eitaa logo
از ازل تا قیامت
302 دنبال‌کننده
128 عکس
130 ویدیو
1 فایل
بررسی عوالم شش گانهٔ خلقت آدمی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺 🌳بیست و چهارم ماه ذی الحجه سال دهم هجری، نزول آیه ولایت، جریان خاتم بخشی حضرت امیرالمومنین(ع) در هنگام نماز :👇 🍁مرحوم شیخ مفید واقعه خاتم بخشی امام علی(ع) در حین نماز را روز بیست و چهارم ذی الحجه می داند.(۱) حاکم حسکانی در شان نزول آیه ولایت می نویسد : ابن عباس نقل می کند که؛ 📋《أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) صَلَّى يَوْماً بِأَصْحَابِهِ صَلَاةَ الظُّهْرِ وَ انْصَرَفَ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ فَلَمْ يَبْقَ فِي الْمَسْجِدِ غَيْرُ عَلِيٍّ(ع) قَائِماً يُصَلِّي بَيْنَ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ》 ♦️روزی حضرت رسول اکرم(ص) در مسجد به همراه اصحاب نماز ظهر را اقامه کردند و بعد از اتمام نماز به همراه اصحاب از مسجد خارج شدند و کسی غیر از امام علی(ع) در مسجد باقی نماند. در حالی که علی(ع) در حال قیام، مشغول اقامه نماز بین ظهر و عصر بود. 📋《إِذْ دَخَلَ الْمَسْجِدَ فَقِيرٌ مِنْ فُقَرَاءِ الْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يَرَ فِي الْمَسْجِدِ أَحَداً خَلَا عَلِيّاً(ع) فَأَقْبَلَ نَحْوَهُ فَقَالَ : يَا وَلِيَّ اللَّهِ بِالَّذِي يُصَلَّى لَهُ أَنْ تَتَصَدَّقَ عَلَيَّ بِمَا أَمْكَنَكَ؟!!》 ♦️در این هنگام سائلی از فقیران مسلمین به مسجد آمد و کسی را غیر از علی(ع) در مسجد ندید. پس به سوی او رفت و گفت : ای ولی خدا! سوگند به کسی که برای او نماز خوانده می شود، آن مقدار که توان داری به من صدقه ای بده! 📋《وَ لَهُ خَاتَمٌ عَقِيقٌ يَمَانِيٌّ أَحْمَرُ كَانَ‌ يَلْبَسُهُ فِي الصَّلَاةِ فِي يَمِينِهِ فَمَدَّ يَدَهُ فَوَضَعَهَا عَلَى ظَهْرِهِ وَ أَشَارَ إِلَى السَّائِلِ بِنَزْعِهِ، فَنَزَعَهُ وَ دَعَا لَهُ》 ♦️همراه امیرمؤمنان(ع) انگشتری از عقیق یمانی بود که مولا همیشه آن را همراه نماز در دست راست مبارک می کرد. در این هنگام حضرت(ع) دست مبارکش را دراز کرد و پشت دست را که انگشتر کاملا نمایان بود، نشان داد و به سائل اشاره کرد که آن را از انگشت بیرون بیاورد. پس سائل چنین کرد و و انگشتر را گرفت و برای مولا دعا نمود و از مسجد خارج شد. در این هنگام جبرائیل نازل شد و گفت : 📋《لَقَدْ بَاهَى اللَّهُ بِكَ مَلَائِكَتَهُ الْيَوْمَ》 ♦️خداوند امروز به واسطه تو بر فرشتگانش مباهات می کند. سپس آیه ولایت را به خدمت رسول اکرم(ص) وحی نمود و گفت : 📋《إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُون》 ♦️همانا ولیّ شما تنها خدا و فرستاده اوست و همچنین کسانی که ایمان آورده‌اند، یعنی همان کسانی که نماز برپا می‌دارند و زكات می دهند، در حالی كه در رکوع نماز هستند.(مائده،۵۵)(۲) حضرت رسول اکرم(ص) برای پیدا کردن مصداق واقعی آیه شریفه، با جمعی از یاران خود به مسجد آمدند. آن ها سائلی را دیدند که از درب مسجد بیرون می آید. حضرت(ص) به او فرمود : 📋《هَلْ أَعْطَاكَ أَحَدٌ شَيْئاً؟》 ♦️آیا کسی چیزی به تو داد؟ سائل گفت : آری! حضرت(ص) پرسید : چه چیزی داد؟ سائل گفت : این انگشتر را! حضرت(ص) فرمود : 📋《مَن أَعْطَاكَهُ؟》 ♦️چه کسی این را به تو داد؟ سائل گفت : آن که در حال نماز است و به امیرمؤمنان(ع) اشاره کرد. آن حضرت(ص) فرمود : در چه حالتی بود سائل گفت: در حال رکوع! حضرت رسول اکرم(ص) که می دید نشانه های آیه، بر علیّ بن ابی طالب(ع) انطباق پیدا کرده است، بی درنگ تکبیر گفت و اهل مسجد به دنبال تکبیر آن حضرت(ص) تکبیر گفتند.(۳) 🍁برو ای گدای مسکین، درِ خانه علی زن، 🍁که نگین پادشاهی دهد از کرَم گدا را! منابع: ۱)مَسارّ الشیعة شیخ مفید، ص۲۳ ۲)شواهد التنزيل حاکم حسکانی، ج۱، ص۲۱۲ ۳)مجمع البیان طبرسی، ج۳، ص۳۶۲ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌳لطفا تا آخر بخوانید🌳 🍁بسیار زیبا🍁 خواب بودم، خواب دیدم مرده ام بی نهایت خسته و افسرده ام تا میان گور رفتم دل گرفت قبر کن لحد را گل گرفت روی من خروارها از بود وای، من چه وحشتناک بود! بالش زیر سرم از سنگ بود غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت سوره ی حمدی برایم خواند و رفت خسته بودم هیچ کس نشد زان میان یک تن خریدارم نشد نه ، نه شفیقی، نه کسی ترس بود و وحشت و دلواپسی ناله می کردم ولیکن بی جواب تشنه بودم، در پی یک جرعه آب آمدند از راه نزدم ملک تیره شد در پیش چشمانم فلک یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟ دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟ گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود لرزه بر اندام من افتاده بود هر دهنوی کردم سعی تا گویم جواب سدّ نطقم شد هراس و اضطراب از سکوتم آن دو گشته خشمگین رفت بالا گرزهای آتشین قبر من پر گشته بود از نار و دود بار دیگر با غضب پرسش نمود: ای گنه کار سیه دل، بسته پر نام خود یک یک ببر گوئیا لب ها به هم چسبیده بود گوش گویا نامشان نشنیده بود نامهای خوبشان از یاد رفت وای، سعی و زحمتم بر باد رفت چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد بار دیگر بر سرم فریاد کرد: در میان عمر خود کن جستجو کارهای نیک و زشتت را بگو هر چه می کردم به اعمالم نگاه کوله بارم بود مملو از گناه کارهای زشت من بسیار بود بر زبان آوردنش دشوار بود چاره ای جز لب فرو بستن نبود گرز آتش بر سرم آمد فرود عمق جانم از حرارت آب شد روحم از فرط الم بی تاب شد چون ملائک نا امید از من شدند حرف آخر را چنین با من زدند: عمر خود را ای جوان کردی تباه نامه تو باشد سیاه ما که ماموران حق داوریم پس تو را سوی جهنم می بریم دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود دست و پایم بسته در زنجیر بود نا امید از هرکجا و دل فکار می کشیدندم به خِفّت سوی نار ناگهان حق آغاز شد از جنان درهای باز شد آمد از تبار آسمان دیگران چون نجم و او چون کهکشان صورتش خورشید بود و غرق نور جام چشمانش پر از خمر طهور چشمهایش زندگانی می سرود درد را از قلب انسان می زدود بر سر خود شال سبزی بسته بود بر دلم مهرش عجب بنشسته بود کِی به زیبائی او گل می رسید پیش او یوسف خجالت می کشید دو ملک سر را به زیر انداختند بال خود را فرش راهش ساختند غرق حیرت داشتند این زمزمه آمده اینجا حسین فاطمه؟! صاحب روز آمده گوئیا بهر شفاعت آمده سوی من آمد مرا شرمنده کرد مهربانانه به رویم خنده کرد گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع) من کجا و دیدن روی (ع) گفت: آزادش کنید این بنده را خانه آبادش کنید این بنده را اینکه این جا این چنین تنها شده کام او با من وا شده مادرش او را به زاده است گریه کرده بعد داده است خویش را در سوز عشقم آب کرد عکس من را بر دل خود قاب کرد بارها بر من محبت کرده است سینه اش را وقف هیئت کرده است سینه چاک آل بوده است چای ریز مجلس ما بوده است اسم من راز و نیازش بوده است تربتم مهر بوده است پرچم من را به دوشش می کشید پا در عزایم می دوید بهر به تن کرده کفن روز تاسوعا شده من اقتدا بر خواهرم نمود گاه میشد صورتش بهرم کبود تا به دنیا بود از من دم زده او غذای روضه ام را هم زده قلب او از ما لبریز بود پیش چشمش غیر ما ناچیز بود با در مجلس ما می نشست قلب او با روضه ی من می شکست حرمت ما را به دنیا پاس داشت ارتباطی تنگ با داشت اشک او با نام من می شد روان گریه در روضه نمی دادش امان بارها امیه کرده است خویش را نذر کرده است گریه کرده چون برای با خود او را نزد زهرا (س) می برم هرچه باشد او برایم بنده است او ، صاحبش شرمنده است در مرامم نیست او تنها شود باعث خوشحالی شود گرچه در ظاهر گنه کار است و بد قلب او بوی میدهد سختی کندن و هول بس بود بهرش به عنوان عقاب در قیامت و بویش می دهم پیش مردم می دهم آری آری، هرکه پا بست من است نامه ی او دست من است 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴نکته بسیارمهم برای خانم ها🌴 🍁یکی ازشاگردان آیت الله مجتهدی تعریف میکند که یک روز با اصرار بعد از کلاس درس استاد را برای به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار غذا کشیدن از من خواست برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن سفره طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور غذا کشیدید؟ البته برای من باعث افتخار و خوشحالیست... استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از بگیر. رفتم از همسرم پرسیدم موقع غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت با بودم. رفتم به ایشان گفتم خانومم باوضو بوده. فرمودند اینکه کار شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟ رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم غذا میپختم کمی باخودم سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره هم ریختم. نزد استاد رفتم و اینرا گفتم. لبخندی زدند و گفتند بله دلیل رفتارم این بود. 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴امام حسین علیه السلام 🌴 🍁 امام (علیه السلام) هرشب جمعه به که پدر و مادرش را به آورده ، با لبخند جواب می دهد: عالم زاهد و وارسته، مرحوم شیخ حسین بن شیخ قدس سره فرمود: در عالم رویا دیدم در حرم مطهر حضرت مشرف هستم و آن حضرت نیز در آنجا تشریف دارند. در این اثنا یک نفر عرب معدی ( دهاتی) وارد حرم شد و با لبخند به آن حضرت کرد و حضرت نیز با جوابش دادند. فردای آن شب که شب بود، به حرم امام حسین مشرف شدم و در گوشه حرم توقف کردم، ناگهان آن عرب معدی را که در خواب دیده بودم وارد حرم شد وچون مقابل ضریح مقدس رسید، بالبخند به آن حضرت سلام کرد! ولی حضرت سیدالشهدا را و مراقب آن جوان عرب بودم تا ازحرم خارج شد. به دنبال او رفتم و سبب لبخندش را در هنگام سلام دادن به امام پرسیدم و تفصیل خواب خود را نیز برای او نقل کردم و سپس گفتم چه کرده ای؟ که با به تو جواب می دهند؟ جوان گفت: من و پیری دارم و در چند فرسخی زندگی می کنیم ، شبهای جمعه که برای زیارت می آمدم، یک هفته پدرم را سوار بر الاغ می کردم و می آوردم و یک هفته هم مادرم را می آوردم. تا اینکه شب جمعه ای نوبت به بود، چون او را سوار بر الاغ کردم، مادرم گریه کرد و گفت: مرا هم باید ببری! شاید تا هفته ی دیگر نباشم. به مادرم گفتم امشب می بارد و هوا سرد است و بردن دو نفر مشکل است. اما نپذیرفت! ناچار پدرم را سوار کردم و مادرم را بر کشیدم و با زحمت بسیار آنها را به حرم امام حسین ( علیه السلام) رسانیدم. چون در آن حالت همراه با پدر و مادرم وارد حرم شدم، حضرت سید الشهدا را و سلام کردم. آن بزرگوار نیز به من لبخند زدند و جوابم را دادند و از آن وقت تا به حال هر شب که به کربلا مشرف می شوم، حضرت امام ( علیه السلام) را می بینم و ایشان با جوابم را می دهند. منبع: آثار و برکات امام حسین ص 227 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴زیارت امام حسین (علیه السلام)🌴 🍁امام (ع)در روایتی به یکی از فرمودند: ✅ای سَدیر، چرا خود را مقیّد نمی سازی که هر پنج بار و هر روز یک بار قبر بن علی(ع) را زیارت کنی؟ عرض کردم: بین ما و قبر حضرت فرسخ ها فاصله است! ✅امام فرمودند: هرگاه قصد زیارت ایشان را کردی، به بلندی برو، به سمت راست و چپ خود توجه کن، سرت را سوی کن و سپس به سوی قبر بن علی (ع) توجّه کن و بگو : « السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ ». منبع: وسائل الشیعة ج 14 ص 493 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴به میدان رفتن تمام نمای (صلی الله علیه و آله و سلم)🌴 🔴حضرت اکبر (علیه السلام)🔴 شیخ جعفر (ره) 👇👇👇👇👇 امام (علیه السلام) در مصیبت اکبر ع بار به حال رفت و مشرف به شد : 🍁 : وقتی دید اکبر ع آماده رفتن به میدان است. در کتاب دمعة الساکبه آمده است: لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه: وقتی متوجه میدان شد، مانند یک حلقه دورش را گرفتند و به اکبر گفتند: إرحَم غُربَتَنا: به ما رحم کن، وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک: برای جنگیدن عجله نکن که ما طاقت فراق تو را نداریم. زنان او را گرفتند، خواهران عنان و رکابش را گرفتند، (وَ مَنِعَتهُ مِنَ العَزیمَة) نمی گذاشتند برود. تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت: در این موقع، حال ابی عبدالله(ع) تغییر کرد، به طوری که مشرف به شد. وَ صاحَ بِنِسائِهِ وَ عَیالِهِ دَعَنُه فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله: فریاد زد خطاب به زنان و اهل بیتش: رهایش کنید، او در ذات خدا و شهید در راه خداست. (سخنی که پیغمبر(ص) دربارۀ (ع) فرموده بود: عَلیٌ مَمسوسٌ فی ذاتِ الله، امام دربارۀ اکبر گفت.) به امر امام او را رها کردند ولی نمیدانم چگونه توانستند با او وداع کنند!؟ 🍁 : وقتی برگشت و از حضرت طلب کرد، يا ابة العطش قد قتلني و ثقل الحديد قد اجهدني فهل الي شربة ماء من سبيل اتقوي بها علي الاعداء. «پدر مرا كشت و سنگيني اسلحه مرا به زحمت افكند آيا مي شود كه شربت آبي به من برساني تا با آن در جنگ با دشمن نيرو بگيرم؟» او را به سینه گرفت و از شدت غصه و اندوه حالت به او دست داد. 🍁 : وقتی اکبر از افتاد و پدر را صدا زد، که میگوید: لَمّا سَمِعَ أبی صوتاً وَلَدِه نَظَرتُ إلَیه فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتًضَر وَ جَعَلَ یَنظُرُ الأطرافَ الخِیمَة: وقتی صدای اکبر را شنید، من پدر را نگاه کردم، دیدم مشرف به شده است. دو چشمش مثل آدم می گردد و اطراف خیمه را نگاه می کند، نزدیک است روح از بدنش برود. وَ صاحَ مِن وَسَطِ الخِیمَة وَلَدی قَتَلَ الله مَن قَتَلوک: وسط خیمه فریاد زد: بکشد کسی که تو را کشت. شیخ مفید می گوید فریاد ابی عبدالله که بلند شد، کبری ناله زد: یا حَبیبَ قَلباه! وا ثَمَرَةَ فُؤاداه، لَیتَنی کُنتَ قَبلَ هذا أمیاء: وای دلم، ای کاش قبل از این شده بودم. تمام زنان صدا به ناله بلند کردند. نوشته اند بعد از شهادت اکبر: رَفِعَ الحُسینُ صُوتَهُ بِالبُکاء لَم یَسمَعَ إلی ذلِکَ الزَّمان صُوتُهُ بِالبُکاء: صدای امام به گریه بلند شد و جوری برای علی اکبر گریه کرد که تا آن زمان به آن شکل کسی گریۀ امام را نشنیده بود. منبع : مروری بر مقتل سید الشهدا استاد حسین انصاریان 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴قمر بنی هاشم (علیه السلام)🌴 ✅آنچه در علامه مجلسی(ره) در باب شهادت حضرت ابالفصل العباس(ع) آمده است اینکه؛ 《لمّا رأى وحدتَه أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة؟》 🔸وقتی كه عباس(ع) تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت حضرت امام (ع) و گفت : برادر! آيا جهاد به من مى‏ دهى؟ 《فبَكى الحسينُ(ع) بكاءً شديداً》 🔸امام حسين(ع) شديدى كرد.  《ثُمّ قالَ يا أَخِي! أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِی》 🔸بعد فرمود : اى برادر! تو منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می باشد. 《فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ》 🔸عباس(ع) عرضه داشت : آقا ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.  《فَقَالَ الْحُسَيْنُ(ع) فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ》 🔸امام حسين(ع) فرمود : مقدارى از براى اين كودكان طلب كن.  《فذَهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم》 🔸عباس(ع) رفت و آن مردم گمراه را نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد. 《فرجَع إلى أخيه فأخبره》 🔸عباس(ع) به سوى امام (ع) مراجعت و آن حضرت(ع) را آگاه نمود.  《فسمَع الأطفال ينادون العطشَ العطشَ》 🔸ناگاه شنيد كه كودكان فرياد مي زنند: ! العطش!  《فركَب فرسه و أخذ رمحَه و القربة و قصد نحو الفرات》 🔸حضرت (ع) بر اسب خود سوار شد و نيزه و را برداشت و متوجه‏ فرات گرديد.  《فأحاطَ به أربعة آلاف ممن كانوا موكّلين بالفرات》  🔸تعداد هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.  《و رموه بالنبال فكشفهم》 🔸او را باران می کردند ولى او لشكر را شكافت. 《و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا حتى دخل الماء.》 🔸و بنا به آنچه كه روايت شده تعداد نفر از دشمن را كشت تا بر سر رسيد.  《فلما أرادَ أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء》 🔸وقتى خواست مشتى بياشامد تشنگى امام (ع) و اهل بيت آن حضرت(ع) افتاد و آب را .  《و ملأ القربة و حملها على كتفه الأيمن و توجه نحو الخيمة》 🔸پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش خود انداخت متوجه خيمه‏ ها گرديد.  《فقطعوا عليه‏ الطريق و أحاطوا به من كل جانب》 🔸دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را نمودند.  《فحاربَهم حتى ضربه نوفل الأزرق على يده اليمنى فقطعها》 🔸حضرت عباس(ع) با آنان تا اينكه نوفل بن ازرق دست آن حضرت را قطع كرد.  《فحمل القربة على كتفه الأيسر فضربه نوفل فقطع يده اليسرى من الزند》  🔸آن بزرگوار مشك را بدوش انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.  《فحمل القربة بأسنانه》 🔸حضرت عليه السلام بناچار مشك را به گرفت.  《فجاءه سهم فأصاب القربة و أريق ماؤها》 🔸ناگاه به طرف آن بزرگوار آمد و به آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت.😭😭😭 《ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره》 🔸سپس ديگرى آمد و بر مباركش جاى گرفت! 《فانقلب عن فرسه》 🔸پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين كرد .😭😭😭 《و صاح إلى أخيه الحسين أدركني》 🔸و فرياد زد : يا ادركنى! 《فلما أتاه رآه صريعا فبكى》 🔸وقتى امام عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد. 《و قال الحسين(ع) الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي》 🔸امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم و راه چاره‏ام قليل و اندك شد. منبع :  بحار الأنوار، ج‏۴۵، ص۴۱ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴 دستور امام (ع) براي عاشورایی🌴 🍁«روايتي از امام (ع) هست که در روز محرم به ابن‌شَبيب فرمودند: گرفته‌اي؟ امروز روزي است که زکريا گرفت و خدا يحيي را به او عطا کرد. اگر مي‌خواهيد روا شويد، امروز را روزه بگيريد. فرمودند: ماهي است که اهل جاهليت حرمتش را نگه می‌داشتند، اما اين امت نه حرمت محرم را نگه داشتند، نه حرمت نبي اکرم(ص) را؛ ذريه‌اش (ع) را به شهادت رساندند، را به اسارت بردند، کاروانش را غارت کردند. خداي متعال هرگز اينان را نيامرزد. ابن‌شبيب! اگر مي خواهي بر کسي کني، فقط بر امام حسين(ع) گريه کن، «فانه ذبح کما يذبح الکبش»، نفر از جواناني که شبيه نداشتند، در کنارش به شهادت رسيدند. آسمان‌ها و زمين‌ها بر شهادتش گريه کردند، چهار هزار ملک براي نصرت حضرت آمدند، ولي زماني رسيدند که کار تمام شده بود، آنها غبارآلود و اندوهگين ماندند تا در کنار حضرت حجت(عج) خون‌خواهي کنند و شعارشان « الحسين» است. پدرم از جدم امام (ع) حکايت کردند که وقتي سيدالشهدا(ع) به شهادت رسيدند، آسمان خون گريه کرد. در ادامه حضرت دستور فرمودند که هميشگي است، اما موطنش است: ◀️فرمودند: فرزند شبيب! اگر بر سيد‌الشهدا(ع) کردي تا اشکت بر گونه‌ات جاري شد، خدا هر گناهي که کردي ـ کم يا زياد، صغير يا کبير ـ را مي‌بخشد. (اين روايات مثل آيات توبه است. آيات توبه در مؤمن غرور ايجاد نمي‌کند، بلکه به مؤمن مي‌دهد که مأيوس از رحمت خدا نشود. اين روايات هم مؤمن را جسور بر نمي‌کند.) ◀️بعد دستور را فرمودند که اگر مي خواهي را ملاقات کني در حالي که گناهي نداشته باشي، سيدالشهدا(ع) را از نزديک و شايد هم از دور کن. اين دو دستور، يعني انسان هر وقت احساس کرد سنگين شده و آلوده شده و نمي‌تواند عبادت کند، بايد خودش را با يا ، بدون تأخير به سيدالشهدا(ع) که سرچشمه است، برساند. ◀️بعد فرمودند: اگر خوشحال مي‌شوي در غرفه‌هايي از ساکن شوي که در جوار اکرم(ص) باشي، قاتلين سيدالشهدا(ع) را ترک نکن. ◀️در ادامه نيز دستور را که خيلي عجيب است، فرمودند: اگر مي‌خواهي از مثل ثواب کربلا بهره‌مند شوي، هر وقت را ياد کردي، عرض حاجت به ايشان کن و بگو « ليتني کنت معهم فأفوز فوزا عظيما»؛ اي کاش من هم در کربلا با شهداي تو بودم و به فوز خون دادن پيش روي تو مي‌رسيدم. (اگر هميشه از امام(ع) چنين طلبي داشته باشي، به آن ثواب مي‌رسي. خداي متعال نيتش را به تو مي‌دهد، وفور نيت کارت را درست مي‌کند.) ◀️در مورد دستور نيز فرمودند: اگر دوست داري در در درجات ما باشي، غصه و شادي‌ات را از ما جدا نکن. آنجا که ما ، خوشحال باش و آنجا که ما داريم غصه‌دار باش. (البته واضح است که هيچ کس به مقام امام نمي‌رسد، مقصود اين است که اگر مي‌خواهيد بين ما و شما در نباشد، اين‌گونه باش. ممکن است کسي در بهشت باشد ولي سال يک بار هم سيدالشهدا(ع) را نبيند. حضرت در انتهاي اين روايت فرمودند تلاش کن خودت را به ما برساني. اگر کسي را دوست داشته باشد، خداي متعال او را با آن سنگ محشور مي‌کند. محبت، خودش همراهي است. سعي کن به ما که سرچشمه‌اش ما است برسي.» منبع : 🎙استادسیدمحمّدمهدی میرباقری، ۲‌محرم۹۲ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴علت درخواست مهلت در عصر 🌴 🍁 چرا امام (ع) عصر تاسوعا نجنگید و آن را به صبح موکول کرد؟ پس از بى نتیجه ماندن راه هاى مسالمت آمیز و تسلیم ناپذیرى امام (علیه السلام)، عمرسعد براى گرفتن بیعت و یا امام و یارانش در عصر تاسوعا فرمان حمله را صادر کرد. با این فرمان هزاران تن سواره و پیاده به سمت اردوى اباعبدالله(علیه السلام) روانه شدند، صداى همهمه آنها در بیابان کربلا پیچید و به گوش لشکریان امام(علیه السلام) رسید. حضرت بن على(علیه السلام) محضر امام(علیه السلام) شرفیاب شد و عرض کرد: «اى برادر! دشمن بدین سو مى آید». امام (علیه السلام) برخاست و فرمود: «یا عَبّاسُ! اِرْکَبْ بِنَفْسِی أَنْتَ ـ یا أَخِی ـ حَتّى تَلْقاهُمْ فَتَقُولَ لَهُمْ: ما لَکُمْ؟ وَ ما بَدالَکُمْ؟ وَ تَسْأَلْهُمْ عَمّا جاءَ بِهِمْ»؟؛ (اى عبّاس! جانم به اى برادر! سوار شو و برو از آنها بپرس! هدف آنها چیست؟ چه روى داده است؟ و بپرس: چه دستور تازه اى به آنان داده شده؟). «قمر بنى هاشم» ، با سوار که بن قین و بن مظاهر از جمله آنان بودند، در برابر سپاه دشمن آمد و پرسید: «شما را چه شده است؟ و چه مى خواهید؟». گفتند: به تازگى فرمان امیر به ما رسیده است که به شما بگوییم یا حکم او را بپذیرید [به طور کامل تسلیم شوید] یا آماده کارزار باشید. عبّاس فرمود: «شتاب مکنید تا نزد [برادرم] ابى عبدالله(علیه السلام) بروم و پیام شما را به ایشان برسانم». آنان پذیرفتند و گفتند: «پیام ما را به ابى عبدالله(علیه السلام) برسان و پاسخش را به ما ابلاغ کن». عبّاس(علیه السلام) به تنهایى نزد امام(علیه السلام) برگشت و ماجرا را به عرض رساند و همراهانش همانجا (در برابر سپاه دشمن) ماندند و به نصیحت سپاه ابن سعد پرداختند. هنگامى که عبّاس(علیه السلام) پیام ابن سعد را به عرض امام(علیه السلام) رساند، امام(علیه السلام) به برادر خطاب کرد و فرمود: 🍁«اِرْجَعْ اِلَیْهِمْ فَاِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلى غُدْوَة وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّةَ لَعَلَّنا نُصَلِّىَ لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ، فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ أُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَ تِلاوَةَ کِتابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعاءِ وَ الاِسْتِغْفارِ»؛🍁 (نزد آنان برگرد، چنانچه توانستى از آنان بخواه که جنگ را تا سپیده دم فردا به بیاندازند و یک امشب را مهلت بگیر، تا در این شب به درگاه خداوند بگذاریم و به راز و نیاز و بپردازیم. 🌳خدا مى داند که من براى او و تلاوت کتابش ( ) و راز و فراوان و را دوست دارم).🌳 (علیه السلام) سوار بر اسب به سمت دشمن برگشت و هنگامى که رو در روى سپاه قرار گرفت، به آنان خطاب کرد و فرمود: «اى مردم! ابا عبدالله(علیه السلام) یک امشب را از شما مى خواهد». پس از این سخن، در میان سپاهیان عمر بن سعد گفتگوهایى ردّ و بدل شد تا آن که عمرو بن حجّاج زبیدى گفت: سبحان الله! به خدا سوگند! اگر اینان از مردم دیلم (کفّار) بودند و از تو چنین تقاضایى مى کردند، سزاوار بود که بپذیرى. قیس بن اشعث گفت: «درخواست آنها را بپذیر، به جانم سوگند! که آنان بیعت نخواهند کرد و فردا با تو خواهند جنگید». ابن سعد گفت: به خدا سوگند! اگر بدانم که چنین کنند هرگز این شب را به آنان مهلت نمى دهم! در روایتى از بن حسین(علیه السلام) آمده است که فرمود: «فرستاده عمرسعد نزد ما آمد و در جایى که صدایش به گوش مى رسید ایستاد و گفت: «ما تا فردا به شما مهلت مى دهیم، اگر تسلیم شدید شما را نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم برد و اگر سرباز زدید، از شما دست نخواهیم کشید».(1).(2) منبع: (1). تاریخ طبرى، ج 4، ص 315-316 و بحارالانوار، ج 44، ص 391-392 (با مختصر تفاوت). (2). گردآوری از کتاب: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص389 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴تشرف خدمت امام علیه السلام🌴 🍁چند نفر از حسینی در اطراف اصفهان زندگی می‌کنند که همگی عالم و روضه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوان حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام هستند. براى پدر آن‌ها حدود سال پیش، تشرفی خدمت امام علیه‌السلام اتفاق افتاده بود. پدر آن‌ها دهه اول برای روضه‌خوانی به یکی از روستاهای اطراف می‌رود. در آن زمان، سنگینى آمده بود. بعد از اتمام روضه، باید به روستای دیگری که یک فرسخ از این روستا فاصله داشت می‌رفت. وقتی سوار مرکب مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، یکى از اهالى روستا مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوید: «آقا سید! در مسیر، درنده هست. اگر مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهى یکی ـ دو نفر را همراه شما بفرستیم». ایشان مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوید: «تنها مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روم. مشکلى نیست». عباى زمستانی خود را بر سر خود کشید و حرکت کرد. برف سنگینی بر زمین نشسته بود. وقتی مقدارى از مسیر را طی می‌کند، احساس می‌کند یک نفر سوار بر مرکب، از پشت سر او حرکت می‌کند؛ اما به خاطر برف زیاد، حوصله نکرد که برگردد و با او صحبت کند. با خود می گوید: «من که به اهالی روستا گفتم کسى را همراه من نفرستند». بعد از لحظاتی آن آقا که پشت سر ایشان مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمد فرمود: «آقا سید مصطفى سلامٌ علیکم». ایشان گفت: «سلام علیکم». 🌳فرمود: «سؤالی دارم». گفت: «بفرمایید». ایشان فکر می‌کرد که او یکی از مردم آبادى است که برای حفظ او آمده است. آن آقا پرسید: «آیا دشمن، در روز اسب بر جسد مطهر حضرت علیه‌السلام تاخت؟» سید در جواب گفت: «در تاریخ، این‌چنین خوانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام». آن آقا فرمودند: «اسب‌ها بر بدن مطهر حضرت علیه‌السلام رفتند؟» سید گفت: «بله؛ اسب‌ها بر بدن مطهر رفتند». بعد از مدتى آن آقا پرسیدند: «آقا سید مصطفى، آیا متوکّل قصد داشت حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام را منهدم کند؟» گفت: «بله؛ سعى کرد که از بین ببرد». فرمودند: «گاوها را فرستادند که شخم بزنند و قبر را مساوى کنند؟» گفتم: «در تاریخ خوانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام که گاوها را فرستادند؛ اما گاوها بر قبر نرفتند». آن آقا فرمود: « که حیوان نجیبی است و بیش از گاو، متوجّه است؛ ولی با این حال بر جسد مبارک حضرت علیه‌السلام  رفت؛ در حالی که آن گاوها بر قبر مطهّر نرفتند که شخم بزنند و قبر را از بین ببرند». 🍁ایشان می‌گوید: من در فکر فرو رفتم که عجب سؤالى کرد! این سؤال از محدوده توانایى این آبادى بیرون است. همین طور در فکر جواب این سؤال بودم که گویی حسّ کردم از پشت سر، به دلم افتاد و جوابی به نظرم آمد. به آن آقا گفتم: «این قضیه، جوابى دارد». گفتند: « جواب چیست؟» گفتم: «روز حضرت سید الشهداء علیه‌السلام اراده کردند هر چه دارند براى بدهند؛ حتّى خود را، و خود حضرت علیه‌السلام دادند که اسب‌ها بر بدن مطهّرشان بروند؛ امّا متوکّل مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواست را از بین ببرد. نظر حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام  این بود که آثار، بماند و مردم به این وسیله ببرند و به خدا شوند».😭😭😭 آن آقا که پشت سر بود فرمود: « است». آقا سید مصطفی می‌گوید نگاه کردم، دیدم هیچ کسى پشت سر من نیست؛ حتّى جاى غیر از همین مسیرى که من آمده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام نیست. گفت: وقتی به آبادى بعد رسیدم، دیر شده بود و مردم، بیرون آمده بودند (گویا نزدیک عاشورا بود). گفت حدود دو ساعت به ظهر بود که منبر رفتم و همین سؤال و جوابی که شد را برای مردم گفتم. عجیبى در مردم شد؛ تا حدّی که گریه‌های زیادی می‌کردند و بر سر خود می‌زدند. منبع: سخنرانی استاد ناصری اصفهانی ۱۳۹۵/۶/۵ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴عوامل جان دادن🌴 🍁امام (عجل الله تعالی فرجه) و مصیبت حضرت (سلام الله علیها)؛ 👇👇👇👇👇 کدام است که جای ، گریه می کردید؟ اقاشیخ ملاسلطان علی تبریزی در عالم رؤیا خدمت امام (عج) رسید و عرض کرد: کدام است که به جای ، گریه می کردید؟ مرحوم حاج شیخ ملاسلطان علی تبریزی - که ازجمله عابدان و زاهدان بود در عالم رؤیا خدمت امام زمان(عج) رسید و عرض کرد: آیا اینکه فرمودید: "فلاندبنک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما" صحیح است؟ فرمود: آری، است. عرض کردم: آن کدام است که به جای اشک، گریه می کردید؟ آیا مصیبت حضرت اکبر(ع) است؟ حضرت فرمود: اگر علی اکبر هم بود، در این مصیبت خون می گریست. آیا مصیبت حضرت (ع) است؟ اگر عباس هم بود، در این مصیبت خون می گریست. آیا مصیبت حضرت (ع) است؟ اگر سیدالشهدا(ع) هم بود، در این مصیبت خون می گریست. 🌳پس کدام مصیبت است؟ فرمودند: مصیبت عمه جان ما (سلام الله علیها). منبع: العبقری الحسان، ج 1، ص 98. 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴فقط یه دقیقه وقت بزار برا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف🌴 🍀بسم الله الرحمن الرحیم 🌺إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ🌺 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴مرید پیر مغانم🌴 در تهران واعظی به اسم آقا ضیا الدین منبر میرفت که هنوز هم شاید بعضی از پیر مردهای تهران ایشونو یادشون بیاد . یه سالی شب هشتم یه قبل از اینکه مرحوم دری منبر بره گفت : یه بیت شعر هست می خوام برام تفسیر کنید ... 🍁مرید مغانم زمن مرنج ای 🍁چرا که تو کردی و او به آورد مرحوم دری فرمودن : بالای تفسیر میکنم که همه استفاده کنن . بالای منبر وسط سخنرانی میگه جوونی که معنی شعر حافظ رو خواسته بودی اینه : مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ مراد از حضرت (علیه السلام ) هست و مراد از مغان حضرت المومنین (علیه اسلام) . یعنی مرید حضرت امیر (ع) هستم ای آدم (ع) از من ناراحت نشو ... چرا که وعده تو کردی و او به جای آورد تو کرده بودی از بهشت نخوری ، اما خلف وعده کردی و به همین خاطر از بهشت بیرون اومدی .. اما المومنین (علیه السلام) که وعده نکرده بود گندم نخوره اما در تمام عمر نون نخورد ...... اتفاقا اون سال مرحوم آقا ضیا الدین درّی از دنیا ..... سال بعد شب هشتم همون جوون آقا ضیا الدین درّی رو تو خواب میبینه : میگه جوون یادته یه بیت شعر حافظ رو برات تفسیر کردم ، اومدم این دنیا تفسیر اصلیش برام مکشوف شد : مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ مراد از مغان حضرت امام (علیه السلام) و مراد از حضرت خلیل الله هستش ... یعنی مرید امام از من ناراحت نشو حضرت ؛ چرا که وعده تو کردی و او به جای آورد تو وعده کرده بودی روز دهم ذی الحجه پسر جوونتو کنی اما این کارو نکردی...!! اما امام حسین که وعده نکرده بود اکبرشو دهم محرم قربونی کنه ...... نه فقط علی بلکه تا ۶ علی رو هم در راه قربونی کرد ... 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺 یک پسر گم کرد یعقوب و دو چشمش کور شد، چون نگریم من که یک دریا گُهر گم کرده ام؟!! #امام_سجاد_علیه_السلام #ماه_محرم_الحرام 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺 🍁امام سجاد علیه السلام امام (علیه السّلام) فرمودند: 《الْبَكَّاءُونَ خَمْسَة : آدَمُ(ع)، و يَعقُوبُ(ع)، و يُوسفُ(ع) و فاطِمَةُ(س) بنت مُحَمّد(ص) و علىُّ بنُ الحُسَين(ع)! ..فَبَكَى عَلَىُّ بنُ الْحُسَيْنِ(ع) عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِينَ سَنَةً ، مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَكَى! حَتَّى قَالَ لَهُ مَوْلًى لَهُ : جُعِلْتُ فِدَاكَ! إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ! قَالَ : ﴿ قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴾  إِنِّي لَمْ أَذْكُرْ مَصْرَعَ بَنِي فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِي لِذَلِكَ عَبْرَةٌ》 ♦️ كنندگان -معروف تاريخ- پنج نفرند : (ع) و (ع) و (ع) و زهرا(س) وامام (ع)! حضرت صادق(ع) درباره علت گريه امام (ع) فرمود : حضرت على بن الحسين(ع) مدت بيست يا سال بر حضرت (ع) گريست. هيچ در مقابل آن حضرت(ع) نمى ‏گذاشتند مگر اينكه گريان مى‏ شد. كار آن حضرت(ع) به جايى رسيد كه يكى از غلامانش به وى گفت : اى پسر رسول خدا(ص)! فداى تو شوم، من مى‏ ترسم تو خود را (به واسطه كثرت گريه) هلاك نمايى!  امام می فرمود : چاره‏ اى نيست، جز اينكه از و اندوه خود به خداوند شكايت كنم. من چيزهايى را مى‏ دانم كه شما نمى ‏دانيد. من يادآور فرزندان فاطمه(س) نمى‏ شوم مگر اينكه گريه راه گلويم را مسدود مى‏ كند. در روایتی از ابن عساکر به سند امام جعفر (ع) نقل شده است که از على بن الحسین(ع) درباره کثرت گریه اش سؤال شد؟ حضرت(ع) فرمود : 《فلا تَلومُونى، فانَّ یَعقُوبَ(ع) فَقَد سبطاً مِن وَلَدِه فَبَکى حتَّى ابیَضَّت عَیناه مِن الحُزنِ ولَم یَعلم انّه ماتَ. وقد نظرتُ إلى اربعةِ عَشَرَ رَجُلا مِن اهلِ بَیتى یَذبَحُون فی غَداةِ واحدة، فترون حُزنَهم یَذهَبُ مِن قَلبى ابَداً؟》 مرا نکنید! زیرا (ع) یکى از اولاد خود را کرد، و آن قدر گریست تا دو چشمانش از حزن شد، در حالى که نمى دانست که از دنیا رفته است. این در حالى است که من مشاهده نمودم نفر از اهل بیتم(ص) را که در صبح یک روز بریدند. حال شما گمان کرده اید که هرگز این حزن از بیرون مى رود؟ منابع :  ۱)تاریخ دمشق، ج۲، ص ۵۰ ۲)وسائل الشيعة عاملی، ج۳، ص۲۸۰ ۳)بحار الانوار مجلسی، ج ۴۷، ص۱۶ ۴)الخصال شیخ صدوق، ج ۱، ص ۱۶۷ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat