eitaa logo
بی‌نشانه‌ها
1.3هزار دنبال‌کننده
331 عکس
73 ویدیو
13 فایل
کانال اشعار معارف اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
“شب عاشورا” در حال و هـوای باش بـرخیـز بتـاز و روز و شب بـالا باش عمـری پـی بـازیـچـه‌ی رفـتـی یـک چنـد بیـا وِرای ایـن دنیـا باش از نـور و به سوی نـور تا در نــور بتـاز و همرهِ باش در محضـرِ او شخصـیتـت را بنـداز از خویش برون بیا و چون باش تـک باش میـان آسـمان همچون ما صفت گـشته و یک مجرا باش با فـاصـله دورِ سخت بتـاز در این شبِ حسّـاس دمـی تنـها باش با صاحبِ ، یکی باش و رفیق چـون جمـلـه‌ی کـاروانیـان مِـنّـا باش همـراهِ برو سـوی فـرات یعنی که به سوی باش برخیز و به جستجوی بشتاب یک عمـر چو قـطره در پـی دریا باش ✍🏻شاعر: سید محسن مسعودی eitaa.com/bineshaneha
چرا ، کربلا گشته است؟ گشته است؟ به کرب و بلا دُختِ چه دید؟ چرا عمّه إلّا جَمیلٰا! ندید!؟ مَشْیْ در کربلاست ولی رازِ آن! بیش از این ماجراست! عیان بود! پس راز نیست! خدایا! در این ماجرا راز چیست؟ https://eitaa.com/bineshaneha
این که خود تشنه، ولی جرعه‌ای از آب نخورد تا ابد در نظرِ ، معّما آمد! دست و مشک و عَلَم افتاد، ولیکن سرفَراز است در آن لحظه که آمد … https://eitaa.com/bineshaneha
ما کجا و ! ما را ببین! کارِ دنیا را رها کن، کارِ را ببین! https://eitaa.com/bineshaneha
“یادش بخیر” ! چه زیبا بود هان یادش به خیر ساده و خوب و مهیّا بود هان یادش به خیر اندر رحمت و هم اندر سفره بود وَه چه حالی در دلِ ما بود هان یادش به خیر زیرِ چترِ موکبت مادر! چنان غم رفته بود شور و شادی تا ثریّا بود هان یادش به خیر صبح و ظهر و شام غوغای در حیاطِ بر پا بود هان یادش به خیر قرصِ ماهت شب عیان و مهرِ روز نیز روز و شبها بود هان یادش به خیر بودیم و تنها در تو ما معنا می‌شدیم حِسّ و حالِ خوبِ بود هان یادش به خیر موج می‌آمد ، و فردوسِ أَعْلا بود هان یادش به خیر چشمِ نعمتْ بین که بی‌پروا نظر می‌کرد دید بود هان یادش به خیر قطره‌ی که می‌غلتید می‌گفت ای دریغ مشهودِ! بود هان یادش به خیر با چنان حالی طَبَق بر سر به راهِ نغمه‌ی اَهْلاً وَ سَهْلٰا بود هان یادش به خیر پشتِ هر پیر و جوان و کودک و طفلِ صغیر توشه‌ی بود هان یادش به خیر چای خوش عطرِ و رطب در هر قدم در میانِ دستِ زهرا بود هان یادش به خیر التماسِ دست‌هایت بی‌جواب از من گذشت حسرتٰا! دستم چه تنها بود هان یادش به خیر خاطرم تنها همین مانده است از هر موکبت مادر! چه زیبا بود هان یادش به خیر ✍🏻 شاعر: دکتر محمدجواد عسکری ‏https://eitaa.com/bineshaneha
پرنده مهاجر.pdf
حجم: 455K
قطعه‌ای از شعرِ “پرنده‌ی مهاجر”: تو هم بالا بیا! ای ! بیا بالا که زینجا نیست بهتر…! بالا و زین مَنظر نظر کن به دیروز و…! به امروز و…! به فردا…! تو زین مَنظر ببینی آشکارا که ما از نورِ مادر خلق گشتیم! همه سرشتیم…! همان زهرای أَطْهَر همان زیباترین مفهومِ مادر! داشت می‌دید…! که … از آن آغاز در دامانِ مِهرش تمامِ نورِ ما را پرورش داد… نگو کاین نیست… در یاد! نگو ای نورِ مادر…! تو پایینی برادر…! ز خود بیرون بیا تا خود ببینی که نورت از نورِ زهراست…! از آن آغازمان در نور…!؟ بودیم…! وگر بینی! درونِ نور…!؟ هستیم…! و هم به سوی نورِ …! چرا مِنْکُمْ…؟ چرا فِیکُمْ إِلَیْکُمْ…؟ گمانم آن!؟ کلیدِ این معمّاست… من و تو با وجودش! اُنس… داریم وَ زین رو از فراقش بی‌قراریم فراقش در ماست…! ای دوست…! وگرنه در …! ای دوست…! ✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی https://eitaa.com/bineshaneha