eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
142 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
9.5هزار ویدیو
377 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
استاداباذری جلسه 1.mp3
13.12M
🧡💛🧡💛 💛🧡💛 🧡💛 💛 🖇 امام مهدی علیه السلام در قرآن 🔸فایل اول 🧡💛🧡
✍ نفـس صبح به عطر نفست آغشته است... نفسِ یار مسیحایی من صبح بخیر! سلام‌ صاحب دلم❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاداباذری جلسه 2.mp3
19.68M
🖇 دوره آموزشی امام مهدی علیه السلام در قرآن 🔸فایل دوم 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ جمعیت جوان عامل اقتدار کشور است. 💢 نرخ رشد جمعیت ایران تا سال ۱۴۲۲ به صفر می رسد. ⭕️ پیری جمعیت، خطرناک است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*️⃣*️⃣چرا جمعیت ایران رو به کاهش و پیری می رود؟ پاسخ صریح استاد
ایران،یکی از پیرترین کشورهای جهان خواهد شد. طبق آمارهای سازمان ملل در سال 2012، کشور ایران در سال 2050 میلادی( 1430 شمسی) جزء پیرترین کشور ها و از میانگین سنی جهان، آسیا، آمریکا، کانادا، آمریکای لاتین و رژیم صهیونیستی هم پیرتر خواهد بود. این در حالی است که در زمان انتشار این آمار ( 2012) کشور ما با نسبت سالمندی 8 درصد، جزء جوان ترین کشورها بوده است. 🌺🍃🌺🍃🌺
داشتن خواهر و برادر چه تاثیری بر شکل گیری شخصیت دارد؟ مهتاب معتمد (روانشناس) گفت: 🔸از مزایای چند فرزندی بودن این است که ✅ کودکان هم بازی دارند ✅ و از لحاظ رشدی و ارتباطی با الگوگیری از هم زودتر یاد می‌گیرند، ✅ تا آخر عمر پشتیبان هم هستند، ✅ کمتر بی حوصلگی و روزمرگی را تجربه می‌کنند ✅ و پذیرش مسئولیت و هویت در آن‌ها بیشتر احساس می‌شود. 🔸 البته در این حالت والدین وقت کمتری برای اختصاص به هر کودک به صورت جداگانه دارند و همچنین امکانات مالی و رفاهی باید بین فرزندان تقسیم شود. 🔸وی درباره تأثیرپذیری فرزندان کوچکتر از خواهر و برادر بزرگتر، گفت: از آن جایی که تجربه والدین به خاطر بزرگ کردن فرزندان قبلی، بیشتر است، فرزندان کوچکتر محدودیت‌های تربیتی و حساسیت کمتری دارند، الگوپذیری آن‌ها بهتر است و مهارت‌های حرکتی، زبانی و ارتباطی را به راحتی یاد می‌گیرند.
همین روال ادامه داشت. مدیر دید که دارد زمستان می گذرد و امتحان ثلث بچه ها هم شروع می شود، اما کسی به فکر امتحان و درس نیست و کاملا جو مدرسه دارد از دستش در می رود. خیلی از بچه هایی که وارد این جریان های مخالف و بی فکر شده بودند، شاگرد های خوب کلاس بودند. معلم هایی که درس می دادند و به فکر درس بچه ها بودند، وقتی این ها را از جا بلند می کردند، می گفتند: بلد نیستم! به همین راحتی. اگر هم بلد بودند، برای این که معلم کلاس را تعطیل کند، جواب نمی دادند. مدیر دیگر از دست این بچه ها کلافه شد و بالاخره به یک سری از معلم ها و شاگرد هایی که انقلابی بودیم، گفت: فردا صبح ساعت شش و نیم بیایید دبیرستان تا این ها را راه ندهیم به مدرسه. هیچ چاره ای برای ما نگذاشتند. صبح ساعت شش و نیم خودمان را به دبیرستان رساندیم؛ هوا هم بارانی بود. همه مقابل در دبیرستان به صف شدیم. این بچه ها وقتی آمدند و ما و مدیر و چند تا از معلم ها را دیدند، شوکه شدند. مدیر به همه شان گفت: از امروز هیچکس حق ندارد کلاس را تعطیل کند؛ یا می روید داخل کلاس درس می خوانید یا دیگر مدرسه نمی آیید. خیلی ها ترسیدند، چون خانواده هایشان نمی دانستند که در مدرسه چه تفکری را دنبال می کنند. یکی از آن هایی که سروصدا کرد، همین افضلی بود. مدیر همه را به مدرسه برگرداند، حتی افضلی را، اما با تعهد کتبی که از او گرفت.
مدیر همه را به مدرسه برگرداند، حتی افضلی را، اما با تعهد کتبی که از او گرفت. از آن روز با تدبیر مدیر مدرسه، جو مدرسه خوب شد. کلاس تعطیل نشد، اما باز در مدرسه مشکلاتی پیش می آمد، ولی به آن شکل نبود که از کنترل خارج شود. خانه ی ما حالا هر غروب جمعه اش پر از آدم سرشناس شهر بود؛ آدم های مغازه دار و بازاری، همراه با آیت الله روحانی و حاج آقای رحیم زاده، جلسات را غروب جمعه با تلاوت قرآن شروع می کردند و بعد احکام شرعی و مسائل سیاسی روز را بحث می کردند. ما هم در اتاق گوشمان به صحبت هایشان بود؛ مشکلات شهر و اتفاقاتی که می افتاد را می فهمیدیم. در این جلسات بود که مغازه دار ها را از اوضاع آشفته و مسائل مملکتی آگاه می کردند و احکام معاملات را گوشزد می کردند. اکثر این آدم ها مغازه دار و بازاری مذهبی بودند و پایه های فکری عمیق انقلابی داشتند. حزب جمهوری اسلامی تشکیل و تشکیلات وسیع و مناسبی را به راه انداخت. مرکز اصلی حزب در بابل بود و در مناطق شهری و روستایی و خصوصا امیرکلا شعبه داشت (مهدیه امیرکل)، حزب جمهوری اسلامی با تفکرات شهید بهشتی پیش می رفت. یکی از کلاس های حزب برای خواهران در منزل ما برقرار می شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔰 💥 من باید با یه دختری ازدواج کنم که همه‌چیز تموم باشه! 💥 من باید با یه کسی رفیق بشم؛ که هیچ عیبی نداشته باشه! 💥 مردِ آینده‌ی من، باید یه مرد پخته و کامل باشه! ❌ خطــــر؛ شما هم دنیای بدی خواهید داشت، و هم آخرت خطرناکی ‼️ 🆔 @khanevadeh_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀 اگر بعداز نماز قرآن بخوانیم..... واگر مواظب وقت نماز باشیم.... 😇
روایت دردناک دختر سوری از ماندن در محاصره داعشی‌ها 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 پدرم اسلحه آورد خانه گفت: اگر اتفاقی افتاد و من نبودم خودتان را بکشید از پدرم پرسیدم چرا ؟؟ گفت چون اگر خودتان را نکشید داعشیها بلایی سرتان می‌آورند که ارزو میکنید بدنیا نیامده بودید. فردای انروز چند خانواده از خانواده های منطقه به دست داعش اسیر شدند که پسرها و مردها و پیرمردها و پیرزنها را سربریده و دختران و زنان را برده بودند. اینجا بود که مجبور شدیم یکی از خانواده را انتخاب کنیم که اگر اتفاقی افتاد همان همه ما را بکشد و در بعد هم خودش را بکشد.. و در اخر برادرم که 12 سال داشت به اصرار مادرم قبول کرد که این کار را انجام دهد و ما نه شب داشتیم و نه روز و واقعا در شدیدترین و سختترین شرایط روحی بودیم و مادرم با گریه به برادرم میگفت که اسلحه را از خودت جدا نکن چون هر لحظه ممکن است که اوضاع جوری شود که از ان استفاده کنی و نگذاری که ما زنده به دست این داعشیهای کافر بیافتیم و میگفت پسرم نکنه دلت به رحم بیاید که اگر دلت به رحم امد و ما را نکشتی انها به طرز فجیعی ما را میکشند..چند روزی را با این اوضاع بد و استرس شدید گذراندیم و چند روز بعد داشتم نماز صبح میخواندم که شلیک گلوله در روستا شروع شد و درگیری خیلی شدید بود همه بیدار شدیم و برادرم اسلحه را به دست گرفته بود مادرم گفت هر وقت بهت گفتم اول من رو بکش بعد سه خواهرت بعد هم خودت..درگیری تقریبا سه ساعت طول کشید ما دیگه ناامید شده بودیم و گفتیم که دیگه کار تمومه.در همین لحظه پدرم در را باز کرد و وارد شد مادرم گفت چی شده.پدرم گفت ما درگیر نشدیم ایرانیها امدند و با داعشیها در گیر شدند میخواهند محاصره روستا را بشکنند تا ما را از این کفار نجات بدهند. یکساعت بعد محاصره شکسته شد. خدا را شاهد میگیرم تمامی اهالی روستا با دیدن نیروهای ایرانی از خوشحالی گریه شوق میکردیم و بالاخره این کابوس حقیقی تمام شد.انروزها را هیچ وقت فراموش نمیکنیم که چگونه شب را به صبح و روز را به شب میرساندیم.. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 *بـــــیــــــاد حاج قاسم عزیز و همه سربازان حاجی* به یاد همه اونهای که اسلام براشون مرز نداره و از همه هستی شون گذشتن برای حفظ اسلام واقعی *بیاد بسیجیانی واقعی که بسیجی را معنا و تفسیر کردن*. هدیه به روح بلند شهدای مدافع حرم و سلامتی رزمندگان اسلام صلوات 🇮🇷 هفته بسیج بر بسیجیان سلحشور مبارکباد 🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
در مهدیه امیرکلا فیلم سخنرانی های شهید بهشتی را می آوردند و پخش می کردند؛ ما که اکثرا جوان های امیرکلا بودیم، جمع می شدیم و این ویدیوها را می دیدیم. از شخصیت های دیگر انقلابی هم سخنرانی هایی می آوردند و ما هم در حین دیدن و گوش دادن، نکته برداری می کردیم. این یادداشت ها به دردمان می خورد؛ به خصوص در مدرسه که وقتی بحث می شد، با این یادداشت ها می توانستیم جواب شان را بدهیم. ما به کلاس های متعدد عقیدتی هم می رفتیم؛ یکی از این کلاس ها درس دکتر ابراهیمیان بود که آن زمان طلبه جوان و باسوادی بود. کمی بعد حزب جمهوری امیرکلا شکل بهتری گرفت، چون یکی از پدران شهدای انقلاب، خانه ای را با یک زمین وسیع به حزب جمهوری اهدا کرد و تمام تشکیلات و ما که از افراد حزب بودیم، به آنجا منتقل شدیم و در آنجا جلسات و درس ها را فرا می گرفتیم. آن چه که یاد می گرفتم و وجودم را می ساخت، برای خودم خیلی مفید بود. مراسم و سخنرانی ها و دعاها را شرکت می کردم. یک سری بچه های خالص و پیرو خط امام و انقلاب دور هم جمع شده بودیم و از این فضا لذت می بردیم. هر که با ما بود، با ما بود و هر که نبود، کاری به او نداشتیم، چون آنقدر سرمان شلوغ شده بود و ندانستن های جدیدمان زیاد بود که باید آن ها را می فهمیدیم و یاد می گرفتیم.
مسئول حزب جمهوری امیرکلا مشخص شد؛ علیرضا نوربخش، از فعالان انقلاب که عموما تظاهرات شهری را او هماهنگ و رهبری می کرد. برای ما خانم ها یک مسئول معرفی کردند؛ گوهر پورعباسی که فرهنگی بود و معلم زبان، در مدارس امیرکلا و پازوار تدریس کرده بود. به اتفاقات روز کاملا اشراف داشت و چقدر این دانستن هایش در آن سن وسال برای ما جذاب بود. جلسات در روزهای مشخص برگزار می شد. یک جلسه تفسیر قرآن بود؛ سوره های کوچک قرآن را برای ما تفسیر می کردند و بعد جلساتی هم درباره اخبار و اتفاقات روز سیاسی همراه با تحلیل داشتیم. از آن طرف، منافقین هم فعالیت های زیادی داشتند. در خیابان ها می ایستادند و روزنامه ها و خبرنامه های تحلیلی شان را می فروختند و یا رایگان در اختیار هم سنّ و سال های ما قرار می دادند. سخت تر از همه این بود که همکلاسی های خودمان را سر همین چهارراه شهربانی بابل می دیدیم که ایستاده اند و به مردم اعلامیه و روزنامه و خبرنامه های منافقین را می دهند. بیشترین گروهی که تاثیر می گذاشت، همین گروه مجاهدین خلق بود. این طرف، ما با خط مشی فکری امام، شهید بهشتی و شهید مطهری بودیم و آن طرف، آن ها دنباله ور مسعود رجوی و بنی صدر و آدم هایی از این دست بودند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍦🍭 بستنی هات چاکلت خانگی 🍫 بستنی خانگی با طعم ویژه شکلاتی
💌 ناامیدی بعد از گناه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ روز ❣قرار شب جمعه مون 💚به تو مدیونم حسین💚 💔از تو ممنونم حسین💔 🎤 محمدحسین پویان فر ع ➖➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چندین مدل پیچیدن شیرینی خشک و مغز دار 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷