استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔴 #زندگینامۀ مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به #قلم_ایشان، قسمت ۷۸ :
🔸... ما هر روز چند بار به حرم میرفتيم و امام هشتم را زيارت میكرديم.
🔸بعضى وقتها براى خريدِ سوغاتى به بازارها و پاساژهاى مشهد رفته و چندين جا نماز و مهر و تسبيح و عِطر هم خريديم. براى باباحسن و باباعلى، انگشتر و براى نهنهفاطمه روسرى گرفتيم. خلاصه: خيلى چيزها خريديم و در حدود ۱۲ روز، در مشهد مانديم تا اين كه پدرم موقع جداشدن از حرم، خيلى گريه میكرد و میگفت: «خدايا! اين زيارت را آخرين زيارت ما قرار نده.» و میگفت: «يا امام رضا! از تو میخواهيم هر سال، ما را به خدمت خود بطلبى.»
🔸از مشهد كه برگشتيم، چند روزى در تهران مانده، سپس به تبريز و بعد به دِهِمان برگشتيم.
🔸وقتى به نزديک دِه، ما رسيديم، خيلیها به پيشواز ما آمده بودند. همۀ مردها با پدرم دست داده و صورت او را میبوسيدند. همچنين زنها با مادرم ديدهبوسى میكردند. عمومهدى و دايیكاظم مرا بغل كردند و بوسيدند. من خيلى خوشحال بودم. دوستانم، اكبر و حسين، هم به پيشواز من آمده بودند. آنها مرا روى دستشان بلند كرده و میگفتند: «خوش به حالت شيرخدا!؛ مشهد را ديدى و امام رضا - عليه السّلام. ـ را زيارت كردى.»
🔸من هرگز خوشحالى آن روز را فراموش نمیكنم. الان چند سال از آن روز میگذرد؛ ولى خاطرههاى آن روزها را فراموش نمیكنم. واقعاً چه مسافرت لَذّتبخشى بود! خدا قبول كند انشاءالله.
🔸بعد از برگشتن از مشهد مقدّس، همۀ اهالى دِه، جز كدخدا و پسرانش، به ديدار ما آمدند. ...
📖 شیرخدای آذربایجان، ص ۹۳ و ۹۴.
🔗 عضویّت کانال
🔴 #حرفهای_طلایی
💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «حرفهای طِلایی» (پندنامۀ ایشان به دخترشان):
🌷#دخترم! خودت را تنها براى شوهرت بياراى.
💻 مشاهدۀ مطالب دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/149/
#آرایش، #شوهرداری
🔗 عضویّت کانال
🔴 #اثر
بانویی نوشته است:
بر اثر سخنرانی حاجآقا بِنیسی،
ـ به جلسهای که قرار بود بروم، نرفتم؛ چون شوهرم راضی نبود
ـ چادری را که دوست داشتم بدوزم، ندوختم؛ چون چادرم نو است
ـ و کار خوبم را که میخواستم به دیگران بگویم، نگفتم.
🌷
لطفاً شما هم آثار سخنرانیهای حاجآقا بنیسی بر خودتان و... را به این نشانی بفرستید: @dooste_ketaab.
🔗 عضویّت کانال
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت:
🔶 برای دیدن تو ای دلآرا!
🔶 همیشه من به حال انتظارم
(دلآرا: معشوق / کسی که باعث شادی و شادابی دل شود.)
📖 امید آینده، ص ۱۶۰.
💻 مشاهدۀ ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)، #انتظار، #تشرف
🔗 عضویّت کانال
🔴 #مطالب_مناسبتی
💠 سال نو بر شما، اعضای گرامی این کانال، مبارک باد.
💠 در لحظات تحویل سال نو، مهمترین دعاها را فراموش نکنیم: ۱. دعا برای تعجیل در ظهور؛ ۲. دعا برای عاقبتبهخیری.
💠 از همۀ شما التماس دعا دارم.
#تحویل_سال، #دعا
🔗 عضویّت کانال
🔴 #نکات_خواندنی دربارۀ مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ :
🔸در ساعت تحویل ۱۳۷۲، ایشان به همراه خانواده در حضور پدرشان، عبد صالح، حاج اسماعیل آقا، بودند و با مادرشان دعای «یا مقلّب القلوب و الأبصار...» را ۳۶۵ بار، به تعداد روزهای سال شمسی، قِرائت کردند.
💻 مشاهدۀ خاطرات و نکات خواندنی دیگر دربارۀ ایشان:
http://benisiha.ir/289/
#تحویل_سال، #دعا
🔗 عضویّت کانال
🔴 #نکات_خواندنی دربارۀ مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ :
🔸ایشان در لحظات تحویل سال ۱۳۷۷، در جمع خانواده نشسته بودند. همینکه تلویزیون تحویل سال را اعلام کرد، دستهایشان را بالا بردند و به زبان آذری گفتند: «خدایا! امسال زیارت عتبات عالیات را روزیِ ما کن.»
🔸۶۰ سال بود که راه ایران ـ عِراق بسته بود و کسی فکر نمیکرد که به این زودیها باز شود؛ امّا بر خِلاف تصوّر، پس از چند روز، راه باز شد!
🔸مردی ناشناس به خانۀ ایشان آمد و به ایشان گفت: «من میخواهم شما را به عتبات ببرم.» ایشان گفتند: «من پول ندارم.» او گفت: «امّا من شما را میبرم.»
🔸پیش از روز حرَکت، پول سفر به ایشان روزی شد و ایشان و مادر بزرگوارم، به عتبات عالیات مشرّف شدند.
💻 مشاهدۀ خاطرات و نکات خواندنی دیگر دربارۀ ایشان:
http://benisiha.ir/289/
#تحویل_سال، #دعا، #سفر_عتبات
🔗 عضویّت کانال
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت:
🔶 غمم از دوری روی تو باشد
🔶 ز «هِجر»ت هر زمانی در فشارم
(هجر: دوری، فِراق.)
📖 امید آینده، ص ۱۶۰.
💻 مشاهدۀ ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)، #هجران
🔗 عضویّت کانال
🔴 #پند_پیران_بر_پوران
مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «پند پیران بر پوران» (پندنامۀ ایشان به فرزندشان):
🌷 #پسرم! عقلت را با گناه، ضعیف نکن.
(قوا: قوّتها، نیروها.)
💻 مشاهدۀ مطالب دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/235/
#عقل، #گناه
🔗 عضویّت کانال
🔴 #اثر
بانویی نوشته است:
بر اثر سخنرانی حاجآقا بِنیسی، در این هفته
ـ محبّتهای زبانی و رفتاریام را بیشتر کردم
ـ بیشتر مواظب بودم که زود ناراحت نشوم
ـ و خواستههای همسرم را بیشتر برآورده کردم؛ مثلاً: جایی که دوست نداشت، نرفتم.
🌷
لطفاً شما هم آثار سخنرانیهای حاجآقا بنیسی بر خودتان و... را به این نشانی بفرستید: @dooste_ketaab.
🔗 عضویّت کانال
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت:
🔶 «بنیسی» را بده یک جرعه از وصل
🔶 ز لطف عشق تو من تاجدارم
(وصل: وصال.)
📖 امید آینده، ص ۱۶۰.
💻 مشاهدۀ ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)، #تولی
🔗 عضویّت کانال
🔴 #حرفهای_طلایی
💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «حرفهای طِلایی» (پندنامۀ ایشان به دخترشان):
🌷#دخترم! در خانۀ شوهرت فقط برای خدا کار کن.
💻 مشاهدۀ مطالب دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/149/
#اخلاص، #خانهداری، #کار
🔗 عضویّت کانال
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت:
🔶 از چشم تو خُمارم، بر عشق تو دچارم
🔶 بر عشق تو دچارم، از چشم تو خمارم
📖 امید آینده، ص ۱۶۲.
💻 مشاهدۀ ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)، #تولی
🔗 عضویّت کانال
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔴 #زندگینامۀ مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به #قلم_ایشان، قسمت ۷۹:
🔸... چند روزى گذشت. يک روز، مادرم يک مهر و تسبيح، به يک جانماز گذاشت و گفت: «اينها را به خدمت حاجآخوندآقا ببر؛ كه در گردن ما خيلى حق دارد؛ به اضافۀ اين كه استاد تو هم هست و احترام استاد، واجب است.» من آنها را به مكتب برده، به حاجآخوندآقا سلام دادم و جانماز را با احترام، جلو او گذاشتم. خدا رحمتش كند. تبسّمى كرد [و] با آن حالت روحانى گفت: «ما به زحمت شما راضى نبوديم.» گفتم: «آقا! قابل ندارد. ما بايد بيشتر از اينها به شما خدمت كنيم.»
🔸روز بعد، يک مهر و تسبيح، مادرم داد. به خدمت پهلوانصفدر بردم. او هم از من تشكّر كرد و از من پرسيد كه شيرخدا! از امام رضا ـ عليه السّلام. ـ خواستى كمكت كند تا يک پهلوان باشى؟ با شرمندگى گفتم: «آرى پهلوانصفدر!» گفت: «من هم پهلوانیام را از امام رضا ـ عليه السّلام. ـ گرفتهام. بعد، جريانش را به تو تعريف میكنم.» اين، دومين بار بود كه پهلوانصفدر مىگفت: «من هر چه دارم، از امام رضا ـ عليه السّلام. ـ است و پهلوانیام را از آن حضرت گرفتهام.» خيلى دلم میخواست بدانم چگونه پهلوانیاش را از امام رضا ـ عليه السّلام. ـ گرفته؛ ولى برايم تعريف نكرد.
🔸باز آن روز، پهلوانصفدر بعضى از فنون كشتى را به من ياد داد و گفت: «بدون تعطيلى بايد هر روز بيايى و كارَت را ادامه دهى.» گفتم: «چَشم.»
🔸من هر روز به مكتب حاجآخوندآقا رفته، درس قرآن میخواندم و هم به خانۀ پهلوانصفدر رفته، فنون كشتى را ياد میگرفتم و هم در خانه به مادرم كمک مىكردم و هم روزى چند ساعت در كارخانه، خردهكاریهاى آنجا را انجام میدادم. ...
📖 شیرخدای آذربایجان، ص ۹۴ و ۹۵.
🔗 عضویّت کانال
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت:
🔶 باکی ز کس ندارم، باشی اگر کَنارم
🔶 باشی اگر کنارم، باکی ز کس ندارم
(باک: ترس.)
📖 امید آینده، ص ۱۶۲.
💻 مشاهدۀ ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)، #ترس
🔗 عضویّت کانال
🔴 #پند_پیران_بر_پوران
مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «پند پیران بر پوران» (پندنامۀ ایشان به فرزندشان):
🌷 #پسرم! بالاى بدنت را فرمانده پايين بدنت كن.
💻 مشاهدۀ مطالب دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/235/
#شهوت، #عقل
🔗 عضویّت کانال
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت:
🔶 با تو بوَد بهارم، با تو خَزان ندارم
🔶 با تو خزان ندارم، با تو بوَد بهارم
(خران: پاییز.)
📖 امید آینده، ص ۱۶۲.
💻 مشاهدۀ ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)
🔗 عضویّت کانال
🔴 #حرفهای_طلایی
💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «حرفهای طِلایی» (پندنامۀ ایشان به دخترشان):
🌷#دخترم! لباس بدننما نپوش؛ وگرنه، به دوزخ میروى.
💻 مشاهدۀ مطالب دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/149/
#پوشش، #حجاب، #خودنمایی
🔗 عضویّت کانال
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت:
🔶 سخت است روزگارم، در راهت استوارم
🔶 در راهت استوارم، سخت است روزگارم
📖 امید آینده، ص ۱۶۲.
💻 مشاهدۀ ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)، #استقامت
🔗 عضویّت کانال
🔴 #تصویر مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در ایوان خانهشان
🔗 عضویّت کانال
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ دربارۀ آن حضرت:
🔶 عمری است با صَداقت در انتظار یارم
🔶 بیروی او غَمینم، شادی به دل ندارم
(صداقت: صدق، راستی / دوستی. روی: چهره. غمین: غمگین.)
📖 امید آینده، ص ۱۶۳.
💻 مشاهدۀ ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)، #انتظار_فرج، #شادی، #غم
🔗 عضویّت کانال
🔴 #پند_پیران_بر_پوران
مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «پند پیران بر پوران» (پندنامۀ ایشان به فرزندشان):
🌷 #پسرم! نهال خدمت را در نهاد وجودت بكار.
(نهال: درخت جوان نورَسته. نهاد: ذات، طبیعت، خلقت.)
💻 مشاهدۀ مطالب دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/235/
#خدمت
🔗 عضویّت کانال
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ دربارۀ آن حضرت:
🔶 بر عاشقان چه سخت است چشمانتظاری او!
🔶 آری که در غم او هر شب، ستاره بارم
(مقصود از «ستاره»، اشک است که چون در راه آن حضرت است، همچون ستاره، روشن است.)
📖 امید آینده، ص ۱۶۳.
💻 مشاهدۀ ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)، #انتظار_فرج، #گریه
🔗 عضویّت کانال
🔴 #مطالب_مناسبتی
💠 سالروز ولادت حضرت #امام_مجتبی ـ سلام الله تعالی علیه. ـ بر فرزندشان، حضرت صاحبالزّمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ و همۀ شما، دوستداران ایشان، مبارک باد.
💠 خوب است که اکنون به آن حضرت صلواتی هدیّه دهیم و سلامی عرض کنیم: اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ؛ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍّ؛ اَیُّهَا المُجتَبی!
💠 ۳ دوبیتی زیبا دربارۀ آن حضرت را در اینجا بخوانید:
http://benisiha.ir/134/
🔗 عضویّت کانال
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔵 #متن_بخشی_از_سخنرانی تاریخ ۱۳۹۷/۳/۹ (شب پانزدهم ماه مبارک رمضان):
🔴 #امام_مجتبی (علیه السّلام)
💠 از حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و اله و سلّم. ـ نقل شده است که فرمودند: «قطعاً خدا من و علی را دو نور در جلو عرش آفرید. دوهزار سال پیش از این که (خدا) آدم را بیافریند، (ما) خدا را تسبیح و تقدیس میکردیم (= به پاکی میستودیم)؛ سپس (پیوسته) ما را از صُلبی پاک و شکمی پاک (به صلب و شکم پاک دیگر) انتقال داد تا این که ما را در صلب ابراهیم سکونت داد؛ سپس ما را از صلب ابراهیم به صلبی پاک و شکمی پاک منتقل کرد تا این که ما را در صلب عبدالمطّلب ساکن کرد؛ آنگاه نور (ما) در عبدالمطّلب تقسیم شد؛ پس دوسوم آن در عبدالله و یکسومش در ابوطالب قرار گرفت؛ سپس (من از صلب عبدالله و علی از صلب ابوطالب به دنیا آمدیم و پس از مدّتی) نور از من و از علی، در فاطمه جمع شد؛ پس، حسن و حسین (که از او به دنیا آمدند،) دو نور از نور پروردگار جهانیان هستند.»
💠 بر طبق حدیث شریفی، حضرت امام حسن مجتبی ـ سلام الله تعالی علیه. ـ این اوصاف را داشتند:
1️⃣ عابدترین مردم زمان خود بودند؛
2️⃣ زاهدترین آنان بودند؛
(زاهد کسی است که به دنیا دل نمیبندد؛ نه کسی که دنیا ندارد. ایشان در عین این که ثروتمند بودند، زاهدترین مردم بودند و ثروتشان را در راه خدا خرج میکردند.)
3️⃣ هنگامی که به #حج میرفتند، پیاده و گاهی پابرهنه میرفتند؛
(آن حضرت ۲۰ بار پیاده به حج رفتند.)
4️⃣ هنگامی که مرگ یا قبر یا زندهشدن در قیامت و یا گذشتن از صراط (= پلِ روی جهنّم) را یاد میکردند، میگریستند؛
5️⃣ هر گاه عرضۀ اعمال به خداوند والا را به یاد میآوردند، به گونهای ناله سرمیدادند که از آن ناله بیهوش میشدند؛
6️⃣ در #نماز بندهای بدن شریفشان میلرزید؛
7️⃣ هنگامی که بهشت و آتش دوزخ را یاد میکردند، مانند مارگزیده میلرزیدند و از خداوند والا بهشت درخواست میکردند و از آتش جهنّم به او پناه میبردند؛
8️⃣ در هر جای قرآن کریم، به عبارت «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا» (ای کسانی که ایمان آوردید!) میرسیدند، عرض میکردند: «لَبَّیکَ اللّهُمَّ لَبَّیک؛ بله خدایا! بله (قبول میکنم).»؛
9️⃣ در همۀ احوالشان به #یاد_خدا بودند.
#رسول_اکرم (صلّی الله علیه و اله)، #امام_علی (علیه السّلام)، #زهد، #یاد_مرگ
🔗 عضویّت کانال
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔴 #داستان_جذاب
✅ #اگر_درمان_درد_خویش_میخواهی_بیا_اینجا
💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «همیان بِنیسی یا تاریخ گویای گذشته» نوشتهاند:
🔹زنی دچار بیماری خوره شد و لب، بينی و انگشتانش، کمکم ريخت؛ در نتیجه، شوهر و فرزندانش از او بیزار شدند و او را به بيرون شهر بردند و به بیابان انداختند!
🔹يکی از پسرانش هر روز مقداری نان برای او میبرد، آن را از دور به سوی او میانداخت و برمیگشت.
🔹روزی زن، نالهکنان به او گفت: «حَسبُنَا اللهُ (= خدا برای ما بس است). پسرم! جرعۀ آبی به من بده؛ خيلی تشنهام.»؛ ولی پسرش توجّهی نکرد و رفت.
🔹هنگامی که تشنگی بر زن غلبه كرد، خودش را در جوی آبی كه در آن نزديكی بود، انداخت و پس از لحظاتی با سختی از آن بيرون آمد و بيهوش بر روی خاکها افتاد.
🔹در آن حال، لطف خداوند مهرْبان كه فرموده است: «اَنَا عِندَ المُنكَسِرَةِ قُلوبُهُم و المُندَرِسَةِ قُبورُهُم؛ من پيش دلشكستهها و صاحبان قبرهای فرسوده هستم.»، زن را فراگرفت و به او تندرستی بخشید.
🔹چو دلهای شكسته هست مهمانخانۀ عزّت / خوشا حلوای نوميدی! زِهی پالودهی حِرمان!
🔹آن زن نقل کرده است: «در حال بيهوشی، دو مرد بزرگوار و دو بانوی باشُکوه را ديدم كه به سوی من آمدند. در دستان آنان مقداری نان و سبزی و یک كاسۀ آب بود. آنها را به من دادند و گفتند که اينها را بخور. هنگامی که آنها را خوردم، دریافتم که هرگز مانند آنها را نخوردهام و احساس كردم كه سالم شدهام. از ایشان پرسيدم: شما کیستيد كه به من عنایت کردید؟ و فهمیدم که آنان حضرت خدیجه، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسين ـ علیهم السّلام. ـ هستند؛ چون من آنان را خيلی دوست داشتم.»
🔹پس از شِفایافتن این زن، مردم از مناطق دور و نزديک، دستهدسته به دیدنش میرفتند و از او تبرّک میجستند؛ چون «نظرشده» بود.
🔹آنان كه خاک را به نظر، كيميا كنند / آيا شود كه گوشۀ چشمی به ما كنند؟
#حضرت_خدیجه، #حضرت_زهرا، #امام_مجتبی و #امام_حسین (علیهم السّلام)، #شفا، #کرامت
💻 مشاهدۀ داستانهای دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/2020/05/153/
🔗 عضویّت کانال