eitaa logo
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
160 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
690 ویدیو
23 فایل
🌷وقتی از باور پروانه شدن سرشاریم 🌷دل به تاریکی این پیله چرا بسپاریم 🍃🌸او که به جای فوروارد؛ کپی میکند ، لیلای دل ما را مجنون نیست او فقط به دنبال راه جنون است از بیراهه @Tabyinebavarha ⬅️کانال دوم ما🔴 @Fahim_55
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدای پروانه ها نسیمِ سحرگاهی نور نیست که بازتاب داشته باشد! ((باورِ پروانگی)) نسیم سحرگاهی بود که وزید و رفت و حالا هیچ پروانه ایی حتی اگر مدام بال بر هم بکوبد نخواهد توانست مانند او خنکایِ سحرگاهان را بر دلهای آماده بِنشاند! اما این پروانه عزم جزم کرده تا در حد توان خودش و به شیوه خودش باورهایش را بنگارد باشد که بتواند قدر ذره ایی دلی را شاد و غمی را برطرف سازد! شیوه باورِ پروانگی جدید اینگونه خواهد بود : ۱. متن های قصار و کوتاه 📜 ۲. هایی که گاها هم براشون در نظر گرفته میشه( در موضوعات مختلف)📝 ۳. یا همان عکس نوشته🖼 ۴. (احادیثی از معصومین(ع))✅❎ ۵. پیام های صوتی (مداحی و یا تکه های کوتاه سخنرانی و...)🔈 ۶. پیام های متفرقه (مانند شعر و کلیپ های کوتاه و معرفی کتاب و...)📚🎞 ۷. ( پستهایی درباره شهداست، شهید اسم مبالغه است، کنایه از کسی که بسیار گواهی دهنده است و شاهد امینی است که چیزی بر او پوشیده نیست، حی و حاضر و ناظر است بر تمام عوالم وجود ! نام این مورد را تعمدا شهید بر وزن فعیل گذاشتم که تأکید کنم بر معنای دقیق واژه شهید و اینکه اذهان را برگردانم به معنای حقیقی واژه و نه آنچه در ظاهر از شهید متصور است.)📿 ((باورپروانگی)) با شروع سال تحصیلی فعالیت کمتری خواهد داشت اما تعطیل نخواهد شد پس با حضورتان همچنان مایه دلگرمی ما باشید!🌹 @bavareparvanegi
دنیا طلبان در این اندیشه بودند که چرا علی؟ علی در این اندیشه که چرا حَجَتُ الوِدَاع؟! @bavareparvanegi
پذیرش غدیر یک باورِ پروانگیست @bavareparvanegi
با شنیدن مَن کُنتُ مَولاه فَهذا علیُُّ مَولاه از زبان مبارک پیامبر (ص) پرده چشمان عقل خیلی ها افتاد! از تعجب یا تعمد؟! خدا می داند... @bavareparvanegi
جنگ بر سر همین ولایت بود دعوا بر سر سیاست ولایی و ولایت سیاسی بود! می خواستند دین از سیاست جدا باشد و غدیر دیانت را با سیاست آمیخته بود! @bavareparvanegi
www.yjc.ir AETrim1565953973752.mp3
1.12M
فخر زمانی و جان جهانی و در دل و جانی حیدر😌😇 ابر بهارم و حال نزارم و دار و ندارم حیدر😍❤️ #بشنو @bavareparvanegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همچو آزادگان در قرنطینه خویشم و شوق پریدن سوی تو مانند رسیدن به خاکِ وطن، چون جانِ شیرین است مرا! امروز اگر رهایم از بندِ اسارت؛ اما همه دور از وطنها میدانند که دوری از تو همانند دوری از وطن تلخ و ناگوار است... @bavareparvanegi
شش گوشه تو را که بر طاقچه دلم میگذارم ؛ انگار رحلی به وسعت دل قرآن گشوده میشود و مرا تا درون خویشم هدایت میکند! من اسیر کوی تو شده ام سامرا مرا خانه پدری است و درد یتیمی امت آخرالزمان در ایوان طلای تو التیام می گیرد زخم کهنه غربتم را به ضریح شش گوشه ات گره میزنم آه این دنیا فقط دو شش گوشه دارد یکی در کربلا و یکی آغوش توست در سامرا گرمای محبتت مرا اسیر کرده است مرا دریاب یا امام هادی.... 😍 @bavareparvanegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج سید مجید بنی فاطمه-افتخار نوکری آبرومه (سرود)1566047225122.mp3
684.3K
قلبم کبوتر بام تو🕊 زیبا تر از همه نام تو😍 یا هادی....😇 #بشنو
عشقم به تو مانند غدیر زلال و روشن است! انکار آن ؛ سقیفه شوم روزگار است که عشقم را خانه نشین میکند؛ و خار در چشم و استخوان در گلو وامیگذارد.... @bavareparvanegi
فرشتگان امانت الهی را در حریر غدیر می پیچند و تقدیم زمین می کنند زمینیان اما حکومت آسمان را بر زمین برنمی تابند حقیقت غدیر حقیقت حکومت آسمان بر زمین بود و در سقیفه ؛ حکومت زمین بر زمین حائز آراء اکثریت شد... @bavareparvanegi
کاروان در نیمه راه بود، جز صدای زنگوله شتران و قدم برداشتن کاروانیان صدای دیگری به گوش نمی رسید، پرده کجاوه را آرام کنار زد، آفتاب با بیابان های حجاز جور دیگری تا می کرد انگار دلش میخواست همیشه رو به خانه خدا باشد، برای اینکه بهتر بتواند بیرون را نگاه کند، دست کوچکش را سایه بان چشمانش کرد. همچنان بیابان بود و بیابان، پرده کجاوه را پایین انداخت و سر بر شانه مادرش گذاشت. ساعتی بعد وقتی چشمانش را باز کرد خود را در کجاوه تنها دید، بلند شد و پرده را کنار زد، شتر روی زمین نشسته بود. کاروان اطراق کرده بود، جمعیتی را دید که دور برکه و نخلی حلقه زده بودند. آرام از کجاوه پایین آمد و به سمت مادرش رفت. +: به نظرت پیامبر چرا دستور توقف داده اند؟! آن هم اینجا در میانه بیابان؟ -: خدا می داند، حتما خبری مهم در راه است! زنی دیگر که به تازگی به کاروان رسیده بود به آنها پیوست و پرسید: چه خبر شده؟ چرا کاروان متوقف شده است؟؟ +: پیامبر فرموده اند در اینجا اطراق کنیم تا آنان که جلوترند و عقب ترند به ما بپیوندند. پسرک با تعجب به حرفهای مادرش و زنان دیگر گوش می داد و او هم همراه دیگران انتظار شنیدن خبر مهم را می کشید. @bavareparvanegi
Camel-bells-ringing.mp3
527K
#موسیقی_متن @bavareparvanegi
زلالِ برکه غدیر ؛ بر دو دستی که تا آسمان بالا رفته بود ، بوسه می بارید! ماه و خورشید هر دو با هم بر اهل زمین طلوع کرده بودند و بر منبری از جهاز اُشتران می درخشیدند! زمین سر از پا نمی شناخت و دلهای اهل ایمان به آرامش رسیده بود! و صف آنان که اهل نفاق بودند از مسلمان جدا شد. غدیر غربال بهشتیان و دوزخیان شده بود! محبت و کینه هر دو با هم جان گرفته بودند! غدیر آمده بود تا بگوید: یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا، آمِنُوا @bavareparvanegi
فرمود ظرفی آب از برکه غدیر بیاورند علی دستش را در ظرف آب گذاشت فرمود زنان برای بیعت دستشان را در همین ظرف آب بگذارند تا با همین دستهای آغشته به غدیر برای اهل خانه نان بپزند! تا با همین دستهای آغشته به غدیر کار خانه کنند و فرزند بپرورند! تا با همین دستهای آغشته به غدیر زندگی کنند! @bavareparvanegi
حجت را تمام کرد برای علی از همه حاجیان بیعت گرفت! @bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
فرمود ظرفی آب از برکه غدیر بیاورند علی دستش را در ظرف آب گذاشت فرمود زنان برای بیعت دستشان را در همی
حتم دارم وقتی پیامبر(ص) فرمود ظرفی آب از برکه غدیر بیاورید، غدیر از شدت شوق بیعت با علی(ع) به تب و تاب افتاد! @bavareparvanegi
حتم دارم که تمام ذرات عالم از عزل تا ابد یک صدا می گویند: 💐اَلحَمدُلِلّهِ الَّذی جَعَلَنا مِنَ المُتِمَسِّکین بِوِلایَتِ عَلیِّ بنِ اَبی طالِب(ع) 💐😍😍 😍🌹 😍 @bavareparvanegi
زود فراموش شدم مانند غدیر! و حالا در من غوغایی به پاست مانند عاشورا! هر لحظه احساس عاشقانه ام را در من ذبح می کنند و سرهای دلدادگی را به نیزه می زنند! آنانکه می پندارند من خود به مسلخ خویش رفته ام بدانند، مرا عشق او این چنین حیران پسندیده است! @bavareparvanegi
از امروز بلال جور دیگری اذان خواهد گفت! امروز روز ((اشهدُ أنَّ علیاً وَلِیُ اللّه)) است!😍😍 😍 @bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
#قسمت‌اول #غدیر_خم کاروان در نیمه راه بود، جز صدای زنگوله شتران و قدم برداشتن کاروانیان صدای دیگری
پسرک با سر و صدای بیرون از چادر از خواب بلند شد، سه روز از اطراق آنها در غدیر خم می گذشت، مقداد و سلمان به دستور پیامبر سایه بانی درست کرده بودند تا در این سه روز قدری از سوزش آفتاب حجاز کاسته شود. بلند شد و بیرون را نگاه کرد. مردان کاروان جهاز شتران را در دست داشتند و به یک طرف می رفتند، جهاز شتران را روی هم می گذاشتند و دوباره برای بردن جهازی دیگر برمی گشتند. همه از چیدن جهاز شتران روی هم، متعجب بودند، نماز ظهر جماعت را که خواندند، پیامبر(ص) بالای جهاز شتران رفتند و به علی(ع) نیز فرمودند بالای جهاز بروند. جمعیت عظیمی که در غدیر خم حضور داشتند دور جهازها جمع شدند، پسرک نیز دست در دست مادرش به جمع پیوست. وقتی پیامبر(ص) از حضور همه مطمئن شدند، آخرین خطبه رسمی خود را آغاز کردند. پسرک با اینکه نمی توانست به خوبی پیامبر(ص) را ببیند اما صدای ایشان را به وضوح می شنید. پیامبر پس از مقدمه، از مقام ولایت و جانشینی علی(ع) گفتند، در آن لحظه بود که دل های بعضی از شوق و شعف و دل های بعضی دیگر از خشم و کینه لبریز شد. پسرک دید که پیامبر(ص)، با یک دست حضرت علی(ع) را تا بالای زانوی خود بلند کردند. پیامبر(ص) در همان حال فرمودند: هرکس من مولا و صاحب اختیار او هستم این علی مولا و صاحب اخیار اوست... 😍 @bavareparvanegi
Azan - Www.Ahangestan.in.mp3
6.04M
#پایان‌انتظار #موسیقی_متن #داستانک @bavareparvanegi
سلام بر آنکه ماندن را در رفتن می داند و ایمان دارد آنانکه رفته اند ؛ مانده اند! آنانکه توانستند از حجاب های ظلمانی خویش رخت بربندند و بروند، در یادِ غدیر جاودانه ماندند! 😍 @bavareparvanegi
امام رضا (علیه السلام): روز غدیر روز لبخند زدن به روی اهل ایمان است. پس هرکس در روز غدیر به روی برادرش لبخند زند خداوند در روز قیامت به دیده رحمت به اومی نگرد. اِقبال الاعمال،ج۱،ص۴۶۴ 😀 😍 @bavareparvanegi
بی تاب یک سلام از نزدیک...😍😭 #حرم‌با‌تو #بی‌تاب‌حرم😭 #آقا‌بطلب @bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
#قسمت‌دوم #پایان‌انتظار پسرک با سر و صدای بیرون از چادر از خواب بلند شد، سه روز از اطراق آنها در غد
مادر پسرک زیر لب با لبخندی ملیح گفت : و چه نیکو مولایی پسرک هم از لبخند مادرش لبخند زد وقتی سربرگرداند چشمش به مردی که کمی آن طرف تر ایستاده بود افتاد چهره مرد در هم بود و دستانش را مشت کرده بود، دلیل آن همه نفرت چه بود؟ پسرک این را نمی فهمید. پس از پایان سخنان پیامبر(ص)، همه برای بیعت با پیشوا و جانشین و وصی پیامبرشان به سمت امیرالمومنین علی علیه السلام رفتند. پیامبر فرمودند طشت آبی از برکه غدیر پر کنند تا خانم ها دست در آب بگذارند و علی (ع) هم دست در آب بگذارد و اینگونه بیعت کنند با امام و ولی و مولایشان!😍 مادر پسرک هم با خوشحالی به جمع بیعت کنندگان پیوست و با امام علی(ع) بیعت کرد. پسرک هم خوشحال بود، امام علی(ع) همان مردی بود که هر وقت او و دوستانش را در کوچه می دید دستی بر سرشان می کشید و یا با آنها بازی می کرد پس حتما مرد بسیار مهربان و خوبی بود. در میان کسانی که برای بیعت می آمدند، پسرک همان مرد برافروخته را دید که با خوش و بش با علی(ع) بیعت می کند و تعجب کرد، چندی پیش بود که نفرت در چهره اش موج می زد. بیعت همه با امام علی(ع) سه روز طول کشید و سپس هر کاروان راه دیار خود را در پیش گرفت پسرک هم همراه مادرش به مدینه بازمی گشتند... 😍 @bavareparvanegi
تو به تنهایی قادری کوهی از سنگ را متلاشی کنی چگونه دلی که لبریز از توست سنگ بماند؟ با دلی که لبریز از توست مدارا کن... @bavareparvanegi
این حجم از بی مِهری به وقار و متانت تو نمی آید ! @bavareparvanegi