فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مازندران #نوشهر #دریاچه
استان مازندران، شهرستان نوشهر، بخش کجور، روستای ویسر، دریاچه فراخین
چه زمانی به فراخین سفر کنیم؟
فصل بهار و تابستان بهترین زمان #سفر به فراخین است.
#پاییز و #زمستان که بارندگیها زیاد میشود چندان برای سفر مناسب نیست؛ هرچند که منظره #درختان رنگارنگ پاییزی شما را میخکوب طبیعت منحصر به فرد فراخین خواهد کرد! اگر سختی راه نامناسب و #جنگل پر از گل و لای را به جان بخرید و تجهیزات مناسب پیادهروی و ماشینسواری در گل و لای را نیز داشته باشید، چرا که نه! پاییز و زمستان این #دریاچه هم دیدن دارد.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد 😇
( درختی را که در غیر فصل بار بدهد ، باید از ریشه درآورد )
روزی بود روزگاری بود ، #زمستان و برف بود . صاحب باغ که از خانه ماندن خسته شده بود با خودش گفت : برم به باغم سری بزنم . به باغش رفت . #برف روی زمین نشسته بود باغبان گفت : دو سه ماه دیگر درختانم دوباره به بار می نشیند . ناگهان چشمش به #درخت انجیری افتاد که بر شاخه هایش چند تا #انجیر روییده بود .
#باغبان با تعجب گفت:نکند خواب می بینم ؟ این #فصل و میوه #انجیر ؟ باغبان با خودش گفت : بهتر است میوه ها را به پادشاه #هدیه کنم تا جایزه ای به من بدهد . با این فکر به طرف قصر پادشاه راه افتاد . دربانها پرسیدند : با #شاه چکار داری ؟ #باغبان گفت : آمده ام #هدیه مخصوص به #شاه تقدیم کنم .
#شاه از دیدن انجیرها خوشحال شد . دو سه تا #انجیر خورد و گفت : از این باغبان در #قصر پذیرایی کنید تا برگردم .
#باغبان فکر کرد که شاه برمی گردد و جایزه ی خوبی به او می دهد موضوع این بود که #شاه به شکار می رفت . شکار شاه چند روزی طول کشید وقتی به #قصر برگشت دلخور و ناراحت به اتاق خوابش رفت . چون نتوانسته بود شکار کند ، کسی هم جرات نکرد درباره #باغبان با او حرفی بزند .
چند روز گذشت . صاحب باغ با اعتراض گفت : به #شاه بگویید مرا مرخص کند ولی آنها جواب درستی به او ندادند . #باغبان صدایش بلند شد . داد و بیداد راه انداخت و خودش را به در و دیوار کوبید . آنها هم ناراحت شدند و او را بعنوان دیوانه به تیمارستان فرستادند صاحب باغ مدتها در تیمارستان ماند دیگر کسی باور نمی کرد که او سالم است و دیوانه نیست .
از قضای روزگار یک روز #شاه با درباریانش برای بازدید از تیمارستان به آنجا رفت #باغبان او را دید و تمام ماجرا را برای #شاه تعریف کرد . #شاه خندید و گفت : چه سرنوشت بدی داشته ای . حالا دستور می دهم که تو را آزاد کنند . و بعد تو را به خزانه من ببرند و هر چه خواستی بردار باغبان به خزانه جواهرات #شاه رفت .
مدتی در خزانه گشت و به خزانه دار گفت : آنچه من می خواهم در اینجا نیست . پرسیدند : تو چه می خواهی ؟ #باغبان گفت : به دنبال یک تبر تیز و یک جلد قرآن می گردم . خبر به پادشاه رسید . باغبان را صدا کرد و گفت : چرا به جای #جواهرات ( تبر و قرآن ) می خواهی !
صاحب باغ گفت : تبر را به دلیل این می خواهم که با خود به باغ ببرم و درختی را که بی موقع میوه داد و مرا به این درد و رنج انداخت ببُرم و #قرآن را هم به این دلیل که پیش فرزندانم ببرم و آنها را به #قرآن قسم بدهم که به طمع مال و دنیا و جایزه به کارهایی مثل کاری که من کردم دست نزنند .
از آن به بعد ، به کسی که می خواهد محبت و لطف بی موقع انجام دهد می گویند : درختی را که در غیر فصل بار بدهد باید از ریشه درآورد .
🙈@cartoon_ghadimy🙊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جشن شب #یلدا جشنی است که از ۷ هزارسال پیش تاکنون در میان ایرانیان برگزار می شود. ۷ هزار سال پیش نیاکان ما به دانش گاه شماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب #زمستان بلندترین شب سال است
#نوستالژی
🙈@cartoon_ghadimy🙊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
4_5895497016452055926.mp3
11.41M
#طبیعت #زیبا
با ملودیهای #زیبا و احساسی این قطعه به استقبال #زمستان برویم.
عنوان: بوسهٔ زمستان
🙈@cartoon_ghadimy🙊