43.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سریال #عروسکی دوست داشتنی
«#خونه_مادربزرگه» 🐥🐣
#قسمت 15 (قسمت آخر)
#پارت 2
(اولین کانال کارتون و فیلم نوستالژی در ایتا)
🙈@cartoon_ghadimy🙊
4_5834558190800344474.mp3
4.94M
#رادیو #مرسی #قدیمی
٢١_دی_١۴٠٢
🌴عاشق کسی باشیم که حتی از دیوانه بازی های ما لذت مبی برد و به ما انگیزه و امید می دهد ، نه کسی که پیوسته وادارمان می کند تا از دید او و دیگران موجه باشیم و آن گونه که او می خواهد زندگی کنیم.🪴
🌸سلام صبح بخیر🌸
(اولین کانال کارتون و فیلم نوستالژی در ایتا)
🙈@cartoon_ghadimy🙊
4_6028399599696218088.mp3
12.11M
#موسیقی #بیکلام
"قصهٔ پریا"
فیلمی به کارگردانی فریدون جیرانی، نویسندگی رحمان سیفیآزاد و لیلا لاریجانی و تهیهکنندگی مرتضی شایسته محصول سال ۱۳۸۹ است.
آهنگسازی آلبوم موسیقی زیبا و محزون این فیلم بر عهدۀ موسیقیدان ایرانی #کارن_همایونفر بوده است.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
23.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه بچه های امروزی آرزوی داشتن گوشی های #هوشمند و #تبلت دارن
ما هم آرزومون بود که یه دونه از اینا داشته باشیم😉
#نوستالژی
🙈@cartoon_ghadimy🙊
38.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سریال #کارتون #نوستالژی
«#بل_و_سباستین»
#قسمت 27
(اولین کانال کارتون و فیلم نوستالژی در ایتا)
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(شامت را اینجا بخور و دهن گیره ات را جای دیگر)
یکی بود یکی نبود . مردی بود که همراه خانواده اش مشغول خوردن شام بودند . نه قرار بود جایی بروند نه با کسی قول و قراری داشت . ناگهان صدای در بلند شد .
#مرد نگاهی به همسرش انداخت و گفت : کیست که این وقت شب در می زند؟ از جا بلند شد و رفت در #خانه را باز کرد .
یکی از همکارانش بود . سلام و علیکی با هم کردند و همکارش گفت : «#شام خانه ی دخترم میهمانم، گفتم سر راه سری به تو بزنم و حالی بپرسم . #مرد گفت : بفرمایید .
همکارش گفت : بهتر است #مزاحم نشوم
مرد، باز هم #تعارف کرد . #همسر #مرد گفت : #میهمان #حبیب خداست . سفره باز است بفرمایید با ما #شام بخورید . مرد #همکار گفت : نه نه اصلاً #مزاحم نمی شوم .
مرد گفت : مثل یک #دوست خوب بنشین و غذایت را بخور .
همکارش گفت : می خواهم #خانه دخترم بروم . #شام آنجا دعوت شده ام .
مرد گفت : #شام را با ما بخورید و بعد به خانه دخترتان بروید . همکارش گفت : نه خیلی متشکرم، #شام نمی خورم، فقط دو لقمه دهن گیره می خورم و ته بندی می کنم و شام را به خانه ی دخترم می روم .
سپس مشغول خوردن #غذا شد .
مرد و افراد خانواده اش که #انتظار داشتند او پس از خوردن یکی – دو #لقمه، کنار بکشد و چیزی نخورد .
#همکار مرد به اندازه ی غذای دو نفر را جلو خودش کشید و با اشتها خورد . چهره ی بچه های صاحب خانه که #گرسنه مانده بودند، دیدنی بود .
#غذا تمام شد همکار #مرد گفت : دست شما درد نکند #خانم! غذای خوشمزه ای پخته بودید . کاش خانه ی دخترم #میهمان نبودم و یک #شام درست و حسابی اینجا می خوردم .
مرد صاحب خانه که از دست او #عصبانی بودگفت : «بهتر است این دفعه شامت را اینجا بخوری و دهن گیره ات را خانه ی دخترت ....»
از آن به بعد درباره ی کسی که در پذیرش دعوتی بیش از حد #تعارف کند اما در عمل #ملاحظه نکند می گویند...
🙈@cartoon_ghadimy🙊