eitaa logo
بی‌نشانه‌ها
1.3هزار دنبال‌کننده
331 عکس
73 ویدیو
13 فایل
کانال اشعار معارف اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
پرنده مهاجر.pdf
حجم: 455K
قطعه‌ای از شعرِ “پرنده‌ی مهاجر”: پرنده محَوِ بود… دیگر…! وَ می‌گفتا که مادر! برای من شفاعت می‌نمائید؟ شما از عالّین‌اید…! وَ حتّی خاکِ زیرِ پایتان هم نیستم من… ولی از شوقتان مادر! دعای ندبه‌ام گردیده مَسْکن! خدایا! سوختم من…! خدایا! سوختم من…! خدایا! سوختم من…! خدایا…! اگر چه خاکِ زیرِ پای مادر نیستم من… ز شوقِ مادر سوخت این تن…! دگر چیزی در این ظرفِ بدن نیست…! به جز اصلِ وجودم…! به جز نورِ عظیمِ تار و پودم…! مرا کوبید و کوبید…! سپس لِه کرد و شد خاک…! وَ زآن مشتی گرفت و گِل نمود و کوزه‌ای ساخت! پرنده داشت… می‌تاخت…! بتازید و بتازید… به سوی نورِ بتازید و بتازید و شب و روز برای مُلکِ مهدی یک زمینه‌ساز… باشید! اباالفضلی بتازید! و برای فاطمه سرباز! باشید! بتازید و بتازید…! وَ چون اَلسّابقون ممتاز باشید! عج عج عج ✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی https://eitaa.com/bineshaneha
با هر سلامِ صبح، به مولایمان انگار روبروی حرم ایستاده‌ایم شکرِ خدا که ذکرِ لبِ ما حسین شد ممنونِ لطفِ این خانواده‌ایم https://eitaa.com/bineshaneha
“ستاره‌ی مادر” میانِ اهلِ زمین! او نشـانِ بــود همان ستـاره‌ی در آسـمانِ مــــادر بــود ز روشناییِ خورشیـد، روشنـایـی داشـت که بـابِ تابشِ نـورِ عیــانِ مــــادر بــود نگـاهِ او! به جهانـی حیــات می‌بخشیــد! که آن نگـاه، همان دیـدگـانِ مــــادر بــود! همیشه حالـتِ چشـمانِ او به ما می­‌گفت: همیشه! در همه جا! قدردانِ مــــادر بــود معارفِ سخنش رنگ و بوی مــادر داشت! که این معارفِ ناب از زبـانِ مــــادر بــود! برای تربیـتِ بـا نــــور نشـانـه‌ی حرمِ بی‌نشــانِ مـــــادر بــود! ز منظـرِ کـلـِـماتـی! به عِینـه می­‌دیــدیــم که نـورِ صـادره‌هایش بِسـانِ مــــادر بــود! تمـامِ حیـطه‌ی او در و نَشَــئـات فضای جوششِ نــورِ نهــانِ مــــادر بــود! برای حـرکـــتِ یــاران درونِ نــورِ صراط مـؤذّنِ جــریـــــانِ أذانِ مـــــادر بــود! درونِ چشمه‌ی نورش! سلـوک می‌کردیم! که او تَلَأْلوئی از بوسـتــانِ مــــادر بــود ز بهـرمنـدی او! بهـرمـنـد می‌گشـتـیـم! که ریزه‌خوارترین! عبدِ خوان مــــادر بــود برای رَفعتِ به سـوی مُلکِ کــبـیر! تکلّمـش! جـریـانِ بـیـــانِ مـــــادر بــود! بـه سـوی جَهـرِ نظـامِ خـلافـتُ اللّٰهـــی امــامِ حرکـتِ در کــاروانِ مــــادر بــود! نظــام­داریِ او! با صفــاتِ مهـدوی­‌اش! ز نـورِ فـاطمـیِ بیکـــرانِ مــــادر بــود به مهـربـانـیِ مـــادر! برای طفلانـش تمامِ مــادریِ مهربــانِ مــــادر بــود! فضای سوره‌ی طاها! مَنِ إهْتـَداییِ اوست! که جامِعُ الْکـلِماتـم! ز آنِ مــــادر بــود! عج عج ✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی https://eitaa.com/bineshaneha
با هر سلامِ صبح، به مولایمان انگار روبروی حرم ایستاده‌ایم شکرِ خدا که ذکرِ لبِ ما حسین شد ممنونِ لطفِ این خانواده‌ایم https://eitaa.com/bineshaneha
با هر سلامِ صبح، به مولایمان حسین انگار روبروی ایستاده‌ایم شکرِ خدا که ذکرِ لبِ ما حسین شد ممنونِ لطفِ این خانواده‌ایم https://eitaa.com/bineshaneha
“آسمانِ محمّد” پَریده مرغِ دلِ ما «در آسمان محمّد» به شوقِ زُهره‌ی زهرا «در آسمان محمّد» چه ارتفاعِ بلندی، علی گشوده به عالم! به اسمِ عالیِ اَعلیٰ «در آسمان محمّد» چه قلّه‌سارِ غدیری! کلاهِ عقل فتاده! چه محضری شده برپا «در آسمان محمّد»! دوان دوان ز بیابان، بیا به قلّه‌ی طاها که شعله‌ای شده پیدا «در آسمان محمّد» برای دیدنِ ، دو چشمِ شوق، بشو تا نظاره مانَد و عَیْنا «در آسمان محمّد» بزن علی! به زمین پا، که چشمه‌ای بخروشد بَرد به موجِ دل آرا «در آسمان محمّد» به تارِ چادرِ مادر، گرفته دل به خیالی که می‌برد مگر آنجا «در آسمان محمّد» چه خانه‌ای! چه صفایی! چه محضری شده برپا! میانِ کشتیِ حُسْنا «در آسمان محمّد» کبوتران! بشتابید! که آشیان زده آنجا به گوشه گوشه اَسْما «در آسمان محمّد» درونِ خانه‌ی مادر چه لطف و مهر و صفایی بخوان! حدیثِ کساء را «در آسمان محمّد» کساء گرفته محمّد، به زیر آن، حَسنین و علیّ و اُمِّ اَبیها «در آسمان محمّد» (ص) (ص) (ص) ✍🏻 شاعر: دکتر محمدجواد عسکری 🆔 @bineshaneha
مهمانِ حسین‌اند! رسولان! شبِ جمعه به حرم آمده! مهمان! شبِ جمعه برخیز و درونِ این مهمانی! در برزخِ کربلای ایشان! شبِ جمعه (ع) 🆔 @bineshaneha
با هر سلامِ صبح، به مولایمان حسین انگار روبروی حرم ایستاده‌ایم…! شکرِ خدا که ذکرِ لبِ ما حسین شد ممنونِ لطفِ این خانواده‌ایم 🆔 @bineshaneha
“نور هستی” همه عمر برندارم، چشمِ دل ز هستی! که هنوز من نبودم! که تو در دلم نشستی! تو شبیه آفتابی که همیشه می‌درخشد! همه می‌روند و آیند و تو همچنان که هستی! به یقین تو فاطری! در ملکوتِ آسمان‌ها! به نظاره! در شگفتم! که چقدر چیره دستی! گِرِه خورده دیده با تو! به حنیفیّتِ این نور! که خداییِ خدا را تو چگونه می‌پرستی! چو همیشه می‌ستایم به خدا قسم خدا را که به رویِ بچّه‌هایت درِ خانه را نبستی! تو قرینِ کودکانی ز فضای ارتفاعات! تو کجا و من کجایم؟! چه قرینِ دوردستی! متحیّرم! چگونه به نگاهِ مهربانت! همه‌ی مَنیَّتم! را به اشاره‌ای شکستی! ز محبّتت، چشاندی اثری به عمقِ قلبم غُل و زنجیرِ دلم را ز علایقم گسستی! پَر و بالی زده رفتم سفری به بیکران‌ها سفری بسته به بالِ تو! به هر کجا که رستی! به ستاره‌ای رسیدم! به زبانِ صحنه! می‌گفت: که بدونِ نورِ ! تو نه عاشقی نه مستی تو خودت حجابِ نوری! چو رها شوی! ببینی! که چو مَجرا شده‌ای! در جریانِ نورِ هستی! یکی از نشانه‌های جریانِ نورت این است که گرفته دستِ ما! را ز درونِ خانه دستی! تو نشانه‌ای رساندی! که ببین! به سوی مهدی! تو چه میثاقِ مهمّی به وفای عهد بستی! به سبیلِ مهدویّت، تو همانی که همیشه! ز بی‌نشانت، تو نشانه می‌فرستی ز بروزِ نورِ پاکت تو به دنبالِ ظهوری! به جداسازیِ! اهلِ دو مسیرِ فضل و پستی! (س) (س) ✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی 🆔 @bineshaneha
⁨”از خدا چه خبر” نسیم! خوش خبری کن! از آن سرا چه خبر؟! به گوشِ خسته دلان گو! که کربلا چه خبر؟! آهای فطرسِ خوش بال و پر! تو بعدِ سلام بگو به شاه! که از حالِ قلبِ ما چه خبر! از آن دلی که ندیده ز ما ربوده بپرس! ز قهرِ لیلی و دوریِّ او ز ما، چه خبر؟! نگاه کن که شده مرهم اشکِ ما به تنش به زیر خاک نظر کن! ز زخم‌ها چه خبر؟! به هر غروبِ شب جمعه آمده است بُنَیَّ ناله زده! آه! از آن صدا چه خبر؟! به می‌رسد آخر دلِ من از عشقش به زیر قُبّه برو! گو که از خدا چه خبر؟! (ع) ✍🏻 شاعر: مصطفی جلیلی‌نژاد 🆔 @bineshaneha
مهمانِ حسین‌اند! رسولان! شبِ جمعه به حرم آمده! مهمان! شبِ جمعه برخیز و ! درونِ این مهمانی! در برزخِ کربلای ایشان! شبِ جمعه (ع) 🆔 @bineshaneha
با هر سلامِ صبح، به مولایمان حسین انگار روبروی ایستاده‌ایم شکرِ خدا که ذکرِ لبِ ما حسین شد ممنونِ لطفِ این خانواده‌ایم (ع) 🆔 @bineshaneha