. 🍊 @baharnarenj251
کتاب "دختران هم شهید می‌شوند" بخاطر اتکای آن بر مصاحبه با خویشان، دوستان و آشنایان قهرمان داستان در واقع نوعی تاریخ شفاهی و اکثر قریب به اتفاق آن پیرامون "مهری" روابط زیبای خانوادگی و ماجراهای مدرسه وی است. "مهری" دانش آموز مدرسه "قدسیه مهتدی" بود که امروز به مدرسه فرزانگان ناحیه ۲ مشهد تغییر نام داده است. کلاس مهری ۲۷ دانش آموز داشت و در بخشی از این کتاب خاطرات دوستان و همکلاسیهای مهری نیز بیان شده است. یکی ازجذابترین بخشهای کتاب" دختران هم شهید می‌شوند" اتفاقات مربوط به همین مدرسه است، انقلاب کوچکی در این مدرسه علیه دیکتاتوری مدیر وقت انجام شده بود، در این مدرسه دخترانی را که حجاب داشتند آزار می‌دادند که این امر با اقدامات اعتراضی دانش آموزان و مهری مواجه شد. 🍊 @baharnarenj251
از اول محرّم اتفاقات مختلفی افتاده بود و مهری را حسابی فکری کرده بود. غیر از پیام اول محرم امام که شور عجیبی در دل همه انداخته بود، پیام امام در دوم محرم هم همه را تکان داد. امام گفته بود ، همه سربازها از سرباز خانه ها فرار کنند. صدقه منزوی و یکی، دو تا از بچه های کلاس گفته بودند که برادرهایشان همه موهایشان را زده اند تا ارتشی ها آنها را با سربازها اشتباه بگیرند و کسی،به سرباز فراری ها کار نداشته باشد. همان روزها بود که محمد علی سر سفره شام با هیجان تعریف کرد که با چشم های خودش دیده که تو صحن حرم یک پرده قرمز رنگ به چه بزرگی از این طرف صحن زده بودند به آن طرفش و رویش پیام امام را نوشته بودند که از سرباز خانه ها فرار کنید و هیچکس نمی دانست چه کسانی این کار را کرده اند! 🍊 @baharnarenj251
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هميشه بايد مراقب سه چيز باشيم : وقتے تنها هستيم مراقب افكار خود، وقتے با خانواده هستيم مراقب اخلاق خود... و زمانے كه در جامعه هستيم مراقب زبان و رفتار خود... سلاااااام صبحتون بخیر و شادی😍❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎀با دیدن این ویدیو دیگه ظرف شامپو رو هم دور نمیندازید 😁😁 برای موبایلتون اگه سیم شارژرش کوتاه از اینا درست کنید 👌😍😍😍 🍊 @baharnarenj251
🔸هنگام خرید به لیبل لباس دقت کنید ✅ بهترست لباس هایی را انتخاب کنید که در آن ها 5 تا 30% الیاف مصنوعی هم وجود داشته باشد. چنین لباس هایی گشاد نمیشوند و دوام بیشتری دارند 👌
🤩 اینم از سرگرمیهای امروزتون 😍 قدیما مادرم 🧕 وقتی بچه ها 👫توی خونه ساکت میشدن و خودشون هم مشغول بودن ,, به من میگفتن برو یه نِگا بنداز ببین چکار دارن میکنن 🤔 🤔 یوقت عرصه کاری نکنن 😏 ❤️😌 ولی من دختر خوبی بودم 😌❤️ ساکت که میشدم ,, از این خلاقیتا انجام میدادم😇😎😍 🍊 @baharnarenj251