eitaa logo
⚘شهید‌محمود رضا بیضایی⚘
979 دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
17 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
ازهمہ‌ۍ مردم گرفتارتر مؤمن است، کھ باید هم بھ کارهاۍ دنیاۍ خوش بپردازد و هم بھ کار آخرت. -پیامبر‌نورﷺ-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🕊 ◽️خدا در هر بُرهه و زمانی، بهشتش رو به حراج می‌ذاره..بُرهه‌ی ما برهه‌ی حضرت امام بود... بُرهه و زمانه‌ی خودت رو بشناس، اگه به سمت حراج نرفتی، حتما می‌بازی... 🌷شهیدعباس‌بابایی🌷 🕊شادی روح بلندپروازش‌صلوات🕊
🌱🌸 چشم به راهان مهدی (عج) عاشق که شدی،خطا نباید بکنی حتی به خودت جفا نباید بکنی حالا که شدی چشم به راه مهدی جز بر نظرش کار نباید بکنی #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌹
⁦😂 خيلے از شبها آدم تو منطقه خوابش نمےبرد😴😬 وقتے هم خودمون خوابمون نمےبرد دلمون نمےاومد ديگران بخوابن😌 یه شب یکــے از بچه ها سردرد عجيبے داشت و خوابيده بود. تو همين اوضاع یکـــے از بچه ها رفت بالا سرشو گفت: رسووول! رسووول! رسووول!😱😁 رسول با ترس بلند شد و گفت: چيه؟؟؟چے شده؟؟😰 گفت: هيچے...محمد مےخواست بيدارت کـــنه من نذاشتم!😐😂 😂
📎دیدار آخر‌ روزی که می‌خواست اعزام شود، نماز صبح را که خواندم دیدم محمد هم نمازش را تمام کرده‌است، بعد آمد جلوی من پای سجاده زانو زد دست‌هایم را گرفت بوسید، صورتم را بوسید، من همینجا یک حال غریبی شدم، گفتم: مادر جان تو هردفعه می‌رفتی تهران مأموریت، هیچ وقت این طوری خداحافظی نمی‌کردی، گفت: این دفعه مأموریتم طولانی‌تر است دلم برای شما تنگ می‌شود، من دیگر چیزی نگفتم، بلند شدم قرآن آوردم و از زیر قرآن ردش کردم، بعد که محمد رفت برگشتم سر سجاده و ناخودآگاه گریه کردم انگار همان موقع همان خداحافظی به من الهام کرده بود که این دیدار آخرمان است.   شهید #محمد_تاجبخش🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همه آباد نشینان ز خرابی ترسند من خرابت شدم و دم به دم آباد ترم! :) (ع)
ღـدا⚘ وقتی ڪارتان می گیرد و دورتان شلوغ می شود ، تازه اول مبارزه است ؛ زیرا شیطان به سراغتان می آید. 🌷
🌱با دقت بخون ࢪفیق 🌺متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب 🔹این جوانمرد، همیشه با و‌ضو بود.می‌گفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه! 🔹هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود. اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می‌گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.» 🔹وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.‌ کسی که وضع مالی خوبی نداشت یا حدس میزد که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت را دو برابرِ پول مشتری، گوشت می داد. 🔹گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کرد که پول گرفته است.گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما مابقی پولت.» 🔹عزت نفس مشتریِ نیازمند را نمی شکست! این جوانمرد در ۴۳ سالگی و در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید.🥀 🌹"شهید عبدالحسین کیانی" 🌱همان ''جوانمرد قصاب'' است!