eitaa logo
#کارتون و #فیلم های #قدیمی #نوستالژی
2.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
11 فایل
جهت پیام و تبادل با این آیدی در تماس باشید. 👇 @admin_ghadimiii « کپی برداری از مطالب و فیلم و کارتون ها، حرام است.»
مشاهده در ایتا
دانلود
بوی آماده شدن برای بوی های خشک و ظرف های شوری و ... 🙈@cartoon_ghadimy🙊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استان مازندران، شهرستان نوشهر، بخش کجور، روستای ویسر، دریاچه فراخین چه زمانی به فراخین سفر کنیم؟ فصل بهار و تابستان بهترین زمان به فراخین است. و که بارندگی‌ها زیاد می‌شود چندان برای سفر مناسب نیست؛ هرچند که منظره رنگارنگ پاییزی شما را میخکوب طبیعت منحصر به فرد فراخین خواهد کرد! اگر سختی راه نامناسب و پر از گل و لای را به جان بخرید و تجهیزات مناسب پیاده‌روی و ماشین‌سواری در گل و لای را نیز داشته باشید، چرا که نه! پاییز و زمستان این هم دیدن دارد. 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 ( درختی را که در غیر فصل بار بدهد ، باید از ریشه درآورد ) روزی بود روزگاری بود ، و برف بود . صاحب باغ که از خانه ماندن خسته شده بود با خودش گفت : برم به باغم سری بزنم . به باغش رفت . روی زمین نشسته بود باغبان گفت : دو سه ماه دیگر درختانم دوباره به بار می نشیند . ناگهان چشمش به انجیری افتاد که بر شاخه هایش چند تا روییده بود . با تعجب گفت:نکند خواب می بینم ؟ این و میوه ؟ باغبان با خودش گفت : بهتر است میوه ها را به پادشاه کنم تا جایزه ای به من بدهد . با این فکر به طرف قصر پادشاه راه افتاد . دربانها پرسیدند : با چکار داری ؟ گفت : آمده ام مخصوص به تقدیم کنم . از دیدن انجیرها خوشحال شد . دو سه تا خورد و گفت : از این باغبان در پذیرایی کنید تا برگردم . فکر کرد که شاه برمی گردد و جایزه ی خوبی به او می دهد موضوع این بود که به شکار می رفت . شکار شاه چند روزی طول کشید وقتی به برگشت دلخور و ناراحت به اتاق خوابش رفت . چون نتوانسته بود شکار کند ، کسی هم جرات نکرد درباره با او حرفی بزند . چند روز گذشت . صاحب باغ با اعتراض گفت : به بگویید مرا مرخص کند ولی آنها جواب درستی به او ندادند . صدایش بلند شد . داد و بیداد راه انداخت و خودش را به در و دیوار کوبید . آنها هم ناراحت شدند و او را بعنوان دیوانه به تیمارستان فرستادند صاحب باغ مدتها در تیمارستان ماند دیگر کسی باور نمی کرد که او سالم است و دیوانه نیست . از قضای روزگار یک روز با درباریانش برای بازدید از تیمارستان به آنجا رفت او را دید و تمام ماجرا را برای تعریف کرد . خندید و گفت : چه سرنوشت بدی داشته ای . حالا دستور می دهم که تو را آزاد کنند . و بعد تو را به خزانه من ببرند و هر چه خواستی بردار باغبان به خزانه جواهرات رفت . مدتی در خزانه گشت و به خزانه دار گفت : آنچه من می خواهم در اینجا نیست . پرسیدند : تو چه می خواهی ؟ گفت : به دنبال یک تبر تیز و یک جلد قرآن می گردم . خبر به پادشاه رسید . باغبان را صدا کرد و گفت : چرا به جای ( تبر و قرآن ) می خواهی ! صاحب باغ گفت : تبر را به دلیل این می خواهم که با خود به باغ ببرم و درختی را که بی موقع میوه داد و مرا به این درد و رنج انداخت ببُرم و را هم به این دلیل که پیش فرزندانم ببرم و آنها را به قسم بدهم که به طمع مال و دنیا و جایزه به کارهایی مثل کاری که من کردم دست نزنند . از آن به بعد ، به کسی که می خواهد محبت و لطف بی موقع انجام دهد می گویند : درختی را که در غیر فصل بار بدهد باید از ریشه درآورد . 🙈@cartoon_ghadimy🙊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جشن شب جشنی است که از ۷ هزارسال پیش تاکنون در میان ایرانیان برگزار می شود. ۷ هزار سال پیش نیاکان ما به دانش گاه شماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب بلندترین شب سال است 🙈@cartoon_ghadimy🙊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلمان تنگ است برای روزهای $کودکی برای برف و سرمای چکمه‌های که همیشه سوراخ بود برای صدای زدن‌های پدر و خوشمزه‌ی در یک روز زمستانی برای چسبوندن پاهای زده به و علاالدین...ì 🙈@cartoon_ghadimy🙊
4_5895497016452055926.mp3
11.41M
با ملودیهای و احساسی این قطعه به استقبال برویم. عنوان: بوسهٔ زمستان 🙈@cartoon_ghadimy🙊