با نهج البلاغه
بسم الله 🔵استعاره در «وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّة ...» چنانکه در مطلب قبل (#با_
👆👆👆👆👇👇👇👇
بسم الله
در نامه مالک اشتر آمده است:
(وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ)
#نامه_53
پیش از این دو معنا برای کلمه «اشعر» گفته شد: یکی به معنای «تبدیل کردن رحمت به لباس زیرین قلب» و دیگری «فهماندن به قلب».
این نوشته را استاد امید مؤذنی با توجه به همان دو مطلب قبلی برایمان فرستاده اند:
✍️در شریفه جلیله «وأشعر قلبك الرحمة للرعية...» در کانال ارجمند «با نهجالبلاغه» به تبیین وجه استعارۀ بهکاررفته در آن، سخن به زیبایی رفته است. در این گفتۀ امیر سخن وجهی دیگر از بلاغت و بداعت نیز وجود دارد که شایان توجه و مایه تلذذ ادباست.
آن وجه دیگر «ایهام» در دو معنای یادشده فهماندن و پوشاندن است. در #ایهام یکی از دو معنی اقرب و دیگری ابعد است که در اینجا به دلیل کثرت استعمال اشعر در معنای فهماندن، معنای قریب همان فهماندن و معنای بعید نیز پوشاندن است.
بازتاب این نکته بلاغی در #ترجمه روا نیست و مجال ارائه آن شرح سخن است، اما اگر نظر به اختصار بخواهد این زیبایی را در فارسی بچشد، چنین عبارتی تا حدی کاراست:
مهر به مردمان را به قلبت بفهمان و آن را جامۀ زیرینی قرار ده که بر تن او میپوشانی!
#بازیباییهای_نهج، شماره 62
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
https://eitaa.com/banahjolbalaghe.
بسم الله
🔵زیباییهای #حکمت_101
#حکمت101 : لَا يَسْتَقِيمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلَّا بِثَلَاثٍ: بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ، وَ بِاسْتِكْتَامِهَا لِتَظْهَرَ، وَ بِتَعْجِيلِهَا لِتَهْنُؤَ.
برآوردن نیازهای [مردم] به درستی انجام نمیشود مگر با سه چیز: کوچک شمردن آنها تا [خودش] بزرگ شود، پنهان کردن آنها تا [خودش] آشکار شود و شتاب کردن در آنها تا گوارا گردد.
نکات زیبایی شناختی :
1️⃣ در تعبیر «استصغارها لتعظم» و «استکتامها لتظهر» پارادوکس و تضاد# معناداری نهفته است بطوری که هر مخاطبی را به فکر فرو می برد که چه نکته ای در برآوردن حوائج مردم است که هرچقدر این کار [از طرف انجام دهنده] کوچک شمرده شود، خودش بزرگتر میشود و هرچقدر پنهان شود، بیشتر آشکار میشود. بزرگ شدن کار بوسیله کوچک شمردن آن، هم میتواند در پیشگاه الاهی باشد و هم نزد مردم. اگر انسان خودش بخواهد کارش را بزرگ جلوه دهد طبیعتاً با منّت و تکبر همراه میشود و ارزش این عمل نزد خداوند و مردم کم میشود.
2️⃣ ضمیر «ها» به کلمه «حوائج» برمیگردد اما کوچک شمردن حوائج معنا ندارد. پس مقصود، کوچک شمردن قضاء حوائج است.وقتی یک کلمه دو معنا داشته باشد که یک معنایش در عبارت اراده شده باشد و معنای دیگر با توجه به عود ضمیر اراده شده باشد، #استخدام نام دارد که از محسّنات معنوی علم بدیع محسوب میشود. همچنین است ما بقی موارد ضمیر «ها» در عبارت حضرت.
3️⃣ لام در «لتعظم» و «لتظهر» #لام_عاقبت نام دارد یعنی کسی که نیاز نیازمندان را برآورده میکند، نباید به قصد اینکه کارش بزرگ شود، کارش را کوچک شمارد و به قصد اینکه کارش آشکار شود آن را پنهان کند بلکه این نتیجه قهری عمل اوست. نظیر آیه: «فالتقطه آل فرعون لیکون لهم عدوا و حزنا». ( بلاغیون حرف لام در این موارد را استعاره تبعی# می نامند)
🔔 نظیر این کلام در روایات دیگری نیز به چشم میخورد (برای مثال: کافی ج۴ / ص ۳۰).
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✍️محمد سرافراز، حوزه علمیه قم
#بازیباییهای_نهج، شماره 63
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵 خیرخواهی برای عثمان
«فَإِنْ كَانَ الذَّنْبُ إِلَيْهِ إِرْشَادِي وَ هِدَايَتِي لَهُ، فَرُبَّ مَلُومٍ لَا ذَنْبَ لَهُ قَدْ يَسْتَفِيدُ الظِّنَّةَ الْمُتَنَصِّحُ» #نامه_28
در این نامه که حضرت در جواب به معاویه نگاشتند ، می فرمایند : اگر گناه من نسبت به عثمان این است که او را راهنمایی و هدایت نمودم پس چه بسیار افرادی که سرزنش میشوند اما گناهی ندارند. نصیحت کننده گاهی تهمت و بدگمانی نصیبش میشود.
🌹نکات زیبایی شناختی :
۱. عبارت «قد یستفید الظنة المتنصح» مثَل معروفی است که از مصرعی از یک شعر عربی وام گرفته شده (شرح ابن ابی الحدید). به اینگونه استعمالات #استعاره_تمثیلیه گفته میشود. این مثل در جایی استفاده میشود که کسی در نصیحت کردن مبالغه میکند و آنقدر خیرخواهی میکند که خودش در معرض اتهام قرار میگیرد. (متنصح صیغه مبالغه است)
۲. #پارادوکس یا #استعاره_تهکمیه:
معنای کلمه «یستفید» سود بردن است و از این رو فقط کلمههایی میتوانند مفعولبه برای آن قرار بگیرند، که از قبیل منفعت باشند نه کلمه هایی که از قبیل منقصت باشند. مثلا میتوان گفت: «نستفید درهماً» اما نمیتوان گفت: «نستفید ضرراً».
حال اگر در کلام بلیغ، متلکم عامدانه چیزی را که از قبیل منقصت است (الظنة) مفعولبه برای کلمه «نستفید» قرار داد معلوم میشود که کلمه «نستفید» هم معنای خودش را میدهد و هم معنای خودش را نمیدهد! یعنی خودش خودش را نقض میکند (پارادوکس = خودنقضگری).
گاهی کلمه ای در معنای متضاد خود استعمال می شود که به آن استعاره تهکمیه گفته میشود. نظیر آن را در آیه شریفه «فبشّرهم بعذاب الیم» می بینیم که بشارت دادن به معنای ترساندن آمده.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✍️محمد سرافراز، حوزه علمیه قم
#بازیباییهای_نهج، شماره 64
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵زیباترین هجو تاریخ ادب عربی
إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ #خطبه_3
تا اینکه سومین [خلیفه] این قوم به قدرت رسید در حالیکه باد به پهلوی خود افکنده بود [و فقط] در فاصله میان فضله خودش و علوفه خودش [سیر میکرد]. عموزادگانش نیز با او به قدرت رسیدند و بیت المال را چنان خوردند که شتر گرسنه علف بهاری را. تا بدانجای که سرانجام رشته هایش بر خلاف میلش پنبه شد و عملکرد خودش به او تیر خلاص زد و شکمبارگی اش او را سرنگون کرد.
✍️امیرالمؤمنین علیه السلام در سخن گفتن دربارهی خلفای سهگانه غالبا #مصلحت (#تقریب بین مسلمین) را رعایت میکردند و معمولا از راهبردهای ابهام گویی و #ایجاز گویی استفاده میکردند (مثل #خطبه_162) اما در خطبه #شقشقیه ظاهرا فضای مناسبی وجود داشته و دیدگاه انتقادی خودشان را درباره خلفا واضحتر از جاهای دیگر بیان فرمودهاند.
🔺این جمله بخشی از همین خطبه #شقشقیه است که حضرت درباره #عثمان ارائه کردهاند. این عبارت که برای سرزنش عثمان (#هجو) صورتبندی شده، آنقدر زیبا و مؤثر است که #ابن_ابی_الحدید میگوید: تا قبل از صدور این خطبه، ادبپژوهانِ عرب معتقد بودند شعرِ «دَع المَکَارِمَ لا تَرحَل لبُغیَتها فإنک انت الطاعم الکاسی» #زیباترین_هجو زبان عربی است ولی بُعد زیباشناختی هجوی که در این بخش از خطبهی شقشقیه به کار رفته، حتی از این شعر هم بالاتر است.
#بازیباییهای_نهج، شماره65
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵از خوبیها اطاعت کن !
#خطبه۱۹۲
تَعَصَّبُوا لِخِلَالِ الْحَمْدِ مِنَ الْحِفْظِ لِلْجَارِ وَ ...الطَّاعَةِ لِلْبِرِّ وَ الْمَعْصِيَةِ لِلْكِبْرِ
( اگر قرار است تعصب داشته باشید ) پس براى خصلتهاى ستوده تعصب داشته باشید که از جمله آنها مراقبت از همسايگان و ...
فرمانبری از نيكوكار و نافرمانى اهل تكبر است.
🌹 نکات زیبایی شناختی :
اطاعت کردن از برّ با دو بیان قابل توضیح است.
بیان اول اینکه بگوییم مقصود از برّ ، بارّ است. یعنی مصدر به معنای اسم فاعل آمده که اصطلاحا به آن مجازدراشتقاق# می گویند. نظیر آن در قرآن کریم هم به چشم می خورد. « وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ آمن بالله » نیکوکار کسی است که به خدا ایمان دارد. (بقره 177 )
بیان دیگر این است که بگوییم کلمه برّ مجاز اشتقاق نیست بلکه برّ به همان معنای خودش است یعنی فرمانبری از نیکی. یعنی گویا نیکی ها شبیه به کسی شدند که فرمان می دهند و دائما ما را به سمت اطاعت از خودشان می خوانند. طبق این بیان استعاره رخ داده و نیکی ( برّ ) به قرینه طاعت تشبیه به کسی شده که دستور می دهد و باید از او تبعیت کرد.( اصطلاحا به آن استعاره مکنیه# می گویند که مشبه به در آن حذف شده و لوازم آن بیان شده) بنا بر این بیان، نیکی ها به گونه ای هستند که خودشان دعوت می کنند که از آنها تبعیت شود و به آنها عمل شود. جاذبه ای که در برّ وجود دارد خودش مشوق و محرّک به عمل خواهد بود.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✍️محمد سرافراز، حوزه علمیه قم
#بازیباییهای_نهج، شماره66
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵اضافه تشبیهیه
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
نازع اللّه رداء الجبريّة، و ادّرع لباس التّعزّز، و خلع قناع التّذلّل #خطبه۲۳۴ ، قاصعه#
حضرت در خطبه قاصعه و در مورد ابلیس می فرمایند: ابلیس با خداوند در لباس عظمت و بزرگی جنگید و جامه کبر و بزرگی بر تن کرد و پوشش فروتنی و تواضع (در برابر خداوند) را از روی خود دور افکند.
🌹 نکات زیبایی شناختی :
1️⃣ تشبیه خودبهخود مقتضی مغایرت مشبه و مشبهبه است اما #اضافه_تشبیهیه اسلوبی است که بر اتحاد ادعایی مشبه با مشبهبه دلالت میکند و تصویری از اتحاد مشبه با مشبهبه در پیش چشم مخاطب خلق میکند. به عنوان مثال به جای اینکه امنیت را در آرامبخش بودن به گهوارهای تشبیه کند که موجب آرامش کودک است، میگوید: «گهواره امنیت» (علی علیه السلام: یا من أرقدنی فی مهاد امنه وأمانه)!
2️⃣حضرت در این تعبیر کوتاه (نازع اللّه رداء الجبريّة، و ادّرع لباس التّعزّز، و خلع قناع التّذلّل) از سه اضافه تشبیهیه استفاده می کنند و زیبایی تشبیه را دو چندان می کنند.
الف. رداء الجریة : رداء عظمت.
ب. لباس التعزز : لباس بزرگی.
ج. قناع التذلل : پوشش ذلت.
در تمامی این موارد مضاف، مشبهبه و مضافالیه، مشبه است.
3️⃣فعل «ادّرع» به معنای پوشیدن لباس آهنین است. یعنی لباسی که به سختی پوشیده می شود ( تاج العروس) از طرفی هم «التعزز » به باب تفعل رفته که به معنای تشبه به عزت است و در حقیقت عزتی در کار نیست (تاج العروس). لذا در هر دو تعبیر اشعار به این معناست که این لباس عزت با ابلیس سازگاری ندارد.
4️⃣کسی که احساس فروتنی می کند، روی خود را می پوشاند. تعبیر «قناع التذلل» هم لطافت معنایی خاصی دارد. قناع یعنی چیزی که با آن سر و صورت را می پوشانند. حضرت می فرمایند: ابلیس پوشش ذلت و فروتنی (درمقابل خداوند) را از روی خود برداشت.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✍️محمد سرافراز، حوزه علمیه قم
#بازیباییهای_نهج، شماره 68
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🔵ترجمه جمله «یبادر بهم الساعة» در خطبه 104
فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلى الله عليه وآله)...فَقَاتَلَ بِمَنْ أَطَاعَهُ مَنْ عَصَاهُ يَسُوقُهُمْ إِلَى مَنْجَاتِهِمْ وَ يُبَادِرُ بِهِمُ السَّاعَةَ أَنْ تَنْزِلَ بِهِم (خطبه 104)
خداوند سبحان محمد صلی الله علیه و آله را مبعوث کرد... پس او با یاری پیروانش با گردنکشان جنگید تا آنان را به سوی نجات (اخروی) براند [چندانکه گویا] در تلاش برای شکار گردنکشان، با مرگ مسابقه داده بود.
🔹جمله « يُبَادِرُ بِهِمُ السَّاعَةَ أَنْ تَنْزِلَ بِهِم» جمله بسیار زیبایی است!
کلمه «یبادر» به معنای "مسابقه دادن دو رقیب برای رسیدن به یک هدف از پیش تعیین شده" است.
برای مثال میتوان گفت: «بادرتُ بکراً إلی تلک الشجرة: با بکر مسابقه دادم در رسیدن به آن درخت». چنانکه عرب میگوید: «بادرْتُ صقيعَ الدِّيكِ سَحَراً إلى حاجتي: سحرگاهان با بانگ خروس مسابقه دادم در رسيدن به کارهايم». میخواهد بگوید زودتر از آنکه بانک خروس به کارهایم برسد خودم به کارهایم رسیدم.
🔸در جمله «يُبَادِرُ بِهِمُ السَّاعَةَ أَنْ تَنْزِلَ بِهِم» تصویر بسیار زیبایی از نحوه اشتیاق و کوشش پیامبر برای هدایت گردنکشان بیان شده است. گویا پیامبر با مرگ مسابقه داده بود در رسیدن به مشرکان. یعنی میخواست مشرکان را دریابد پیش از آنکه مرگ آنان را دریابد! میخواست گردنکشان را به چنگ خود آورد پیش از آنکه مرگ آنها را به چنگ خودش دربیاورد.
تصویر بسیار زیبایی از مجاهدت و اشتیاق رسول الله به هدایت مشرکان ارائه کرده که ا غلب مترجمان و شارحان نتوانستهاند عمق تصویری معنا را دریابند.
پ ن:
علامه مجلسی: «يبادر بهم السّاعة أي يسارع إلى هدايتهم و إرشادهم حذراً من أن تنزل بهم الساعة فتدركهم على الضلالة».
#بازیباییهای_نهج، شماره69
#با_مترجمان_نهج، شماره 80
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣نحوه وفات انبیای الاهی در بیان امیرالمؤمنین علیهم السلام
«ثُمَّ اِخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه وآله لِقَاءَهُ وَ رَضِيَ لَهُ مَا عِنْدَهُ وَ أَكْرَمَهُ عَنْ دَارِ اَلدُّنْيَا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مُقَارَنَةِ اَلْبَلْوَى فَقَبَضَهُ إِلَيْهِ كَرِيماً صلى الله عليه وآله: سپس ديدار خود را براى محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم برگزيد، و آنچه نزد خود داشت براى او پسنديد و او را با جدا كردنش از دنيا گرامى داشت، و به جاى دمساز بودن با ناگوارى ها و سختىها در بهشت برين جايش داد، پس جان او را با اكرام گرفت و نزد خود برد، درود خدا بر او و بر خاندانش باد» (ترجمه شیروانی).
⭕️برای وفات رسول الله صلی الله علیه و آله از کلمهی «اکرمه عن دار الدنیا» بهره جسته است. در این جمله، کلمهی «اکرم» با حرف جارهی «عن» که به معنای مجاوزت است، متعدی شده است. با توجه به اینکه کلمهی «اکرم» خودش با این حرف متعدی نمیشود، از این رو باید در این کلمه معنای کلمهی دومی که بتواند با حرفِ «عن» ارتباط معنایی برقرار کند، اِشراب شده باشد(تضمین نحوی). بنابراین کلمهی «اکرمه عن دار الدنیا» بدین معنا است: «اکرمه مجاوزا ایاه عن الدنیا: خداوند او را به چنان مرتبهای از بزرگی رساند که از دنیا به آخرت عبور بکند».
⬅️در این عبارت، دو معنا وجود دارد: اکرام رسول الله و مجاوزت او از دنیا. وجود دو معنا در یک کلمه، دو احتمال معنایی پدید میآورد: احتمال اول آنکه خداوند او را به درجهای از بزرگی رسانده که این دنیا دیگر گنجایش چنین مرتبهای از بزرگی را ندارد و بناچار باید از دنیا به سوی آخرت بگذرد و احتمال دوم آنکه اجل مسمای رسول الله فرا رسیده و باید از این دنیا به سرای ابدی میرفت اما هنگام رفتن خداوند او را به بزرگی و کرامت نیز رسانده است. فرق این دو احتمال، در این است که طبق احتمال اول، آنچه موجب عبور رسول الله از این جهان شده، پر شدن پیمانه عمر (رسیدن به اجل مسمی) نیست بلکه رسیدن به یک کمال و کرامت خدادادی است که آن کرامت خدادادی با ماندن در تنگنای این جهان منافات داشته است اما طبق احتمال دوم آنچه موجب کوچ رسول الله از این جهان شده، سر رسیدن اجل مسما است.
❓اینک جای این پرسش است که جمله «اکرمه عن دار الدنیا» کدام یک از دو معنای فوق را میرساند؟ روشن است که معنای مرادْ احتمال اول است چرا که ذکر صریح کلمهی «اکرم» در کنار عدم ذکر صریح کلمهی «مجاوزاً»، نشانهی این است که اکرامْ معنای مرکزی و اصلی و مجاوزتْ معنای پیرامونی و فرعی است.
🧷برای تشبیه معقول به محسوس، میتوان مرگ (گذر انسان از دنیا به سوی آخرت) را به خروج کرم ابریشم از پیله تشبیه کرد. کرمهای ابریشم وقتی به پایان ایام پیلهنشینی میرسند اگر به کمال لازم برای پروانه شدن نرسیده باشند، تلف میشوند اما اگر به کمال لازم رسیده باشند، با تبدیل شدن به پروانه، رها میشوند. انسانها نیز در این دنیا به دو دسته تقسیم میشوند: برخی از آنها به کرامت کافی دست مییابند و به سبب آن کرامت، دیگر نمیتوانند در تُنگ تَنگ دنیا بمانند و باید عبور کنند و به جهان دیگری برسند که گنجایش این کرامت را داشته باشد؛ این گروه مانند همان کرمهای ابریشم هستند که پروانه شدهاند و باید به جهان پروانهها بروند. برخی دیگر به کرامت لازم نمیرسند اما دیگر فرصتی برای ماندن در پیله هم ندارند. برای همین باید با تلف شدن از پیله خارج شوند.
↩️این بیان، نشانه درک والایی است که امیرالمؤمنین علیه السلام از نحوه وفات رسول الله صلی الله علیه و آله دارد. این درک والا درک بسیار عمیق و بیانناپذیری است اماهنر امیرالمؤمنین علیه السلام آن است که با تسلط بر زبان و زوایای پیداو پنهان آن، همین معنای بیانناپذیر را بیانپذیر میکند. انس با #بازیباییهای_نهج البلاغه نشان میدهد که این زیباییها بیش از آنکه در گرو #زیبایی زبانی نهج باشد، در گرو اندیشه بینظیر و عمیقی است که با سهولت و انسجام در سادهترین بیانها ارائه میشود.
#با_معارف_نهج البلاغه270
#بازیباییهای_نهج، شماره70
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🟣"تضاد القایی" در نهج البلاغه
صنعت تضاد یا طباق یکی از آرایههای ادبی است که موجب زیبایی و معناداری کلام میشود. چنانکه خداوند متعال فرموده است: « وأنه هو أمات وأحيا».
بلاغیان در بیان وجوه و اقسام طباق، نکات ارزشمندی را ذکر کردهاند اما تأمل در کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام نوع خاصی از طباق را نمایان میکند که در بلاغت موجود از آن سخنی به میان نیامده است.
▪️ این نوع از تضاد، بین دو کلمهای رخ مینماید که بر اساس معنای متعارفشان تضادی با هم ندارند اما بر اساس درک خاصی که گوینده، از معنای آن دو کلمه دارد، این دو کلمه معنای متضادی پیدا میکنند. یعنی دو کلمه در باور متکلم معنای خاصی دارند که باید آنها را شناخت.
به نظر میرسد که این نوع از طباق را باید طباق ادعایی یا طباق القایی نامید؛ یعنی گوینده میخواهد ادعا کند و به مخاطبانش القاء کند (بفهماند) که این دو کلمه با هم تضاد دارند.
در کلمات امیرالمؤمنین، انسان در برابر هدایتهایی که خداوند برایش فرستاده، دو نوع واکنش نشان میدهد: یا هدایتجویی میکند یا کور میشود، راه سومی هم وجود ندارد؛ یعنی بین هدایتجویی و کور شدن تضاد وجود دارد. این تضاد از آیات قرآن نیز قابل برداشت است.
این جملههای نهج البلاغه را نگاه بکنید:
1️⃣درباره عصر جاهلیت فرموده است: « ... فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ اَلْعَمَى شَامِل»
2️⃣درباره کسانی که از عدل علوی گریخته و به معاویه پیوستند، فرموده است:
«فَكَفَى لَهُمْ غَيّاً وَ لَكَ مِنْهُمْ شَافِياً فِرَارُهُمْ مِنَ اَلْهُدَى وَ اَلْحَقِّ وَ إِيضَاعُهُمْ إِلَى اَلْعَمَى وَ اَلْجَهْلِ»
3️⃣درباره عالمنمایان فرموده است: «لاَ يَعْرِفُ بَابَ اَلْهُدَى فَيَتَّبِعَهُ وَ لاَ بَابَ اَلْعَمَى فَيَصُدَّ عَنْهُ »
4️⃣درباره نقش اهل بیت در هدایت انسان فرموده است:
«بِنَا يُسْتَعْطَى اَلْهُدَى وَ يُسْتَجْلَى اَلْعَمَى» (خطبه 144)
و نیز فرموده است: «و اَلْمُوَضَّحَةُ بِهِ أَشْرَاطُ اَلْهُدَى وَ اَلْمَجْلُوُّ بِهِ غِرْبِيبُ اَلْعَمَى» (خطبه 177)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#بازیباییهای_نهج، شماره71
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣زیبایی شگفتآور خطبه 4 از منظر ابنمیثم
معمولا از یک قصیده بلند، یک بیتش این ظرفیت را دارد که از زمینهی قصید جدا شود و به عنوان یک حکمت کوتاه یا یک مثل سائر، با معنایی مستقل و بدون وابستگی به زمینهی آن قصیده بلند در زبان و ادبیات یک قوم به کار برود. همین بیتها را در فارسی «شاهبیت» و در عربی «بیت القصید» مینامند. در خطابههای عربی هم این چنین جملاتی وجود داشتهاند.
شگفتی ابنمیثم بحرانی از خطبه چهارم نهج البلاغه این است که از منظر وی، هر یک جملات این خطبه این صلاحت را دارد که از زمینه خطبه جدا شده و بدون هیچ وابستگی به زمینهی متن به عنوان یک حکمت مستقل به کار برود. این ویژگی در کنار فصاحت لفظی، عمق اثرگذاری وعظ، ایجاز و کوتاهی لفظ و ... ابن میثم را به وجد آورده، چندانکه درباره این خطبه نوشته است:
«و اعلم أنّ هذه الخطبة من أفصح كلامه عليه السّلام و هي مع اشتمالها على كثرة المقاصد الواعظة المحرّكة للنفس في غاية وجازة اللفظ، ثمّ من عجيب فصاحتها و بلاغتها أنّ كلّ كلمة منها تصلح لأن تفيد على سبيل الاستقلال و هي على ما نذكره من حسن النظم و تركيب بعضها مع بعض»
📚شرح ابن میثم ج 1، ص: 271
👈درباره خطبه چهارم اینجا را نیز مطالعه کنید👉
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#بازیباییهای_نهج، شماره72
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
حذف احتباک در نامه 50 نهج البلاغة
امیرالمؤمنین علیه السلام، پس از اشاره به حقوقی که مرزبانان بر عهدهی او دارند، فرموده است: «فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِكَ وَجَبَتْ لِلَّهِ عَلَيْكُمُ اَلنِّعْمَةُ وَ لِي عَلَيْكُمُ اَلطَّاعَة و ...».
🔸 ظاهر جمله، این است که وقتی حاکم به وظایف الاهی خودش در برابر رعیت عمل کند، دوحق بر عهده رعیت میآید: یک حق از ناحیه خداوند و یک حق از ناحیه حاکم، حقی که از سوی خداوند بر گردن آنها آمده با کلمهی «النعمة» معرفی شده اما حقی که از سوی حاکم بر گردن آنها آمده با کلمهی «الطاعة» معرفی شده است.
🔻مشکلی که در اینجا بروز میکند، این است که نعمت اصلاً از مقوله حق نیست تا فاعل برای «وجب» بشود و اصلا از جملهی «وجبت علیکم النعمة» معنای منسجمی به دست نمیآید.
⏹به نظر میرسد در اینجا حذف احتباک رخ داده و تقدیرِ جمله این است: «وجبت لله علیکم [الشّکر لمکان] النعمة و لی علیکم الطاعة [لمکان الولایة].»
↪️چنین نوعی از حذف در زبان قرآن و روایات کمکاربرد نیست. برای مثال در قرآن آمده است:
1️⃣«جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ [مظلما] لِتَسْكُنُوا فيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً [لتبتغوا فیه من فضله]» (یونس: 67)
2️⃣«وَ يُعَذِّب الْمُنافِقينَ إِنْ شاءَ [فلا یتوب علیهم] أَوْ يَتُوب عَلَيْهِمْ [فلا یعذّبهم]» (احزاب: 24)
3️⃣«قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ [من الفروج] وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ [من الابصار]» (النور: 30)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#بازیباییهای_نهج، شماره73
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣اقتباس پنهان همراه با حذف احتباک در نامه 50 نهج البلاغة
امیرالمؤمنین علیه السلام، پس از اشاره به حقوقی که مرزبانان بر عهدهی او دارند، فرموده است: «فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِكَ وَجَبَتْ لِلَّهِ عَلَيْكُمُ اَلنِّعْمَةُ وَ لِي عَلَيْكُمُ اَلطَّاعَة و ...».
به نظر میرسد در اینجا حذف احتباک رخ داده و تقدیرِ جمله چنین است: «وجبت لله علیکم [الشّکر لمکان] النعمة و لی علیکم الطاعة [لمکان الولایة].
✅چنین نوعی از حذف در زبان قرآن و روایات کمکاربرد نیست. برای مثال در قرآن آمده است:
«قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ [من الفروج] وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ [من الابصار]» (النور: 30)
⏺یافتن این حذف احتباک، زیبایی دیریاب دیگری را نیز در متن عیان میکند. این زیبایی دیگر، آرایهی اقتباس است. ظاهرا حضرت امیر علیه السلام کلیدواژهی «النعمة» و «الطاعه» را از این دو آیه اقتباس کردهاند:
«اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي ...»
«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون» (مائدة: 55)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#بازیباییهای_نهج، شماره74
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a